جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

خانواده

1,065

بازدید

خانواده ۳٫۳۳/۵ (۶۶٫۶۷%) ۳ امتیازs
درجوامعی مانند ایران که در برزخ  بین سُنت و مدرنیته  بسر می برند، خانواده کوچکترین واحد اجتماعی است که سیستم طبقاتی را بازتولید می کند، یعنی کوچکترین نهاد تولید و باز تولید در جامعه.
تولیدآذوقه، کالا و خدمات، مراقبت و پرستاری ازسالخوردگان وکودکان، انتقال سرمایه و مالکیت به نسلهای بعدی، تجدیدنسل، تربیت و پرورش اجتماعی کودک، انتقال ارزشها و قواعد اجتماعی به نسل بعدی، ایجاد روابط اقتدار وکنترل وتنظیم روابط جنسی ازجمله وظایف نهاد خانواده است.
تاریخ خانواده مرتبط است با تاریخ جامعه ی طبقاتی و ایجاد مالکیت خصوصی. در واقع تاریخ تمایزات واختلافات اجتماعی وجنسیتی میان زنان  و مردان به آغاز تکوین جوامع طبقاتی باز می گردد البته  باید نقش سایر عوامل موثر در ایجاد و تداوم این نهاد از جمله  عوامل زیست شناسی، روانشناختی، فرهنگی، اجتماعی و ۰۰۰  را حتمأ در نظر داشته  باشیم  و رابطه ارگانیک و هماهنگ بین این مجموعه عوامل را در تاریخ نادیده نیانگاریم.
خانواده  یک  نهاد اجتماعی بوده که با ظهور جامعه طبقاتی نطفه تبعیض جنسی را همواره  در خود پرورده  و آن را در پوشش های مختلف عملی ساخته است. خانواده در هر دوره تاریخی ویژگی های معینی داشته  که آن را از دوره های  قبل و بعد خود متمایز می کرده است. این نهاد دیرین سیستم طبقاتی در دورانهای ِ مختلف تاریخی دستخوش تغییر و تحولاتی گشته  که  این تغییرات در هماهنگی و انطباق  با تغییر و تحولات اجتماعی رخ داده و طبعأ سیر این تغییرات در کشورهای  به اصطلاح ‌“پیشرفته” به  فراخور روند تاریخی آن تفاوتهایی  با  سیر تغییرات  در کشورهای  به اصطلاح “جهان سوم” دارد.
همزمان  باتکوین  جوامع طبقاتی  مردان عمدتأ به دلیل تاریخی ونه الزاماً علل طبیعی و زیستی، تمامی  عرصه  های تولیدی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک جوامع انسانی را در ید قدرت خود در آوردند و زنان را هم برده خود ساختند. واپس  راندن  زنان  در عرصه های ِ مختلف زندگی اجتماعی همزمان  با ایجاد سیستم هرمی قدرت در سطوح  مختلف اجتماعی شکل گرفت. در واقع آنچه  را که در طی تاریخ تا مقاطعی از خانواده هسته ای بورژوایی بر زنان رفته  باید در درون خانواده مورد بررسی قرار داد. ( امروزه دیگر در غرب خانواده هسته ای بورژوایی نقش سابق را نداشته و تحت تاثیر عوامل مختلف اهمیت و جایگاه سابق خود را از دست داده، در غرب این نه خانواده بلکه فرد و احد تولید و مصرف است، لذامی توان نقش زن را خارج از چارچوب خانواده مورد بررسی قرار داد.)
در سیر تکامل تاریخی انسان، جانشینی زندگی گروهی وکار جمعی، شکاف بزرگی میان زندگی انسانی و قلمر و زندگی حیوانی ایجاد نمود. انسان می بایست به پشتوانه قدرت بدنی خود در اشکال جمعی به مصاف با طبیعت برود. آنچه تاریخ نمایانگرآن است تولدِ انسانِ اجتماعی است. انسان در فرآیندکار روابط طبیعی را تغییرداده و باکار ِجمعی مناسباتِ تازه ای را جانشین آن ساخته ، پس ازآنجایی که  انسان موجودی اجتماعی است انسانهای نخستین درقالب ساختارهای اجتماعی گردهم آمدند. خاندانِ مادری شکلِ بدوی ساختارِ اجتماعی بوده وقدمتی به اندازه خود بشریت دارد.
 جامعه مادری چیزی پیش از یک مادرسالاری و نوعی اخوت مادرسالارانه بود، زنان در اولین مرحله بربریت  که با کشاورزی آغاز شد به  اوج نفوذ و اعتبار رسیدند. در این مرحله شکار شغلِ تمام وقت و اجتناب ناپذیر مردان شد.کشف کشاورزی  به وسیله زنان  و خانگی  کردن گله های  حیوانات  توسط آنان  باعث افزایش ذخیره مواد غذایی، افزایش جمعیت، تبدیل چادرگاههای ایلی  به  دهکده ها، سپس شهرهای کوچک و بزرگ شد. گر چه در اولین مرحله بربریت خانواده پا به عرصه گذاشته بود ولی خانواده مادرنسب  بود در مرحله بعدی بربریت زنها از این منزلت تنزل کردند و جامعه پدرسالاری  حاکم شد همزمان بازوال و انحطاط نظامات بدوی مردها نیز همراه بازنان به خفت افتادند. در اندک زمانی از دیدگاه تاریخی بارهایی  مردان از شکار تقسیم کار بین زن و مرد بصورت  یک واقعیت  در آمد.
 انقلاب کشاورزی نشاندهنده  مرزبین دوره جمع آوری خوراک باتولید خوراک، در مرز بین دوران توحش و تمدن و نمایانگرسیستم نوین اجتماعی و وارونگی  نقش رهبری اجتماعی و اقتصادی زن و مرد شد. فراوانی مواد غذایی برای جمعیت فزاینده نیروی جدید تولیدی را آزاد کرد و همراه باآن مناسبات تازه  تولیدی بوجود آمد و مجموعه ی تازه تقسیم اجتماعی کار به جای تقسیم کارِ بین زن و مرد پدیدار شد. کارگران  صنعتی شهری از کارگران کشاورزی جدا شدند وکارگران ماهر از کارگران  ساده و مردان به تدریج کار زنان را به دست گرفتند، همان شرایطی که آزادی مردها را فراهم ساخت سرنگونی مادرسالاری وبردگی زنها را نیز به همراه آورد همین که تولید اجتماعی به دست مردان افتاد دستِ زنان از زندگی  تولیدی کوتاه شد و به سوی وظایف  بیولوژیکی مادری  پس رانده شدند، بر خرابه های مادرسالاری  جامعه طبقاتی به وجود آمد، مردان در رأس هرم قدرتِ خانواده و اجتماع قرارگرفتند. با رونق مالکیت خصوصی و مردسالاری  حقوق و اختیارات زنان  در مورد زندگی و سرنوشت و حتی پیکرشان محدود شد، با وابستگی اقتصادی زنان ونیاز آنان به حمایت  مردان  این محدودیت و تنزل شدیدتر گردید، نابرابری  جنسی یکی از مظاهر متعدد تعدی و تبعیضی است که با مالکیت خصوصی و تقسیم جامعه به طبقات عجین شده است.
به هرحال خانواده  به شکلِ “خانواده گسترده”، به نهادی “تولیدی ـ مصرفی” تبدیل شد، هم مایحتاج خود را تولید و مصرف می کرد و هم به مرور مازادی برای مبادله در بازار می آفرید.
خانواده گسترده به لحاظ اینکه تولید کننده بود نظم و انضباط خاصی را جهت تداوم حیات خود ایجادکرده بودکه مرد را عمدتأ به مثابه پدر و بزرگ ایل و طایفه و خاندان در رأس روابط خویشاوندی  قرار داده بود. در درون خانواده نقشِ زن  به مثابه مادر مشخص بود، وی علاوه  برشرکت در تولیدکشاورزی و دامداری  و صنایع دستی، انتقال دهنده نقش و جایگاه زن در جوامع طبقاتی به فرزندان به ویژه دختران بود.
شکل خانواده در خانواده گسترده از شکل کل جامعه تبعیت میکرد. این هرم به سهمِ خود اساساً مولد هرم اجتماعی  بود که در رأس آن رییس، حاکم یا پادشاه یا فرمانروایی  مستبد قرار داشت و آحاد مردم گویی در مالکیت او بودند. مالکیت خصوصی از این مقطع تاریخی بلای جان وزندگی آدمیان شد. انسانها در همه مراتب اجتماعی ازشأن و منزلت انسانی خود دور شدند، جامعه در عین وحدت دچارِ ازهم گسیختگی در ابعاد عاطفی و اجتماعی گردید. از این مقطع تاریخی مالکیت خصوصی در اشکالِ مختلف، خانواده را در مداری قرار داد که انسانها و بویژه زنان را در اسارت بینش و فرهنگ بازدارنده خود درآورد، بنابراین وقتی به مسئله خانواده می پردازیم باید هم آن را درکلیت خود به عنوان یک نهاد طبقاتی بررسی کرده و هم تأثیرات فراوان آن را در ابعاد مختلف بر روی تک تک افراد مطالعه کنیم، باید فرزندانِ دختر، از بدوِ تولد، حتی پیش از تولد مورد بررسی قرارگیرند که چگونه در چار چوب روابط ظالمانه  مالکیت  خصوصی مردسالار در جهتِ بازتولید همان سیستم پرورش  می یابند، باید فرزندانِ پسر و چگونگی  نقشِ آنها در بازتولید سیستم مورد بررسی قرارگیرد، سیستمی که همه انسانها اسیرآنند ولی زنان بویژه مورد ستم چندگانهآن قراردارند، چراکه در تمام سطوح برده این سیستم هستند، در حالیکه مردان  بخاطر همانندی جایگاه آنها با رأس هرم جامعه و طبقات فرادست از امتیازاتی برخوردار هستند.


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

نهاد های کشور فرانسه

469

بازدید



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

ریشه‌های فقر و فساد

567

بازدید

 برای مبارزه با فقر و فساد، یعنی دو آفت بزرگ زندگی اجتماعی و اقتصادی، باید ابتدا به علل آنها توجه کرد. تا وقتی که این علت‌ها از میان نرود، فقر و فساد ناگزیر به اشکال مختلف باز تولید خواهد شد. فقر از لحاظ اقتصادی عمدتا دو چهره دارد: بیکاری و درآمد ناکافی. فساد الزاما وابسته به فقر نیست، اما فقر ممکن است زمینه ساز گرایش به فساد باشد. فساد اقتصادی اساسا عبارت است از: سوء استفاده از قدرت و امتیازات ویژه و کم و بیش انحصاری در جهت کسب درآمدهای خارج از چارچوب قانون یا عرف اقتصادی جامعه، حال باید دید چه عواملی این پدیده را در جامعه رشد می‌دهند.
 بیکاری یک پدیده اقتصادی است که علت‌ آن مازاد عرضه نیروی کار نسبت به تقاضا برای نیروی کار است. این پدیده نشانه وضعیت رکود یا عدم رونق اقتصادی است. به  عبارت دیگر، عدم تمایل بنگاه‌های بالفعل و بالقوه اقتصادی برای تولید بیشتر و استخدام نیروی کار، عامل اصلی گسترش بیکاری است. بنگاه‌ها زمانی تولید را افزایش می‌دهند که تولید سودآور باشد و زمانی به استخدام نیروی کار دست می‌یازند که بازدهی اقتصادی نیروی کار بیش از دستمزد پرداختی باشد.
 چرا افزایش تولید برای بنگاه‌ها سودآور نیست؟ از یک طرف هزینه‌های نامرئی تولید (هزینه‌های معاملاتی) بسیار بالا و از طرف دیگر نظام مالیاتی و برداشت‌های گوناگون از درآمد و سود بنگاه‌ها به صورت عوامل مهم بازدارنده عمل می‌کنند.
 منظور از هزینه‌های نامرئی یا معاملاتی عبارت است از: صرف وقت و انرژی زیاد، و بعضا صرف منابع مالی به صورت پول چای یا رشوه برای اخذ مجوزهای گوناگون از مراجع مختلف اداری برای راه‌اندازی و ادامه فعالیت اقتصادی.
 تعریف نشدن حقوق مالکیت فردی، هزینه‌های نامرئی مشابهی را برای به اجرا گذاشتن قرادادها و استیفای حق مالکیت به بنگاه تحمیل می‌کند مانند مشکل ناشی از امتناع برخی از مسوولان بخش‌های عمومی از اجرای قراردادها یا بر فرض مشکل عمومی چک های بلامحل در جامعه. به طور خلاصه می‌توان گفت که بنگاه اقتصادی در وضعیتی قرار دارد که منافع آن عمومی شده یعنی همه در آن شریک هستند یا ادعای سهم دارند اما هزینه‌های آن خصوصی و به عهده خود بنگاه است.
 چرا بنگاه‌ها استخدام نمی‌کنند؟ زمانی که هزینه نیروی کار بالاتر از بازدهی اقتصادی آن باشد، بنگاه از استخدام امتناع می‌کند. قانون کار و تامین اجتماعی هزینه‌های مرئی و نامرئی زیادی را علاوه بر حداقل دستمزد، به طرفین قرارداد کار تحمیل می‌کند.
 به طوری که عملا، هزینه نیروی کار دیگر تناسبی با بازدهی اقتصادی ندارد. به عنوان مثال ۳۰ درصد دستمزد تحت عنوان تامین اجتماعی از طرفین قرارداد کار گرفته می‌شود که نرخی مشابه به آن در هیچ جای دنیا وجود ندارد و در عمل به معنای افزودن به هزینه نیروی کار به میزان ۳۰ درصد است. بوروکراسی دولتی با تحمیل مقررات خود، آزادی قرارداد میان نیروی کار و بنگاه‌ را از آنها سلب کرده و مانع از توافق آنها برای استخدام در شرایطی خارج از این مقررات موضوعه تحمیلی می‌شود. اینجا بوروکراسی دولتی است که به بهانه حمایت از نیروی کار مانع از ایجاد اشتغال می‌شود و بیکاری را دامن می‌زند.
 چرا بخش وسیعی از نیروی کار درآمد ناکافی دارند؟ رکود اقتصادی و بیکاری مهم‌ترین عامل پایین بودن دستمزدها است.
 زمانی که فعالیت‌های اقتصادی دچار رکود است و بنگاه‌ها تمایلی به افزایش تولید ندارند و خیل عظیمی از بیکاران متقاضی استخدام هستند، برای بستن قرارداد کار، نیروی کار در موضع ضعیفی قرار دارد و ناگزیر نمی‌تواند دستمزد بالایی را مطالبه کند.
 پس درآمد ناکافی نتیجه دو عاملی است که پیشتر به آنها اشاره کردیم.
 چه عواملی موجب رشد فساد می‌شود؟ کسب درآمد غیرقانونی و نامشروع نه فقط یک مشکل اقتصادی بلکه مشکل اجتماعی و فرهنگی است. فساد اقتصادی اغلب ریشه در لابه‌لای بوروکراسی پیچیده در اقتصاد دولتی دارد. تقریبا هیچ موردی از فساد اقتصادی را نمی‌توان سراغ گرفت که به طور مستقیم یا غیرمستقیم از سوء استفاده از اختیارات و امتیازات مناصب دولتی ناشی نشده باشد. اقتصاد دولتی موجد موقعیت‌های انحصاری یا رانت‌ها است و این خود بزرگترین منشا فساد است.
 مجوزهای بازرگانی خارجی و داخلی در شرایط غیررقابتی، مجوزهای توزیع کالاها به قیمت دولتی در شرایط دو گانگی قیمت‌ها در بازار، اختیارات مربوط به اعطای تسهیلات بانکی با نرخ‌های بسیار پایین، اختیارات مربوط به توزیع ارز به قیمت‌های پایین و غیره همگی منابع اصلی فساد اقتصادی و ارتشا در جامعه ما است.
 اگر دقت کنیم می‌بینیم فقر و فساد هر دو ریشه در یک معضل اصلی دارد و آن سیطره بوروکراسی دولتی، چه به صورت تصدی و مالکیت و چه به صورت کنترل اداری، بر عرصه فعالیت‌های اقتصادی است، عرصه‌ای که قاعدتا حوزه فعالیت‌های خصوصی و قراردادهای توافقی است.
 اگر تشخیص بیماری را به طوری که گذشت، درست فرض کنیم تجویز درمان به شرح زیر خواهد بود.
 1- پایین آوردن هزینه‌های معاملاتی بنگاه‌ها از طریق مقررات زدایی و کاستن از بوروکراسی دولتی درخصوص اخذ مجوز تاسیس واحدهای اقتصادی و ادامه فعالیت آنها.
 2- پایین آوردن هزینه‌های معاملاتی از طریق تمهیدات حقوقی به منظور تعریف دقیق حقوق مالکیت فردی و تضمین اجرای قراردادها.
 3- اصلاح ساختاری و اساسی قانون کار و تامین اجتماعی در جهت تامین آزادی قرارداد میان نیروی کار و بنگاه از یک طرف و انحصار زدایی از تامین اجتماعی دولتی و ایجاد امکان برای رقابت بنگاه‌های خصوصی بیمه در زمینه قراردادهای آزادنه کار.
 4- آزادسازی فعالیت‌های اقتصادی در همه زمینه‌ها به منظور شکستن انحصارهای دولتی، ایجاد رقابت و بالابردن بهره‌وری اقتصادی.
 5- یکسان کردن قیمت‌ها در همه عرصه‌ها به منظور از میان بردن منشا رانت و فساد اقتصادی.
 6- مقررات زدایی در جهت کاستن از قدرت بوروکراسی و از میان برداشتن زمینه‌های سوء استفاده اقتصادی از قدرت اداری و سیاسی. کوتاه کردن دست بوروکرات‌ها و سیاستمداران از دست‌اندازی در فعالیت‌های اقتصادی، شرط لازم برای ریشه‌کن کردن فساد اقتصادی است.

ضرورت اصلاحات اقتصادی (در ایران) و الزامات نظام جهانی
             فرآیند جهانی شدن اقتصاد (Globalization) که همگرایی و ادغام (Integration) بازارهای تجارت، سرمایه و مالیه جهانی و بالاخره تنظیم و همسو کردن قوانین، مقررات و کارویژه های فعالیتهای اقتصادی در سراسر جهان را بدنبال داشته و در این راستا هر روز بر سرعت خود می افزاید نحوه و حوزه های تعاملات اقتصادی میان کشورها ومیان نظام اقتصاد جهانی و هر یک از کشورها را بطریق نوین تبین کرده است. جهانی شدن اقتصاد که در چارچوب گسترش، توسعه و همه گیر شدن نظام اقتصاد سرمایه داری به پیش می رود، الزامات تنظیمی لیبرالیسم نوین اقتصادی (Liberalism Regulation) را به عنوان ابزارهای ضروری و اولیه تعامل با نظام اقتصاد جهانی معرفی می کند. این الزامات در قالب اصلاحات نوین اقتصادی،‌تجاری، مالی، پولی و نیز اصلاح ساختار اقتصاد ملی کشورها وجایگاه دولت در آن ظاهر می گردند تا بدین ترتیب راه ورود و در واقع ادغام هر یک از اقتصادهای ملی در نظام اقتصاد جهانی را ممکن و هموار سازد.
            بهره مندی از مزایا و کاهش هزینه های تعامل هر یک از نظامهای اقتصاد ملی با نظام اقتصاد جهانی منوط به درجه و نحوه انطباق اصلاحات اقتصادی داخلی با الزامات نظام لیبرالیسم نوین اقتصادی و سرمایه داری در جهان است. اما از سوی دیگر، انجام اصلاحات اقتصادی داخلی که عمدتاً بر آزادسازی نظام اقتصادی و کاهش نقش وحضور دولت در پیکره اقتصاد ملی این کشورها پافشاری می کند به تنهایی و ضرورتاً تضمین کننده قطعی رشد و توسعه اقتصادی، افزایش درآمدهای اقتصادی، کاهش هزینه های تولیدی و تجاری، افزایش سهم از سرمایه گذاری خارجی، ظهور و تقویت مزیتهای نوین اقتصادی و تولیدی نسبی،  ارتقاع سطح تکنولوژی های پیشرفته تولیدی و نهایتاً بهبود جایگاه و قدرت رقابت اقتصادی کشورهای مربوط نمی باشد، بلکه تمامی اینها همچنین بستگی به جایگاه و حضور فعال سایر بازیگران دولتی، غیر دولتی و فراملیتی در نظام اقتصاد جهانی دارد به علاوه اینکه، الزامات نظام اقتصاد جهانی در جهت اجرای اصلاحات اقتصادی کشورها در مواردی می تواند منجر به آسیب پذیری های جدی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در سطح ملی و در سطح روابط این کشورها بانظام اقتصاد جهانی گردد و حتی در مواردی بحرانهای جدی اقتصادی برای این کشورها بدنبال داشته باشد، که بحرانهای اخیر در آرژانتین، برزیل،‌اوروگوئه و ترکیه از این نمونه هستند.
            به اعتقاد بسیاری از نویسندگان منتقد فرآیند جهانی شدن اقتصاد که به تبعات ناشی از نابرابری های اجتماعی این فرایند توجه ویژه ای مبذول می دارند،‌جهانی شدن اقتصاد سبب گسترش فقر و بیکاری و تنزل جایگاه اجتماعی بخش وسیعی از مردم در کشورهای فقیر و حتی در کشورهای غنی می گردد و به تعبیری جهانی شدن بعضی از مردم دارا و محلی شدن بعضی مردم ندار را بدنبال می آورد. به اعتقاد یکی از این نویسندگان جهانی شدن اقتصاد به سود داراترین کشورها و به ضرر ندارترین کشورها تمام می شود. بنابر آمار برنامه توسعه سازمان ملل متحد در بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ ندارترین کشورها که بیست درصد از جمعیت جهان را تشکیل می دهند شاهد کاهش سهم خود در مبادلات جهانی از ۴% به کمتر از ۱% بوده اند.
            بنابراین، نه فقط فرآیند جهانی شدن اقتصاد، الزامات گسترده ای را برای نحوه و میزان تعامل اقتصاد ملی هر یک از کشورها با آن تبیین می کند بلکه این الزامات و اصلاحات اقتصادی پیشنهاد شده با چالشهای جدی روبرو می گردند. در این راستا، شناخت اصلاحات اقتصادی پیشنهادی از سوی نظام اقتصاد جهانی برای ج.ا.ایران جهت تعامل هر چه بیشتر، بهتر و سودآورتر با این نظام و شناخت آسیبهای احتمالی ناشی از اجرای اینگونه اصلاحات،‌اهمیت و ضرورت بحث و بررسی موضوع فوق را نشان می دهد.
            در این نوشتار،‌ابتدا به برخی از ویژگی های فرآیند جهانی شدن اقتصاد در ایجاد و تبیین راههای نوین تعامل نظامهای اقتصاد ملی (از جمله ایران) با نظام اقتصاد جهانی اشاره می کنیم. سپس به برخی چالشها و ابعاد متناقض این فرآیند درچارچوب منافع و هزینه های تعامل با نظام اقتصاد جهانی می پردازیم. در مرحله سوم، رئوس اصلاحا ت الزامی تعریف شده از سوی نهادهای اقتصادی و مالی نظام اقتصاد جهانی در روابط با کشورها بویژه برای ایران را توضیح می دهیم. بدیهی است بحث و ارزیابی کافی مطالب ارائه شده در هریک از قسمتهای این نوشتار نیازمند حوصله، زمان و فضای هر چه بیشتر است و ما بعلت محدودیتهای گوناگون تنها به بیان اختصاری مطالب اکتفا می کنیم. چارچوب نظری این نوشتار در قالب رهیافت اقتصاد سیاسی (Political Economy Approache) مطرح می گردد و نگاه انتقادی (Critical) شیوه مشهود در بررسی الزامات ونتایج اصلاحات اقتصادی پیشنهاد شده از سوی اقتصاد جهانی لیبرال می باشد.
کارنامه نظام از منظر اقتصاد اسلامی
گذشت بیش از ۲۵ سال از برقراری حکومت مسلمین ایران، فرصت خوبی است تا اقتصاد ایران را با معیارها و اهداف مورد تأکید اسلام سنجیده، درجه اهتمام مسؤولان و میزان موفقیت آنان را در تحقق آرمان‌های اسلامی مشخص کنیم. برای این منظور وضعیت اقتصاد ایران را در مسایل زیر بررسی می‌کنیم:
۱ـ مبارزه با فقر ۲ـ مبارزه با شکاف طبقاتی ۳ـ تحریم ربا ۴ـ نظام مالیاتی ویژه ۵ـ تخصص‌گرایی ۶ـ استقلال ۷ـ تولید دانش ۸ـ کرامت دانشمند ۹ـ تحقیق و توسعه ۱۰ـ برنامه‌ریزی
البته تعالیم اسلام منحصر به این موارد نیست، به امید خدا در نوشته‌های بعدی سایر تعالیم بررسی خواهد شد. به عنوان روش کار، بیان می‌شود که در هر موضوعی، نخست وضعیت موجود بررسی، سپس وضعیت مطلوب (از دید اسلام) ارایه و با وضعیت موجود مقایسه می شود.
۱ـ مبارزه با فقر
الف ـ وضع موجود
متأسفانه عملکرد اقتصادی غلط در ایران سبب شده تا به رغم داشتن منابع اقتصادی بسیار غنی و نیروی انسانی بسیار فعال و با استعداد ـ که در المپیادهای علمی، آثار آن را می‌توان دید ـ فقر جولان دهد. در این مورد محققان(۱) اعلام کرده‌اند: در حالی که در جهان ۸۰۰ میلیون نفر در گرسنگی مطلق به سر می‌برند، کشور ما با داشتن تنها یک درصد از جمعیت جهان و در حالی که ۱۷ درصد کل ذخایر گاز جهان و ۹ درصد از ذخایر نفت جهان را داراست، بر اساس آمار سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۱، در ردیف یکصد‌وپنجاه‌وسوم از ۱۶۰ کشور جهان قرار دارد(۲) که بیانگر وضعیت اسفبار اقتصادی کشور و گسترش فقر در آن است. این آمار نشان می‌دهد که ایران از نظر گسترش فقر و ناداری در کنار فقیرترین کشورهای آفریقایی قرار گرفته است. آن هم ایرانی که جمعیت بااستعداد و فعال و ذخایر نفت و گاز آن خیره‌کننده است.
آقای مهندس جهانگیری ـ وزیر صنایع و معاون ـ نیز اعلام کرده است که در ایران، درآمد سرانه ۱۵۰۰ دلار است(۳). در حالی که این رقم برای کشورهای همسایه و مشابه ایران به ۱۰ هزار دلار می‌رسد. البته اگر توجه کنیم، درآمد سرانه رقمی میانگین است که از تقسیم درآمد ملی بر تعداد جمعیت حاصل می‌شود، می‌توان دریافت که با توجه به وجود شکاف طبقاتی، درآمد افراد فقیر که تعداد آنها بر اساس آمارهای رسمی دولتی بیش از ده میلیون نفر است، چقدر ناچیز می‌باشد.
در همین زمینه باید به وضعیت اسفبار کودکان فقیر اشاره کرد که در ایران یک میلیون کودک خردسال دچار سوءتغذیه هستند(۴)، میلیون‌ها کودک ایرانی فاقد امکانات تحصیلی، بهداشتی و درآمدی مناسب هستند که بعضا مجبور می‌شوند به گدایی، اعتیاد، تن‌فروشی روی آورند.
در همین زمینه در همایش ملی آسیب‌های اجتماعی ایران، گفته شد که ۶۸ درصد از شاغلان کشور زیر خط فقر زندگی می‌کنند و همین امر سبب پیدایش روسپی‌گری، خودکشی و گسترش فرار از خانواده، طلاق، فحشا، اعتیاد و دیگر مفاسد می‌شود. گسترش فقر سبب شده است که سالیانه ۲۰ هزار نفر در ایران اقدام به خودکشی کنند؛ یعنی در هر پانزده دقیقه یک نفر(۵).
ب ـ معیار اقتصاد اسلامی
اقتصاد اسلام به دو دلیل عمده فقر را تحمل نمی‌کند؛ ‌اول اینکه وجود فقر متضاد با هدف دین است، زیرا بنا به فرموده حضرت رسول(ص) «کاد الفقر ان یکون کفرا» (6) یعنی فقر به کفر منجر می‌شود. چون هدف دین، گسترش ایمان و محو کفر است، لذا اسلام نمی‌تواند فقر را پذیرا شود. درستی این حدیث شریف را هر یک از ما در زندگی روزمره خویش ملاحظه کرده‌ایم، حتی وقتی پدر فقیر می‌شود و نمی‌تواند درآمد لازم را برای خانواده بیاورد، فرزندان و همسر به او کافر می‌شوند ـ اغلب اینگونه است و کلمه «کاد» در حدیث مذکور ناظر بر همین حقیقت است ـ وقتی دولت، نتواند کار و درآمد مکفی برای مردم به وجود آورد و فقر در جامعه گسترش پیدا کند، مردم به آن دولت کافر شده، با آن مبارزه می‌کنند.
دلیل دوم آن است که هدف دین اسلام، گسترش مکارم اخلاق است که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»(7) یعنی من مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را گسترش دهم. با توجه به اثر فقر بر گسترش طلاق، از هم پاشیده شدن نهاد خانواده، گسترش فساد، فحشا، اعتیاد، خودکشی و دیگرکشی و غیره می‌توان دریافت که اقتصاد اسلامی، مخالف گسترش و وجود فقر به هر اندازه است، زیرا فساد اجتماعی ضدمکارم اخلاق است. پس هر اندازه فقر در جامعه وجود داشته باشد، به همان نسبت آن جامعه غیراسلامی خواهد بود.



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

تاثیر سوء مصرف مواد مخدر بر اختلالات روانی ۲

1,505

بازدید

تاثیر سوء مصرف مواد مخدر بر اختلالات روانی ۲ ۳٫۰۰/۵ (۶۰٫۰۰%) ۲ امتیازs
۱- تحمل        2- ماده بیشتر و طولانی تر از آنچه مورد نظر بوده مصرف می شود.
۳- ترک        4- صرف وقت طولانی برای تهیه یا مصرف ماده
۵- کنار نهادن فعالیت های شغلی و اجتماعی و تفریحی به خاطر مصرف مواد
۶- ادامه مصرف مواد علیرغم آگاهی به عوارض جسمی یا روانی آن
ترک  : عبارت است از بروز علائم جسمی، با کاهش یا قطع مصرف طولانی مدت مواد مخدر، این علائم جسمی، در مورد هر ماده اختصاصی است.
اعتیاد به ۲ دسته تقسیم می شود:
۱- اعتیاد مجاز: به وابستگی و تداوم در مصرف موادی که به عنوان دارو شناخته شده و به طور طبیعی یا مصنوعی به دست می آید و معمولاً شامل بسیاری از مواد دارویی به ویژه آرام بخش ها و خواب آورها می شودکه با تجویز پزشک یا اغلب خودسرانه مصرف می شود.
۲- اعتیاد غیرمجاز: به وابستگی فرد به مصرف همیشگی مواد و بهره گیری از عواملی که بنابر قوانین کشوری یا بین المللی غیرمجاز شناخته می شود، این امر در نتیجه ناپسندبودن مظاهر اعتیاد از دیدگاه پزشکی، بهداشتی، روانی و اجتماعی غیرمجاز تلقی می شود.
اعتیاد به هر شکلی که باشد، معمولاً طی یک دوره ۳ مرحله ای انجام می گیرد که این مراحل عبارتند از:
الف) مرحله آشنایی: در این مرحله شخص در اثر مسامحه یا تشویق دیگران یا میل به انجام کار تفریحی یا کنجکاوی یا علل دیگر مانند کسب لذت، به مصرف  مواد مخدر آشنا می شود.
ب) مرحله میل به افزایش مواد: در این مرحله، بدن هر روز به مواد بیشتری نیاز پیدا می کند و بعد از مدت ها مصرف برای رهایی از آن با امیال خود دست به مبارزه می زند.
ج) مرحله اعتیاد (بیماری):
در این مرحله، بعد از شک و تردید و شاید مدتی ترک اعتیاد شخص سرانجام به مرحله اعتیاد واقعی می رسد که اگر مواد مخدر کم یا بدون رعایت ترتیبات لازم ناگهان قطع شود نشانه های سندرم محرومیت بروز می کند. (زیان های اعتیاد، نشریه اطلاعات، ۲۶/۷/۷۹)
«عوارض اعتیاد یا سوء مصرف مواد مخدر»
از عوارض و زیان هایی که مصرف مواد مخدر بر بدن و روان انسان به جای می گذارد می توان موارد زیر را ذکر کرد:
۱- عوارض جسمی        2- عوارض شناختی        3- عوارض روانی
۴- عوارض اجتماعی        5- عوارض روانشناختی
۱- عوارض جسمی:
اگر مصرف روزانه معتاد متوقف گردد و از ۱۰ تا ۱۲ ساعت تجاوز کند، به عوارض جسمی و ناراحتیهایی عصبی، اضطراب، بیقراری، عطسه، ریزش مکرر آب از بینی و چشم، رنگ چهره تیره و کدر، بی اشتهایی، و … مبتلا می شود.
از عوارض جسمانی دیگر اعتیاد به مواد مخدر می توان به انواع بیماری های کبدی، بیماری های کلیوی، بیماری های قلبی و خونی، سوء تغذیه و عوارض ناشی از آن، پیری و مرگ زودرس ناشی از همه این عوامل اشاره کرد. لازم است بدانیم که آمار مرگ و میر ناشی از سوء مصرف مواد مخدر (به نقل از پزشکی قانونی) حاکی از افزایش تلفات بوده و به طور میانگین در ایران در سال ۱۳۷۷ هر ماه ۱۰۰ نفر در رابطه با سوء مصرف مواد مخدر جان خود را از دست داده اند.
۲- عوارض شناختی:
شامل اشکال در حافظه و از بین رفتن تمرکز و خودآگاهی و مشکل در یادگیری و وقت شناسی
۳- عوارض روانی:
سوء مصرف مواد مخدر، زیان های قابل توجهی را به فرد و جامعه وارد می سازد. یکی از این زیانها، عوارض روانی می باشد. فرد معتاد بر اثر مصرف مواد مخدر فاقد تعادل روانی است و لاابالی گری، عدم توجه به اصول و مقررات جامعه، تسلیم شدن در برابر پیشامدها، ضعف اراده، بی توجهی به مسئولیت های فردی و اجتماعی از خصوصیات رفتاری معتاد است و از لحاظ عاطفی نابالغ، عصیانگر و دارای احساسات خصومت زا هستند که احساس بی کفایتی و تنهایی می کنند. (زیان های اعتیاد، نشریه اطلاعات، ۲۶/۶/۷۹).
با ادامه اعتیاد میزان مصرف مواد و آسیب های ناشی از آن افزایش می یابد. بسیاری از معتادان نیز از عواقب اعتیاد اطلاع ندارند.
بسیاری از اوقات حالات افسردگی، اضطراب و سایر  مشکلات روانپزشکی اگر به درستی شناسایی و درمان نشوند، می توانند منجر به عود شوند.
۴- عوارض اجتماعی:
معتادان نه تنها مولد و سازنده نیستند، بلکه مصرف کننده هستند که غیر از ضرر اجتماعی هنری ندارند. فرد معتاد نسبت به اعضای خانواده و خود احساس مسئولیت نمی کند، موقعیت اجتماعی او متزلزل است. به دیگران اعتماد ندارد و به ندرت می تواند پیوندهای مستحکم عاطفی و وفاداری و تعهد داشته باشد.
(زیان های اعتیاد، نشریه اطلاعات ۲۶/۹/۷۹).
شخص معتاد، از ارزش های اجتماعی و اخلاقی تهی می شود و نمی تواند تابع قانون باشد. حالت بی تفاوتی و حتی ضد قانونی افراد معتاد سبب می شود که سیاست بازان جهان به این طبقه چشم بدوزند و آنها را عاملان جنایت و قتل و خرابی قرار دهند.
از جنبه های اجتماعی نیز ارتکاب انواع جرایم از عوارض و علل مهم اعتیاد است.
اثر زیان بار اعتیاد نیز در نسل خطرآفرین است.
بی نظمی در کار و زندگی خانوادگی و اجتماعی و عدم احساس مسئولیت و تضاد با اطرافیان و ناسازگاری و ایجاد زمینه برای برانگیختن بیمار به ارتکاب جرم، جرایم منکراتی و منافی عفت و بالاخره انحطاط اخلاقی و اجتماعی به گونه ای که آبرو  و عزت نفس فرد را از میان می برد که جزء دیگر آثار اجتماعی اعتیاد به مواد مخدر به شمار می رود.
(علل اعتیاد جوان و نوجوانان از نظر روانشناختی ………….. کوکبی، مهدی ۱۳۸۳)
تعریف و انواع مواد مخدر و روان گردان:
– تعریف دارو :
دارو تعریف های مختلفی دارد هرکس دارو را به یک شکل تعریف می کند تعریف سازمان بهداشت جهانی دارو را اینگونه تعریف می کند:
«هر ماده ای که وقتی وارد بدن موجود زنده شود موجب تغییر یا تعدیل در خاصیت یا عمل موجود زنده گردد.»
تعریف مخدرها :
تعریف سازمان بهداشت جهانی از ماده مخدر این است: «هر ماده ای که پس از وارد شدن به درون ارگانیزم بتواند به یک یا چند عملکرد از عملکردهای آن اثر بگذارد ماده مخدر است.»
این تعریف مصرف کنندگان مواد مخدر را افراد غیرطبیعی نمی داند و دارای این مزیت است که همه مخدرهای قانونی و مخدرهای غیرقانونی نظیر: هروئین و ال.اس.دی. را در بر می گیرد.
– مخدرها به لحاظ شدت خطر به ۲ گروه تقسیم می شوند:
۱- مخدرهای سبک :
در مقابل مخدر سنگین گروه بندی و اصطلاحی است که برای مخدرهای بی خطر آورده شده است.
۲- مخدرهای سنگین :
اصطلاحی است برای تعدادی از مخدرها در مقابل مخدرهای سبک به منظور آن نوع مواد مخدری است که آنها را خطرناک تلقی می شوند.
۳- مواد تنفسی: برای ایجاد سرگیجه، بی خیالی و سردرگمی.
– حلال ها (بنزین، تینر نقاشی، مواد غلط گیری)
– گازها (فرئون، نیترواکسیدها، افشانه ها)
– چسب ها (لاک، سیمان پلاستیکی، چسب هواپیما)
– شوینده ها (لکه برها، مواد خشک شویی، پاک کننده گریس)
۴- مواد توهم زا: ایجاد حالت وهم آلود، احساس شناوری، دریافت های عجیب و غریب از واقعیت، احساسات غیرعادی و شدید، هیجان، شعف.
– کانابینول ها (ماری جوانا، حشیش، THC)


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

تاثیر سوء مصرف مواد مخدر بر اختلالات روانی ۱

4,925

بازدید

تاثیر سوء مصرف مواد مخدر بر اختلالات روانی ۱ ۴٫۴۰/۵ (۸۸٫۰۰%) ۵ امتیازs
«تاریخچه اعتیاد در ایران»
انسان از چه زمانی مواد مخدر را شناخته است. این سئوال پاسخ دقیقی ندارد ولی مطالعاتی که بر روی آثار مختلف باقی مانده از پیشینیان صورت گرفته است نشان می دهد که انسان از دیرباز به خصوصیات چنین موادی آشنا بوده است. به نظر می رسد این آشنائی مانند اکثر کشفیات به صورت اتفاقی بوده است.
سابقه مصرف مواد مخدر برای اولین بار در زمینه استفاده های طبی و به عنوان دارو و استفاده برای تسکین درد از طریق خوردن یا مالیدن بر روی عضو بوده است.
بنابراین کاربرد اصلی و اولیه شیره خشخاش که قدیمی ترین ماده مخدر است جهت مصارف پزشکی بود ولی در موارد بسیاری از سوی سران و بزرگان به شکل تفننی هم مصرف می گردید.
عصر صفوی را می توان عصر آغاز مواد مخدر به صورت گسترده دانست. اوج مصرف مواد مخدر، بعد از صفویه، به عصر قاجار می رسد.
مصرف مواد مخدر از زمان قاجاریه با فعالیت استعمارگران شکل گرفته است و در واقع شکل سیاهی مواد مخدر از این زمان آغاز می گردد. توطئه پزشکان و مستشاران خارجی و رواج شایعات مربوط به خواص بیشمار تریاک در زمینه های مختلف، باعث رواج بیشتر مصرف و آغاز کشت خشخاش در نواحی مختلف کشور گردید.
هروئین هم در ایران شناخته شد این ماده که در سال ۱۸۹۸ به وسیله شیمیدان سوئدی به منظور مداوای معتادین ساخته شده بود، خود نابودکننده تر، نابودی انسان ها را فراهم کرد.
گسترش و اشاعه این ماده به قدری سریع صورت گرفت که در اندک مدتی کشور ما در ردیف مبتلاترین کشورها قرار گرفت، علت این امر ایجاد سریع لابراتورهای تبدیل تریاک به مرفین و هروئین در کشورهای پاکستان و افغانستان و ارسال و تولید آنها از طریق ایران و مصرف مقداری از این محموله ها در کشور ما بود.
بدینسان مصرف انواع مواد مخدر در ایران رواج یافت. رقم معتادین و مصرف کنندگان مواد مخدر افزایش یافت و طبقات جوان به خیل معتادان پیوستند، به صورتی که تا قبل از سال ۱۳۲۴ اغلب معتادین در سنین بالای ۴۰ سال قرار داشتند، ولی امروزه اکثر معتادین ایران در گروه سنی ۳۵-۲۰ سال قرار دارند.
(پژوهشی نو در مواد مخدر و اعتیاد، قربان حسینی، علی اصغر، تهران، سپهر، ۱۳۶۸)
تعریف اعتیاد:
اعتیاد عبارت است از اینکه فرد به یک کار یکنواخت روی آورد و آن را مرتب و از روی عادت انجام دهد. بعضی از کارها از روی عادت و پشت سرهم به وجود می آید که آن را اعتیاد می گویند. مثلاً سیگار کشیدن یک عادت است و یک اعتیاد.
اعتیاد انواع گوناگونی دارد که بدترین آن اعتیاد به مواد مخدر است. چرا که این مواد یک حالت خاص را در انسان به وجود می آورد که باید این حالت و عادت مرتباً تکرار گردد.
امروزه تعداد زیادی از مردم دنیا معتاد به مواد مخدر هستند. از نظر پزشکی و روان پزشکی امروزه ثابت شده است که فرد معتاد مشکل عقلی و فکری پیدا می کند. دائماً به فکر تهیه مواد مخدر است و او را از جامعه جدا می کند و برای خودش زندگی نکبت بار و دور از اجتماع را به وجود می آورد و خودش را نابود می سازد. به طور کلی اعتیاد به حالتی گفته می شود که فرد به یکی از انواع مواد مخدر اعتیاد و یا همان وابستگی شدید و دائمی را پیدا نموده و در مصرف آن به صورت مداوم و به گونه ای که کاملاً فرد متکی به مواد مخدر یا دارو باشد ولی بعضی از افراد هستند که اعتیاد دائمی نداشته ولی به صورت موردی اقدام به مصرف مواد می کنند که اصطلاحاً به این اعتیاد اعتیاد تفننی می گویند که در صورت عدم ترک به مراتب قدرت روحی و جسمی آنان کاهش می یابد و فرد دچار اعتیاد دائمی می شود.
«عوارض و زمینه های جسمی و روانی اعتیاد به مواد مخدر»
آقای دکتر پژوهنده در بخش دوم تحقیق خود و همان طور که قبلاً اشاره شد، به بررسی زمینه های روانی اعتیاد پرداخته، که در این رابطه خاطرنشان می سازد که عده ای از مؤلفین به کاهش آندروفین ها در مغز و تمایل ناخودآگاه خود به سوی مواد مخدر معتقدند و برخی از محققین در یافته هایشان اساساً در میان عوامل زمینه ای، سه عامل از اهمیت بیشتری برخورداند:
۱- فشارهای روانی           
۲- افسردگی درونی (حدود ۲۰% زمینه اعتیاد را تشکیل می دهد).
۳- شخصیت ضد اجتماعی معتادین
و اضافه می کند که عوامل زمینه ای در میان معتادین ایران به شرح زیر می باشد:
۱- اعتیاد به مواد مخدر با افسردگی همراه بوده است.
۲- اولاً معتادین اغلب دچار علائم بیماری رونی می شوند. ثانیاً کلیه بیماران دچار اختلالات شخصیتی نیستند، بلکه بسیاری مبتلا به نوروزند. (نوروز اختلالات عصبی).
ثالثاً افسردگی بیشتر از اضطراب در این بیماران رایج است. رابعاً علایم اوهام مرضی در این بیماران نسبتاً زیاد است.
۳- معتادان ایرانی از الگوهای باز خود سالم و سازگارانه در جنبه های مختلف خانوادگی، اجتماعی، حسّی و خودپنداری بی بهره اند.
۴- معتادان در معیارهای اضطراب با گرایش به افسردگی، احساس تنهایی، فقر روابط عاطفی، بیزاری و احساس بی کفایتی نمره بیشتری به دست آورده اند.
(بررسی عوارض و زمینه های جسمی و روانی اعتیاد به مواد مخدر، پژومند، نشریه قدس، ۱۸/۴/۷۷)
وابستگی جسمی: حالتی است که پس از مصرف مکرر ماده ای خاص در شخص ایجاد می شود و در صورت عدم مصرف یا از بین رفتن اثر آن، شخص دچار اختلالات شدید جسمی نظیر درد، آبریزش بینی، دردهای شدید استخوانی، بی قراری، دل پیچه و … می شود.
وابستگی روانی: سیل به تکرار تجربه احساس رضایت ناشی از سوء مصرف مواد است. به بیان دیگر، فرد با مصرف ماده مخدر، احساس رضایت را تجربه می نماید. این احساس رضایت و خشنودی، میل به تجربه مجدد آن ماده را در ذهن برمی انگیزد که خود باعث تکرار مصرف می شود. در واقع این حالت میل، گونه ای از شرطی شدن است؛ به طوری که فرد عملاً با مصرف آن ماده در موقع ناراحتی، آن را تجربه می کند. در این نوع وابستگی، مصرف کننده علاوه بر ماده مصرفی، به شرایطی محیطی و ادابی که ویژه افراد مزبور است نیز وابسته شود.
پدیده تحمل: سازگاری انسان با ماده مصرفی است و نشانه آن تخفیف و کاهش واکنش های جسمی، نسبت به مصرف مداوم مقدار معینی از یک ماده است. در نتیجه اگر مصرف کننده بخواهد همان حالات را تجربه کند، باید مقدار بیشتری از آن ماده را مصرف کند.
سوءِ مصرف: منظور از سوءِ مصرف مواد مخدر، مصرف هر نوع ماده مخدری است که زیان های جسمی، روانی، عاطفی و اجتماعی به شخص مصرف کننده یا دیگران وارد می کند. به این ترتیب هرگونه ماده ممنوع یا تحت کنترل، بدون هدف درمانی، سوءِ مصرف شمرده می شود.
ترک: منظور از ترک، بازگشت معتاد به دوره بهبودی یا کاهش یا قطع ماده مصرفی است. از علائم ترک اعتیاد مثلاً تریاک، بروز درد در دستها و پاها و ترک حشیش ایجاد حالت تهوع است.
«متغیرها و مفاهیم اساسی پژوهش»
در این پژوهش متغیر مستقل «مسأله سوءِ مصرف مواد مخدر در افراد می باشد».
و متغیر وابسته «اختلالات یا بیماری های روانی بوده» که عمدتاً تأثیر سوءِ مصرف مواد را بر اختلالات روانی در افراد معتاد مورد بررسی قرار می دهیم.
همچنین تأثیر ویژگی های چون سن، نوع جرم، سابقه افراد معتاد، مدت محکومیت، شغل، وضعیت تأهل، تحصیلات و نوع اعتیاد را در میزان شیوع اختلالات روانی مورد بررسی قرار می دهیم.
«مفاهیم اساسی در پژوهش»
۱- اختلالات یا بیماری های روانی
۲- سوءِ یا وابستگی به مواد مخدر
۳- مواد افیونی یا مخدر
۴- اعتیاد
۵- زندانی
۶- غیر زندانی


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

اهمیت آموزش خانواده

15,847

بازدید

اهمیت آموزش خانواده ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز
تشکیل خانواده به واسطه نیاز به پیوند روانی- عاطفی انسان ها که ریشه در خصوصیات فطری دارد . صورت می گیرد.یعنی شکل گیری نهاد مقدس خانوده با ازدواج شروع می شود و لازمه آن وجود آرامش و عدم اختلال است .به عبارت دیگر پیوند و ارتباط اعضای خانواده باید مناسب بوده نتیجه اش آرامش ورهیابی اعضای آن به سوی کمال باشد در غیر این صورت این بنیاد مقدس و جایگاه رفیع رو به تزلزل  می گذارد و نتیجه آن نیز بجز نگرانی برای همه افراد خانواده چیز دیگری نخواهد بود.بنابراین تاثیر وسیع مثبت یا منفی خانواده  بر مسائل مختلف اقتصادی، فرهنگی ، اجتماعی ‍‌ و غیره آشکار می گردد.
خانواده اولین جایگاه زندگی و تربیت و نیز  اولین آموزشگاه فرزند پس از تولد است که اساس شخصیت او شکل می گیرد  پس به لحاظ اهمیت تاثیرا ت خانوده بایستی برای تربیت و صحیح نوگلان زندگی مان محیط ورود ، محیط رشد و زندگی شان یعنی خانواده را از جهت مهیا و مناسب حالشان سازیم تا آنچه را که خواهیم در آینده داشته باشیم ، بپرورانیم .یعنی بدون برنامه و آمادگی لازم نمی توان انتظار داشت که کودک ، بسیار خوب تربیت شود .پس برای تربیت صحیح باید خود وخانوده را با این کار مجهز کنیم .شاعر گران قدر ، حافظ شیرین سخن این مطلب را بسایر خوب بیان نموده است:

مکن در این چمنم سرزنش به خودرویی
                                      چنانچه پرورش می دهند می رویم   
بدین ترتیب اهمیت و جایگاه خانواده در تربیت مشخص می شود اما آنچه در اینجا مطرح می گردد این است که چگونه می توان این  نهاد مقدس رابه معنای حقیقی خود . آن طور که شایسته است برای فرزندان و سایر اعضای خانوده آماده ومجهز نمود ؟ در جواب باید اذعان داشت که بهترین را و ابزار در این امر ، آموزش به افراد خانواده، به خصوص والدین محترم است .
ضرورت آموزش خانواده
هنگامی که با ازدواج یک خانواده جدید تشکیل می شود ،تاثیر گذاری و  تاثیر پذیری اعضای فعلی(زن ومرد)بر یکدیگر نیز آغاز می گردد.دامنه این تاثیرات با ورود افراد جدید به خانوده ، یعنی فرزندان و سایرین (بستگان زن ومرد) روز به روز بیشتر  می شود که محصول آن شبکه ای از روابط بین اعضا است.اگر خانوده رابه  یک مدرسه مدرسه کوچک تشبیه کنیم زن ومرد یا پدر و مادر به عنوان مدیران خانواده در قبال آن مسؤلیت مشترک دار ند چرا که در خانوده ارزشها و آرمانهای فرزندان شکل می گیرد بنابر این پدر و مادر باید اطلاعات و تجربیات لازم را برای ایفای نقش مطلوب خود کسب کرده باشد .از طرفی ، مرد و زن جوان آگاهی و تجربه لازم را در این زمینه ندارند و طبیعتاً به شیوه مطلوب عمل نمی کنند .همچنین نمی دانند که چگونه و از چه طریق ، راه و روش زندگی و تربیت صحیح را بیاموزند در اینجاست که ضرورت آموزش خانواده خود نمایی می کند از طریق آموزش به اعضای خانواده و خصوصاً آموزش به والدین است که می توان خانواده را از سیر به سوی نابسامانی نجات داد.
از جانب دیگر در جهان امروز که علم ودانش وفن آوری لحظه به لحظه در حال تکامل است ، اطلاعات جدید به سرعت منتقل می شود و دنیا به یک دهکده جهانی تبدیل شده است .به دنبال این امر فرهنگها نیز در حال تغییرند ؛چرا که ارزش ها ، آداب و رسوم، رفتارهای خانوادگی و اجتماعی و به طور کلی فرهنگهای مختلف از اقصی نقاط جهان در قالب فیلم های مختلف با  موضوعات علمی و هنری ، سرگرمی و گذراندن اوقات فراغت ، مهمانی ها و جشن ها و غیره در کمترین زمان بر بال تکنولوژی ارتباطات سوار شد در گستره دنیا در اختیار ساکنین هر منطقه قرار      می گیرد و چه بسا که در این امر اهداف استعمارگرانه به شکل بسیار مرموز و خزنده نهفته است .به طور کلی محصول و نتیجه این است که خانواده در برابر خطر ها و آسیب های اجتماعی قرار گرفته و تحولات بسیاری درجوامع ایجاد شده است.
دامنه این تحولات اجتماعی و تاثیر جریان فرهنگی فوق به لحاظ خطر ها و آسیب های ناشی از  آن برای سایر جوامع به قدری قابل اهمیت و نگران کننده بود که در جهت کاهش تاثیر آن سال ۱۹۹۴ میلادی از طرف سازمان علمی و فرهنگی ملل متحده (یونسکو) به عنوان سال جهانی خانواده اعلام شد.
بدین ترتیب به نظر می رسد که آن چه می تواند خانواده را از خطر ها و آسیب های اجتماعی قرن کنونی نجات دهد ، آموزش است ، آموزشی که متناسب با تغییرات لحظه به لحظه عصر حاضر ، بطور صحیح  و مستمر به خانواده ها ارائه می شود.
جایگاه خانواده در تربیت آدمی و اهمیت آموزش اعضای آن:
یکی از نهادهای مهم وموثر در تکوین شخصیت و تربیت کودکان و نوجوانان ، نهاد خانواده است.
نهاد خانواده را از جمله عمومی ترین نهاد های اجتماعی می دانند که در تمام جوامع وجود دارد و مهمترین تکیه گاه . محور زندگی اجتماعی است.
این  نهاد در همه جامع ها پذیرفته شده و توسعه یافته است . به عنوان مهمترین پایگاه انتقال عناصر فرهنگی ، عقاید ، آداب ، سخن ، دانش ها و مهارت ها …به نسل جدید معرفی شده است.
زیرا خانواده از یک سو زمینه ساز شکوفایی استعدادها و رشد جسمی،  اخلاقی ، اجتماعی ، عاطفی و عقلانی کودکان و نوجوانان است و از سوی دیگر عامل موثری در ایجاد فرهنگ و تمدن بشری به شمار می آید.
لذا صاحب نظران تعلیم و تربیت نهاد خانواده را موثرترین نهاد برای آموزشی و پرورشی غیر رسمی و اولین فضای مساعد برای ایجاد عادات مناسب تربیتی         می دانند .
اولین فردی که در خانواده نقش سازنده و اساسی دارد ، مادر است . مادر زمینه ساز جسم کودک و پایه گذار عواطف وی و بنیان گذار شخصیت کودک است .و همچنین مادر اولین آرامش دهنده روانی کودک و معلم اخلاق و آداب اجتماعی وی است.
دومین رکن خانواده پدر است .پدر درخواست کننده تشکیل خانواده ، پدر تامین کننده و سامان دهنده اقتصاد خانواده و پدر رهبر ومدیر نهایی خانواده و مسئول تحقق اهداف خانواده است.
وقت پدران واوقات فراغت آنان ،شغل پدران و میزان کار آنان ، نگرشها و ارزشها و اعتقادات پدران ،شیوه های مدیریت و هدایت آنان در خانه . چگونگی ارتباط پدر با اعضای درون و برون خانواده ،عزت نفس و اعتماد به نفس پدران ، محبت و عشق آنان به فرزندان ، سطح تحصیل و سواد و فرهنگ و  نوع مطالعات پدران در تکوین شخصیت کودکان تاثیر بسزایی دارد .
بنابراین نقش پدران و مادران و تاثیر عمیق و گسترده آن در ایجاد وجود کودکان و نوجوانان ایجاب می کند که به صورت های مختلف آموزش ببینند و با جدیدترین اطلاعات و منابع مربوط به مدیریت خانواده و شیوه رفتار با فرزندان آشنا گردند که این لازمه آموزش پدران و مادران با استفاده از استادان آموزش خانواده می باشد.
برنامه ریزی آموزشی خانواده
امروزه با توجه به صنعتی شدن جامعه ،گسترش زندگی شهر نشینی ،پیچیده شدن نیاز و ادراک کودکان ، نوجوانان و جوانان، آموزش خانواده به یکی از مسائل بسیار مهم و قابل توجه کشور ها تبدیل شده است بسیاری از صاحب نظران تعلیم و تربیت کوشیده اند با اتخاذ تدابیر لازم ، کارایی و اثر بخشی دوره های آموزشی خانواده را بهبود بخشند اماآموزش خانواده به دلیل پیچیدگی تامل بسیار می طلبد.
آموزش مرکب  از دو واژه ( آموزش ) و (خانواده) است .آموزش فرایند پیچیدهای است که طی آن فرد مهارت های مورد نیاز برای انجام دادن یک عمل یا وظیفه را کسب می کند.یا این مهارت ها در او بیشتر می شود.
در طی فرایند آموزش ، موجباتی فراهم می آید تا تجربه های یادگیری به وقوع بپیوند و باعث اثر بخشی و کار آیی بیشتر شود.
اما (خانواده) عبارت است از یک نوع اجتماع یا سازمان که در این سازمان افراد متفاوت ، وظایف مشترک . گوناگون ، حقوق متقابل ، روابط شخصی ، منافع مشترک ، اهداف معین و مناسبات رویارویی و پایداری دیده می شود.
در آموزش خانواده هدف این است که طی یک فرایند پیچیده اعضای خانواده (پدر و مادر ، فرزند) دانش و مهارت های لازم را بیاموزند تا بتوانند:
وظایف خودرا در خانواده بشناسند و به خوبی انجام دهند.
نقش های خود را در خانواده بشناسند و به خوبی اجرا نمایند.
حقوق خود و افراد خانواده را بشناسند . به آن احترام بگذارند.
ارتباط انسانی را بشناسند و ارتباط سالم برقرار نمایندو ……
این دانش ها و مهارت ها از جنبه نظری و کاربردی واقعاً دشوار است دلیل این دشواری عبارت از این است که : اولاً اجرا کردن نظریه در عمل فی نفسه کار دشواری است .ثانیاً : نیاز به تجربه اندوزی دارد ، و از آن جا که سر و کار مابا انسان است ، تجربه اندوزی از طریق آزمایش و خطا باید به کمترین حد برسد برای انجام این فرایند پیچیده لازم است آموزش خانواده با اصول علمی مدرن انجام گیرد.



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

نظریه پرداز تالکوت پارسونز (جامعه شناس)

9,126

بازدید

نظریه پرداز تالکوت پارسونز (جامعه شناس) ۴٫۱۳/۵ (۸۲٫۵۰%) ۸ امتیازs
تالکوت پارسونز مشارکت زیادی در نظریه پردازی جامعه شناختی داشته است. حتی منتقدین او در این مسئله توافق دارند، البته او منتقدین بسیاری دارد پارسونز نظری را ارائه داد که شاید از نظر همه دیدگاه های جدید فونکلسیونی درباره نظام های اجتماعی بسیار بحث انگیز باشد بحث درباره نظریه پارسونز را باید با در نظر گرفتن آن به عنوان یک سنتز آغاز کرد. افکار پارسونز بر مبنای یک چارچوب نظری بسط یافت، اگر چه غالبا چسباندن انگ فونکلسیونی به کار او درست است. اما نباید وی را همیشه رد این مکتب یافت. خود او هم هیچگاه بر آن نبود که نامش با مکتبی گره بخورد تحصیلات اولیه او در هنر و اقتصاد بود، استفاده اش از نظریه وبر، نمایانگر علاقه او به تاریخ اقتصادی است، به علاوه، از روانشناسی نیز بهره ای داشت.
با این وصف نظریه پارسونزی در خلال تکامل چهل ساله خود از منابع مختلف به سادگی دست چین نشده است. تک تک آثار نقش مهمی در این زمینه داشته است، مضافا این که وی همزمان با یافن اجزاء طرحی برای وحدت بخشیدن آن ها به وجود آورد.
معمولاً، این طرح وحدت بخش را نظام پادوفزی می نامند، و در اینجا عمدتا این طرح مفهومی با این نظریه الگو است که مورت بحث قرار خواهد گرفت.
هدف
هدف همه نظریه های، تبین است. هدف کلی پارسونز با هدف همه نظریه پردازان اجتماعی دیگر یکی است. او درصدد تبیین مسئله نظم است یعنی می خواهد بداند چرا نظم اجتماعی وجود دارد. پارسونز احساس می کرد که آثار اولیه اش در این زمینه، تجربی هستند، اما او از واژه تجربی به روش عجیبی استفاده می کرد. روش تجربی اوتحقیق در آثار منتشر شده قبلی بود تا ببیند این آثار چگونه نظم را تحلیل کرده اند. احساس پارسونز این بود که بسیار از این نویسندگان مسیر درستی را انتخاب کرده بودند. اگر چه همه آن ها دست کم بخشی از حقیقت را نادیده گرفته بودند لیکن نکات ارزشمندی در این نظریه های رقیب وجود داشت. سنتر پارسونز این بود که وحدتی در بخش های همگرای (یعنی بخش های شبیه به هم، اگر چه در شکل های بیانی متفاوت) سایر نظریه پردازان به وجود آورد، تا سپس بتواند نظریه کاملتری درباره نظم اجتماعی از آن ها ارائه دهد. وی برای نیل به این هدف به سه عنصر نیاز داشت؛
۱) بخشی از آثار این افراد که می توان آن را محتوای نظریه پارسونزی دانست، ۲) یک زبان و ۳) یک طرح مفهومی که براساس آن این آثار با هم تالیف یابند. زندگی حرفه ای پارسونز به عنوان یک نظریه پرداز دارای ویژگی هایی است از جمله تدقیق بی وقفه، طرح مفهومی که مورد نظر او بود، تقویت محتوای آن، و استفاده جامعه شناسی فراوان و متنوع از آن ها، پارسونز هرگز جمع کننده اطلاعات نبوده است. بلکه قوت او در مفهومی کردن تفسیر کردن حوادث و سازمان دادن افکار است. این نقطه قوت ناشی از هدف اصلی او در وحدت بخشیدن به بینش های مختلف درباره نظم اجتماعی و افزودن نظر خود بر آنها بوده است.
عناصر اولیه نظام پارسونزی
اراده گرایی
پارسونز می دانست که از چه اشتباهاتی باید پرهیز کرد. در درجه اول نظریه باید مبتنی بر اراده گرایی باشد و نباید افراد را به عنوان اجزای بی فکر تصور کنید، بلکه باید تاکید کند که اشخاص می توانند با تلاش های معقول و عاطفی خود دریابند که چگونه عمل کنند پارسونز می خواست از مهملاتی که با تاکید بیش از حد بر اراده گروه و امثال آن همراه است، اجتناب کند، او آن تصویر از جامعه را که در آن هی فضایی برای بروز فردیت وجود نداشته باشد، نمی پذیرد.
پارسونز ضمن مقاومت در برابر این افراط، از تفریط در فرد گرایی نیز می پرهیزد. گفتن این که کل حیات اجتماعی از کنش های فردی و کنش های مبتنی بر ارزیابی فردی شکل میگیرد، می تواند به جای تصویر نظم به تصویری از هرج و مرج منجر شود. شواهد تجربی نشان میدهد که اشخاص مستقل از ارزش ها و تصمیمات دیگران، تصمیم نمی گیرند هدف پارسونز یافتن مبانی نظریه ای بود که بتواند هم از فردگرایی افراطی و هم از جبرگرایی افراطی اجتناب کند.
عقلانیت
پارسونز باید از تله های دیکر نیز پرهیز می کرد یکی از این ها عقلانیت بود به نظر پارسونز مطرح ساختن این نکته که اشخاص عقلانی رفتار می کند اگر منظور از عقلانی این است که اشخاص همیشه همه گزینه های کنش خویش ار می شناسند و دقیقا آن نتیجه ای را که هر یک از گزینه ها خواهد داشت می دانند و همیشه کنشی را انتخاب می کند که با کارآ ترین گزینه متناسب باشد مهمل خواهد بود. پرواضح است که عقلانیتی از این نوع وجود ندارد و پس چه چیز دیگری وجود دارد؟ پارسونز این فکر را به طور کامل رد نمی کند که افراد با علم به نتیجه مورد نظرشان رفتار می کنند یا این که آن ها کاری را انجام می دهند که به نظر می رسد به یک نتیجه قابل پیش بینی منتهی می شود وی طرح اهداف وسایل را می پذیرد اما فکر تبعات دقیق عقلانیت است.
ایستارهای ارزشی
نفی عقلانیت بی قید و شرط، موجب نفی مسئله ای بزرگ است و آن این که چه مکانیسم های در کل در تنظیم کردن گزینه های انتخاب و نظم موثرند؟ علم اقتصاد با رجوع به شکل نهاد گرایی به این سوال پاسخ می دهد.
پارسونز به علت تحصیل در رشته اقتصاد، می دانست که تلاش ها براساس استفاده از نظریه کلاسیک اقتصاد که در بسیاری از موارد به دلیل استفاده فرض تصادفی بودن امیال با شکست روبرو شده است، موجه نیست. خواسته ها به طور مجزا، ان چنان که گویی در خلاء قرار دارند، بروز نمی کنند. به طور کلی نوعی تاثیر گروهی، آشکارا، خواسته های فردی را در حصر الگوهای منسجم تر قرار می دهد؛ این الگوها را می توان ایستارهای ارزشی به لحاظ فرهنگی متعین نامید. پارسونز میدید که اقتصاد دانان دانشگاهی فرض می کنند که برخی از رفتارهای انسانی بر اراده گرایی و رفتار فردی عقلانی مبتنی است ضمن آن که انسان ها به زیور مجموعه های به لحاظ اجتماعی معتبر و محدودی از گزینه ها تجهیز می نمایند، و بدین ترتیب شرط محدود کنده ای را بر اقتصاد کلاسیک افزوده اند. اما پارسونز، فقط موضوع محدودیت گزینه ها را پذیرفت و ایده اساسی ایستارهای ارزشی را به طرح خود افزود.
به منظور بسط نکته نظر ایستارهای ارزشی، لازم است به نکات بیشتر اشاره شود. به این نکته باید اشاره کرد که جامعه آنچه را آنچه را اعضایش ارزشمند در نظر می گیرند، معین ومحدود می کند مسئله دیگر این است که محدودیت ها از جا ریشه می گیرند و از  چه نوعی هستند آیا باید آن ها را محدودیت های شناختی دانست که تمام افراد جامعه به لحاظ عقلی آن را موجه دانسته و عالما آن را پذیرفته اند؟ به اندازه کافی دلیل بر نفی این اعتقاد وجود دارد. حداقل به یک دلیل، محدودیت های جسمی از این نوع می تواند به راحتی زیان آور باشد، واحتمالا به رشو هایی به وضوح محدود کننده تر از ان روش هایی که درجامعه بشری مشود است،می انجامد به علاوه شواهد زیادی وجود داردکه نشان می دهد اشخاص از نظر عاطفی عمیقا به قساوت ها و ارزش هایتان وابسته هستند، و معمولاً نمی توان این عقاید را کاملا بر بنیانی عقلی تعلیل کرد. بنابراین نتیجه گیری موقتی پارسونز آن بود که ایستارهای ارزشی باید به عنوان بیان احساسای که ریشه در حیات جمعی اجتماع دارند، در نظر گرفته شوند همیهش نمی توان این ایستارها را با عقل و استدلال تعلیل کرد.
به علاوه، ایستارهای ارزشی مشتقل شده از اجتماع یک ویژگی حیات جسمی است و مستقیما قابل انتساب به افراد نیست. در تولید این ایستارها و شیوه های ارزشگذاری نکته ای وجود دارد که نمی توان آن را از زمینه اجتماعی شان جدا نمود. این ویژگی اجتماعی ایستارها را به عنوان امری خارجی برای هر یک از اعضاء جلوه گر می سازد. هر شخصی می فهمد که ایستارهای ارزشی از آن فکر خود نیست؛ بلکه در تجربه او به صورت ویژگی خارجی از همان او متجلی می شود. این ایستارهای برای او ضرورت تخیلاتی ذهنی را دارد که او در آن ها شریک است ضمن آن که بیرون از او هستند.
سنتز مقدماتی
اکنون سنتز پارسونز از نظرات متعدد درباره کنش اجتماعی به تدریج هویدا می شود. او امیدوار است کنشی را تعلیل کند که تحت کنترل و تعیین نبوده بلکه مبتنی بر اراده افراد است. چنین کفشی در اجتماعی در رخ می دهد که به طور کلی قدرتی انتزاعی برای تعیین تناسب نش ها و شیوه های ارزشگذاری شده داشته باشد اما، اهداف نمایی کنش بر مبنای عقل تعیین نمی شوند گرچه اشخاص بر اساس خرافات یا میل غریزی عمل نمی کنند، اما می توان انتظار داشت که انتخاب گزینه ها و تعیین اهداف و وسایل مبنایی عاطفی و غیر منطقی داشته باشد. به گفته پارسونز می توان تاثیر ایستارهای ارزشی ناشی از اجتماع را یک ویژگی اجتماعی دانست در این معنا روح، اجتماعی که می توان آن را فرهنگ هم نامید، فی نفسه دارای وحدت و انسجایی است که خود را بر افراد به عنوان موجودی خارجی از آگاهی شخصی شان تحمیل می کند.
نظام ها و محیط ها
اکنون، می توانیم یکی از طرح های کلی فونکلسیونالیزم را با افکار پارسونز مقایسه کنیم. پارسونز فعالیت های اجتماعی ارادی را که در نتیجه قدرت اجتماع در تعیین و تعریف کنش در یک فرایند وحدت بخش، شکلی منسجم می یابند. بینش سیستمی کنش اجتماعی نامید روش است که خود کنش ها تصادفی نیستند. بلکه، منظم و هنجاری می باشند به علاوه، به شیوه ای به سامان منظم شده اند؛ در وضعیتی مشابه، رفتارهای مشابه احتمالا پاسخ های مشابهی خواهند داشت، این نتیجه گیری پارسونز از داه های جامعه شناختی روزمره این امر فی نفسه یک ایده معمولی است اما پارسونز مفهوم نظام سیستم را در مورد این واقعیت به کار می برد.
وقتی که پارسونز کنش را به عنوان یک نظام در نظر می گیرد این نکته مطرح می شود که شاید همسانی های خاصی رد خودنظام کنش وجود دارد. این همسانی های نظام کنش ذاتا انتزاعی هستند زیرا محدودیتی بر کنش اجتماعی اعمال نمی کنند، بلکه انواع مختلف کنش و انواع مختلف وضعیت ها را محدود می سازند نظام های کنش برخود کنش اعمال محدودیت و فشار نمی کند، بلکه انواع کنش را محدود می سازد. مثلا، باید انتظار داشت که هنگام خرید از یک فروشگاه شیوه های رفتاری همسانی وجود داشته باشد این همسانی ها از نظر نظام یافتگی کنش که به اقتضای روابط اجتماعی نزدیک در بین اعضاء یک خانواده صورت میگیرد، متفاوت است نظام کنش، همسانی در جهت گیری ها، ارزش گذاری، و تفکر مقتضی با وضعیت ها را پدید می آورد، و مردم با به سوی ایفای کنش های نوعی در یک قالب نوعی می کشاند، اما این کنش ها را نمی توان به این دلیل که کنش های نظام داری هستند به شیوه ای ملموس از قبل تعیین نمود.
فونکلسیونالیست ها می گویند که نظام به منظور بقاء خود، در ارتباط با رفتار اعضایش انتظارات مشخصی دارد این همان ایده ضروریات نظام است اگر استنباط ما از این اشکال نظام های کنش اجتماعی انسانی مثل پارسونز باشد، باید به این نکته که کنش اجتماعی انسانی عملا چیست، با دیدی عامیانه بنگریم. یک عمل اجتماعی مشتمل بر مجموعه ای از انتخاب هایی است که توسط عامل صورت می گیرد کنش ها، معطوف به موضوعات اجتماعی، از جمله سایر مردم یا گروه ها است. بنابراین، در زمره اولین انتخاب ها این مسئله مطرح است که عامل، موضوع را چگونه می بیند. پارسونز این چگونه دیدن موضوعات را که مسئله ای عمومی است مسئله نظام جهت گیری های عامل می نامد آیا این موضوع ارادی است یا نه؟ اهمیت این موضوع برای عامل چیست؟ و غیره. پارسونز جهت گیری عامل را با ارجاع به انگیزه  و ارزش طراحی کرده است.
پارسونز این انتخاب های جهت دار را استاندارد شده می داند در اسا دو نوع انتخاب جهت دار وجود دارد و هر یک از آن دو نوع نیزع به دو بخش فرعی تقسیم می شود، اول این که عامل در ارتباط با تصمیم گیری درباره این موضوعات با دو معضل درباره ایستار های خود نسبت به آن موضوعات روبرو است. دوم آنکه باید مشخص کندکه چه جهت گیری انگیزشی نسبت به آن ها اتخاذ خواهد کرد.
در ملاحظه ایستار عامل نسبت به یک موضوع، ابتدا، دو انتخاب وجود داردکه باید انجام گیرد:
۱-    آیا عامل باید از موضوع مورد نظر خشنود باشد و تحت تاثیر آن باشدع یا از این امر باید اجتناب شود؟
۲-    آیا عامل بدون این که خشنودی خود را در نظر بگیرید، باید به موضوعی روی آورد، یا صرفا هدف خشنود سازی خود را باید دنبال کند؟
عاملان در ارتباط با انتهاب های انگیزشی موضوعات، با مجموعه دیگری از معضلات مواجه هستند.این عضلات درباره چگونگی ارتباط با هر موضوع با عامل، یا هر یک از موضوعات با یکدیگر است.
۱-    اهمیت یک موضوع ممکن است به علت ارتباط خاصی باشد که آن موضوع با خود عامل دارد، و برای افراد دیگر بی ارزش باشد. یا ممکن است اهمیت یک موضوع به علت ویژگی های خاص آن موضوع باشد و هیچ ربطی با عامل نداشته باشد.
۲-    موضوع ممکن است در ماهیت خود مهم باشد، یا به دلیل کاری که انجام می دهد با اهمیت تلقی شود. اولی یک کیفیت ذاتی است، و دومی مربوط به عملکرد آن است.
متغیرهای الگو
پارسونز این جفت های معضل انتخاب را متغیرهای الگو می نامد. اکنون متغیرهای الگو را به همان نامی که پارسونز بر آنها نهاده است، متذکر می شویم:
عاطفی بودن در مقابل         معضل احساس خشنودی در مقابل
بی تفاوتی عاطفی           اجتناب از خشنودی
مخص بودن در مقابل        معضل جهت گیری به کل موضوع در مقابل
پراکنده بودن           جهت گیری به بخشی از آن
عام گرایی در مقابل       معضل عمل نسبت به موضوع در پرتو روابط
خاص گرایی          خاص آن برای عامل در مقابل عمل نسبت به موضوع به علت ویژگی های عام آن
مسائل نظام
اکنون در اینجا به بازسازی بینش پارسونز در زمینه مسائل ثابتی می پردازیم که نظام های اجتماعی به منظور بقاء باید آن ها را حل کنند. بنابراین با استفاده از متغیرهای الگو می توان ایستارها و انگیزه هایی را که برای حل این مسائل اتخاذ می شود، توضیح داد. پارسونز با این شیوه می تواند جنبه های انتزاعی نظام اجتماعی را با اجزاء کنش ارادی فردی با هم در آمیزد.
یک مورد متنازل از یک نظام اجتماعی را در نظر بگیرید، دو نفر در یک ایستگاه راه آهن، کنش هایی که این دو مشخص نیست به یکدیگر دارند، این نظام کنش را می سازد و سایر افراد و خود عمارت ‌[منظور ساختمان ایستگاه راه آهن] محیط را می سازد. حالا اگر این نظام بخواهد کاری انجام دهد، باید انرژی صرف کند. البته، این انرژی را مشارکت کنندگان در کنش فراهم می سازد، اما هدفی را که این انرژی رو به سوی آن دارد، مشکل دیگری است؛ این هدف هم توسط امیال شخصی و افراد و هم توسط صور روابط اجتماعی بین مشارکت کنندگان و هم توسط محیط تعیین می شود اگر دو نفر موردنظر ما در ایستگاه راه آهن تمایل به گفتگو داشته باشند، هدف متقابل در ارتباطات آن دو نفر در بر گیرنده موضوعاتی از این قبیل است که چه صدای گوش خراشی می آید چه کسی می تواند صدایی بشنود کجا می توان نشست و امثال آن، بنابراین انجام این عمل ساده شامل تصمیمات پیچیده ای است که کل جنبه های نظامی و محیطی روابط را در بر می گیرد این مورد دو مشکل عمومی نظام را مطرح می سازد که اولی، انطباق (زیستن و عمل کردن در یک محیط معین) ودوم، دستیابی به هدف (تعیین یک هدف و مصرف انرژی برای تحقق آن به منظور منطبق کردن نظام کنش با محیط آن) است زمانی که یک نظام با صرف انرژی به سوی یک هدف، مشکل انطباق را حل می کند، حتما آن نظام در معرض پیامدهای درونی قرار خواهد گرفت انرژی صرف شده از بین خواهد رفت، و برای حل مشکل ممکن است چیز جدید با نظام در آمیخته شود. نظام اجتماعی در کل بعد از حل مشکل انطباق به شیوه متفاوتی در خواهد آمد. چنین تفاوتی مسئله سازگاری مجدد را مطرح میکند که پارسونز آنرا یکپارچگی نامیده است. در نهایت، اگر نظامی که یکپارچکی مجدد یافته به کنش ادامه دهد، باید توانایی حفظ خودش را داشته باشد. پارسونز این مسئله را بقای الگو می نامد. منظور پارسونز آن است که در غیاب فعالیت هایی که برای بقای الگوهای کنش طراحی شده اند، ممکن است یکپارچگی نظام از دست برود. همچنین به نظر او بقای الگو، حالتی از آمادگی [نظام] براس کسب آگاهی نسبت به مسائلی است که از انطباق جدید ناشی می شوند اکنون در می یابیم که صرفنظر از خاص بودن یاخاص نبودن، یا بزرگی و کوچکی و یا برجسته بودن یا برجسته نبودن ظام، کل نظام های اجتماعی با مسائل انتزاعی انطباق، دستیابی به هدف، یکپارچگی و بقای الگو مواجه هستند. پارسونز استدلال منحصر به فردی در مورد اینمسئله که کل نظا ها با مسائل مشابهی مواجه هستند ارائه داده است. هر چیزی که به عنوان نظام در نظر گرفته شود، با این مسائل روبروست. پارسونز، هم روابط اجتماعی و هم نظام های فرهنگی و نظام های شخصیتی را با به کار بردن این طرح مورد تحلیل قرار میدهد.
اکنون به منظور پی بردن به این نکته که چگونه ممکن است معضل انتخاب با مسائل کلی نظام در آمیخته شود، به متغیرهای الگو بر می گردیم اگر چه ممکن است واژه های بسیار جدیدی استفاده نماییم، اما اصل راهنما هنوز نسبتاً ساده است. متغیرهای الگو احکام کلی درباره جنبه های عام کنش اجتماعی انسان هستند این متغیرها مقدمه عمل رفتار اجتماعی در ارتباط با موضوعات است و الزامی  می باشد متغیرهای الگو چگونه می خواهد مسائل عمومی نظام در انطباق و دستیابی به هدف، یکپارچگی و بقای الگو را با کنش ارادی در آمیزند، پارسونز ابتدا باید براساس کنش شخصی تبیینی از نظام اجتماعی ارائه دهد و سپس براساس کنش اجتماعی، کنش شخصی را تبیین کند.
ابتدا مسئله انطباق را توضیح می دهیم. انطباق، هم نوایی نظام اجتماعی با محیط خود اوست. جنگ که در آن دو جامعه بقای یکدیگر را مورد تهدید قرار می دهند نمونه برجسته یک بحران انطباقی است بدون هیچ تردیدی دشمن فعال چیزی نست مگر جنبه خصمانه محیط.
یک رفتار جنگی را براساس متغیرهای الگو در نظر بگیرید اول اجاهز بدهید به جای خاص گرایی، عام گرایی را در نظر بگیریم در جنگ جهت گیری عاملان به امور جنبه ای عام گرایانه دارد، یعنی باید موضوع (دشمن) را به عنوان عضوی از یک طبقه از اشیاء (که دشمنان نامیده می شود) در نظر گرفت اگر یک سرباز دشمن را صرفا به عنوان فردی خاص در نظر بگیریم ذهن ممکن است بر انسان بودن او تاکید بیش از حدی نماید و در چنین حالتی ممکن استاز نظر روانی، کشتن چنین فردی امکان پذیر نباشد، و او نیز نباید چنین اشتباهی را در مورد ما بکند.
در هر حال انطباق در جنگ چیزی مانند قتل  از روی تمرد نیست. دومین متغیر الگو، یعنی خاص بودن در مقابل پراکنده بودن، می گوید که علاقه به دشمن امری خاص است، صرفا تا زمانی که او کنش خصومت آمیز علیه شما انجام میدهد شما با او مخالف هستند بر مبنای کل وجود او نیست که تصمیم می گیرد که مقابل او چگونه باشید، بلکه این تصمیم بر اعمال او به عنوان یک دشمن مبتنی است.
متغیر الگوی بعدی عملکرد در مقابل کیفیت است. در بحران های انطباقی مانند جنگ، سر و کار موضوعات پر دردسر (دشمنان) به علت کاری است که آنها انجام می دهند، نه به خاطر این که آن ها چه هستند پارسونز این نوع سمت گیری نسبت به موضوع را عملکرد نامیده است. در نهایت باید گفت که منضم ساختن احساس های عاطفی و هیجانی به موضوع انطباق پذیری کاری شایسته نیست هر کس می داند که سربازان هنگام کشتن دشمنانشان معمولاً آنها را به عنوان انسان در نظر نمی گیرند. قید عاطفی بودن بروز و یا هرگز بسط نمی یابد. بی تفاوتی عاطفی، مبنای جهت گیری است.
بیایید با روشی ذهنی تر این موضوع را به سرعت مررور کنیم زمانی که نظام های اجتماعی با مسائل انطباق پذیری مواجه می شوند بهترنی راه حل برای این مسائل توسط به کنشاجتماعی می باشد که مشخصه ان بی طرحی عاطفی، خاص گرایی عام گرایی و عملکرد است. این چهار متغیر الگو که متناسب با انطباق پذیری هستند، الگوی عامی برای جهت گیری به وجود می آورند اشخاص درگیر در کنش برای بهتر فائق آمدن بر معضلات انطباق پذیری براساس این الگو رفتار خواهند کرد. دراینجا اختصاصا کنش های ملموس مطرح نیست و این الگو توصیف انتزاعی شیوه های سمت گیری و ارزیابی است. اتخاذ چنین شیوه هایی موجب می شود که یک نظام اجتماعی برای انطباق پذیری با محیط اش در موقعیت بهتری قرار گیرد.
بنابرانی اگر یک نقش انطباق یافته، نهادی شود، برای رفتار انطباق یافته در وضعیتی خاص یا چیزی بیشتر از ضروریات عام نخواهد بود.


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

جامعه شناسی تربیتی

955

بازدید

جامعه شناسی تربیتی ۳٫۵۰/۵ (۷۰٫۰۰%) ۲ امتیازs


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

تبادل و تهاجم

533

بازدید

تبادل و تهاجم ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز
فرهنگ‌ ،صفت ‌ممیزه انسان‌ازغیرانسان‌است‌و همین باعث تمایز وی از دیگر موجودات می‌شود . انسان‌شناسان و مردم‌شناسان براساس فیسل‌های بدست آمده به دو نوع موجودیت انسانی پی‌برده‌اند یکی شبه انسان که اندام را داشته ولی چون وسائل فرهنگی با آن فسیل‌ها یافت نشده آنرا « شبه انسان » نامیده‌اند و فیلسوف‌ها زمان‌های بعد که پیدا کرده‌اند چون با آثار فرهنگی همراه بوده‌اند آن را «انسان » نامیده‌اند و می‌توان چنین نتیجه گرفت که فرهنگ سبب انسان شدن انسان می‌شود.
ولی باید گفت که فرهنگ ساخته خود انسان است که با شایستگی فکری وعقلی خود فرهنگ را می‌سازد. ساختن انسان توسط خود به وسیله ایجاد فرهنگ را می‌توان بعنوان یک فرآیند در نظر گرفت که در طی زمان این حرکت را ادامه داده است و برحسب شرایط موجودی زمانی و مکانی خود، این فرهنگ‌ها را شکل داده است تا بتواند خودرا بر جهان مادی و معنوی تطبیق دهد.
پس فرهنگ دست ساخته انسان، وسیله‌ای برای تطبیق انسان با زندگی خود در این جهان است. و این جنبه‌ای از تعریف انسان است که کمتر مورد توجه تعریف‌کنندگان فرهنگ از هر نحله تخصص قرار گرفته است و چون شرایط وجودی انسان در مکان‌های مختلف و زمان‌های متنوع فرق داشته است، بعبارتی دیگر می‌توان گفت انسانها برحسب شرایط دارای است انسانیت‌های مختلف می‌باشند. این تنوع‌های مختلف فرهنگی در طی زمان مورد توجه انسانها بوده است. از دیر زمان که انسان‌ها گاهی بخاطر کنجکاوی و یا برای بدست آوردن زندگی بهتر کوچ و به انسان‌های دیگر در میان کوه‌ها و دشت‌ها برخورد می‌کرده‌اند (حال چه با جنگ و چه با صلح ) برای آنها، این انسان‌ها متفاوت از خودشان قلمداد می‌شده‌اند و آن بخاطر متفاوت بودن فرهنگ آنها بوده است.
فرهنگ‌ها چه با جنگ و یا صلح با هم تبادل داشته‌اند. و این تبادل و یا تهاجم وسیله تغییر و تحول و انتقال فرهنگ در طول تاریخ بشری بوده است و. کم کم این فرهنگ‌های بشری در اثر برخوردها، دارای شباهت‌ها و تفاوت‌ها شده‌اند که این تبادل موضوع دیگری برای مطالعه فرهنگ در ماقبل تاریخ و زمان تاریخی می‌باشد که از چگونگی انتقال و تأثیرگذاری این فرهنگ‌ها بریکدیگر و شباهت و تفاوت‌ها بحث می‌کند .
در طول زمان از تنوعات فرهنگی کاسته و اشتراکات فرهنگی افزایش یافته است . هر چه انسان‌ها ارتباط بیشتری با جاهای دیگر پیدا کرده‌اند از حالت تشخص فرهنگی خاص خود درآمده و به تشابهات فرهنگی دست پیدا کرده‌اند. البته به معنای این نیست که این انسان‌ها دیگر دارای تفاوت فرهنگی نخواهند بود و یا در آینده تفاوت فرهنگی وجود نخواهد داشت.
چرا که همانطور که گفتیم انسان‌ها فرهنگ را برای تطبیق زندگی خود با شرایط جهانی وطبیعی بوجود می‌آورند که بدلیل اختلاف این جهان‌ها و این طبیعت‌ها، فرهنگ‌ها نیز هرگز یکی نخواهند شد. درباب پست مدرنیسم دونظریه وجوددارد که یکی بیان می‌کند که تشابهات فرهنگ‌ها در جهان تا آن حد زیاد می‌شود که دنیا شبیه یک شهر کوچک و بلکه شبیه یک دهکده باتشابهات فرهنگی زیاد خواهد شد. ونظر دومی این است که هرگز اختلافات فرهنگی از صحنه دنیا از بین نخواهد رفت .
ایجاد کنندگان نظریه دهکده جهانی که در رأس آن آمریکا است با قوم مداری خود درصددند تا کلیه ارزشهای جهانی را براساس قومیت و ارزش امریکایی تعریف و جا بیاندازند. اما جدای از این مقولات، بایستی گفت که انسانها با فرهنگ‌های مختلفی که دارند وبرحسب شرایط و وسائل ارتباط جمعی، این فرهنگ‌ها در هم تأثیر خواهند گذاشت .

به طور خلاصه اینکه مقوله فرهنگ با این تحولات و هویت وجودی و ارتباط با شرایط موجود جهان طبعیت. مورد توجه متفکران واقع شده است و متفکران سعی کرده‌اند تا با مفهوم‌سازی و تعریف کردن و تعیین هویت و تحرکات آن و کیفیت این تحرکات، به یک معنا برسند که همین اندیشه متفکران نیز سبب رواج فرهنگ‌های خاص شده است .

برای شروع درباره هر چیز بعنوان اولین نامیدن آن شیء به نامی است که این نام شباهتی ازنظر لفظ یا معنی با آن شیء داشته باشد. انسان بدون این شباهت هرگز لفظی را بر معنایی قرار نداده و اسمی را برای شیء انتخاب نکرده است .

تعریف نیز یک نامیدن است که شاید بتوان گفت یک نامیدن مرکب، متفکران برای تفکر در باب فرهنگ بایستی از تعریف آن آغاز می‌کردند واین متفکران و فیلسوفان بدون ارتباط با این نمی‌دانستند به تعریف این مقوله بپرازند. و از طرفی این مقوله انسانی همانند دیگر مقوله‌های انسانی دیگر در عین سادگی و ملموس بودن دارای پیچیدگی خاص خود می‌باشد. همچنین تحت تأثیر مکاتب مختلف فلسفی و علمی واقع شد.
دانشمندان علوم انسانی همواره برای دریافت درست مقوله‌های انسانی پناه به مفاهیم و مدل‌ها و مکاتب بالاتری بوده‌اند تا بتوانند این مقوله‌ها را بهتر بشناسند و به همین سبب علوم اجتماعی دارای چندین پارادایم در درون خود می‌باشد و چندین مکتب مشغول به تجزیه و تحلیل موضوعات و روابط بین آنها هستند و این همان نکته‌ای است که برخی را درباره علمی بودن علوم انسانی به شک و تردید انداخته است .

از طرفی دیگر این مکاتب، در ابتداء به یک نوع تعریف خاص از موضوعات و مفاهیم می‌پردازند و سپس تا آخر تجزیه و تحلیل‌های خود همان راه خاص را می‌پیمایند و از اینجا می‌توان پی به اهمیت تعریف در علوم انسانی برد.

فرهنگ نیز همینطور است. زیرا اهمیت بسار زیادی در علوم انسانی بعنوان یک مفهوم کلی و عام داشته که می‌توانسته زندگی و رفتار شخصی و اجتماعی انسان و ساخت جوامع انسانی را بنمایاند. بنابراین هر کدام از متفکران با توجه به نحله خاص و برای تبیین واقعیات اجتماعی و انسانی اطراف خود به تعریف خاصی پرداخته‌اند که تعریفی که توسط دیگری انجام گرفته کاملاٌ متفاوت و حتی متضاد می‌باشد. این تعریف‌ها به متفکران نحله‌های فکری این قدرت را می‌بخشد که در مورد هویت فرهنگی و تحولات آن و برنامه‌ریزی فرهنگی به نظریه‌پردازی بنشینند. امروزه در پهنه دنیای انسانی ما شاهد برنامه‌ریزیهای مختلقی از نظر فرهنگی که متأثر از نحوه نگرش آنها به فرهنگ است، با توجه به واقعیت‌های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی می‌باشیم .

از این رو ما بایستی دقیقاً با توجه به نوع تعاریف مربوط به فرهنگ و همراه با واقعیت‌های مربوطه به کشور محل تولد آن تعریف و آن تعریف و نحله‌های مربوط به آن، و نیز نتایج این تعاریف بر نوع سیاستگذاری در این باب توجه کنیم، تا بتوانیم با توجه به واقعیات موجود در کشور خود به تعریف و سپس سیاستگذاری مناسب برسیم. و این اولین قدم برای هر امر می‌باشد. که متأسفانه همیشه بطور سطحی نگری به مراحل بالاتر از این تعاریف درفرهنگ و خصوصاٌ توسعه فرهنگی پرداخته می‌شود. و سپس ناخواسته تن به سیاستگذاریهایی می‌دهیم که درنهایت به فرهنگ خود و توسعه مطلوب فرهنگی نمی‌رسیم. از اینجاست که ضرورت بررسی تعاریف فرهنگ روشن می‌شود .

آنچه که امروزه ما در بحثهای فرهنگی شاهد و ناظر آن هستیم علاوه بر پذیرفتن مفاهیم وارداتی از فرهنگ و نحوه تعریف آن، باید گفت برنامه‌ریزی و سیاستگذاری فرهنگی نیز که براساس صورت گرفته نیز وارداتی است، که اگر ما این را حمل بر توطئه بیگانگان نکینیم بایستی گفت این امر ازسادگی و تفکر سطحی که همیشه ازآفات عمده جهان سوم می‌باشد ناشی می‌شود. فرهنگ یکی از دهها موضوعی است که مورد احتیاج جهان سوم می‌باشد که به این صورت با آن برخورد می‌شود .

و اولین نتیجه و مهمترین آن همین است که ما نمی‌توانیم به موضوعات فرهنگی آنچنان که هست بپردازیم و درنهایت به علوم محلی شده انسانی مربوط به کشور خود برسیم. تاریخ جهان سوم چه از نظر فرهنگی و چه از نظر علمی، خصوصاٌ علوم انسانی ، پر از این فجایع فکری است که در نهایت نتوانسته‌اند به هویت وجودی خود واقف شوند و سپس قدمهای مناسب برای نجات خود بردارند و حتی قدمهایی نیز که بر می‌دارند باعث می‌شود تا بیشتر در این باتلاق فرو روند. پس بایستی قبل از فکر و تفکر و سیاستگذاری ، به مفاهیم بیندیشیم تا راه اشتباه نرویم .

تعریف فرهنگ

قبل از تقسیم‌بندی تعاریف دونکته درباره فرهنگ قابل تأمل می‌باشد. یکی اینکه بعضی فرهنگ را تعریف به یک وجود آرمانی در سطح جامعه کرده‌اند. در ادبیات فارسی نیز چنین دیدگاهی وجوددارد. در آنجا فرهنگ به ادب و عقل و یا دانش و بزرگی معنا شده است. همچنین در کتابهای لغت آمده است: فرهنگ ادب باشد: صحاح الفوس

فرهنگ عقل باشد: معیار جمال

هر که نیکتر داند در علم و چیزها که مردم بدان فخر کنند گویند مردی فرهنگی است: تحفه‌الاحباب

در متون پهلوی نیز فرهنگ آرمانی را در نظر داشته‌اند.

…… به هنگام، به فرهنگستان دادندم و به فرهنگ کرنم سخت شتافتند : خسرو قبادان و ریدکی

… و چهارم شناختن خوی نیک و خوی بد مردم است و شناختن راه اکتساب خصال خوب و پرهیز از خصلتهای بد . و این را علم فرهنگ خوانند : چاودان نامه افضل کاشانی

بیاموخت فرهنگ و شد برمنش برآمد زبیغاره و سرزنش

که فرهنگ آرایش جان بود زگوهر سخن گفتن آسان بود

کزیشان همی دانش آموختیم به فرهنگ دلها برافروختیم

فردوسی

دشمن عقل که دیده است کز آمیزش او همه عقل و همه علم و همه فرهنگ شویم

مولوی

خداوند تدبیر و فرهنگ و هوش نگوید سخن تا نبیند خموش

سعدی

این نگرش هنوز در جامعه ما وجود دارد که انسان با فرهنگ کسی است که آداب دان و مؤدب باشد. و انسان بی‌فرهنگ نیز عکس این معنا را دارد. این معنای موجود و نهادینه شده در جامعه عوارض نامناسبی در پی‌دارد. در ابتدا بایستی گفت این نوع تعریف‌ از فرهنگ سبب می‌شود همواره در یک حالت آرمانی زندگی کنیم و واقعیات نادیده گرفته شوند حال آنکه فرهنگ یک واقعیت اجتماعی است که دارای تغییر و تحول از دید کسانی که فرهنگ ، با دید آرمانی نگاه می‌کنند به نوعی تغییر ارزشهاست، حال آنکه همانگونه که گفته شد این تغییر و تحول طبیعی می‌باشد. و بدین ترتیب انسانهای محافظه‌کار و سنت‌گرا که مانع هر گونه تحول و رشد هستند تبدیل خواهند شد که در قشرها و شهرهای سنتی و غیره شاهد آن هستیم .

ضرر دیگر آرمانی دیدن فرهنگ این است که نتوانیم فرهنگ واقعی جامعه و اجزاء آن و چگونگی ارتباط این اجزاء را بشناسیم و از این تعریف در سطح جامعه، در دل و روح مردم جا افتاده است آنگاه متوجه خواهیم شد که ازیک برنامه‌ریزی فرهنگی بطور دقیق و سپس سیاستگذاری‌های درست محروم خواهیم شد. و در نهایت نیز اگر موفق به برنامه‌ریزی دقیق و سپس سیاستگذاری‌های درست شویم قابلیت اجرای این برنامه‌ریزی‌های درست را نیز نخواهیم داشت چون در جامعه با ممانعت روبرو خواهد شد .

از طرف دیگر سبب خواهد شد که مردم عادی الگوهای فرهنگی بیرونی و بیگانه را بعنوان یک فرهنگ به معنای آرمانی پذیرند و این جریان شدت پذیرد، بدون آنکه به محتوای فرهنگی واقعی جامعه نظر کنند .از این رو جریان فرهنگ‌پذیری ازشدید خواهد شد و تاریخ گذشته ما نیز شاهد براین نکته می‌باشد .

با این نفاسیر کاملاٌ بدیهی است که ضرورت تفسیر این مفهوم درسطح جامعه لازم بنظر می‌رسد تا مردم به یک دید درست از فرهنگ برسند و سیاستگذاریها و برنامه‌ریزی‌ها دقیق‌تر و کامل‌تر انجام و اجرا بشود .

اما نکته دیگر درباره فرهنگ :

فرق بین فرهنگ و تمدن می‌باشد که در کشورهای استعمارگر مثل انگلیس بجای یکدیگر بکار می‌رفته و این دو ازیکدیگر نداشتند و همین باعث می‌گردید تا این نگرش خاصی داشته باشد. و بنابراین همین برداشت بود که جوامع دیگر را عقب مانده و بی تمدن و بی‌فرهنگ می‌دانستند و در برابر فرهنگ قطعاٌ نوع خاصی از سیاستگذاریها را نسبت به ملل دیگر روا می‌داشت و در تاریخ، شاهد آن هستیم که این کشورها ذلت‌های دیگر را وحشی و بربر می‌خواندند ومدت زمانی طولائی صرف شد تا این دو مفهوم از هم جدا شدند و بدین ترتیب ازبار ارزش مفهوم فرهنگ کاسته شد.

البته این نکته قابل ذکر است که در تمدن بیشتر به پیرفت‌های بشری مثل تکنولوژی و نحوه استفاده از آن اطلاق می‌شود و این مفهوم با فرهنگ زیاد ارتباط دارد و در واقع از یکدیگر جسمانی پذیر نخواهند بود. پس نبایستی در مقابل افراط مذکور، تفریط شود وتمدن را از فرهنگ جدا کنیم تا دوباره برای مقابله با بیگانگان دچار سنت‌گرایی افراطی شویم و از پذیرفتن آثار تمدن و تأثیر آن بر فرهنگ و رشد آن غافل شویم. با این پیش زمینه به طبقه بندی تعاریف فرهنگی می‌رسیم .

فرهنگی بیرونی و بیگانه را به عنوان یک فرهنگ به معنای آرمانی پذیرند و این جریان شدت پذیرد، بدون آنکه به محتوای فرهنگی واقعی جامعه نظر کنند . از این رو جریان فرهنگ پذیری از شدید خواهد شد و تاریخ گذشته ما نیز شاهد براین نکته می‌باشد .

با این تفاسیر کاملاٌ بدیهی است که ضرورت تفسیر این مفهوم در سطح جامعه لازم بنظر می‌رسد تا مردم به یک دید از ست فرهنگ برسند و سیاستگذاریهاو برنامه‌ریزی‌ها دقیق‌تر و کامل‌تر انجام و اجرا بشود .



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

ارزشها وهنجارها

435

بازدید



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...



هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi