جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

زن در فرهنگ غرب۱

599

بازدید

سرّ این که جهان غرب در خصوص این امر نیز فرهنگ منحط غلطى دارد و متأسفانه برخى افراد که از فرهنگى غنى و قوى اسلام بى‏اطلاعند، گوش به تبلیغات سوء آنان مى‏دهند، این است که انسان‏شناسى آن‏ها همانند جهان‏بینى آن‏ها است به عبارت دیگر،در انسان‏شناسى آن‏ها فرع بر جهان‏بینى آنان است و جهان‏بینى آن‏ها است در حد «مَا هِیَ إِلاَّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا الاَّ الدَّهْرُ»(1) است، چون جهاد را در نشئه طبیعت خلاصه مى‏کنند، و از ماوراى طبیعت سهمى ندارند. انسان را نیز در قلمرو طبیعت خلاصه مى‏کنند و صرفا تن‏شناسند، نه انسان‏شناس.
کسى که به انسان‏شناسى از دیدگاه جهان‏شناسى مادى مى‏نگرد، هرگز در جهان سیر عمودى ندارد و نمى‏داند که مبدأ و متناهى سیر زندگى انسان چیست. او براى انسان مقامى برتر از آن چه که در نشئه طبیعت است قائل نیست و مسائلى از قبیل فرشته، ملک و وحى براى او مفهوم ندارد.»

آزادى زن و حقوق بشر
شکى نیست که اسلام در راه آزاد کردن زن از قید اسارت و استقلال دادن به او در اراده و عمل، پیش‏قدم است و غربى‏ها در این امر از اسلام تقلید نموده‏اند.
«قبل از گسترش نظام تابناک اسلام، زن در جهان، به خصوص در سرزمین اروپا، موجودى بى‏ارزش بود و در قاموس آمارگران بشریت، با هیچ طبقه‏اى سرشمارى و آمارگیرى نمى‏شد.
دانشمندان و فلاسفه آن روز مى‏گفتند: آیا در نهاد این اعجوبه هستى روح و روانى وجود دارد یا نه؟ و اگر داشته، روح انسانى است یا حیوانى؟ و به فرض آن که روح انسانى است، وضع اجتماعى آن در برابر مردان، آیا مانند بردگان است یا کمى بهتر از آن؟! و خلاصه، در مورد زنان مى‏گفتند: زن، گوىِ بازى بازى‏کنان شهوت، و کالاى کامرانى هوسبازان است؛ زن باید تسکین‏بخش درد مرد و سبب خالى کرن کیسه شهوت او باشد و در تمام مراحل زندگى، همچون سایه پیرو مرد قرار گیرد.»
در قرن بیستم میلادى ، براى اولین بار در غرب ، حقوق زن در برابر حقوق مرد عنوان شد.
انگلستان که قدیمى‏ترین کشور دمکراسى به شمار مى‏رود، فقط در اوائل قرن بیستم میلادى ، براى زن و مرد حقوق مساوى قائل شد.
«در ایالات متحده آمریکا با آن که در قرن هیجده ضمن اعلام استقلال، به حقوق عمومى بشر اعتراف کرده بودند، در سال ۱۹۲۰ میلادى قانون تساوى زن و مرد را در حقوق سیاسى تصویب کردند. همچنین فرانسه در قرن بیست تسلیم این امر شد.

از این رو، براى اولین بار در اعلامیه جهانى حقوق بشر، که پس از جنگ جهانى دوم از طرف سازمان ملل متحد منتشر شد، در مقدمه آن قید شد:
«از آن‏جا که مردم ملل متحد ایمان خود را به حقوق بشر و مقام و ارزش فرد انسانى و تساوى حقوق مرد و زن مجددا در منشور اعلام کرده‏اند.»
پیشگامان این نهضت، آزادى و تساوى حقوق او را با مرد مکمل و متمم نهضت حقوق بشر که از قرن هفدهم عنوان شده بود، دانستند و مدعى شدند که بدون تأمین و آزادى زن و تساوى حقوق او را با مرد سخن از آزادى زن و عدم تساوى حقوق او با مرد است و با تأمین این جهت، مشکلات خانوادگى یک‏جا حل مى‏شود.
حقوق بشر از دیدگاه غرب درباره خانواده، به طور کلى درباره حقوق زن بر مبناى آزادى‏هایى استوار شده است که به هیچ وجه نمى‏توان گفت آن آزادى‏ها بر مبناى امور طبیعى و منطقى بنا شده است؛ زیرا اولاً، اگر آن آزادى‏ها منطقى و طبیعى بود، نمى‏بایست نظام خانوادگى جوامع غرب و حتى جوامعى از مشرق زمین و مسلمانان که کورکورانه و از روى تقلید یا به وسیله جاه‏طلبى‏هاى حکومت‏هاى خودباخته‏شان به آن شکل درآمده‏اند به چنین وضع اسفبارى مبتلا گردند و انواع ناراحتى‏هاى جسمانى روانى و سقط جنین‏ها و بى‏هویتى‏ها ایجاد گردد.
ثانیا، حقوق بشر از دیدگاه غرب که نویسندگان مى‏بایست قدرى از علوم انسانى مطلع باشند، متأسفانه تفاوتى بین مساوات و عدالت را در نظام حقوقى خود رعایت نکرده‏اند. آنان به جاى این که عدالت را مطرح کنند و عدالت را مبناى حقوق قرار دهند مساوات را جایگزین کرده‏اند.
آن مساواتى که آنان منظور کرده‏اند بانظر به وضع بیولوژى و فیزیولوژى و روانى بین دو صنف زن و مرد وجود ندارد. اگر فرهنگ غرب که ریشه اساسى حقوق بشر غرب را تشکیل مى‏دهد، این حقیقت را باور داشت که قانون باید بر مبناى واقعیت باشد و نه شهوترانى‏ها و سودجویى‏ها و لجاجت‏ها و خودخواهى‏ها، عدالت را در این مورد مى‏پذیرفت نه مساوات بى اساس را و گرنه هیچ منطق قابل دفاعى نمى‏تواند او را از این خلاف محسوس برهاند»
این نهضت در عین این که یک سلسله بدبختى‏ها را از زن گرفته، بدبختى‏ها و بیچارگى‏هاى دیگرى براى او و براى جامعه بشریت به ارمغان آورد.
«زن غربى تا اوایل قرن بیستم از ساده‏ترین و پیش پا افتاده‏ترین حقوق محروم بوده است و تنها در اویل قرن بیست بود که مردم مغرب زمین به فکر جبران مافات افتادند و چون این نهضت دنباله نهضت‏هاى دیگر در زمینه «تساوى» و «آزادى» بود، همه معجزه‏ها را از معنى این دو کلمه خواستند، غافل از این که تساوى و آزادى مربوط است به رابطه بشرها با یکدیگر از آن جهت که بشرند و به قول طلاب، تساوى و آزادى حق انسان بما هو انسان است. زن از آن جهت که انسان است ، مانند هر انسان دیگر آزاد آفریده شده است و از حقوق مساوى بهره‏مند است، ولى زن انسانى است که با چگونگى‏هاى خاص و مرد انسانى است با چگونگى‏هاى دیگر؛ زن و مرد در انسانیت «برابرند، ولى دو گونه انسانند و بادو گونه خصلت‏ها و دو گونه روان شناسى، و این اختلاف ناشى از عوامل جغرافیایى و یا تاریخى نیست، بلکه طرح آن در متن آفرینش ریخته شده. طبیعت از این دو گونگى‏ها هدف داشته است و هر گونه عملى بر ضد طبیعت و فطرت عوارضى نامطلوبى به بار مى‏آورد»

این بود تاریخچه مختصرى از نهضت حقوق بشر در اروپا. چنان که مى‏دانیم همه موارد اعلامیه‏هاى حقوق بشر که براى اروپائیان تازگى دارد، چهارده قرن پیش در اسلام پیش بینى شده و بعضى از دانشمندان عرب و ایران آن‏ها را با مقایسه به این اعلامیه‏ها در کتاب‏هاى خود آورده‏اند؛ البته اختلافاتى در بعضى قسمت‏ها میان آن چه در این اعلامیه آمده با آن چه اسلام آورده وجود دارد و این خود بحث دلکش و شیرینى است؛ از آن جمله است مسئله حقوق زن و مرد که اسلام تساوى را مى‏پذیرد اما تشابه و وحدتِ یکنواخت را در زمینه حقوق زن و مرد نمى‏پذیرد؛
 
تفسیر غلط از آزادى
از جمله بلاهایى که دامنگیر جوامع غربى شد و این بلا تا به امروز هم دامنگیر آنها و کشورهاى پیرو و وابسته به آن‏هااست ، تفسیر غلطى بود که خواسته یا ناخواسته از مفهوم آزادى کردند.
روزگارى بر زن گذشته که چون کالا توسط پدر و شوهر و یا مردان دیگر در بازارها به فروش مى‏رسید. زمانى دیگر به علّتِ مرگ شوهر به همراه او زنده به گور مى‏شد و در عصر دیگر براى او هیچ شخصیت و حقوقى قائل نبوده‏اند و زمانى حق ارث نداشته و زمانى نیز از دادن رأى و شرکت در انتخابات محروم بوده است. در واقع ، حق انتخاب سرنوشت و نوع زندگى خود را نداشته است. این تحقیرها از یک سو و سخت‏گیرى‏هاى بى مورد کلیسا درباره ازدوج از سوى دیگر، موجب شد که زمانى که قدرت کلیساها کاهش یافت همه فشارها و تفریط‏ها به انفجار و افراط جنون‏آمیز مبدل شد.
یکى از نویسندگان مى‏گوید:
«غرب با مبارزه همه جانبه از نظر فلسفى، فکرى ، اجتماعى و تولیدى، و از نظر تمدن و فرهنگ با مذهب قرون وسطایى کلیسا یعنى مذهب کاتولیک‏هاى حاکم در غرب، خود به خود با همه قیدها و حدود و ارزش‏هاى اخلاقى، فکرى و اعتقادى که کلیسا به نام دین از آنها دفاع و حمایت مى‏کرد درافتاد و آن‏ها را نابود مى‏کرد و ناگهان مسأله آزادى جنسى مطرح شد.»
چنین بود که دیگر راه براى زنان باز شده بود و آنها مى‏توانستد گذشته حقارت‏آمیز خود را جبران کنند. لذا براى کسب حیثیت و مرتبت اجتماعى، وارد یک مسابقه بزرگ با مردان شدند و براى پیروزى و سبقت بر مردان از جاذبه‏هاى جنسى خود به عنوان یک سلاح استفاده کردند.
«اخلاق جنسى را تابو مى‏خواند و در روان‏شناسى خود، مبناى تحرکات انسان را در همه دوران‏هاى زندگى، «غریزه جنسى» معرفى مى‏کند و ایجاد مانع در برابر آن را به هر شکلى ممکن، مردود شمرده و عامل بیمارى‏هاى روانى مى‏داند»
اشتباه فروید و امثال او در این است که پنداشته‏اند تنها راه آرام کردن غرایز، ارضاء و اشباع بى‏حد و حصرآن‏ها است. «اینها فقط متوجه محدودیت‏ها و ممنوعیت‏ها و عواقب سوء آن‏ها شده‏اند و مدعى هستند که قید و ممنوعیت، غریزه را عصى و منحرف و سرکش و ناآرام مى‏سازد. طرحشان این است که براى ایجاد آرامش این غریزه باید به آن آزادى مطلق داد، آن‏هم بدین معنى که زن اجازه هر جلوه‏گرى و به مرد اجازه هر تماسى داده شود.این‏ها چون یک طرف قضیه را خوانده‏اند، توجه نکرده‏اند که همان طور که محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سرکوب و تولید عقده مى‏کند؛ رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهیجات در آوردن؛ آن را دیوانه مى‏سازد و چون این امکان وجود ندارد که هر خواسته‏اى براى هر فردى برآورده شود، بلکه امکان ندارد همه خواسته‏هاى بى‏پایان یک فرد برآورده شود، غریزه بدتر سرکوب مى‏شود و عقده روحى به وجود مى‏آید.
هدف آزادى در غرب
هدف اول: استفاده از زن به عنوان کارگر ارزان قیمت
در قرن نوزدهم، «چون صاحبان کارخانه ‏هاى بزرگ دیدند که حقوق کارگران افزوده شده و اگر بخواهند تنها از مرد به عنوان کارگر استفاده کنند مسئله عرضه و تقاضا سبب مى‏شود که تقاضاى کارگر، کم و عرضه از طرف کارخانه، بیش‏تر شود و اگر کارى کنند که زن‏ها هم وارد جامعه شوند و از زن همه به عنوان کارگر بتوان استفاده کرد، قهرا تعداد کارگران افزوده مى‏گردد و قهرا بازار کار شکسته مى‏شود و با حقوق ناچیزترى از کارگر زن و مرد استفاده مى‏کنند. یک انگیزه اقتصادى سبب شد که تلاش کنند زن هم وارد جامعه و قشر کارگر شوند»



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

خانواده۱

1,047

بازدید

خانواده۱ ۲٫۷۵/۵ (۵۵٫۰۰%) ۴ امتیازs

جامعه شناسی-تربیتی

درجوامعی مانند ایران که در برزخ  بین سُنت و مدرنیته  بسر می برند، خانواده کوچکترین واحد اجتماعی است که سیستم طبقاتی را بازتولید می کند، یعنی کوچکترین نهاد تولید و باز تولید در جامعه.
تولیدآذوقه، کالا و خدمات، مراقبت و پرستاری ازسالخوردگان وکودکان، انتقال سرمایه و مالکیت به نسلهای بعدی، تجدیدنسل، تربیت و پرورش اجتماعی کودک، انتقال ارزشها و قواعد اجتماعی به نسل بعدی، ایجاد روابط اقتدار وکنترل وتنظیم روابط جنسی ازجمله وظایف نهاد خانواده است.
تاریخ خانواده مرتبط است با تاریخ جامعه ی طبقاتی و ایجاد مالکیت خصوصی. در واقع تاریخ تمایزات واختلافات اجتماعی وجنسیتی میان زنان  و مردان به آغاز تکوین جوامع طبقاتی باز می گردد البته  باید نقش سایر عوامل موثر در ایجاد و تداوم این نهاد از جمله  عوامل زیست شناسی، روانشناختی، فرهنگی، اجتماعی و ۰۰۰  را حتمأ در نظر داشته  باشیم  و رابطه ارگانیک و هماهنگ بین این مجموعه عوامل را در تاریخ نادیده نیانگاریم.
خانواده  یک  نهاد اجتماعی بوده که با ظهور جامعه طبقاتی نطفه تبعیض جنسی را همواره  در خود پرورده  و آن را در پوشش های مختلف عملی ساخته است. خانواده در هر دوره تاریخی ویژگی های معینی داشته  که آن را از دوره های  قبل و بعد خود متمایز می کرده است. این نهاد دیرین سیستم طبقاتی در دورانهای ِ مختلف تاریخی دستخوش تغییر و تحولاتی گشته  که  این تغییرات در هماهنگی و انطباق  با تغییر و تحولات اجتماعی رخ داده و طبعأ سیر این تغییرات در کشورهای  به اصطلاح ‌“پیشرفته” به  فراخور روند تاریخی آن تفاوتهایی  با  سیر تغییرات  در کشورهای  به اصطلاح “جهان سوم” دارد.
همزمان  باتکوین  جوامع طبقاتی  مردان عمدتأ به دلیل تاریخی ونه الزاماً علل طبیعی و زیستی، تمامی  عرصه  های تولیدی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک جوامع انسانی را در ید قدرت خود در آوردند و زنان را هم برده خود ساختند. واپس  راندن  زنان  در عرصه های ِ مختلف زندگی اجتماعی همزمان  با ایجاد سیستم هرمی قدرت در سطوح  مختلف اجتماعی شکل گرفت. در واقع آنچه  را که در طی تاریخ تا مقاطعی از خانواده هسته ای بورژوایی بر زنان رفته  باید در درون خانواده مورد بررسی قرار داد. ( امروزه دیگر در غرب خانواده هسته ای بورژوایی نقش سابق را نداشته و تحت تاثیر عوامل مختلف اهمیت و جایگاه سابق خود را از دست داده، در غرب این نه خانواده بلکه فرد و احد تولید و مصرف است، لذامی توان نقش زن را خارج از چارچوب خانواده مورد بررسی قرار داد.)
در سیر تکامل تاریخی انسان، جانشینی زندگی گروهی وکار جمعی، شکاف بزرگی میان زندگی انسانی و قلمر و زندگی حیوانی ایجاد نمود. انسان می بایست به پشتوانه قدرت بدنی خود در اشکال جمعی به مصاف با طبیعت برود. آنچه تاریخ نمایانگرآن است تولدِ انسانِ اجتماعی است. انسان در فرآیندکار روابط طبیعی را تغییرداده و باکار ِجمعی مناسباتِ تازه ای را جانشین آن ساخته ، پس ازآنجایی که  انسان موجودی اجتماعی است انسانهای نخستین درقالب ساختارهای اجتماعی گردهم آمدند. خاندانِ مادری شکلِ بدوی ساختارِ اجتماعی بوده وقدمتی به اندازه خود بشریت دارد.
 جامعه مادری چیزی پیش از یک مادرسالاری و نوعی اخوت مادرسالارانه بود، زنان در اولین مرحله بربریت  که با کشاورزی آغاز شد به  اوج نفوذ و اعتبار رسیدند. در این مرحله شکار شغلِ تمام وقت و اجتناب ناپذیر مردان شد.کشف کشاورزی  به وسیله زنان  و خانگی  کردن گله های  حیوانات  توسط آنان  باعث افزایش ذخیره مواد غذایی، افزایش جمعیت، تبدیل چادرگاههای ایلی  به  دهکده ها، سپس شهرهای کوچک و بزرگ شد. گر چه در اولین مرحله بربریت خانواده پا به عرصه گذاشته بود ولی خانواده مادرنسب  بود در مرحله بعدی بربریت زنها از این منزلت تنزل کردند و جامعه پدرسالاری  حاکم شد همزمان بازوال و انحطاط نظامات بدوی مردها نیز همراه بازنان به خفت افتادند. در اندک زمانی از دیدگاه تاریخی بارهایی  مردان از شکار تقسیم کار بین زن و مرد بصورت  یک واقعیت  در آمد.
 انقلاب کشاورزی نشاندهنده  مرزبین دوره جمع آوری خوراک باتولید خوراک، در مرز بین دوران توحش و تمدن و نمایانگرسیستم نوین اجتماعی و وارونگی  نقش رهبری اجتماعی و اقتصادی زن و مرد شد. فراوانی مواد غذایی برای جمعیت فزاینده نیروی جدید تولیدی را آزاد کرد و همراه باآن مناسبات تازه  تولیدی بوجود آمد و مجموعه ی تازه تقسیم اجتماعی کار به جای تقسیم کارِ بین زن و مرد پدیدار شد. کارگران  صنعتی شهری از کارگران کشاورزی جدا شدند وکارگران ماهر از کارگران  ساده و مردان به تدریج کار زنان را به دست گرفتند، همان شرایطی که آزادی مردها را فراهم ساخت سرنگونی مادرسالاری وبردگی زنها را نیز به همراه آورد همین که تولید اجتماعی به دست مردان افتاد دستِ زنان از زندگی  تولیدی کوتاه شد و به سوی وظایف  بیولوژیکی مادری  پس رانده شدند، بر خرابه های مادرسالاری  جامعه طبقاتی به وجود آمد، مردان در رأس هرم قدرتِ خانواده و اجتماع قرارگرفتند. با رونق مالکیت خصوصی و مردسالاری  حقوق و اختیارات زنان  در مورد زندگی و سرنوشت و حتی پیکرشان محدود شد، با وابستگی اقتصادی زنان ونیاز آنان به حمایت  مردان  این محدودیت و تنزل شدیدتر گردید، نابرابری  جنسی یکی از مظاهر متعدد تعدی و تبعیضی است که با مالکیت خصوصی و تقسیم جامعه به طبقات عجین شده است.
به هرحال خانواده  به شکلِ “خانواده گسترده”، به نهادی “تولیدی ـ مصرفی” تبدیل شد، هم مایحتاج خود را تولید و مصرف می کرد و هم به مرور مازادی برای مبادله در بازار می آفرید.
خانواده گسترده به لحاظ اینکه تولید کننده بود نظم و انضباط خاصی را جهت تداوم حیات خود ایجادکرده بودکه مرد را عمدتأ به مثابه پدر و بزرگ ایل و طایفه و خاندان در رأس روابط خویشاوندی  قرار داده بود. در درون خانواده نقشِ زن  به مثابه مادر مشخص بود، وی علاوه  برشرکت در تولیدکشاورزی و دامداری  و صنایع دستی، انتقال دهنده نقش و جایگاه زن در جوامع طبقاتی به فرزندان به ویژه دختران بود.
شکل خانواده در خانواده گسترده از شکل کل جامعه تبعیت میکرد. این هرم به سهمِ خود اساساً مولد هرم اجتماعی  بود که در رأس آن رییس، حاکم یا پادشاه یا فرمانروایی  مستبد قرار داشت و آحاد مردم گویی در مالکیت او بودند. مالکیت خصوصی از این مقطع تاریخی بلای جان وزندگی آدمیان شد. انسانها در همه مراتب اجتماعی ازشأن و منزلت انسانی خود دور شدند، جامعه در عین وحدت دچارِ ازهم گسیختگی در ابعاد عاطفی و اجتماعی گردید. از این مقطع تاریخی مالکیت خصوصی در اشکالِ مختلف، خانواده را در مداری قرار داد که انسانها و بویژه زنان را در اسارت بینش و فرهنگ بازدارنده خود درآورد، بنابراین وقتی به مسئله خانواده می پردازیم باید هم آن را درکلیت خود به عنوان یک نهاد طبقاتی بررسی کرده و هم تأثیرات فراوان آن را در ابعاد مختلف بر روی تک تک افراد مطالعه کنیم، باید فرزندانِ دختر، از بدوِ تولد، حتی پیش از تولد مورد بررسی قرارگیرند که چگونه در چار چوب روابط ظالمانه  مالکیت  خصوصی مردسالار در جهتِ بازتولید همان سیستم پرورش  می یابند، باید فرزندانِ پسر و چگونگی  نقشِ آنها در بازتولید سیستم مورد بررسی قرارگیرد، سیستمی که همه انسانها اسیرآنند ولی زنان بویژه مورد ستم چندگانهآن قراردارند، چراکه در تمام سطوح برده این سیستم هستند، در حالیکه مردان  بخاطر همانندی جایگاه آنها با رأس هرم جامعه و طبقات فرادست از امتیازاتی برخوردار هستند.
خانواده گسترده به تبع تغییر و تحولات علمی و دستاوردهای بشری و کشفیات و تجارب بدست آمده باعث تحول در چگونگی  معیشت  و ارتزاق انسانها گردید و دچارِ تغییراتی شد تا نهایتاً با انقلاب صنعتی و حاکمیت سیستم طبقاتی سرمایه داری در اروپا به شکل خانواده هسته ای درآمد.

قسمت دوم

خانواده گسترده یک واحدتولیدی –مصرفی بوده که دارای نظام پخش کالاهم می باشد.مهم ترین تولیدآن ،موادغذایی وپس ازآن پوشاک ومسکن است،این واحددارای سلسله مراتب مشخص سنی وجنسی است وکلیه افرادازسنین پائین درامرتولیدشرکت دارند،فعالیت اقتصادی خانواده جنبه خودکفایی داشته هرچندکه درمراحلی درقرون وسطی باتولیدپیشرفته نیزروبرومی شویم. مایملک خانواده معمولأ به صورت غیرمنقول (زمین) به پدرخانواده متعلق بوده وازطریق اوبه ارث می رسید. تولیدخانواده وهمچنین شرایط تولیدی ،اجتماعی،همبستگی خانوادگی رامی طلبید،درخانواده گسترده بزرگ اهمیت پدرناشی ازمایملکی بودکه برای فرزندان به ارث می گذاشت.
درخانواده هایی که پایه اقتصاد آنهاصنایع خانگی بوداهمیت پدردرقابلیت کاری وآموزش حرفه به فرزندان وگاه تملک ابزارتولیدبود. شکل الگوی خانواده گسترده حتی دردوران پیش سرمایه داری نیز عمومیت همگانی نداشته وبیشتر درمیان ملاکین وفئودالهاودر شهرهادرمیان ثروتمندان وجود داشت. چنانچه پیشتر گفته شد،خانواده گسترده درجوامع کشاورزی غیرشهری وپیشاصنعتی رواج داشته ،زیراقادربوده خدمات خاصی راکه درشهرهاومناطق صنعتی توسط دولت وسازمانهای اختصاصی ارائه می شود،عرضه بدارد،بدین معنی که عضوخانوارمی تواندبرای کمک از اشخاص دیگریاری بطلبد.
اماخانواده مستقل درشیوه های معیشت صنعتی یاشکاروگردآوری بیشتر پیدامی شود.(بیش از ۸۸%مردم شکارگروگردآورنده جهان بیشترروزهای سال رادرگروههای خانوادگی بسرمی برند). درخانواده گسترده امکان جمع آوری سرمایه بیشتراست وامکان بکارانداختن آن ،اعم ازاینکه برای خریدگله ای جهت ازدواج باشدیاخریدزمین وتأمین وضع تحصیلی جوانی و…..البته درخانواده هسته ای امکان جمع آوری سرمایه هست ولی نه درحدتوان ووسعت خانواده گسترده.



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

سکولاریسم

2,020

بازدید

سکولاریسم ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۱ امتیاز
سکولاریسم به صورت عمومی به مفهوم ممانعت از دخالت دین در امور عمومی جامعه‌ است. این تفکر به صورت کلی ریشه در عصر روشنگری در اروپا دارد. ارزش‌هایی مانند جدایی دین از سیاست ( جدایی کلیسا و حکومت) در آمریکا، و لائیسیته در فرانسه بر سکولاریسم بنا شده‌است.
سکولاریسم اگرچه در ایران بیش‌تر بار سیاسی دارد و به جای دشنام سیاسی به کار می‌رود اما در پایه، معنایی معرفت‌شناسانه دارد. از این رو، در نوشته‌های سخته‌تر از آن به عرف‌گرایی ترجمه و تعبیر می‌شد که اکنون واژه ی گیتی‌گرایی به جای اش نشسته که برابرنهاده ی درخوری است اگر به پارسی سره علاقه‌مند باشیم و معنای درست گیتی را-به ویژه آن گاه که رویاروی مینو می‌نشیند- بدانیم.
واژه سکولاریسم (secularism) مشتق از کلمه لاتینى (seculum) به معناى گروهى از مردم است. در سرزمینهاى پروتستان نشین این کلمه تداول پیدا کرد و به معناى عالم دنیوى در مقابل عالم روحانى و معنوى به کار رفت. اما در کشورهاى کاتولیک نشین، نظیر فرانسه به جاى رواج کلمه سکولار و سکولاریزم, واژه لائیک رواج پیدا کرد.
این واژه از دو کلمه یونانى (laos) به معناى مردم و(laikos) به معناى مردم عوام در قبال رجال دین و روحانى اخذ شده است. سکولاریزم در فارسى به معناى ناسوتى, دنیوى، عرفى، زمینى ترجمه شده است.
در زبان عربى دو واژه العلِمانیه و العلَمانیه را معادل سکولاریزم قرار داده اند. کسانى که سکولاریزم را به العلِمانیه ترجمه مى کردند, این واژه را مشتق از علم دانسته و سکولاریزم را دعوت به علم گرایى قلمداد مى کردند و کسانى که العلَمانیه را معادل سکولاریزم قرار مى دهند آنرا مشتق از عالم مى دانند؛ بنابراین از نظر آنها سکولاریزم بر استقلال عقل انسانى در تمامى عرصه هایى که به خدمت گرفته مى شود، تاکید دارد بدون آنکه عقل را نیازمند امور دینى و معنوى بداند.
واقعیت این است که واژه سکولاریزم در طى مرو زمان, معانى متنوعى به خود گرفته است در ابتدا براى افاده معناى غیر روحانى به کار مى رفته است.
علامه محمد تقی جعفری در تحلیل واژه سکولاریسم می نویسد: این کلمه در لغات و دائره المعارفها با مفاهیم زیر تفسیر شده است:
سکولاریسم یعنی مخالفت با شرعیات و مطالب دینی ، روح دنیا داری ، طرفداری از اصول دنیوی و عرفی . ماده سکولار وابسته به دنیا ، غیر روحانی ، غیر مذهبی ، عامی ، عرفی ، بیسواد ، خارج از صومعه ، مخالف شرعیات و طرفدار دنیوی شدن امور.
سکولاریزه یعنی دنیوی کردن ،ذ غیر روحانی کردن، از قید کشیش یا رهبانیت رها شدن ، ملک عام کردن، اختصاص به کارهای غیر روحانی دادن ، از عالم روحانیت خارج شدن، دنیا پرست شدن ، مادی شدن ، جنبه دنیوی دادن به عقاید یا مقام کلیسایی .

دو اصطلاح آته ایسم و لائیسم از لائیک نیز تقریبا از لحاظ معنی با سکولاریسم در ارتباط می باشند.
آته ایسم یعنی انکار وجود خدا ، بی اعتقادی به وجود پروردگار .آته ایست یعنی ملحد. تفکر آته ایسم بدان جهت که خدا را قبول ندارد ، به بطلان کلی دین حکم نموده و آنرا به عنوان یک امر واقعی تلقی نمی کند.
لائیسم از لائیک یعنی وابستگی به شخص دنیوی و غیر روحانی ، خروج از سلک روحانیون ، دنیوی ، آدم خارج از سلک روحانیون، آدم خارج از سلک روحانیت ، به معنای اخص لائیک یعنی تفکیک دین از سیاست .
بنا به تعریف دائره المعارف بریتانیکا : لائیک از موارد و مصادیق سکولار می باشد ، زیرا تفکیک دین از سیاست اخص از سکولار و سکولار اعم از لائیک می باشد. این دو طرز تفکر ، دین رزا به به طور کامل نفی نمی کنند، یلکه آن را از امور و شئون زندگی دنیوی و مخصوصا از سیاست تفکیک می نمایند.
سکولاریزم را مى توان تلاشى براى تاسیس حوزه مستقلى از دانش که از پیش فرشهاى فوق طبیعى و ایمان گروانه پیراسته شده است, تعریف کرد. سکولاریزم دایره نفوذ و حضور دین را عرصه هایى مى داند که پاى عقل آدمى به آنجا نمى رسد.
بنابراین سکولاریسم رویکرد خاصى است که بر اثر تحولات اقتصادى, فرهنگى, اجتماعى مغرب زمین پس رنسانس به وجود آمد از مهمترین نتایج این پدیده, شکل گیرى نظریه اى سیاسى در باب جدایى دین از سیاست است. جان مایه اندیشه سکولارها تاکید بر امورى است که منتهى به انکار شدید مرجعیت دین در امور اجتماعى و سیاسى مى شود و تلقى خاص و ویژه اى از دین و کارکرد آن عرضه مى دارد .
تعریف
از آن جا اصطلاح سکولاریسم در موارد مختلفی استفاده می‌شود معنی دقیق آن بر اساس نوع کاربرد متفاوت است. فلسفه ی سکولاریسم بر این پایه بنا شده‌است که زندگی با در نظر گرفتن ارزش‌ها پسندیده‌است و دنیا را با استفاده از دلیل و منطق بدون استفاده از تعاریفی مانند خدا یا خدایان و یا هر نیروی ماورای طبیعی دیگری بهتر می‌توان توضیح داد. سکولاریسم بدین مفهوم یکی از دستاوردهای جورج یاکوب هالیئوک است و یکی از پایه‌های اساسی سکولاریسم انسانی مدرن است.
در حکومت معنی سکولاریسم عدم دخالت باورهای مذهبی در امر حکومت و برتری دادن به اصول حقوق بشر بر سایر ارزشها متصور هر گروه و دسته‌ای است.
در مفاهیم جامعه‌شناسی، سکولاریسم به هر موقعیتی که در آن جامعه مفاهیم مذهبی را در تصمیم‌گیری‌های خود کم‌تر دخالت دهد و یا این مفاهیم کم‌تر موجب بروز اختلاف و یا درگیری گردد اطلاق می‌گردد.
 
لائیسیته
در زبان فرانسه و برخی دیگر از زبانهای رومی و ایتالیایی: ” laticita ” یا ” laicismo ” معادل سکولاریسم ” است و به مفهوم عدم دخالت دین در امور دولتی وسیاست و یا برعکس آن می باشد. اگر چه به نظر می رسد هیچ کلمه ای در زبان انگلیسی نتواند معنای واقعی کلمه ” laïcité ” را که از واژه یونانی λαϊκός می آید و به معنای سکولار است برساند، اما این کلمه با کلمات انگلیسی laity یا laymen به معنای عام مرتبط است و “laicity” شیوه نگارش انگلیسی اصطلاح فرانسوی لائیسیته است. بین لائیسیته و سکولاریسم تفاوت وجود دارد؛ لائیسیته یک نظریه سیاسی است که طبق آن دین از سیاست جدا است و این نظریه با هدف افزایش آزادی های دینی ارائه شده است، درحالی که سکولاریسم با هدف زدودن ایمان از زندگی جاری مردم معرفی شده است ( با این وجود گاهی اوقات اصطلاحات سکولاریسم و “سکولاریته ” به معنای لائیسیته به کار می روند. فردی که به مکتب لائیسیته اعتقاد دارد را لائیک می گویند. طرفداران مکتب ” لائیسیته ” بر این باورند که این اصطلاح به معنای رهایی از دین است و بنابراین فعالیت های دینی می بایست در چارچوب قانون همانند دیگر فعالیت ها صورت پذیرند وامری فراقانونی نیستند. دولت در برابر نظریات مذهبی هیچ گونه موضعی نمی گیرد و افراد مذهبی را همانند دیگر افراد جامعه می شناسد. منتقدان بویژه منتقدان نسخه ترکی لائیسیته و ممنوعیت حجاب در فرانسه استدلال می کنند که این ایدئولوژی ضد مذهب است ودرعمل از آزادی های دینی می کاهد.
سکولاریسم به عنوان یک ارزش
هالیئوک در سال ۱۸۹۶ در کتاب خود به نام «سکولاریسم انگلیسی»، سکولاریسم را به این گونه تعریف می‌کند:
«سکولاریسم شیوه و قانون زیستن است که بر اساس انسان خالص بنا نهاده شده‌است و به صورت کلی برای کسانی است که باورهای مذهبی و یا خرافی را ناکافی یا غیرقابل اطمینان و یا غیرقابل باور یافته‌اند. اصول سه گانه آن عبارت است ازبهبود وضعیت زندگی با توجه به مفاهیم مادی زندگی
دانش تنها مشیت در دسترس انسان است
کار نیک کردن نیک است. حقیقت این زندگی نیکو است و در جستجوی خوبی بودن فضیلت است.»
حکومت سکولار
اغلب دولت‌های مهم جهان اهمیت سکولاریسم و دموکراسی را پذیرفته‌اند تا حدی که اغلب مسیحیان معتقدند که باور سکولاریسم یک باور مذهبی است که ریشه در دین مسیحیت دارد و بدین منظور به انجیل لوقا فصل ۲۰ آیه ۲۵ اشاره می‌کنند. چندین کشور با جمعیت مسلمان نیز حکومت‌های سکولار را به حکومت مذهبی یا متأثر از مذهب ترجیح داده‌اند.
فرانسه
دولت فرانسه از لحاظ قانونی از به رسمیت شناختن ادیان منع شده است (به جز در مواردی مانند قاضی‌های نظامی و آلساک-موسل). در عوض دراین کشور سازمان‌های مذهبی برطبق قانون با شرایط خاص به رسمیت شناخته می شوند:در صورتی که هدف اصلی آنها سازمان‌دهی فعالیت‌های مذهبی نباشد؛
فعالیت سازمان نظم عمومی جامعه را به هم نزند.
اولین بار در دهه ۱۸۸۰ با تصویب قانون ژولز فری لائیسیته وارد نظام آموزشی فرانسه گردید، این قانون پس از سقوط دولت ارتجاعی اور درمورال پس از بحران ۱۶ مه ۱۸۷۷ تصویب شد.
امروزه اغلب گروه های مذهبی فرانسه لائیسیته را پذیرفته‌اند. برخی از گروه‌ها مانند گروه‌های استبدادی ارتجاعی راست‌گرا که داعیه بازگشت به زمان سلطه مکتب کاتولیک به قدرت سیاسی را درسر می‌پرورانند و برخی رهبران مسلمان که قوانین مذهبی را به قوانین کشور ارجح می دانند با این مکتب مخالفت می‌کنند.
لائیسیته به طور ذاتی به معنای وجود خشونت بین دین و سیاست نیست. طبق این مکتب دولت می‌بایست خود را از سازمان‌های مذهبی وامور مذهبی برحذر دارد (البته تا زمانی که این سازمان‌ها بر جامعه تاثیر قابل ملاحظه‌ای ندارند). بنابراین هم دولت از دخالت سازمان‌های مذهبی مصون می‌ماند و هم سازمان‌های مذهبی از وارد شدن به مناقشات سیاسی دور می‌مانند.
رهبران سیاسی فرانسه اگر چه از بیان اظهارات سیاسی منع نشده‌اند، اما همواره از نسبت دادن سیاست‌های خود به امور مذهبی در هراس بوده‌اند. کریستین بوتین که آشکارا بر پایه امور مذهبی در مخالفت با قانون اشتراک داخلی سخن گفت و جنسیت شرکا را مورد توجه قرار داد و در مخالفت با زوج های همجنس‌گرا خطابه کرد (رجوع کنید به PACS) به سرعت به حاشیه رانده شد. همواره مناقشات مذهبی دربرابر دعواهای سیاسی معقول از مرتبه پایین‌تری برخوردار هستند. البته رهبران سیاسی ممکن است خود صاحب دین و مذهب باشند (برای مثال ژاک شیراک یک کاتولیک است)، اما از دخالت دادن زندگی خصوصی در امور سیاسی و دولتی منع شده‌اند.
فرانسوی‌ها مذهب را یک مسئله شخصی می دانند و آنرا در امور نامربوط به آن دخالت نمی دهند. دولت فرانسه می‌بایست از لحاظ فلسفی بی‌طرف باشد و دین و مذهب را با یکدیگر در هم نیامیزد و همچنین بروز تمایلات دینی و مذهبی برای این مفهوم ممنوع است.
کلمه لائیسیته در اصل معادل فرانسوی برای اصطلاح «مردم عام» است، یعنی مردمی که روحانی کاتولیک نیستند. پس از انقلاب فرانسه این معنا تغییر پیدا کرده و به مفهوم جدایی دین از شاخه‌های اجرایی، قانونگذاری و قضایی دولت به کار رفت. در این مفهوم جدید سیاست از دین جداست و دولت از اتخا مواضع دینی برحذر داشته شده است حتی اگر این مواضع در مورد مکاتب الحادی باشند.



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

اعتیاد۲

951

بازدید

اعتیاد۲ ۳٫۵۰/۵ (۷۰٫۰۰%) ۲ امتیازs
اعتیاد چیست؟
اعتیاد را به عادت کردن خود گرفتن، خوگر شدن، و خود را وقف عادتی نکوهیده کردن معنی کرده اند. به عبارت دیگر، ابتلای اسارات آمیز به ماده مخدر که از نظر جسمی یا اجتماعی زیان آور شمرده شود اعتیاد نام دارد.
اصطلاح اعتیاد به سهولت قابل تعریف نیست، اما عواقب آن به صورتهای مختلف نظیر کم شدن تحمل و وابستگی بدنی هویدا می شود.
در طب جدید به جای کلمه اعتیاد، وابستگی به دارو به کار می رود که دارای همان مفهوم ولی دقیق تر و صحیح تر است. مفهوم این کلمه آن است که انسان بر اثر کار برد نوعی ماده شیمیایی از نظر جسمی و روانی به آن وابستگی پیدا می کند، به طوری که بر اثر دستیابی و مصرف دارو، احساس آرامش و لذت به او دست می دهد؛ در حالی که نرسیدن دارو به خماری، دردهای جسمانی و احساس ناراحتی و عدم تامین دچار می شود(فدائی و سجادیه، ۱۳۶۵: ۱۹).

معتاد کیست؟
معتاد کسی است که در اثر مصرف مکرر و مداوم، متکی به مواد مخدر یا دارو شده باشد، یا به عبارت دیگر قربانی هر نوع وابستگی دارویی یا روانی به مواد مخدر معتاد شناخته مس شود. (برژره،  1368:5) از نظر آسیب شناسی هر دارویی که پس از مصرف چنان تغییراتی را در انسان به وجود آورد که از نظر اجتماعی قابل قبول و پذیرش نباشد و اجتماع نسبت به آن حساسیت یا واکنش نشان دهد، آن دارو مخدر است و کسی که چنین موادی را مصرف می کند معتاد شناخته می شود.

تاریخچه اعتیاد در ایران
در مورد چگونگی ورود تریاک به ایران نظریات گوناگون و متفاوتی وجود دارد گروهی از تاریخ دانان ورود تریاک به ایران را یادگار یورش اعراب دانسته اند عده ای دیگر از مورخان نیز لشگریان مغول را عامل گسترش این چنین موادی در ایران پنداشته اند . آنچه بدیهی است ایرانیان خیلی بیشتر از حمله چنگیز با افیون و موارد استعمالش آشنایی داشته اند چنانچه دو پزشک ایرانی یعنی ابو علی سینا و رازی از نخستین دانشمندانی هستند که به مصرف مواد افیونی در طب گسترش بخشیدند .
با آنکه برخب از پادشاهان صفوی چون شاه طهماسب و شاه عباس به شدت با گسترش تریاک مبارزه کردند ولی از آنجایی که این دوران همزمان با رشد استعمارگران غربی بود سعی شد که از اعتیاد علیه جوامع در حال رشد بهره برداری شود به گونه ای که کشت خشخاش در روستاهای ایران متداول گشت و خرید و فروش آن معمول شد.
کشت خشخاش تا سال ۱۳۳۴ادامه داشت و از آن سال به بعد ممنوع اعلام شد و اداره نظارت بر مواد مخدر به وجود آمد که ظاهرا برنامه های زیر را دنبال میکرد:
۱- جلوگیری از کشت خشخاش
۲- مبارزه با قاچاقچیان مواد افیونی و مخدر به همت مقامات قانونی
۳- مبارزه با اعتیاد و مداوای معتادان به افیون و مواد مخدر .

پدیده اعتیاد به مواد مخدر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه ۱۳۵۷ نیز به خاطر فراهم آمدن بعضی از شرایط مساعد از جمله جنگ بین ایران و عراق تحریم اقتصادی ، افزایش ، بیکاری ، گرانی و تورم و سایر مشکلات اجتماعی نیز به اوج خود رسید و آمار معتادان به طرز سرسام آوری رو به فزونی نهاد . ۲سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی یعنی در سال ۱۳۵۹ لایحه قانونی تشدید مجازات و اقدامات تامینی و درمانی برای مداوا و اشتغال به کار معتادان در ۲۵ ماده به تصویب رسید .
عوامل زمینه ساز مستعد کننده اعتیاد
اعتیاد یک بیماری زیست شناختی، روانشناختی و اجتماعی است عوامل متعددی در اتیولوژی سوء مصرف و اعتیاد موثر هستند که در تعامل با یکدیگر منجر به شروع مصرف و سپس اعتیاد می شوند. عوامل موثر بر فرد، محیط فرد و کلیه علل و عوامل درهم بافته ای هستند که بر یکدیگر تاثیر می گذارند. درک کلیه علل و عوامل زمینه ای موجب می شود تا روند پیشگیری، شناسایی، درمان و پیگیری به طور هدفمند طرح ریزی شود.
بنابراین، آشنایی با عوامل زمینه ساز مستعد کننده در مقابل آن از دو جهت ضرورت دارد:
۱- شناسایی افراد در معرض خطر اعتیاد و اقدامهای پیشگیرانه لازم برای آنان؛
۲- انتخاب نوع درمان و اقدامهای خدماتی، حمایتی و مشاوره ای لازم برای معتادان.

عوامل مخاطره آمیز
عوامل مخاطره آمیز مصرف مواد شامل عوامل فردی، عوامل بین فردی و محیطی و عوامل اجتماعی است.
عوامل مخاطره آمیز فردی
□ دوره نوجوانی
□ استعداد ارثی
□ صفات شخصیتی:
● صفات ضد اجتماعی
● پرخاشگری
● اعتماد به نفس پایین
□ اختلالهای روانی:
● افسردگی اساسی
● فوبی
□ نگرش مثبت به مواد
□ موقعیتهای مخاطره آمیز:
● ترک تحصیل
● بی سرپرستی
□ تاثیر مثبت مواد بر فرد
در اینجا به شرح هر یک از عوامل فوق می پردازیم:
دوره نوجوانی
مخاطره آمیز ترین دوران زندگی از نظر شروع به مصرف مواد دوره نوجوانی است. نوجوانی دوره انتقال از کودکی به بزرگسالی و کسب هویت فردی و اجتماعی است. در این دوره، میل به استقلال و مخالفت با والدین به اوج می رسد و نوجوان برای اثبات بلوغ و فردیت خود ارزشهای خانواده را زیر سوال می برد و سعی در ایجاد و تحلیل ارزشهای جدید خود دارد. مجموعه این عوامل، علاوه بر حس کنجکاوی و نیاز به تحرک، تنوع و هیجان، فرد را مستعد مصرف مواد می نماید.
ژنتیک
شواهد مختلفی از استعداد ارثی اعتیاد به الکل و مواد وجود دارد. تاثیر مستقیم عوامل ژنتیکی عمدتاً از طریق اثرات فارماکوکینتیک و فارکودینامیک مواد در بدن می باشد که تعیین کننده تاثیر ماده بر فرد است. برخی از عوامل مخاطره آمیز دیگر نیز تحت نفوذ عوامل ژنتیکی هستند مانند برخی اختلالهای شخصیتی و روانی و عملکرد نامناسب تحصیلی ناشی از اختلالهای یادگیری.
صفات شخصیتی
عوامل مختلف شخصیتی با مصرف مواد ارتباط دارند. از این میان، برخی از صفات بیشتر پیش بینی کننده احتمال اعتیاد هستند و به طور کلی فردی را تصویر می کنند که با ارزشها یا ساختارهای اجتماعی مانند خانواده، مدرسه و مذهب پیوندی ندارد و یا از عهده انطباق، کنترل یا ابراز احساسهای دردناکی مثل احساس گناه، خشم و اضطراب بر نمی آید. این صفات عبارتند از: عدم پذیرش ارزشهای سنتی و رایج، مقاومت در مقابل منابع قدرت، نیاز شدید، احساس فقدان کنترل بر زندگی خود، اعتماد به نفس پایین، فقدان مهارت در برابر پیشنهادهای خلاف دیگران، فقدان مهارتهای اجتماعی و انطباقی. از آنجا که اولین مصرف مواد، معمولاً از محیطهای اجتماعی شروع می شود هر قدر فرد قدرت تصمیم گیری و مهارت ارتباطی بیشتری داشته باشد، بهتر می تواند در مقابل فشار همسالان مقاومت کند.
اختلالهای روانی
در حدود ۷۰ درصد موارد، همراه با اعتیاد اختلالهای دیگر روانپزشکی نیز وجود دارد. شایع ترین تشخیصها عبارتند از: افسردگی اساسی، اختلال شخصیت ضد اجتماعی، فوبی، دیس تایمی، اختلال وسواسی- جبری، اختلال پانیک، مانیا، اسکیزوفرنی.
نگرش مثبت به مواد
افرادی که نگرشها و باورهای مثبت و یا خنثی به مواد مخدر دارند، احتمال مصرف و اعتیادشان بیش از کسانی است که نگرشهای منفی دارند. این نگرشهای مثبت معمولاً عبارتند از: کسب بزرگی و تشخص، رفع دردهای جسمی و خستگی، کسب آرامش روانی، توانایی مصرف مواد بدون ابتلا به اعتیاد.
موقعیتهای مخاطره آمیز فردی
بعضی از نوجوانان و جوانان در موقعیتها یا شرایطی قرار دارند که آنان را در معرض خطر مصرف مواد قرار می دهد. مهمترین این موقعیتها عبارتند از: در معرض خشونت قرار گرفتن در دوران کودکی و نوجوانی، ترک تحصیل، بی سرپرستی یا بی خانمانی، فرار از خانه، معلولیت جسمی، ابتلا به بیماریها یا دردهای مزمن. حوادثی مانند از دست دادن نزدیکان یا بلایای طبیعی ناگهانی نیز ممکن است منجر به واکنشهای حاد روانی شوند. در این حالت فرد برای کاهش درد و رنج و انطباق با آن از مواد استفاده می کند.
تاثیر مواد بر فرد
این متغیر وقتی وارد عمل می شود که ماده حداقل یک بار مصرف شده باشد. چگونگی تاثیر یک ماده بر فرد، تابع خواص ذاتی ماده مصرفی و تعامل آن با فرد و موقعیت فرد مصرف کننده است. تاثیر مواد بر فرد مصرف کننده، به میزان قابل توجهی، به مشخصات او بستگی دارد. این مشخصات عبارتند از: شرایط جسمی فرد، انتظار فرد از مواد، تجربیات قبلی تاثیر مواد و مواد دیگری که هم زمان مصرف شده اند. مواد مختلف نیز تاثیرهای متفاوتی بر وضعیت فیزیولوژیک و روانی فرد دارند، مثلاً: هروئین و کوکائین سرخوشی شدید، الکل آرامش و نیکوتین مختصری هشیاری و آرامش ایجاد می کند.
عوامل مخاطره آمیز بین فردی و محیطی
□ عوامل مربوط به خانواده:
● غفلت از فرزندان
● وجود الگوی نامناسب در خانواده
● خانواده آشفته
□ عوامل مربوط به دوستان:
● دوستان مصرف کننده مواد
□ عوامل مربوط به مدرسه:
● فقدان محدودیت
● فقدان حمایت
□ عوامل مربوط به محل سکونت:
● شیوع خشونت و اعمال خلاف

عوامل مربوط به خانواده
خانواده اولین مکان رشد شخصیت، باورها و الگوهای رفتاری فرد است. خانواده علاوه بر اینکه، محل حفظ و رشد افراد و کمک به حل استرس و پاتولوژی است، منبعی برای تنش، شکل و اختلال نیز می باشد. نا آگاهی والدین، ارتباط ضعیف والدین و کودک، فقدان انضباط در خانواده، خانواده متشنج یا آشفته و از هم گسیخته، احتمال ارتکاب به انواع بزهکاریها مانند سوء مصرف مواد را افزایش می دهد. همچنین والدینی که مصرف کننده مواد هستند باعث می شوند فرزندان با الگوبرداری از رفتار آنان مصرف مواد را یک رفتار بهنجار تلقی و رفتار مشابهی پیشه کنند.
تاثیر دوستان
تقریباً در ۶۰ درصد موارد، اولین مصرف مواد به دنبال تعارف دوستان رخ می دهد. ارتباط و دوستی با همسالان مبتلا به سوء مصرف مواد، عامل مستعد کننده قوی برای ابتلای نوجوانان به اعتیاد است. مصرف کنندگان مواد، برای گرفتن تایید رفتار خود از دوستان، سعی می کنند آنان را وادار به همراهی با خود نمایند. گروه«همسالان» به خصوص، در شروع شروع مصرف سیگار و حشیش بسیار موثر هستند. بعضی از دوستیها، صرفاً حول محور مصرف مواد شکل می گیرد. نوجوانان به تعلق به یک گروه نیازمندند و اغلب پیوستن به گروههایی که مواد مصرف می کنند، بسیار آسان است. هر چند پیوند فرد با خانواده، مدرسه و اجتماعات سالم کمتر باشد، احتمال پیوند او با این قبیل گروهها بیشتر می شود.
عوامل مربوط به مدرسه
از آنجا که مدرسه بعد از خانواده، مهم ترین نهاد آموزشی و تربیتی است، می تواند از راههایی زیر زمینه ساز مصرف مواد در نوجوانان باشد:
بی توجهی به مصرف مواد و فقدان محدودیت یا مقررات جدی منع مصرف در مدرسه، استرسهای شدید تحصیلی و محیطی، فقدان حمایت معلمان و مسئولان از نیازهای عاطفی و روانی به خصوص به هنگام بروز مشکلات و طرد شدن از طرف آنان.
عوامل مربوط به محل سکونت
عوامل متعددی در محیط مسکونی می تواند موجب گرایش افراد به مصرف مواد شود: فقدان ارزشهای مذهبی و اخلاقی، شیوع خشونت و اعمال خلاف، وفور مشاغل کاذب، آشفتگی و ضعف همبستگی بین افراد محل و حاشیه نشینی از جمله این عوامل هستند.
عوامل مخاطره آمیز اجتماعی
□ فقدان قوانین و مقررات جدی ضد مواد مخدر
□ بازار مواد
□ مصرف مواد به عنوان هنجار اجتماعی
□ کمبود فعالیتهای جایگزین
□ کمبود امکانات حمایتی، مشاوره ای و درمانی
□ توسعه صنعتی، محرومیت اجتماعی- اقتصادی
مشخصات فردی و عوامل محیطی بخشی از علل اعتیاد هستند و بخش دیگر را بازارهای بین المللی مواد و عوامل اجتماعی- اقتصادی حاکم بر جامعه تشکیل می دهند. این عوامل عبارتند از:
قوانین
فقدان قوانین جدی منع تولید، خرید و فروش، حمل و مصرف مواد، موجب وفور و ارزانی آن می شود.
بازار مواد
میزان مصرف مواد، با قیمت آن نسبت معکوس دارد. هر چه قیمت مواد کاهش یابد، تعداد افرادی که بتوانند آن را تهیه کنند افزایش می یابد. همچنین سهل الوصول بودن مواد به تعداد مصرف کنندگان آن می افزاید.



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

چرا غرب با وجود فساد همیشه در حال پیشرفت علمی است ؟

1,397

بازدید

پیشرفتی که امروزه در غرب وجود دارد، اوّلاً پیشرفت در علم و صنعت و تکنولوژی بوده، نه در تمام جنبه های انسانی؛ ثانیاً غرب پیشرفت خود را مدیون تلاش و کوشش پیشینیان خویش است، نه ره آورد انسان غربی امروزی. دانشمندان بزرگی که در طی چندین قرن در جهان غرب با بهره گیری از آثار و نوشته های دانشمندان پیش از خود، قافله علم را به جلو راندند ، و امروزه به جهان غرب عرضه داشتند، انسان های غیر اخلاقی نبودند؛ یعنی اگر چه غرب امروزه با پیشرفت در علم و صنعت روبرو است، اما پیشرفت را مدیون انسان های تلاشگر و دانشمندان پیشین است و آن ها اهل فساد نبودند. حتی امروزه کسانی که در وادی دانش و کشف رموز هستی و اختراع قرار گرفته اند، کسانی نیستند که به دنبال جنبه های فساد آور در غرب بروند. مطمئناً دانش و کشف رموز هستی با صرف کردن عمر و وقت در فساد سازگاری ندارد. بسیاری از آنان به ارزش های اخلاقی احترام می گذارند. و چنین نیست که همه جهان غرب و مردم آن به فساد آلوده باشند. اگر غالباً با جنبه های فاسد آن روبرو هستیم، به این خاطر است که برای کشورهای دیگر این جنبه ها را بیشتر به نمایش می گذارند، یا برای این است که از جنبه های مثبتی که در آنجا وجود دارد، آگاهی نداریم. یکی از چیزهایی که موجب پیشرفت آن ها شده و متأسفانه ما کمتر آن را در زندگی به کار می گیریم، رعایت نظم و انضباط و قانون است. مورد دیگر مدیریت صحیح در جامعه است. مدیریت صحیح موجب جذب نیروهای علمی و فکری از سراسر جهان به غرب شده است. مطمئناً امروزه غرب بسیاری از پیشرفت ها و دست آوردهای علمی خود را مدیون دانشمندان و نوابغ جهان سوم و کشورهای عقب نگه داشته شده یا عقب مانده است. هم چنین باید توجه داشت که برخی امور از نظر اعتقاد دینی و فرهنگی در جامعه فساد تلقی می شود و به آن ها باور داریم، اما برای مردم در جهان غرب به عنوان فساد نیست، مانند روابط زن و مرد. اگر چه این امور وقتی از حد خود بگذرد، موجب تباهی و فساد یک تمدن می شود. به همین خاطر برخی از اندیشمندان جامعه غرب از این جهت هشدار داده اند جامعه غرب دچار سقوط و تباهی نشود. برخی از اندیشمندان برای آینده جهان غرب این فرو پاشی و افول را پیش بینی کرده اند. مانند اشپینگر در کتاب افول غرب. یکی از دلایل پیشرفت غرب در علم و تکنولوژی، همت و تلاش آنان است. آن ها برای چیزی که اعتقاد و باور دارند، همت بسیاری به خرج می دهند. آن ها بر این باورند که باید زندگی دنیوی را به سوی خوشبختی و رفاه کامل به پیش برد و تمام چیزهایی که در عالم طبیعت وجود دارد، باید برای زندگی پُرسود به خدمت گرفت. با این نگرش به تلاش و کوشش همت گماشتند. اما این که چرا مسلمانان و به خصوص ایرانیان با بهره مندی از فرهنگ و میراث غنی اسلامی و تأکیدات بسیار دین برای تحصیل دانش و فرهنگ و پیشرفت، عقب مانده شده اند، عوامل گوناگونی در آن نقش دارد، که به آن ها اشاره می کنیم:
چرا ملل فاقد ایمان، زندگی مرفّه‏تری دارند؟
هرگز چنین نبوده است که همواره ملل و افراد فاقد ایمان، غرق در رفاه و ثروت باشند و ملل و افراد با ایمان غریق گرداب فقر و فلاکت. در آیه ۳۲ سوره زحزف آمده است: (أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیوِْ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ…)؛ «آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند؟! ما معیشت آنان را در حیات دنیایشان تقسیم کردیم و برخی را نسبت به برخی دیگر برتری دادیم». در آیه ۳۶ سوره سبأ نیز آمده است: (قُلْ اِنَّ رَبّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشأُ وَ یَقْدِرُ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ)؛ «بگو: مطمئناً پروردگارم روزی را برای هر کس بخواهد، وسیع یا تنگ میکند؛ ولی بیش‏تر مردم نمیدانند» از امام صادق نقل شده است: «خداوند دنیا را هم به کسانی که دوستشان دارد، میدهد و هم به کسانی که مبغوضند؛ ولی ایمان را جز به دوستانش نخواهد داد». در ضمن روایت دیگری از آن حضرت آمده است: «… خداوند در میان مؤمنان ثروتمندانی و در میان کافران، فقرایی قرار داد؛ آن گاه آنان را با امر و نهی، و صبر و رضا امتحان فرمود». بنابراین طبق منطق قرآن و روایات شیعه، روزی هر فرد و جامعه‏ای به دست خداوند است. اوست که روزی را طبق مصلحت و حکمت بیپایانش میان بندگانش – اعم از مؤمن و غیر مؤمن – تقسیم میکند. اکنون به گونه‏ای دیگر، سؤال بالا را مورد ارزیابی قرار میدهیم. این ادعا که تمامی افراد و ملت‏های فاقد ایمان، مرفه‏تر از ملل با ایمان هستند، قابل اثبات نیست؛ زیرا ظاهراً مقصود از ملل فاقد ایمان، جوامع غربی و آمریکاست؛ در حالی که بسیاری از آنان به خداوند و برخی از عقاید حقه مؤمن هستند و اعمال عبادی را نیز انجام میدهند؛ اما اگر منظور سؤال کننده از ملل فاقد ایمان، ملل غیر مسلمان است، باید گفت که این گونه نیست که تمامی ملل غیر مسلمان در رفاه باشند. گرچه برخی از کشورها، در شرق و غرب جز کشورهای صنعتی و پیشرفته هستند و بسیاری از مردم آن کشورها در رفاه به سر میبرند. ولیکن در این کشورها هم فقر و بیکاری و مشکلات اقتصادی فراوان است. برای نمونه مدیر عامل صندوق بین‏المللی پول، هورست کوهلر، در سخنرانی خود در ۱۶ ژوئیه ۲۰۰۱ در ژنو، خطاب به شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد اظهار داشت: «روند رشد در سراسر دنیا رو به کاهش گذاشته است. این امر ممکن است برای اقتصادهای پیشرفته، کشورهای توسعه یافته و ثروتمند، ناراحت کننده باشد؛ لکن برای بسیاری از بازارهای در حال ظهور و کشورهای در حال توسعه، کشورهای فقیر و توسعه نیافته، منشأ دشواری فراوانی بوده است» آری، آنچه به وضوح مشاهده میشود، آن است که درصد افراد مرفه در کشورهای پیشرفته بیش از درصد چنین افرادی در کشورهای به اصطلاح جهان سوم یا در حال توسعه است؛ اما نباید از یاد برد که مردم کشورهای به اصطلاح جهان سوم، اعم از افراد با ایمان و بیایمان میباشند؛ همچنان که ساکنان کشورهای پیشرفته، اعم از افراد بیایمان و با ایمانند. بنابراین به نظر میرسد که ایمان یا عدم ایمان افراد و حتی سران حکومت، نقشی در توسعه یا عدم توسعه ندارد. ولی باید گفت که این استنتاج، سطحی و غیر دقیق است؛ زیرا بیش‏تر قوانین و مقرراتی که محور سیاست، اقتصاد و فرهنگ بوده و در اسلام و ادیان الهی بدان‏ها اشاره شده است، دستوراتی ارشادی است که عقل و اندیشه آدمی نیز به طور مستقل توانایی کشف آن‏ها را دارد. به همین دلیل در سراسر جهان حکومت‏هایی را مشاهده میکنیم که به ظاهر با مبانی غیر دینی، کشورهای خود را اداره میکنند؛ اما در واقع خاستگاه و منشأ بسیاری از قوانین و مقرراتشان، در عرصه فرهنگ، سیاست و اقتصاد، دین و مذهب است؛ بدون آن که خود بدان توجه داشته باشند. وانگهی کشورهای توسعه یافته و بالاخص کشورهای سرمایه‏داری، کشورهای ضعیف، و کشورهای اسلامی را برای سالیانی مدید و طولانی استعمار کرده و با استفاده از منابع و ذخایر طبیعی و نیروی انسانی آنان، ثروت‏هایی عظیم ملل جهان ظالمانه غصب و به نفع خود مصادره کرده‏اند. اصولاً از علل عمده ضعف و عقب‏افتادگی اقتصاد کشورهای جهان سوم، نفوذ و سیطره همه جانبه دولت‏های آمریکا، انگلیس، فرانسه و نظایر آن‏ها بر این کشورها بوده است. از سوی دیگر میبینیم که کشورهای سرمایه‏داری و پیشرفته تا جایی که توانایی دارند، اندیشمندان و طراحان سیاسی و اقتصادی و نیروهای متخصص و کارآمد سایر کشورها، اعم از مسلمان و غیر مسلمان را جلب و جذب میکنند و با این عمل از یک سو، بهترین نیروها و متخصصان را در بعد تئوری و عملی در عرصه‏های کلان و گوناگون سیاست‏گذاری، در اختیار میگیرند، و از سوی دیگر زیان‏های غیر قابل جبرانی به کشورهای دیگر وارد میسازند. با اعمال چنین راهبردهایی طبیعی خواهد بود که مشاهده کنیم در مجموع، رفاه نسبی در کشورهای به اصطلاح پیشرفته و توسعه یافته بیش از دیگر کشورهاست
چرا با وجود منابعی چون قرآن، نهج البلاغه و … ما مسلمانان این قدر در علم و تکنولوژی عقب مانده ایم، ولی امریکایی ها این قدر رشد کرده اند؟
نقل است که سال ها پیش از انقلاب، یکی از نشریات همین سؤال را از خوانندگان خود پرسید و برای بهترین پاسخ جایزه ای در نظر گرفت. آن جایزه با وجود پاسخ های بی شمار رسیده به دفتر نشریه، به طلبه ای رسید که از مدرسه فیضیه پاسخ آن را فرستاده بود. او نوشته بود: “علت اصلی عقب ماندگی ما تا زمان حاضر و پس از این چهارده چیز است: کَذبَ کَذبتْ کذَبتَ کذبت کذبتُ کَذبا کذبتا کذبتما کذبتما کَذبوا کذبنَ کذبتُم کذبتنُّ کَذبْنا این که بپذیریم داستان بالا واقعیت دارد یا خیر، چندان مهم نیست. مهم واقعیتی است که در طی صرف این چهار صیغه فعل “کذب” وجود دارد. حقیقت این است که ما مسلمانان با وجود داشتن دینی کامل و منابع عظیم فرهنگی مانند قرآن، نهج البلاغه و … به واسطه عدم ثبات و پایداری در اعتقاداتمان عقب مانده ایم و پس از این نیز خواهیم ماند. همه ما به نوعی در بی اعتقادی و بی صداقتی، در این دروغ سازی بزرگ سهیم هستیم. فهم این مشکل چندان سخت نیست. فقط کافی است نگاهی با تأمل به خود و محیطمان بیاندازیم. مگر کسب علم از دستورهای اکید اسلام بر مسلمانان نیست؟ مگر علم به قول سعدی سلاح جنگ با شیطان نیست؟ مگر دین ما بهترین دستورها را برای زیستن بهتر ندارد؟ مشکل این جا است که در یادگیری علم به کسب مدرک تحصیلی جهت رسیدن به رفاه و پست و مقام بسنده کرده ایم. تنبلی و خستگی را پیشه خود کرده ایم و به جای ایستادگی و صبر در برابر مشکلات و به منظور دستیابی بر موفقیت، خود را از درد سر اندیشه و عمل بیرون کشیده و “کنجی و دلی ز محنت آزاد” را برگزیده ایم. سید جمال الدین اسد آبادی جمله زیبایی در این باره دارد، او می گوید: “غرب با علم و عمل نهضتی پدید آورد و شرق با جهل و سستی از بین رفت”. اگر دنیای غرب هر روز در حال رشد است، دلیلش این است به کاری که می کند، گرچه باطل ترین اعمال باشد، اعتقاد راسخ دارد. برای همین شب از روز و روز از شب نمی شناسد. تلاش و تحقیق می کند، زحمت می کشد و به مقصود می رسد. باید هم برسد چون به قول گذشتگان “عاقبت جوینده یابنده است”. امام علی(ع) خطاب به مردم کوفه در زمان خلافت خویش، با اندوه تمام می گوید: “آنان (سپاهیان معاویه) در باطل خود پایدارند اما شما در حق خود متفرق و مضطرب”. بیهوده نیست که علی(ع) می گوید: “ای کاش شما را ندیده بودم و نمی شناختم”. آرزو می کند: امیدوارم خدا مرا از شما و شما را از من بگیرد و به جای من حاکمی بد بر شما بگمارد و به جای شما افرادی پسندیده تر نصیبم کند”.(۱) دوست عزیز! تلاش، کوشش، پیگیری، جستجو، عزم جزم و … کلماتی تقریباً برابرند که همگی از “خواستن و توانستن” حکایت می کنند اما مسلمانان متأسفانه هم در بُعد خواستن و هم در توانستن دچار ضعف و سستی شگفتی هستیم. افزون بر این در خصوص علل عقب ماندگی مسلمانان مطالبی به پیوست ارسال می گردد.
علل عقب ماندگی کشورهای اسلامی از لحاظ علمی و صنعتی از دیگر کشورها چیست؟
بررسی علل واماندن مسلمانان از پیشرفت در تکنولوژی و پیش افتادن دیگران در این عرصه، از موضوعات بسیار مهمی است که بررسی آن نیازمند تحقیق گسترده تاریخی و اجتماعی است. مسلماً یک سری عوامل دراین زمینه دخیل بوده‏اند که بایستی آن‏ها را شناخت و ارزیابی کرد. الف) در آموزه‏های دینی اسلام تکیه بسیار زیادی بر عقل و تعقل، تفکر و تدبر شده است. در قرآن مجید این کلمات و مفاهیم به اشکال گوناگون به کار رفته است:
 1- چهل و نه مرتبه ریشه “عقل” به صورت‏های مختلف (تعقلون، یعقلون، یعقلها، تعقل و عقلوه)، ۲- هجده مرتبه ریشه “فکر” (تفکرون، یتفکرون و فکر)، ۳- هشت مرتبه ریشه “دبر” (به معنای تدبّر)، ۴- چندین بار ریشه “نظر” (به معنای نگریستن و تأمل)، ۵- ده‏ها مرتبه ریشه “رأی” (به معنای مشاهده)، ۶- عقل از دیدگاه اسلام اولین مخلوق الهی و با شرافت‏ترین آن‏ها قلمداد شدهاست. ب) مسلمانان با تکیه بر تعالیم وحی – به ویژه بر عقل و اندیشه و دیگر آموزه‏های آسمانی قرآن – در طول ده قرن بلکه بیشتر پرچمدار پیشرفت و ترقی در جهان بوده‏اند. اگر اندکی تاریخ علم و تمدّن را مطالعه کنیم، در خواهیم یافت که تحولات اروپا و نوگرایی علمی و فکری آن (رنسانس) در قرن شانزدهم به بعد عمیقاً تحت تأثیر تمدن اسلامی بوده است. مطالعه تاریخ جنگ‏های صلیبی و روابط اروپا و مسلمانان به روشنی این حقیقت را نشان می دهد. ج) تردیدی نیست که اگر مسلمانان از تعالیم وحی فاصله نمیگرفتند و قوام سیاسی و وحدت اجتماعی خود را حفظ می کردند، اکنون نیز می توانستند از هر نظر جلوتر از غرب باشند چرا که اگر به جای درگیریهای بیهوده واتلاف منابع خود، دست وحدت به یکدیگر بدهند و به ریسمان الهی چنگ بزنند، می توانند قدرتی بزرگ با امکاناتی وسیع در سطح جهان باشند و با چند برنامه و استفاده از استعدادها، از نظر فن آوری نیز به رقابت با دیگران بپردازند. د) آنچه که موجب عقب ماندگی صنعتی و سیاسی مسلمانان گشته فاصله گرفتن آنان از اسلام و برداشت‏های بدون دلیل از دین بوده است. برداشت غلظ از زهد، دنیا، دعا و قدرت موجب عقب ماندگی شده وگرنه همین مفاهیم در صدر اسلام و حتی در غرب، موجب پیشرفت شده است. بلی، باید اعتراف کرد که رواج اندیشه‏های صوفی گرانه و برخی انحرافات دیگر فکری – که معلول التقاط است – نقش مؤثری در جاماندن مسلمانان از قافله صنعت و پیشرفت داشته است. نکته دیگری که باید به آن توجه کنید، بحث اعتقاد و عدم اعتقاد به نیروی ماورای طبیعی است. غرب هیچ گاه به طور عام وگسترده منکر ماوراء الطبیعه نبوده و اکنون نیز نیست. بیشتر یا تمامی دانشمندان اروپا – که از قرن شانزده به بعد پایه گذاران پیشرفت علمی در اروپا بوده‏اند – معتقد به خداوند و ادیان الهی بوده‏اند.
علل پیشرفت غرب چیست ؟ آیا این فرضیه که ترک دین باعث پیشرفت آنها شده درست است ؟
عوامل بسیاری میتوانید موجب پیشرفت و رکود شود. گفتنی است که اساسیترین علت آن، تلاش و فعالیت درجهت شناخت سنن و قوانین حاکم بر جهان هستی و استفاده درست از امکانات میباشد که خداوند در اختیار بشرنهاده است. اما این که علت پیشرفت غرب دین‏گریزی است سخنی نا به جا میباشد؛ بلکه بسیاری از دانشمندان غرب نیز دین‏گرا میباشند. از طرف دیگر دین‏گریزی در واقع یکی از خلأها و نواقص تمدن غرب میباشد و متفکران واندیشمندان غربی به سرعت متوجه این خلأ گردیده و کوشیده‏اند گرایش به دین را همواره زنده نگه دارند، لیکن مشکل اساسی جهان غرب این است که دین حاکم بر آن از جامعیت و فردپذیری کافی برخوردار نیست و راه یافتن تحریف در آن مشکلات بسیاری را پدید آورده است.
اگر دین برای پیشرفت، جوامع انسانی و کمال بشریت است، به ویژه در مورد دین اسلام که ما آن را دین کامل و پیشرفته می دانیم، پس چرا کشورهای اسلامی عقب مانده اند؟ و بر عکس کشورهای توسعه یافته و جهان اول، همه غیر دینی و سکولار هستند؟
نخست باید به این پرسش جواب دهیم که آیا اصلاً دین میتواند مانع از پیشرفت شود یا نه؟ در اینجا لازم است میان دین اصیل و ناب و خالص _که از طرف خداوند به عنوان برنامه‏ای کامل برای زندگی بشر آمده است_ با عقاید موهوم و خرافات _که ساخته دست بشری بوده و به عنوان دین معرفی میگردیده، (مانند عقاید موهوم ارباب کلیسا درباره خداوند و تعالیم آنها درباره علم و نحوه زندگی مردم)_ تفکیک قائل شد؛ زیرا نفس دین که در جهت رشد و تعالی و تکامل و پیشرفت بشر در ابعاد مختلف زندگی باشد و بر علم، دانش، کار و تلاش نیز توصیه و تأکید دارد؛ هرگز نمیتواند عامل عقب‏ماندگی و انحطاط باشد و شواهد و دلایل بسیاری را میتوان برای اثبات این موضوع اقامه نمود که بعضی از آنها عبارت است از: ۱٫ پیشینه تمدن مسلمانان در طی قرون متمادی و صدور آن به کشورهای دیگر _از جمله کشورهای اروپایی_ نشان میدهد نه تنها دین موجب عقب ماندگی نمیشود، بلکه اعتقاد به دین در کنار عمل به آن سبب درجات بالایی از پیشرفت و رشد میگردد. ۲٫ تنها مسلمانان و کشورهای اسلامی نیستند که به این گرفتاری مبتلایند؛ بلکه کشورهای غیر اسلامی و غیردینی و سکولار بسیاری نیز به دلایلی _از جمله سلطه استعمار_ در فقر مطلق یا نسبی باقی مانده‏اند. ۳٫ در کشورهای پیشرفته نیز به رغم در اختیار داشتن منابع فراوان و دسترسی به ارقام بالایی از رشد اقتصادی، رفاه همگانی تحقق نیافته است و به طور معمول گروه خاصی از ره آورد توسعه بهره میگیرند و عده زیادی در فقر زندگی میکنند. ۴٫ به رغم رشد و ترقی تمدن غرب در بعضی از زمینه‏ها، از دیگر سو انحطاطات و بحران‏های جدی دیگری در کنار آن پدید آمد که بشریت را در ورطه خطرناکی قرار داده و فریاد متفکران و اندیشمندان را بلند کرده است. ۵٫ بسیاری از دانشمندان غربی و پدید آورندگان تمدن جدید غرب نیز دین‏گرا میباشند، هر چند تمدن نوین بر پایه دین‏گرایی بنیان نهاده نشده است. پس مشخص میشود که نه دین سبب عقب‏ماندگی است و نه پیشرفت غرب محصول دین‏گریزی است. برعکس رگه‏هایی از دین‏گریزی _که در اوان پیدایش تمدن نوین غرب رخ نمود_ یکی از آسیب‏های جدی و نواقص تمدن غرب میباشد که متفکران و اندیشمندان غربی به سرعت متوجه این خلأ گردیده و کوشیدند گرایش به دین را همواره زنده نگه دارند؛ لیکن مشکل اساسی جهان غرب این است که دین حاکم بر آن، از اصالت، جامعیت، وثاقت و خردپذیری کافی برخوردار نیست و راه یافتن تحریف در آن، مشکلات بسیاری را پدید آورده است. اما در مورد اینکه چرا کشورهای اسلامی به ‏رغم برخورداری از دین مبین اسلام، عقب افتاده‏اند؛ باید گفت: این مسأله علل و ریشه‏های تاریخی مختلفی دارد و بررسی جامع و همه جانبه آن نیازمند تحقیقاتی ژرف و گسترده است. که به صورت اختصار به بعضی از آنها اشاره میشود: ۱٫ تردیدی نیست که اگر مسلمانان از تعالیم وحی فاصله نمیگرفتند و قوام سیاسی و وحدت اجتماعی خود را حفظ میکردند، هم‏اکنون نیز میتوانستند از هر نظر جلوتر از غرب باشند؛ چرا که اگر به جای درگیریهای بیهوده و اتلاف منابع خود، دست وحدت به یکدیگر بدهند و به ریسمان الهی چنگ بزنند، اینک نیز میتوانند قدرتی بزرگ با امکاناتی وسیع در سطح جهان باشند و با چند برنامه و استفاده از استعدادها، از نظر فن‏آوری نیز به رقابت با دیگران بپردازند. ۲٫ آنچه که موجب عقب‏ماندگی صنعتی و سیاسی مسلمانان گشته، فاصله گرفتن آنان از اسلام و برداشت‏های بدون دلیل از دین بوده است. برداشت غلط از زهد، دنیا، دعا و قدرت موجب عقب‏ماندگی شده؛ وگرنه همین مفاهیم در صدر اسلام و حتی در غرب، موجب پیشرفت شده است. بلی، باید اعتراف کرد که رواج اندیشه‏های صوفیگرانه و برخی انحرافات دیگر فکری _که معلول التقاط است_ نقش مؤثری در جاماندن مسلمانان از قافله صنعت و پیشرفت داشته است. ۳٫ مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایت‏های دینی، مسیر رشد تعالی را پوییدند و بر اثر انحراف از دین و آلودگی به مفاسد، دنیاپرستی، سستی و کاهلی، به انحطاط و عقب ماندگی گراییدند. ۴٫ وجود نظام‏های سیاسی فاسد و استبدادی که به جای همت در جهت رشد و پیشرفت مسلمانان، فقط به فکر حفظ قدرت خویش و صرف هزینه‏های عمومی مسلمانان در جهت خوش‏گذرانی و… بودند، وجود این نظام‏ها و حاکمان فاسد خود ناشی از انحرافات سیاسی صدر اسلام پس از رحلت پیامبر عظیم‏الشأن و انحرافات اعتقادی و اجتماعی بعد از آن بود. این نظام‏های سیاسی، در شخصیت و منش انسان‏ها و فرهنگ این جوامع نیز آثار زیان‏باری داشتند. ۵٫ هجوم بیگانگان و استعمارگران و تلاش آنها برای عقب نگاه داشتن کشورهای جهان سوم برای استثمار منابع انسانی و طبیعی و تداوم سلطه غرب بر این کشورها. ۶٫ سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگ‏های داخلی و جانشین ساختن شعارهای استعماری همچون، ناسیونالیزم، پان‏عربیسم و به جای تکیه بر اصولگرایی و اتحاد بین الملل اسلامی. باید دانست؛ کشورهای غربی هرگز بعد از کنار گذاشتن دین به این همه رشد و… دست نیافته‏اند؛ بلکه عوامل بسیاری میتواند موجب پیشرفت و رکود شود که اساسیترین آنها تلاش و فعالیت در جهت شناخت سنن و قوانین حاکم بر جهان هستی و استفاده درست از امکانات میباشد که خداوند در اختیار بشر نهاده است. علت پیشرفت غرب هرگز دین‏گریزی نبوده؛ بلکه در آنجا خرافات در لباس دین آنان را به عقب‏ماندگی وا‏میداشت و پشت پا زدن به آنها نقش مانع‏زدایی در جهت رشد و ترقی را ایفا نمود. لذا پیشرفت علمی و صنعتی غرب مرهون عوامل بسیاری است که بررسی تمام موارد آن مجالی وسیع میطلبد؛ ولی مختصرا به برخی از آنها اشاره میشود: ۱٫ آشنایی غربیها با تمدن اسلامی و شرقی در طول جنگ‏های صلیبی و نیز مسافرت‏های جهانگردان (مانند مارکوپولو)؛ ۲٫ رنسانس فکری در اروپا (با توجه به مجموعه عواملی که این تحول فکری را ایجاد کرد) و مبارزه با خرافات و عقاید موهومی که در بین مردم آن دیار رایج بود؛ ۳٫ کنار گذاشتن کلیسا از اداره امور جامعه و به وجود آوردن نهادهای جدیدی برای اداره آن. گفتنی است که اروپا در قرون وسطی، غرق در تاریکی جهل و خرافه‏ها بود. ارباب کلیسا با تلقین بعضی از عقاید موهوم، اجازه رشد علم و دانش را نمیداد؛ در حالی که در همان قرون دانشمندان اروپایی تحت تأثیر تمدن اسلامی قرار داشتند که تا قلب اروپا پیش رفته بود (آندلس یا اسپانیای امروزی و شبه جزیره بالکان) و… خواهان تحول اروپا و نگرش جدید به علم و دانش شده بودند. ارباب کلیسا با تفتیش عقاید حتی اظهار نظر درباره پدیده‏های جهان را گمراهی تلقی میکردند، چنان‏که گالیله در همین رابطه محاکمه شد و صدها دانشمند به همین دلیل محکوم گردیدند. این وضعیت در حالی بود که مراکز علمی جهان اسلام در آن زمان، محل فراگیری دانش و ساخت ابزارهای دقیق (مانند ساعت و لوازم جراحی و…) بود. ده‏ها دانش پژوه اروپایی در این مراکز مشغول به تحصیل بودند. تعالیم اسلامی همگان را به علم و دانش و تفکّر در آفرینش دعوت میکرد و آیات قرآنی، خود پیشگام در بیان حقایق هستی و چگونگی رخدادهای آن بود. همین شرایط بود که اروپا تحت تأثیر قرار گرفت و خیزشی علمی در آن سامان شکل داده شد. آنچه گفتیم ادعا نیست، شما میتوانید در این زمینه به کتاب‏های «تمدن اسلام و غرب» نوشته گوستاولوبون فرانسوی و «تاریخ تمدن» ویل دورانت و ده‏ها اثر دیگر مراجعه کنید. غرض از همه این مقدمات آن است که، آنچه مورد انکار پیشقراولان رنسانس در اروپا قرار گرفت، عقاید موهوم ارباب کلیسا درباره خداوند و تعالیم آنها درباره علم و نحوه زندگی مردم بود؛ وگرنه اصل خدای جهان کمتر مورد انکار دانشمندی فرهیخته قرار گرفته است. در هر صورت، اندیشه و تمدن اسلامی امروزه جانمایه نیرومندی برای احیا دارد؛ برعکس تمدن غرب به شدت گرفتار انحطاط فرهنگی و زوال‏پذیری شده است. در این فرصت اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند، رعایت نکات زیر ضروری است: ۱٫ بالا بردن سطح شناخت و بینش‏های دینی در همه ابعاد آن، ۲٫ تقویت روح ایمان، تقوا، استواری در دین و مبارزه با کژیها، ۳٫ ارتقای دانش و سطح علمی، ۴٫ ارتباط وثیق و همدلی در سطح بین‏الملل اسلامی و تعاون و همکاری گسترده و همه جانبه، ۵٫ از میان برداشتن نظام‏های فاسد، ۶٫ تلاش همه جانبه و همگانی در جهت ایجاد و احیای تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلامی، ۷٫ اعتماد به نفس و دوری از خودباختگی.
چرا فساد اخلاقی در جوامع غربی موجب ضعف و انحطاط تمدن آنان نشده است ؟


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

پلیس و امنیت اجتماعی

4,329

بازدید

پلیس و امنیت اجتماعی ۴٫۱۰/۵ (۸۱٫۹۰%) ۲۱ امتیازs
فصل اول : آشنایی با پلیس
تاریخچه
ایران کشوری باستانی است ، این کشور در بیش از دو هزار سال قبل و در دوران سلسله هخامنشیان اولین بنیانگذار سیستم حکومتى گسترده امپراطورى مى باشد. از آنجا که هر حکومتى نیازمند به نظم و امنیت مى‌باشد در نتیجه کشور ما انواع سیستمهاى ایجاد نظم و امنیت را در طى تاریخ مورد آزمایش قرار داده است.
 اما سیستم نوین ایجاد نظم و امنیت داخلى یعنى سازمان پلیس در ایران به حدود یکصد سال پیش مربوط مى‌‌باشد. شاه قاجار ناصرالدین شاه در سفرهاى سه گانه خود به اروپا و مشاهده پلیس نوین در آن کشورها و با استخدام یک مستشار بلژیکى به نام کنت دو بینو اولین سیستم پلیسى جدید را در ایران پایه گذارى نمود. این پلیس در طى یکصد سال گذشته و تا پیروزى انقلاب اسلامى در بهمن سال ۱۳۵۷ از فراز و نشیبهاى متفاوت برخوردار بوده است.پلیس ایران براى مدتهاى طولانى از دو قسمت مهم پلیس شهرى و ژاندارمرى ( مرزى و روستایى ) تشکیل شده بوده، کثرت نیروهاى پلیس در بعد از انقلاب و ضرورتهاى ادغام این نیروها باعث شد تا در سال ۱۳۷۰ با تصمیم مجلس شوراى اسلامى این سه نیرو در یکدیگر ادغام و سیستم پلیس واحد به وجود آید. براساس قانون جدید، پلیس ایران جزیى از ستاد نیروهاى مسلح و وابسته به وزارت کشور و در تبعیت از رهبرى معظم انقلاب قرار دارد. پلیس جدید ایران در سه بخش تقریباً مستقل فرماندهی، حفاظت و اطلاعات و سازمان عقیدتى سیاسى تشکیل شده است. حوزه فرماندهى و حفاظت و اطلاعات تقریباً در ساختار سیستم پلیس کلیه کشورهاى جهان مشترک مى باشد. اما وجود سازمان عقیدتى سیاسى از ویژگیهاى سیستم پلیس ایران محسوب مى‌گردد. این سازمان موظف است تا در بعد اعتقادی، سیاسى نسبت به حفظ دستاوردهاى ارزشهاى انقلاب و ایجاد روحیه دیندارى و اخلاق متناسب با تعلیم دین اسلام که حفظ حرمت انسانها از جمله اصول اساسى است اقدام نماید.

•    رسته آماد و پشتیبانى :
• شکل دوار و پیوستگى دو پیکان علاوه بر بیان نظم درونى تداعى‌‏کننده اموال است.
• نماد پیکان ‏القاءکننده حرکت و ترابرى است.
• آرم ساده شده آچار نماد فعالیت تعمیراتى است.      

•    رسته اطلاعات :
• ترکیب مشعل و سپر القاءکننده فعالیت و حفاظت می‏باشد.
• مشعل نماد آگاهى و دانش و اطلاعات است.
• حضور سپر بیانگر حفاظت از اطلاعات و آگاهى می‏باشد.      

•    رسته راهنمایى و رانندگى :
• ترکیب دو پیکان القاءکننده تردد و حرکت است.
• دوایر درون پیکان تداعی‏ کننده چراغ راهنامیى است.      

•    رسته هنر :
• دو گلبرگ از ساقه قلم روییده است.
• نوع گلبرگ‏ها برگرفته از نقوش سنتى اسلامى است.      

•    رسته مرزبانى :
• برج دیده‏ بانى نماد آشناى رسته‏ هاى نظامى است.
• خورشید نشانه افق و گستردگى مرزهاى مورد حفاظت یگان مرزبانى است.      

•    رسته عملیات ویژه :
• پرچم نماد ملت و دولت است.
• سپر سمبل حفاظت و نگهبانى است.
• نقش روى سپر نشانگر موجودیت قابل حفاظت و نگهبانى است.      

•    رسته مخابرات و الکترونیک :
• دویر متداخل القاءکننده امواج است.
• علامت مثلث برگرفته از قطعات الکترونیکى مانند دیود و ترانزیستور است.      

•    رسته فنى و مهندسى :
• پرگار به عنوان نماد نقشه‏ کشى است.
• ترکیب پرگار و بخشى از برج دیده ‏بانى نوعى فعالیت مهندسى ساختمان را مشخص می ‏سازد.      

•    رسته ادارى :
• از ترکیب قلم و لوح کاغذى استفاده شده است.
• ترکیب اصلى آرم ناجا مد نظر بوده است.      

•    رسته حقوق :
• ترازو و شمشیر تاکید مضاعف بر عدالت است.
• قلم نیز به عنوان دانش به کارگیرى علم حقوق در قضاوت است.      

•    رسته دارایى :
• کلید نماد آشناى نیروهاى مسلح در این رسته است.
• خورشید جنبه زیبایى و خرمى داشته و برگرفته از آرم اصلى ناجا است.      

•    رسته معارف اسلامى :
• ترکیب قلم و دو مربع از نقش‏هاى معروف معمارى اسلامى است.
• آرم جمهورى اسلامى ایران بر آن تناسب علامت را نشان می‏دهد.      

•    رسته رایانه و سیستم :
• با توجه به اساس ‏سیستم‏هاى رایانه ‏اى از دو عدد صفر و یک استفاده شده است.
• به علت گستردگى علم ارتباطات از فرم آنالیز شده رایانه استنفاده نشده بلکه فن‏ آورى اطلاعات (IT) مورد نظر بوده است.      

•    رسته آگاهى :
• ذره بین مهمترین نماد اکتشافى تلقى می‏گردد.
• سیبل نشانه هدفمندى و نشانه‏ گیرى است.
• ترکیب دایره سیبل و فرم بیضى شکل چشمى را تداعى می ‏کند که تاکید بر نگاه تیز بین بر جرایم است.      

•    رسته دریایى :
• امواج دریا بیانگر زمینه فعالیت رسته است.
• لنگر نماد مشخص وسیله دریایى می‏باشد.      

•    رسته هوایى :
• نشان دو بال به علامت زمینه فعالیت رسته است.
• فرم مورد استفاده در سایر نیروهاى مسلح آنالیز شده و با سایر نشانه‏ ها هماهنگ شده است.      

•    رسته انتظامى :
• قاب اصلى علامت نشان (محراب) برگرفته از علامت اصلى ناجا است.
• خورشید نشانه افق و گستردگى حوزه فعالیت رسته انتظامى است (کلانتری‏ها و    پاسگاه‏هاى سراسر کشور(
• نشان جمهورى اسلامى ایران در مرکز نشانگر موجودیت و بستر فعالیت رسته انتظامى است.
• ترکیب دو سلاح کمرى تداعی ‏کننده رحل و نگهدارنده اشکال روى آن است از طرفى نشانگر سلاح کاربردى پلیس انتظامى در سراسر جهان می‏باشد.      

 
 
 
      

ارتشبد    سپهبد    سرلشگر    سرتیپ    سرتیب دوم
      
 
 
 
      سرهنگ     سرهنگ دوم     سرگرد     
 
 
 
 

سروان    ستوان یکم     ستوان دوم     ستوان سوم
 
 
 
 
 

استوار     استوار دوم     گروهبان     گروهبان دوم     گروهبان سوم
 
 
 
 

سرجوخه     سرباز یکم     سرباز دوم     سرباز عادى
 

فصل دوم : قوانین و مقررات

قانون نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
ماده ۱ : 
از تاریخ تصویب این قانون وزارت کشور مکلف است نیروهای انتظامی موجود (شهربانی، کمیته و ژاندارمری) را حداکثر در مدت یک سال ادغام نماید و سازمانی تحت عنوان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران تشکیل دهد.تبصره : از تاریخ تصویب این قانون نیروهای مسلحی که در جهت امور انتظامی در ارتباط با قوه قضائیه، وزارتخانه ها و سازمانها و نهادها و موسسات مختلف فعالیت می کنند در نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران ادغام می گردند و از طریق وزارت کشور و نیروی انتظامی تحت امر آن واحدها قرار خواهند گرفت.
ماده ۲ :
نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران سازمانی است مسلح در تابعیت فرماندهی کل قوا و وابسته به وزارت کشور. تبصره : فرماندهی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران از طرف فرمانده کل قوا منصوب می گردد.
ماده ۳ :
هدف از تشکیل نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران ، استقرار نظم و امنیت و تامین آسایشی عمومی و فردی و نگهبانی و پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی در چهارچوب این قانون در قلمرو کشور جمهوری اسلامی ایران است.
ماده ۴ :
ماموریت و وظایف نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران عبارت است از :
۱- استقرار نظم و امنیت و تامین آسایش عمومی و فردی.
۲- مقابله و مبارزه قاطع و مستمر با هر گونه خرابکاری، تروریسم، شورش و عوامل و حرکتهایی که مخل امنیت کشور باشد، با همکاری وزارت اطلاعات.
تبصره : کیفیت و نحوه همکاری را شورای امنیت کشور تعیین می کند.
۳- تامین امنیت برای برگزاری اجتماعات ، تشکلها، راهپیماییها، و فعالیتهای قانونی و مجاز و ممانعت و جلوگیری از هر گونه تشکل و راهپیمایی و اجتماع غیر مجاز و مقابله با اغتشاش، بی نظمی و فعالیتهای غیر مجاز.
۴- اقدام لازم در زمینه کسب اخبار و اطلاعات در محدوده وظایف محوله و همکاری با سایر سازمانها و یگانهای اطلاعاتی کشور در حدود وظایف آنها.
تبصره ۱ : جمع آوری اخبار و اطلاعات مربوط به مسائل سیاسی، امنیتی و پیگیری اطلاعاتی آن به عهده وزارت اطلاعات است. چنانچه نیروی انتظامی در حین انجام وظایف محوله به این قبیل اخبار و اطلاعات دسترسی پیدا کند، مکلف است ضمن کسب و جمع آوری، آنها را سریعا در اختیار وزارت اطلاعات قرار دهد. وزارت مذکور موظف است اخبار و اطلاعات مورد نیاز و مرتبط با وظایف نیروی انتظامی را به موقع در اختیار آن نیرو بگذارد.
تبصره ۲ : پیگیری اطلاعاتی مواردی از جرائم اجتماعی که با امنیت ملی مرتبط بوده یا قسمتی از یک توطئه یا فعالیتهای پنهانی با هدف براندازی را تشکیل دهد، با هدایت متمرکز وزارت اطلاعات و همکاری نیروی انتظامی انجام خواهد شد.
تبصره ۳ : نیروی انتظامی مکلف است، پرسنل انتظامی مورد نیاز جهت تامین اهداف اطلاعاتی (کسب و جمع آوری) وزارت اطلاعات را در صورت درخواست در کنترل عملیاتی آن وزارت قرار دهد. کیفیت همکاری و نحوه تامین پرسنل مورد نظر را شورای امنیت کشور معین خواهد کرد.
۵- حراست از اماکن ، تاسیسات ، تجهیزات و تسهیلات طبقه بندی شده غیر نظامی و حفظ حریم آنها به استثنا موارد حساس و حیاتی به تشخیص شورای عالی امنیت ملی ، که به عهده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خواهد بود.
۶- حفاظت از مسئولین و شخصیتهای داخلی و خارجی در سراسر کشور به استثنا داخل پادگانها و تاسیسات نظامی، مگر در مواردی که بنا به تشخیص شورای عالی امنیت ملی اصل انقلاب و یا دستاوردهای آن در معرض خطر باشد که به عهده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خواهد بود.
۷- جمع آوری سلاح و مهمات و تجهیزات غیر مجاز و صدور پروانه نگهداری و حمل سلاح شخصی و نظارت بر نگهداری و مصرف مجاز مواد ناریه با هماهنگی وزارت اطلاعات برابر طرح های مصوب شورای امنیت کشور.
۸- انجام وظایفی که بر طبق قانون به عنوان ضابط قوه قضائیه به عهده نیروی انتظامی محول است از قبیل:
الف ـ مبارزه با مواد مخدر.
ب ـ مبارزه با قاچاق.
ج ـ مبارزه با منکرات و فساد.
د ـ پیشگیری از وقوع جرم و …
۹- انجام امور مربوط به تشخیص هویت و کشف علمی جرایم.
۱۰- مراقبت و کنترل از مرزهای جمهوری اسلامی ایران ، اجرای معاهدات و پروتکلهای مصوبه مرزی و استیفای حقوق دولت و اتباع مرزنشین جمهوری اسلامی ایران در مرزها و محدوده انحصاری اقتصادی دریاها.
۱۱- اجرای قوانین و مقررات مربوط به گذرنامه (بجز گذرنامه سیاسی و خدمت) و ورود و اقامت اتباع خارجی (با هماهنگی وزارت امور خارجه در مورد اتباع خارجی تحت پوشش دیپلماتیک) با هماهنگی وزارت اطلاعات (در مورد ورود و خروج و اقامت اتباع خارجی و صدور گذرنامه).
۱۲- اجرای قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی و امور توزیع و حفظ حریم راههای کشور.
۱۳- اجرای قوانین و مقررات وظیفه عمومی.
۱۴- نظارت بر اماکن عمومی و انجام سایر امور مربوط به اماکن مذکور برابر مقررات مصوب.
۱۵- همکاری با سایر نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در مواقع لزوم و بنا به دستور.
۱۶- همکاری با دبیرخانه پلیس بین الملل (اینترپل).
۱۷- همکاری با وزارتخانه ها، سازمانها، موسسات و شرکتهای دولتی و وابسته به دولت، بانکها و شهرداریها در حدود قوانین و مقررات مربوط.
ماده ۵ :
در اجرای بندهای ۲۵ و ۲۶ ماده ۴ این قانون، سازمانهایی با سلسله مراتب مستقل و متمرکز به ترتیب بنام “سازمان حفاظت اطلاعات ” و سازمان “عقیدتی سیاسی” از ادغام سازمانهای مشابه موجود در نیروی انتظامی تشکیل می شود.
ماده ۶ :
 وزارت کشور موظف است ظرف ۶ ماه از تاریخ تصویب این قانون لایحه مربوط به ضوابط استخدام و حقوق و مزایا و ترفیع پرسنل را تهیه و جهت تصویب به مجلس شورای اسلامی تقدیم نماید و تا زمان تصویب، قوانین و مقررات فعلی جاری می باشد.
ماده ۷ :
شرایط عضویت :
الف ـ اعتقاد و التزام به مبانی و احکام اسلام و نظام جمهوری اسلامی و رعایت اخلاق اسلامی.
ب ـ عدم عضویت یا وابستگی به احزاب ، گروهکها یا سازمانهای سیاسی.
ج ـ عدم همکاری موثر با رژیم طاغوت یا مباشرت در تثبیت آن.
د ـ عدم سو سابقه و برخورداری از حسن شهرت.
ماده ۸ :
 طرح سازمان و تشکیلات این نیرو توسط وزارت کشور تهیه و به تصویب فرمانده کل قوا خواهد رسید.
ماده ۹ :
بودجه نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران همه ساله توسط نیروی مذکور تنظیم و پس از تایید وزارت کشور از طریق سازمان برنامه و بودجه به هیات دولت ارسال می گردد.
ماده ۱۰ :
اختیارات فرماندهی کل قوا محدود به موارد مصرحه در این قانون نمی باشد.
ماده ۱۱ :
 از تاریخ تصویب این قانون کلیه قوانین و مقررات مغایر با این قانون لغو می گردد.

فصل سوم : خدمات عمومی پلیس
اداره گذرنامه
یکی از ادارات مهم نیروی انتظامی که جنبه خدمات عمومی دارد ، اداره گذرنامه می باشد که در زمینه فراهم کردن مدارک لازم و قانونی برای سفر به کشورهای دیگر فعالیت می کند. پاسپورت یا معادل آن گذرنامه که تقریبا مشابه  شناسنامه است ؛ مدرکی است که نشان دهنده هویت اصلی مکانی و اسمی شخص در یک کشوری غیر از کشور خودش می باشد. در کل بدون داشتن گذرنامه وارد هیچ کشوری نمی توان شد و اگر کسی هم وارد شود ، ورود او غیر قانونی خواهد بود. در زیر مدارک لازم جهت دریافت گذرنامه و نکاتی در مورد قوانین آن توضیح داده میشود.
مدارک لازم جهت صدور گذرنامه جدید و صدور اجازه خروج
۱-تهیه فرم الف و ب و قبض پستی به مبلغ ۰۰۰/۲۵ ریال بابت هزینه ارسال گذرنامه به محل سکونت از دفاتر پستی.
۲- فیش بانکی به مبلغ ۰۰۰/۱۵۰ ریال واریزی به یکی از شعب بانک ملی ایران ( به نام شخص متقاضی).
۳- فیش بانکی به مبلغ ۰۰۰/۵ ریال واریزی به یکی از شعب بانک ملی ایران
۴- دانشجویان بورسیه مشغول به تحصیل در خارج از کشور، همسر و فرزندان آنان معرفی شده از سوی وزارتخانه های علوم، تحقیقات و فناوری، بهداشت و درمان آموزش پزشکی از پرداخت مبالغ مذکور در بندهای ۱ و ۲ معاف می باشند.
۵- اصل و فتوکپی کامل شناسنامه متقاضی و همراهان. لازم است شناسنامه های افراد بالای ۱۵ سال عکسدار
باشد. ( افراد زیر ۱۵ سال بایستی مدرک عکسدار ارائه نمایند).
۶- ارائه کد ملی ( کارت ملی عکسدار یا موقت و یا تائیدیه از ثبت احوال).
۷- دو قطعه عکس جدید ۴*۶ رنگی، برقی، تمام رخ، بدون عینک، کلاه و کراوات از یک نگاتیو با زمینه سفید یا کاملاً روشن ( یک قطعه از آن ظهر نویسی مشخصات گردد) ضمناً از تاریخ گرفتن عکسها بیش از یکسال نگذشته باشد در مورد بانوان ( دوشیزگان بالای شش سال) رعایت کامل حجاب اسلامی الزامی است.
۸- دو قطعه عکس جدید ۴*۶ جداگانه همراهان با شرایط مندرج در بند ۶٫ ( ارائه عکس فرزندان زیر ۲ سال الزامی است).
۹- ارائه مدارک عکسدار جهت فرزندان زیر ۱۵ سال الزامی است.
۱۰- موافقت رسمی همسر در مورد بانوان شوهردار و همراهان و موافقت رسمی ولی یا قیم برای فرزندان کمتر از ۱۸ سال تمام که درخواست گذرنامه جداگانه دارند.
۱۱- اصل و فتوکپی مدارک فوت یا طلاقنامه در مورد بانوانی که شوهران آنان فوت نموده و یا طلاق گرفته اند.
۱۲- در مورد آقایانی که به سن مشمولیت رسیده اند ارائه اصل و فتوکپی کارت پایان خدمت یا کارت معافیت دائم و یا موافقت وظیفه عمومی ضروری است.
۱۳_در مورد پرسنل شاغل در نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران و پرسنل رها شده و بازنشسته که از تاریخ رها شدن آنها بیش از ۵ سال نگذشته باشد ارائه موافقت کتبی سازمان حفاظت اطلاعات مربوطه ضروریست.

۱۴- گذرنامه هایی که تاریخ اعتبار اولیه آن به اتمام رسیده باطل و گذرنامه جدید به جای آن صادر می گردد.
۱۵- متقاضی در صدور اولیه می تواند فرزندان و همسر خود را به عنوان همراه اضافه کند و یا جهت همراهان به صورت جداگانه گذرنامه دریافت نماید.
نکاتی در مورد گذرنامه های جدید
این گذرنامه ها با استفاده از آخرین روشهای متداول ایمن سازی، طراحی، تولید، صادر گردیده و به وسیله تجهیزات ویژه کنترل می گردد.
گذرنامه های جدید با اعتبار ۵ ساله صادر و غیر قابل تمدید می باشند و اضافه نمودن همراه پس از صدور و چاپ گذرنامه ممکن نیست. ( با توجه به عدم محدودیت سنی در داشتن گذرنامه فردی همه افراد می توانند گذرنامه انفرادی داشته باشند).
ارائه کد صحیح ملی در تقاضای گذرنامه جدید الزامی می باشد و عدم ارائه کد ملی صحیح در مبادی ورودی و خروجی مرزی ایجاد اشکال خواهد نمود.
دریافت گذرنامه می تواند محل مورد نظر را امضاء نماید تا در خارج از کشور جهت امور بانکی دچار مشکل نشود. ( امضاء گذرنامه باید با امضاء تعرفه گذرنامه مطابقت داشته باشد).
هر گونه توضیح و درج مهر خارج از ضوایط و قوانین موجب ابطال آن می گردد.
اداره اتباع امور خارجه
تعریف پناهنده: پناهنده به فردی اطلاق می شود که بعلل سیاسی ، مذهبی نژادی یا عضویت گروههای خاص اجتماعی از ترس جان و شکنجه خود و افراد خانواده اش که تحت تکفل او می باشند بکشور ایران پناهنده شود.
متقاضی پس از ورود به ایران باید خود را به اولین پاسگاه مرزی معرفی و تقاضای پناهندگی خود را تسلیم نماید.
مقام مزبور تقاضا را پس از کسب اطلاعات لازم به استانداری یا فرمانداری معرفی و از آن طریق درخواست وی به وزارت کشور ارسال می گردد که پس از بررسیهای لازم به کمیسیون جهت صدور دفترچه پناهندگی با اداره کل امور اتباع خارجه ناجا ارسال می گردد که پس از احضار متقاضی و تنظیم فرمهای مربوطه جهت پناهنده دفترچه پناهندگی صادر و ضمن تفهیم مقررات پناهندگی، دفترچه به وی تحویل می گردد و نتیجه بانضمام یکبرگ پرسشنامه ملصق به عکس به وزارت کشور منعکس می گردد.
چنانچه متقاضی ساکن شهرستان باشد به نیروی انتظامی محل اعلام می گردد ضمن صدور دفترچه پناهندگی و درج در آمار استان نتیجه را به اداره کل اتباع خارجه ناجا ارسال نمایند، چنانچه پناهنده همسر و فرزندان کمتر از۱۶ سال داشته باشد در قسمت همراهان دفترچه وی حذف و با تنظیم فرمهای مربوطه دفترچه پناهندگی جداگانه صادر و به وزارت کشور نیز طی ارسال یکبرگ پرسشنامه اعلام و در آمار مربوطه درج می گردد. پناهندگان موظفند هر سه ماه یکبار خود را به نیروی انتظامی محل معرفی نمایند و مراتب در دفترچه پناهندگی آنان قید و به مهر و امضای مسئول مربوطه برسد.
شرایط تحصیل تابعیت دولت جمهوری اسلامی ایران
اتباع خارجی که در ایران مقیم هستند در صورتیکه دارای شرایط ذیل باشند می توانند به استناد ماده ۹۷۹ وماده ۹۸۳ قانون مدنی در مرکز تقاضای خود را به وزارت امور خارجه ارائه تا پس از بررسی مقدماتی و موافقت لازم فرم نمونه ۳ این قبیل متقاضیان در دو نسخه به اداره کل امور اتباع خارجه ناجا منعکس گردد.



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

تهاجم فرهنگی

957

بازدید

تهاجم فرهنگی ۴٫۵۳/۵ (۹۰٫۵۳%) ۱۹ امتیازs
   

فرهنگ‌ ،صفت ‌ممیزه انسان‌ازغیرانسان‌است‌و همین باعث تمایز وی از دیگر موجودات می‌شود . انسان‌شناسان و مردم‌شناسان براساس فیسل‌های بدست آمده به دو نوع موجودیت انسانی پی‌برده‌اند یکی شبه انسان که اندام را داشته ولی چون وسائل فرهنگی با آن فسیل‌ها یافت نشده آنرا « شبه انسان » نامیده‌اند و فیلسوف‌ها زمان‌های بعد که پیدا کرده‌اند چون با آثار فرهنگی همراه بوده‌اند آن را «انسان » نامیده‌اند و می‌توان چنین نتیجه گرفت که فرهنگ سبب انسان شدن انسان می‌شود.
ولی باید گفت که فرهنگ ساخته خود انسان است که با شایستگی فکری وعقلی خود فرهنگ را می‌سازد. ساختن انسان توسط خود به وسیله ایجاد فرهنگ را می‌توان بعنوان یک فرآیند در نظر گرفت که در طی زمان این حرکت را ادامه داده است و برحسب شرایط موجودی زمانی و مکانی خود، این فرهنگ‌ها را شکل داده است تا بتواند خودرا بر جهان مادی و معنوی تطبیق دهد.
پس فرهنگ دست ساخته انسان، وسیله‌ای برای تطبیق انسان با زندگی خود در این جهان است. و این جنبه‌ای از تعریف انسان است که کمتر مورد توجه تعریف‌کنندگان فرهنگ از هر نحله تخصص قرار گرفته است و چون شرایط وجودی انسان در مکان‌های مختلف و زمان‌های متنوع فرق داشته است، بعبارتی دیگر می‌توان گفت انسانها برحسب شرایط دارای است انسانیت‌های مختلف می‌باشند. این تنوع‌های مختلف فرهنگی در طی زمان مورد توجه انسانها بوده است. از دیر زمان که انسان‌ها گاهی بخاطر کنجکاوی و یا برای بدست آوردن زندگی بهتر کوچ و به انسان‌های دیگر در میان کوه‌ها و دشت‌ها برخورد می‌کرده‌اند (حال چه با جنگ و چه با صلح ) برای آنها، این انسان‌ها متفاوت از خودشان قلمداد می‌شده‌اند و آن بخاطر متفاوت بودن فرهنگ آنها بوده است.
فرهنگ‌ها چه با جنگ و یا صلح با هم تبادل داشته‌اند. و این تبادل و یا تهاجم وسیله تغییر و تحول و انتقال فرهنگ در طول تاریخ بشری بوده است و. کم کم این فرهنگ‌های بشری در اثر برخوردها، دارای شباهت‌ها و تفاوت‌ها شده‌اند که این تبادل موضوع دیگری برای مطالعه فرهنگ در ماقبل تاریخ و زمان تاریخی می‌باشد که از چگونگی انتقال و تأثیرگذاری این فرهنگ‌ها بریکدیگر و شباهت و تفاوت‌ها بحث می‌کند .
در طول زمان از تنوعات فرهنگی کاسته و اشتراکات فرهنگی افزایش یافته است . هر چه انسان‌ها ارتباط بیشتری با جاهای دیگر پیدا کرده‌اند از حالت تشخص فرهنگی خاص خود درآمده و به تشابهات فرهنگی دست پیدا کرده‌اند. البته به معنای این نیست که این انسان‌ها دیگر دارای تفاوت فرهنگی نخواهند بود و یا در آینده تفاوت فرهنگی وجود نخواهد داشت.
چرا که همانطور که گفتیم انسان‌ها فرهنگ را برای تطبیق زندگی خود با شرایط جهانی وطبیعی بوجود می‌آورند که بدلیل اختلاف این جهان‌ها و این طبیعت‌ها، فرهنگ‌ها نیز هرگز یکی نخواهند شد. درباب پست مدرنیسم دونظریه وجوددارد که یکی بیان می‌کند که تشابهات فرهنگ‌ها در جهان تا آن حد زیاد می‌شود که دنیا شبیه یک شهر کوچک و بلکه شبیه یک دهکده باتشابهات فرهنگی زیاد خواهد شد. ونظر دومی این است که هرگز اختلافات فرهنگی از صحنه دنیا از بین نخواهد رفت .
ایجاد کنندگان نظریه دهکده جهانی که در رأس آن آمریکا است با قوم مداری خود درصددند تا کلیه ارزشهای جهانی را براساس قومیت و ارزش امریکایی تعریف و جا بیاندازند. اما جدای از این مقولات، بایستی گفت که انسانها با فرهنگ‌های مختلفی که دارند وبرحسب شرایط و وسائل ارتباط جمعی، این فرهنگ‌ها در هم تأثیر خواهند گذاشت .

به طور خلاصه اینکه مقوله فرهنگ با این تحولات و هویت وجودی و ارتباط با شرایط موجود جهان طبعیت. مورد توجه متفکران واقع شده است و متفکران سعی کرده‌اند تا با مفهوم‌سازی و تعریف کردن و تعیین هویت و تحرکات آن و کیفیت این تحرکات، به یک معنا برسند که همین اندیشه متفکران نیز سبب رواج فرهنگ‌های خاص شده است .

برای شروع درباره هر چیز بعنوان اولین نامیدن آن شیء به نامی است که این نام شباهتی ازنظر لفظ یا معنی با آن شیء داشته باشد. انسان بدون این شباهت هرگز لفظی را بر معنایی قرار نداده و اسمی را برای شیء انتخاب نکرده است .

تعریف نیز یک نامیدن است که شاید بتوان گفت یک نامیدن مرکب، متفکران برای تفکر در باب فرهنگ بایستی از تعریف آن آغاز می‌کردند واین متفکران و فیلسوفان بدون ارتباط با این نمی‌دانستند به تعریف این مقوله بپرازند. و از طرفی این مقوله انسانی همانند دیگر مقوله‌های انسانی دیگر در عین سادگی و ملموس بودن دارای پیچیدگی خاص خود می‌باشد. همچنین تحت تأثیر مکاتب مختلف فلسفی و علمی واقع شد.
دانشمندان علوم انسانی همواره برای دریافت درست مقوله‌های انسانی پناه به مفاهیم و مدل‌ها و مکاتب بالاتری بوده‌اند تا بتوانند این مقوله‌ها را بهتر بشناسند و به همین سبب علوم اجتماعی دارای چندین پارادایم در درون خود می‌باشد و چندین مکتب مشغول به تجزیه و تحلیل موضوعات و روابط بین آنها هستند و این همان نکته‌ای است که برخی را درباره علمی بودن علوم انسانی به شک و تردید انداخته است .

از طرفی دیگر این مکاتب، در ابتداء به یک نوع تعریف خاص از موضوعات و مفاهیم می‌پردازند و سپس تا آخر تجزیه و تحلیل‌های خود همان راه خاص را می‌پیمایند و از اینجا می‌توان پی به اهمیت تعریف در علوم انسانی برد.

فرهنگ نیز همینطور است. زیرا اهمیت بسار زیادی در علوم انسانی بعنوان یک مفهوم کلی و عام داشته که می‌توانسته زندگی و رفتار شخصی و اجتماعی انسان و ساخت جوامع انسانی را بنمایاند. بنابراین هر کدام از متفکران با توجه به نحله خاص و برای تبیین واقعیات اجتماعی و انسانی اطراف خود به تعریف خاصی پرداخته‌اند که تعریفی که توسط دیگری انجام گرفته کاملاٌ متفاوت و حتی متضاد می‌باشد. این تعریف‌ها به متفکران نحله‌های فکری این قدرت را می‌بخشد که در مورد هویت فرهنگی و تحولات آن و برنامه‌ریزی فرهنگی به نظریه‌پردازی بنشینند. امروزه در پهنه دنیای انسانی ما شاهد برنامه‌ریزیهای مختلقی از نظر فرهنگی که متأثر از نحوه نگرش آنها به فرهنگ است، با توجه به واقعیت‌های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی می‌باشیم .

از این رو ما بایستی دقیقاً با توجه به نوع تعاریف مربوط به فرهنگ و همراه با واقعیت‌های مربوطه به کشور محل تولد آن تعریف و آن تعریف و نحله‌های مربوط به آن، و نیز نتایج این تعاریف بر نوع سیاستگذاری در این باب توجه کنیم، تا بتوانیم با توجه به واقعیات موجود در کشور خود به تعریف و سپس سیاستگذاری مناسب برسیم. و این اولین قدم برای هر امر می‌باشد. که متأسفانه همیشه بطور سطحی نگری به مراحل بالاتر از این تعاریف درفرهنگ و خصوصاٌ توسعه فرهنگی پرداخته می‌شود. و سپس ناخواسته تن به سیاستگذاریهایی می‌دهیم که درنهایت به فرهنگ خود و توسعه مطلوب فرهنگی نمی‌رسیم. از اینجاست که ضرورت بررسی تعاریف فرهنگ روشن می‌شود .

آنچه که امروزه ما در بحثهای فرهنگی شاهد و ناظر آن هستیم علاوه بر پذیرفتن مفاهیم وارداتی از فرهنگ و نحوه تعریف آن، باید گفت برنامه‌ریزی و سیاستگذاری فرهنگی نیز که براساس صورت گرفته نیز وارداتی است، که اگر ما این را حمل بر توطئه بیگانگان نکینیم بایستی گفت این امر ازسادگی و تفکر سطحی که همیشه ازآفات عمده جهان سوم می‌باشد ناشی می‌شود. فرهنگ یکی از دهها موضوعی است که مورد احتیاج جهان سوم می‌باشد که به این صورت با آن برخورد می‌شود .

و اولین نتیجه و مهمترین آن همین است که ما نمی‌توانیم به موضوعات فرهنگی آنچنان که هست بپردازیم و درنهایت به علوم محلی شده انسانی مربوط به کشور خود برسیم. تاریخ جهان سوم چه از نظر فرهنگی و چه از نظر علمی، خصوصاٌ علوم انسانی ، پر از این فجایع فکری است که در نهایت نتوانسته‌اند به هویت وجودی خود واقف شوند و سپس قدمهای مناسب برای نجات خود بردارند و حتی قدمهایی نیز که بر می‌دارند باعث می‌شود تا بیشتر در این باتلاق فرو روند. پس بایستی قبل از فکر و تفکر و سیاستگذاری ، به مفاهیم بیندیشیم تا راه اشتباه نرویم .

تعریف فرهنگ

قبل از تقسیم‌بندی تعاریف دونکته درباره فرهنگ قابل تأمل می‌باشد. یکی اینکه بعضی فرهنگ را تعریف به یک وجود آرمانی در سطح جامعه کرده‌اند. در ادبیات فارسی نیز چنین دیدگاهی وجوددارد. در آنجا فرهنگ به ادب و عقل و یا دانش و بزرگی معنا شده است. همچنین در کتابهای لغت آمده است: فرهنگ ادب باشد: صحاح الفوس

فرهنگ عقل باشد: معیار جمال

هر که نیکتر داند در علم و چیزها که مردم بدان فخر کنند گویند مردی فرهنگی است: تحفه‌الاحباب

در متون پهلوی نیز فرهنگ آرمانی را در نظر داشته‌اند.

…… به هنگام، به فرهنگستان دادندم و به فرهنگ کرنم سخت شتافتند : خسرو قبادان و ریدکی

… و چهارم شناختن خوی نیک و خوی بد مردم است و شناختن راه اکتساب خصال خوب و پرهیز از خصلتهای بد . و این را علم فرهنگ خوانند : چاودان نامه افضل کاشانی

بیاموخت فرهنگ و شد برمنش برآمد زبیغاره و سرزنش

که فرهنگ آرایش جان بود زگوهر سخن گفتن آسان بود

کزیشان همی دانش آموختیم به فرهنگ دلها برافروختیم

فردوسی

دشمن عقل که دیده است کز آمیزش او همه عقل و همه علم و همه فرهنگ شویم

مولوی

خداوند تدبیر و فرهنگ و هوش نگوید سخن تا نبیند خموش

سعدی

این نگرش هنوز در جامعه ما وجود دارد که انسان با فرهنگ کسی است که آداب دان و مؤدب باشد. و انسان بی‌فرهنگ نیز عکس این معنا را دارد. این معنای موجود و نهادینه شده در جامعه عوارض نامناسبی در پی‌دارد. در ابتدا بایستی گفت این نوع تعریف‌ از فرهنگ سبب می‌شود همواره در یک حالت آرمانی زندگی کنیم و واقعیات نادیده گرفته شوند حال آنکه فرهنگ یک واقعیت اجتماعی است که دارای تغییر و تحول از دید کسانی که فرهنگ ، با دید آرمانی نگاه می‌کنند به نوعی تغییر ارزشهاست، حال آنکه همانگونه که گفته شد این تغییر و تحول طبیعی می‌باشد. و بدین ترتیب انسانهای محافظه‌کار و سنت‌گرا که مانع هر گونه تحول و رشد هستند تبدیل خواهند شد که در قشرها و شهرهای سنتی و غیره شاهد آن هستیم .

ضرر دیگر آرمانی دیدن فرهنگ این است که نتوانیم فرهنگ واقعی جامعه و اجزاء آن و چگونگی ارتباط این اجزاء را بشناسیم و از این تعریف در سطح جامعه، در دل و روح مردم جا افتاده است آنگاه متوجه خواهیم شد که ازیک برنامه‌ریزی فرهنگی بطور دقیق و سپس سیاستگذاری‌های درست محروم خواهیم شد. و در نهایت نیز اگر موفق به برنامه‌ریزی دقیق و سپس سیاستگذاری‌های درست شویم قابلیت اجرای این برنامه‌ریزی‌های درست را نیز نخواهیم داشت چون در جامعه با ممانعت روبرو خواهد شد .

از طرف دیگر سبب خواهد شد که مردم عادی الگوهای فرهنگی بیرونی و بیگانه را بعنوان یک فرهنگ به معنای آرمانی پذیرند و این جریان شدت پذیرد، بدون آنکه به محتوای فرهنگی واقعی جامعه نظر کنند .از این رو جریان فرهنگ‌پذیری ازشدید خواهد شد و تاریخ گذشته ما نیز شاهد براین نکته می‌باشد .

با این نفاسیر کاملاٌ بدیهی است که ضرورت تفسیر این مفهوم درسطح جامعه لازم بنظر می‌رسد تا مردم به یک دید درست از فرهنگ برسند و سیاستگذاریها و برنامه‌ریزی‌ها دقیق‌تر و کامل‌تر انجام و اجرا بشود .

اما نکته دیگر درباره فرهنگ :

فرق بین فرهنگ و تمدن می‌باشد که در کشورهای استعمارگر مثل انگلیس بجای یکدیگر بکار می‌رفته و این دو ازیکدیگر نداشتند و همین باعث می‌گردید تا این نگرش خاصی داشته باشد. و بنابراین همین برداشت بود که جوامع دیگر را عقب مانده و بی تمدن و بی‌فرهنگ می‌دانستند و در برابر فرهنگ قطعاٌ نوع خاصی از سیاستگذاریها را نسبت به ملل دیگر روا می‌داشت و در تاریخ، شاهد آن هستیم که این کشورها ذلت‌های دیگر را وحشی و بربر می‌خواندند ومدت زمانی طولائی صرف شد تا این دو مفهوم از هم جدا شدند و بدین ترتیب ازبار ارزش مفهوم فرهنگ کاسته شد.

البته این نکته قابل ذکر است که در تمدن بیشتر به پیرفت‌های بشری مثل تکنولوژی و نحوه استفاده از آن اطلاق می‌شود و این مفهوم با فرهنگ زیاد ارتباط دارد و در واقع از یکدیگر جسمانی پذیر نخواهند بود. پس نبایستی در مقابل افراط مذکور، تفریط شود وتمدن را از فرهنگ جدا کنیم تا دوباره برای مقابله با بیگانگان دچار سنت‌گرایی افراطی شویم و از پذیرفتن آثار تمدن و تأثیر آن بر فرهنگ و رشد آن غافل شویم. با این پیش زمینه به طبقه بندی تعاریف فرهنگی می‌رسیم .

فرهنگی بیرونی و بیگانه را به عنوان یک فرهنگ به معنای آرمانی پذیرند و این جریان شدت پذیرد، بدون آنکه به محتوای فرهنگی واقعی جامعه نظر کنند . از این رو جریان فرهنگ پذیری از شدید خواهد شد و تاریخ گذشته ما نیز شاهد براین نکته می‌باشد .

با این تفاسیر کاملاٌ بدیهی است که ضرورت تفسیر این مفهوم در سطح جامعه لازم بنظر می‌رسد تا مردم به یک دید از ست فرهنگ برسند و سیاستگذاریهاو برنامه‌ریزی‌ها دقیق‌تر و کامل‌تر انجام و اجرا بشود .

اما نکته دیگر درباره فرهنگ :

فرق بین فرهنگ و تمدن می‌باشد که در کشورهای استعمارگر مثل انگلیسی بجای یکدیگر بکار می‌رفته و این دو دایی از یکدیگر نداشتند و همین باعث می‌گردید تا این نگرش خاصی داشته باشد . و بنابراین همین برداشت بود که جوامع دیگر را عقب مانده و بی تمدن و بی فرهنگ می‌دانستند ودر برابر این دو مفهوم مقاومت می‌ورزیدند . این نوع تعریف از فرهنگ قطعاٌ نوع خاصی از سیاستگذاری‌ها را نسبت به ملل دیگر روا می داشت . در تاریخ ، شاهد آن هستیم که این کشورها ملت‌های دیگر راد وحشی و بربر می خواند ند و مدت زمانی طولانی صرف شد تا این دو مفهوم از هم چدا شدند و بدین ترتیب از باز ارزشی مفهوم فرهنگ کاسته شد .

البته این نکته قابل ذکر است که تمدن بیشتر به پیشرفت های بشری مثل تکنولوژی و نحوه استفاده از آن اطلاق می شود و این مفهوم با فرهنگ زیاد ارتباط دارد و در واقع از یدیگر جدا می پذیرد نخواهند بود . پس نبایستی در مقابل افراط مذکور، تفریط شود و تمدن را از فرهنگ جدا کنیم تا دوباره برای مقابله با بیگانگان دچار سنتگرایی افراطی شویم و از پذیرفتن آثار تمدنی و تأثیر آن بر فرهنگ و رشد آن غافل شویم. با این پیش زمینه به طبقه‌بندی تعاریف فرهنگ می‌رسیم .

طبقه بندی تعاریف فرهنگ

بطور کلی می‌توان دیدگاهای مختلف درباره فرهنگ را به ۵ دیدگاه تقسیم کرد .

۱_ دیدگاه مارکسیستی یا دیدگاه تضادگرایان :

این دیدگاه ، فرهنگ را روبنای می‌داند که بر اساس اقتصاد بنا شده و روابط اقتصادی، تعیین کننده نوع فرهنگ می‌باشد. پس برای برنامه‌ریزی فرهنگی بایستی رویکردی به برنامه‌ریزی اقتصادی داشت و کاری به روبنا یعنی خود فرهنگ نداشته باشیم. این دیدگاه از رنگ و بوی انسانی تهی می‌باشد و سبب می‌شود که برای فرهنگ برنامه‌ریزی مکانکی انجام گیرد. تجسم وجودی این چنین برنامه‌ریزی در شوروی سابق تحقق یافت و سبب شد که انحطاط فرهنگی و عدم تراکم فکری و فرهنگی درسطح خود فرهنگ بوجود آید .

ازطرف دیگر مارکسیست‌ها و تضادگرایان به فرهنگ موجود در سطح یک جامعه رجوع و سعی می‌کنند همان فرهنگ عامه را مورد ستایش قرار دهند و این عام‌گرایی فرهنگی سبب رکود فرهنگی در سطح جامعه خواهد شد .

این امر در آثار ادبی مارکسیتهایی که در جهان سوم وجود داشتند کاملاٌ واضح بود . این نوع تعریف نهایتاٌ به سقوط و رکود فرهنگی منجر خواهد شد. از این رو نمی‌توان فرهنگ را براساس اقتصاد تعریف و یا برنامه‌ریزی فرهنگی را بر اساس اقتصاد بنا کرد و روح اقتصاد نبایستی بر فرهنگ مسلط شود. چرا که خود فرهنگ یک واقعیت مستقل می‌باشد که بایست همانطور در نظر گرفته شود و آنگاه تأثیر و تأثر آن را با دیگر عوامل دید.

۲_ دیدگاه تکامل‌گرایان :

این دیدگاه که از قرن نوزدهم بوجود آمد، هنوز قوت خویش را در تحلیل مسائل علوم اجتماعی چه جامعه‌شناسی و چه مردم شناسی داراست. این دیدگاه همه چیز را در حال حرکت و تحول می‌بیند و گاهی این تحول را در جهت کامل شدن می‌داند که این کامل شدن بر حسب ارزش‌ها معنا می‌شود و از این جاست که برچسب ارزش‌گرایی به این تئوری خورده می‌شود. این دیدگاه از تاریخ نیز درتحلیل مسائل اجتماعی بهره‌مند می‌شود و سعی می‌کند واقعیت‌های اجتماعی را در طی یک فرآیند تاریخی مطالعه کند و آنگاه به یک حکم کلی و قوانین اجتماعی برسد .

این دیدگاه نیز درباره فرهنگ به تعاریفی پرداخته است که اساس را بر میراث تاریخی فرهنگ گذاشته و به تحلیل می‌پردازد .

ساپیر یکی از اندیشمندان این دیدگاه است که در تعریفی آورده :

فرهنگ یعنی مجموعه مرتبطی از کردارها و باورها که از راه جامعه به ارث رسیده و بافت زندگی مارا تعیین می‌کند .

مایرس نیز اندیشمند دیگری است که می‌گوید :

فرهنگ آن چیزی است که از گذشته آدمیان بازمانده است و در اکنون ایشان عمل می‌کند و آینده‌شان را شکل می‌دهد.



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...



هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi