جستجو در تک بوک با گوگل!

بازدید
نویسنده : محمد درودیان
ویراستار : شیخالاسلامی – بهائالدینطاهری – فرهاد
محل نشر : تهران
تاریخ نشر : ۱۳۸۳/۰۴/۱۰
رده دیویی : ۹۵۵.۰۸۴۳
قطع : رقعی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۳۱۲
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
شماره کنگره : DSR۱۶۰۰/د۴ فلا۳
نوبت چاپ : ۲
تیراژ : ۳۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۶۳۱۵-۴۹-۶
بازدید
نویسنده : روبر فوریسون
مترجم : ضیائالدینی – ابوالفرید
مقدمه :چامسکی – نوآم
محل نشر : تهران
تاریخ نشر : ۱۳۸۱/۰۹/۳۰
رده دیویی : ۹۴۰.۵۳۱۷۴۳۸۶
قطع : رقعی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۲۹۲
نوع اثر : ترجمه
زبان کتاب : فارسی
شماره کنگره : D۸۱۰/ی۹ف۹
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۲۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۹۱۷۲۰-۵-X
بازدید
نویسنده : محمدحسن احمدی
محل نشر : مشهد
تاریخ نشر : ۱۳۸۱/۱۲/۰۱
رده دیویی : ۸fa۳.۶۲
قطع : رقعی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۳۱۲
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
شماره کنگره : PIR۷۹۴۳/ح۸۶۵۷آ۸
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۲۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۴۸۴-۰۵۴-۲
رمان آن سوی خط سبز از سری داستانهای فارسی است که دارای متنی ساده و روان و قابل درک برای همگان میباشد .این مجموعه داستان زندگی یک جوان تکواندوکار است که از قدرت بازوی خود بیشتر برای آزار رساندن به دیگران و حتی آزار و اذیت خانواده خودش استفاده میکند .او که عضو یک باند خلافکار است برای رسیدن به آزادی و پول بیشتر ندانسته دست به هر کاری میزند و با وجود اینکه روز به روز بیشتر در این منجلاب غرق میشود حاضر به قبول اشتباهات خودش و پذیرفتن نصایح پدر و مادر و تنها برادرش نیست .والدین احمد که انسانهای مهربان و دلسوز نسبت به آینده فرزندشان هستند از روحانی محل خود کمک میخواهند و از این به بعد است که دست تقدیر زندگی احمد را عوض کرده و دستخوش تحولاتی میگرداند که دنبال کردن ماجراهای آن جذاب و خواندنی است .
بازدید
دراین کتاب تاریخچه بوجود آمدن نیروهای تک تیرانداز را در ارتش های مختلف جهان و اهمیت آنان را درمیادین جنگ و نقش کلیدی آنان در ادامه و پیشرفت این جنگ ها شرح می دهد و همچنین خصوصیات و عملکرد نیروهای تک تیرانداز در عملیات های جنگی که در مناطق مختلف جهان روی داده است را با تاکتیک های جنگی آنان و شرایط نشانه گیری و استتار موضع مخفی آنان در زمان ها و فصول مختلف شرح داده است و خاطراتی هم از نیرو های تک تیرانداز زبده ارتش های دنیا ذکر میشود.
این کتاب را نویسنده محترم آن جناب آقای دکتر حمید فرامرز پور برای انتشار رایگان در پایگاه دانلود کتاب تک بوک ارسال کرده اند.
بازدید
بازدید
کتاب رمان بلند تقدیر دارای دو سرگذشت است که یکی از آنها، سرگذشتی است عبرت انگیز و دیگری یک سرگزشت واقعی می باشد که در جنگ جهانی دوم اتفاق افتاده و مربوط به یک اسیر جنگی فرانسوی است که توانست با یک روش ساده و شاید بهتر است بگوییم خنده آور ، از کشور آلمان بگریزد و خود را به مرز وطنش یعنی فرانسه برساند.
بازدید
رمان راز الن به انگلیسی (ellens secret) نوشته شده توسط جین بوکر رمانی است که شرح وقایع ان در زمان جنگ جهانی دوم در کشور انگلستان اتفاق میافتد داستان دختر بچهای است که از درس ریاضی به دلیل اینکه نمیتوانست مسائلش را حل کند متنفر ولی در عوض از درسهایی مانند انگلیسی و تاریخ به شدت خوشش میآید.
او که پدرش به دلیل اینکه سنش از سن اعزام به جبهه بیشتر بوده به جنگ اعزام نشده ولی راننده کامیون است و به نحوی در جنگ خدمت میکند به دلیل بمباران هواپیماهای المانی در نیوکاسل مجروح شده و نتوانسته به خانه بیاید به شدت از جنگ بیزار شده و همچنین دیگر حالات جنگ در این تنفر بی تاثیر نبودهاند و خواهان تمام شدن هرچه سریعتر این جنگ است.
در همان روزهای که پدرش در بمباران زخمی شده و مادرش او را به دست یکی از همسایههایشان سپرده تا برای مراقبت از شوهرش به نیوکاسل برود با داستانی عجیب و جالب با کمک خلبانی که نیوکاسل را بمباران و پدرش را زخمی کرده بود در یک اتاق حبس میشود و در ان لحظاتی که برای او از ترس قرنها گذشت پی میبرد که آلمانها هم مثل او خانواده دارند و عاشق دیدن دوبارهٔ انها هستند و میفهمد که انها فقط از دستورهای مقامات کشورشان اطاعت میکنند و در اصل هیچ دشمنی با یکدیگر ندارند.
بخشی از کتاب:
وقتی الن خانه اوبران ها را ترک میکرد و به سمت آپارتمان خانم دایموند به راه افتاد با خود گفت : نمی توانم حرف های اقای اوبراین را باور کنم وقتی داشت صحبت میکرد اصلا به من نگاهی هم نمی کرد دائما هم قدم میزد چه کار می توانم بکنم؟ خانم دامیوند هنوز برنگشته بود و اتاق هم سرد بود آتش خاموش شده بود و خانم دایموند تاکید کرده بود که اتش را روشن نگه دارد سطل زغال تقریبا خالی بود الن چند تکه ذغال باقی مانده را در داخل بخاری دیواری انداخت و وقتی ذغال اتش گرفتند نفس راحتی کشید و با خود فکر کرد : بهتر است کمی ذغال بیاورم و بعد با سطلی در دست از خانه خارج شد.
بازدید
بریتانیای کبیر
در سال ۱۹۰۰ بریتانیای کبیر عموماً به عنوان لیبرالترین و مرفهترین کشور اروپا قلمداد میشد. مردم بریتانیا از ثمرات اقتصادی جامعهای کاملاً صنعتی بهرهمند بودند. امپراطوری عظیم مستعمرانی علاوه بر تأمین مواد خام عمده و مورد نیاز صنایع بریتانیا بسیاری از مواد غذایی حیاتی مورد نیاز جمعیت زیاد بریتانیا را که بسیار فزونتر از میزان حاصلخیزی این جزیره کوچک بود فراهم میساخت. با رفاهی که در نتیجه صنعتی شدن سریع به دست آمده بود اشراف قدیمی و صاحبان صنایع جدید هر دو بر سر اینکه وضعیت موجود بهترین وضعیت ممکن است توافق داشتند.
ویژگی زندگی سیاسی در پادشاهی مشروطه برینانیای کبیر گرایشهای روزافزون در جهت اصلاحات اجتماعی و لیبرالیسم بود. لایحه اصلاحات سال ۱۸۷۶ و لایحه حق انتخاب سال ۱۸۸۴ حق رأی واقعی و جامع به مردان بالغ داده بود. زمانی که لایحه پارلمان در سال ۱۹۱۱ به اجرا گذاشته شد مجلس عوام که بخش منتخب پارلمان بریتانیا محسوب میشود اختیار کنترل بودجه دولت را به دست آورد. این لایحه همچنین به نوعی سنگینی حضور گروههای ممتاز را که بر پارلمان و به ویژه بر مجلس اعیان حاکم بود کاهش داد. برخلاف فرانسه و بسیاری از کشورهای اروپایی دیگر که نظام چند حزبی در آنها رایج بود سیاستهای بریتانیا همچنان در چارچوب نظامی که توسط دو حزب اداره میشد توسعه و تکوین مییافت نظام دو حزبی ضرورت تشکیل ائتلافهای حزبی را برای به دست آوردن اکثریت حکومتی از بین میبرد و بنابراین به نظام سیاسی باثباتتری منجر میشد. به همین دلیل بریتانیای کبیر قادر بود بسیاری از نهادهای سیاسی و اقتصادی خود را بدون انقلابهای خونین و تفرقهانگیز اصلاح کند. ظهور حزب کارگر قدرت سیاسی در حال رشد کارگران و طرفداران آن را نشان داد. معهذا هنوز مناقشات بیشمار کارگری اعتصابها و خواستههای مستمر کارگران برای دسمتزد بیشتر و بهبود شرایط کار و منافع فرعی دیگر وجود داشت. صاحبان صنایع به اصل عدم مداخله دولت در امور معتقد بودند اصلی که بر اساس آن دولت ناگزیر بود سیاست عدم مداخله را در فعالیتهای اقتصادی اتخاذ کند. این امر به صاحبان صنایع اجازه میداد دقیقاً آنچه میخواهند به انجام برسانند از این رو صاحبان صنایع اجازه میداد دقیقاً آنچه میخواهند به انجام برسانند. از این رو صاحبان صنایع به دلیل عدم کنترل دولت با همه توان در مقابل خواستههای اتحادیههای کارگری برای بهبود شرایط کار ایستادگی کردند. علیرغم مخالفت صاحبان صنایع اتحادیههای کارگری دائماً قدرت و نفوذ بیشتری کسب میکردند و طرفداران سیاسی آنان در پارلمان غالباً این قدرت را به قوانین محدود کننده انحصارات افزایش حق بیکاری و بهبود شرایط کار تبدیل میکردند. همچنین اصلاحات مشابهی در زمینههایآموزش و رفاه اجتماعی به عمل آمد.
امپراتوری بریتانیا بزرگترین امپراتوری در جهان بود و همچنین که زبانزد خاص و عام بود: (( خورشید هرگز در امپراتوری بریتانیا غروب نمیکرد.)) در جنوب اقیانوس آرام، بریتانیای کبیر دو ((بریتانیا))ی جدید در استرالیا و زلاندنو تاسیس کردهبود و در آسیا، هنگکنگ سواحل چین، شبهجزیره مالایا، برمه، هند، سیلان و مناطق کلیدی کوچک در طول خلیجفارس امتیازهای فراوانی داشت. در آفریقا بر مصر و کانال حیاتی سوئز حاکمیت داشت. در غرب آفریقا ساحل طلا، نیجریه، سیرالئون، و گامبیا تحت سلطهاش بود. در نیمکره غربی، بریتانیای کبیر علیر غم از دست دادن بسیاری از مستعمرات اولیهاش، همچنان حضور قوی خود را از طریق کنترل کانادا و نیوفایلند حفظ کردهبود. بریتانیا و گینه بریتانیا را در خاک اصلی آمریکایجنوبی و مرکزی در اختیار داشت. دومینیونهایی مانند کانادا، استرالیا و زلاندنو نیروهای مسلح خود را دارا بودند اما برای دفاع کامل متکی بر نیروی دریایی بریتانیا بودند.
ارتش متشکلی از افسران و افراد بریتانیایی که بهطور اعجابآوری کوچک بود بهعلاوه چند واحد بومی که توسط بریتانیاییها فرماندهی میشد، آرامش را در سراسر امپراتوری حفظ میکرد. برای مثال، تنها۴۰۰۰ بریتانیایی در سراسر شبهقاره هند مستقر بودند. در مقابل میلیونها پاوند برای تامین بودجهی نیروی دریایی صرف میشد که در نوع خود بزرگترین نیروی دریایی جهان بود، نیروی دریایی بریتانیا، امپراتوری را یکپارچه نگه میداشت و بر دریاها حکومت میکرد.
واحدهای این نیرو در گلوگاههای استراتژیک در گوشه و کنار جهان نظیر جبلالطارق در مدخل غربی دریای مدیترانه دماغه امیدنیک در رأس شبه جزیره مالایا که ورود به چین را کنترل میکرد مستقر بود. بریتانیایها همچنین برای بارگیری زغالسنگ آب و ملزومات دیگر جزایر بیشماری در اقیانوسهای جهان در اختیار داشتند.
فرانسه
فرانسه کشوری صنعتی و امپراطوری وسیعی بود که از زیر بنای کشاورزی قابل توجهی برخوردار بود. در فرانسه نیز مانند بریتانیا گرایش به الیبرالیزه شدن به طور مستمر وجود داشت اما حرکت به سوی اشکال سیاسی دمکراتیکتر با تمایلات هواخوهان سیاستهای استبدادیتر و محافظه کارانهتر اصطکاک پیدا کرده بود نظام سیاسی چند حزبی فرانسه پیش از جنگ جهانی اول نمودار درجات مختلفی از محافظه کاری، لیبرالیسم و رادیکالیسم بود و غالباً موجب بیثباتی دولتهای این کشور میشد. بعد از شکست فاجعهآمیز فرانسه در جنگ ۱۸۷۱ فرانسه- پروس گروهی از سیاستمداران اساساً میانهرو از طبقه متوسط جمهوری سوم را بنیان نهادند. این گروه با مخالفت نیروهای راستگرا که خواستار بازگشت به سلطنت محافظهکارانه بودند و همچنین نیرویهای چپگرا که طرفدار یک دولت انقلابیتر سوسیالیس بودند مواجه شد.
ماجرای دریفوس که از سال ۱۸۹۴- ۱۹۰۶ ادامه یافت انعکاسی از تجزیه عمیق در درون جامعه فرانسه بود. دریفوس افسر یهودی و دونپایه ارتش فرانسه به اتهام فروش اسرار نظامی به یک قدرت خارجی محکوم شد. بسیاری از فرانسویان از جمله روشنفکران برجستهای مانند امیل زولا عقیده داشتند که دریفوس گناهی ندارد و قربانی حمایت از مقامات بلند پایه قضایی و نظامی شده است. بازتاب ماجرای دریفوس تمامی جامعه فرانسه را در برگفت و گسترهای را که جامعه فرانسه برای رهایی از امتیازها و سنن ریشهدار پیموده بود به طور جدی مورد تردید قرار داد. دریفوس در سال ۱۹۰۶ بیگناه شناخته شد.
تبرئه وی به سقوط نیروهای محافظه کار و پیروزی جمهوری خواهان و سوسیالستها منجر شد. دولتهای ائتلافی که پس از آن روی کارآمدند کوشیدند ارتش را تجدید سازمان و مطیع دولتهای غیرنظامی کنند و قدرت سیاسی کلیسای کاتولیک را محدود نمایند کارگران متشکل درصدد تحقق اطلاحات اقتصادی همه جانبه بودند و حمایت سیاسی گستردهای نیز کسب کردند با توجه به افزایش قدرت مجلس نمایندگان سوسیالیستهای فرانسوی از ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۰ برای تفکیک رسمی کلیسا از حکومت و نیز تأمین مقرری دوران کهولت و تصویب قوانین جهت بهبود وضعیت خیل عظیم کارگران اقداماتی به عمل آوردند معهذا برخلاف کارگران بریتانیایی اعضای اتحادیههای کارگری در فرانسه تا پیش از جنگ جهانی اول حقوق اساسی کمتری به دست آوردند.
فرانسه با مسائل متعددی مواجه بود که از جمعیت محدود و نسبتاً ثابت آن و همچنین همجواری با چندین کشور اروپایی رقیب ناشی میشد. به همین دلیل دولت فرانسه به سمت توسعه نظام اتحادها متمایل شد که منافعش را تأمین میکرد. در ابتدا فرانسه نگران توسعه قلمرو و نفوذ آلمان بود و برای به حداقل رساندن قدرت این کشور در قاره اروپا درصدد بود از طریق یافتن متحدانی با آلمان و نظام اتحادهای آن برابری کند. در سال ۱۸۹۴ فرانسه پیاپی سری با روسیه امضا کرد مبنی بر اینکه اگر فرانسه از سوی آلمان یا ایتالیا مورد حمله قرار گرفت روسیه به آلمان حمله کند و بالعکس در صورتی که روسیه توسط آلمان یا اتریش هدف واقع شد فرانسه علیه آلمان وارد عمل شود. فرانسه این توافق را به عنوان وزنه تعادل در مقابل اتحاد سه جانبه آلمان تلقی میکرد متعاقب آن فرانسه برای توسعه پیمان مذکور در صدد برآمد بریتانیای کبیر را به شرکت در این پیمان تشویق کند بریتانیای کبیر که به طور سنتی نسبت به اتحادهای اروپایی مظنون بود ابتدا دچار تردید شد اما سرانجام در سال ۱۹۰۴ با فرانسه و در سال ۱۹۰۷ با روسیه به یک تفاهم غیر رسمی دست پیدا کرد. با حصول این حسن تفاهم سه جانبه که هرگز از یک توافق شرافتمندان فراتر نرفت فرانسویها بر این باور بودند که تعادلی نیرومند در مقابل قدرت فزاینده آلمان در اروپای مرکزی برقرار کردهاند.
فرانسه دومین امپراتوری استعماری جهان را از لحاظ وسعت در اختیار داشت در آسیا امپراتوری فرانسه به هندوچین محدود میشد که شامل یک مجموعه سه واحدی بود: ویتنام، لائوس و کامبوج فرانسه در شمال و غرب افریقا سرزمینهای زیادی در اختیار داشت و در طول سواحل مدیترانه بر الجزایر و تونس و در سال ۱۹۱۲ بر مراکش حکومت میکرد. امپراتوری فرانسه با فاصله زیادی از دریای مدیترانه و در آن سوی صحرا به سمت جنوب تا رودخانه کنگو، افریقای غربی فرانسه و افریقای استوایی فرانسه را در بر میگرفت. در نیمکره غربی فرانسه تعدادی از جزایر هند غربی، گینه فرانسه در آمریکای جنوبی و جزایر اطراف سواحل نیوفاندلند و چندین جزیره در اقیانوس آرام جنوبی و اقیانوس هند را در اختیار داشت.
ایتالیا
ایتالیا مانند آلمان نسبتاً یکپارچه شد. رهبر روند وحدت این کشور پادشاهی پییدمونت- ساردینیا در شمال ایتالیا بود که الگوی رفاه اقتصادی و کارایی در شبه جزیره ایتالیا قلمدادد میشد. کامیلودی کاوور نخست وزیر پییدمونت- سادینیا یکپارچگی ایتالیا را تحت حاکمیت پادشاهای پییدمونت- ساردینیا پیشبینی کرده بود. در سال ۱۸۷۰ شهروندان رم که تا پیش از آن گروه پاپها بر آنان حکومت میکرد انتخاباتی برگزار کردند که به پیوستن رم به پادشاهی جدید التأسیس ایتالیا منجر شد پاپ پیوس نهم نتایج این انتخابات را مردود اعلام کرد و خود را زندانی وقعی در واتیکان خواند. این امر موجب بروز شکاف میان کلیسا و حکومت ایتالیا شد و در نتیجه بر سر راه توسعه و پیشرفت متناسب ایتالیا در آستانه ورود به قرن بیستم اختلال ایجاد کرد.
در پی یکپارچگی ایتالیا حکومت گرفتار اختلافات داخلی رهبران رقیب و تجزیه منطقهای شد. اقتصاد ایتالیا به کندی صنعتی میشد و فرسنگها با اقتصاد صنعتی آلمان و بریتانیای کبیر فاصله داشت روند صنعتی شدن شکاف عظیمی بین منطقه صنعتی و شمال که از لحاظ کشاورزی غنی بود و منطقه فقیر بیحاصل و پر جمعیت جنوب ایجاد کرد. سطح زندگی در غالب مناطق ایتالیا آن چنان پایین بود که میلیونها تن به ایالات متحده و آمریکای لاتین مهاجرت کردند. از طرف دیگر مخارج سنگینی که برای تجهیز ارتش صرف میشد فشار بیشتری به اقتصاد کشور وارد میکرد.
میان جناح چپ که در صدد ملی کردن بخشهای اساسی صنعت و توزیع مجدد ثروت بود و سیاستمداران محافظه کار کاتولیک که طرفدار حقوق مالکیت طبقات متوسط و بالا بودند کشمکش فزایندهای وجود داشت. از این رو خشونت سیاسی افزایش یافت و استفاده روزافزون از ترور و آدمکشی به عنوان وسیلهای برای حل اختلافات سیاسی رایج شد.
برخی از رهبران سیاسی تلاش کردند با جلب توجه مردم به توسعهطلبی بیگانگان وحدت را در میان آنان ترویج نمایند. ایتالیا با اتریش هنگری بر سر کنترل تایرول در مرز شمالی خود درگیر شد درماورای بحار، ایتالیا توجه خود را برای پیشروی به سمت جنوب در آن سوی مدیترانه و دستیابی به افریقا معطوف کرد. ایتالیا به تونس و لیبی در شمال افریقا و نیز حبشه در شرق این قاره علاقهمند بود ولی مانورهای فرانسه مانع از ورود ایتالیا به تونس شدند و اتیوپی تلاشهای ایتالیا را ناکام گذارد. با وجود این ایتالیا بخشهای کوچک و کم ارزشی از ساحل شرقی آفریقا را حفظ کرد. پیش از جنگ جهانی اول ایتالیا با توسل به زور لیبی و چند جزیره در دریای اژه از تصرف امپراتوری ضعیف عثمانی خارج کرد و به کنترل خود درآورد.
آلمان
طلیعهی قرن بیستم همچنین شاهد ظهور آلمان به عنوان تقریباً قویترین کشور اروپایی بود. آلمان علیر غم اینکه تا سال ۱۸۷۱ یکپارچه نبود اما به سرعت پیشرفت میکرد و با استفاده از کشاورزی سالم و قوی و منابع ذغالسنگ و آهن خام خود، قادر بود به یکی از پیشروترین کشورهای صنعتی جهان تبدیل شود.
از لحاظ سیاسی حکومت آلمان همچنان منعکس کننده تمایلات استبدادی بود که ویژگی عمده پادشاه پیشین پروس به شمار میرفت. رایشتاگ آلمان که اعضای آن از سوی مردان بالای ۲۵ سال انتخاب میشد در انعکاس نظریات شهروندان هرگز به اندازه مجلس عوام بریتانیا یا مجلس نمایندگان فرانسه قدرت نداشت. پروس به عنوان حکومت مسلط در چارچوب نظام فدرالی آلمان باقی ماند، در حالی که قانون اساسی قدرت اجرایی زیادی در اختیار صدراعظم میگذاشت.
رشد قدرت صنعتی موجب شد کارگران به سرعت در اتحادیههای کارگری جذب شوند. اما از طرف دیگر این اوتوون بیسمارک ((صدراعظم فولاد و خون)) محافظه کار بود که طی سلسله اقداماتی برای فلجکردن جنبش سوسیالیست در آلمان به یک رشته اصلاحات لیبرالی دست زد.
بیسمارک در چارچوب برنامه رفاه اجتماعی دهه ۱۸۸۰ خود بیمه اجتماعی را دایر کرد که بر اساس آن به کارگران در مقابل بیماری یا تصادفات غرامت پرداخت میشد و افراد سالخورده مقرری دریافت میکردند. به این ترتیب بیسمارک محافظه کار و پدر سالار برنامههای رفاه اجتماعی را چند دهه پیش از حکومتهای لیبرال فرانسه و بریتانیای کبیر و نیمقرن قبل از ایالات متحده پیاده کرد. فتوحات آلمان در جنگ ۱۸۷۰ تا ۱۸۷۱ فرانسه- پروس نه تنها یکپارچگی آلمان را تکمیل کرد بلکه کانون سیاستهای اروپایی را نیز تغییر داد. بر اساس پیمان فرانکفورت فرانسه مجبور شد ایالات آلزاس- لوران را به آلمان واگذار کند یک میلیارد دلار غرامت بپردازد و اجازه دهد این کشور استحکامات کلیدی فرانسه را تا زمان پرداخت این غرامت در اشغال داشته باشد. صدر اعظم بیسمارک که در یکپارچگی کشور جدید آلمان نقش برجستهای داشت کاملاً آگاه بود که فرانسه درصدد انتقام برخواهد آمد. در حقیقت یکپارچگی آلمان قدرت جدیدی در اروپای مرکزی به وجود آورد که نه تنها بدگمانی فرانسویها بلکه همچنین بدگمانی دیگر ملتهای اروپایی و عمدتاً روسها و بریتانیها را برانگیخت.
بیسمارک که از مقابله به مثل فرانسه بیمناک بود در صدد برآمد با تشکیل اتحادهای سیاسی و نظامی جدید از جمله اتحاد با اتریش- هنگری متحد شود که به پشتیبانی یک قدرت نظامی نیرومند برای حمایت از خود در یک منازعه احتمالی با روسیه نیاز داشت. در سال ۱۸۷۹ آلمان و اتریش هنگری یک پیمان سری اتحاد دو جانبه امضا کردند مبنی بر اینکه اگر هر یک از طرفین مورد حمله روسیه قرار گیرد طرف دیگر علیه روسیه وارد جنگ شود و چنانچه هر یک از طرفین مورد حمله قدرت دیگری (غیر از روسیه) قرار گیرد طرف دیگر بیطرف باقی بماند.
سه سال بعد در سال ۱۸۸۲ پیمان دو جانبه گسترش یافت و ایتالیا نیز به آن پیوست بر اساس مواد محرمانه پیمان سه جانبه چنانکه ایتالیا یا آلمان مورد حمله فرانسه واقع میشد هر سه کشور در کنار هم علیه مهاجم وارد جنگ میشدند و در صورتی که هر یک از متحدان از سوی دو قدرت بزرگ هدف تهاجم واقع میشد دو جناج دیگر به آن یاری میرساندند ایتالیاییها که از قدرت دریایی بریتانیا هراس داشتند تصریح کردند در صورتی که بریتانیای کبیر در هر کدام از حملات نقش داشته باشد این پیمان به اجرا گذاشته نمیشود.
از آنجا که ایتالیا از تصرف تونس توسط فرانسه در سال ۱۸۸۱ خشمگین بود و از طرف دیگر به این دلیل که آلمان پیشنهاد کرده بود به امپراطوری ایتالیا برای حفظ لیبی کمک کند ایتالیا مایل بود با آلمان در صفبندی واحدی قرار گیرد. بیسمارک همچنین تلاش میکرد تا از منازعه اتریش- روسیه در بالکان جلوگیری کند اما تلاشهای وی در پارهای از مقاطع به علت تمایل اتریش- هنگری به تصرف سرزمینهای جدید در بالکان چندان موفق نبود در حقیقت سیاست خارجی تهاجمی اتریش در قبال ایتالیا و بالکان مستقیماً با موجهای ناسیونالیسم در این مناطق روبرو شد و به نابودی اتحادی که بیسمارک محتاطانه بنا کرده بود کمک کرد. در ابتدا بریتانیای کبیر مطمئن از برتری دریایی خود از این نوع تحرکات که برای یافتن متحد انجام میشد بر کنار باقی ماند. سیاست انزوای بریتانیا بعد از آنکه آلمان اعلام کرد قصد دارد یک نیروی دریایی نیرومند تشکیل دهد و یک قدرت بزرگ صنعتی شودد تغییر کرد.
در سال ۱۸۹۰ بیسمارک زیر فشار قیصر ویلهم دوم که میخواست وزیر ارشد حکومت خود باشد استعفا کرد. ولیهم دوم درصدد بود مجدداً حکومتی مستبدتر تشکیل دهد اما با مخالفت احزاب سوسیالیست آلمان روبرو شد. ویلهم همچنین از رشد ارتش آلمان و ذخیرهسازی تسلیحات حمایت میکرد با توجه به تداوم رفاه اقتصادی و موفقیت در توسعه امپراتوری آلمان ویلهم دوم برای خنثی کردن تلاش سوسیالیستها و تشکیل حکومت مشکل زیادی نداشت.
آلمان دیر به میدان رقابت امپریالیستی آمد و مجبور شد ته مانده این رقابتها را به خود اختصاص دهد. یک رشته جزیره در غرب اقیانوس آرام و یک قلمرو نفوذ در چین و همچنین سرزمینهای پراکندهای در افریقا از جمله توگولمند و کامرون در افریقای جنوب غربی آلمان (نامی بیا) سهم آلمان در این رقابت بود. سایر قدرتهای امپریالیستی که خود به ندرت صلح طلب بودند آلمان را مشخصاً متجاوز قلمداد میکردند. حتی ایالات متحده با نگرانی و سوءظن عقیده داشت که آلمان در پی تأسیس یک پایگاه قدرت در نیمکره غربی است.
اتریش- هنگری
در طول قرن نوزدهم امپراتوری اتریش یکی از محافظه کارترین نیروها در اروپا بود. امپراطوری اتریش به عنوان مجموعهای عقب مانده از زمان زیر بار خواستههای ملیتهای قومی متعدد که هر یک داعیه خود مختاری در سرزمین خود را داشتند در آستانه فروپاشی بود. ملیتهای اسلاو، لهستانها، چکها، اسلوواکها، روتانیاییها، صربها کرواتها و اسلوونها اندکی بیش از مجموع جمعیت دو گروه قومی حاکم بر عرصه سیاست یعنی آلمانیهای اتریش و مجارهای هنگری بودند به علاوه هنوز در داخل امپراطوری گروههای قومی دیگری مانند ایتالیاییها، یهودیها و رومانیاییها هم وجود داشتند. از آنجا که اتریش- هنگری فاقد وحدت قومی مذهبی و زبانی بود امپراتور فرانسیس ژوزف که از ۱۸۴۸ تا ۱۹۱۶ زمام امور را در دست داشت نتوانست اقدام مؤثری برای یکپارچه کردن سرزمین خود و تبدیل آن به یک پیکره واحد به عمل آورد. معهذا پادشاهی هابسبورگ و طبقه اعیان سرسختانه بر سرکوب حرکتهای ناسیونالیستی و احزاب انقلابی متعددی که از دل این حرکتها بیرون میآمد پافشاری میکردند. حکومت اتریش- هنگری بخصوص با درخواستهای ناسیونالیستی روزافزو اسلاوها در بالکان مخالفت خاصی داشت. همچنین کشمکشهای ناسیونالیستی میان آلمانیهای حاکم و مجارها وجود داشت وابستگی اقتصادی به یکدیگر در داخل امپراتوری بسیار ضعیف بود و روند صنعتی شدن در اتریش- هنگری فاصله زیادی با بسیاری از همسایگان داشت. خواستههای طبقه کوچک کارگان برای بهبود شرایط کار و لیبرالیزه کردن حکومت گستاخانه توسط پادشاه محافظهکار و اشرافیت حاکم رد میشد. از این رو امپراتوری هیچ اصلاحاتی را مشابه آنچه در بریتانیای کبیر و فرانسه پیاده شد به عمل نیاورد. امپراتور بیهوده کوشید با اتخاذ یک سیاست خارجی تهامی در قبال بالکان و ایتالیا توجه عمومی را از اختلافات بیشمار در درون امپراتوری منحرف کند. با توجه به قدرت محدود نظامی امپراتوری مجبور شد برای حفظ و ادامه این مواضع تهاجمی عمدتاً به متحد آلمانی خود اتکا کند به این ترتیب اتریش یکی از عوامل اصلی تشدید و توسعه تشنج در اروپای مرکزی بود در حالی که همچنان در عرصه سیاست بینالمللی و اقتصاد در حال اضمحلال بود.
بازدید
بازدید
این کتاب آموزش مقدماتی و پیشرفته بازی جنگ های صلیبی یا همون قلعه crusader مییاشد.
آموزش مقدماتی بازی قلعه که بسیار مفید میباشد و گیمر با تمام منوها و ابزراهای داخل بازی آشنا میشود.
و در آموزش پیشرفته گیمر بصورت کامل و حرفه ای با این بازی جالب crusader آشنا میشود.