بازدید
در اواخر قرن نوزدهم آئین ناسیونالیستی (۱) سراسر اروپا را فرا گرفته بود. بعضی از یهودیان نیز تحت تاثیر این آئین به این نتیجه رسیده بودند که روابط به اصطلاح نژادی که میان یهودیان موجود است یک “ملیت” یهود می سازد و در نتیجه این به اصطلاح “ملت یهود” حقوق ملی عادی اعطا می کند. از جمله این حقوق ملی, حق زندگی جداگانه و حق تاسیس یک دولت یهودی را نام می بردند. استدلال این گونه یهودیان بدینگونه بود که اگر ملت های دیگر اروپایی موفق شده اند بال قدرت خود را در آسیا و آفریقا بگسترند و بر امپراطوری های خود قسمت های وسیعی از این قاره ها را بیافزایند, قوم یهود هم دارای همین حق است. در نتیجه فکر تشکیل یک حکومت خود مختار در فلسطین که یهودی ها آن را به دلیل زندگی موسی و سلیمان سرزمین آبا و اجدادی خود می دانستند برای اولین بار در سال ۱۸۸۲ پا گرفت. با آنکه اروپا از کمک به این ماجرا دریغ نمی ورزید ,اقدامات اولیه استعمار یهود در فلسطین سرانجام موفقیت آمیزی نیافت و علی رغم کوشش هایی که در سالهای ۱۸۸۲-۱۸۹۷ انجام گرفت, یهودیان کمتر جذب فلسطین شدند و قسمت اعظم آن ها به آرژانتین و ایالات متحده مهاجرت کردند. برنامه یهودیان عملا به شکست انجامید.برای ریشه یابی علل شکست طرح اولیه , نخستین کنگره صهیونی (۲) در اوت ۱۸۹۷ در بازل سوئیس تشکیل شد. ریاست این کنگره را تئودور هرتزل بعهده داشت. هدف اصلی و اساسی صهیونی که در کنگره بازل اعلام شد این بود:”هدف ما ایجاد کانون برای خلق یهود در فلسطین است. این کانون باید به وسیله حقوق عمومی تضمین و حمایت گردد.”باید دانست که از زمانی که برنامه بازل در سال ۱۸۹۷ تدوین گردید تا هنگام تنظیم برنامه بالتیمور که در سال ۱۹۴۲ انجام یافت؛ صهیونیست ها همیشه تعبیر غیر صریح “کانون” را بر لفظ صریح “دولت” ترجیح داده اند. دلیل این ترجیح آن است که لفظ “دولت” بدون شک موجب می شد مخالفتهایی در محافل مختلف برانگیخته شود. در پایان کنگره؛ هرتزل در دفتر خاطراتش اینطور می نویسد: “اگر بخواهم کنگره بازل را در یک جمله خلاصه کنم (والبته این کاری است که علنا نخواهم کرد) باید بگویم که در بازل من دولت یهود را بنیان نهادم. لکن اگر این مطلب را امروز اعلام کنم همه مردم مرا دست خواهند انداخت. در ظرف ۵۰ سال آینده محققا دیگر بر کسی پوشیده نخواهد ماند.برای استعمار فلسطینیان, یهودیان سرمایه دار بسیج شدند و با سرعت هرچه تمام تر وسائل برای یک استعمار و یک یورش تمام عیار مطابق نظم و قاعده تشکیل گشت.”تراست کوهرنیال یهود (۱۸۹۷) ,کمیسیون استعمار, کولونیزاسیون (۱۸۹۸), صندوق ملی یهود (۱۹۰۸), دفتر فلسطین (۱۹۰۸) و کمپانی برای رشد و توسعه زراعی در فلسطین (۱۹۰۸) از نخستین ابزارهایی بودندکه سازمان های صهیونیستی بنیان نهادند.
فعالیت های دیگری نیز در حال انجام بود. لابی صهیونیستی مدام در حال رایزنی با انگلستان بود تا اجازه دهد یک مستعمره نشین صهیونیست خود مختار در شبه جزیره سینا مستقر گردد اما این فعالیت ها بی نتیجه ماند. چرا که دولت انگلیس می ترسید با حضور صهیون ها در آن جا اغتشاش پیش آید که به ضرر دولت بریتانیای کبیر تمام می شد. مقارن با شروع جنگ جهانی اول , استعمار صهیونی فلسطین پس از ۳۰ سال کوشش و فعالیت پیشرفت بسیار کمی داشت و صهیونیست های مقیم فلسطین اقلیت بسیار کوچکی را تشکیل می دادند و تنها شامل یک درصد جمعیت یهود در سراسر جهان بودند. فعالیت صهیونیست ها هم ترس و هم مخالفت یهودیان دیگر را برانگیخت. این دسته از یهودیان راه حل مسئله یهود را خود مختاری در سرزمین فلسطین نمی دیدند و خواهان در هم آمیختن یهودیان با مردم اروپا و ایالات متحده بودند.یهودیان فلسطین حتی ۸ درصد کل جمعیت فلسطین را هم تشکیل نمی دادند و به زحمت ۲٫۵ درصد از زمین های فلسطین را در تصرف داشتند. با شروع جنگ جهانی دور نمای تازه ای برای صهیونیست ها ترسیم شد. جنگ جهانی اول عامل اتحادی شد که در سال ۱۹۱۷ میان امپریالیسم بریتانیا و استعمار صهیونی برقرار گردید. این اتحاد در طی ۳۰ سال بعد از ۱۹۱۷ دروازه های فلسطین را بر روی مستعمره نشینان صهیونی باز کرد و زمینه را برای خرید و غصب املاک خلق عرب فلسطین و اخراج آنها مهیا ساخت و دست آخر مقدمات ایجاد دولت استعماری صهیونی را در سال ۱۹۴۸ مهیا ساخت. بخش عمده ای از فلسطین تحت سلطه امپراطوری عثمانی بود. گرچه این امپراطوری نیز غیر مستقیم اهداف و منافع انگلستان را تامین می کرد.در بهار ۱۹۱۶ با فعل و انفعالات کشور ها و کم و زیاد شدن قدرت ها, موافقت نامه های سری بر سر تقسیم سرزمین های عثمانی میان انگلیس, فرانسه و روسیه تزاری تنظیم گردید. این عهد نامه مقرر می ساخت که بخش اعظم فلسطین باید بین المللی شود. انگلیس که ضعیف شده بود با این توافق سخت مخالفت می کرد و با حمایت از صهیونیست ها می خواست از نفوذی که آنها در ایالات متحده و فرانسه داشتند استفاده کند و مسئله قیومیت بین المللی فلسطین را منتفی سازد. دائما به گوش صهیونیست ها می خواند که باید به بسط برنامه استعمار در فلسطین پرداخت. در آغاز صهیونیست ها بصورت گروه های کوچکی به فلسطین وارد می شدند و اهداف سیاسی, استعماری خود را در زیر پرده ی انگیزه های مذهبی یا انسانی مخفی کرده بودند. در این هنگام اعراب فلسطینی می پنداشتند که این مهاجران زائرانی هستند که تمایلات مذهبی آنها را به “ارض مقدس” کشانده و یا پناهندگانی هستند که پس از تحمل زجر و شکنجه از اروپای شرقی رانده شده اند و در جستجوی پناهگاهی در فلسطین هستند. نتیجه این شد که اعراب فلسطین از این گروه ها صمیمانه و برادرانه استقبال کنند.شیوه رفتار مهمان نوازانه اعراب کم کم جای خود را به سو ظن و ناراحتی داد. اخراج مرتب زارعان و کارگران همچنین تحریم محصولات اعراب تنفر عمومی را برانگیخت, اما هنوز اعراب متوجه جنبه ناسیونالیستی و سیاسی برنامه بسیار وسیع صهیونیست ها نشده بودند.انگلیس پس از آن که از کارهای ابتدایی فارغ گردید در تاریخ ۲ نوامبر ۱۹۱۷ با صدور “اعلامیه بالفور” خط مشی سیاسی خود را بطور رسمی روشن ساخت. در این اعلامیه انگلیس متعهد می شد که از استقرار یک کانون ملی یهود در فلسطین حمایت کند. صهیونیست ها هم بیکار نبودند. از کنفرانس صلح تقاضا کردند تا قیومیت فلسطین را به بریتانیا بدهد. همچنین انگلیس یک یهودی را به عنوان کمیساریای فلسطین انتخاب کرد. سازمان جهانی صهیونی را به عنوان” آژانس یهود” به رسمیت شناخت و دروازه های فلسطین را بر روی مهاجرت وسیع صهیونیست ها گشود و به اعتراضات اعراب توجه نکرد. همچنین انگلستان در فلسطین امتیاز بهره برداری از اراضی خالصه را به مستعمره نشین های یهودی واگذار کرد و از موسسات کاملا تازه ی” کانون ملی” حمایت کرد و به جماعت یهود اجازه داد مدارس مخصوص خود را تاسیس کنند و سازمانی به نام” هاگاتا” ترتیب دهند.در ۹ دسامبر ۱۹۱۷ بیت المقدس (اورشلیم) توسط انگلیس اشغال شد و چشم و گوش عرب ها را کمی باز کرد. از این دوره به بعد است که فلسطین صحنه مقاومت مداوم بر ضد صهیونیست ها می گردد. فاصله سال های ۱۹۱۷-۱۹۴۸ را می توان بعنوان دوره مقاومت کامل فلسطین نام نهاد.در سال ۱۹۳۶ فلسطینیان جنبش عدم اطاعت عمومی را آغاز کردند و این شورش و اعتصاب که ۱۷۴ روز طول کشید ( و به قولی طولانی ترین اعتصاب عمومی طول تاریخ است) شامل تمام سازمان ها و وسائل ارتباطی اداره شده توسط اعراب می شد که سرانجام با دخالت رهبران عرب پایان یافت؛ به امید مذاکره با انگلیس که البته هیچ وقت تحقق نیافت.در طی ۳۰ سال قیومیت انگلیس جماعت مستعمره نشین های صهیونیست ۱۲ برابر جمعیتی شدند که در ۱۹۱۷ در فلسطین بودند. این جماعت با حمایت و عنایت بریتانیا موسسات مخصوص خود را بسط داده سازمان نظامی کاملی فراهم آورد. صهیونیست های پولدار زمین های فلسطینیان را به چند برابر قیمت از آنها می خریدند و در این راه از دلال های ایرانی و عربی استفاده می کردند. (برای مثال سید ضیا عامل کودتای ۱۲۹۹ پس از متواری شدن از ایران به فلسطین رفت و به کار خرید زمین برای صهیون ها مشغول شد)البته انگلیس پیش خود حساب می کرد که این همکاری منافعش را نیز در بر دارد. از این جهت هر بار که صهیونیسم سعی می کرد جنبش ایجاد یک دولت را تسریع کند دست به حمله متقابل می زد و چوب لای چرخ این کار می گذاشت. جنگ دوم جهانی رو در رو شدن دو طرف را تسریع کرد و موجب شد اتحاد انگلیس-صهیونیست به هم بخورد. در سال ۱۹۴۵ استعمار صهیونیستی فلسطین که ۳۰ سال از طرف امپریالیسم بریتانیا حمایت شده بود در جستجوی حامی قدرتمند تری برآمد . برای اینکار ایالات متحده امریکا گزینه مناسبی بود چرا که جمیع شرایط را دارا بود. سر انجام در ۲۹ نوامبر سال ۱۹۴۷ سازمان ملل متحد رای به حمایت از دولت استعماری صهیونی در فلسطین را داد. اعراب فلسطین در اثر ۳۰ سال قیومیت انگلیس آنقدر ضعیف شده بودند که آمادگی مقابله و مقاومت در برابر حمله جماعت صهیونیست را نداشتند. این جماعت علاوه بر اینکه سازمان یافته و مسلح شده بودند ,از پشتیبانی جامعه بین المللی آمریکایی-اروپایی نیز برخوردار بودند. آلمان نیز کمک های اقتصادی وسیعی به دولت صهیونیستی به عنوان غرامت کرد. (حال شاید بفهمیم که صهیونیستها با بزرگ کردن کشتار یهودیان توسط هیتلر چه هدفی را دنبال می کرده اند).مطابق برنامه ای که هرتزل در سال ۱۸۹۷ تنظیم کرده بود باید “خلقی را که بر اثر نداشتن کار از همه چیز محروم است به ماورا مرز سوق داد”. در سال ۱۹۱۹ هم وایزمن ایجاد کشور یهودی نشین را توصیه کرد و گفت باید در فلسطین همان قدر یهوی باشد که در انگلستان انگلیسی است. هدف صهیونیسم غیر عربی کردن فلسطین بود تا بتواند آنرا صهیونی کند. بعد از سال ۱۹۴۸ و علنی شدن تشکیلات صهیونیسم و دولت آن ,فلسطین به دو بخش امنیتی و غیر امنیتی تقسیم گردید که ۹۰درصد اعراب در مناطق امنیتی به سر می برند. از سال ۱۹۴۸-۱۹۵۳ سلسله قوانینی تصویب شد که مرحله ی جدیدی از استعمار نوین را نوید می داد. محروم شدن مالکان از زمین های خود توسط محاکم و دادن زمین های آنان به یهودیان بدون حق تجدید نظر برای فلسطینیان از این نوع قوانین بود. پس از اینکه قیومیت انگلیس بطور رسمی پایان پذیرفت, صهیونیست ها پادگان ها و مقامات کشوری انگلیس در فلسطین را مورد حمله قرار دادند. قتل نخستین بازرس سازمان ملل متحد به همراه دستیارش روشن ساخت که هیچ کس نمی تواند با برنامه های صهیونیستی مخالفت نماید و به سرعت گرفتار خشم و تنبیه مقامات صهیونی می گردد.کشتار دسته جمعی دیر یاسین و عین الزیتون و صلاح الدین در آوریل ۱۹۴۸ کشتار های آگاهانه ای بود به منظور اخراج فلسطینیان از راه ترور و وحشت. به مثال های قبل باید قتل عام های شهر ها و دهکده های:” ایکریت(۱۹۵۳),عفر قاسم(اکتبر ۱۹۶۲) ,عکا(ژوئن ۱۹۵۶),غزه و خان یونس را نیز اضافه کرد. انگلستان (که باز از در دوستی با صهیون ها درآمده بود) به همراه فرانسه و صهیونیست ها در سال ۱۹۵۶ به مصر حمله کرد. که در شش تصمیم جداگانه از سوی سازمان ملل محکوم شد. صهیونیست ها بیکار نبودند و هر از چند گاهی به فلسطینیان حمله می کردند. حما(آوریل ۱۹۶۱),غلپیه و غزه در دسامبر ۱۹۵۵ و مارس ۱۹۶۲ از این حملات بودند.شورای امنیت هم این حملات را محکوم می کرد!!فاصله سال های ۱۹۱۷-۱۹۴۸ را می توان بعنوان دوره مقاومت کامل فلسطین نام نهاد. در سال ۱۹۳۶ فلسطینیان جنبش عدم اطاعت عمومی را آغاز کردند و این شورش و اعتصاب که ۱۷۴ روز طول کشید ( و به قولی طولانی ترین اعتصاب عمومی طول تاریخ است) شامل تمام سازمان ها و وسائل ارتباطی اداره شده توسط اعراب می شد که سرانجام با دخالت رهبران عرب پایان یافت؛ به امید مذاکره با انگلیس که البته هیچ وقت تحقق نیافت.در پایان اکتبر و اوایل نوامبر سال ۱۹۵۶ دولت صهیونی از فرصت استفاده کرد و در هنگامی که فرانسه و انگلیس به مصر حمله کرده بودند قسمتی از صحرای سینا و حاشیه نوار غزه را اشغال کرد و در مقابل درخواست های مکرر سازمان ملل مبنی بر پس دادن زمین های فلسطین و مصر می گفت این نواحی جزو قسمت تاریخی و میراث ملی صهیونیست هاست و تازه ادعا می کرد این سرزمین های اشغال شده فقط قسمت کوچکی از سرزمین اسرائیل است. در سال ۱۹۶۴ با ایجاد سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) , فلسطین وارد دور تازه ای از حیات خود شد.
گوشه ای از تاریخچه تشکیل اسرائیل را گفتیم.ماجرای جنگ های اعراب و اسرائیل,تشکیل حماس, قراردهای های صلح اسلو و کمپ دیوید,تشکیل مجلس و دولت فلسطینی باشد برای وقتی دیگر…
پاورقی ها:
۱-ملیگرایی
۲-صهیون نام کوهی است در فلسطین که در غرب آن را صیون میخوانند و چون صهیونیسم اثیره غرب است در نتیجه این تلفظ بیشتر رواج دارد.
اسرائیل، تنها حکومت برخواسته از دین یهود که ارض مقدس را در سلطه خود دارد، چگونه پا به عرصه وجود گذاشت؟ در میان میلیونها عرب مسلمان و متعصب و میلیونها مسیحی قدرتمند اروپایی و آمریکایی، چگونه این دژ یهودی سر برافراشت و میعادگاه مذاهب اولوالعظم را از آن خود کرد؟
صهیونیسم، ایدئولوژی شوونیسمی و مذهبی (کلریکالیسمی) اسرائیل که تاریخ این کشور مرموز و قدرتمند را می سازد، کلید جواب سؤالات ماست به واسطه این ایدئولوژی آرمانگرا و تاریخی ماهیت حکومت اسرائیل و شرایط جهانی سیاسی- اقتصادی که این کشور در بطنش پرورش یافت، بر ما آشکار می شود. تاریخ صهیونیسم مرور قوانین کاپیتالیسم جهانی است و گره گشای روابط اقتصادی قدرت های برتر جهان که در هاله ای پیچیده و مبهم از رنگ و لعاب های ملی- مذهبی و یا ایدئولوژیکی در هم تنیده شده است. صهیونیسم کتاب راهنمای اصول انعطاف پذیر سیاست است، چرا که سیاستمداران تنها منافع همیشگی دارند، نه دوستان همیشگی! و بالاخره صهیونیسم الگوی جامعه شناسی قوم یهود است، مومنینی متعصب، جوامعی به شدت بسته و محدود به خود و یهوه صبا یموت (خدای مخوف وسخت گیر وجزم اندیش عهد عتیق) که حتی در روزگار مرگ خدا (به قول نیچه) به حیات خود ادامه داد و اینک نیز در میان قوم بنی اسرائیل (صرف نظر از هر مکانی که در آن زندگی می کنند) حی و حاضر است. یوری ایوانف در فصل اول کتاب به مبانی فلسفی و تاریخی اندیشه صهیونیسم می پردازد. و در این راه از افکار بزرگان و اندیشمندان بنیان گذار صهیونیسم سود می برد، مردانی چون تئودور هرصل- مارتین بابر- ناهوم ساکالو- احدها آم- آرون و ایزمن و… که هر یک به نوبه خود بخش عظیمی از اندیشه صهیونیسم را ساخته و پرداخته، کرده اند. اهداف این ایدئولوژی (که ماهیت حقیقی آن را دربرمی گیرد و نمایشگر بانیان قدرتمند و متنفذ آن است) در همین ابتدای کار از شیوه های تبلیغاتی و توجیحی آن جدا می شود و در دو شاخه موازی به پیش می رود ( همان گونه که بنیان گذاران آن چنین مراحلی را طی کردند). سرمایه داران قدرتمند یهودی که به واسطه پیوستگی قوم یهود در سراسر جهان شبکه ای منسجم و کارآمد از هم کیشان خود را به سهولت در چنگ خویش داشتند و از نیروی فکری و مادی و مالی آنان حداکثر بهره کشی را می کردند به تدریج پس از چندین قرن خود را در مقابل شرایطی یافتند که پیوستگی قوم یهود را زیر سؤال می برد و با گسستن پیوندهای احساسات قومی- مذهبی و نژادی یهودیان در جهان، قدرت فائقه آنان را در رهبری این بلوک عظیم و سازمان یافته سرمایه به شدت تضعیف می کرد. جماعت های یهودی (متانسب با تعاریف ماکس وبر از مفاهیم جامعه و جمعیت) کم کم دست از زبان عبری برمی داشتند و در محیط و کشور محل سکونت خود حل می شدند. پذیرفتن زبانهای جدید و ازدواج با ساکنین غیر یهودی (مثلاً در آلمان یا انگلستان) بحران سرمایه های اجتماعی- فرهنگی بلوک یهودیان را وارد مراحل جدیدی می کرد و کلیمیان ثروتمند و شرکای غیر یهودی متنفذشان را پیش از پیش نگران می ساخت. جهان نوین، پس از گذار از مرحله فئودالیسم به عصر سرمایه داری هرگز نمی توانست از چنین شبکه قدرتمند- منسجم و بسیار ثروتمند جهانی چشم بپوشد، گواینکه بارشد ارتباطات و طراحی مفاهیمی چون پلورالیسم سیاسی و دینی و البته اجتماعی و دولت ملی (که اجازه مشارکت آزاد و تمام کمال را به اقلیت یهودیا می داد و احساس اقلیت بودن و روح قومیت سامی را از آنان گرفت) ناخواسته به تضعیف و اضمحلال این شبکه یاری می رساند. در چنین حال و هوایی بود که صهیونیسم متولد شد و برای احیای قوم جهانی یهود قیام کرد. صهیونیسم از همان نطفه تولد خویش چیزی جز ابزار بازسازی تسلط یهودیان ثروتمند و قدرتمند به شبکه از هم گسیخته و پراکنده یهودیان جهان نبود. صهیونیسم به دنیا آمد تا دیوار حصار را دوباره در میان یهودیان و غیر یهودیان برپاکند و این جریان های عظیم سرمایه های مالی- اجتماعی و البته سیاسی را دوباره به هم پیوند زند. اصالت خون یهود (که تنها از طریق مادر حفظ می شود)، تعصبات مذهبی، برتری طلبی های قومی و گتوهای اجتماعی و اقتصادی دوباره از نو زنده شدند و در عرض کمتر از یک قرن به حکومت راست گرا و افراطی اسرائیل تبدیل گشتند و در پی افسانه (آرزوی کلیمیان برای بازگشت بر ارض موعود) نظریه پردازان صهیونیسم رودی خروشان از دلایل تاریخی و توجیهی دروغین به راه انداختند تا برادران هم کیش خود و مردم تمام جهان را به فریبند. نام این اندیشه نیز بر اساس خط مشی برگزیده شده است. صیون یا صهیون نام کوهی است در اورشیسم که هیکل یا معبد بنی اسرائیل بر آن ساخته شده بود، لذا معنی لغوی صهیونیسم، هواخواهی از اصول تمرکز دادن بنی اسرائیل است در فلسطین بر این اساس تاریخ تولد صهیونیسم به قرنها قبل باز می گردد. حال آنکه این اندیشه در اواخر قرن ۱۸ متولد شد، در قرن نوزدهم پا گرفت و در قرن بیستم به بار نشست. یوری ایوانف، محقق و مؤلف کتاب پس از بررسی اصول حقیقی و پرداختن به عملکردهای صهیونیستی و جدا ساختن این اهداف از افکار و فلسفه های تبلیغاتی آن، به نقد و ابطال تک تک این افسانه ها میپردازدو دلایل سیاسی – روانی و جامه شناختی ساخته و پرداخته شدن هر یک از این افسانه ها را با توجه به شرایط جهانی و موقعیت یهودیان جهان توضع می دهد. هنگامی که در مرحله بعد نویسنده ساختارهای کنگره یهود – تراست اقتصادی یهود- سازمان جهانی صهیونیستها و… دیگر تشکیلات جهانی صهیو نیستی را توضیح می دهد و نحوه تعامل این سازمان ها را همچون پیکری واحد با قدرتهای اول جهان به نمایش می گذارد، مطالعه دقیق اصول ایدئولوژیک توجیهی و انعطاف پذیر فصل اول خود را نشان می دهد و چگونگی انطباق اندیشه صهیونیستی را با شرایط روز و نیازهای وقت آشکار می کند. در حالی که اهداف در جای خود با قدرت حاضر هستند ما صهیونیسم را در کنار تزار روسیه- نخست وزیر انگلستان- رئیس آمریکا و از همه جالب ترهمگام با فاشیسم آلمان وایتالیا می یابیم!!! رقابت شبکه های قدرتمند وثروتمند یهودی (که متناسب با اقامت درآلمان- انگلستان- فرانسه یا آمریکا ازمنافع شاخه خود دفاع می کردند) وشرایط جهانی (که درپی رونسانس وانقلاب صنعتی با سرعتی بسیار بالا به سوی تغییر وتحول می تاخت) چنین انعطاف پذیری ایدئولوژیکی را می طلبید. درسیرچنین روند پرپیچ خم وطولانی است که ما چرخش صهیونیسم از سوی انگلستان و برتری یافتن یهودیان ثروتمند وسرمایدار مقیم آمریکا (در پی دو جنگ جهانی وتوفیق یافتن آمریکا در جهان) را می بینیم وروابط مخفیانه سازمانهای صهیونیستی را با آلمان نازی مورد مطالعه قرار می دهیم وانگیزه های طرفین را (که در ظاهر دشمن خونین یکدیگرمحسوب می شدند) بررسی خواهیم کرد. این که چرا کشتار وآزار یهودیان توسط آلمان نازی مورد حمایت صهیونیسم ها بود و سازمانهای امنیتی اس-اس یا گشتاپو بر اساس چه منافع اقتصادی- سیاسی و ژئوپولیتیکی با سازمانهای امنیتی صهیونیستی واقع در فلسطین همکاری بی چون و چرا می کردند و یهودیان را مستقیماً به فلسطین منتقل می کردند یا در اردوگاههای کار اجباری ( به اصطلاح) آموزش می دادند!!! اینکه چرا انگلستان، سرزمین مادری اولین سازمانهای صهیونیستی از مهاجرت یهودیان به فلسطین جلوگیری کرد و به واسطه کدام فشارهای اقتصادی و سیاسی و از جانب کدام جریانها و کشورها سرانجام تسلیم شد و شرایط را برای تشکیل حکومت اسرائیل در فردای پایان جنگ جهانی فراهم ساخت و… صدها سؤال مکاشفه آور و بحث برانگیز در باب ماهیت حکومت اسرائیل و سیاست های داخلی و خارجی آن را می توانیم در این بخش بیابیم. تیز هوشی رهبران صهیونیست که در هر نقطه و هر لحظه منافع خویش را به درستی تشخیص می دادند و از میان دریایی از آتش و خون و دسیسه راه خویش را می یافتند بیش از همه چیز در این میان جلب توجه می کند و انسجام بی مانند جهانی و عملکرد دقیق و منسجمشان هر مؤلف و محققی را تحت تأثیر قرار می دهد. در کنار آن از بحث ها و تحلیل های دقیق یوری ایوانف از منافع متنوع و فراگیر قدرت های جهانی که در فصل مشترک خود منجر به تأسیس اسرائیل در ارض مقدس گشت نیز نمی توان به راحتی عبور کرد، انگیزه هایی همانند نفوذ در خاورمیانه و تسلط بر منافع نفتی- انسجام مجدد بلوک قوم جهانی یهود و سودآوری میلیاردی آن برای کمپانیهای قدرتمند- جدا کردن کارگران یهودی از اندیشه های رادیکالیستی و چپ گرایی که در قرن نوزدهم و بیستم در اوج قدرت خودبه سرمی برد و….
در این راستا شناخت اهرمهای اقتصادی- سیاسی- تبلیغاتی و اجتماعی صهیونیستها که در فصل سوم باز شمرده شده، راهنمایی ارزشمند و الگویی مناسب برای تحلیل سیاست های داخلی و خارجی اسرائیل و قدرت های جهانی به شمار می رود.
تعریف صهیونیسم
واژه صهیونیسم به صهیون که کوهی در قدس است نسبت داده میشود، بعد از آن این نام بر قدس نهاده شد و سپس تمام فلسطین به این نام خوانده شد، بعد از این هم نام یک جنبش سیاسی شد که هدف از آن تحقق اندیشه سیاسی برپایی دولت مستقلی برای ملت یهودی بود.
هرتزل در اولین کنگره یهود که در سال ۱۸۹۷م. برگزار شده بود گفت: صهیونیسم در واقع «حرکت ملت یهود برای رسیدن به فلسطین است»
برخی دیگر از یهودیان از آن بهعنوان «جریان آزادیخواهی ملی یهودیان» نام بردند.[۷]
مضمون اندیشه صهیونیستی بازگشت به سرزمین موعود و برپایی دولت یهودی بر آن است.
اصل این اندیشه به عصر آوارگی و پراکندگی یهودیان بهدست بابلیها یعنی به حدود شش قرن پیش باز میگردد، ولی تا اواسط قرن هجدهم میلادی این اندیشهها فاقد دورنمای مشخص، هدف و راهکار بود.
در قرن هجدهم و دقیقا در سال ۱۸۶۳ در شهر لنینگراد (پترزبورگ) سازمانی تشکیل شد که بر خود نام «اتحادیه اسرائیلی برای عموم جهان» نام نهاده بود که اهدافی دقیقا همانند اهداف جنبش صهیونیسم داشت.[۸] اهدافی که بعدها برای جنبش صهیونیسم ترسیم گردید، در سال ۱۸۷۱ سازمان «دوستداران صهیون» در روسیه سفید شکل یافت.
اما در رابطه با بهکارگیری واژه «صهیونیسم» در معنای اصطلاحی آن باید گفت که اولین بار در سال ۱۸۹۰ توسط «ناتان پیرنبوم»[۹] بهکار رفت، این در حالی است که هرتزل مسئله کشف صهیونیسم توسط پیرنبوم را رد نمود که این مسئله باعث خصومت بین دو شخص شد بهنحوی که پیرنبوم صهیونیسم را ترک گفته و با آن به ضدیت پرداخت.
صهیونیسم (scionisme )
یک جریان ناسیونالیستی متعصب متعلق به بورژوازی یهود است که در اواخر قرن گذشته در اروپا به وجود آمد و اکنون به ایدئولوژی رسمی دولت تجاوز گر اسرائیل بدل شده است. این نام مشتق از صهیون ـ محلی در نزدیکی شهر اورشلیم است که برای یهودیان نیز دارای تقدس است. در سال ۱۸۹۷ جمعیتی به نام سازمان جهانی صهیونیسم بوجود آمد که هدف خود را انتقال تمام یهودیان جهان به فلسطین اعلام کرد. این سازمان اکنون دارای قدرت مالی برابر با دارایی بزرگ ترین شرکت های انحصاری جهانست، سهامدار شرکت های متعدد اسرائیلی و صاحب زمین ها و موسسات کشاورزی و واحدهای تولیدی و توزیعی عدیده است، مرکز آن درایالات متحده امریکاست و فعالیت های جمعیت های صهیونیست را در بیش از ۲۰ کشور جهان کنترل می کند. جمعیت های متعدد، کلوب ها، کمیته ها و اتحادیه های فراوانی وابسته بدانند. باید گفت که صهیونیست ها در آغاز به خاطر منافع و ساخت و پاخت های امپریالیستی حاضر بودند «کانون یهود» را در امریکای لاتین یا در کنیا یا در اوگاندا یا در اروپای شرقی بوجود آورند. بورژوازی یهود با تحریک احساسات ناسیونالیستی و تعصب های ملی سالیان درازیست که در زیر پرچم صهیونیست با نیروهای مترقی به مبارزه برخاسته و این جریان را به حربه ای در خدمت محافل ارتجاعی و امپریالیستی بدل کرده است. شالوده صهیونیسم این اندیشه است که یک ملت واحد یهود مرکب از یهودیان سراسر جهان، صرف نظر از کشوری که میهن آنهاست وجود دارد. این اندیشه از نظر سیاسی ارتجاعی و حربه نفاق افکنی است و از نظر علمی بی پایه و غیر منطقی است. صهیونیسم قوم یهود را دارای وضع استثنایی در جهان می داند که به عنوان برگزیده خدا دارای رسالتی ویژه است. صهیونیسم در درجه اول با منافع پرولتاریای یهود مغایر است. صهیونیسم سالیان متمادی کوشش اصلی خود را متوجه ایجاد نفاق و تضاد بین یهودیان هر کشور و خلقی که در میان آنها می زیستند کرده و در تحریک دشمنی و کینه بین یهودیان و سایر خلق ها می کوشد. از این نظر بین صهیونیسم و آنتی سمیتیسم که نقطه مقابل اولیست تفاوتی نیست. هر دو صهیونیسم و آنتی سمیتیسم (ضد یهود) ـ جریان ارتجاعی، نژاد پرستانه، ناسیونالیستی کور و دشمن اتحاد زحمتکشان است و مارکسیسم با تمام قدرت هر دو را رد می کند. صهیونیسم اینک دیگر تنها ایدئولوژی نیست بلکه سیستم ارتباطات پرشاخه و موسسات بی شماری نیزهست و مجموعه نظریات، سازمان ها، سیاست ها و روش های سیاسی و اقتصادی بورژوازی بزرگ یهود را که با محافل انحصاری ایالات متحده امریکا و سایر کشورهای امپریالیستی جوش خورده اند تشکیل می دهد. محتوی اساسی صهیونیسم، شوئنیسم جنگ طلبانه و ضد کمونیسم است.صهیونیسم می کوشد در کشورهای مختلف جهان، کارگران و زحمتکشان یهود را از محیط کار و زندگی و فعالیت خود از بقیه کارگران و زحمتکشان جدا کند و مانع شرکت آن ها در نهضت کارگری و دموکراتیک گردد. صهیونیسم با اشاعه نظریه غلط «وحدت منافع ملی یهودیان» می خواهد تضاد بین کارگر و سرمایه دار را بین استثمار کننده و استثمار شونده یهود را مخفی کند و در حقیقت منافع حیاتی زحمتکشان یهود را در پیشگاه منافع بورژوازی بزرگ و ثروتمند یهود قربانی کند. امپریالیسم جهانی از صهیونیسم در توطئه های ضد ملی، ضد جنبش آزادیبخش و ضد سوسیالیسم بهره فراوان بر می گیرد و با فریب و اغوای توده های یهود نقشه های شیطانی و ضد خلقی خود را عملی می کند.نقطه مقابل صهیونیسم آنتی سمیتیسم (آنتی یعنی ضد، سمیت یعنی سامی ـ نژادی که یهودیان نیز به آن متعلقند) ـ روش خصمانه نسبت به یهودیان به طور اعم است که هرگونه ملاحظات طبقاتی و اجتماعی را نادیده می انگارد. آنتی سمیتیسم در همه جا به عنوان سلاحی برای نفاق افکنی و انحراف توجه زحمتکشان از مسائل واقعی اجتماعی و سیاسی به کار رفته ، چه بسا به صورت های غیر انسانی وکشتار های جمعی و نفی بلد و آواره ساختن ها تجلی کرده است و یا به صورت تبعیض های گوناگون، حق کشی ها، سختگیری های مستقیم و غیر مستقیم در آمده است. آنتی سمیتیسم مانند صهیونیسم تنها به سود طبقات استثمارگر و نیروهای ارتجاعی است که از این راه به مبارزه طبقاتی و اتحاد زحمتکشان خلل وارد می سازند.
ریشه های فکری و اعتقادی صهیـونیســم
صهیونیسم جنبشی سیاسی و نژادپرست و افراطی است که هدف آن تشکیل دولت یهود در فلسطین است تا از آن طریق بر جهان حکومت کند. کلمه صهیونیسم برگرفته از اسم “جبل صهیون” در قدس شرقی است ؛ جایی که حضرت داوود پس از مهاجرت از حبرون (الخلیل) به بیت المقدس در قرن یازده قبل از میلاد قصر خود را در آن مکان بنا نهاد. این اسم به بازسازی مجدد معبد حضرت سلیمان و مملکت حضرت داوود (ع) به پایتخی قدس دلالت دارد.جنبش صهیونیسم جدید با یک یهودی اتریشی الاصل به نام هرتزل مرتبط است. کسی که اولین مبلغ و بنیانگذار اندیشه صهیونیسم جدید و معاصر است و جنبش صهیونیسم در جهان بر پایه افکار و اندیشه های وی بنا گذاشته شد.
تاسیس صهیونیسم و مهم ترین شخصیت های آن:
صهیونیسم جهانی دارای ریشه های تاریخی، فکری و سیاسی است که به مقاطعی از این جنبش اشاره می شود:
۱ـ کلمه صهیون برای اولین بار در عهد قدیم در هنگام فرمانروایی حضرت داوود از سال ۱۰۰۰ تا ۹۶۰ قبل از میلاد به کار رفت.
2ـ اولین اهداف جنبش مکابی ها که پس از آزاد شدن از بابل ۵۸۶ تا ۵۳۸ میلادی تشکیل شد، بازگشت به صهیون و احداث معبد سلیمان بود .
۳ـ بارکوخیا بانی جنبش ۱۱۸ـ ۱۳۸ میلادی، روح حماسی را در جان و دل یهودیان زنده کرد و آن ها را به تجمع در فلسطین و تشکیل دولت یهودی در آن تشویق می کرد
۴ـ جنبش موزس الکریتی که شبیه جنبش بارکوخیا بود .
۵ـ مرحله رکود و توقف فعالیت های یهودیان به علت اختلافات میان آن ها و ظلم و ستم هایی که به آن ها می شد. با این وجود احساس ملی گرایی نزد یهودیان همچنان آتشین ماند و ضعیف نشد.
6ـ جنبش دیوید روبین و شاگردش سولومون مولوخ ۱۵۰۱ ـ ۱۵۳۲م. آن ها یهودیان را به ضرورت بازگشت برای تشکیل “اسرائیل” در فلسطین تاکید داشتند.
۷ـ جنبش منشه بن اسرائیل ۱۶۰۴ ـ ۱۶۵۷م. هسته اصلی صهیونیسم بود که طر های صهیونیسم را تهیه و به پیش می برد و با هدف اجرای این طرح ها و توطئه ها از بریتانیا برای تحقق اهداف صهیونیسم بهره جست.
۸ـ جنبش سبتای زیفی ۱۶۲۶ ـ ۱۶۷۶م. وی مدعی شد که حضرت مسیح یک یهودی مخلص است. بنابراین یهودیان همراه با او خود را برای بازگشت به فلسطین آماده می کردند، اما مسیح مخلص! از دنیا رفت.
۹ـ جنبش بازرگانان که روچلد و موسی مونتفیوری رهبری آن را بر عهده داشتند. هدف این جنبش احداث شهرک های یهودی در فلسطین به عنوان اولین گام جهت مصادره و تملک زمین و پس از آن اقامت دولت یهود بود
۱۰ـ جنبش “فکری استعماری یهودیان” که در آغاز قرن نوزدهم خواستار تشکیل دولتی یهودی در فلسطین شد.
۱۱ـ جنبش صهیونیستی خشونت طلب که به دنبال قتل عام یهودیان در روسیا در سال ۱۸۸۲م. تشکیل شد. در این دوره هیکلر ژرمنی کتابی تحت عنوان “بازگرداندن یهودیان به فلسطین بنا به گفته های انبیا” تالیف کرد
۱۲ـ ناثان برنباوم نویسنده آلمانی در سال ۱۸۹۳م. اصطلاح صهیونیسم را به کار برد.
۱۳ـ در سال ۱۸۸۲م. برای اولین بار در روسیه جنبشی تحت عنوان “عشق صهیون” تشکیل شد. هواداران این جنبش نشست هایی تحت عنوان “دوستداران صهیون” برگزار می کردند. در سال ۱۸۹۰ این گروه ها به اسم “جمعیت کمک به صنعت کاران و کشاورزان یهودی در سوریه و فلسطین و احیای زبان عبری” به رسمیت شناخته شدند.
14ـ صهیونیسم جدید جنبشی منسوب به تئودور هرتزل روزنامه نگار یهودی است که در تاریخ ۲/۵/۱۸۶۰م. در بودابست به دنیا آمد. وی در سال ۱۸۷۸ در دانشگاه فینا لیسانس حقوق گرفت و هدف اصلی و آشکار وی رهبری یهود و حکومت بر جهان بود که ابتدا با تشکیل دولتی برای یهودیان در فلسطین شروع می شد. هرتزل در این خصوص دو بار با سلطان عبدالحمید امپراتور عثمانی مذاکره کرد اما به نتیجه ای نرسید. به دنبال مخالفت سلطان عبدالحمید یهودیان جهان تلاش خود را بربراندازی امپراتوری عثمانی و نابودی خلافت اسلامی متمرکز کردند.
15ـ هرتزل در سال ۱۸۹۷م. اولین کنگره صهیونیسم را برگزار کرد. وی در این خصوص از محاکمه دریفوس افسر یهودی ساکن فرانسه به جرم خیانت و فروش اسرار نظامی به آلمان که بعدها تبرئه شد، سوء استفاده و بهره برداری های زیادی نمود. هرتزل به خوبی مشکلات و گرفتاری های یهودیان را از طریق این واقعه به تصویر کشید و کتاب معروف خود یعنی “دولت یهود” را منتشر ساخت. این کتاب طرفدارانی برای هرتزل دست و پا کرد و این امر وی را به تشکیل اولین کنگره صهیونیسم در بال سوئیس (از ۲۹ ـ ۳۱/۸/۴۷) ترغیب کرد. وی در مورد این کنگره می گوید:”اگر از من بخواهند که نتایج و اعمال این کنگره را به صورت خلاصه بیان کنم، در برابر همگان خواهم گفت که من دولت یهودی را بنیان گذاردم.” وی موفق شد که یهودیان جهان را دور خود جمع کند. همچنین هرتزل توانست خاخام های یهود را که خطرناک ترین قوانین و مقررات در طول تاریخ جهان را تحت عنوان “پروتکل های حکمای صهیون” تدوین کردند، نزد خود گرد آورد. این کتاب برگرفته از آموزه های کتاب های تحریف شده یهودیان است که نزد آن ها بسیار مقدس هستند. از این زمان به بعد یهودیان سازمان های خود را قویتر ساختند و به دقت و مخفیانه برای تحقق اهداف توسعه طلبانه و سرکوبگرانه شان که هم اکنون نتایج آن برای همگان روشن است، به فعالیت پرداختند.
افکار و اعتقادات
صهیونیسم اندیشه و اعتقادات خود را از کتاب های مقدسی که یهودیان آن ها را تحریف کرده، گرفته اند و به عبارت دیگر این جنبش افکار و اندیشه های خود را در کتاب “پروتکل های حکمای صهیون” به تصویر کشیده است. ـ صهیونیسم تمامی یهودیان جهان را دارای یک تابعیت و آن هم تابعیت اسرائیلی می داند.
ـ هدف صهیونیسم سیطره یهودیان بر جهان بر اساس وعده خدای آن ها یعنی یهوه است و نقطه آغازین این امر را برپایی حکومت خود در سرزمین موعود که از نیل تا فرات است، می دانند.
ـ صهیونیست ها معتقدند که یهود تنها نژاد برتر است که باید رهبر و آقای جهانیان باشد و دیگر ملت ها خادم او باشند. آن ها معتقدند که بهترین راه و شیوه برای حکمرانی بر جهان تشکیل حکومت بر پایه خشونت و ارعاب دیگران است. ـ صهیونیسم خواستار بهره برداری از آزادی سیاسی برای سیطره بر ملت هاست و می گویند:”باید بدانیم که چگونه طعمه را به آن ها بدهیم تا در دام ما گرفتار آیند.”
ـ صهیونیست ها می گویند:”زمان حکمرانی دین گذشته است و اکنون حکومت از آن طلاست (پول و اموال) و باید به هر وسیله ممکن آن را قبضه خود داشته باشیم تا راه سیطره ما بر جهان را هموار سازد.” ـ آن ها سیاست را نقطه مقابل اخلاق می دانند که باید در آن از حربه هایی چون مکر و ریا استفاده کرد، اما فضائل و راستگویی در عرف سیاسی جزء رذایل و ناپسندی ها به شمار می آیند. ـ می گویند: باید که دیگر ملت ها را در رذایل غرق کنیم و از طریق فراهم کردن اساتید، خادمان و زنان فاحشه برای آن ها هر چه بیش تر آن ها را گرفتار کنیم. ـ می گویند: باید از رشوه، نیرنگ و خیانت بدون هیچ تردیدی تا زمانی که اهداف ما را محقق می گرداند، بهره برد. ـ می گویند: باید نگرانی و وحشت ایجاد کنیم تا فرمانبرداری کورکورانه دیگران را برای ما تضمین کند. همین که ما به انسان های نیرومند و قوی مشهور شویم برای سرکوب هر گونه شورش و عصیان کفایت می کند.” ـ می گویند:” شعارهای آزادی و مساوات و برادری سر می دهیم تا مردم فریب آن ها را بخورند و این شعارها را سردهند و ما نیز در پس پرده به اهداف خود برسیم. ـ می گویند: باید نوعی اشرافی گری متکی بر مال و ثروتی که در دستان ما باشد و علمی که خاص دانشمندان ما باشد، را ترویج دهیم. ـ می گویند: تلاش خواهیم کرد که رهبران تحت نظر ما باشند و عزل و نصب آن ها به دست ما باشد و انتخاب آن ها بر اساس میزان بی توجهی به اخلاق دینی و حب ریاست و کم تجربگی است. ـ می گویند: بر رسانه ها ـ این قدرت فعال جهانی ـ برای هدایت جهان به سمت و سوی اهداف خود سیطره پیدا خواهیم کرد.
ـ می گویند: حتما باید میان حکام و ملت ها شکاف و اختلاف ایجاد کرد تا حاکمان چون نابینایی که عصایش را گم کرده برای تثبیت قدرتش به ما پناه آورد. ـ می گویند: باید آتش خصومت و کینه توزی میان تمامی گروه ها و طیف ها برافروخت تا با هم درگیر شوند و قدرت را هدف مقدسی قرار داد تا این که همه این گروه ها بر سر آن با هم رقابت کنند و این گونه حکومت ها فروپاشند و حکومت جهانی ما بر روی خرابه ها و آوارهای آن برپا شود.ـ می گویند: ملت های فقیر و مظلوم را از ظلم حکومت ها نجات می دهیم، آن وقت از این ملت ها می خواهیم که به صفوف سربازان ما یعنی سوسیالیست ها، آنارشیست ها، کمونیست ها و ماسیونرها بپیوندند. با استفاده از حربه گرسنگی و فلاکت بر همه این ملت ها و مردم حکومت خواهیم کرد و بازوهای آن ها را برای نابودی و سرکوب هر کسی که سد راهمان می شود، به کار می گیریم. ـ می گویند: باید بحرانهای اقتصادی ایجاد کنیم تا همه به برکت طلا و اموالی که داریم، در مقابل ما سرتسلیم فرود آورند. ـ می گویند: اکنون ما به برکت وجود وسایل سری در وضعیت دفاعی خوبی هستیم، به گونه ای که اگر کشوری به ما حمله کند، کشوری دیگر به دفاع از ما بر می خیزد. ـ می گویند: حربه آزادی مردم را به نبرد حتی با خدا و مقابله با سنت های الهی وا می دارد. این حربه تنها وسیله ممکن برای هدایت حکام این ملت ها جهت اجرای برنامه ها و سیاست های ما می باشد. ـ می گویند: باید دولت ایمان را از دل و جان ملت ها بزداییم و اندیشه وجود خدای یکتا را از عقل و اذهان آن ها بیرون کنیم و به جای آن قوانین ورزشی مادی قرار دهیم چرا که ملت ها وقتی که تحت نظر دولتی اسلامی و متدین قرار گیرند، احساس آرامش و سعادت می کنند. به خاطر این که به مردم این فرصت را ندهیم که کارها و اعمال خود را مورد بازبینی قرار دهند، باید آنها را با وسایل مختلف مشغول کنیم تا بدین وسیله برای دشمن اصلی خود در نبرد جهانی دسیسه چینی نکنند. ـ می گویند: باید از هر شیوه ای برای انتقال اموال ملت ها به خزانه ها و بانک های خود بهره ببریم. ـ می گویند: برای ایجاد جوامعی به دور از انسانیت واخلاق تلاش خواهیم کرد. جوامعی که متحجر و فاقد حس انسانی و به شدت بی زار از دین و سیاست باشند تا این که تنها آرزوی آن ها مادیات و لذات دنیوی باشد. در این هنگام از هر گونه مقاومتی عاجز و ناتوان و گوش به فرمان ما هستند و ذلیل وار تحت قدرت ما خواهند بود. ـ می گویند: کلیه عناصر قدرت و توانمندی را در دستان خود خواهیم گرفت و بر تمامی اعمال و صنایع و کارها دست می یازیم و سیاست در دستان دست پروده های ما قرار می گیرد و اینچنین در هر وقتی با قدرت فوق العاده خود می توانیم هر گونه مخالفتی و شورشی را با استمداد از نیروهایی از همین ملت ها خاموش کنیم و از بین ببریم. ـ می گویند: بذر فتنه و اختلاف را در هر جایی و مکانی پاشیده ایم به نحوی که دیگر نمی توان آن را از بین برد و میان مصالح مادی و ملی ملت ها نوعی تضاد ایجاد کردیم و آتش فتنه های مذهبی و قومی در جوامع برافروختیم و از ۲۰ قرن گذشته تاکنون از هیچ تلاشی برای شعله ور ساختن آن فروگذار نبوده ایم به این علت محال است که حکومت و کشوری بتواند کمک و یاری برای ضربه زدن به ما بیابد و کشورها بدون موافقت ما حتی نمی توانند یک توافق نامه ناچیزی را منعقد کنند چرا که موتور محرکه کشورها در دستان ما قرار دارد. ـ می گویند: خداوند ما را برای حکومت بر جهان مهیا ساخته است و ویژگی ها و خصایصی به ما داده است که دیگر ملت ها از آن بی بهره اند و اگر در میان آن ها انسان های نابغه و خلاقی وجود داشت، به مقاومت با ما بر می خواستند. ـ می گویند: باید از عواطف و احساسات دیگران به نفع خود بهره بریم و این احساسات را تحریک کنیم تا به اهداف خود برسیم و باید بر افکار و اندیشه های دیگران سلطه یافت تا به جای نابود کردن آن ها به گونه ای این افکار را در راستای خدمت مصالح و منافع خود هدایت کنیم. ـ می گویند: توجه خاصی به افکار عمومی خواهیم داشت تا این که قدرت فکر و اندیشه سالم را از آن بگیریم و به گونه ای آن را به کار گیریم تا فکر کند شایعات ما همگی حقیقت دارد و کاری می کنیم که دیگر تشخصی ندهند که کدام وعده ها واقعی و کدام ها دروغین است. باید کمیته ها و هیأت هایی تشکیل دهیم که اعضای آن با ایراد سخنانی آتشین مدام وعده و وعید دهند و باید به گونه ای در میان ملت ها این اندیشه را که آن ها سیاست را درک نمی کنند و بهتر است که آن را برای اهل خود رها کنند، ترویج دهیم. ـ می گویند: هر چه بیش تر تناقضات و تضادها را ترویج و شهوت را تحریک و عواطف و احساسات را بر می انگیریم. ـ می گویند: مدیریت عالی حکمرانی تشکیل خواهیم داد که دارای ایادی زیادی در تمام نقاط کره خاکی باشد و کلیه حکام تحت امر آن باشند. ـ می گویند: باید بر صنعت، تجارت سلطه یابیم و مردم را به بی بند و باری و خوش گذرانی و انحطاط عادت دهیم و برای بالابردن حقوق و اجرت ها و تسهیل بازپرداخت بدهی ها و افزایش بهره های بانکی تلاش کنیم تا در این وقت ملت ها در مقابل ما به سجده افتند و تحت امر ما خواهند بود. ـ می گویند: در ظاهر باید به خلاف باطن خود تظاهر کنیم و ظلم و ستم را تقبیح و فریاد آزادی سر دهیم و طغیان و سرکشی را محکوم کنیم.
ـ می گویند: همه رسانه ها در قبضه قدرت ما هستند مگر چند رسانه ای که زیاد مهم نیستند. این رسانه ها را برای ترویج شایعات به کار می گیریم تا این که به حقایقی راستین بدل گردند. از این طریق ملت ها را مشغول می کنیم و آن ها را از آنچه برایشان منفعتی در بردارد، باز می داریم و کاری می کنیم که به دنبال شهوت و خوشگذرانی بیافتند. ـ می گویند: حاکمان عاجزتر از آنند که نافرمانی ما را بکنند چرا که می دانند زندان و نیست و نابود شدن سرنوشت هر شورشی است. بنابراین مطیع و فرمانبردار ما و بر منافع و مصالح ما حریص تر خواهند بود. ـ می گویند: تلاش می کنیم که طرح هایمان قبل از زمان خود فاش نشود و قدرت و توان ملت ها را نابود نکنیم. ـ می گویند: این ما بودیم که شیوه انتخابات و نظام حاکمیت اکثریت مطلق را بنا نهادیم، تا بدین وسیله شخص مورد نظر ما پس از این که افکار عمومی را برای رأی دادن به وی مهیا می کنیم، به قدرت برسد. ـ می گویند: بنیان خانواده را از هم می پاشیم و خودخواهی و خودکامگی را در انسان ها تقویت می کنیم تا این که طغیان کنند و این گونه از رسیدن آن ها به مراتب عالی جلوگیری می کنیم.
ـ می گویند: تنها کسانی که دارای کارنامه سیاه و پنهانی هستند، به قدرت می رسند. این افراد امین ما هستند و از ترس این که رسوا نشوند و کارنامه سیاهشان برملا نشود، اوامر ما را اجرا می کنند. همچنین رهبران و مقامات را تربیت می کنیم و آن ها را نزد مردم بزرگ و قهرمان جلوه می دهیم. ـ می گویند: هر وقت مناسب دیدیم به کودتا و انقلاب متوسل می شویم. ـ می گویند: نیروهایی مخفی خود را برای رسیدن به اهداف خود تشکیل داده ایم، اما انسان های حیوان صفت از این ملت ها نسبت به اسرار و اهداف ما غافلند بنابراین به این نیروها اعتماد می کنند و در محافل آن ها رفت و آمد می کنند، که در نتیجه بر آن ها سیطره می یابیم و آن ها را برای خدمت خود تسخیر می کنیم. ـ می گویند: تفرقه میان ملت برگزیده خداوند نوعی نعمت است و نشانه ضعف نیست، و همین امر ما را به حکومت بر جهان رساند. ـ می گویند: همه انتشارات در دستان ما خواهد بود و فرایند ارائه اندیشه انسانی در اختیار حکومت ماست و هر انتشاراتی که مخالف اندیشه و برنامه های ما باشد با حربه قانون از ادامه فعالیت آن جلوگیری می کنیم. ـ می گویند: مجلات و روزنامه های زیاد و مختلف و در همه زمینه ها خواهیم داشت و همه این ها ما را به اهدافمان نزدیک می گرداند. ـ می گویند: باید دیگران را به چیزهای جذاب مانند کاباراها، اماکن رقص و سرگرمی ها و گردهمایی ها و مخدرات و فساد مشغول کنیم تا این گونه، آن ها را از مخالفت با خود و سنگ اندازی در اجرای طرح هایمان باز داریم. ـ می گویند: هر جماعت و گروهی را محو و نابود می کنیم و این کار را با تغییر برنامه های دانشگاه ها و بازبینی و بازسازی آن ها بر اساس طرح های خاص خود شروع می کنیم. ـ می گویند: با خشونت و سنگدلی با هر که سد راهمان شود، برخورد می کنیم. ـ می گویند: برای گسترش دامنه نفوذ خود محافل ماسونی را در هر نقطه و مکانی توسعه می دهیم. ـ می گویند: وقتی قدرت را به دست می گیریم غیر از دین خود کلیه ادیان را از بین می بریم و اجازه نمی دهیم هیچ دینی ترویج و گسترش یابد.
ریشه های فکری و اعتقادی
ـ صهیونیسم به اندازه تورات قدمت دارد و این جریان بود که در همان روزهای نخستین حس ملی گرایی را در میان یهودیان برانگیخت و جنبش هرتزل تنها صهیونیسم قدیمی را تجدید و سازماندهی کرد. ـ صهیونیسم بر آموزه های تحریف شده تورات و تلمود بنیان نهاده شده است. نباید فراموش کرد که تعدادی از رهبران صهیونیسم ملحد و بی دین هستند و دین یهود تنها پوششی برای رسیدن آن ها به مطامع سیاسی و اقتصادیشان است. ـ اکثریت یهود آنچه به اصطلاح به تلمود معروف است را یک نوع قانون اساسی دینی می دانند. تلمود عبارت است از پژوهش ها و نظریات خاخام ها و احبار یهود که در آن ها تمامی جوانب خصوصی و عمومی زندگی مشخص شده است. در آن ها احکام و تعلیماتی آمده است که وضعیت اجتماعی و سیاسی آن ها را توجیه می کند و در قلب و دل آن ها و نسل های بعدی بذر کینه و عداوت و حس انتقام جویی از جامعه بشری و دیگران و خوردن مال مردم و قتل و کشتار و هتک حرمت ناموس آن ها را می کارد و برای خوش گذرانی از خون انسان در برخی مناسبات دینی استفاده می شود و قطراتی از آن بر روی کلوچه های خاصی که در ایام عید و دیگر ایام پخته می شود، ریخته می شود.
پراکندگی و مراکز نفوذ
ـ صهیونیسم چهره سیاسی یهودی جهانی است و همچنان که خود یهودیان توصیف کرده اند، مانند فشنو خدای هندوهاست که صد تا دست دارد. صهیونیسم هم در رژیم های حاکم بر جهان ایادی خاص خود را دارد که در راستای منافع آن گام بر می دارند. ـ این صهیونیسم است که اسرائیل را راهبری و برنامه ها و سیاست های آن را تنظیم می کند. ـ ماسونی هم بر اساس آموزه های صهیونیسم و راهنمایی های آن فعالیت می کند و رهبران جهان و اندیشمندان زیر نظر آن هستند. ـ صهیونیسم صدها جمعیت و انجمن در اروپا و آمریکا در زمینه های مختلف که به ظاهر متناقض هستند، فعالیت می کنند ولی در اصل همه آن ها برای خدمت به منافع و مصالح یهودیت جهانی کار و تلاش می کنند. ـ برخی خیلی زیاد در میزان قدرت و توان آن مبالغه می کنند و برخی هم آن را ناچیز می انگارند. این دو نظر هر دو اشتباه است چرا که واقعیت موجود بر این نکته دلالت دارد که یهودیان اکنون دوران استثنایی و بلندپروازی خود را احیا می کنند.
رابطه بین صهیونیسم و اسرائیل
در تدوین و تبیین روابط اسرائیل و صهیونیسم سه مولفه اساسی مطرح است که عبارتاند از جوامع یهودی، اهداف و منافع صهیونیسم و بالاخره اهداف و منافع اسرائیل.
در دوران زایش اسرائیل از سوی صهیونیسم، ابهامی در تمییز منافع این دو، حداقل برای روسای سازمانهای صهیونیستی وجود نداشت. در آن تاریخ اسرائیل بهعنوان یک کشور کوچک و ناتوان و در حلقه محاصره اعراب، بهطور کامل حیات و ممات خود را در پشتیبانی سازمانهای صهیونیستی میدانست. در آن مقطع اسرائیل از سازمانهای صهیونیستی خدمات ذیل را دریافت مینمود:
تشویق و سازماندهی جوامع پراکنده یهودی برای مهاجرت به اسرائیل.
تامین هزینههای اقامت و سازماندهی یهودیان در اسرائیل.
تامین هزینههای هنگفت تسلیحاتی اسرائیل، برای مقابله با مقاومت فلسطینی و کشورهای خط مقدم. مشروعیت بخشیدن به حاکمیت دولت یهود در فلسطین تحت عنوان «اسرائیل» در صحنه سازمانهای بینالمللی و نزد بازیگران اصلی آن دوران یعنی آمریکا، شوروی و انگلیس که توسط لابیهای یهودی انجام میگرفت. تا پایان چهار جنگ اعراب و اسرائیل و چیره شدن اسرائیل بر دولت عرب، به نظر میرسید بسیاری از سازمانهای صهیونیستی تمام و کمال در راستای خواستههای اسرائیل گام برداشتهاند. لکن از آن مقطع به بعد دو مورد اول در اولویت سردمداران صهیونیست نبوده و بیشتر در راستای محورهای سوم و چهارم به فعالیت پرداختند و این در حالی بود که دولت اسرائیل در پی کسب پیروزی بر دولتهای عرب و انعقاد پیمان کمپدیوید، خود را بمانند کشوری بالغ تصور میکرد و خواهان آن بود که سازمانهای صهیونیستی در مسیر سازماندهی یهودیان برای مهاجرت به اسرائیل و از سوی دیگر تامین هزینههای ساخت شهرکهای یهودینشین، بیش از گذشته کمک و مساعدت کنند. در واقع مرز تفکیک و حتی بروز اختلاف بین صهیونیسم و اسرائیل از این نقطه جنبه عملیتری به خود میگیرد، اما بروز این تنش بین اسرائیل و صهیونیستها هیچگاه منجر به این نشده که سردمداران سازمانهای صهیونیستی نقش محوری خود را نسبت به اسرائیل فراموش و کمرنگ سازند. البته بر اسرائیل هم پوشیده نیست که سازمانهای صهیونیستی بهعنوان نهادی قانونی و رسمی در دیگر کشورها علاوه بر کارکردهای ویژه خود، پل اصلی ارتباطی بین اسرائیل و جوامع یهودی نیز هستند.
از سوی دیگر یکی از مهمترین راهکارهای سران صهیونیست جهت حفظ، بسط و مشروعیت دادن به سازمانهای خود، انسجام بخشیدن به جامعه یهودیان است که در بخش قبل بدان اشاره گردید. لذا در این نقطه اسرائیل و صهیونیسم هر دو وحدت نظر دارند که برای بهرهگیری از یهودیان به یکدیگر نیازمند میباشد، بهویژه در امر یهودیزهتر کردن جوامع یهودی اروپا و آمریکا، چرا که به تدریج این جوامع، با اتخاذ روشهایی همچون ازدواج با غیریهودیان و عدم پایبندی به اصول مذهبی یهود و همچنین عدم درک ضرورت و فلسفه مهاجرت به اسرائیل، استوانههای اصلی قدرت و موجودیت و مشروعیت اسرائیل و سازمانهای صهیونیستی را با خطر مواجه میسازند؛ حتی عدهای از یهودیان در سالهای اخیر، از دین یهودیت دست کشیدهاند که نمونههای آن را میتوان در روسیه و پرتغال مشاهده نمود. در آمریکا نیز شعار یهودی بییهودی را زبان بسیاری از یهودیانی که به تعهداتشان نسبت به جامعه دینی خود، مطلقا یا بالنسبه بیتفاوت شدهاند شنیده میشود. اما بهرغم تفاهم در ضرورت استفاده از مکانیسم «دین ابزاری» جهت افزایش تعلق خاطر قوم یهود به یهودیت، در چگونگی بهرهگیری از این پتانسیل بین سران صهیونیست و سردمداران اسرائیلی اختلافنظر وجود دارد. آریل شارون ـ نخستوزیر رژیم صهیونیستی ـ در اینباره میگوید: «یهودیها یک دولت کوچک دارند که حق دارند با تمامی توان از آن دفاع کنند. هرچه در اسرائیل رخ میدهد، بر سرنوشت نسل یهودیان سراسر جهان نیز تاثیر خواهد گذاشت و من به همین خاطر بر مهاجرت همه یهودیان به این سرزمین تاکید میکنم».
اسرائیل به فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی سازمانهای صهیونیستی مشروعیت میدهد
سردمداران صهیونیست برای متمرکز کردن کمکها و مساعدت دولتهای مهم در نیم قرن گذشته باید محلی را از حیث عینی و جغرافیایی مشخص میکردند، مکانی که بتوان تحت پوشش آن با عرف رایج در صحنه بینالمللی از حق و حقوق خود دفاع کرد، لذا تشکیل دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین این مهم را برای سران صهیونیسم تامین کرد. اسرائیل پایگاه و خانه امن مجرمان صهیونیست و مزدوران آنهاست همواره قوم یهود درصدد اعمال نفوذ در ساختار کلیه حاکمیتها بوده است اما هیچگاه یهودیان نتوانستهاند در بطن سیستم حکومتی باقی بمانند، چرا که به محض رسیدن به چنین جایگاهی مبادرت به سوئاستفاده از قدرت نمودهاند و به همین خاطر از سوی حکومتها مورد غضب و تنبیه قرار گرفتهاند. تشکیل دولت یهودی اسرائیل این فرصت مهم را برای یهودیان و حتی غیریهودیان و مزدوران آنها فراهم آورده تا با فراغ بال به اقدامات خود در دیگر کشورها مبادرت ورزند و به محض هرگونه احساس خطر به پناهگاه امنی همچون اسرائیل بروند؛ امری که امروز دهها مورد مصداق بارزدارد، نظیر پناهنده شدن اخیر «بوریس برزفسکی» سرمایهدار معروف روسی به اسرائیل جهت فرار از محاکمه و مجازات از سوی دولت روسیه. حمایت قانونی اسرائیل بهعنوان یک دولت در مجامع بینالمللی از دعاوی یهودیان در اخذ غرامت از کشورهای اروپایی دولت اسرائیل محمل مناسبی است تا بهوسیله آن سردمداران صهیونیست، دیگر کشورها را وادار سازند تا ایشان بهعنوان یک دولت به دولت اسرائیل در خصوص موضوع هالوکاست غرامت پرداخت کنند و بخش مهمی از هزینههای سازمانهای صهیونیستی را تامین نمایند. در همین راستا هیئت دولت اسرائیل در فروردین ماه سال جاری تصمیم گرفته که از کشورهای عراق، سوریه، مصر، یمن و ایران بهخاطر مظالمی که قبل از سال ۱۹۴۸ در حق یهودیان این کشورها اعمال شده و باعث مهاجرت آنها به اسرائیل شده، تقاضای غرامت نمایند. قابل ذکر است یهودیان به همین بهانه تا کنون صدها میلیون دلار از کشورهای اروپایی غرامت دریافت کردهاند. دولت اسرائیل سمبل و نماد فرهنگ یهود است دولت اسرائیل با احیا زبان عبری بهعنوان زبان رسمی در این کشور توانسته به بازسازی و احیا فرهنگ منسوخ سامی همت گمارد و وجوه اشتراک مهمی را همچون زبان عبری و برپایی مراسمات مذهبی در بین یهودیان پراکنده و ناهمگون دیگر کشورها پدید آورد. بهرهگیری امنیتی و حفاظتی از سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل .
سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل در هر زمان و مکانی که سازمانهای صهیونیستی احساس خطر نمایند، با حذف مخالفین به هر روش ممکن، به حفظ و صیانت از منافع صهیونیستها اقدام میکنند بهعنوان نمونه در اتریش، اسرائیل رسما جهت حفاظت از مراکز یهودی، گارد ویژه اعزام نموده است. تلفیق پروژه یهودستیزی با اسرائیلستیزی حال که موضوع هالوکاست به یک امر کلیشهای و قابل خدشه مبدل شده و تحرکات گروههای ملیگرا علیه یهودیان، دیگر انگیزشی برای همآوایی و همنوایی یهودیان در دیگر کشورها ایجاد نمیکند، سردمداران صهیونیست در این خصوص به نوع دیگری از اسرائیل بهره میگیرند، به نحوی که در نزد افکار عمومی یهودیان القا مینمایند که هر اقدام و تحرک ضدصهیونیستی و ضد اسرائیلی مساوی با یهودستیزی است. در جریان سفر بشار اسد به فرانسه و آلمان که در تیر ماه ۱۳۸۰ انجام شد، یهودیان، با سازماندهی سازمانهای صهیونیستی اقدام به برپایی تظاهرات اعتراضآمیزی علیه وی و پذیرش او در اروپا نمودند، چرا که وی چندی قبل در ملاقات با پاپ ژان پل دوم، جنایات اسرائیل در کشتار مردم فلسطین را با اقدامات نازیها برابر خوانده بود. یهودیان در این تجمع در مقابل اسد فریاد میزدند: دشمنی با صهیونیسم، دشمنی با یهود است. اسرائیل مکان امنی جهت حفظ اسناد و مدارک سازمانهای صهیونیستی است اوراقی که صهیونیستها بهعنوان اسناد هالوکاست ـ که در حال حاضر یکی از بزرگترین نقاط اتکای صهیونیسم را تشکیل میدهد و خدشه به آن بسیاری از تلاشهای ایشان را ناکام میگذارد در مرکزی به نام «یادواشم» در اسرائیل نگهداری میشود. مراکز تحقیقاتی دیگری چون موسسه تحقیقاتی دانشگاه عبری و… نیز وجود دارند که به جمعآوری و نگهداری از اسنادی که حضور تاریخی یهودیان را در فلسطین و دیگر نقاط دنیا اثبات نماید، میپردازند. ازجمله میتوان به نتایج حفاریهای باستانشناسان اسرائیلی درمناطقی از کردستان ایران اشاره نمود، که در زمان رژیم پهلوی انجام یافته است. ایجاد و ثبات دولت یهودی، القاءکننده تحقق وعدههای جعلی صهیونیسم مذهبی است ایجاد و تثبیت نسبی دولت یهودی در فلسطین از دیدگاه صهیونیسم مذهبی و افراطی بهعنوان سند حقانیت و تحقق وعدههای تورات و زمینهساز حکومت جهانی یهودیان است و از اینرو تاکید یهودیان جهت به رسمیت شناخته شدن بیتالمقدس بهعنوان پایتخت اسرائیل و بازسازی هیکل سلیمان، به منزله تیر خلاص بر ادعاهای مسیحیان و مسلمانان نسبت به این شهر مقدس میباشد.
نتیجه گیری
صهیونیسم جنبشی سیاسی و نژادپرست و افراطی است که هدف آن تشکیل دولت یهود در فلسطین است تا از آن طریق بر جهان حکومت کند.نام صهیونیسم مشتق از کوه صهیون در فلسطین است و آموزه ها و تعالیم تورات و تلمود را که خواهان تحقیر جامعه بشری و تقویت حس انتقام جویی از غیر یهود است، تحریف کرده است و مبادی و اصول ویرانگر یهود را در کتابی تحت عنوان پروتکل های حکمای صهیون که خطرناک ترین قوانین و مقررات را در طول تاریخ در خود جای داده است، مدون کردند.
-
کارنامه تحصیلی احمد شاه قاجار در ۱۳ سالگی + عکس
کارنامه تحصیلی احمد شاه قاجار در ۱۳ سالگی + عکس ۲٫۰۰/۵ (۴۰٫۰۰%) ۱ امتیاز احمد شاه آخرین پادشاه سلسلۀ قاجار بود که در سال ۱۲۸۸ شمسی در ۱۲ سالگی به سلطنت رسید و در سال ۱۳۰۴ با رای مجلس شورای ملی از سلطنت خلع […]
خارجیان علاقه خاصی به نظام قضایی ایران داشتند؛ زیرا تا سال ۱۳۴۷ه.ق/ ۱۹۲۸م از حقوق ویژه کاپیتولاسیون استفاده میکردند.
عکس هایی رمزآلود از بناهای متروکه ۱٫۰۰/۵ (۲۰٫۰۰%) ۱ امتیاز یک هنرمند و عکاس فرانسوی به نام دیمیتری، در صفحه اینستاگرام خود دست به کار جالبی زده است. او که یک طراح گرافیک است، به تاریخ و بقایای بناهای تاریخی بسیار علاقه دارد.
نظریه ویل دورانت درباره عشق/ ویل دورانت در کتاب لذات فلسفه قسمت چهارم، بحثهای بسیار مفصل و جامعی در زمینه مسائل جنسی و خانوادگی به عمل آورده است.
تحلیل شخصیت شمر ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۲ امتیازs تحلیل شخصیت شمر/ تحلیل شخصیت شمر/ یکی از افراد مقابل ابا عبدالله الحسین علیه السلام، شمر بن ذی الجوشن است. از فرماندهان سپاه امام علی در جنگ صفین و جانباز امیر المومنین کسی که در میدان جنگ […]
رمزگشایی از یک جراحی شیطانی/ رمزگشایی از یک جراحی شیطانی؛ جمجمههایی که سوراخ میشدند: هزاران سال پیش، یک شیوه خاص جراحی به نام (Trepanation) وجود داشت که در آن جمجمه سر بیمار را بوسیلهی نوعی مته بخصوص سوراخ میکردند. مردم دنیای باستان از این […]
به نکات زیر توجه کنید