بازدید
عقل نیک میشناسد ترک نمیکند و کاری را که عقل زشت میشمارد انجام نمیدهد.
ولی حکماء الهی مفاهیم حسن وقبح را در ساحت کبریائی راه نمیدهند، مدعی هستند که فعل ذات باری را با این معانی و مفاهیم نمیتوان تفسیر کرد، حکما بر خلاف گروهی دیگر از متکلمین (اشاعره) منکر حسن وقبح عقلی نیستند، چیزی که هست حسن وقبح عقلی را معیار و مقیاس فعل ربوبی قرار نمیدهند.
از نظر حکما خداوند عادل است ولی نه بدان جهت که چون عدالت نیک است و اراده الهی همواره بر این است که کارهای نیک را انجام دهد، عدالت میکند.
و همچنین خداوند ظالم نیست و ستم نمیکند ولی نه بدان جهت که چون ظلم زشت است و خداوند نمیخواهد کار زشتی انجام دهد ظالم نمیکند، ملاک عدل الهی از نظر حکماء چیز دیگر است که در آینده ذکر خواهد شد.
در جهان مشاهده میشود که خواه ناخواه بر ضد استدلالی است که بروجود خداوند و عدل کامل او اقامه میشود. و لهذا میبینیم دسته اول یعنی حکما و متکلمین نیز، مشکل شرور و آفات را در کتب خود طرح و به حل آن میپردازند.
اصولا شناخت خدا بعنوان «امرکننده به عدل» و «به پادارنده عدل» اساسیترین معرفتی است که در ادیان آسمانی رابطه بشر با خدا بر آن استوار شده است.
فرضاً خدای فلاسفه، مثلاً «محرک اول» ارسطو که صرفاً یک اعتقاد فکری و نظری است و تنها با اندیشه علمی و فلسفی بشر سرو کار دارد و هیچگونه سرو کاری با عواطف و احساسات او ندارد، از نظر عدل و ظلم موضوع بحث نباشد، خدای پیامبران که علاوه بر همه اینها با ضمیر و دل و احساسات بشر سرو کار دارد و بشر با او در حال داد و ستد و محبت ورزی است و رابطه بشر با او رابطه یک نیازمند با یک بی نیاز قادر عطوف و مهربان است، قطعاً باید عادل و مهربان باشد.
عدل به مفهوم اجتماعی هدف «نبوت» و به مفهوم فلسفی مبنای «معاد» است. قرآن کریم در بیان هدف فرستادن انبیاء چنین میفرماید: لقد ارسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط.
عدل چیست؟
اولین مسئلهای که باید روشن شود اینست که عدل چیست؟ ظلم چیست؟ باید مفهوم کلمه عدل روشن شود تا از برخی اشتباهات مصون بمانیم. مجموعاً سه معنی و یا سه مورد استعمال برای این کلمه هست:
الف ـ موزون بودن، اگر یک مجموعه و یا یک مرکبی را در نظر بگیریم که در آن اجزاء و ابعاض مختلفی بکار رفته است و هدف خاصی از او منظور است، باید شرائط خاصی در آن از حیث مقدار لازم هر جزء و از لحاظ کیفیت ارتباط اجزاء با یکدیگر رعایت شود و تنها در این صورت است که آن مجموعه یا مرکب میتواند باقی بماند و اثر مطلوب خود را بدهد و نقش منظور را ایفا نماید. مثلاً یک اجتماع اگر بخواهد باقی و برقرار بماند باید متعادل باشد، یعنی هر چیزی در او بقدر لازم (نه بقدر مساوی) وجود داشته باشد، یک اجتماع متعادل به کارهای فراوان: اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، قضائی، تربیتی احتیاج دارد و این کارها باید میان افراد تقسیم شود و برای هر کدام از آن کارها بآن اندازه که لازم و ضروری است افراد گماشته شوند. از جهت تعادل اجتماعی آنچه ضروری است اینست که میزان احتیاجات در نظر گرفته شود و متناسب با آن احتیاجات بودجه و نیرو مصرف شود.
جهان موزون و متعادل است، اگر موزون و متعادل نبود بر پا نبود، نظم و حساب و کار معین و مشخصی نبود، در قرآن کریم آمده است:
و السماء رفعها و وضع المیزان همانطور که مفسران گفتهاند مقصود اینست که در ساختمان جهان رعایت تعادل شده است، در هر چیزی از هر مادهای بقدر لازم استفاده شده است، فاصلهها اندازهگیری شده است، در حدیث نبوی آمده است: بالعدل قامت السموات و الارض. نقطه مقابل عدل به این معنی، بی تناسبی است نه ظلم، لهذا عدل به این معنی از موضوع بحث ما خارج است. بسیاری از کسانی که خواستهاند به اشکالات مربوط به عدل الهی از نظر تبعیضها، تفاوتها، بدیها جواب بدهند به جای آنکه مسئله را از نظر عدل و ظلم طرح کنند از نظر تناسب و عدم تناسب طرح کردهاند و به این جهت قناعت کردهاند که همه این تبعیضها و تفاوتها و بدیها از نظر نظام کلی عالم لازم و ضروری است.
ایرادها و اشکالها
استحقاقهای متساوی، البته معنی درستی است، عدل ایجاب میکند اینچنین مساواتی را، و اینچنین مساوات از لوازم عدل است ولی در اینصورت بازگشت این معنی به معنی سومی است که عن قریب ذکر میشود.
ج ـ رعایت استحقاقها و عطا کردن بهرذی حقی آنچه استحقاق آن را دارد، معنی حقیقی عدالت اجتماعی بشری، یعنی عدالتی که در قانون بشری باید رعایت شود و افراد بشر باید آنرا محترم شمارند همین معنی است.
این عدالت متکی بر «حقوق» است و خود حقوق اعم از حقوق طبیعی و اکتسابی ریشه طبیعی دارد.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
مواد آزمون:
۱-بررسی وضعیت ظاهری فرد
۲-آزمون قوای جسمانی
۱- بررسی وضعیت ظاهری فرد:
با توجه به ویژگیهای ورزش ژیمناستیک ، ژیمناستیک باید ظاهری خوش فرم و در خور قهرمانی داشته باشد . به همین منظور در بدو ورود کودکان ، می توان با مشاهده وضعیت ظاهری آنها با توجه به موارد زیر تا حد زیادی با حالات ، کیفیت فعالیت و شخصیت آنها آشنایی پیدا کرد .
مواد آزمون :
– تناسب اندام :
از موارد مهمی که باید در حین بررسی ظاهری به آن توجه نمود تناسب طبیعی است که می بایست بین اندامها ی کودک وجود داشته باشد. مواردی نظیر چاقی ، لاغری بیش از حد ، کوتاه بودن پاها نسبت به تنه ، حجیم بودن پاها نسبت به تنه ، حجیم بودن رانها و کوتاه بودن قد نسبت به سن تقویمی .
– ستون فقرات :
از آنجا که در حین اجرای حرکات ژیمناستیک بیشترین فشار تمرین بر روی ستون مهره ها خواهد بود ، لذا ستون مهره های معیوب می تواند تا حدود زیادی مانع اجرای صحیح حرکت و موفقیت ژیمناستیک در آینده گردد . بنابراین با سلامت و طبیعی بودن مهره ها نیازی به صرف وقت درجهت اصلاح آنها نخواهد بود و می توان به تمرینات اساسی ژیمناستیک مبادرت نمود .
نحوه بررسی سلامت ستون مهره ها :
مربی می تواند با استفاده از صفحه شطرنجی موارد نظیر کیفوز ، لوردوز ، عارضه سر به جلو ، افتادگی شانه و … را بررسی نماید .
– طول دستها :
با توجه به نحوه اجرای حرکات بر روی وسایل ژیمناستیک ، بلند بودن طول دستها از اهمیت زیادی برخوردار است . بطور مثال در صورت کوتاه بودن دستها ، اجرای حرکات بر روی خرک حلقه یا حرکاتی نظیر آغوشقا در بارفیکس با مشکل مواجه خواهد شد . بدین منظور می توان در حالیکه کودک ایستاده و دستها را به طرفین باز کرده فاصله دو نوک انگشتان دست راست و چپ وی را اندازه گیری کرده و در صورتی که از طول قد وی بلند تر باشد طول دستان وی ایده آل است .
– طول انگشتان دست :
با توجه به وسایلی همچون دارحلقه ، پارالل ، بارفیکس و حرکات مشکلی که بر روی این سه وسیله اجرا میشود ، انگشتان بلند کمک می کند در حین اجرای حرکات دورانی دستها از وسیله جدا نگردد . بنابراین با نگاه کردن به کف دستها می توان بطور نسبی بلندی طول انگشتان را دقیق نمود .
– زائده آرنچی دستها :
از آنجا که در اجرای حرکات ژیمناستیک ، دستها بیشترین نقش را دارا هستند و ۹۰ درصد فشار حرکات متوجه دستها می باشد آرنج که محل اتصال بازو و ساعد می باشد بیشترین صدمات را متحمل می گردد. بدین لحاظ درزمان انتخاب نو آموزان باید دقت بیشتری معطوف گردد تا حتی المقدور آرنجها صاف و بدون ضعف و شکل غیرطبیعی باشند .
– طول پاها :
پاها از جمله اندامهای مهم بدن هستند که بلندی آنها جهت اجرای حرکات ژیمناستیک از دو نظر حائز اهمیت است :
الف ) – وقتی پاها بلند و سبک باشند ، بهمان نسبت مرکز ثقل بدن از زمین بالاتر قرار خواهد گرفت . لذا ژیمناستی که پاهای بلند و بدنی آماده داشته باشد ، با توجه به بالا بودن مرکز ثقل اکثر حرکات وی ( خصوصاً در حرکات زمینی ) با ارتفاع زیاد اجرا خواهد شد .
ب ) – پاهای بلند دامنه حرکات را وسعت داده ، بطوریکه ژیمناستیک می تواند با کیفیتی خوب برنامه اش را به معرض نمایش گذارد .
با توجه به دو مورد فوق طول پاهای مناسب برای یک ژیمناست باید از طول تنه او بلند تر باشد .
– وضعیت زانوها :
زانوها ضمن اینکه در اجرای بیشتر حرکات نقش مهمی را ایفا می نمایند به همان نسبت نیز می توانند در تناسب اندام و زیبایی حرکات اثری مثبت داشته باشند . پس با مشاهده زانوها و ساق پاها از روبرو و پهلو می توان نواقص آنها را بررسی کرد . در بررسی زانوها از پهلو ممکن است زانوها کاملاً صاف نباشند و از روبرو نیز ممکن است دارای یکی از دو نقص زیر باشند :
الف ) – پرانتزی یا هلالی : در حالیکه قوزک پاها به یکدیگر چسبیده اند زانوها از یکدیگر فاصله داشته بطوریکه شکل ( o ) لاتین را پیدا می کند .
ب ) – ضربدری یا X ( ایکس ) : در حالیکه زانوها به یکدیگر چسبیده اند ساق و مچ پاها از یکدیگر فاصله دارند و شکل ضربدر یا ( X ) را پیدا می کنند .توضیحاً اینکه نواقص فوق می توانند تا حدود زیادی کیفیت اجرای حرکات را کاهش داده و در قضاوت داور تأثیر منفی بگذارند .
– کف پاها :
با توجه به اهمیتی که کف پای سالم و طبیعی د رانجام حرکات دویدنی ، پریدنی و جهشی دارد لازم و ضروری است تا بیشترین دقت در این زمینه بعمل آید و در صورتت مشاهده این نقص از پذیرش کودک جلوگیری شود . زیرا کودک نه تنها در فراگیری مهارتهای زمینی و پرش خرک عاجز خواهد بود بلکه در آینده نیز اثرات منفی برای وی در برخواهد داشت . به همین منظور می توان از تماس پای برهنه کودک با زمین صاف بودن کف پای وی را تشخیص دارد.
– دید چشم :
با توجه به اهمیت سلامت چشم در حفظ تعادل ، ضعف آن می تواند تا حدی بر حفظ تعادل ، هماهنگی و تطابق ( تشخیص ارتفاع وسیله تا زمین ، ارتفاع پرش تا سطح زمین ) اثر منفی گذارد . به همین منظور می توان از چند نمونه زیر یکی را جهت آزمون چشمها انتخاب کرد :
الف : بوسیله علائم چشم پزشکی
ب : هدف گیری توسط نو آموز بوسیله توپ
ج : پرتاب و دریافت توپ توسط کودک
-نحوه تکلم :
چون در حین انجام تمرینات بین مربی و شاگرد پرسش و پاسخ بعمل می آید ، نو آموز باید خوب و بدون لکنت زبان صحبت کند به همین منظور می توان با وادار کردن کودک به صحبت این مسئله را تحت بررسی قرار داد .
– شنوایی :
با توجه به اهمیت حس شنوایی در یادگیری و برقراری ارتباط کلامی نوآموز باید از سلامت کامل شنوایی برخوردارباشد .
– علاقه مندی و انگیزه :
کودک باید با علاقه و انگیزه به سمت ورزش ژیمناستیک آمده باشد زیرا انگیزه و علاقه انرژی لازم را جهت رسیدن به هدف نهایی به وی می بخشد . به همین منظور می توان با طرح سؤالاتی از کودک از میزان علاقه وی به این رشته ورزشی آگاه شد .
– آزمون قوای جسمانی :
نظر به اهمیت آمادگی جسمانی جهت یادگیری مهارتهای مشکل ژیمناستیک ، ارزیابی از وضعیت جسمانی کودک از مهمترین مواردی است که در بدو ورود کودکان باید بدان توجه نمود . به همین منظور بکار بردن و استفاده صحیح از آزمونهای مشخص می تواند بعنوان ملاک ارزشیابی توانائیهای جسمی کودکان را بدون دخالت و سلیقه آزمایش کنند ه تعیین و مشخص نماید .
این آزمونها می تواند شامل ایستگاههای مختلفی باشند که هدف آنها انداره گیری قدرت ، سرعت ، انعطاف پذیری و هماهنگی نسبی کودکان باشد .
این آزمونها می تواند شامل: کشش بارفیکس ، دراز و نشست ، شنای سوئدی ، پرش جفت متوالی ، انعطاف پذیری و دو ۲۰ متر سرعت باشد .
– تحرک و جنب و جوش
چون هدف از آزمون اولیه و انتخاب نوآموز به منظور رسیدن به مرحله قهرمانی ژیمناستیک می باشد لذا تا آنجا که امکان دارد عوامل بازدارنده در رسیدن به هدف فوق را کاهش دارد . بدین منظور باید نوآموزانی را انتخاب نمود که چابک و پر جنب و جوش هستند .
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
خرد از بدی پاکیزه است و به خوبیها فرمان دهنده . ( ۳۲۸/۱)
قال امام علی (ع):
امر به معروف ، برترین عملهای مردم است . (۱۰۱/۲)
قال امام علی (ع):
کسی که بعمل گروهی خشنود است همانند آنان است . و هر کس که در باطل وارد شده دو گناه کرده : گناهی برای خشنودی و گناهی برای عمل (۱۳۱/۲)
قال امام علی (ع):
امر کن به نیکویی تا از اهلش بوده باشی ؛ و بازدار از بدی با دست وزبان خود. و با تلاش از انجام آن جلوگیری نما. ( ۲۱۴/۲)
قال امام علی (ع):
از خوبیها فرمان برید و بر آن امر کنید واز بدیها باز ایستید و از آن نهی کنید. ( ۲۶۲/۲)
قال امام علی (ع):
امر به معروف ونهی از منکر مرگی را نزدیک نمی گرداند و روزی را کم نمی کند و لکن اجر و پاداش را دوچندان کنند . و برتر از این دو سخن ، عدلی است که در برابر پیشوا ی ظالمی گفته شود. (۶۱۱/۲)
قال امام علی (ع):
نهایت دین ، امر به معروف ونهی از منکر وبرپاداشتن حدود است. ( ۳۷۴/۴)
قال امام علی (ع):
امر به معروف ونهی ازمنکر واقامه حدود ، ستون شریعت است . ( ۵۱۸/۴)
قال امام علی (ع):
عمل کننده به خوبی ، وبازدارنده از بدی باش ومنش بی وفایی را بد بدار. ( ۶۰۷/ ۴)
قال امام علی (ع):
امر کننده به خوبی و بازدارنده از بدی باش . برای کسی که از تو بریده ، پیوند دهنده و برای کسی که تورا محروم ساخته ، عطا کننده باش. ( ۶۱۰/۴)
قال امام علی (ع):
به خوبیها امر کننده ، واز بدیها نهی کننده و، وبه خوبی ها عمل کننده ، وبرای بدیها بازدارنده باش .( ۶۱۳/۴)
قال امام علی (ع):
هرکس امر به معروف کند ، پشت مومنین را محکم کرده است (۲۵۸/۵)
قال امام علی (ع):
هرکه نهی از منکر کند، بینی فاسقان را به خاک مالیده است . ( ۲۵۹/۵)
قال امام علی (ع):
هر که در او سه چیز باشد دنیا و آخرت او سالم ماند: امر به معروف کند خود نیز بر آن فرمان برد، ونهی از منکر نماید و خود نیز از آن باز ایستد، و حدود خداوند بزرگ را محافظت نماید. (۴۴۰/۵)
قال امام علی (ع):
از برترین فضیلتها ، نیکی کردن و گسترش خوبیهاست. ( ۲۹/۶)
قال امام علی (ع):
هرگز به سوی خوبیها راهنمایی نشوی مگر آن که بدیها را فراموش کنی ( ۶۷/۵)
قال امام علی (ع):
هر کس ببیند ناروایی را که به آن عمل می شود، و کار بدی را که به سوی آن خوانده می شود و آن را به قلب خود بداند ، پس سلامت ماند و رهایی یابد ؛ وکسی که آن را به زبان انکار کند ، پس پاداش داده شود واو از اولی بر تر است . و کسی که آن را با شمشیر انکار کند تا حجت خداوند برتر قرار گیردو سخن ستمکاران پست تر ، پس او همان است که راه هدایت رسیده و بر راه درست ایستاده است ویقین در دل او روشن شده است. (۵۵۹/۲)
قال امام علی (ع):
هرگاه یکی از شما منکری را ببیند و قادر نباشد آن را با دست و زبان خود انکار کند ولی آن را با قلب خویش بد بداند و خداوند راستی آن را بداند ، هر آینه به وظیفه خود عمل کرده است. (۱۸۳/۳)
قال امام علی (ع):
اگر از مسابقه دادن با یکدیگر ناگزیرید ، پس در اجرای حدود خدا وامر به معروف با یکدیگر مسابقه دهید . ( ۲۰/۳)
قال امام علی (ع):
برخی از شما با دست و زبان و قلب خود نهی از منکر می کند پس او تمام خصلتهای خوب را کامل کرده است . و برخی با زبان وقلب به انکار منکر می پردازد ، او دو خصلت از خوبیها را دریافته ویکی را تباه ساخته است. و برخی از شما فقط با قلب منکر بد یهاست واز دست وزبان خود در این راه بهره نمی برد ، پس او دو خصلت از برترین خصلتهای سه گانه را تباه ساخته و یکی ازآن برگرفته است. و برخی از شما برای جلوگیری از بدیها نه از دست ونه زبان و نه قلب خود استفاده می کند ، که او مرده ای درمیان زندگان است. (۴۴۴/۴)
قال امام علی (ع):
بسا بازدارنده ای که خود باز نایستاده است. ( ۷۸/ ۴)
قال امام علی (ع):
بسا فرمان دهنده ای که خود فرمان نمی پذیرد. ( ۷۸/ ۴)
قال امام علی (ع):
برای نادانی آدمی کفایت کند این که مردم را از چیزی بازدارد که خود آن را انجام می دهد .( ۵۸۴/۴)
قال امام علی (ع):
برای گمراهی آدمی بس است این که مردم را به چیزی فرمان دهد که خود آن را انجام ندهد واز چیزی بازدارد که خود از آن بازنایستاده است. ( ۵۸۴/۴)
قال امام علی (ع):
امر کننده به خوبیها و عمل کننده به آن باش ؛ ومباش از آنان که دیگران را به چیز امر می کنند ولی خود نافرمانی می کنند و خشم پروردگار را به خود بر می انگیزند. ( ۶۱۶/۴)
قال امام علی (ع):
چه زشت است برای کسی که مردم را از بدیها برحذر دارد و آنها را از پستیها و گناهان بازدارد ، ولی چون تنها شود خود مرتکب آنها شود و از عمل به آن روی برنتابد. ( ۴۸۰/۶)
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
تاریخ معاصر
در سراسر این نمایش ،فرح بیشتر اوقات خود را صرف تلفن زدن به جهان سادات درمصر میکرد.ضمن یکی از این تلفنها در وسط نمایش در حالیکه پزشکان در جلو صحنهمشغول جرو بحث بودند،او اظهار داشت:”جهان ،وضع ما بسیار بد است.”شاه نیاز بهعمل جراحی فوری داشت و گرنه میمرد.ولی این عمل در پاناما نمیتوانست انجامبگیرد:”من در اینجا به هیچکس نمیتوانم اعتماد کنم.”خانم سادات پرسید:”آیا دولتامریکا نمیتواند کمکی بکند؟”فرح با تلخی جواب داد:”ما تا آخر عمرمان از کمک آنهاسیر شدهایم.”جهان به شوهرش مراجعه کرد و سادات به او اطمینان داد که میتوانند ازآنها دعوت کنند،ولو اینکه در مصر آشوب برپاکند.
به گفته جهان وقتی او به فرح تلفن زد تا تاکید کند که آنان واقعا میتوانند برای عملجراحی به مصر برگردند،فرح نمیتوانست باور کند.پرسید:”آیا به پزشکان امریکایی اجازهخواهید داد عمل جراحی را در مصر انجام دهند؟واقعا مطمئن هستید؟”
جهان سادات چند بار تکرار کرد:”آری فرح،آری.”فرح قانع شد.
کاتلر وزیر خارجه امریکا به شاه ملاقات کرد و راه حلهایی که بنظرش میرسید،برشمرد:”ماندن در پاناما ،بازگشت به امریکا، رفتن به مصر.”شاه گفت رفتن به مصر راترجیح میدهد و افزود:”احساس میکنم که مرگم نزدیک است و در این شرایط فقط بهخانوادهام و کشورم میاندیشم اما میخواهم با افتخار بمیرم نه روی تخت بیمارستان درکشوری دورافتاده و بخاطر یک اشتباه یا رشوه.”
فصل نوزدهم(پایان)
در فرودگاه قاهره انور سادات و همسرش جهان به پیشواز مهمانانشان آمده بودند.درپایین پلکان هواپیما سادات روی شاه را بوسید و گفت:”خدا را شکر،شما سلامتید.”
شاه در مصر مورد عمل قرار گرفت و طحالش را برداشتند.
واکنش خصمانه ورود شاه به مصر در سراسر خاورمیانه که کارتر از آن وحشت داشت،بیدرنگ شروع شد.آیت الله خمینی اعلام کرد:”اکنون شیطان بزرگ در صدد طرح یکنقشه سیاسی جدید برای دائمی کردن سلطه خود میباشد…شیطان بزرگ باید بداند کهحمایت از شاه حمایت از خیانت بزرگ او و غارتگری اوست وفرستادن شاه ،دشمن اسلامو ایران نزد یک دشمن دیگر،فریب دادن مسلمانان سراسر دنیاست.”سادات در برابرتلویزیون ظاهر شد تا خودش را در برابر افکارعمومی توجیه کند و گفت تعقیب یک مردبیمار و بی خانمان برخلاف قوانین اسلام است؟ مجلس مصر با اکثریت قریب به اتفاقتصمیم سادات در پذیرفتن شاه را تصویب کرد.ولی بنیادگرایان اسلامی در سراسر مصر بهاعتراض برخاستند و دست به تظاهرات زدند.تشنج و خشونت در سراسر ماههای بهاراوج گرفت .تا اندازهای بخاطر اینکه تلاش امریکاییان برای نجات گروگانها در ۲۴ آوریل باشکست روبرو شد.اما سادات توانست عجالتا اوضاع را کنترل کند.
ده روز پس از عمل جراحی،شاه شیمی درمانی را مجددا آغاز کرد.
پایان کار شاه ناگهانی بود.در ۲۶ ژانویه درجه حرارت بدنش یکباره بالا رفت،چون یکعفونت دیگر به بدنش حمله ور شده بود.به طرز بدی شروع به خونریزی کرد و در اغمافرو رفت. روشن بود که در آستانه مرگ قرار دارد. فلاندرن حقیقت را به فرح و اشرف گفت.فرح با افسردگی زیاد از وی خواهش کرد فرزندانش را از اسکندریه فراخواند.اردشیرزاهدی به آنها تلفن کرد و آنها در شب گرم و طاقت فرسا به قاهره بازگشتند.وقتی فرحنازهفده ساله پدرش را دید در کنار بستر به زانو در افتاد،دستش را گرفت و فریادزد”بابا،بابا”.در آن سوی دیگر تخت فلاندرن تمام شب فشار خون و ضربان قلب شاه راکنترل میکرد.اما پس از تزریق هفده واحد خون به این نتیجه رسید که تلاش بیشتر بی فایدهاست و آنچه را درمان مصرانه مینامید،متوقف کرد.قبل از اینکه شاه به حالت اغما برودزاهدی به او گفت:”شما در حال شوک هستید.حالتان بهتر خواهدشد.”شاه جوابداد:”نه،شما نمیفهمید،دارم میمیرم.”دست زاهدی را گرفت و نگاهش به قطره هایی کهاز لوله به بازویش میرفت خیره شد.قبل از سپیده دم دچار اغما شد و چند دقیقه قبل ازساعت ده صبح 27 ژانویه 1980 جان سپرد.
مرگ شاه تاثیری در سرنوشت گروگانهای امریکایی درایران نداشت.آنها چند ماه بعدپس از توافقهای پیچیده مالی که در الجزایر میان دولتهای ایالات متحده و ایران صورتگرفت،در ۲۰ ژانویه 1981 چند دقیقه پس از آنکه رونالد ریگان ریاست جمهوری امریکا رااز کارتر تحویل گرفت،آزاد شدند.
از آن هنگام بخش مهمی از جهان تحت الهامات آیت الله خمینی قرار داشته است.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
تاریخ معاصر
در آوریل 1979،شاه ایران که سه ماه بودتخت و تاجش را از دست داده بود وایالات متحده و تقریبا تمام کشورهای جهان از پذیرفتن او خودداری کرده بودند،درجزیرهای در باهاما بسرمی برد. در این هنگام دکتر هندی کیسینجر در ضیافت شام مدرسهبازرگانی دانشگاه هاروارد نیویورک طی نطقی اظهار داشت:(این درست نیست که ایالاتمتحده باشاه ،دوست 37 سالهاش، مثل (هلندی سرگردان)که دنبال بندری برایپهلوگرفتن و پناه جستن میگشت،رفتار کند.)
هلندی سرگردان یکی از کهنترین افسانههااست اشاره کیسینجر با قدرت سخنوری اشبه این افسانه بدین منظور بود که احساسات موافق را به نفع شاه برانگیزد موضوع اصلیافسانه هلندی سرگردان این است که دست نیافتن او به پناهگاه، مجازاتی است که بخاطرسیئات اعمال یا دیوانگیهای خودش میبیند سرگردانی ابدی او بیشتر به علتبرکرداریهای خودش است تا بی عاطفگی جهان.
در بیشتر افسانه ها، هلندی سرگردان یا به علت ارتکاب قتل یا محاربه با خدا محکوم بهسفری است بی پایان. افزون برآن هرکس که باکشتی شبحگون او تماس بگیرد دچارنفرینخواهد شد.
این کتاب سرگذشت یک سفر است، سفرتوام باسرگردانی شاه به سوی تبعیدومرگ.ونیز عوامل گوناگون حکومت او مناسبات او با انگلیسیها و امریکاییها،پلیس مخفی اشساواک ،سیا،نفت،خریداسلحه.داستان سقوط شاه از جمله داستانهایی است که ماهیتروابط بین دولتها و رهبرانشان رانشان میدهد. داستان وفاداری و عافیتطلبی است .بهقول شال دوگل:دولتها غولهایی هستند بی احساس.
فصل اول (پایان کار)
۱۶ ژانویه 1979،فرودگاه مهرآباد تهران .باد سردی از جانب البرز به 2 فروند هواپیمای707که جلوی پاویون سلطنتی ایستادهاند میوزد،فعالیت چشمگیری در فرودگاه بچشمنمیخورد.در تهران برق قطع و وصل میشود و مردم برای نفت که این روزها از آمریکاواردمیشودصف طویلی تشکیل دادهاند .امروزنسبت به روزهای قبل آرامتر است آرامشی کهآبستن حوادث عظیمی است .شاه قبلاگفته که برای معالجه و تعطیلات کشور را ترکخواهد کرد. نظیر همه بحرانهای انقلابی هیچ خبرواقعی در دست نیست تقریبا همه بهرادیو BBC گوش میدهند.شاه شخصا کوشیده است که دولت انگلیس را وادار سازدجلوی گفتارهای BBC را بگیرد.به نظر او نپذیرفتن این تقاضا از جانب انگلیسیها یکخیانت آشکاربه او است. میگویند موضع امریکاییها پیچیدهتر است،اگر آنهامیخواستندشاه بماند تابحال به او گفته بودند انقلاب راخردکند نه اینکه فقط ضربههایناچیز به آن بزند.به جای این کار پریزیدنت کارتر یکی از ژنرالهای بلندپایه امریکایی بنامرابرت هویزر را فرستاده است که ارتش را ساکت نگه دارد. این مطلبی است که بسیاری ازمردم میگویند.
به دستور شاه چند تن از مقامات بلند پایه از جمله نخست وزیر اسبق و رئیس سابقساواک بازداشت شدهاند.اما این تلاشهای شاه بیهوده و تقریبا بی ثمر و حرکاتی استتسکین بخش .
در این ماههای آخر ۱۹۷۸ تقریبا تمامی افراد سرشناس ایران و دلالان بین المللی که ازقبل آنها منتفع میشدند ناپدید شده و به غرب گریختهاند. هوشنگ انصاری یکی از وزیرانشاه که ثروتی افسانهای بهم زده بود اجازه گرفت به بهانه یک ملاقات فوری به هنریکیسینجر ایران را ترک کند.او از فرودگاه به سفیر امریکا تلفن زد و گفت سه روزه به ایرانبازخواهد گشت.سفیر امریکا در تلگرافی به واشینگتن این عمل او راچنین تفسسیرکرد:”این کار ممکن است ناشی از زرنگی باشد اما دلیل خونسردی است.”انصاری هرگز بهایران باز نگشت.
در ایام گذشته کسب اجازه شرفیابی به حضور شاه کار آسانی نبود.امادراواخر ۱۹۷۸همه چیز تغییر کرده بود. غفلتا اتاقهای انتظار کاخ مملو از کسانی بود که هیچگاه در آن حولو حوش دیده نشده و اجازه ورود نیافته بودند. روزی شخصی به نام دکتر شاهکار به کاخسلطنتی آمد .او از وکلای دادگستری بود و شاه را تقریبا از بیست سال پیش ندیدهبود.شاهکار از میرشکار شاه که بااو آشنایی داشت تقاضاکرد ترتیب ملاقاتی با شاه را
برایش بدهد.کامبیز اتابای میرشکار پذیرفت و دکتر شاهکار را به حضور اعلیحضرت
راهنمایی کرد.وقتی دکتر شاهکار از دفترکار شاه خارج شد گمان میکردکه گفتگویخوبی داشته است و تقاضای شرفیابی مجددکرد.بااین تقاضا هم موافقت شد و او دوساعت دیگر رانیز در حضور شاه گذراند.سپس پیروزمندانه به میرشکار اظهار داشت که راهحل همه چیز رادر آستینش دارد.
کامبیز اتابای میگوید:”همگی میخواستیم کشور را نجات بدهیم ،هرکداممان راه حلیداشتیم و همه میخواستیم آن را فقط به یک نفر ارائه بدهیم.”
در چنین احوالی دریادارکمال الدین حبیب الهی فرمانده نیروی دریایی شاهنشاهی ویکی از امرای تحصیل کرده ارتش به دیدار شاهآمد.او با خود یک گزارش 30 صفحهایآورده بود که در دست گرفتن زمام امور کشور بوسیله نظامیان راپیشنهاد میکرد.پس از آنکه اورابه حضور شاه راهنمایی کردند دریادار طبق معمول شرفیابیها نگاهش را به زمیندوخت و در حالت خبردارایستادو شروع به خواندن بخشهایی از گزارشش کرد.شاه دراتاققدم میزد.دریادار پیشنهاد کرد که چون انقلاب رو به اوج است شاید باید به ارتشیاندستور بدهد کنترل اوضاع رادردست بگیرند.آنهابایدهر کسی راکه مسئول اوضاع فعلیاست بازداشت کنند.این کارمستلزم اعدام شاید پنج هزارتن از فاسدترین درباریان وسودجویان است تا میلیونها نفرمردم راکه خواستاربراندازی دولت هستند راضی کندونیزپنج هزار نفرازروحانیون و انقلابیون.
چند سال بعد حبیب الهی در حالی که درچایخانه مجلل هتل هالیدیاین در حومهویرجینیا نشسته بود به خاطر آورد که شاه قدم میزدومی گفت:”این کاربرخلاف قانوناساسی است.”حبیب الهی گفت:امااین تنها راهی است که میتوان کشوررانجاتداد.انقلاب اکنون بسیارپیش رفته است.هیچ چیز جزیک نیروی بابر در جهت مخالفنمیتواند ایران را نجات دهد.شاه گفت:”فکرمیکنید که من بایدبرخلاف قانون اساسیعمل منم؟”من گفتم:آری اعلیحضرت،این تنهاراه نجات کشوراست.
سپس سکوت حکمفرماشدو پنج دقیقه بطول انجامید.شاه همچنان قدم میزد.حبیبالهی که مردی استکوتاه قد،هنوز درحالت خبردارایستاده وچشمانش رابه فرش گرانبهادوخته بود.هیچ یک ازاین دو نفرسخن نمیگفتند.سرانجام فرمانده نیروی دریایی فهمیدکه شاه مایل به تصویب طرح اونیست.پس به صحبت درباره موضوعی بکلی متفاوتپرداخت.
بی نظمی شدیدی در کشور حکمفرمابود و نظامیان هم حق حمله به مردمرانداشتند چون بعدازکشتار میدان ژاله شاه به ارتش دستورداده بودازقوای قهریه استفادهنکنندومردم هم درهمین احوال چیزهایی که مربوط به دولت میشود مثلبانکها،کابارههاو…رابه آتش میکشیدند.افشار، مسئول تشریفات و چندتن ازسران ارتش بهشاه پیشنهاد دادند که اویسی معروف به ( قصاب تهران، مسئول کشتار میدان ژاله) را
نخست وزیر کند، اما شاه نپذیرفت و در شب پنج نوامبر ۱۹۷۸ سفیران انگلیس وامریکا را احضار کرده و پس از
گفتگو با آنان، ارتشبد غلامرضا ازهاری را به نخست وزیری برگزید، که مردی بود ملایمو به کلی مخالف بکار بردن قوه قهریه .
هنگامی که شاه این خبر را به افشار (رئیس کل تشریفات) اطلاع داد، وی چیزی نگفت.افشار دراین مورد میگوید:”او شاه بود و من نمیتوانستم قضاوتها و تصمیمهایش را موردچون وچرا قرار دهم .”
اما وی چند ماه بعد در تبعید از شاه پرسید: که چرا اویسی را انتخاب نکرد بوده است؟و شاه در جواب وی پاسخ میدهد” که سفرای انگلیس و امریکا مخالف بودندو عقیدهداشتند بهتراست شخص ملایمی مثل ازهاری زمام امور را در دست گیرد تا بتواند باروحانیونی که انقلاب را رهبری میکنند وارد مذاکره شود.
افشارازمجموع این وقایع نتیجهگیری مخصوص خودش راکرد.بعدهادر آپارتمانشدرجنوب فرانسه که پنجره هایش روبه دریای مدیترانه بازمی شودگفت:”به عقیده من اینیکی دیگر ازتلاشهای غرب برای خالی کردن زیر پای شاه بود.اگراویسی نخست وزیرمیشد همه چیزخاتمه مییافت.مایک فهرست سیصدچهارصد نفری داشتیم که سازماندهندگان اصلی تظاهرات بودند.میتوانستیم آنهارابازداشت کنیم.نخست وزیری ازهاریشیوه دیگری دربی ثبات ساختن ایران و پایان دادن به حکومت شاه بود.”
در اواخر دسامبر سالیوان برای انجام مأموریتی به کاخ رفت که به قول خودش برای یکسفیر غیرعادی بود.میبایست به رئیس کشوری که نزد او اعزام شده بودبگوید کهبایدکشورش راترک نماید.اماطی ماههای اخیر روابط آنهابقدری نزدیک شده بودکه حتیاین توصیه به نظرسالیوان عجیب و غیر منتظره نرسید.
شاه بادقت و آرامش به سخنان سفیر امریکاگوش دادو سپس روبه اونمود و کم وبیشالتماس کنان دستهایش رابه سوی اودرازکرد و گفت:”بسیارخوب،امابه کجابروم؟”سالیوانبخاطر آوردکه شاه خانهای درسویس دارد.سالیان متمادی بودکه هر زمستان مطبوعاتمصورو پرخواننده اروپا عکسهای رنگی شاه و همسروچهار فرزندش رادرپیستهای اسکیسویس چاپ میکردند.پس ازاسکی نیزنیمی ازوزرای دارایی یاحتی رؤسای دولتهایاروپایی عادت کرده بودند برای ادای احترام یاامضای قراردادیادریافت وام-وهرچیزی کهبتواند به نحوی ازانحاءپولهای نفت رابه اروپابرگرداند-به دیدارشاه بروند.
اما اکنون شاه رفتن به سویس رانپذیرفت و گفت وضع سویس از نظر امنیتی خوبنیست.و بعد بانگاهی که سالیوان آن را “نگاهی پراحساس”مینامد به سفیرامریکاخیرهشد.
در این حال سالیوان پرسید:”اعلیحضرتا،آیامیل داریدبرای ارسال دعوتنامهای از
ایالات متحده برایتان اقدام کنم؟”
در این هنگام شاه به جلو خم شد وباهیجانی شبیه به حرکات یک کودک خردسال که بهموضوعی علاقهمند شده باشدگفت:”وای،این کاررابرای من میکنید؟واقعااین کاررامیکنید؟”
امیر اصلان افشاررئیس کل تشریفات بعدهاگفت:”اونمی خواست برود.من اینرا میدانم.من نزدیکترین شخص به او بودم.در اوایل ژانویه تصمیم گرفت برای دوماه بهامریکابرود وسپس به ایران برگردد.افشارمی گوید”شاه میخواست به امریکابرود زیرانمیدانست سالیوان چه گزارشهایی میفرستد ونمی دانست درایالات متحده چهمیگذرد.میخواست با کارتر و اعضای مجلس سنا و سیا گفتگوکند.میگفت:”میخواهماهمیت ایران رابرای امریکاو خطرافتادن آن رابه دست افراطیون برایشان تشریح کنم.”
در عرض24 ساعت واشنگتن به سالیوان جواب داد که ورود شاه به ایالات متحدهراباخوشوقتی میپذیرد.سالیوان دستور داشت شاه راازطرف رئیس جمهوری امریکادعوت کندو درضمن تعدادهمراهان اوراجویا شودو به واشنگتن اطلاع دهد.در این هنگامآیت الله خمینی اعلام کرد هر کشوری که شاه راازایران خارج کندبه انقلاب کمکخواهدکرد.
در ۱۲ ژانویه سالیوان مجددابه دیدارشاه رفت.به روایت بعدی شاه،”فضای گرفتهایبود.سالیوان گفت دیگر عزیمت من مسئله چندروز نیست بلکه چند ساعت است.” شاهمیگویدسالیوان نگاههای معنی داری به ساعتش میکرد.
واشنگتن خواستار روابط حسنه بازمامداران جدید ایران بود؛زیراایران از نظراستراتژیکی برای امریکا حیاتی بشمارمی رفت .بنابراین رئیس جمهوری میبایست ازشاهفاصله بگیرد،نه اینکه اوراتشویق کند.
این بود که سالیوان پیشنهاد کرد شاه از طریق یک پایگاه هوایی گمنام درایالت مینیاکارولینای جنوبی وارد امریکاشود و بهتر اینکه ورود او شبانه صورت گیرد.از آنجامیتواند به پایگاه هوایی تواویس در کالیفرنیاپرواز کندو سپس باهلیکوپتر به ملک آننبرگبرود.به عبارت دیگر او میبایست ازدرعقبی به درون کشوربلغزدبی آنکه کسی اوراببیند یاسخنی دربارهاش بشنود یا مورد ستایش قرارش دهد.
سالیوان چنین استنباط کردکه شاه با پیشنهادش موافق است.اما شاه خرسندنبود.بعدهادرخاطراتش گفته یکی ازژنرالهای خود رانقل کردکه دربرابر دادگاه انقلاب و جوخه اعدامگفته بود:”امریکاییها شاه رامثل یک موش مرده از کشور بیرون انداختند.”
تا وقتی بختیار مورد تایید مجلس قرارنگرفته بود شاه حاضر به ترک ایران نبود.
به اطرافیانش دستور دادبه شهر تلفن کنند اماتمام خطوط تلفن پاویون سلطنتی فرودگاه
قطع بود.ناچار شدند از رادیوی گارد استفاده کنندکه ازطریق ستاد ارتش به مجلسوصل شد.
سرانجام خبر رسید که بختیار مورد تائیدمجلس قرار گرفته است.یک هلیکوپتر برایشفرستادند و اندکی بعد اودر پیست فرودگاه پیاده شد.بختیار مردی بود لاغر اندام و عصبیولی بسیارظریف ،که مانند اشراف فرانسوی بنظرمی رسید.باسبیل باریک و لباس خوشدوخت وارد پاویون شد ودر برابر شاه سرفرود آورد.
شاه برای آخرین خداحافظیها توقف کرد.درحالیکه کروات راهراهش اززیر یقه پالتودیده میشد،شق ورق ایستاد،پای چپش را کمی به جلو گذاشت،چنانگه گویی آماده استبسرعت راه بیفتد.چند تن ازامرای ارتش که چندی بعد جانشان راازدست دادند برایبوسیدن دست راست شاه خم شدند.یکی از آنان به زمین افتاد تاپایش راببوسد.شاهعینکش رادردست چپ میفشرد.طی چند شبانه روزاخیرتقریبا نخوابیده بود و ابروانکلفت سیاهش که بشدت گره خورده و بیانگرغم و اندوه وضمناعدم درک اوبود،برچهرهسفیدش سایه افکنده بود.درکناراوچهره ملکه ازفرط درماندگی درهم رفته بود.
تقریبا همه میگریستند،حتی بختیار که شایددرمیان آن جمع تنها کسی بود که خواستاررفتن شاه بود.تقریبا همه امرای ارتش به شاه التماس کرده بودندکه نرود.چشمان خود شاهنیز اشک آلود بود.این نخستین بارنبود که افسران شاه رادراوج هیجان میدیدند.به فرماندهگاردگفت:”هرکاری لازم میدانید بکنید.امیدوارم مردم کشته نشوند.”بعدهاشاهدرخاطراتش نوشت:”ازوفاداری افسران که هنگام ترک ایران بمن ابرازشد،بشدت تحتتاثیر قرارگرفتم.سکوت غمانگیزی حکمفرمابود که فقط باهق هق گریه شکسته میشد.
درست ساعت دو بعدازظهر بود که بالاخره هواپیمای حامل شاه و ملکه وهمراهانمعدودشان پرواز کرد.چند لحظه بعدکه این خبرازرادیو تهران پخش شد،شهرازخوشحالیمنفجرگردید.بوق ممتد اتومبیلها به صدادرآمد،چراغهای آنها روشن شد،مردم درکوچه وخیابان به رقص میپرداختند و فریادمی زدند:”اکنون همه آزادند.”مردم گلهای گلایول ومیخک وعکسهای آیت الله خمینی راتکان میدادندو میگفتند:”به همت خمینی / شاهفراری شده.”
مجسمههای شاه و پدرش واژگون شد.روزنامهها باعناوین بسیار درشت”شاه رفت”بیدرنگ چاپ و توزیع شدومردم بااشتیاق فراوان آنهارا میربودند و میخواندند.
در این حال هواپیمای 707 شاه که خودش آن راهدایت میکرداز زمین برخاست ورهسپارغرب شد،جایی که سرچشمه رؤیاها و خیالات واهی اوبود و اکنون هدف نفرتبسیاری ازاتباع اوشده بود.
فصل دوم (ضیافت )
در اکتبر۱۹۷۱ محمدرضاپهلوی ضیافتی ترتیب داد که ازهمه مهمانیهابرتر بود همچنینسی امین سال سلطنت خودو دهمین سال برنامه اصلاحاتش را که انقلاب سفیدمی نامیدنیزجشن میگرفت.بنابود انقلاب سفید شامل اصلاحات ارضی و گسترش سوادآموزی وآزادی زنان ،مدرنیزه کردن صنایع و زیربنای اقتصادی و توزیع مجدددست کم بخشیازثروتهاوکاهش قدرت روحانیون شیعه باشد.ناگزیراین”انقلاب”روحانیون را دچارخشمساخت.
در این جشن که درتخت جمشیدبرگزارمی شد،نه پادشاه،سه شاهزادهحاکم،دوولیعهد،سیزده رئیس جمهور،ده شیخ،دوسلطان همراه باانبوهی ازمعاونان رئیسجمهوری و نخست وزیران و وزیران خارجه و سفیران و دیگر دوستان دربار که ازنقاطمختلف جهان آمده بودند در تخت جمشیداقامت گزیدند.
شاه تصمیم گرفت قواعد تشریفاتی قرن نوزدهم رارعایت کند،بدین معنی که ارشدترینمهمان دوست و متحدش “هایله سلاسی” امپراتور اتیوپی،شیریهوداباشد.پریزیرنت ژرژپمپیدو رئیس جمهوری فرانسه گفت که دعوت را نمیپذیرد مگر اینکه بالادست هایلهسلاسی و رؤسای کشورهای فرانسه زبان بنشیند.شاه زیربارنرفت و پمپیدو درعین اوقاتتلخی نخست وزیرش رابه جای خودفرستاد.شاه هرگزپمپیدو رابرای این اهانت نبخشید.
پادشاه و ملکه دانمارک نیز جزو مدعوین بودند.وهمچنین پادشاهان اردن و بلژیکوپادشاه سابق یونان.ملکه انگلستان در جشن شرکت نکردو به جای خود شوهرش پرنسفیلیپ و دخترش پرنسس “آن” رافرستاد.پرنس برنهارد ازهلندنمایندگی همسرش ملکهژولیانا رابرعهده داشت.شاید نومیدکنندهترین خبربرای شاه این بودکه پرزیدنت نیکلسوندرجشن شرکت نمیکند.(خانم نیکلسون رئیس افتخاری کمیته امریکایی برگذاریجشنهای 2500 ساله شاهنشاهی بود.)اسپیرو اگنیو معاون رئیس جمهوری نمایندگیایالات متحده رابرعهده داشت و ازنظرتقدم،کلیه مدعوین به استثنای سفیر پکن براوبرتریداشتند.
لسی بلانک زندگینامه نویس رسمی ملکه بعدها صحنه این جشن راچنین توصیف کرد:
ریشهای پرپشت و مجعدمادهاوپارسها،ریشهای نوک تیزصفویان،سبیلهای چخماقیسربازان قاجار،سپرهاو نیزه ها،پرچمهای سه گوشه،قدارهاوخنجرهای جنگجویانباستانی ،همه درآنجابود.درزیر آفتاب سوزان ولی پناه چترهای آفتابی ،مهمانان رویتختگاه زیرخرابه های قدرت کورش نشسته بودندو این رژه احساس
برانگیزراتماشامیکردند.نگهبانان کاخهای هخامنشی ،جنگجویان پارت،سواره نظامخشایارشاه،تخت روانها،ارابهها،شترهای جمازه باختریان، توپخانه فتحعلیشاه،جنگجویان سواحل خزروخلیج فارس ،نیروی هوایی،تانکها،زنانی که اخیرابهاستخدام نیروهای مسلح درآمده بودند… همه درتخت جمشیدبودند.همه آنان برعظمتگذشته و حال ایران گواهی میدادند.
در تخت جمشید،محمدرضاشاه تاریخ ایران رابه میل خودتغییرشکل داد.اوازجشنیکه برپاکرده بودراضی بود.میگفت این جشن کمک بزرگی به تجدیدنظر غربیان دردیدگاهشان نسبت به ایران خواهدکرد.به نظراونقطه اوج این مراسم وقتی بودکه دربرابرگورخالی ولی تاثیر برانگیزکورش کبیر ایستادو باصدای یکنواخت و بی حالت خاصخودش اوراباطمطراق موردخطاب قراردادو گفت:”کورش ،شاه بزرگ،شاه شاهان،شاههخامنشی،شاه ایران زمین،ازجانب من شاهنشاه ایران،و ازجانب ملت من برتودرودباد!…همه مادراین هنگام که ایران نو با افتخارات کهن پیمانی تازه میبندد تورابه نام قهرمانجاودان تاریخ ایران،به نام بنیانگذارکهنسالترین شاهنشاهی جهان ،به نام آزادیبخش بزرگتاریخ ،به نام فرزند شایسته بشریت درودمی فرستیم.کورش،ماامروزدربرابر آرامگاه ابدیتوگردآمدهایم تابگوییم آسوده بخواب ،زیراکه مابیداریم وبرای نگهبانی میراث پرافتخارتوهمواره بیدارخواهیم ماند.
قابل ذکراست که هزینه این جشن بیش از۳۰۰ میلیون دلاربود.
فصل سوم (پروازبه مصر)
پروازبه مصرسه ساعت هم طول نکشید.شاه که همیشه عاشق پروازبوددرکابین خلبانماندتااینکه بوئینگ 707 ازقلمروهوایی ایران خارج شد.چندکیلومتر عقبتر هواپیمایکمکی پرواز میکرد.طبق معمول درسفرهای خارجی ،هواپیمای مزبوربه علل امنیتیجامدانهاو باروبنه راحمل میکرد.وقتی هواپیماقلمروهوایی ایران راترک کرد،شاه هدایتهواپیمارابه خلبانش سرهنگ بهزادمعزی سپردو برای صرف نهارباملکه به اتاقمخصوصش رفت. غذادرکاخ سلطنتی تهیه شده بودو اکنون توسط علی کبیریآشپزمخصوص شاه به سرمیزآورده میشد.
هواپیمای شاه درقسمت جلوبخش باشکوهی برای خانواده سلطنتی و درقسمتعقب صندلیهایی برای ملتزمین رکاب داشت.درایام گذشته مجموعه کاملی آجودانهاودرباریان و وزیران و منشیان وگاردهای محافظ دراین قسمت مینشستند.امادراین پروازهواپیماتقریبا خالی بود.
ارشدترین عضودرهواپیماامیراصلان افشاررئیس کل تشریفات بود.اوتمایلی بهعزیمت شاه نداشت ولی به اواطمینان داده بودندکه شاه فقط برای گذراندن چندهفته(تعطیلات)ازکشورخارج خواهدشد.
درصندلی کناراو سرهنگ کیومرث جهانبینی رئیس گاردهای محافظ شاه نشستهبود.جهانبینی هیچ شباهتی به افرادتنومندی که اغلب ازمردان مهم حفاظتمیکنندنداشت .اونسبتا کوتاه قدبود،عینک میزد،موهای کم پشت داشت.در”سندهرست” انگلستان دوره آموزشی گذرانده و طی 15 سال گذشته افسرگاردسلطنتیبود.عنوان رسمی جهانبینی فرمانده واحدمخصوص امنیت بود.اوسایه شاه شمردهمیشدو تقریبا هرجاکه شاه به سفرمی رفت بااوبود.جهانبینی ازمعدوداشخاصی بودکهتقریباازیک ماه پیش میدانست آنهادرشرف ترک ایران هستند.میگوید:”فرصت زیادیبرای آماده کردن خودداشتم.فقط نمیتوانستم باورکنم که دیگربازنخواهیم گشت.بدینجهت تقریباهرچه راکه داشتم باقی گذاشتم.”
چندین گارد دیگرنیزدرهواپیما بودندازجمله سرهنگ”یزدان نویسی” محافظمخصوص ملکه و گروهبان علی شهبازی .همچنین امیرپورشجاع و محمود الیاسیپیشخدمتهای مخصوص شاه.وبالاخره دکتر لوسی پیرنیا.
دکترپیرنیاپزشک فرزندان چهارگانه شاه بود.(همگی آنان چندهفته پیش ازپدرومادرشان ایران رابه مقصدامریکاترک نموده بودند.)اوزنی بودریزنقش وجذاب،باموهای
قرمز.هیچ تمایلی به رهاکردن خانوادهاش درایران نداشت امانسبت به ملکهوفاداربودودرژانویه 1979 تشخیص داده بودکه ملکه بایک مسئله جدی روبرواست.تقریباهیچ زنی درکاخ سلطنتی باقی نمانده بود.
بسیاری ازدوستان و ندیمههای شهبانو قبلا کشور راترک گفته بودند.مادرش نیزازتهرانرفته بود.یکی ازمستخدمهایش ازدواج کرده بود وتمایلی به رفتن نداشت،یکی دیگر بسیارمذهبی شدهبود.دکتر پیرنیا چندروزپیش از عزیمت برای خداحافظی باملکه به کاخ رفتوپذیرفت که بااوپروازکند.
ازمیان این گروه کوچک ،فقط چند ایرانی درماههای بعدباشاه وملکه باقیماندند.اگرآنها میتوانستند پیشبینی تلخیهاو رنجهای سفرطولانی راکه درپیشداشتندبکنند،بدون شک وحشتزده یادستکم شگفتزده میشدند.تبعیدی که اکنون شاهآغازمی کردازپارهای جهت نه تنها بازتاب نخستین تبعیدش در۱۹۵۳ بشمارمی رفت،بلکهحتی تبعیدپدرش رضاشاه رابه خاطر میآورد.
بهدازظهر۱۶ ژانویه که هواپیمای آبی وسفید۷۰۷ به فرودگاه اسوان نزدیک شد،شاهدوباره
به کابین خلبان رفت و به سرهنگ معزی پیوست .اوشخصا هواپیمارا به زمین نشاندوتاجایی که پرزیدنت سادات وهمسرش باگارد احترام در انتهای قالی قرمزایستادهبودند،هدایت کرد.۲۱ تیر توپ شلیک شد،موزیک نظامی، سرودشاهنشاهی ایران وسرود ملی مصر رانواخت.دیگر هیچگاه و در هیچ نقطهای ازجهان چنین مراسم احترامیبرای او برگذار نشد.
فصل چهارم (میزبان)
در اسوان بعدازظهری گرم و مطبوع بود.درست ازهمان روزهایی که پرستوهاتامصافتهای دورپروازمی کنند،شاه به آهستگی ازهواپیما خارج شد و خسته و پژمردهمینمود،علیرغم سفارش مقامات مصری که باید باشاه سرنگون شده بااحتیاط بیشتریرفتارشود،سادات قدم پیش نهادتا گونههای اوراببوسد.به شاه گفت:”مطمئن باشمحمد،تودرکشورخودت ودرمیان ملت خودت و برادرانت هستی.”چشمان شاه پرازاشکشد.
یکی ازملاقات کنندگان شاهدراسوان محمدجعفربهبهانیان، ۷۷ ساله بود.بهبیانیانباصورت گردوسبیل خاکستری کوچک و لبخندظریف خودبیشتربه پدربزرگهای مهربانسویسی- یا شایددندان پزشکان بازنشسته – شباهت داشت.اوقبلارئیس املاک سلطنتیومدیرکل حسابداری درباربودوسرنخهای ثروت شخصی شاه رادردست داشت.شاهاززمان نخستین تبعیدش در۱۹۵۳ که خودرابی پول یافته بود،این ثروت رادرداخل و خارجازکشوربرروی هم انباشته بود.
بهبهانیان مانندبسیاری ازنزدیکترین و عزیزترین افرادبه شاه ،دراوایل 1978 ازآشوبوانقلاب نگریخته بود.برعکس ،درخلال بسیاری ازماههای آن سال ،به گفته خودش بعنوانواسطه بین شاه و شریعتمداری،یکی ازرهبران مذهبی عمل کرده بود.
شریعتمداری به اندازه آیت الله خمینی تندرونبودو تماس خودرادرطول سال 1978 باشاه حفظ کرده بود.سرانجام بهبهانیان مقارن عیدمیلاد مسیح 1978 تهران را بهمقصدخانهاش دربازل ترک کرده بود.بهبهانیان میگوید:”در ۱۶ ژانویه 1979 از رادیوشنیدم که شاه ایران رابه مقصدمصر ترک گفته است.همان روز بعدازظهر به اسوان تلفنکردم و گفتم:اعلیحضرتا،آیا مایلید من به آن آنجابیایم؟ شاه گفت:فورا بیایید.”
در اسوان وقتی بهبهانیان به هتل رسید اورابه آپارتمان اختصاصی شاه هدایتکردند.شاه به اوگفت:”میخواهم امورمالی خودرا شخصا دردست بگیرم.”وبه بهبهانیاندستور دادبیدرنگ به کلیه بانکهای خارجی که شاه درآنها حساب داشت نامههاییبنویسدواطلاع دهدکه ازآن تاریخ اعلیحضرت شخصا با آنهاطرف معاملهخواهدبودواو،یعنی جعفربهبهانیان دیگر ازجانب شاه اقدام نخواهدکرد.
بهبهانیان تنها یک مسئول امور مالی نبود.اودرباره اشتباهاتی که درایران صورت گرفتهبود وچارههای ترمیم آنها عقایدمحکمی داشت.اوبر این باوربودکه انگلیسیها ازاینکه شاهدرسالهای اخیرتنبلی آنهارابه شدت مورد انتقادقرارداده است خشمگین اند.بهبهانیان
میگوید:”شاه ضمن یک مصاحبه مطبوعاتی به کارگران انگلیسی توهین کردو گفت آنهابه خوبی گارگران ایرانی نیستند.”درنتیجه انگلیسیهااوراازسلطنت خلع کردند.او اکنونعقیده داشت اگرشاه پوزش بخواهدانگلیسیها اورابه سلطنت باز خواهنندگرداند.بنابراینیک نقشه اجرائی دربرابر شاه نهاد.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
چشم پزشکی
کوری تدریجی
کوری تدریجی بیماری است که اعصاب بینایی چشم را آسیب می دهد تا زمانیکه خطر محسوسی اتفاق نمی افتد خیلی مورد توجه واقع نمی شودو اگر درمان نشود می تواند به کم بینایی شدید و یا حتی نا بینایی منجر شود. کوری تدریجی معمولاً با فشار درون چشم بالا , فشار در چشمها یا کاهش دید پیرامونی ظاهر می شود. کشف سریع از طریق آزمایشات چشم کمک بزرگی برای کاهش بیماری خواهد کرد.
شکلهای کوری تدریجی:
• کوری تدریجی با تنش معمولی: وقتی که آسیبهایی در اعصاب بینایی و یا کاهش بینایی حتمی با فشار درون چشمی در حالت طبیعی وجود دارد اتفاق می افتد. (تنش یا فشار معمولی)
• کوری تدریجی زاویه بسته: افزایش در فشار درون چشمی به واسطه اینکه مایع سیال کلیثیم به علت انسداد نمی تواند خارج شود.
می تواند موجب درد, سردرد, تهوع , قرمزی چشم, لکه شدن چشمها و کاهش دید شود. مطابق NEIاین یک فوریت پزشکی است. اگر دکتر شما غیر قابل دسترس است., به نزدیکترین بیمارستان یا کلینیک بروید. بدون درمان در بهبود جریان چشم, چشم ممکن است در طول یک یا دو روز کور شود.
• کوری تدریجی نوع دوم: می تواند بعد از عمل های جراحی چشم یا در موقعیت های پزشکی خاص مثل دیابت ایجاد شود.
• کوری تدریجس مادرزادی: در بدو تولد به واسطه عیبهای تولدی که از جاری شدن مایع چشم به خارج جلوگیری می کند که چشمهای سفید, لکه دارو حساس به نور را باعث می شود.
• کوری تدریجی زاویه باز:وقتی که ترشح زخم از چشم به عقب می افتد اتفاق می افتد, که فشار درون چشمی بیش از حد نرمال افزایش می یابد بنابراین اعصاب بینایی آسیب می بیند و سرانجام منجر به دید کم می شود. و معمولاً دید پیرامونی که آسیب ببیند اول از همه به دید بحرانی(محدود) و به مرور زمان به کوری منجر می شود.
علائم و کشف بیماری:
علائم هشدار دهنده کوری تدریجی برای هر شکلی متفاوتند . کوری تدریجی معمولاً تا زمانی که یک آسیب محسوس یا جدی به اعصاب بینایی نرسیده باشد قابل توجه نیست. با کوری تدریجی زاویه باز, معمول ترین شکل,یک با افزایش در فشار درون چشمی و کاهش دردید بیرونی علائم کلیدی هستند. یک تونومتری ابزاری است که فشار درون چشم را اندازه میگیرد. آن می تواند فشار غیر طبیعی را نشان دهد که آسیبهایی را در اعصاب بینایی بوجود آورده. در یک آزمایش منبسط کردن چشم قطره ای را برای گشاد کردن مردمک بکار می رود که اجازه می دهد متخصص چشم اعصاب بینایی را در مقابل تغییرات بررسی و آزمایش کند. یک آزمایش میدان بصری چشم کمک می کند که یک دکتر بگوید که آیا در دید خارجی کاهش اتفاق افتاده است. (دید خارجی کم شده است), که یک نشانه از کوری تدریجی است. یک دستگاه سنجش ضخامت ابزاری است که امواج فرا آوایی را به کار می برد تا ضخامت قرنیه و هر چیز غیرطبیعی را اندازه بگیرد. این روش نیز در دیگر عملهای جراحی مثل LASIk انجام شده است.
درمان و پیشگیری:
مرسوم ترین درمان برای کوری تدریجی وارد استکه به شکل قرص یا قطره چشم استفاده می شود. دارو یک هدف دارد و آن اینکه فشار چشم را کاهش می دهد. این تجویزهای وارد هم میزان تولید مایع چشم را کاهش میدهد, یا بجابجایی و انتقال آسانتر مایع کمک می کند تجویز دارو برای کوری تدریجی ممکن است با دیگر دارو تداخل پیدا کند پس یک نظر خوب اینکه با پزشک بقیه داروهایی که استفاده می کنید مشورت نمایید. انواع مختلفی از داروهای کوری تدریجی وجود دارند پس چه خوب است که اگر دارویی که معمولاً استفاده می کنید به شما نمی سازد یا اثرات جانبی ناخواسته بر جای می گذارد با نوع دیگر عوض کنید. برای اکثر مردم دارو برای کنترل کوری کافی است. برای عمل جراحی دیگر انتخاب بهتری است.
ترابکول پلاست لیزر را انتخاب و دیگری برای کاهش فشار چشمهاست. در این مورد یک چشم, پزشک یک اشعه لیزر را به درون شبکه می فرستد در جائیکه جریان ترشح چشم اتفاق می افتد, شبکه میله میله فرآیند ناحیه ترشح را و فشار پایین تر را افزایش می دهد. با ترابکول پلاست لیزر Argon(آرگون) بافتی که در شبکه احاطه می شود و آسیب دیده و معمولاً جلسه دیگری را بعد از یک چند سال نیاز دارد. گاهی دارد و باید نیز تجویز شود. با ترالکول پلاست لیزر برگزیده (SLT) , یک لیزر طراحی شده ویژه یک نور لیزر تا انرژی پایین تر را انتشار می دهد. که تنها سلولهای ملانین دار را در شبکه میله میله هدف قرار می دهد. لیزر حرارت می بیند تا بر باز شدن شبکه اثر بگذارد و نواحی مجاور آسیب نبیند. این برای درمانهای مجدد چند تایی مجاز است.
عمل آندوسکوپی (ECP)cyclophotocoagalationفرآیند دیگری است که به کم کردن فشار چشم کمک می کند اگر تجویز دارد و ترابکول پلاست لیزر مؤثر نباشند. برعکس ترابکول پلاست لیزر مؤثر نباشند برعکس ترابکول پلاست لیزر,ECP لیزرهایی بکار می برد که تنه مودار(مژگانی) را هدف قرار می دهد که مایع سیال را تولید می کند. این باعث می شود مایع سیال تولید شود و تحت تأثیر فشار پایین قرار گیرند.
پایین آوردن خطر کوری تدریجی یا حداقل کاهش ضرر(خطر) تصاعدی در اعصاب بینایی بهترین میزان جلوگیرنده است. آن مهم است که معاینات دوره ای داشته باشیم زیرا کوری تدریجی در ابتدا در خور توجه نیست و عوامل خطرناک ویژه ای برای مراقبت کردن, نوع اختلالات پزشکی(درمانی), و تاریخچه پزشکی خانواده را شامل می شوند. کوری تدریجی در آمریکاییهای آفریقایی و اسپانیایی مخصوصاً همراه با افزایش سن معمول تر است. افرادی که مبتلا به دیابت هستند یا عمل چشم داشته اند نیز بیشتر احتمال دارد که دچار کوری تدریجی شوند. یک تاریخچه خانوادگی از کوری تدریجی یک دیدگاهی است که شما می توانستید کوری تدریجی داشته باشید. اگر هر یک از این عوامل درارتباط با شما باشد, پس شما باید بیشتر به آزمایشهای مکرر چشم بروید.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
۱- فعالیت مستمر شبکه ای شناسایی ، جذب و انتقال دختران و زنان مستعد در داخل کشور و توانای آنها در تحریک و انتقال داوطلبانه یا غیر داوطلبانه اشخاص را از طریق اغوا(اجبار یا زور) برای هتک ناموس و ایجاد زمینه برای بهره برداری و سوء استفاده جنسی (به بهانه مهاجرتو…)
۲- عدم برخورد جدی قضایی ونبود قوانین منسجم و کارآمد برای برخورد با قاچاقچیان .
۳- وجود تقاضای موثر در میان شیوخ و مرفهین امارات و جهانگردی و تمهیدات مقامات اماراتی برای جذب گردشگر نیز در سکوت آنان در خصوص در خصوص قاچاق انسان به این منطقه بی تاثیر نمی باشد .
حجم مراودات جمهوری اسلامی ایران با دبی و سیاست های اجتماعی داخلی بستر مناسب برای ایجاد روند قاچاق را به وجود آورده است .
و پیشترفت های چشمگیر اقتصادی دبی و افزایش جایگاه تجاری دبی در منطقه موجب رشد سریع تعاملات ایران با دبی شده و حدود ۶۰%واردات ایران از دبی صورت میگیرد مسافرتها و خرید های خارجی موسسات صنایع و شرکتهای خصوصی ایرانیان نیز اکثرأ در دبی میباشد . در ماه بیش از یکصد هزار نفر ایرانی برای تجارت ،خرید،کار،سیاحت،ویا ترانزیت به دبی می روند .
علاوه بر پاره ای تغییرات و تحولات فرهنگی اجتماعی مانند فقر پایین بودن درآمد سرانه ،مشکل اشتغال،قوانین خانواده و… علت وزمینه ساختاری دیگری که به شرایط درونی کشور باز می گردد. افزایش حوادث جنایی (که ماهیت و منشا جنبی دارند) و نیز الگو یورابط جنسی و تشدید روابط ناسالم نامشروع و غیر فانونی و رشد ایدز و نهایتا تضعیف تدریجی بنیانهای خانواده .
شیوه های مقابله
با توجه به فقدان اطلاعات و آمار رسمی در این زمینه (چرا از سوی دولت امارات سازمانهای بین المللی ویا نمایندگان سیاسی کشورمان ) ارائه برآورد دقیق میسر می یاشد با توجه به میزان حضور کم ایارنیان مقیم و آنهایی که روزانه به آنجا سفر می کنند ولی همین میزان حضور زنان ایرانی خود نمودی از قاچاق نسان است .
در خصوص این عده دخترانی هستند که با میل و رغبت و با هدف کسب درآمد به دبی رفته اند و بخشی از آنهعا نیز به زور و اغفال توسط دلالان حرفه ای (که عمدتا ایرانی هستند) به این منطقه منتقل و مجبور به خود فروشی در دیسکو ها ، هتلها و رستورانهای ایرانی شده اند .
ارائه معضل هرچند به مقدار اندک ، نیاز به کارشناسی دارد که شیوه های مورد استفاده در سه بخش معمول سازی ، محدود سازی و وممنوع سازی بیان میگردد و در بخش و در بخش بعدی به صورت پیشنهاد مواردی مطرح می گردد .
الف =معمول سازی :
۱- وزارت امور خارجه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ سیاسی خود بین کشورهای مورد بحث تعامل بیشتر در زمینه جلوگیری از مسائل سوءاخلاقی ایجاد نماید
۲- وزارت طلاعات و سفارت خانه های جمهوری اسلامی ایران به پشتیبانی اطلاعاتی ناجا پرداخته و کلیه افرادی را که به صورت باندی در خارج از کشور در امر اساعه فحشا ، قاچاق زنان و دختران فعالیت دارند را شناسایی و مشخصات آنان را اعلام کند تا اقدام بایسته به عمل آید.
۳- تامین بودجه خاص در جهت مقابله ، پیشگیری و مبارزه جدی با قاچاق و ترانزیت زنان و دختران
۱-ترسیم شخصیت و منزلت واقعی زنان
۲-ایجاد تنفر و انزجار نسبت به بد آموزیها و موارد فساداخلاقی موجود در فرهنگ غرب
۳-تقویت مالی و معنوی امور تربیتی و انجمنهای اسلامی مدارس ونهاد های ذیر مربوط
۴-ایجاد مراقبت و نظلرت همگانی در جامعه
ب= محدود سازی :
۱-شناسایی اماکن جذب و نشان زنان و دختران
۲-شناسایی و برخورد مقتدرانه و اعمال کنترل در ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ورودی و خروجی و همکارای بین المللی
۳-اصلاح قوانین جزایی به منظور بالا بردن هزینه جرم در خصوص قاچاقچیان و عاملین تراتزیت دختران و زنان
۴-وزارت کشور با ایجاد تعامل و همکاری بین سازمانها و ارگانهای ذیر مربوط کنترل و نظارت بیشتری را با انعقاد پروتکلهای لازم در ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اتباع کشور های آلوده اعمال تا در صورت مشاهده هر گونه تخلف از سوی اتباع مذکور ضمن ممانعت از ورود انان ، مراقبت را به کشور متبوعه منعکس نمایند
ج =ممنوع سازی :
۱- تعیین قاضی ویژه با اختیارات لازم جهت برخورد قاطع با اعضاء اصلی شبکه و باندهای تجارت زنان و دختران
۲- اعزام تیم تخصصی از کارشناسان مجرب اداره کل مبارزه با فساد اجتماعی و؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟ مربوط به کشورهای هدف به منظور بررسی وضعیت و شناسایی عوامل فعال در زمینه قاچاق زنان و دختران
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
در یکصد و پنجاه کیلومتری غرب آتن در یونان، شهری تاریخی به نام المپیا (Olympia) قرار دارد، شهری که جایگاه اولیه بازیهای المپیک بوده و اصلا نام این بازیها از آن گرفته شده است. در ارزش و مقام بازیهای المپیک در ایام باستان همین بس که در مدت بازیها جنگها متوقف میشد و ورزشکاران از آسیای صغیر، سوریه، مصر و جز اینها برای مسابقه و پرستش زئوس (Zeus) به شهر المپیا میآمدند.
پژوهشهای تاریخی نشان میدهد که بازیهای المپیک از سال ۷۷۶ قبل از میلاد آغاز شده است و بعدها در سال ۴۵۰ قبل از میلاد معبد زئوس توسط معماری بنام لیبون (Libon) ساخته شد. نیایشگاه زئوس بسیار ساده و با معماری معمولی یونان ساخته شد، ازاین رو لازم بود تا به نوعی عظمت و بزرگی زئوس در پرستشگاه ترسیم شود. راه حل چیزی نبود جز یک تندیس با عظمت از زئوس، تندیس سازی به نام فی دیاس (Pheidias) مسوول ساخت این تندیس با شکوه شد.
فی دیاس تجربه ساخت تندیسهای بزرگ از طلا و عاج را داشت. کارگاه تندیس سازی او هنوز در المپیا موجود است، او در آنجا قطعات تندیس زئوس را ساخت و پس از پایان ساخت قطعات در نیایشگاه آنها را روی هم سوار کرد.
برای سالها معبد زئوس محل جذب ورزشکاران و بازدیدکنندگان از سراسر دنیا بود. در سدهی نخست میلادی یکی از امپراتورهای روم به نام گالیگولا (Galigula) قصد آنرا داشت که این تندیس زیبا را به رم ببرد. اما در میان راه چهارچوبهایی که برای حمل تندیس ساخته بودند شکست و خساراتی هم به تندیس وارد شد، بعدها این معبد و تندیس زئوس در سده دوم میلادی توسط یونانیان بازسازی شد.
در سال ۳۹۱ پس از میلاد، امپراتور یونان تئودسیوس اول (Theodosius I) بازیهای المپیک را ممنوع کرد و دربهای معبد زئوس را به روی همه بست. او بازیهای المپیک را تمریناتی برای کفر و شرک می دانست. پس از آن باران، زمینلرزه و غیره آسیبهای جدی به نیایشگاه زئوس وارد کرد تا اینکه قبل از قرن پنجم میلادی یکی از ثروتمندان یونان تندیس زئوس را از معبد به شهری بنام کنستانتینوپل (Constantinople) – که امروز جزو خاک ترکیه و حوالی استانبول است – برد.
تندیس زئوس در این شهر تا سال ۴۶۲ سالم نگهداری شد، تا اینکه در این سال در یک آتش سوزی بسیار بزرگ تخریب شد. در نوشتههای به جا مانده از یونان باستان آمده است که “با وجود آنکه نیایشگاه زئوس بسیار بزرگ است و با اینکه تندیس، زئوس را در حالت نشسته نمایش می دهد اما سر تندیس تقریبآ به سقف چسبیده است. ما نگران هستیم اگر چنانچه روزی زئوس بخواهد بایستد، سقف درهم خواهد شکست!”
ارتفاع تندیس زئوس حدود ۱۳ متر بود و سطح مجسمه به ابعاد ۶٫۵ در ۱ متر جای داده می شد، یونانیان باستان تندیس زئوس را در مراسم گوناگون با زیورآلات خاصی آرایش می کردند. در ارتباط با عظمت و زیبایی این تندیس جهانگرد معروف یونانی پاسانیاس (Pausanias) می نویسد: “روی سر این تندیس تاجی از برگ زیتون قرار داشت و در دست راست او نشان پیروزی … در دست چپ او عصای سلطنتی که مینا کاری شده بود و روی عصا یک عقاب از طلا نشسته بود. کفشهایش طلا بود و لباسهایش از پوست حیوانات و گل یاس و … تخت پادشاهی او از زر، چوب آبنوس و عاج فیل ساخته شده بود.”
________________________________________
معبد آرتمیس
معبد آرتمیس در شهر افهسوس (Ephesus) در حدود ۵۰ کیلومتری شهر ازمیر (Izmir) ترکیه قرار داشته است. این معبد به عنوان زیباترین بنای روی زمین شناخته می شده است و به همین دلیل در میان عجایب هفت گانه جا دارد.
هرچند که زیربنای باقی مانده از این معبد، تاریخ ساخت آنرا قرن هفتم قبل از میلاد مشخص میکند، اما راه یافتن معبد آرتمیس در فهرست عجایب هفت گانه به حدود ۵۵۰ قبل از میلاد مربوط میشود. این بنا که به آن معبد بزرگ مرمرین گفته میشود، توسط کروسوس (Croesus) شاه لیدی به کرسیفون (Chersiphron) معمار یونانی سفارش داده شد. معبد با مجسمههای برنزی که توسط ماهرترین مجسمه سازان آن زمان ساخته شده بودند تزئین شده بود. هنرمندانی نظیر فیدیاس (Pheidias)، پلی کلیتوس (Polycleitus)، کرسیلاس (Kresilas) و فرادمون (Phradmon).
معبد آرتمیس هم به عنوان یک محل داد و ستد کالا و هم به عنوان آموزشگاه مذهبی مورد استفاده قرار میگرفت. در طی سالها، بازرگانان، جهانگردان، صنعتگران و پادشاهان از این محل مقدس دیدن میکردند و احترام خود را با آوردن هدایای مختلف ابراز مینمودند. تحقیقات اخیر باستان شناسی به یافتن تعدادی از این هدایا که شامل مجسمههای طلا و عاج آرتمیس، گوشوارهها، دستبندها و گردنبندهایی زیبا، اثر صنعتگران پارس و هند هستند، منجر شده است.
در شب ۲۱ جولای سال ۳۵۶ قبل از میلاد، مردی به نام هروستراتوس (Herostratus) برای جاودانه کردن نام خود در تاریخ، معبد را آتش زد و درواقع به هدف خود دست یافت. عجیب اینکه اسکندر کبیر هم در همین شب متولد شد. بنا به گفته پلوتارک (Plutarch) تاریخ نگار، در آن شب آرتمیس چنان درگیر مراقبت از زاده شدن اسکندر بود که نتوانست از معبد خود محافظت کند.
اسکندر پس از فتح آسیای صغیر اقدام به ساخت مجدد معبد کرد که تا بعد از مرگ وی در سال ۳۲۳ قبل از میلاد، همچنان در دست ساختمان بود. در قرن اول پس از میلاد، هنگامی که سنت پل برای تبلیغ مسیحیت به افهسوس سفر کرد، با عده زیادی از پیروان آرتمیس مواجه شد که به هیچ وجه قصد ترک الهه خود را نداشتند. در سال ۲۶۲ میلادی معبد توسط قبیله گوت Goths مجددا ویران شد. اهالی شهر قسم خوردند تا آنرا مجددا بنا کنند. در قرن چهارم میلادی، بیشتر اهالی افه سوس به مسیحیت گرویده بودند و معبد شکوه و جلال خود را از دست داده بود. اهالی افهسوس پس از آخرین تهاجم منجر به ویرانی معبد در سال ۴۰۱ میلادی، کم کم شهر را ترک کردند و این شهر متروک در اواخر قرن ۱۹ میلادی کشف و حفاری شد. این اکتشافات زیربنای معبد را نمایان ساخت.
این معبد با زیر بنای چهار گوش خود، برخلاف نمونههای دیگر از مرمر ساخته شده و یک ورودی زیبا و تزئینی به حیاط بزرگ ساختمان داشته است. پلکان مرمری طبقه همکف را به بالکنهای بلند و عظیمی متصل میکردند که کف آن در حدود ۸۰ متر در ۱۳۰ متر بوده است.۱۲۷ ستون در این بنا به کار رفته بوده که ارتفاع آنها ۲۰ متر و با سرستونهای ایونیک و کنارههای کنده کاری شده بوده است. ستونها در ردیفهای منظم در کل محوطه به جز منطقه مرکزی-که محل قرار گیری خانه الهه بود- قرار گرفته بودند.
این معبد تعداد فراوانی از آثار هنری را در خود جا داده بود، از جمله ۴ مجسمه برنزی باستانی از قبیله آمازون که توسط بهترین هنرمندان دوران ساخته شده بودند. هنگامی که سنت پل به دیدن شهر آمده بود، معبد با ستونهای طلایی و مجسمه های کوچک نقره ای و نقاشیهای متعدد تزئین شده بود. هیچ شاهدی مبنی بر وجود مجسمه آرتمیس در مرکز معبد وجود ندارد، اما دلیلی هم برای وجود نداشتن آن در دست نیست.
________________________________________
مجسمه عظیم الجثه رودس در یونان
غول رودس، نام تندیسی است از هلیوس (Helios) – خدای خورشید – که به قولی در ورودی بندر شهر رودس در یونان، قرار داشته است و به همین دلیل به غول رودس معروف گشتهاست. این تندیس، علیرغم اینکه پس از ساخته شدن، تنها ۵۶ سال پابرجا بود، از سوی غربیان به عنوان یکی از عجایب هفتگانه جهان اعلام شده است. بنا به گفته تاریخنگاران این تندیس عظیم حتی در زمانی که بر روی زمین افتاده بود هم بسیار شگفت انگیز بود. این غول تنها یک تندیس عظیم نبود بلکه نماد اتحاد مردم رودس به شمار میرفت.
یونان باستان در بیشتر دوران تاریخی خود، شامل ایالاتی با قدرت محدود بوده است. جزیره رودس شامل سه ایالت یالیسوس (Ialysos)، کامیروس (Kamiros) و لیندوس (Lindos) بوده است. در ۴۰۸ پیش از میلاد، این شهرها با هم متحد شده و یک قلمرو با پایتخت واحد به نام رودس، به وجود آوردند. این شهر از نظر اقتصادی بسیار پیشرفته بود و با مصر مراودات تجاری داشت. در سال ۳۰۵ قبل از میلاد آنتیگونیهای مقدونیه، رودس را محاصره کرد تا این ارتباط تجاری را از بین ببرد.
آنها هرگز موفق نشدند به داخل شهر نفوذ کنند و پس از امضای قرارداد صلح در سال ۳۰۴ قبل از میلاد، آنتیگونیها محاصره را ترک کردند و مقدار هنگفتی جنگ افزارهای گرانبها برجا گذاشتند. اهالی رودس این غنایم را فروختند و به افتخار اتحاد خود، با پول آن تندیس عظیم را بنا کردند. ساختن این تندیس ۱۲ سال طول کشید و در سال ۲۸۲ قبل از میلاد به پایان رسید. سالها این تندیس در ورودی بندر پابرجا بود تا زمینلرزه شدیدی به شهر آسیب فراوان رساند و تندیس را از ضعیفترین بخش آن – زانوهای غول – شکست.
امپراتور مصر هزینه تعمیر آنرا به عهده گرفت اما یک پیشگو، عمل بازسازی را منحوس خواند و در نتیجه پیشنهاد امپراطور پذیرفته نشد. باقیماندهی تندیس بیش از ۸۰۰ سال بر خاک افتاده بود تا اینکه عربها به فرماندهی معاویه پسر ابوسفیان، در سال ۶۵۴ پس از میلاد مسیح به رودس هجوم بردند. آنها بقایای تندیس را از هم باز کردند و به یک بازرگان یهودی اهل سوریه فروختند. گفته شده است که ۹۰۰ شتر این بار عظیم را به سوریه حمل کردند.
با توجه به ارتفاع تندیس و عرض دهنه بندر، تصور قرار گرفتن مجسمه با پاهای گشوده بر دو طرف ورودی بندر، غیر ممکن به نظر میرسد و از آنجایی که تندیس پس از سقوط موجب گرفتگی مسیر بندرگاه نشده است، به نظر میرسد که تندیس یا بر روی سمت شرقی دماغه بنا شده بوده یا اصولا بیش از آنچه گفته میشود از آب دور بوده است. هر چه بوده، مسلم است که غول با پاهای گشوده بر دو سمت ورودی بندر ایستاده بوده است.
پروژه ساخت تندیس به چارز اهل لیندوس (Chares of Lindos) تندیسگر سپرده شده بود. برای این کار، کارگران او قطعات برنزی روی تندیس را قالب ریزی میکردند. پایه تندیس از مرمر بوده و پاها تا مچ آن ابتدا ساخته و محکم شده است. ساختار تندیس به تدریج با قرار گرفتن قطعات برنز بر روی چهارچوبی از آهن و سنگ، پدیدار میشد. یک خاکریز بلند برای دسترسی پیدا کردن به بخشهای بالایی تندیس، در اطراف آن ساخته شد که پس از پایان کار برچیده شد. تندیس در پایان ۳۳ متر ارتفاع داشت که بر روی پایههای مرمرین به بلندی ۱۵ متر قرار گرفت. گفته میشود عده کمی میتوانستند دو دست خود را بر دور انگشت شست او حلقه کنند
________________________________________
اهرام مصر (هرم خوفو)
هرم خوفو بزرگترین هرم در بین اهرام مصره که از ۴۴۰۰ سال پیش تا سال ۱۸۸۹ میلادی که برج ایفل ساخته شد بلند ترین بنای دنیا بود. این بنا در ۲۲۰۰ سال قبل از میلاد ساخته شده و ۱۴۳ متر ارتفاع داشته و به دستور خوفو یا خئوپوس فرعون سلسله چهارم ساخته شده.
بیشتر سنگهای بکار رفته در این بنا سنگهای بسیار عظیمی هستند که هنوزم جابجایی و حمل اونها تا ارتفاع بنا جزو اسرار و ناشناخته هاست. البته در اصل سنگهای روی بنا از سنگهای آهکی صیقلی بسیار زیبا بودن که در اثر مرور زمان از بین رفتن یا اینکه بعدها بوسیله فراعنه بعدی برای مقبره هاشون دزدیده شدن. برای همین امروزه ۵ درصد از ارتفاع بنا به دلیل نبود اون سنگها کم شده.هرضلع قاعده هرم ۲۳۰ متر طول داره و در ساخت اون حدود ۲۳۰۰۰۰۰ قطعه بلوک به وزن تقریبی ۵/۲ تن استفاده شده
هرم خوفو دارای سه اتاق دفن اجساد و راهروهای متعدده که یکی از اتاقها مربوط به جسد خود خوفو یکی دیگه مربوط به ملکه و دیگری هم برای رد گم کردن دزدها بوده. و راهروهای طولانی و تاریک و پیچ در پیچش هم برای مقابله با دزدها تعبیه شده. هرم خوفو در بین عجایب هفتگانه بزرگترین و قدیمی ترین اونهاست.
________________________________________
فانوس الکساندریا
هفتمین اثر از عجایب هفتگانه ی جهان ، فانوس دریایی اسکندریه و در واقع هشتمین اثر عجیب است. پیش از آنکه این اثر ساخته شود ، دیوارهای شهر بابل به عنوان دومین اثر شگفتی زای جهان به شمار می آمد. به هر حال برج روشنایی دهانه ی رود نیل که ۱۳۰ متر ارتفاع داشت ، در نظر مردم عهد باستان چنان کار فنی استادانه و ماهرانه ای جلوه نمود که بی درنگ دیوارهای بابل را از فهرست هفتگانه ، حذف و برج را به عنوان آخرین و جوانترین عجایب هفتگانه ی دنیا وارد فهرست مذکور کردند. این برج تا امروز بلندترین برج روشنایی ساخته شده در جهان باقی مانده است.
یک سال پس از آنکه اسکندر کبیر مصر را تسخیر کرد و در پایتخت قدیمی مصر به نام « ممفیس » به عنوان فرعون مصر تاج بر سر نهاد ــ و اگر دقیقتر بگوییم ــ در ۱۶ آوریل سال ۳۳۱ پیش از میلاد ، این فرمانروای جوان که آن هنگام تازه ۲۵ سال سن داشت ، طی مراسم جشن و سروری ، چهار گوشی به ابعاد ۷×30 استادیوم (۱۲۵۳×5370 متر) را با قدم ، اندازه گیری کرد. پشت سر او یک روحانی در جای قدمهای او آرد جو میپاشید. غیبگویی گفته بود که آرد جو ، التفات و کرامت خدایان را بر خواهد انگیخت و خواسته های شاه را متحقق خواهد کرد. زیرا در اینجا ، درست در غربی ترین نقطه ی دلتای نیل ، قرار بود « اسکندریه » ، اولین بنیان شهری به نام اسکندر (که بعدها باید شهرهای متعددی در خاور نزدیک از پی آن ساخته میشدند) تأسیس شود. شاه مقدونی میخواست با تأسیس اسکندریه فرهنگ و اقتصاد یونان را در مصر رواج دهد. این شهر باید یک مرکز تجارتی و بندر عمده و مهم میشد.
نقشه های شهر جدید را اسکندر خود طرح ریزی کرده بود. او مکان میدان اجتماعات و مرکز تجارت را خود انتخاب کرد. او حتی تعداد و محل معبدها را معین کرد و مشخص نمود که هر معبد باید ویژه ی کدام خدا باشد. و بالاخره او دستور داده بود که بر فراز یک صخره ی دریایی در کنار جزیره ی « فاروس » که در جلوی شهر اسکندریه قرار گرفته بود ، یک برج روشنایی بسازند که بزرگتر و بلندتر از تمام برجهای دریایی باشد که تا آن زمان ساخته شده بود.
اسکندریه آن شد که شاه به هنگام تأسیس آن با خود عهد کرده بود: طی مدت کوتاهی اسکندریه تبدیل به شهری شکوفا و پر رونق با ۶۰۰۰۰۰ تن جمعیت شد که اکثر آنها از مهاجران یونانی ، مصریها و یهودیان بودند. اسکندریه مهمترین شهر در دریای مدیترانه شد. اسکندر خود به دیدار « فانوس دریایی » نائل نشد. او در سال ۳۲۳ پیش از میلاد درگذشت ، و ۲۳ سال بعد ساختمان برج آغاز شد.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
قدمت شناخت خواص دارویی گیاهان شاید بیرون ا زحافظه تاریخ با شد و این گیاهان درطو ل تاریخ همیشه با انسان قرابت خاصی داشته و آثار دارویی و موارد استفاده آن بر هیچکس پوشیده نیست و یکی از دلایل مهم این قدمت حضو رباورهای ریشه دار مردم سرزمین های مختلف در خصوص استفاده از گیاهان دارویی است اگر چه علاقه، همدمی و توجه به این گیاهان مفید در سالهای گذشته ناچیز بوده ولی خوشبختانه اخیراً مورد عنایت و توجه بیشتری قرار گرفته است. در هر حال چنین به نظر می رسد که در جامعه ما هنوز د رک جامعی از مفهوم گیاهان دارویی و شیوه صحیح تهیه و مصرف آنها وجود ندارد. و علاقه مندان به گیاهان دارویی معتقدند همانطور که گیاهان در باغ نباتات خوب رشد می کنند، باید سعی شود زمینه علاقه مندی به این گیاهان در قلبهای انسانها نیز فراهم و افزون گردد.
گیاهان دارویی یکی از منابع غنی کشور بوده که امکان صادرات آن نیز وجود دارد زیرا وقتی به ارقام واردات کشورهای اروپایی مثل آلمان غربی و فرانسه توجه می شود معلوم می گردد که گیاهان دارویی بازار بزرگی در جهان داشته و کشور ما می تواند به یکی از صادر کنندگان این گیاهان دارویی تبدیل شود.
ایران از لحاظ آب و هوا و موقعیت جغرافیایی و زمینه رشد گیاهان دارویی یکی از بهترین مناطق جهان محسوب می گردد. و در گذشته هم منبع تولید و مصرف گیاهان دارویی بوده است . دانشمندان ایران مانند ابوریحان بیرونی، ابن سینا و رازی و دیگران کتابهای مفصلی درباره گیاهان دارویی نوشته اند که مورد توجه جهانیان بوده، لذا علاوه بر اهمیت روز افزون گیاهان دارویی در سطح جهان که به سرعت میرود تا جانشین بسیاری از داروهای شیمیایی شود. صادرات این گیاهان نیز می تواند منبع بزرگی از درآمدارزی کشور باشد. مواردی که برای صادرات این گیاهان وجود دارند شامل شکل رقابت تهیه گیاهان استاندارد، خشک کردن، بسته بندی، بازار یابی و غیره می باشند.
متأسفانه با وجود این گونه منابع د رکشور ما به اهمیت این گیاهان واقف نبوده و بسیاری از این مواد اولیه را بلا استفاده گذاشته یا دور می ریزیم.
۱ـ اطلاعات عمومی مربوط به کشت گیاهان دارویی
۱ـ۱٫ معرفی گیاهان دارویی: معلوم نیست دقیقاً گیاهان ا زچه زمانی به عنوان دارو مورد استفاده انسان قرار گرفته اند مسلماً اطلاعات مربوط به اثرات و خواص دارویی گیاهان ا ززمانها بسیار دور به تدریج بدست آمده سینه به سینه منتقل گذشته، به نظر می رسد مصریان و چنییان در زمره اولین جمعیتهای بشری بوده باشند که فراتر از بیست و هفت قرن قبل از میلاد مسیح ا زگیاهان به عنوان دارو استفاده برده و حتی برخی از گیاهان را برای مصرف بیشتر در درمان دردها کشت داده اند.
بقراط حکیم بنیانگذار طب نهان قدیم و شاگرد وی ارسطو و دیگران برای استفاده ا زگیاهان در درمان بیماریها ارزش زیادی قائل بوده اند. یکی ا زشاگردان ارسطو به نام تئوفراست مکتب درمان با گیاه را بنیانگذاری کرد پس از آن دیو سکورید در قرن اول میلادی مجموعه ا ی از ۶۰۰ گیاه دارویی را با ذکر خواص درمانی هر یک را تهیه و به صورت کتابی در آورد که این کتاب بعدها سر آغاز بسیاری از مطا لعات علمی در زمینه گیاهان دارویی گردید.
در قرن هشتم تا دهم میلادی دانشمندان ایرانی ابوعلی سینا، محمد زکریای رازی، و دیگران به دانش درمان با گیاه رونق زیادی دادند و گیاهان بیشتری را در این رابطه معرفی کردند.و کتابهای قانون وحاوی را به رشته تحریر در آوردند در قرن سیزدهم ابن بیطار مطالعت فراوانی را د رمورد گیاهان دارویی انجام داد و خصوصیات بیش از ۱۴۰۰ گونه را در کتابی که از خود به جای گذاشته یاد آور شد.
با توجه به مقدمات بالا چه گیاهانی دارویی هستند؟ امروزه گیاهانی که به عنوان گیاه دارویی شناخته می شوند دارای صفات زیر می باشند:
۱ـ د رپیکر این گیاهان موادی ساخته می شوند و ذخیره می شوندکه این مواد دارای خواص متعددی هستند و ا زجمله می توانند به عنوان مواد مؤثر برای مداوای برخی بیماریها مورد استفاده قرار گیرند.
۲ـ اندام خاصی چون ریشه، ساقه، برگ ها و گل و……… حاوی مواد مؤثر باشند.
۳ـ معمولاً از اندامهای مورد نظر به صورت تازه استفاده نمی شود.
۴ـ گیاهان دارویی در مقایسه با سایر گیاهان مورد عمل در کشاورزی که به طور عام و روزمره مورد استفاه انسان اند در موارد معدود خاصی قابل استفاده اند.
۲-۱ کاربرد گیاهان دارویی
۱ـ گیاهان دارویی: از مواد مؤثره به صورت مستقیم یا غیر مستقیم اثر درمانی دارند.
۲ـ گیاهان ادویه ای: از مواد موثره فعال موجود در این دسته از گیاهان در صنایع غذایی نوشابه سازی ، کنسرو سازی و……به منظور بهبود در طعم ،رنگ و مزه آنها استفاده می شود
۳ـ گیاهان عطری : اندامهای خاصی در این گیاهان غذایی حامل اسانس اند از راه تقطیر با بخار آب از آن اندام استخراج می شود .
گیاهی مثل گیاه نعناع در هر سه مورد استفاده می شود از آنجایی که برگ درخت گردو ، کاکل ذرت و پوست لوبیا حاوی مواد موثره می باشد ما آنها را جزء گیاهان دارویی محسوب نمی کنیم زیرا عملیات کاشت ،داشت و برداشت گیاهان مذکور صرفاً به منظور استفاده از مواد موثره نمی باشد .
گیاهان دارویی گر چه در داشتن مواد مؤثره با یکدیگر مشترک هستند ولی بدیهی است که از خصوصیات گیاه شناسی بلکه بیشتر شبیه گیاهان زینتی بوده و انواع یک ساله، دو ساله، چند ساله، علفی، درختچه ای یا درختی شامل گونه های مثمر و غیر مثمر در بین آنها دیده می شود.
مسئله دارویی بودن گیاهان همیشه امری در حال تغییرات است. به طوری که گیاهی که تا دیروز به عنوان گیاه غیر دارویی شناخته می شده ممکن است فردا به عنوان یک گیاه مهم و ارزشمند معرفی گردد و به عکس گیاهی که تا امروز به عنوان گیاه دارویی در بین عوام شهرت داشته و مورد استفاده قرار می گرفته ممکن است در بررسی های علمی روز یک گیاه فاقد ارزش دارویی شناخته شود .تا کنون تنها خصوصیات دارویی حدود سی هزار گونه از ششصد هزار گونه گیاهی جهان شناخته شده است.
۳-۱ اهمیت گیاهان دارویی :
برای نشان دادن اهمیت کشت و تولیدات گیاهان دارویی کافی است در باره چند جنبه مهم کشت و تولید این گیاهان چون : نوع گیاهی که کشت می گردد ، میزان تولید محصول زیر کشت و اهمیت اقتصادی آن ( اهمیت صادراتی و نیازهای صنایع دارویی به آن ) اثر عوامل اکولوژیکی ( و بطور کلی مکان مناسب کشت ) بر کیفیت و کمیت مواد موثر می باشد .
در حال حاضر موضوع تولید و مصرف گیاهان دارویی در کشورهای صنعتی و توسعه یافته در حال احیاء است . محاسبه دقیق مقدار مصرف سالیانه گیاهان دارویی در جهان مشکل است زیرا از گیاهان دارویی به اشکال ناشناخته متفاوتی استفاده می شود و اطلاعات محلی جامعی نیز در این مورد وجود ندارد ولی به عنوان مثال می توان گفت که میزان واردات گیاهان دارویی ( که شامل گیاهان معطر نمی شود ) به چند کشور خریدار این گیاهان از ۳۵۵ میلیون دلار در سال ۱۹۷۶ به ۵۵۱ میلیون دلار در سال ۱۹۰۰ افزایش یافت که این خودگواه کوچکی از رویکرد روز افزون به گیاهان مذکور است.
جدول شماره یک مناطق گیاهان زیر کشت دارویی در مجارستان بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۵
نام گیاه منطقه زیر کشت ( هکتار )
1975 1980 1985
ارگوت 2630 4400 2100
خشخاش 2400 4500 6250
نعناع 150 300 350
۴-۱ دلایل رویکرد به گیاهان دارویی
استفاده روز افزون مردم از گیاهان دارویی و همچنین تمایل شرکتهای تولید کننده مواد دارویی به داروهای دارای منشأ گیاهی را می توان به دلایل زیر دانست :
۱-تهیه برخی از مواد موثر فعال که در صنایع دارویی از اهمیت بسیار بر خوردار هستند به طور مصنوعی امکان پذیر نبوده و تنها به صورت طبیعی از گیاهان مورد نظر قابل استخراج اند . این دسته از مواد یا به طور کلی ساختمان شیمیایی ناشناخته ای دارند و یا به دلیل داشتن ساختمان شیمیایی بسیار پیچیده تهیه آنها به صورت مصنوعی در صنایع دارو سازی مشکلو مستلزم هزینه بسیار گران است.
۲-برخی از مواد طبیعی گیاهی چون سولانین ها به صورت مستقیم قابل استفاده نسیتند یعنی در صورت استفاده مستقیم فاقد ارزش دارویی می باشند و پس از تأثیر فرآیندهای شیمیایی از بو ، طعم و مزه مطلوب تری نیز برخوردارند .
۳-مواد دارویی مصنوعی ( شیمیایی ) به طور سریع اثر می بخشند و دارای یک تأثیر مشخص نیز می باشند و دارای عوارض جانبی نا مطلوبی بر بدن انسان می باشند در حالی که مواد دارویی حاصله از گیاهان با آنکه به تدریج تأثیر می بخشند ولی دارای اثراتن مفید جانبی چندی می باشند و از این رو فواید جامعی از نظر دوام سلامت بدن دارند .
۴-مواد موثره گیاهان به خصوص عطریات و اسانسها موارد استفاده متعدد در صنایع لوازم آرایشی ، صنایع مواد شیمیایی خانگی دارند .
۵-استفاده از مواد موثره گیاهان دارویی در صنایع غذایی روز افزون می باشد که از قدیم الایام معمول بوده ولی اکنون در صنایع نوپای نوشابه سازی ،کنسرو سازی ، شیرینی سازی جهت بهتر شدن طعم و رنگ و بوی محصولات در سطح دقیق تر و حساب شده تری استفاده می گردد.
۶-مواد مؤثره گیاهان دارویی علاوه بر این که مزه و طعم خوبی دارند اشتها آور نیز هستند و سبب هضم مواد غذایی و سلامت کار دستگاه گوارش می گردد.
۲ـ دیدگاه های بیولوژیکی:
میزان و کیفیت مواد شیمیایی یک گیاه در رویشگاهها و مناطق مختلف تغییر می یابد و دلیل این نوسان فعالیت های متابولیکی گیاه تحت تأثیر عوامل مختلف محیطی می باشد. یک مثال در این مورد تغییر کمی و کیفی ماده لینا لول در اسانس میوه گشنیز است.
در هر صورت تغییرات آنی مواد شیمیایی موجود در برخی گیاهان تحت تأثیر عوامل زیستی و غیر زیستی(خاک، آب و هوا) امر مسلمی است شاید تأثیر عوامل مذکور در دراز مدت نیز کارا بوده و سبب اشتیاق گونه ها ی تازه گیاهی از اجداد قبلی آنها باشد. مثلاً برخی گیاهان تیره بادمجان در مناطق گرمسیری متابولیت به نام آسکوپولاین تولید می کنند. ولی همان گیاهان در مناطق غیر گرمسیری متابولیت دیگری به نام هیوسیامین تولید می نمایند.
۳-کاشت و پرورش گیاهان داروئی :
گیاهان داروئی با بو مزه ،رنگ و ترکیب ساختاری ویژه بسیار متنوع هستند و پرورش آنها یک کار فرح بخش است ساکنان آپارتمانها نیز می توانند این گیاهان را در گلدان پرورش دهند و خود را با طبیعت حفظ کنند گیاهان داروئی معمولا خودرو با دوام مقاوم و در عین حال به سادگی قابل پرورش هستند گونه های یک ساله گیاهان داروئی که در مقابل عوامل جوی مقاوم هستند در مقایسه با سبزیهای خوراکی به دقت و مراقبت کمتری نیاز دارند بیشتر گیاهان داروئی در هر نوع خاک و شرایط رشد و نمو می کنند اما نتایج رضایت بخش وقتی به دست می آید که محل رویش گیاهان مطابق با شرایط بومی فراهم شود محل فیزیکی گیاه باید به طور دقیق مورد توجه قرار گیرد بعضی از گیاهان داروئی مثل نعناع سایه را ترجیح می دهند در حالی که انواع مدیترانه ای مثل مریم گلی و آویشن نه تنها به آفتاب نیاز دارند بلکه سر پناه و حفاظ نیز لازمه رشد آنها است مثلا اکلیل کوهی و اسطوخدوس به سرما و باد حساس هستند بنابراین باید محلی با حفاظ مشخص شود تا گیاه از سوزو سرمای زمستان سخت در امان باشد .
باید توجه داشت بهره برداری و استفاده از گیاهان دارویی به نحوی که در ممالک اروپایی و آمریکایی معمول است هنوز در کشور ما مورد توجه قرار نگرفته به طوری که اکثر مردم ازگیاهان دارویی که در ایران پراکندگی دارند بی اطلاع هستند و یا اصولاً به خواص درمانی آنها واقف نیستند در حال حاضر حتی برای بعضی از مراکز علمی نیز این گونه گیاهان بدون آنکه توجه شود در داخل کشور به سهولت می توان به آنها دسترسی پیدا کرد ،از کشور های خارج تقاضا می گردند . زیرا عدم اطلاع از وجود گیاهان در ایران و یا عدم شناسایی دقیق این گیاهان است که هنوز هم برگترین مانع برای استفاده از آنها می باشد .
پژو هشهای انجام شده در طی سالیان دراز نشان داده است که گیاهان پرورشی اگر از نوع خوب انتخاب شده و در آب و هوای مناسب پرورش یافته باشند دست کم به اندازه گیاهان وحشی موثر هستند روشهای کشت ممکن است حتی گیاهانی را تولید کند که به طور قابل ملاحظه ای موثر تر از گیاهان وحشی باشند در مورد کشت و نیز گرد آوری باید کوشش شود که گیاهانی که حد اکثر فعالیت ممکن را دارند تهیه کرد .نژاد هایی که مقدار مواد موثره آنها زیاد است کشت شوند مثلا پست ترین نژاد رازیانه در شرایط یکسان فقط یک سوم مواد موثره عالی ترین نژاد رازیانه را دارد .اختلاف در نژاد ها نه تنها از نظر کل محتویات به مواد موثره است بلکه بعضی از ترکیبهای شیمیایی در مواد موثره ممکن است در بعضی از نژاد ها فراوان و در بعضی از نژاد ها کم وجود داشته باشند بدین ترتیب که نژاد های مختلف آویشن وحشی حاوی روغنهای فرار با بوی لیمو کاراواکرول یا تروانتین هستند بنا براین هنگام کشت تجارتی باید سعی کرد که نژاد مناسبی از بین گونه ها کشت داده شوند .
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
مقاله حاضر بر آن است تا تأثیرات محیطی از قبیل زبان، فرهنگ، و شرایط جغرافیایی مازندران را در اشعار نیما توصیف و بررسی نماید. زبان شناسان اجتماعی معتقدند هر زبان تا حد زیادی منعکس کننده واقعیات و خصوصیات بیرونی پیرامون خود می باشد. به تعبیری، کاربرد زبان در خلا انجام نمی پذیرد، بلکه متأثر از بافت محیطی خود است. این مسأله می تواند در مورد آثار ادبی نیز صادق باشد در اشعار نیما خصوصیان زبانی و تصویر پردازی به چشم می خورد که منعکس کننده بافت منطقه ای، زبانی، و فرهنگی نیماست. به عنوان مثال وجود اشعاری مانند:«قاصد روزان ابری، داروگ، کی می رسد باران؟» نمونه ی بارزی از تأثیر شرایط جغرافیایی مازندران بر روی اشعار نیما محسوب می گردد. بنابراین، این نوشته براساس رویکرد جامعه شناختی زبان، تلاش دارد بازتاب بعضی از
جنبه های محیطی مازندران را در اشعار نیما نشان دهد.
کلید واژه ها: واژگان مازندرانی، گروه اسمی، ساختواژه همنشینی معنایی، باور محلی
۱- مقدمه:
اگر زبان را وسیله و ماده اولیه ادبیات بدانیم، پس از مطالعه زبان یک اثر ادبی می تواند در تحلیل و شناخت بهتر آن کمک کند. به عنوان مثال برسی جنبه های مختلف زبان می تواند درک بهتری از بافت محیطی یک اثر در اختیار پژوهشگر قرار دهد، زیرا کاربرد زبان، طبق پژوهشهای جامعه شناختی زبان تا حد زیادی منعکس کننده بافت محیطی یک جامعه است. در این مقاله سعی نویسنده بر این است که تأثیر و بازتاب طبیعت، فرهنگ و زبان طبرستان را در اشعار نیما موردارزیابی قرار دهد. اما ابتدا بهتر است مرور کوتاهی بر سابقه مطالعه در این زمینه داشته باشیم.
۲-زندگینامه
نیما یوشیج که نام اصلی اش علی اسفندیاری بود در سال ۱۲۷۶ شمسی در روستای یوش مازندران چشم به جهان گشود. پدرش ابراهیم خان نوری از راه کشاورزی و گله داری روزگار می گذرانید. ایام کودکی اش را در روستای خود به تحصیل پرداخت و از آنجا به تهران آمد تا در دبیرستان سن لویی که یک مؤسسه متعلق به هیات کاتولیک رمی بود به تحصیل ادامه دهد. در این مدرسه یکی از معلمین وی نظام وفا بود که در اثر تشویقهای او به سرودن شعر روی آورد. او زبان فرانسه را به خوبی فرا گرفت و با ادبیات اروپا آشنا شد. محمدرضا عشقی در روزنامه قرن بیستم بخشی از شعر افسانه نیما را منتشر کرد. نیما در سال ۱۳۱۷ شمسی جزو گروه کارکنان مجله موسیقی، مجله ماهانه وزارت فرهنگ در آمد. وی یک سلسله مقاله در این مجله نوشت و در آنها نظرات فیلسوفان را در خصوص هنر و تأثیر آثار اروپایی را در ادبیات بعضی از ممالک شرقی مورد بررسی قرار داد. او در سال ۱۳۲۸ ه.ش. در روابط عمومی و اداره تبلیغات وزارت فرهنگ مشغول به کار شد و بالاخره در سال ۱۳۳۸ شمسی در تجریش تهران دار فانی را وداع گفت.
۳-ویژگی سخن
نیما در نتیجه آشنایی با زبان فرانسه، با ادبیات اروپایی آشنا شد و ابتکار و نو آفرینی را از این رهگذر کسب کرد. او یکی از پایه های رهبری سبک نوین گردید و در این راه تلاش و سعی زیادی نمود. اشعار نخستین او با اینکه در قالب اوزان عروضی ساخته شده از مضامین نو و تخیلات شاعرانه برخوردار است که در زمان خود موجب تحولی در شعر گردید. نیما در آثار بعدی خود اوزان شعر عروضی را می شکند و شعرش را از چارچوب وزن و قافیه آزاد می سازد و راهی تازه و نو در شعر می آفریند که به سبک نیمایی مشهور می گردد.
۴-معرفی آثار
از آثار او عبارت است از: شعر من، ماخ لولا، ناقوس، شهر صبح شهر شب، آهو و پرنده ها، دنیا خانه من است، قلم انداز، نامه های نیما به همسرش، عنکبوت، فریادهای دیگر، کندوهای شبانه، حکایات و خانواده سرباز، آب در خوابگه مورچگان، در سال ۱۳۶۴ مجموعه ای کامل از آثارش منتشر شد.
۵-تعامل بین زبان و محیط
مطالعه پیرامون زبان و محیط اجتماعی و فرهنگی سابقه ی دیرینه در نوشتگان زبان شناسی دارد. ساپیر۱ (۱۹۳۹- ۱۸۸۴( جزو اولین زبان شناسانی است که به طور اخص ارتباط بین زبان و محیط زندگی را بررسی کرد و نشان داد چگونه عوامل بیرونی در زبان نمود پیدا می کند. وی در مقاله ای تحت عنوان «زبان و محیط زیست»2 (1949: 90( محیط مادی را از محیط اجتماعی متمایز می داند. محیط مادی عمدتاً به ویژگیهای جغرافیایی یک منطقه مانند: آب، کوه، دشت، ساحل، دریا، و شرایط اقتصادی دلالت دارد. در حالی که منظور از شرایط اجتماعی،خصوصیات غیر مادی مانند شرایط فرهنگی، قومی، زبانی، مذهبی، و سیاسی یک جامعه است. اگر چه این تمایز برای تبیین و توصیف یک زبان مشخص با مشکلات نظری و عملی مواجه است، و دلیل آن زبان در بر گیرنده نمادهای پیچیده ای است که شرایط مادی و معنوی یک گروه اجتماعی به طور لاینفک در آن متبلور است، با این حال چارچوب مناسبی برای بررسی موضوع حاضر محسوب می شود. خصوصاً این مقاله حاضر تأثیر این دو را به طور جداگانه اما مرتبط به هم مورد بررسی قرار می دهد.
۳- بازتاب شرایط محیط در اشعار نیما
تأثیر پذیری نیما از طبیعت، زبان و فرهنگ مازندران و انعکاس این خصوصیات در اشعار وی پیش از این، توسط بعضی از نویسندگان مورد توجه قرار گرفت(ر.ک: فلکی ۱۳۷۳، ثروتیان، ۱۳۷۵؛ طاهباز، ۱۳۷۵(. به عنوان مثال ثروتیان)۱۳۷۵: ۱۲۳ و طاهباز(۱۳۷۵: ۶- ۱۶۵) به ترتیب چنین می گویند:
زندگی چوپانی شاعر(نیما) لحظه ای او را رها نمی کند و این پرورده ی طبیعت سرسبز مازندران در هر جا و در هر بابی سخن می گوید، کوه و جنگل و دریا ـ خواسته یا ناخواسته ـ در میان سخن او ظاهر می شود.
در نوشته او[نیما] بسیاری از امکانات زبانی و بیانی، به کار گرفه شده است: از گسترش کاربرد واژگان، به کار بردن واژه های محلی، نامهای گیاهان، جانوران، جاها و همچنین به کارگیری واژه های کهن و پیشینه دار و ساختن تلقیقات تازه و مهمتر از همه تغییر در نحو و ساختار جمله و عدول از زبان «رسمی پایتخت»که گاهی با عنایت به ویژگیهای دستوری زبان طبری است.
چنین نظریاتی احتمالاً توسط نویسندگان دیگری نیز ارائه گردیده است. اما تا آن جایی که نویسنده این مقاله اطلاع دارد تا به حال یک بررسی منسجم براساس یک چارچوب روشمند در این مورد انجام نگرفته است و در این راستا این مقاله شاید گام نخست محسوب گردد. در هر حال، ابتدا تجلی محیط مادی و جغرافیایی نیما، یعنی طبیعت مازندران و سپس تأثیرات زبانی و فرهنگی طبرستان را در اشعار وی مورد بررسی قرار می دهیم. براساس این مطالعه شاید بتوان ادعا کرد که این عوامل در خلق یک سبک خاص نیما مؤثر بوده است.
۳-۱- تجلیات طبیعت مازندران در اشعار نیما
بازتاب طبیعت سرسبز مازندران در اشعار نیما از چند زاویه قابل بررسی است. ابتدا بسامد واژگانی از قبیل جنگل، کوه، دریا، ساحل، ابر، موج، قایق، درخت، چوپان، و گوسفند در اشعار نیما چشمگیر است که با دیگر آثار ادبی فارسی زبان قابل مقایسه نیست. برای نمونه:
(۱)
آب می غرد در مخزن کوه
کوه ها غمناکند
ابر می پیچد، دامانش تر
وز فراز دره، او جای جوان
بیم آورده برافراشته سر
(آنکه می گرید، مجموعه کامل، ص ۴۴۲)
(۲)
روزی او و کمانش بر پشت
همچو روزان دگر از پی صید
سوی جنگل شد و این بود غروبی غمناک
و مه ی نازک، گرما زده مانند بخار
از هوا خاسته در جنگل ویلان می شد
و همه ناحیه ی دیزنی و گرجی
بود پنداری در زیر پرند
(پی دارو چوپان، مجموعه کامل، ص ۳۸۹)
(۳)
یادم از روزی سیه می آید و جای نموری
در میان جنگل بسیار دوری
آخر فصل زمستان بود و یکسر هر کجا زیر باران بود.
(یاد مجموعه کامل، ص۳۰۳)
(۴)
هر نگاه به سویی، فکر سوی آشیان
می کند دریا هم از اندوه من با من بیان
خانه ام را می نمایاند به موج سبز و زرد
می پراند آفتابی را میان لاجورد
من در آن شوریدگیهایی که موج از چیرگی
در سر آورده است با ساحل که دارد خیرگی
دوستانم را که همه می بینم آن جا در عبور
این زمان نزدیک آن وادی رسیدستم ز دور
سالها عمر نهان را دستی از دریا به در
می کشد بر پرده های تیرگیهای بصر
چشم می بندم به موج و موج همچون من،
بر لب دریای غم افزا تأسف می خورم
(در جوار سخت سر)
انعکاس مناظر جغرافیایی مازندران در اشعار نیما با نگاهی گذرا به دیوان وی و یافتن شواهد دیگری بیشتر آشکار می شود، و شاید نمودار بارز و برجسته چنین واژگانی در اشعار وی ما را از ضرورت مطالعه دقیق آماری از بسامد آنها بی نیاز کند.
نوع ترکیبهای بدیع و استعاری نیما که ملهم از طبیعت طبرستان است مهمتر از بسامد واژگان طبیعی طبیعت است. زیرا صرف به کارگیری کلمات مربوط به طبیعت نمی تواند لزوماً مؤید بازتاب محیطی شاعر قلمداد گردد. نمونه های زیادی از توصیف طبیعت در آثار شاعران گذشته و حتی خود نیما خصوصاً در مطلع مثنویها دیده می شود که شاعر هیچ گونه تجربه شخصی از آن طبیعت توصیف شده نداشته است، خود نیما در مورد این گونه اشعار می گوید: این شعرها حکم مینیاتورهای قدیم را دارند که حالتی را می رسانند، کوهی، آبی، گیاهی، آدمی در آن ها هست، اما جزء جزء آن به طوری که باید، با خصوصیاتی آشنا نیست (نقل از اخوان ثالث، ۱۳۶۹: ۲۷۹). نظر فلکی نیز در این مورد می تواند رهگشا باشد(۱۳۷۳: ۹۱٫)
ادامه مطلب + دانلود...