بازدید
(بمانسوا) سبب آنکه فراموش کردند (یوم الحساب ) روز شمار و جزای کردار و اعراض نمودند از ذکر آن یعنی به جهت مخالفت حق و ملازمت هوای مشعرو نسیان …..
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
بازدید
عالم تکوین با همه زیر مجموعه ها و اجزای آن ، جملگی از آیات خداوند قادر متعالند. از جمله این آیات و نشانه های الهی ، ظهور فصلهای چهارگانه عمر انسان است ، که همانند ابرها ، در آسمان عمر انسان ، ظاهر می شوند و سپس با طوفان اجل ، از پهنه آسمان محو می گردند . خالق نظام هستی ، فصول اربعه بهار ، تابستان ، پاییز و زمستان را ایجاد نموده تا علاوه بر چرخش زیبای طبیعت ، انسان را به فلسفه خلقت عوالم وجود و غایت نظام هستی متنبه سازد . طلوع و غروب خورشید و ماه و ستارگان ، علاوه بر روشنایی در روز و پوشاندن پرده سیاه در شب ، بیانگر واقعیت دیگری برای انسان متدبر است که همگان را بیداری بعد از مرگ، در این عالم تکوین آگاه میسازد. همان طور که نعمت خواب و بیداری قبل از خواب نشانگر حیات واقعی پس از مرگ است اگر چ نردبان عقل و احساس و تجربه در شناخت این حیات کوتاه است ، اما با تدبر در محسوسات طبیعت و نظام آفرینش ، درک آن آسان ترمیگردد .
حیات دنیوی انسان چیزی شبیه فصول چهارگانه طبیعت است که دوران طفولیت و کودکی آن ، زمان ظهور انسان در عرصه زندگی دنیایی است ، سپس به دوران نوجوانی و جوانی و بعد به مرحله پیری پا می گذارد و کم کم به افق حیات دنیوی خود نزدیک شده و زمستان عمرش از راه خواهد رسید و دار فانی را برای وصول به دار بقاء وداع خواهد کرد .
از علی علیه السلام سئوال شد چرا از مرگ نمی ترسید و مرگ را دوست میدارید ؟ فرمود : چون نمونه الطاف خداوند را در دنیا دیده ام ، یقین دارم آن خداوندی که در دنیا به من لطف داشته و مرا در راه فرشتگان و پیامبرانش قرار داده پس از این جهان و در روز قیامت فراموشم نخواهد کرد ، از پذیرائی خدای بزرگ در آن روز بزرگ دلهره و ترس ندارم .
لذا آن حضرت می فرمود : علاقه من به مرگ از علاقه کودک شیرخوار به پستان مادرش بیشتر است ( نهج البلاغه ).
انتظار مرگ ، نزدیک دیدن مرگ ، یقین به مرگ ، انسان را از انجام تکالیف و وظائف فردی واجتماعی دنیوی و اخروی باز نمی دارد ، بلکه بهترین وسیله برای تلاش و ایجاد شور و نشاط برای انجام کارهای دنیا و آخرت است . مرگ و یاد مرگ یعنی ساختن و ساخته شدن .
عالم برزخ
برزخ از نظر لغت اصطلاح
کلمه « برزخ» معمولا در محاورات ، همراه با کلماتی مثل « مابین »، « ما بینهما » به کار میرود ، مثلا گفته می شود :« برزخ ما بین این دو » یا « برزخ بین دو چیز » و یا «برزخ بین دنیا و آخرت » و در قرآن شریف آمده است :
« بینهما برزخ لایبقیان » « و جعل بینهما برزخا و حجراً محجوراً » .
مشاهده می شود که ، « برزخ» در دو آیه فوق همراه با کلمه « بینهما» به کار رفته است و این بدان علت است که « برزخ» در لغت به معنای « حاجز و مانع » است ، و حاجز و مانع در محاورات یک معنای مستقلی نیستند ، درست مثل معنای « فی » در عربی و کلمه «در» در فارسی است . اگر چه این دو کلمه به خودی خود دارای معنی و مفهومی هستند [یعنی:تو ، داخل ، درون ] اما این معنا ، معنای مستقلی نیست و برای تمام شدن معنای آن احتیاج به کلمه یا کلمه های دیگر است ، مثل اینکه میگوئیم: « در خانه ، در مدرسه و …» که کلمه « در » همراه با « خانه و مدرسه» توانسته است معنای خود را ایفا کند . روی همین حساب اگر معنای لغوی « برزخ » حاجز و مانع باشد باید معلوم شود حاجز میان چه و چه چیزی، و یا مانع میان کدام دو چیز .
برزخ در کتب لغت
۱-در کتاب « المنجمد » که کلمات مستعمله در لغت عرب را معنا می کند در ماده «برز» آمده است :
« البرزخ : الحاجز بین الشیئین ، ما بین الدنیا و الاخره من وقت الموت الی البعث»
یعنی : برزخ مانع میان دو چیز است ، و زمان میان دنیا و آخرت از هنگام مرگ تا قیامت نیز برزخ است .
۲-کتاب « مفردات » راغب اصفهانی که لغات قرآن شریف را معنا میکند در مورد «برزخ» آورده است :
« البرزخ : الحاجز و الحد بین الشیئین ، و البرزخ فی القیامه : الحائل بین الانسان و بین بلوغ المنازل الرفیعه فی الاخره و منه قوله تعالی : و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون».
یعنی : برزخ مانع و حد فاصل بین دو چیز است ، و برزخ در قیامت همان فاصله بین انسان و رسیدن او به درجات رفیع در آخرت است ، و از همین باب است فرمایش خداوند که فرموده : « پشت سر اینها ( مردگان ) برزخی است تا روز قیامت .
۳-و در کتاب «مجمع البحرین » در همان ماده آورده اند :
« البرزخ : الحاجز بین الشیئین ، البرزخ فی قوله (ع) « نخاف علیکم هول البرزخ» هو ما بین الدنیا و الاخره من وقت الموت الی البعث ، فمن مات فقد دخل البرزخ ، و فیه الحدیث کلکم فی الجنه و لکنی والله اتخوف علیکم فی البرزخ ، قلت : و ما البرزخ ؟ قال : القبر منذ حین موته الی یوم القیامه ».
یعنی : برزخ مانع دو چیز است ، و در این حدیث از امام صادق (ع) که فرمود : « من از هول و سختی برزخ برای شما می ترسم » مقصود همان زمانی است که فاصله میان دنیا و آخرت از هنگام مرگ تا قیامت است . پس هر کس که مرد ، داخل عالم برزخ می شود، و از همین باب است حدیثی که فرموده :« همه شما در بهشت هستید جز اینکه من از عالم برزخ شما می ترسم ، سئوال شد : برزخ چیست ؟»
حضرت فرمود : « قبر است از زمان مرگ تا قیامت ».
آنچه از کتاب نقل کتب لغت استفاده شد ، این بود که : « برزخ » دارای دو معنای لغوی و اصطلاحی است . معنای لغوی که همان حاجز و مانع است ، مانند پرده ای که بین زرده و سفیده تخم مرغ است . این پرده مانع از مخلوط شدن این دو ماده به یکدیگر است ومعنای اصطلاحی که به معنای فاصله زمانی بین دنیا وعالم آخرت است .
قرآن شریف در مورد معنای اصطلاحی برزخ می فرماید :
« … حتی اذا جاء احدهم الموت قال : رب ارجعونی لعلی اعمل صالحا فیما ترکت کلا، انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون» .
آنچه محل بحث است اینکه : وقتی مرگ آنها میرسد می گویند : « خدایا ما را به دنیا بازگردان تا اعمال صالح انجام دهیم» پاسخ این است که : « نه چنین است ، این حرفی است که اینها می زنند » سپس فرمود : «پشت سر اینها ، یعنی پس از اینکه از دنیا میروند ، تا روز قیامت عالم «برزخ » است .
در آیه شریفه ، حد فاصل بین مرگ و قیامت را « برزخ » نامیده است ، و دراحادیث فراوانی از ائمه معصومین نیز همین حد فاصل را عالم « برزخ» نامیده اند .
عالم برزخ از دیدگاه قرآن
عبدالله ادامه داد درست است بحث در ویژگی مرحله اول قیامت است اما به شرح عالم برزخ پرداخته بودیم و بیان کردیم که عالم برزخ برای اکثریت مردم که در حالتی متوسط از ایمان و کفر قرار دارند بی شباهت به حالت خواب نیست ، مومنان پیشرو و متنعم و کافران گرفتار انواع عقوبت و عذابند ( آیه ۱۰۰ ، مومنون ) ، برای احیای مردگان و برخاستن آنها از قبرها و حضورشان در دادگاه عدل پروردگار ، زمان زیادی وقت لازم نیست ، همانگونه که برای مرگ انسانها زمان طولانی لازم نبود ، صیحه اول مرگ است و صیحه دوم فریاد زنده شدن و رستاخیز و حضور در دادگاه عدل الهی « ان کانت الا صیحه واحده فاذاهم لدینا محضرون » (آیه ۵۳ سوره یس ) ای انسانهای به خواب رفته، ای خاکهای پراکنده و ای استخوانهای پوسیده به پا خیزید ، به پا خیزید و برای حساب و جزا آماده شوید .
در اینجا به بعضی روایات گویا و پر محتوی اشاره می کنند : عالم برزخ بهشت است برای نیکوکاران و شهیدان که در آن متنعمند به نعمتهای الهی و دوزخ است برای گناهکارانی مانند آل فرعون که صبح و شام در برابر آتش معذبند ، و در این رابطه علی علیه السلام در روایتی میفرماید: قبر یا باغی از باغهای بهشت است یا حفره و گودالی از گودالهای جهنم ( بحارج ۶ صفحه ۲۱۸).
حقیقت این است که آگاهی بر کیفیت عالم برزخ تأثیر زیادی در مسائل اعتقادی ندارد ، قرآن مجید اصل وجود عالم برزخ را در آیاتی چند با صراحت بیان نموده است ، همانگونه آل فرعون قبل از قیام قیامت هر صبح و شام از طریق عرضه شدن آتش بر آنها مجازات می شوند .
در سوره مومن آیه ۱۱ می فرماید : از قول عده ای که گرفتار عذاب در عالم برزخند میگویند : پروردگارا ما را دوباره میراندی و احییتنا دوباره زنده کردی اکنون به گناهانان خود معترفیم . آیا راهی برای خارج شدن از دوزخ وجود دارد ؟ «قالو ربنا امتنا اثنتین و احتیتنا اثنتین فاعترفنا بذنوبنا فهل الی خروج من سبیل » آنها که در این جهان اصرار به انکار معاد داشتند و پیامبران را به باد استهزاء می گرفتند در آنجا پرده های غرور و غفلتشان کنار می رود و چشم حقیقت بین آنها باز میشود و چاره ای جز اعتراف به گناه ندارند ، و گمان می کنند در آنجا اعتراف به گناه برایشان سودی دارد .
عالم برزخ کجاست ؟
دانستیم فاصله زمانی بین مرگ و قیامت « عالم برزخ » نامیده شده و مردگان تا برپائی قیامت ، در عالم برزخ به سر می برند . لازمه این علم این است که معتقد شویم همه آنهائی که از ابتداءخلقت عالم هستی تا کنون از دنیا رفته و از این پس نیز می میرند از انبیاء واولیاء و صالحین گرفته تا پادشاهان و ظالمین و مستکبرین و مشرکین ، همگی در آن عالم جمع هستند و در انتظار برپائی قیامت به سر می برند که البته معتقد هم هستیم.
اینک به این نکته می پردازیم که : عالم برزخ کجاست ؟ آیا عالم برزخ جزء این عالم است ؛ یعنی آیا عالم برزخ در همین دنیاست و مثلاً همین خورشید و ماه بر آن طلوع و غروب دارد، و ارواح اموات چه مومن و چه کافر در روز این عالم یک حالت و در شب این عالم دارای حالت دیگری هستند ؟ یا اینکه طلوع و غروب خورشید برای اهل این دنیا تأثیر دارد و شب و روز برای برزخیان تأثیری ندارد ؟
اینها سئوالاتی است که در اذهان بسیاری از مؤمنین به معاد وجود دارد باید چند مطلب را خاطر نشان کرد که :
۱- عالم قیامت هنوز بر پا نشده و یکی از مقدمات برپائی آن نابودی نظام این عالم است و به تعبیر قرآن ، قیامت وقتی برپا می شود که :
« اذا الشمس کورت ، و اذا النجوم النکدرت ، و اذاالجبال سیرت ، و… و اذا البحار سجرت…» « اذا السماء انفطرت ، و اذا الکواکب انتثرت ، واذا البحار فجرت ، و اذالقبور بعثرت … » « اذا وقعت الواقعه ، لیس لوقعتها کاذبه ، خافضه رافعه ، اذا رجعنت الارض رجا ، و بست الجبال بسا ، فکانت هباء منبثا»
خورشید منکدر و نابود شود ، ستارگان در هم بریزند ، کوهها غبار پراکنده شوند ، دریاها دگرگون شوند ، ستارگان در هم و برهم شوند ، قبرها زیر و رو شوند ، زمین آن چنان به خود بلرزد که کوهها مانند پنبه زده شده شوند و زمین مانند غباری خفیف شود و…
اینها همه علائم فروپاشیدن نظام این عالم است ، و باید بدانیم تا این نظام وجود برپاست، عالم قیامت بر پا نشده و مردگان در عالم دیگری به نام « عالم برزخ » به سر می برند.
۲- در جای خود ثابت است که این خورشید و ماه در عالم قیامت وجود ندارند ، و خداوند متعال عالم قیامت را به وسیله نیروی دیگری روشن می کند و البته در آنهم اختلاف است که آیا نور و روشنائی قیامت ، بوسیله اعمال صالح هر شخص و آنهم برای خود اوست . همانگونه که قرآن شریف فرموده :
« یوم یقول المنافقون والمنافقات للذین آمنوا انظرونا نقتبس من نورکم ، قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نورا …»
در آن روز ، زنان و مردان منافق به مومنین می گویند : از نور و روشنائی خود به ما نیز بهره دهید . به آنها خطاب می شود : بازگردید و از پشت سرتان (دنیا) نور بیاورید .
و یا چیزی همانند خورشید ، عالم قیامت را روشن می گرداند و همه خلائق از آن بهره میگیرند ، در این مورد نیز قرآن شریف می فرماید :
« و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الارض الا من شاءالله ، ثم نفخ فیه اخری فاذا هم ینظرون ، اشرقت الارض بنور ربها و وضع الکتاب ….» .
در صور دمیده می شود و همه آنهائی که در آسمان و زمین هستند از بین میروند مگر آنهائی را که خدا نمی خواهد . ( پایان دنیا ) ، برای مرتبه دوم صور دمیده می شود ، آنگاه است که قیامت بر پا می شود و زمین قیامت به نور پروردگارش روشن میشود و…
پس از بیان این سه مقدمه ، به اصل بحث که :« عالم برزخ کجاست ، خورشید و ماه این جهان ، شب و روز ما بر آنها هم اثر دارد یا نه » باز می گردیم .
در این مورد از میان آن همه احادیثی که هست به نقل چند حدیث می پردازیم :
۱- مرحوم شیخ کلینی درکافی به نقل از علی بن ابراهیم آورده است :
« علی بن ابراهیم ، عن ابیه ، عن احمد بن محمد بن ابی نصر ، عن الحسین بین میسر قال: سألت اباعبدالله عن جنه آدم (ع) : فقال جنه من جنان الدنیا تطلع فیها الشمس و القمر و لو کانت من الجنان الاخره ما خرج منها ابدا» .
حسین بن میسر گفت : از حضرت صادق (ع) در مورد بهشتی که حضرت آدم (ع) در آن بوده سئوال کردم . حضرت فرمودند : آن باغی است از باغهای دنیا که خورشید و ماه بر آن طلوع و غروب می کنند و اگر از باغهای قیامت بود هرگز آدم (ع) از آن خارج نمیشد.
مرحوم مجلسی نیز این حدیث را با سند دیگری در کتاب بحار نقل فرموده و بهر حال حدیث فوق از چند جهت قابل توجه است :
الف ) حضرت آدم (ع) در آن بهشتی که در عالم قیامت وعده داده شده خلق نشده و آن بهشت را مشاهده نکرده است .
ب ) در جائی از این دنیا بهشتی وجود دارد که قابل رؤیت و مشاهده انسانهای عادی نیست و نمی توانند به آنجا رفت و آمد کنند و در حقیقت می توان گفت : آن بهشت درعین حالی که در دنیاست ولی برای بشر از عوالم غیب محسوب است و البته باید توجه داشت که دنیا منحصر به کره زمین و چند صد کیلومتر اطراف آن نیست .
ج ) همین خورشید و ماه ، آن بهشت را روشن می کنند و بر آن طلوع و غروب دارند و بهترین دلیل « الف و لام » عهد حضوری است که حضرت بر کلمه « شمس و قمر» درآورده و در حقیقت مثل این است که فرموده باشند : این خورشید و ماه بر آن طلوع و غروب دارند ، وگرنه باید « شمس و قمر » را بدون « الف و لام » و با تنوین ذکر میکردند و می فرمودند : « شمس و قمر » یعنی ماه و خورشیدی بر آن طلوع و غروب دارند .
۲- باز مرحوم شیخ کلینی به نقل از ضریس کناسی می نویسد :
« عده من اصحابنا ، عن احمد بن محمد ، و سهل بن زیاد ، و علی بن ابراهیم ، عن ابیه ، جمیعا عن ابن محبوب ، عن علی بن رئاب ، عن ضریس الکناسی قال : سألت ابا جعفر(ع) ان الناس یذکرون ان فراتنا یخرج من الجنه فکیف هو ، و هو یقبل من المغرب و تصب فیه العیون و الادویه ؟ فقال ابوجعفر (ع) : و انا اسمع ان الله جنه خلقها الله فی المغرب و ماء فراتکم بخرج منها ، و الیها تخرج ارواح المومنین من حفر هم عند کل مساء فتسقط علی ثمارها و تأکل منها و تتنعم فیها و تتلاقی و تتعارف فاذا طلع الفجرهاجت من الجنه …
ضریس گفت : از حضرت باقر (ع) پرسیدم : مردم ( مقصود اهل سنت است ) میگویند: «آب فرات از بهشت خارج میشود » چگونه می شود درست باشد در صورتی که این آب از مغرب جاری است ( یعنی سرچشمه اش از مغرب زمین است ) و در بین راه چشمه ها و جویبارهای دیگری هم به آن ریخته می شود ؟ حضرت فرمودند :« بلی من هم شیندهام ( مقصود شنیدن از پدران و اجدادشان می باشد ) که خداوند در مغرب زمین بهشتی خلق فرموده و آب فرات شما از آن خارج می گردد و ارواح مؤمنین عصر هر روز به آن بهشت میروند و از میوه های آن می خورند و از نعمت های دیگر خداوند بهره میگیرند و همدیگر را ملاقات می کنند و چون فجر صادق طلوع کند از آن خارج میشوند …»
توجه در جملات حدیث نکات زیر را روشن می کند :
الف ) بهشتی در مغرب زمین وجود دارد که آب فرات هم از آنجا عبور می کند .
برزخ یا قیامت صغری و عوالم چهار گانه حیات
قال علی علیه السلام : من مات قامت قیامه
آنگاه که انسان بمیرد قیامت او بر پا می شود
علی علیه السلام می فرماید : هر وقت انسانی از این دنیا برود ، وارد قیامت خواهد شد . حال باید دانست که منظور از این جمله نورانی امیرالمومنین علیه السلام چیست ؟ اجمالا باید گفت که قیامت صغری و کوچک منظور است و اما تفصیل آن عبارت است از اینکه انسان چهار مرحله را مشاهده می کند :
۱- حیات دنیایی که عالم ماده و جسم است .
۲- عالم مثال و برزخ که چه بسا از عالم ماده قویتر و لطیفتر است ، که این عالم را قیامت صغری و کوچک معرفی می کنند .
۳- عالم نفس که به قیامت کبری معروف است .
۴- عالم صفات و اسماء الهیه که بالاتر از عالم نفس و قیامت است .
حال انسان این نردبان رشد و تکامل را باید از دنیا آغاز کند ، یعنی چند صباحی در دنیا زندگی می کند و پس از امتحانات و آزمایشات الهی که انجام میگیرد، مرگ او فرامیرسد و به عالم بالاتر یعنی عالم برزخ منتقل می شود و در آن حیات برزخی ، آمادگی پیدا می کند ، برای ورود در عالم قیامت کبری ، در حیات برزخی که همان قیامت صغری و کوچک انسان است ، چه بسا انسانهایی که در دنیا ، خویشتن خویش را صیقل نداده اند و خود را تزکیه نکرده اند ، کفاره این کج اندیشیها و کم کاری ها را باید با چشیدن عذابهای برزخی بپردازند ، تا آمادگی کامل پیدا کنند که به محض دمیده شدن در صور اسرافیل ، پاک و مصفی وارد قیامت کبری و روز محشر شوند . باز در همین حیات برزخی ، حال چند هزار و یا چند میلیون سال طول خواهد کشید ، بسیاری از انسانها ، با آن همه عذابهایی را که تحمل کرده اند ، پاک و منزه نخواهند شد و باید در جهنم وارد شوند و بعد از مدتی که عذابهای دردناک والیم قیامت را چشیده اند ، وارد بهشت گردند، و عده کثیری هم برای همیشه در جهنم مخلدند و باقی خواهند ماند و سپس انسانها با پشت سر گذاردن عالم دنیا و قیامت صغری یعنی برزخ ، و قیامت کبری یعنی نفس ، به عالم اسماء و صفات الهی پا می گذارند که نهایت تکامل انسان به این عالم و مقام نورانی منتهی می شود . توضیح بیشتر اینکه انسان دارای طبیعتی است مادی که بسیار ملموس و محسوس است و دارای محدودیت خاصی است و رشد و سیطره وجودی آن محدود است مثلا از بعد وزن و حجم و حواس پنجگانه بشری ، حد یقف دارد و قابل رشد و گسترش بالائی نیست . حال از این عالم طبیعت انسان کمی بالاتر بیائیم ، می بینیم انسان دارای قوای باطنی و درونی است ، اینکه انسان فکر می کند، مطالبی را حفظ و در ذهن خویش نگه می دارد و دارای قوه خیال و وهم است ، و انسان در حیطه این قوه الهی ، کارهای بسیار عجیبی را انجام می دهد ، مثلا در ذهن خود حرکتهای ستارگان و سیارات را تصور می کند و یا به دریاها ، کوهها و دشتها میاندیشد و یا در یک لحظه ، کل تاریخ زندگی خود را در نوار ذهن خویش تماشا و مرور می کند و یا در یک چشم بهم زدن ، جهان مادی را دور می زند . این بعد معنوی انسان بسیار گستردهتر از بعد طبیعی و جسمی انسان است که آن را مثال متصل می نامند ، چون با انسان همراه و متصل است . حال همین نیرو اگر از انسان به طور موقت جدا شود آنرا مثال منفصل می گویند ، چون جدای از انسان است . نام دیگر مثال را می شود برزخ نامید ، لذا برزخ متصل و برزخ منفصل خواهیم داشت .عالم خواب را ، برزخ منفصل معرفی می کنند که روح انسان ، به طور موقت از بدن فاصله می گیرد ، درعین حال سیطره ضعیفی بر بدن دارد . انسان در عالم خواب ، بسیار قویتر از عالم مثال و برزخ متصل ، عمل می کند . چرا که گستردگی او در عالم خواب نسبت به عالم بیداری که از ذهن و قوه مخیله و وهمیه خود استفاده می کند ، قویتر خواهد بود .
لذتها و شادیها ، غمها و شدائد ، حرکتها و تنوعهای زندگی ، قابل قیاس با حالت بیداری انسان نیست ، لذا عالم مثال متصل و منفصل ، نمونه کوچکی است از عالم بالاتر که عالم برزخ و قیامت صغری است و همین طور عالم برزخ نمونه ای است از قیامت کبری و هکذا عالم قیامت نمونه ای از عالم اسماء و صفات کمالیه الهیه خواهد بود .
حیات برزخ برای همه و اثبات آن
حیات برزخی برای همگان خواهد بود و مخصوص گروه خاصی نیست . آیاتی که برزخ را ثابت می کنند اطلاق و عمومیت آنها شامل همه انسانها با هر اعتقادی که دارند خواهد شد . علاوه بر شمول اطلاقات آیات و روایات برای جمیع خلائق ، دلائلی هم جداگانه برای مومنین و کفار و مشرکین وارد شده است که نمونه هایی را متذکر می شویم :
« و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون فرحین بما اتیهم الله من فضله … »
« گمان مبرید آنانی که در راه خدا به شهادت رسیده اند مردگانند ، بلکه آنان زنده اند و در پیشگاه خدا ، روزی می خورند، آنان به فضل و رحمتی که خداوند نصیب آنها گردانیده شادمانند ، بشارت و مژده دهند به مومنانی که هنوز به آنها نپیوسته اند و بعداً در پی آنها به سرای آخرت خواهند شتافت ، که از مردن هیچ نترسند و از فوت متاع دنیا هیچ غم مخورند »
روایتی صحیح السند و مشهور است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در جنگ بدر، بعد از پیروزی سربازان اسلام بر کفار و مشرکین ، بر جنازه های سران و فرماندهان کفر و شرک حضور پیدا کردند و خطاب به اجساد آنان فرمود :
« یا فلان یا فلان قد وجدت ما وعدنی ربی حقاً فهل وجد تم ما وعد ربکم حقا »
پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آلی ، خطاب به سران کفر فرمود : ای ابوجهل ! عتبه ، شیبه و امیه ! به تحقیق ما وعده خداوند خویش را به حق دیدیم و اما شما ، آیا وعده خداوند را که حق است دیده اید ؟ اصحاب به پیامبر عرضه داشتند: «یا رسول الله اتنادیهم و هم اموات ؟ فقال و الذی نفسی بیده انهم لاسمع لهذا الکلام منکم الا انهم لایقدرون علی الجواب »
آیا شما با مردگان سخن می گویید ، در حالی که آنان نمی توانند بشنوند ؟ حضرت فرمود : قسم به آنکسی که جانم در دست و قدرت اوست ، آنان از شما بهتر می شنوند و کلام مرا بهتر درک می کنند ، ولی قدرت بر جوابگویی ندارند .
از جمله آیاتی که حیات برزخی را ثابت می کند و در اینکه بین مرگ و عالم برزخ هیچگونه فاصله ای وجود ندارد و صراحت در وجود نعمات و نقمات برزخی دارد ، این آیه شریفه قرآن است که می فرماید :
« فاما ان کان من المقربین فروح و ریحان و جنه نعیم و اما ان کان من اصحاب الیمین فسلام لک من اصحاب الیمین و اما ان کان من المکذبین الضالین فنزل من حمیم و تصلیه جحیم »
« انسان وقتی دار فانی را وداع نمود ، اگر از مقربین و دوستداران خدا باشد ، بلافاصله بعد از مرگ ، روح و ریحان و بهشت نعیم الهی به آنان خواهد رسید و کسانی که از اصحاب یمین باشند ، ثواب و سلام خداوند به آنان می رسد و آنانی که از گمراهانند ، پس غذای آنان همان غذاهای جهنمی است آبهای داغ مانند فلز گداخته در حلقوم آنها خواهند ریخت و آنها را به آتش نزدیک می کنند »
لذا این آیه می خواهد بفرماید : که عالم برزخ بدون هیچ فاصله زمانی پس از مردن انسان، مشهود است و انسان خود را در آن خواهد دید .
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : ان اولیاءالله لایموتون و لکن ینقلون من دار الی دار
به تحقیق اولیای خدا نمی میرند و لیکن از خانه ای به خانه دیگر انتقال پیدا میکنند . شواهد و قرائن پیرامون انتقال سریع انسان از دنیا به عالم برزخ بواسطه مرگ در تاریخ شرایع الهیه ، فراوان است که به یک نمونه بارز آن ، اشاره می کنیم : مرحوم علامه طبسی در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه شریفه بل احیاء عند ربهم یرزقون (بلکه شهداء زنده اند و در نزد خدا روزی می خورند ) می فرماید : از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله روایتی نقل شده است پیرامون جعفر بن ابیطالب که در جنگ موته شرکت فرمود ، و به شهادت رسید . حضرت فرمود : من جعفر را دیدم که با دو بال با فرشتگان الهی ، در بهشت در حال پرواز بود . این جمله نورانی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نشانگر حیات انسان در عالم برزخ است که پس از ارتحال از دنیای خاکی ، پا به عالم دیگری میگذارد به نام عالم برزخ .
آیات و روایات زیادی دلالت بر وجود عالم برزخ دارند علاوه بر آنکه عقل و تجربه و حس هم به کمک آنها می آیند .کلمه برزخ که به معنای فاصله بین دو آب ویا دو خشکی است ، حد فاصل بین عالم اول که دنیای خاکی است و عالم سوم که آخرت و قیامت کبری نام دارد قرار دارد . دنیا به خاطر محسوس بودن آن قابل انکار نیست و همه انسانهایی که در عرصه دنیا حضور پیدا کرده اند ، عالم مادی را لمس کرده و به یقین ، وجود چنین دنیایی را شاهد بوده و هرگز در وجود آن شک و شبههای به خود راه نمیدهند . و اما عالم دوم که برزخ نام دارد ، به خاطر مادی و محسوس نبودنش در معرض شک و تردید قرار می گیرد . اینجاست که انسان باید از راهنمائی های پیامبران و رسولان الهی و کتب آسمانی بهره مند شود ، علاوه بر آنکه از قوه عاقله خویش نیز استفاده می کند و همین طور عالم سوم که قیامت کبری و روز حشر و نشر نام دارد ، موجب شک و تردید بشر قرار می گیرد و این در حالی است که انسان می تواند پله های نردبان یقین را طی کند ، از پله اول که علم الیقین است شروع کرده سپس پا به پله عین الیقین نهاده و با پیمودن سومین پله که حق الیقین می باشد خط بطلان بر همه شکوک بکشد.
« حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلی اعمال صالحا فیما ترکت کلا انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون »
« تازمانی که مرگ یکی از آنها فرا رسد می گوید : خدایا ! مرا باز گردان شاید در آنچه ترک کردم ، عمل صالحی انجام دهم ، گفته می شود : چنین نیست ، این سخنی است که او به زبان می گوید و اگر برگردد باز همان خواهد بود ، و پشت سر آنها برزخی است تا روزی که برانگیخته می شوند »
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
فهرست مطالب کتاب متافیزیک :
• آرامش مورد نظر در دسترس نمیباشد!
• آشنایی با مدیتیشن
• آموزش هیپنوتیزم
• آیا میشود شادی را اندازه گرفت؟
• آیا همه میتوانند هیپنوتیزم کنند؟
• آیا هیپنوتیزم میتواند نابغه بسازد ؟
• اثبات روح و تاریخچه عقیده به آن
• ادراک و خطای ادراک
• ارتباط با ادراکات مافوق حسی بشر
• ارواح در ناکجاآباد هستنـد!؟
• ارواح را بشناسیم…
• ارواح کجا هستند؟
برای مشاهده ادامه فهرست و دانلود کتاب کامل ۵۰۲ صفحه ای متافیزیک بر روی کلید ادامه مطلب کلیک نمایید.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
۲- مرگ فیزیولوژیکی
۳- تجربه مرگ
۴- برخورد کودکان با مساله مرگ
۵- برخی علل ترس از مرگ
۶- غلبه بر ترس از مرگ
۷- مرگ رمانتیک
۸- شهادت
۹- عشق فاتح مرگ
۱۰- اندیشه هایی درباره مرگ
۱۱- آخرین سخنان
مقدمه:
آیا ما می توانیم تصور کنیم که ؟؟؟؟؟؟ تر از مرگ برای بشر وجود دارد؟ و نیز آیا عاملی که موجب توقف جریان مرگ شده باشد وجود دارد؟ پس نباید حیرت کرد که چرا هر فلاسفه و حتی تمام انسانهایی که قادر به کمترین درجه تفکر هستند کم وبیش به طرز تشویق آمیزی به مرگ توجه کرده و خود را ناگزیر به ابراز عقیده های پیرامون آن کرده اند. ادیان و فلسفه های مختلف نیز توجیهاتی را درباره وضعیت فانی بودن بشر ارائه داده و کوشیده اند تا معنی و اهمیت آن را روشن کنند.
اینایس لپ از هواداران مکتب «تکامل گرایی» و از پیرامون نیاردوشان است. تکامل گرایی مکتبی است که از ؟؟؟؟؟؟؟ و علم گرایی نوین پدیده آمده است پیرامون این مکتب معتقدند که جهان و کائنات بسوی یک پیشرفت از پیش تعیین شده در حرکت است ذات و سرشت جهان به گونه ای است که اجسام آلی و غیر آلی همواره رو به تکامل و تحول هستند زیرا جهان را خداوند خلق کرده است. مکتب «تکامل گرایی» مقوله ای به نام «خداشناسی فرایندی» را در قلمرو فلسفه گشوده است. مکتب «تکامل گرایی» مقوله ای به نام «خداشناسی فرایندی» را در قلمرو فلسفه گشوده است. این مقوله شکل جدیدی از خداشناسی است که علوم جدید و بویژه دانش تکامل علمی را پذیرا می شود. می گوید که طرز عمل خداوند در جهان، یک فرآیند کند و بطئی است که با بردباری بر عناصر تصادف و شر غلبه می کند و تمامی خیر و خوبی را که پدید می آوردند در ذات خود نهفته دارد. اینایس لپ در برخورد با مساله مرگ، دیدگاهی را عرضه می کند که نشانگر ذهن روشن و باز او بوده، و در عین حال بیانگر اعتقاد راسخ وی به خداوند و دنیای آخرت است. البته در چارچوب مذهب کاتولیک به طور خاص و دیانت مسیحیت به طور عام، و نیز پایبندی او به مکتب تکامل گرایی. او، مرگ را یک راز می داند و نه یک مساله می گوید که هراس از مرگ یک واکنش بسیار عادی در همه انسانهاست اما مضطرب شدن به خاطر مرگ را یک نوع روان پریشی می داند زیرا مرگ همواره با تولد انسان، آغاز می شود و لحظه ای بشر را ترک نمی کند و در واقع زندگی و مرگ لازم و ملزوم یکدیگرند حاصل کلام، اینایس لپ می گوید که اگر انسان بخواخد بر هراس از مرگ غلبه کند باید به زندگی عشق بورزد و به آن ارزش و معنا بدهد. در توهین بینش است که عقیده دارد شهادت یک نمونه بارز و کامل نهراسیدن از مرگ است زیرا بیانگر نزدیک ترین و آشکار ترین ارتباط عشق و مرگ است.
۱- مرگ فیزیولوژیکی
بدن انسان از یافته های زنده تشکیل می شود. هر یافته، بر اساس ذات خود، فانی است ولی یافته های جدید تولد می یابند تا جایگزین یافته عالی مرده در بدن انسان بشوند. پس از یک دوره معین زمانی، تجدید حیات یافته ها کاهش می یابد و سپس کلا متوقف می شود. از نظر زیست شناسی، مرگ طبیعی یک رویداد ناگهانی نبوده بلکه یک فرآیند تدریجی است از یک نقطه نظر زیست شناسی، ما به محض اینکه متولد می شویم به پیر شدن و مردن می کنیم. ولی مرگ انسان فقط موقعی صورت می گیرد که میلیونها یافته تشکیل دهنده بدنش بمیرد. هنگامی که فعالیت پروتوپلاسمی یافته متوقف می شود، آن یافته می میرد. بدین ترتیب، مرگ از این نقطه نظر زیست شناسی، عبارتست از نابود شدن ساختار یافته ای. اما هر چند که یافته ها می میرند و بدین طریق موجب مرگ یک فرد می شودند لکن اتم های سازنده یافته ها از بین نمی روند. آنها به یافته های دیگر همان فرد و سایر افرادمنتقل می شوند و از این جهت است که ما می توانیم با لحنی قاطع از وجود یک خویشاوندی اساسی میان تمام موجودات زنده سخن بگوییم. اتم هایی که امروز جزئی از کالبد جسمانی من هستند شاید روزی مورد استفاده حیوانات و گیاهان یا شاید سایر انسانها قرار گیرد. اگر ما می خواستیم بپذیریم که اتم ها دارای روح می باشند. بنابراین پدیده (حلول روح) می توانست یک معنای واقعی بیابد. از طرف دیگر، خود یافته نیز یک موجود پیچیده است و به همین دلیل نمی تواند فانی محسوب شود زیرا فقط پروتوپلاسم می میرد. نه علم و نه جادو هیچ کدام قادر نیستند که مانع مرگ سلولها و اندامهای زنده تشکیل شده از آنها گردند با حداکثر کاری که می کنند اینست که مرگ ما را به تاخیر بیندازند بعید به نظر نمی رسد که طول عمر بشر در آینده، دو برابر و یا حتی سه برابر بشود. ولی برای مرگ طبیعی هیچ درمان نهایی وجود ندارد و هیچ اکسیر حیات جاودنان نیز نمی تواند وجود خارجی داشته باشد.تنها مرگ در سن کهولت را می توان یک مرگ طبیعی دانست، این نیز فقط موقعی وجود دارد که مرگ ناشی از بیماری نباشد- همچنان که غالبا ناشی از آن است. ا ین بیماری غالبا از نوع مهلک است زیرا بیمار را از قبل در آستانه مرگ طبیعی قرار داده و شاید بزودی به هر تقدیر بمیرد. لذا مرگ یک جوان که یافته های او در یک فرآیند تجدید حیات مداوم قرار دارند، همواره یک امر اتفاقی است. بهداشت و سایر اقدامات پزشکی می تواند خطر مرگ اتفاقی را از بین ببرد و به شکرانه اینها، نرخ مرگ و میر در میان جوانان به طور چشمگیری در قرن بیستم کاهش یافته است. «بوگومولتز» و سایر زیست شناسان دست به تلاشهایی زده اند تا یافته های افراد پیر را جوان کرد و بدین طریق سن کهولت و مرگ را به تعویق بیاندازند. نتایج مهمی از این تلاش تهور آمیز به دست آمده است ولی فقط می تواند حتی الامکان مرگ را عقب بیاندازد نه آنکه بر آن غلبه کند. گونه و افراد انسانی می میرند. تنها چیزی که می تواند از این نظم تجربی مرگ بگریزد خود حیات است. حتی حیات بشریت نیز امروزه در معرض سلاحهای هسته ای قرار دارد.
۲- تجربه مرگ
اگر بخواهیم به طور کامل و دقیق سخن بگوییم، ما قادر نیستیم از مرگ تجربه مستقیم داشته باشیم، خواه مرگ خودمان باشد و خواه مرگ دیگران. از دست رفتن آگاهی و شعور یکی از نشانه های مرگ در انسان است، هر چند که در بعضی موارد شعور خود را از دست می دهیم ولی نمی میریم (نظیر حالت احتضار و اغماء) حتی کسانی که حالات اغمای طولانی را تجربه کرده اند آنها در مدت اغماء مرده به نظر می رسیدند ولی نمی توانند چیزی درباره مرگ به ما بگویند به این دلیل ساده که آنها نمرده بودند.
برخی مولفان معتقدند که عارفانه نزدیک ترین مقایسه و شباهت را با تجربه مرگ دارد. تجربه ما از مرگ فقط می تواند غیر مستقیم باشد. یعنی با تماشای صحنه مرگ یک شخص دیگر است که انسان به طور عادی آگاه می شود که همه می میرند و نتیجه گیری می کند که او نیز باید بمیرد. بنابر گفته های دیگر ما فقط می توانیم تجربه های عادی خود را به دیگران انتقال دهیم و تجربه های عمیق زندگی، به لحاظ ذات و ماهیت شان، غیر قابل انتقال هستند. چون تجربه مرگ معمولا از مشاهده مرگ دیگران به دست می آید صرف نظر از میزان خویشاوندی و دوری یک فرد مرده با ما- لذا پدید آورنده یک تجربه روانشناسی اصیل نخواهد بود. با مشاهده مرگ دیگران، ما به فناپذیری خویش یقین می کنیم ولی تا وقتی که زنده ایم فقط شخص دیگری است که می میرد، همواره یک نفر دیگر، که امکان ایجاد ارتباط عمیق با او را نداریم. تجربه شخص خودم پرایون روابط میان انسانها، اعم از تجربه مستقیم یا غیر مستقیم، مانع از آن می شود که در بدبینی های دیگر درباره غیرقابل انتقال بودن تجربه های اساسی سهیم شودم با ولی می پذیرم که چنین ارتباطی دشوار است.
۳- برخورد کودکان با مساله مرگ
ثابت شده است که تجربه عاطقی یک کودک از مرگ و آگاهی او از وضعیت فانی بودن خویش، از حیث رشد و بلوغ روحی او بسیار اهمیت دارد. من غالبا مشاهده کرده ام کودکانی که به طرز ناگهانی خنثی با مفهوم مرگ شده اند، در بزرگسالی یک دیدگاه بدبینانه نسبت به زندگی دارند و غالبا دچار تشویش هستند، هر چند که از ارتباط بین اختلال های عصبی وتجربه هایشان از مرگ، ناآگاهند. با وجود این، ما نباید با شتابزدگی نتیجه گیری کنیم که همه مبتلایان به اختلالهای عصبی و افراد بدبین دارای تجربه های مشابهی هستند بوده اند، زیرا علل بسیاری برای ایجاد چنین شرایطی وجود دارد. از سوی دیگر، آن کسانی که تجربه های کودکی شان از مرگ، ضربه روحی کمتر به آنها زده است، تمایل بیشتری دارند که مرگ را به عنوان یک رویداد طبیعی و راحت شدن از بیماری و رنج تلقی کنند. ناگفته پیداست که اعتقاد دینی در خصوص فناپذیری انسان به کودک کمک بزرگی می کند تا مرگ را به عنوان یک رویداد طبیعی به شمار آورد و آن را یک مصیبت درمان ناپذیراند.
برخی علل ترس از مرگ
ترس عصبی از مرگ غالبا تجلی یک اضطراب عمومی است که علل واقعی آن ناآگاهانه بوده وناشی از ضربه های دوران بلوغ، کودکی یا تولد است. چنین ترسی به بهترین صورت در «ترس از جاهای سر پوشیده» یا «ترس از فضای باز» ظاهر می شود. ولی به طوری که غالبا در این فصل یادآورد شده ایم، کسانی که دچار ترس از مرگ خود یا دیگران هستند همگی آنها افراد عصبی نیستند، مگر آنکه تمام نژاد بشر را عصبی بدانیم. وجود این ترس همگانی در افراد بشر، برهای دیگری است علیه کسانی که نظریه فروید را پیرامون وجود غریزه مرگ تصدیق می کنند، برهانی که می بایست دست کم از نظر زیست شناسان و روان شناسان عاری از اهمیت نباشد. یک غریزه، به طور عادی گرایش به برآورده کردن هدفش دارد مگر اینکه سرکوبها یا سایر موانع که غلبه بر آنها دشوار است، مانع انجام آن شوند. ولی دلیلی وجود ندارد که فرض کنیم تمام کسانی که از مرگ می ترسند «غریزه مرگ» خود را سرکوب کرده اند؛ همان غریزه ای که فروید در سالهای آخر عمرش آن را مهم ترین غریزه بشر دانست. اگر بشر این چنین از مرگ می هراسد به نظر می رسد به این دلیل باشد که زندگی و نه مرگ، برای او مهم ترین چیز باشد. لذا بطور وضوح می توان تاکیید کرد که علت اصلی هراس از مرگ عبارتست از غریزه حیات و زندگی، در حالیکه مرگ دشمن این غریزه بسیار اساسی و بنیانی است.
از این حیث، ترس از مرگ کاملا طبیعی است. فقط موقعی غیر طبیعی است که به صورت سدی در راه زندگی در آید و مانع خدمت کردن و حراست از زندگی شود.
علت دیگر ترس غیر عادی از مرگ عبارتست از مادّیگری فزاینده در تمدن غرب. بر هم خوردن تعادل روحی انسان غربی، بیشتر زائیده آن ماتریالیسم پر اگماتیکی است که در واقع مورد تایید شمار عظیمی از انسانهای قرار گرفته است که از نظر فکری معتقد به والاترین اندیشه های فصولی هستند. با در نظر گرفتن این حقیقت که؟؟؟؟؟؟ به صورت یک آرمان عالی وجودی در زندگی بسیاری از افراد در آمده است، چرا نباید احتمال چشم پوشیدن از چنین بهره مندی را هولناک توصیف کرد؟ ولی احساس گستره ناامنی در غرب، با وجود تمام قوانین ما برای حمایت اجتماعی، پیوسته به یاد می آورد که شیوه زندگی استوار بر لذت گرایی ناپایدار است. در این زمینه روانی مایه شگفتی است که هراس از مرگ و اضطراب عصبی ناشی از آن، گسترش بیشتری نیافته است. وضعیت یاد شده نشانگر این حقیقت است که انسان غربی در اعماق وجودش، متمدن تر از آن چیزی که ظاهرا از خود نشان می دهد نیست.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
آلودگیهای ناشی از منابع طبیعی معمولا ایجاد چنان مشکلات جدی برای حیات جانوران و یا اموال انسانها نمیکنند. این در حالی است که فعالیتهای انسانی ایجاد چنان مشکلاتی از نظر آلودگی مینمایند که بیم آن میرود، بخشهایی از اتمسفر زمین تبدیل به محیطی مضر برای سلامت انسانها گردد.
تاریخچه آلودگی
دود یکی از قدیمیترین آلایندههای هوا است که برای سلامت بشر مضر است. زمانی که دود ناشی از آتش حاصله از سوختن چوب توسط ساکنین اولیه غارها جای خود را به دود ناشی از کورههای زغال سوز در شهرهای پر جمعیت داد، آلودگی هوا، بقدری افزایش یافت که زنگ خظر برای برخی از ساکنان آن شهرها وجود به صدا در آمد. در سال ۶۱ بعد از میلاد سنکا (Seneca) فیلسوف رومی از هوای روم بعنوان هوای سنگین و از دودکشهای هود با عنوان تولید کننده بوی بد نام برد. در سال ۱۲۷۳ میلادی ادوارد اول پادشاه انگلستان میگوید هوای لندن به حدی با دود و مه آلوده و آزار دهنده است که از سوختن زغال سنگ دریایی جلوگیری خواهد کرد.
علیرغم هشدار پادشاه مذکور، نابودی گسترده جنگلها، چوب را تبدیل به یک کالای کمیاب نمود و ساکنان لندن را وادار ساخت تا بجای کم کردن مصرف زغال سنگ به میزان بیشتری از آن استفاده کنند. تا سال ۱۶۶۱ میلادی یعنی بیش از یک قرن بعد، تغییر قابل ملاحظهای در آلودگی هوا بوجود نیامد. چاره جویی و پیشنهادات عبارت بودند از برچیدن تمامی کارخانههای دودزا از شهر لندن و بوجود آمدن کمربند سبز در اطراف شهر و بالاخره این چاره جوییها کارساز شد.
مشکلات آلودگی هوا
شواهدی دال بر علاقمندی جوامع انسانی در غلبه بر مشکل آلودگی هوا وجود دارند که از جمله آنها میتوان از تصویب و اجرای قوانین کنترل دود در شیگاگو سینسنیاتی به سال ۱۸۸۱ نام برد. ولی اجرای این قوانین و قوانی مشابه آنها با دشواریهایی مواجه گردید و برای تمیز نمودن هوا یا جلوگیری از آلودگی بیشتر آن تقریبا کاری انجام نشد. در سال ۱۹۳۰ در دره بسیار صنعتی میوز در کشور بلژیک در اثر پدیده وارونگی مه دود در یک فضای معین محبوس گردید. در نتیجه ۶۳ تن جان خود را از دست داده و چندین هزار تن دیگر بیمار شوند. حدود ۱۸ سال بعد در شرایط مشابهی در ایلات متحده آمریکا یکی از اولین و بزرگترین فاجعههای زائیده آلودگیها رخ داد، یعنی ۱۷ نفر جان خود را باختند و ۴۳ درصد جمعیت نورا، پنسلوانیا بیمار شدند.
درست سه سال بعد از فاجعه مه دود لندن در سال ۱۹۵۲، که نادیده گرفتن عواقب جدی آلودگی هوا غیر ممکن گردید. در روز سه شنبه ۴ دسامبر سال ۱۹۵۲ حجم عظیمی از هوای گرم به طرف قسمت جنوبی انگلستان حرکت کرده با ایجاد یک وارونگی دمایی سبب نشست یک مه سفید در لندن شد و این مه دود به دستگاه تنفسی انسان سخت آسیب رسانده بود و بیشتر مردم بزودی با مشکلاتی از قبیل قرمز شدن چشمها، سوزش گلو و سرفههای زیاد مواجه شدند و پیش از آنکه در ۹ دسامبر از سطح شهر دور شوند ۴۰۰ مورد مرگ مربوط به آلودگی هوا گزارش کردند. این تعداد تلفات برای متوجه ساختن افکار بریتانیاییها جهت تصویب قانون هوای تمیز در سال ۱۹۵۶ کافی بود.
قانون کنترل آلودگی هوا
این قانون در ایالات متحده امریکا قانون کنترل آلودگی هوا (قانون عمومی ۱۵۹_۸۴) به تصویب رسید. اما این مصوبه تنها موجب به تصویب رسیدن یک قانون مؤثرتر گردید. این قانون یکبار در سال ۱۹۶۰ و بار دیگر در سال ۱۹۶۲ بازنگری شد و به قانون هوای تمیز سال ۱۹۶۳ (قانون عمومی ۲۰۶_۸۸) که برنامههای ناحیهای محلی و ایالتی را برای کنترل هوا تشویق میکرد و در عین حال حق مداخله را برای دولت فدرال در صورت به خطر افتادن سلامت و رفاه اهالی ایالت در اثر آلودگی ناشی از ایالات دیگر محفوظ نگه میداشت، الحاق گردید. این قانون معیارهایی برای کیفیت هوا وضع کرد که بر اساس آنها استانداردهای کیفیت هوا و گازهای متصاعد شده در دهه ۱۹۶۰ میلادی پی ریزی شد.
اجرای قانون هوای تمیز
اجرای قانون هوای تمیز در سال ۱۹۷۰ به آژانس نو بنیاد حفاظت محیط زیست (EPA) محول گریدید. قانون به وضع استانداردهای درجه اول و دوم کیفیت هوای محیط زیست پرداخت. استانداردهای اولیه متکی بر معیارهای کیفیت هوا، برای حفظ سلامت عموم مردم، دامنه وسیعی از ایمنی را در نظر میگیرد. در حالی که استانداردهای ثانوی که آنها نیز متکی بر معیارهای کیفیت هوا باشند برای حفظ رفاه عموم انسانها، به علاوه گیاهان، جانوران، اموال و دارائی هستند.
اصطلاحات قانون هوای تمیز به سال ۱۹۷۷ به تقویت باز هم بیشتر قوانین موجود پرداخته است و ملتها را به تمیز نگهداشتن مورد ارزیابی و اصلاح دوباره قرار گرفتند. اگر چه این امکان وجود دارد که تغییرات بیشتری نیز انجام شود، کاملا متحمل است که کنترل آلودگی هوا برای ایجاد شرایطی که تحت آن هوا برای نسلهای آینده تمیزتر و سالمتر نگاهداشته شود، از حمایت بیشتر عامه مردم برخوردار شود.
بحران آلودگی هوا، ریشهها، عواقب و راهحلها
آلودگی هوا ناشی از سوخت فسیلی خودروها در ایران، به خصوص در شهرهای بزرگ و بویژه در کلان شهر تهران در وضعیت بحرانی و خطرناکی به سر میبرد. آلودگی هوا در تهران در موارد متعددی به حدی رسیده است که مقامات محیط زیست و مقامات بهداشتی کشور وضعیت آلودگی هوا را خطرناک اعلام کرده و خروج از منزل را برای مردم خطرناک اعلام کرده اند. آخرین مورد آن روز۱۲ دی ۱۳۸۳ بود که به دلیل آلودگی هوا در ۱۳ دی مهدهای کودک و مدارس ابتدایی و راهنمایی تهران تعطیل گردید.
آلودگیهای شهری تا یکصد کیلومتر را تحتالشعاع قرار داده سوانح رانندگی را افزایش میدهد و با کاهش دما آلودگی هوا تشدید میشود و در فصل تابستان نیز مه دود شیمیایی در سطح زمین شکل میگیرد که نوعی از آلودگی هوا است.
گاز سمی ازن در اثر شدت گرمای زیاد، تابش شدید نور خورشید و خشکی هوا تولید میشود و در مجاورت با NOXهایی که از اگزوز خودروها منتشر میشود تشکیل مه دود شیمیایی در سطح زمین میدهد.
بررسیهای اولیه حاکی از آن است که این شرایط در برخی روزهای گرم سال در شهر تهران رخ مینماید و موجب دشواریهای تنفسی و آسیب دستگاه تنفسی شهروندان میشود. سرفه، سوزش چشم و تنگی نفس در سالمندان و کودکان از آثار سوء این گاز خطرناک است. همچنین گاز ازن در طبیعت باعث تخریب برگ گیاهان شده و به علت نفوذ در اشیای پلاستیکی آنها را دچار آسیب میکند. خشکی درختان و خزان زود رس گیاهان از عوامل این گاز خطرناک است
۶۵ درصد درصد آلودگی هوای تهران ناشی از خودروها است. روزانه ۲۰۱ میلیون کیلو دی اکسید کربن وارد هوای ایران میشود. به نحوی که بنزن هوای تهران ۱۰۰ برابر توکیو است.
عمده آلایندههایی که باعث آلودگی هوای شهر تهران شدهاند عبارتند از: مونوکسید کربن – دی اکسید گوگرد – دی اکسید نیتروژن، هیدروکربورها و ذرات معلق. مناطق ۱۲ با ۹۹/۱۷ درصد و ۱۱ با ۴۳/۱۶ درصد بیشترین آلودگی مونوکسید کربن را دارند. طبق آخرین گزارشات بخش حمل و نقل بیشترین سهم را در آلودگی هوا دارد. مونوکسید کربن یکی از آلایندههای گازی خطرناک میباشد.
آلودگی هوا تهدید دائم و جدی بر سلامت و بهداشت جامعه و نیز محیط زیست دارد. بررسی خطرات زیست محیطی حاصل از سوخت بنزین نشان میدهد عمدهترین آلایندههای این سوخت، اکسیدهای نیتروژن، مونواکسید کربن و هیدروکربورهای نسوخته در محیط زیست است. بررسیها نشان میدهد مونواکسید کربن با هموگلوبین خون ترکیب پایداری را تشکیل میدهد که این ترکیب از رسیدن اکسیژن مطلوب به سلولها جلوگیری کرده و سوخت و ساز سلول را مختل میکند. سرعت ترکیب اکسیدهای نیتروژن با هموگلوبین خون هزار مرتبه سریعتر از سرعت ترکیب مونواکسید کربن با هموگلوبین است که موجب تشکیل مواد سرطان زا در خون میشود و ۲۰۰ برابر بیش از جذب اکسیژن است. تمایل جذب هموگلوبین خون با مونوکسید کربن و اثرات سوء آن بر سلامتی بصورت اختلال در بینایی، تار دیدن، خستگی، سردرد و خواب آلودگی بروز می کند و باعث ایجاد تغییر در عملکرد قلب و شش میشود. آلودگی هوا باعث کاهش وزن نوزاد میشود و بر میزان مرگ و میر کودکان تأثیر میگذاردزیرا حساسیت نوزادان به آلودگی هوا بیشتر است. ابتلای کودکان به سرطان خون اولین پیامد زندگی در خیابانهای پر ترافیک است. منواکسید کربن ابتلا به بیماریهای قفسه سینه در کودکان را افزایش و انجام فعالیتهای مغزی را در افراد کاهش میدهد. آلودگی هوا باعث عفونتهای شدید تنفسی (ARI) در کودکان و اطفال، بیماریهای مزمن تنفسی نظیر تنگی نفس و برونشیت، سرطان ریه و ابتلا به سرطان معده شده و اختلالات ژنتیکی و ابتلا به بیماریهای موروثی و اختلال در حافظه را افزایش داده، حملات آسم را تشدید نموده و به DNA آسیب میرساند.
مطالعات دانشمندان کانادایی نشان می دهد آلودگی هوا نـاشـی از خودروها جهش و آسیب ژنتـیکـی در حیوانات و انسان را سبب می شود. آلودگی هوا همچنین حاصلخیزی خاک را کاهش میدهد و آنرا از املاح تهی میکند.
آلودگی هوا در جهان
آلودگی هوا چهارمین عامل مرگ و میر است. آمار بینالمللی خسارات ناشی از آلودگی هوا نشان میدهد که بیماریهای ناشی از آلودگی هوا چهارمین رتبه مرگ و میر را به خود اختصاص داده اند. به گزارش سازمان ملل متحد هر ساله ۳ میلیون نفر از مردم جهان به دلیل آلودگی هوا جان خود را از دست میدهند.
فقط در فرانسه سالانه ۶ هزار نفر به علت آلودگی هوا میمیرند. مطالعات اپیدمیولوژی در کشور هلند نشان میدهد سالیانه ۱۷۰۰ تا ۳۰۰۰ نفر به دلیل قرارگرفتن در معرض ذرات معلق دچار مرگ ناگهانی میشوند. این نوع مرگ و میر بیش از ۴ برابر نرخ مرگ ناشی از ایدز، ۶/۲ برابر نرخ مرگ ناشی از سرطان خون و ۵/۱ برابر تلفات ناشی از تصادفات رانندگی برآورد شده است.
بر اساس مطالعات جدید محققان در آمریکا، در شیکاگو به ازای افزایش ۱۰ میکروب گـرم آلاینده در هر متر مکعـب هـوا ۸ درصـد بـه تعداد مبتلایان به سرطان ریه اضـافـه شـده است.”
آلودگی هوای تهران ۸/۲ برابر استاندارد جهانی است.
تحقیقات انجام شده توسط شرکت کنترل کیفیت هوا و وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی جمهوری اسلامی ایران حاکی است میزان این آلایندهها در شهر تهران ۲/۸ برابر استاندارد جهانی است. ذرات آلایندههای فلزی از قبیل کادمیوم، نیکل، ارسنیک، یونهای سولفات و نیترات و هیدروکربنهای چند حلقهای از طریق انتشار در هوا عوارض سوء متعددی از قبیل کاهش بهره هوشی، کند ذهنی، ضایعات کبدی، تنگی نفس و آمفیزم به وجود میآورد.
مرگ و میر آلودگی هوا در تهران
خطر مرگ و میر شهروندان تهرانی با افزایش ذرات معلق افزایش مییابد. نتایج حاصل از یک مطالعه منطقهای در تهران نشان داد که در مدت ۱۴۰ روز، ۱۱۶۰بیمار تهرانی به دلیل مشکلات تنفسی و قلبی ناشی از آلودگی هوا در ۵ بیمارستان تحت معالجه قرار گرفتند.
بر پایه این گزارش سالانه ۴۰۰۰ مرگ و میر بر اثر آلودگی هوا در تهران رخ میدهد که علاوه بر این تعداد مشابهی نیز که به بیماری سرطان ریه مبتلا شدهاند و در معرض اکسیدهای نیتروژن بودهاند گزارش شده است. روزانه ۱۲۰۰ تن آلاینده در هوای تهران پخش میشود. این در حالی است که رشد سالانه انتشار Co2 در کشور ۲۵ درصد است.
مجموعه عوامل فوق نشان میدهد که وضعیت آلودگی هوا در وضعیت نامطلوبی قرار دارد و همواره رو به وخامت میگذارد. لذا باید برای اصلاح وضعیت موجود چارهای اندیشیده شود. براساس تحقیقات انجام شده میتوان با حذف حداقل ۴ سفر کوتاه درون شهری و غیرضروری با اتومبیل شخصی در طول یک سال از انتشار ۱۰۰ کیلوگرم منوکسید کربن جلوگیری کرد.
بر اساس مطالعات انجام شده در یکی از دانشگاههای آمریکا، انتشار هر تن از مواد آلاینده هوا معادل ۵۳۰۰ دلار هزینههای جنبی ( بیماری، تخریب ابنیه تاریخی، کثیف نمودن پوشاک و اثاثیه منازل و …) بر جوامع تحمیل میکند که تنها برای سال ۱۳۸۰ در ایران این برآورد بالغ بر ۱/۱ میلیارد دلار میشود.
مبلغ ۱/۱ میلیارد دلار هزینههای جنبی آلودگی هوا بر اساس محاسبه فوقالذکر و با احتساب هر دلار ۸۶۵ تومان معادل ۵/۹۵۱ میلیارد تومان میشود. این رقم دو برابر کل فصل خدمات درمانی در بودجه سال ۱۳۸۳ است که معادل ۴۱۵ میلیارد تومان است. مقایسه رقم فوق با بودجههای درمانی سال ۱۳۸۳ کشور اهمیت این موضوع را نشان میدهد
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
به هر نسبت که انسان پیشرفت کرده، این عقیده راسخ تر شده و روح و معاد، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته. در آثار ظهور بشر، طبعاً اندیشه درباره روح یا چیزی از این قبیل، در ذهن انسان راه یافته، چون وقتی یک آدم، هم نوعش را می دید که ناگهان بی علت و یا به علتی خشک و سرد به زمین افتاده خواه از خود می پرسید چرا این فرد به این صورت درآمد؟ او هم اکنون چه فرقی با من دارد؟ و همین فرق –بین زنده و مرده- او را به این اصل هدایت می کرده: که چیزی وجود داشته و اینک از آن مرده گرفته شده و در نتیجه از همان اوایل این «چیز» به هر نام نامیده شود او را به اندیشه های دور و درازی فرو برده … بعدها در این خصوص جواب هائی به ذهنش رسیده که هنوز هم می رسد.
مردم عهد باستان برای این پدیده که با نبودنش انسان به مرده نبدیل می شود.تعبیرات و تشبیهات و فرضیاتی آورده بودند و مثلاً بعضی آن را مثل وزش باد می دانستند که وجود دارد، ولی دیده نمی شود و به هر حال می توان وجودش را حس کرد. و همین طور آن را مثل هوا می دانستند در قاره اروپا، زبان «سانسکریت» قدیمی ترین زبان است و در این زبان برای روح و هوا یا باد یک کلمه وجود دارد. یعنی در مورد این هر سه کلمه آلمان به کار برده می شود.
در جاوه در میان اقوام قدیمی غرب استرالیا و همین طور در بین سرخپوستان آمریکای شمالی نیز وضـع به همین منوال است یعنی چه بخواهند بگویند روح و چه هوا، یک کلمه را به کار می برند. بنابراین قدیمی ها، روح را عین هوا، یا چیزی شبیه به آن می دانستند.
در تمدن های قدیم قاره اروپا هم با چنین وضعی برخورد می کنیم. مثلاً یونانی ها از یک فعل که معنی تنفس کردن می دهد کلمه پسیک را مشتق کرده اند. که به معنی روح است. سپس از همین کلمه لفظ پیس کیکوس را گرفته اند که منی نفس یا روح را می دهد. و بعدها در زبان های اروپایی کلمه مشتق از معنی علم النفس یا روانشناسی می دهد. همچنین در اشتقاق لغات به یک کلمه دیگر لاتینی می رسیم که عبارت است از «پنوتو» که معنی (هوا) می دهد. و به معنی (روح) به کار رفته و در فلسفه کلمه ای از آن آمده که عبارت است از پنوتولوژی به معنی «علم روح».
در بیـان اینکه روح با هوا در نظر قدیمی ها وجه اشتراکی داشته اند یک لغت دیگر به کمک می آید و آن کلمه «دریح» به معنی باد است. که از نظر تلفظ با روح مناسبتی دارد. و این لغت ریشه عربی دارد. و به عربی وارد شده. خلاصه این مطلب، آنکه اسنان های اولیه با توسل به اندیشه و تجربه دریافتند که جسم انسان یک عنصر مادی است ولی زندگی، یک امر غیر مادی و چیزی است به سبک و هوائی مثل باد. (۱)
همین اندیشه انسان را به ادراک (روح) رهبری کرد و در این مرحله هم، مثل هر مسأله دیگر کم کم به مدارج ترقی رسید.
وجود روح از دیدگاه انسان های اولیه
۱- انسان از همان مراحل بدویت متوجه شد که گردا شده و نگهدارنده ی بدن چیزی است غیر مادی و از همان جا بود که برای آن تعبیرات و تشبیهاتی آورد.
۲- به این کشف قانع نشد و به هر نسبت که در فکرش پیشرفت حاصل آمد و فهمیده تر و متفکرتر شد به یک مسئله دیگر اندیشید و آن اینکه گرداننده بدن هر اسمی که داشته باشد و هر مشخصاتی که دارا باشد، ابدی است و این فکر به طور خیلی ساده در ذهنش حلول کرد و بیدار شد. اما طول این مسأله فکر انسان به خاطر خوابها و رویاهایی بود که می دید و در بیداری آنها را نمی دید و این امر آدمی را به اندیشه فرو می برد که علت و منشأ چنین امری را دریابد. گاهی به خاطرش می رسید که این خواب و عوالم آن، مربوط به روح است که در جسدش دمیده و مستقل از بدن است. بر اثر این طرز فکر، بین جدا شدن روح از جسم در دو حالت مقارنه و پیوستگی می دید، ژیکی خواب و دیگری مرگ. به عبارت دیگر بر او ثابت می شد که روح بدن مرده را ترک می کند. همان طور که از بدن شخص در حالت خواب به بدن بازمی گردد. ولی پس از مرگ بازگشتی نیست. از همین جا انسان ابتدایی با عقل و خردی که خداوند به او داده بود، کم کم به یک مسأله پی برد و آن عبارت بود از: بقای روح؛ با پی بردن انسان به بقای روح متوجه شدند که بین روح و جسم هر کسی حتی پس از مرگ او رابطه ای است و ارواح در همان حفره ای که اموات به خاک سپرده شدند در کنار اجساد به سر می برند و حتی عقیده پیدا کردند که گاهی روح هر کسی به محل هایی مانند خانه او رفت و آمد می کند و از این رو بستگان هر کس بعد از مرگ او وظیفه داشتند در خانه را تا مدتی بعد از مردنش بار بگذارند که مانع ورود روح به خانه اش نشوند. بدین طریق بود که انسان های اولیه نه تنها برار هر موجود زنده ای روح می شناختند و کارشان به عبادت روح رسیده بود، بلکه کم کم معتقد شدند که در دنیا هر چیزی که حرکت می کند و جنبشی دارد، دارای روح است و نیز عامل حرکت اشیاء بیجان روح می باشد. مثلا می گفتند درخت ها بعد از خشک شدن، باز سبز می شوند و این دلیل برداشتن روح است. حتی حرکاتی که ب برگها و شاخه ها به هر علتی وارد می شود. اگرچه از راه باد می باشد باز علتش روح است. رودخانه ها که بین صخره ها به حرکت می آیند.
صریح ترین جمله درباره روح آیه ای است که متن آن این است . « یسالونک عن الروح ، قل الروح من امرربی » از ظاهر آیه چنین استنباط می شود که روح امری است که هیچ کس نمی تواند از حقیقت ونوع و چگونگی آن آگاه شود تنها خداست که ازآن اطلاع دارد. وآن را می شناسد .
ولی گفته اند : چنین استنباطی آن چنان درست هم نیست چون خداوند می فرماید : روح از امور خدایی است یعنی مربوط به خدای بزرگ است ولی در پایان یا در متن آیه تصریح نشده که انسان حق ندارد . ونباید ویا نمی تواند درباره روح به تحقیق بپردازد وکوشش کند آن را بشناسد ویا اینکه روح برای همیشه درنزد بشر یک امر مرموز ونشناخته وعجیب باقی خواهد ماند . در قرآن مجید ، همچنین از نفس که خود در معرفت از روح بحث مفصلی دارد. سخن ها گفته شده .
باز در مورد روح خداوند به هنگامی که سخن از آدم به میان می آورد ، می گوید : «ونفخت فیه من روحی» پس روح خدایی در میان آدمیان ومیده شده وروح خدا است که موجب زندگی افراد است . وهمچنین پیامبر اسلام ، بارها سخن از عدالتی روحانی وخارج از حدود چشم وگوش انسان به میان آورده وبه طور مثال فرموده است «لی مع الله لا یحتملها ملک مقرب ولا نبی مرسل » : وبنابراین چنین فهمیده می شود که پیامبر می گوید از عوالم مخصوصی که آدمیان از آن بی خبرند ، خبر وارد والبته منظور عالم غیب وشهود : وامثال اینها مسئله معراج یعنی صعود پیامبر به آسمان ولقاد ذات خداوند ودریافت عوالم معنوی وغیر مادی نیز چیزی است که باروحانیت وعوالم غیبی ومسائلی که از دید و قدرت ودریافت انسان خارج است ، ارتباط دارد.
به هر حال شاید : بیش از هر چیز در قرآن واحادیث پیامبر (ص) وائمه (ع) سخن از روح و نفس وقیامت وعالم دیگر به میان آمده باشد . در مقام دلیل بر اینکه جز آن چه می بینیم واحساس می کنیم عوالم وچیز های دیگری نیز وجود دارد سراسر قرآن واقوال پیامبر و امامان پراز دلایل متقن است که نمی توان همه رادر این جا نقل کرد ، تنها کافی است یک دلیل که خود با سه دلیل همراه است از یکی از پیشوایان دین ذکر شود . او می گوید : به سه دلیل عالم دیگر وجود دارد . ودنیا ومخلوقات آن منحصر به همین عناصر حس کردنی نیست . یکی از دلایل عالم روحانیت است که بسیار سابقه دارد به این معنی که اگر کسی از علائق مادی بگسلد ووارد عوالم روحانی شود . دلیل دوم بر وجود عالمی مارا خواب دانستند چنان که دراین نشاه آدمی به مسیر وحرکت می پردازد معاشرتها می کند چیزهای می بیند وبه عواملی وارد میشود که در بیداری مشاهده آن محال است .ولی دراین حال از جای خود حرکت نکرده ودر رختخواب بسر می برد . پس لابر عالمی جز عالم تن وجود دارد که شد حض می تواند به آن پا می نهد و وجود خود راازیاد می برد. وباز به عالم خود باز گردد. دلیل سوم دریافت علم ودانش است به این معنی که دریافتها واندیشه ها ، هیچ یک از امور مادی وزمینی مقصود نمی شود.
مثلاً غذا نیستند که شخص بخورد ویا چیزی لمس کردنی ودیدنی نمی باشد با این حال ، فردی که در ده آنها ست به همه می رسد . و بر معلومات خود می افزاید . بادی ، اسلام می گوید: (تن) چیز دیگری است و (روح) چیز دیگر ، این دو بهم وابسته اند ودر عین حال از هم جدا … روح در بدن جای دارد وبه هنگام رسیدن اجل محتوم از آن مفارقت می کند . واذا جاء اجلهم لا یستقدمون ساعه ولا یستاخرون . از نظر اسلام روح را عزرائیل یا ملک الموت به هنگام مردن قبض می کند یعنی این فرشته ماموراست که موقع مردن هر فرد ، جانش را بستاند واین سرنوشت از آغاز معین شده ومسافتی طی می کنندراهنما وبه حرکت در آورنده آنها روح است :
همین طور دریا با آن امواج خروشان ومتحرک روح دارد. وخلاصه حرکت در اشیاء پیا نمی شود مگر اینکه پای روح در میان باشد . حتی در این مورد کار را به افراط کشاندند وبطور مثال اگر سنگی از کوه رها می شود وبه زمین سقوط می کرد ، همین حرکت آن از بالا به پایین را دلیل برداشتن روح می دانستند ، یک دلیل از نظرآنها ، کوه آتش فشان بود که می دیدند گاهی طغیان می کند ، از آن دود به آسمان می رود واجسام مذاب را به اطراف پراکنده می سازد وبه هنگام آتش فشانی صداهایی از آن به گوش م یرسد . از نظر آنها ای ، دلیل بر آن بود که کوه روحی دارد.
حتی بیابان ها هم بعقیده آنها روح داشتند ودلیلشان ریگ های روان بود که «حرکت می کردند»وصدای باد که این ریگها را به حرکت در می آورد ، در واقع صدای ارواح بیابان ها بود.
اسلام وروح :
در اسلام نیز راجع به روح بحث های بسیاری پیش آمده قرآن کریم بارها کلمه «روح» اگر به میان کشیده همچنانکه از «نفس »سخن گفته واشارات بسیار به عالم غیب وآخرت وجن ومانند اینها دارد.
کسی را که در برابر آن چاره ای جز تسلیم نیست . پس از مرگ ، درست است که تن آدمی می پوسد واز میان می رود وجز استخوان چیزی از آن باقی نمی ماند ولی روح او تا ابد زنده است پس روح عنصری است جاوید که می توان با گرویدن به خدا وبا پیروی از تعالیم پیشوایان دین وهمچنین با نیکوکاری واجتناب از بن ها موجب صفا وشادی آن شد وپس از مرگ هم ، تا وقتی که روز رستاخیز می رسد ارواح مراحل کمال دارند ودر دنیایی جز دنیای مادی به سیر وارتقاء می رسند وبنابراین یک مسلمان حق ندارد پس از مرگ کسی را او بد بگوید : هر چند او در زندگی فرد شایسته ای نبوده باشد.
بیماریهای روح :
در مقام مقایسه جسم وروح بزرگان گفته اند همان طور که بدن دچار بیماری می شود روح نیز بیماریهایی دارد که عبارتند از صفات بد ، اخلاق رذیله ، بد اندیشی وبد کرداری ، حسد ، کینه ، خشم و امور نفسانی دیگر که روح را خسته وفرسوده وفاسد می سازد . برای این بیماری ها ، معالجه ای که در نظر گرفته شده اجتناب از بدن ها وخدمت به خلق واعتقاد راسخ به دین و توسل به خداوند و بی توجهی به امور دنیا است. که یک فرد مؤمن و مسلمان را رستگار می کند.
مرگ از دو دیدگاه :
بی شک یکی از واقعیت های بزرگ زندگی مرگ است . در طول اعصار وقرون این پدیده توجه بشر را به خود جلب کرده وبه موضع گیری ها ی گوناگون واداشته . به طور کلی می توان دو دیدگاه عمده ای درباره مرگ تشخیص داد :
۱- دیدگاه کسانی که یا مرگ را پایان بخش زندگی انسان می دانند ، ویا به علت غوطه ور شدن در هوسها همه ارزشهای انسانی را زیر پا گذارده ودنیا را معبود و معشوق خود قرار داده اند . این هر دو دسته مرگ را نا گوار می دانند و از آن هراس دارند. برای آنها مرگ پایان همه چیز است .
۲- دیدگاه دیگر ، دیدگاه الهیون است . از این دیدگاه ،ئ مرگ پایان بخش دفتر زندگی نیست ، بلکه غروب از یک جهان وطلوع در جهان دیگر است . مرگ نسبت به دنیا مرگ است و نسبت به جهان پس از دنیا تولد در نتیجه ، آدمی مطلق ندارد.
۳- پیامبر اسلام (ص) فرمودند :
« برای بقا خلق شده اید نه برای نابودی وفنا ، وبا مرگ تنها از عالمی به عالم دیگر منتقل می شوید.»
روح از دیدگاه قر آن :
قرآن برای مرگ وقبض روح انسان تعبیر خاصی به کار برده است که نشان دهنده غیر مادی بودن روح است .
قرآن در حدود بیست مورد از مرگ تعبیر به «توفی» نموده وفرموده است خداوند یا مأمورین او انسان را هنگام مرگ «توفی»می کند.
توفی در لغت یعنی دریافت چیزی بی آنکه کوچکترین نقصانی در آن روی وهر یا چیزی از آن بر جای ماند . وقتی گفته می شود وکسی تمام حق خود را توفی نموده واستیهای حق ، منظور این است که تمام حق خود را بی کم وکاست ، دریافت نمود.
آیه : « وگفتند آنگاه ما که (با مرگ )در زمین نا پدید شدیم آیا دوباره آفریده خواهیم شد ؟ حقیقت این است که آنها (ازروی غیا و) ملاقات پروردگار خویش را انکار می کنند . بگو فرشته مرگ که بر شما گماشته شوه ، جان شما را هنگام مرگ می گیرد پس به سوی پروردگار تان باز گردانده می شوید. »
آیا شما نیز که مکالمه انسان را در زمین مگ وبعد از آن با مامورین الهی بیان می کند ونیز آیه بالا مؤیداین مطلب است .
حیات در عالم برزخ :
البته مسلم است که درک خصوصیات عالم برزخ برای کسی که در این جهان مادی زندگی می کند به طور کامل امکان پذیر نیست . انسان از واقعیات اموری می تواند به طور کامل آگاه گردد که در محدوده زندگی او قرار گیرد و چون جهان برزخ جنبه مادی نداشته واز جهات بسیاری با عالم ماده تفاوتهای اساسی دارد، انسان ار درک کامل آن ناتوان است .
آنچه مادربتره خصوصیات جهان برزخ با توجه به دلایل عقلی و تعالیم رسیده از پیشوایان اسلام می دانیم ، این است که عالم برزخ جنبه مادی نداردو اگر چه از جهاتی چند شبیه این عالم است ولی از جهات دیگر به کلی با آن تفاوت دارد و نظامی غیر از نظام این عالم بر آن حاکم است . چون عالم برزخ بسیاری از محدودت های عالم مان را ندارد از گستردگی و عظمت و صف ناپذیری بر خوردار است . در توصیف وسعت و عظمت عالم برزخ در بعضی از روایات از نظر کمک به فهم مطلب ، گفته شده است که تمامی زمین و آسمان ها در برابر آن همچون حلقه ای است در بیابان ! همچنین ، عالم برزخ نسبت به عالم ماده تشبیه شده است به عالم خارج نسبت به محیط داخل رحم ، زیر از مانی که چنین در محیط محدود به رحم به سر می برد. قادر به درک جهان خارج و وسعت و گستردگی آن نیست.
جهان در آستانه قیامت :
آنچه از آیات قرآنی در باره قیامت فهمیده می شود این است که مقارن بر پایی قیامت ، انقلاب و دگرگونی بس بزرگی است که در سرتاسر جهان واقع می شود وبه فرمان خدا تمام موجودات زنده این جهان می میرند . در این میان در سرتاسر آسمان وزمین نیز تحولی عظیم واقع می شود. با زلزله ای هولناک زمین و کوهها خرد و متلاشی می شوند و بنای آسمان سست شده ودر هم می شکافد و واقعه بزرگ به وقوع می پیوندد. در این هنگام ، آفتاب در هم پیچیده می شود و ستارگان فرو می ریزند . کوهها چون پشم زرد شده متلاشی می گردند و مانند ذرات گرد در هوا پراکنده می شوند.
سپس بار دیگر فرمان خدا صادر می شود و تمامی مردم به قدرت خدا از دل ذرات خاک خارج می شوند ودر عرصه محشر نظاره گر واقعه ای بس عظیم وپر هیبت می شوند.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
مرگ در زندگی انسان گذرگاهی است که او را از جهان دگرگونیها و ناپایداریها به جهان پایدار و جاویدان آخرت انتقال میدهد.
با مرگ، دنیایی نو فراروی انسان قرار گرفته، که در آن حقایق و ارزشهای راستین آشکار میشوند. با این همه ترس از مرگ دامنگیر بسیاری از انسانها میباشد. دلایل این ترس را میتوان ناشی از عشق به زندگی، ترس از چگونگی مرگ و رویدادهای پس از آن، سختی جاندادن و نگرانی از اعمال دانست.
از دیدگاه مکتب علوی، کسانی که از شکوه جهان آخرت آگاهند، نهتنها از مرگ نمیهراسند، بلکه به آن میاندیشند و بیصبرانه انتظارش را میکشند. این شوق، محبت دنیا را در دل انسان کاهش داده و سبب میشود که او بر نیکوکاری خویش بیافزاید.
البته منظور از مرگاندیشی، هرگز به معنای ترک دنیا نیست، بلکه هدف از آن تنظیم زندگی دنیوی بر اساس تأمین سعادت اخروی است؛ یعنی انسان در کنار برخورداری از نعمتهای دنیایی، به حیات معنوی نیز بیاندیشد و برای آن توشه بر دارد.
این کتاب که از مجموعه “ از چشمانداز امام علی (ع) ” میباشد، ضمن بررسی مفهوم مرگ، شوق مرگ و رابطه مرگاندیشی و عشق به زندگی را از دیدگاه امام علی (ع) بیان میکند.
ادامه مطلب + دانلود...