بازدید
آنچه دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را منحصربه فرد کرده است جهان بینی و ایدئولوژی رزمندگان ایرانی است. بنابراین جنگ عراق با ایران را میتوان جنگ ایدئولوژیها نامید. نشانههای این جنگ ایدئولوژیک را در گفتارها و رفتارهای رهبر فقید کشورمان امام خمینی(ره) بیش از پیش میتوان یافت. امام خمینی(ره) جنگ ایران و عراق را جنگ اسلام و کفر نامید و اگر چه مقامات عراقی نظامیان خود را آزاد گذاشته بودند تا حتی به غیر نظامیان کشورمان نیز وحشیانه حمله کنند وغیر انسانیترین رفتارها را در جنگ نشان دادند، اما رهبر انقلاب، مسئولان کشورمان و رزمندگان ما همواره اخلاق جنگ را رعایت کردند و بر دفاعی بودن جنگمان تاکید میکردند.
تعریف دفاع مقدس
تئاتر دفاع مقدس گونه تئاتر در کشور ماست که در آن ارزشهای انسانی رزمندگان یا خانوادههای ایرانی به شیوهای دراماتیک و نمایشی به روی صحنه میروند. بنابراین این گونه نمایشی در درجه نخست باید ویژگیها و عناصر هنر در آن جاری و ساری باشد. شخصیتها و یا تیپهای نمایشی این گونه تئاترها غالباً انسانهایی هستند که یا شروع کننده جنگ بودهاند و عراقی هستند و یا ایرانیاند و نقش دفاعی به خود گرفتهاند. در این نمایشها گاهی خط مقدم و سنگرهای جبهه جنگ مکان وقوع اتفاقها هستند و یا آدمها و انسانهای مرتبط با جنگ در پشت جبههها مورد توجه قرار گرفتهاند و اتفاقها کیلومترها دورتر از جبهه به وقوع میپیوندند. گاهی حملات و تجاوزهای دشمن چنان محور اصلی نمایش را تشکیل دهند که گویی همه جنگ در صورت و فیزیک جنگ خلاصه میشود و گاهی چنان انتزاعی به آدمهای جنگ پرداخت میشود که گویی در جبهه تنها خلوت نشینی و مناجاتهای شبانه اصل بوده و توپ و تفنگ و خمپاره و تانک و هواپیمای بمبافکن تنها قصه و خیال بوده است. همه این نمایشها در ردیف تئاتر مقاومت قرار میگیرند و نمیتوان گستره تعریف دفاع مقدس را بیدلیل محدود کرد. بنابراین به تعداد نمایشنامهنویسان و کارگردانهایی که درک و معرفتی از جبهه و جنگ دارند میتوان از تئاتر دفاع مقدس تعریف ارائه کرد.
اگر نویسنده متنهای نمایشی و کارگردان در آثار خود ادارک و فهم بهتری از جنگ تحمیلی داشته باشند و به عبارتی فلسفه جنگ تحمیلی را خوب بشناسند و به تحلیل درستی برسند، در نتیجه آثار آنها نیز مخاطب جستجوگر و سختگیر را ارضا، خواهد کرد و در غیر اینصورت مخاطب آن نمایش را باور نخواهد کرد. اما بیدرنگ باید یادآوری کرد و بر این نکته پای فشرد که شناخت و تحلیل درست موضوعی تاریخی، همانند جنگ ایران و عراق شرط لازم برای خلق اثری ماندگار است و نه شرط لازم و کافی. کوتاه سخن اینکه شناخت فلسفه جنگ تحمیلی ۸ ساله عراق بر علیه ایران و نیز بازیابی اجزاء گوناگون چنین جنگی تنها نیمی از راهی است که نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر باید طی نمایند. مارتین اسلین در کتاب نمایش چیست؟ میگوید:«قالب نمایشی تماشاگر را در درک و تفسیر متن پوشیدهای که در پشت متن مشهود قرار گرفته است آزاد میگذارد. به عبارت دیگر وی را در موقعیت همان کاراکتری قرار میدهد که مورد خطاب واقع شده است. لذا تماشاگر میتواند به جای آن که صرفاً شرح وصف احساسی را بخواند یا بشنود آن احساس را مستقیماً تجربه کند. علاوه بر این، ضرورت تفسیر مستقل کنشها بر دلهره و انتظار تماشاگر در مسیر داستان میافزاید. به این ترتیب تماشاگر در واقع داخل گود قرار گرفته و مستقیماً با رویدادها رودرو میشود.»
تئاتر دفاع مقدس به دلیل ویژگیهای خاص آن تاثیرات بسیاری بر مخاطب خود خواهد گذاشت. زیرا این گونهی تئاتری آمیخته است با موضوعهای دینی، مذهبی، اعتقادی و فرهنگی جامعه ما. بنابراین میتوان بر این نظریه اسلین تاکید کرد که«امکانات نمایش بسیار بیشتر از یک افزار محض عمل میکند و آن انتقال الگوهای رفتاری جامعه به اعضای آن است. نمایش همچنین میتواند وسیلهای در خدمت اندیشه و روند شناختگر باشد. نمایش نه تنها ملموسترین ـ یعنی غیر انتزاعیترین نوع تقلید هنری ازـ رفتار واقعی انسانهاست، بلکه ملموسترین قالب اندیشه ورزی و تعمق در اطراف وضعیتهای انسانی نیز هست. هر چه سطح تجربه بالاتر باشد. اندیشه از واقعیت دورتر میشود.»
نتیجه آن که هرچه به آدمهای جنگ و اهداف، آرمانها و موقعیت آنها نزدیکتر شویم میتوان تعریف دقیقتر، جامعتر و واقع بینانهتری از جنگ ایران وعراق ارائه کرد.
خاستگاه تئاتر مقاومت
آنچه مشخص است این است که تئاتر دفاع مقدس در ایران هنری تحمیلی نیست. چه بسا اگر این گونه بود پس از نزدیک به یک قرن که از آغاز ایران و عراق میگذرد میبایست اثری اینگونه تئاتری وجود نمیداشت. در هیچ کجای دنیا نیز هنرهای بخشنامهای و دستوری پایدار و ما نبودهاندو در گذر زمان از بین رفتهاند. پدیده جنگ ایران و عراق اگر چه از حیث پدیدار شناسانهاش بررسی شود، موجودی واقعی است اما از نظر محتوایی موجودی حقیقی است. کشوری با همه امکاناتش در برابر دشمن متجاوز ایستاد و هشت سال سختیها و مصائب را تحمل کرد و از این آزمون مهم و طاقتفرسا انسانهایی سربرآورندکه گویی بر چشم برهم زدنی طی طریق کردند و همچون سالکان ممتاز ره صدساله را در کوتاه زمانی پیمودند. به عبارتی دیگر بسیاری از رزمندگان ما جنگ را مسیر دشوار و صعبی میدانستند که گذر از آن روح و روان آدمی را صیقل میدهد و او را به معرفتی یگانه میرساند. در واقع از نظر رزمندگان ایرانی واقعه جنگ همچون دانشگاهی است که مدرک فارغ التحصیلی آن زمانی اعطا میشود که روح و روان آدمی از کورههای مذاب سختی گذرکرده باشد و به تعلی و تکامل رسیده باشد. از این رو انسانی که در جنگ شرکت کرده است زودتر به بلوغ فکری و معرفتی میرسد. کسانی در این آزمون دشوار بهترین نمرهها را میگیرند که به وصال حق نائل آمده باشند. از سوی رزمنده ایرانی که تمام ایمان و باور دینی خود را پشتوانه روحی و دفاعی خود میدانست، نمیتوانست طرف مقابل را نیز حق بداند. بنابراین پدید آمدن عبارتهایی چون«جبهههای جنگ عراق علیه باطل»،«جنگ اسلام و کفر»، «اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی» و… بیدلیل نیست. زیرا طبیعی است که ملتی که در سال ۱۳۵۷ انقلابی بزرگ مرا به پیروزی رسانده و سمت و سوی آن دینی و اسلامی بوده است، اگر مورد حمله و تجاوز قرار گیرد، همانند آن خواهد بود که متجاوز نسبت به دین و ایمان آن ملت اعلان جنگ کرده است. از این رو جنگ عراق علیه ایران، جنگ کفر علیه السلام نام گرفت. در دوران جنگ و پس از آن صدها مقاله و کتاب پیرامون جنگ ایران و عراق چاپ و منتشر شد و جوانب مختلف جنگ مورد تحلیل، نقد و بررسی قرار گرفت و این تحلیل و نقد و بررسیها تنها به کتاب و مقاله پرداختند. در حوزه هنر میتوان گفت که هنرهایی چون تئاتر تاثیر بیشتری از واقعه جنگ ایران و عراق پذیرفتند و آثار قابل توجهی در این زمینه خلق شد. تئاتر دفاع مقدس اگر چه ابتدا متولیان مشخصی نداشت و حرکتی خودجوش بود اما رفته شکل و محتوایی مشخص پیدا کرد. چون موضوع دفاع مقدس خاستگاهی ملی، دینی داشت ناگزیر تئاتر متاثر از این موضوع نیز خاستگاهی ملی و دینی یافت. به عبارت صریحتر تئاتر دفاع مقدس موضوعی روشنفکرانه و یا انتزاعی نبود تا در خیال و ذهن نمایشنامهنویس متولد شود و پرورش یابد. این تئاتر از دل گروههایی برمیخاست که دفاع مقدس دغدغهشان بود و گریبان آنها را رها نمیکرد. این تئاتر از دل آئین و خون و شهادت وایثار برآمده بود و بی پی و ریشه نبود. نمیخواهیم بگوییم تئاتر دفاع مقدس در کشور ما ایدهال و آرمانی متولد شد و به بلوغ رسید. تنها میخواهیم بگوییم تئاتر دفاع مقدس در کشور ما ایدهال و آرمانی متولد شد و به بلوغ رسید. تنها میخواهیم یادآوری کنیم که این تئاتر از کدام تاریخ و تمدن و با کدام پشتوانه فکری و اندیشگی ریشه گسترانده است. اما باید همواره به این سوال نیز پاسخی در خور داد که وضعیت موجود ما تئاتر دفاع مقدس، چگونه است؟ کمیت و کیفیت آن در چه سطحی است و آیا درک و شناخت درستی از وضعیت اکنون تئاتر دفاع مقدس وجود دارد؟
وضعیت موجود تئاتر دفاع مقدس
اگر به تاریخچه تئاتر دفاع مقدس نظری بیافکنیم با انبوهی از نمایشنامههای چاپ شده و چاپ نشده مواجه خواهیم شد. تعداد زیادی از آنها فرصت یافتهاند که به صورت صحنهای، تلویزیونی، رادیویی، خیابانی و عروسکی اجرا شوند و تعداد قابل توجه دیگری از نمایشنامهها به دلایل گوناگون حتی فرصت انتشار نیز نیافتهاند چه رسد به اینکه تماشاگر آنها را روی صحنه تماشا کند. به طور کلی میتوان نمایشهای تئاتر دفاع مقدس را به دو گروه تقسیم بندی کرد:
۱-دوران ۸ ساله دفاع مقدس(۱۳۵۹تا۱۳۶۷)
۲-دوران پس از جنگ(۱۳۶۷ تاکنون(
دوران ۸ ساله دفاع مقدس
همچنان که شرح دادیم کشور و ملت ایران دچار جنگی ناخواسته شد و برای دفاع از خود ناگزیر بود سلاح بردوش گیرد و دشمن را بر سرجای خود بنشاند. در دوران جنگ طبیعی است که بیشترین توجهات مسئولان و مردم هر کشور به موضوع تهییج و ترغیب افراد برای حضور در جبهه معطوف میشود. از این رو در دوران جنگ ایران و عراق نیز بسیاری از آثار هنری و از جمله آثار تئاتری هدفشان تبلیغ و زنده نگاه داشتن موضوع در اذهان افراد جامعه بود. این تئاترها بیشتر حماسی بودند و سعی میکردند جامعه را بیش از پیش با موضوع جنگ آشنا سازند و نسل جوان و فعال جامعه را به سوی رفتن به جبهه ترغیب کنند. در چنین بستری غیر طبیعی نمود که نمایشنامهنویس از جنگ و آدمهای جنگ فاصله بگیرد و به نقد موضوع بپردازد. آنچه اهمیت داشت نقل موضوع و تحریک احساسات و عوامل انسانی بود. بنابراین در این نمایشها دو هدف اساسی و عمده مورد نظر بود. یکی ایجاد انگیزه برای کسانی که توان و استعداد و نبرد با دشمن را داشتند و دیگری تقویت روحیه رزمندگان ایرانی اما شاخصه اصلی نمایشهای دوران جنگ این بود که این نمایشها غالبا تبلیغی بودند. یعنی همه عناصر و اجزا نمایش در خدمت هدفی مشخص بود و آن هدف تبلیغ برای مشارکت بیشتر مردم در مبارزه با تجاوزگر بود. البته در چنین شرایط و در دورانی چنین نظر گاهی طبیعی است.
دوران پس از جنگ
با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در ۲۷ تیرماه سال ۱۳۶۷ نقطه عطفی در تاریخ ایران و عراق رخ داد و بابهای تازهای را در حوزههای فرهنگی و هنری گشود. اکنون که آرام آرام جنگ به نقطه پایانی خود میرسید نگاههای تازهای به این پدیده جهانی و تاریخی بوجود میآمد. حال نمایشنامهنویسان و گروههای تئاتری میتوانستند از آن دوران و آدمهای جنگ فاصله بگیرند و نگاه منتقدانهای به پدیده جنگ و دفاع مقدس داشته باشند اکنون تئاترهای دفاع مقدس بر آن نبودند که نقل جنگ کنند. آنها در پی نقد جنگ بودند. تبلیغ از این تئاترها رخت بر بسته بود و جامه تحلیل بر قامت تئاترهای دفاع مقدس خودنمایی میکرد. البته این روند به ضرورت شرایط زمانی پیش آمده بود و گاهی غیر منصفانه و بیمحابا تا آنجا پیش میرفت که نقش آفرینان دفاع مقدس در جایگاه متهمی مینشستند.
اکنون پس از گذشت۱۶ سال از زمان پایان جنگ تئاتر دفاع مقدس بیشتر در قالب جشنوارهها مطرح میشود. جشنوارههای منطقهای و جشنوارههای سراسری تئاتر دفاع مقدس هر سال برگزار میشود نمایش متعددی با این مضمون حداقل برای یک یا دو بار به روی صحنه میروند. اگر چه جشنواره تئاتر دفاع مقدس که امسال یازدهمین دوره آن را پشت سر میگذارد میتوانست آغاز زودتر داشته باشد و تجربیات بیشتری در این زمینه کسب شود. اما امروزه تئاتر دفاع مقدس تنها در جشنواره خلاصه شده و همین جشنواره نیز از سوی مسئولان تئاتر کشور جدی تلقی نمیشود. بنابراین تعجبی ندارد که برخی از سالها به علت نبود بودجه لازم یا نبود هماهنگی میان نهادها و سازمانهای حامی این گونهی تئاتری، جشنواره برگزار نشود گویا جشنواره تئاتر دفاع مقدس چندان اثری بر کمیت و کیفیت این نوع تئاترها ندارد.
جدا از وضعیت جشنوارهها و به ویژه جشنواره تئاتر دفاع مقدس ـ که وضعیت دلپسندی نیست ـ نکته مهمی در این زمینه وجود دارد که باید به آن توجه کرد. واقعیت این است که متاسفانه بیشتر تئاترهای کشورـ با ژانرهای مختلف ـ مولود و فرزند جشنوارهها هستند و این در حالی است که منطقی آن است که ابتدا تولید و اجرای تئاتر در سالنها وجود داشته باشد. و بعد جشنوارهها متولد شوند و به ارزیابی آن آثار بپردازند. از سوی دیگر گویا تئاتر دفاع مقدس به تئاتر صحنهای ختم شده است و رسانهای مانند رادیو و تلویزیون در این زمینه وظیفه و تعهدی ندارد. نمایش رادیویی و تئاتر تلویزیونی یا تله تئاتر وضعیت بغرنجی در سالهای اخیر پیدا کردهاند و در میان معدود آثاری که از رادیو و تلویزیون پخش شدهاند، نمایشهای دفاع مقدس کمترین نمایشهای رادیویی و تلویزیونی را تشکیل میدهند. این در حالی است زبان هنر میتواند هر موضوعی را ماندگار کند. در چنین روزگاری کسانی هم که در زمینه تئاتر دفاع مقدس فعالیت میکنند محک جدی نخوردهاند و در بیرونقی بازار، کالای خود را عرضه کردهاند. برخی از نمایشنامه نویسان را تعهدشان ملزم کرده است تا دست به قلم ببرند و با چنین نگاهی بدیهی است که در بسیاری موارد فرم و شکل فدای محتوا میشود. صداقت و راستی در قلمشان هست اما تکنیک و اصول نمایشنامهنویسی چندان جدی گرفته نشده است. حال آن که به قول استانیسلاوسکی این درست است که هر کس باید روش خاص خود را بیافریند اما یک اندیشه خوب، اگر بد عرضه شود تا مدتها مرد همی ماند. در واقع ضعف برخی نمایشنامه نویسان ما در زمینه دفاع مقدس همان موضوع«اندیشه خوب و عرضه بد» است.
حال سوال اصلی این است که آیا وضعیت کنونی تئاتر دفاع مقدس ایدهال و آرمانی است؟ در پاسخ باید گفت اگر چه هیچ گاه انسان از جایگاه و موقعیتی که در آن قرار دارد، راضی نیست اما این فزون خواهی و آرمان طلبی به معنای این نیست که تئاتر دفاع مقدس در موقعیت مطلوب و آرمانی قرار گرفته است.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
قیام کاوه آهنگر علیه ضحاک ستمگر گرچه افسانهای تاریخی است ولی این حقیقت را که مردم ایران زمین در برابر جور و ستم زیر درفشی که نمودار رنج و محرومیت تودهً زحمتکش است گرد میآیند و به مبارزه میپردازند، مجسم میکند. تاریخ نویسان ایرانی و بیگانه با تحریف و تغلیط، بیشتر جنبش ها و قیام ها را زیر پرده جانبداری سیاسی و مذهبی خود پنهان کرده، به آن ها زمانی رنگ الحاد و زندقه و گاهی خیانت و فتنه گری زده اند. این قیام ها و جنبش ها را که به پیش از اسلام، بعد از آن تا آغاز قرن بیستم و سرانجام قرن معاصر باز میگردد را، باید از زیر خاکستر قرون و اعصاربیرون کشید و زنگ زمان و پلیدی های تاریخ سازان را از آن ها زدود.
جنبش مانوی ۲۷۶- ۲۱۶ م
“این جامعه را ترک کن، تو از جانبداران آن نیستی، تو باید عادات و رسوم را منظم کنی و لذایذ را تحت تسلط درآوری”.
این ندائی است که طبق آثار مانوی از جانب “شاه نور بهشت” که نام عالیترین “نیکی” است در سن ۱۲ سالگی به مانی رسیده. مانی در سال ۲۱۷/۲۱۶ م. در خانوادهای مذهبی از “ادریون مغتسله” بدنیا آمد و در بابل پرورش یافت. بطور کلی جامعه آن روزی به بندگان و کشاورزان (آزاد) در برابر شاه و شاهزادگان، مهان (بزرگان)، نجبا کوچک و دهگانان (نجبای ده) و پیشوایان مذهبی زردتشت تقسیم میشد. کشاورزان آزاد و یا بطورکلی زحمتکشان ) آزاد( همواره در خطر بنده شدن بودند. هر آزاد که قادر به پرداخت مالیات نبود و یا در جنگ اسیر میگردید فورا به بنده تبدیل میشد و چون جنگ ها از دوران اشکانیان تا ساسانیان و قحط و غلا مداوم بود، سیلی از آزادان به طرف بندگان روان بود. بندگان مانند کالا بفروش میرسیدند. اختلافات مذهبی بین زردشتیان، عیسویان، یهودان نیز به این وضع آشفته میافزود. این جامعه دارای دو قطب حاکم و محکوم که تضاد اصلی آن را تشکیل میدادند، بود. تضادهای دیگر از جمله تضاد بین شاه و نجبا و اشراف و دستگاه مذهبی، تضاد با دولت روم در غرب و باهیاطله در شرق، تضاد بین شهر و ده که نتیجه سیر تکامل جامعه بود بحران پایان حکومت اشکانی را تشدید میکرد. استخراج معادن، توسعه محصولات دستی و کارهای ساختمانی در شهرها و کارهای آبیاری و راه داری و نظائر آن با وضع عقب مانده دهات و وابستگی انسان های ده در تضاد بود. واکنش چنین وضعی در درون مانی ندائی است که به مانی میگوید: ” این جامعه را ترک کن، تو از جانبداران آن نیستی”
مانی پس از مسافرت به هند و آشنائی با مذهب بودائی سیستم جهان مذهبی خود را که التقاطی از مذهب زردشتی، بودائی و عیسوی و میتولوژی بود با دقت تنظیم کرد و در کتاب “شاهپورگان” اصول آن ها را بیان و هنگام تاجگذاری شاپوراول به شاه هدیه کرد. مانی اصول اخلاقی خود را بر پایه فلسفی مثنویت: روشنائی و تاریکی که ازلی و ابدی هستند استوار نمود. در واقع این اصول )امتناع از قتل نفس حتی در مورد حیوانات، نخوردن شراب، دوری از زن و جمع نکردن مال ( واکنش در مقابل زندگی پر تجمل و پر از لذت طبقات حاکم و عکس العمل منفی در برابر بحران اجتماعی پایان حکومت اشکانی و آغاز حکومت ساسانی است. شاپور و هرمزد، نشر چنین مذهبی را تجویز کردند، زیرا با وجود مخالفت آن با شهوت پرستی و غارتگری و سود جوئی طبقات حاکم، از جانبی مردم را به راه “معنویت” و “پاسیفیسم” سوق میداد و از جانب دیگر از قدرت مذهب زردشت میکاست. جنبش معنوی مانی به سرعت در جهان آن روزگسترش یافت و تبدیل به نیروئی شد که با وجود جنبه منفی آن با هدف های شاهان و نجبا و پیشرفت جامعه آن روزی وفق نمیداد. پیشوایان زردتشتی و عیسوی که با هم دائما در نبرد بودند، متحد شدند و در دوران شاهی بهرام اول که شاهی تن آسا و شهوت پرست بود در جریان محاکمه او را محکوم و مقتول نمودند ۲۷۶ میلادی. از آن پس مانی کشی آغاز شد و مغان مردم بسیاری را به نام زندک ) زندیق( کشتند. مانویان درد و جانب شرق و غرب، در آسیای میانه تا سرحد چین و در غرب تا روم پراکنده شدند. در غرب گروهای مذهبی مسیحی تحت تاثیر مانویت مانند آلبیژوا و کاتار پدید آمدند که آن ها هم به علت ناسازگاری با وضع اجتماعی موجود و با منافع کلیسا قتل عام شدند.
مزدک
در پایان سده پنجم و آغاز سده ششم میلادی جنبش بزرگی جامعه ایران را تکان داد که به صورت قیامی واقعی سی سال )۲۴-۴۹۴ م.( دوام آورد و تاثیر شگرفی در تکامل جامعه آن روزایران بخشید. درقرن پنجم میلادی بحرانی که درآغاز سده سوم- اواخر حکومت اشکانیان- آغازشده بود تشدید گردید. کوشش بنادگذاران دودمان ساسانی نتوانست مسئله بحران را بطور قطعی حل کند، فقط بروز یک قیام اجتماعی را که نتیجه منطقی وضع آن روز بود به تاخیر انداخت. در آغاز حکومت ساسانی تغییرات زیر در جامعه ایران پدید آمد:
۱ ـ شهرسازی به سرعت رو به افزایش رفت، ۲ ـ روابط فئودالی به مقیاس زیادی فزونی گرفت، ۳ ـ قدرت در دربار متمرکز شد.
این سه جریان در راه تکامل خود به موانعی جدی برخورد کرد که از خصلت جامعه آن روز ناشی میشد. کمبود زمین مانع رشد شهرها میشد، زیرا بیشتر زمین ها را اشراف و نجبا و دستگاه مذهبی در اختیار داشتند، دهاتی که کشاورزان در آن ها مشترکا کار و زندگی میکردند )ویس ها( تضعیف شده و فئودال ها برای تصاحب آن ها با کشاورزان در نبرد بودند، کوشش شاهان برای تمرکز قدرت و بالا بردن مالیات ها برای اداره امورکشور و امور جنگی با مقاومت شدید نجبا و دستگاه مذهبی روبرو گردیده بود. در دوران سلطنت پیروز) ۴۸۴- ۴۵۹ م.( قحطی بزرگی آمد و وضع را بدتر کرد. شاه ناچار شد مالیات های تازهای وضع و حتی انبارهای غله را بین مردم تقسیم کند. در سال ۴۸۴ م. پیروز در جنگ با هیاطله شکست خورد و ایران مجبور به قبول خراج سالیانه سنگینی شد. در دوران بلاش )۴۸۸-۴۸۴ م.( رومی ها از پرداخت خراج به ایران سرباز زدند و کار خرابی اوضاع بالا گرفت. به ناچار بلاش مالیات های سنگینی بر املاک ) نجبا، اشراف، فئودال ها و دستگاه مذهبی( بست. آن ها هم متحدا علیه او قیام کردند و عزل و کورش کردند. به این ترتیب بحران به اوج خود رسید. در چنین اوضاعی مزدک پسر بامدادان به تبلیغ مذهب خود که گویند موسسش زردشت خورک بابوندس بوده، پرداخت. عقاید مزدک بر دوگانگی مانوی استوار است: روشنائی دانا و تاریکی نادان، به عبارت دیگر نیکی با عقل و بدی جاهل، این دو نیرو با هم در نبردند و چون روشنائی داناست سرانجام پیروز خواهد شد. وظیفه انسان مبارزه با بدی و کمک به روشنائی در نبرد او با تاریکی است. اهمیت مزدک در تبلیغ این فلسفه نیست، بلکه درخشش و فروغ او در بکار بستن این فلسفه در زندگی روزانه و اجتماعی مردم است که به آن روح وزندگی میبخشد. اساس تعلیمات اجتماعی مزدک دو چیز است:
یکی برابری و دیگری دادگری. این دو شعار منعکس کننده تمایلات تودههای مردم آن زمانست که باعث پیشرفت مزدکیگری شد. ” مزدک میگوید: “آنچه مخالف روشنائی و موافق تاریکی است عبارتست از خشم و نفاق و چون ثروت و زن دو عامل اصلی ایجاد اختلاف بین انسان هاست، لذا لازم است که زنان آزاد و ثروت اجتماعی گردد.”
مزدک میگوید: “اگرکسی با این نظامات موافقت نکرد، او پیرو اهریمن است و باید با قهر آنچه را که باید بدهد از او گرفت.” ) نقل از دبستانالمذاهب ( مزدک میگوید اهورامزدا نعمات زیادی را به طور مساوی در دسترس انسان ها گذاشت و نابرابری از آنجا بوجود آمد که کسانی با قهر اموال دیگران را تصاحب کردند. مزدک مرد پرهیزکاری بود که مردم را به تقوی میخواند. اینکه او را متهم به اشتراک زنان و هرج و مرج در جنسیت میکنند نادرست است. در آن زمان شاهان و اشراف و فئودال ها هزاران زن زیبا را در حرم های خود مدفون کرده بودند، در حالی که تودههای مردم غالبا از داشتن یک زن محروم بودند. اشتراک در زن در مذهب مزدک آزادی زنان و بازگشت به زندگی اشتراکی )ویس( هاست. گیرشمن باستان شناس برجسته فرانسوی میگوید: “برنامه مزدک که به حق آن را کمونیسم ایرانی باید نامید، یک انقلاب واقعی بود. بسیاری از دانشمندان این جنبش را واکنش بندگان و نیم بندگان ) کشاورزان وابسته به زمین( و همچنین عکس العمل ساکنان شهرها و حومه آن ها که سابقا آزاد بودند، علیه فئودالیسم و دستگاه بنده ساز آن میدانند که به صورت مبارزه طبقاتی درآمد و علیه حرمسراهای اغنیا که در آن ها زنان متعدد محبوس بودند، اعتراض کرد.”
مردم بسیاری به سرعت پیرو مذهب مزدک شدند و انبارهای غله و ذخائر اشراف و فئودال ها حتی خانواده سلطنتی، زمین ها و حرمسراها را از چنگ استثمارگران بیرون کشیدند. قباد پادشاه ساسانی که سلطنتش در برابر بحران اقتصادی و اجتماعی جامعه متزلزل بود، برای مدتی به مزدک و مزدکیان با دیده اغماض و تا حدی جانبداری نگریست، به جبهه متحد اشرافی- فئودالی روی خوشی نشان نداد و مالیات های سنگینی به زیان آنان وضع کرد. این دو نیروی ارتجاعی با هم متحد شده قباد را به زندان انداختند و به جای او برادرش (زاماسب) را برگزیدند. قباد از زندان فرار کرد و با کمک هیاطله که با او خویش بودند بار دیگر به سلطنت رسید )۴۹۹ م.( و بشدت از نجبا و اشراف انتقام گرفت. جنبش مزدکی در این مدت پیش میرفت. اما همین که پایه سلطنت قباد محکم شد و نجبا و اشراف بقدر کافی ضعیف گردیدند و به قباد تسلیم شدند، بهانهای بدست آورد و در محکمه مسخرهای حکم محکومیت مزدک و مزدکیان را صادر نمود. روحانیان زردشتی و مسیحی مانند دوران مانی بهم پیوستند و حکم قتل او را از شاه گرفتند. جنبش مزدکی با قتل او و پیروانش به طرز وحشیانهای سرکوب شد، اما افکار او اثر خود را حتی در قیام ها و جنبش های مردم ایران در دوران اسلام، باقی گذاشت. نیم قرن بعد از مزدک افکار او الهام بخش جنبشی به رهبری پسر خاقان ترک گردید که واحه بخارا را تصرف کرد، اشراف و نجبا را براند و اموال آن ها را مصادره و تقسیم کرد و سپس سرکوب و رهبر آن اعدام شد. در آغازقرن هشتم میلادی خورزاد برادر شاه خوارزم در راس جنبش مزدکی قرار گرفت. دارائی ثروتمندان و اشراف را بین فقرا و محرومان تقسیم کرد. این جنبش را شاه خوارزم به کمک “قتیه” فرماند عرب در سال ۷۱۲م سرکوب کرد. شکست مزدکیت، اصلاحات قباد و انوشیروان برای مدت کوتاهی بحران جامعه را تخفیف داد، اما چندی نگذشت که بار دیگر با شدت بیشتری بروز کرد و زمینه را برای شکست در جنگ با اعراب فراهم نمود.
خیزش ایرانیان علیه چیرگی اعراب و اسلام خلافتی
اسلام با ادعای برابری و برادری برای توده ها به میدان آمد. سیدقریشی و سیاه حبشی را برابر میگذاشت، پرهیزکاری را تنها وسیله فضیلت میشمرد. این افکار در مقابل جامعهای تبداری که با دقت ریاضی مردم را به طبقات ممتاز و محروم تقسیم میکرد، میتوانست به آسانی پیروز گردد. از نظر نظامی نیز قدرت جوانی که در مرگ و زندگی سعادت و نیکبختی میدید و مسحور غنائمی میشد که شکوه و جلال دربار و طبقات ممتاز ایران در چشم انداز او مینهاد، میتوانست بر سازمان نظامی دولتی که سر تا پا غرق در فساد و بی عدالتی، نفاق و شهوت رانی بود، پیروزگردد. چنین هم شد. مذهب زردشت در مقابل اسلام شکست خورد و شاهنشاهی ساسانی در برابر اعراب بیابان گرد از پای درآمد. یزدگرد آخرین شاه ساسانی در کشورخود تنها ماند و بدست یکی از اتباع خویش نابود گردید. دیری نپائید که خلفا و فرماندهان عرب اصول صدراسلام را زیر پا نهادند و امید تودههای محروم را به یاس بدل کردند. قشر تازهای از فئودال ها جانشین فئودال های گذشته شد و خراج و جزیه و انواع تحمیلات از طرف اربابان خارجی که ممالک گشوده را غارت و ساکنان آن ها را بنده و برده میکردند، برقرار گردید. امویان توهین و تحقیر نژادی را نیز بر این همه افزودند و بار دیگر زمینه برای انواع مقاومت ها و جنبش ها آماده گردید. باید گفت که تا انقلاب مشروطیت تقریبا تمام جنبش ها رنگ مذهبی دارد و حاملین اصلی آن ها به ترتیب بندگان و کشاورزان هستند که در مواردی دهقانان و نجبای کهن بیاد دوران های گذشته بدان ها میپیوندند و مبارزه آن ها در دوران حکومت اعراب و ترکان جنبه ضد سلطه خارجی نیز دارد. اینک شمهای از این جنبش ها:
ابو لوء لوء
ابو لوء لوء اولین اسیرایرانی بود که نتوانست رفتار ناپسند و غیرانسانی اعراب را با کودکان و اسرای ایرانی تحمل کند و او که از جور مولای خود مغیره به عمر شکایت برده و داد نستانده بود، عمر را با کاردی دو دمه از پای درآورد. ایرانیان ازاو شیعهای ساختند و او را به شخصیتی تاریخی تبدیل کردند، اما در واقع او همچنان به مذهب اجداد خود باقی بود.
ایرانیان و مختار ۶۹۲- ۶۸۳ م
ایرانیان از آغاز بروز اختلاف در امر خلافت برای تضعیف حکومت عرب استفاده کردند، به عباسیان علیه حکومت اموی کمک نمودند و سپس به آل علی در برابر عباسیان پیوستند و به اشکال گوناگون دستگاه حکومتی عرب را متزلزل کردند تا آن که قدرت آن ها را بکلی برانداختند. از جمله هنگامی که مختار بن ابوعبیده تقفی به خونخواهی حسین بن علی برخاست موالی یعنی ایرانیان مسلمان بدو پیوست و ضربت سختی به خلافت اموی وارد کردند. از هشت هزار تن سپاهیان مختار کمتر از عشر آن ها عرب و بقیه موالی ) ایرانی( بودند. قیام مختار بدست مصعب بن زبیر سرکوب شد.
ایرانیان و ابن اشعت ۸۴- ۸۱ ه.ق
ابن اشعت یکی از سرداران عرب بود که به کمک مردم کرمان و بر حجاج فرمانده خونخوارعرب بشورید، بصره و کوفه را تصرف کرد و کار او به کمک موالی بالا گرفت چنان که حجاج از عهده او برنیامد و بین او و ابن اشعت هشتاد جنگ اتفاق افتاد. سرانجام سپاه تازهای از شام به مدد حجاج آمد و ابن اشعت شکست خورد. در این جنگ حجاج به درجهای در کشتار و بی رحمی افراط کرد که حتی خلیفه اموی او را سرزنش نمود.
ایرانیان و خوارج
جنبش ضد عرب در ایران موجب شد که ایران پناهگاه مخالفان اموی گردد. خوارج در امر خلافت نظری دموکراتیک داشتند و به دستههای چندی تقسیم میشدند. مردمانی دلیر و بی باک، در امر مذهب سختگیر و با ایرانیان که بیشتر طرفدار مذهب تشیع بودند اختلاف نظر داشتند. ولی همین که در جزیره، کار بر آن ها سخت شد گروهی به ایران آمدند و به کمک مردم علیه خلفا قیام کردند و با سرسختی با آن ها جنگیدند. فقط صفاریان که ایرانی و طرفدار استقلال ایران بودند توانستند خارجیان را در جنوب ایران سرکوب کنند. از سرکردگان معروف خارجیان در سیستان حمزه و عمارخارجی هستند.
جنبش در خراسان و ماوراء النهر
اسلام گرچه درغرب ایران به سرعت پیش رفت، اما در شرق با مقاومت سخت روبرو گردید. این منطقه به علت دوری از مرکز قدرت اسلامی، ابتدا مورد هجوم اعراب قرار نگرفت. مردم این سامان از آزادی نسبی برخورداربودند. زردشتیان، مانویان و بودائیان در کنارهم زندگی میکرند. مدتی طول کشید تا فرماندهان عرب خراسان و ماوراالنهر را به تصرف درآوردند. پس از تسلط اعراب نیز خراسان ضعیفترین نقطه کشور پهناور اسلام بود. بسیاری از نو مسلمانان فقط مسلمان ظاهری بودند و از هر موقعیتی برای بازگشت به دین خود و رهائی از حکومت عرب استفاده میکردند. خاندان علی بن ابیطالب و اعقاب عباسی عموی پیغمبر که داعیه خلافت داشتند، چون این منطقه را برای گردآوری نیروهای ضد اموی مساعد میدیدند، مبلغان خود را پنهانی بدانجا میفرستادند. بدین ترتیب جبههای از ایرانیان و عناصر عرب ضد خلفا تشکیل گردید. قیام های خراسان همه رنگ مذهبی داشت، ولی آنهائی که به نام اسلام برپا شد امکان پیروزی بیشتر یافتند، زیرا در طول زمان مذهب اسلام در ایران ریشه میدوانید و به علاوه گروهی از مسلمانان عرب را نیز با خود همراه میکرد. اینک پارهای از این جنبش ها:
قیام به آفرید
به آفرید پسر ماه فرزین از مردم زوزن از محال نیشابور خراسان بود که در عهد ابومسلم قیام کرد. او تغییراتی در مذهب زردشت داد و به نام دین نویی آن را تبلیغ میکرد. میگفت ثروت هیچکس نباید از چهارصد درهم تجاوز کند، معتقد به رجعت و برای اعداد خواصی قائل بود. مردم بسیاری به او گرویدند و کارش بالا گرفت. آن ها به آبادی راه ها و پل ها پرداختند و یک هفتم دارائی خود را در این راه صرف میکردند.
پیشوایان زردشتی به ابومسلم شکایت بردند و چون او به همراهی زردشتیان نیازمند بود، جنبش به آفرید را سرکوب کرد.
قیام ابومسلم ۹ ژوئن ۸۴۷- ۷۵۵م
“اگر توانستی عرب زبان در خراسان نگذاری چنین کن و هر کودکی قدش به پنج وجب رسید و درباره او شک داشتی خونش بریز….” این دستور ابراهیم امام به ابومسلم از پناهگاهش در عراق است. با داشتن چنین دستوری ابومسلم در خراسان قیام کرد. درباره نسب او اختلاف است. از نظر ما این امر اهمیت زیادی ندارد، آنچه ابومسلم را در نظر مردم ایران بزرگ کرد و تا حد خدائی رساند، رهبری او از جنبش ضد عرب بود. با تدبیر بین اعراب ساکن خراسان تفرقه انداخت و گروهی را به طرف خود جلب کرد. سپس به کمک توده مردم به نام عباسیان اعراب را سرکوب نمود. قیام او عامل مهم سقوط امویان گردید. عباسیان به خلافت رسیدند ولی ابومسلم در سر هوای استقلال داشت و نقطه اتکاء او نیروهای لشگری و مردم خراسان بودند. عباسیان این معنا را دریافتند و ناجوانمردانه او را کشتند. قتل ابومسلم خود جنبش های دیگری را که در ذیل به بعضی از آن ها اشاره میشود در پی داشت:
سنباد مجوس ) مرگ در سال ۷۵۶- ۷۵۵ م.( به خونخواهی ابومسلم از دهات اطراف نیشابور قیام کرد، شهر “کومش” را اشغال نمود و به خزائن ابومسلم دست یافت و قصد خود را مبنی بر تصرف حجاز و برانداختن حکومت عرب اعلام کرد. مردم زیادی بر او گرد آمدند. مزدکیان و شیعیان بدو پیوستند. اتباع او به صد هزار تن رسید. پس از پیروزی هایی که نصیب او شد جموربن مزار سردار منصور او را شکست داد و مقتول کرد. این قیام ۷۰ روز طول کشید و طبق نوشته “الفخری” شصت هزار تن از طرفدارانش مقتول شدند ) ۷۵۶- ۷۵۵ م.(
اسحاق ترک
اسحاق یکی از افراد عامی بود که پس از مرگ ابومسلم در ماوراءالنهر قیام کرد و مدعی شد که ابومسلم نمرده بلکه غیبت کرده و ظهورخواهد نمود، لقب ترک را به اسحاق از آن رو دادهاند که در ترکستان به تبلیغات خود دست زد. گروهی از جانبداران ابومسلم بدو پیوستند، ولی سرانجام قیام او با شکست مواجه شد.
راوندیان
هنوز منصورخلیفه عباسی از قتل ابومسلم فارغ نشده بود که راوندیان پدید آمدند. این فرقه مذهبی بدست ایرانیان تاسیس شد. عقاید آنان ترکیبی از مذاهب گوناگون بود. از جمله به تناسخ، مظهریت و پارهای از افکار مزدک معتقد بودند. جنبش آن ها بدانجا رسید که قصر خلیفه را محاصره کردند و جان او را در خطر انداختند. اگر معن بن زائده، که یکی از سرداران شجاع عرب و مغضوب خلیفه بود، از نهان گاه خود بیرون نتافته و به راوندیان نتاخته بود، کار خلیفه را ساخته بودند. راوندیان به شدت سرکوب شدند ولی تا مدتی افکار آن ها طرفدارانی داشت. قیام ابومسلم و طرفدارانش به قدرت مطلقه عرب پایان داد و گرچه به استقلال کامل ایران منتهی نشد، ولی از آن تاریخ به بعد ایرانیان به اشکال گوناگون در حکومت عباسیان شرکت کردند و نفوذ اعراب در ایران متزلزل شد.
استاذسیس ۷۶۸- ۷۶۶ م
استاذسیس یکی از متنفدین محلی در سیستان و هرات بود. به گفته “الیعقوبی” از شناسائی مهدی به ولایت عهد منصور سرپیچید. طبری و ابن اثیر مینویسند که سیصد هزار کس بر او گرد امدند. بر خراسان و مرو زود استیلا یافت. خود را موعود زردشت یعنی “هوشیدر” خواند. چند بار بر سرداران خلیفه پیروزی یافت. سرانجام محاصره و سرکوب گردید. ) به طوری که از جریان جنبش های فوق معلوم میگردد سنن مذهبی و قومی ایرانیان پا برجا مانده و در این جنبش ها اثر خود را همواره نمایان میکرده است(.
سپید جامگان – المقنع
در سال ۱۵۹ هجری قمری هاشم ابن حکیم ) نقابدار خراسان ( در خراسان و ماوراء النهر علیه اشغال گران عرب قیام کرد. عقاید او از رواندیه سرچشمه میگرفت. تودههای کثیری از کشاورزان بدو پیوستند و مسلحانه علیه حکام عرب قیام کردند.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
کتاب رایگان تدارک جنگ بزرگ
توضیحاتی در مورد آرماگدون ، جنگ آخر الزمان ، ضد مسیح ، ایده هزاره راست مسیحی و …
با توجه به ظهور مسیحیت بنیادگرا در کشور آمریکا و جنگ آمریکا علیه عراق، نظریه پردازان مسیحى همچون جرى فالول، مورگان استرانگ، گرى فریزر و … نظرات خود را – که غالباً مبتنى بر مکاشفات یوحنّا (بخش پایانى کتاب مقدس) است – به مخاطبان القا مىکنند و از طرفى جنگ عراق را شاهدى بر تحقّق پیشگویی هاى کتاب مقدس (انجیل) مىدانند و سعى مىکنند تا بدینوسیله دیدگاه هاى راست مسیحى را تبلیغ و حقانیّت خود را به جهانیان عرضه دارند. در این کتاب با واژگانى همچون آرماگدون، جنگ آخرالزمان، ضد مسیح، ایده هزاره، راست مسیحى آشنا خواهیم شد و همچنین نگاهى کوتاه به نظرات آنها در مورد جنگ عراق و چگونگى تحقق پیشگوئی ها در بخش مکاشفات کتاب مقدس خواهیم داشت.
مجموعه حاضر شامل بخشهای زیر میباشد:
– نبرد هارمجدّون
– پایان نزدیک است
– رستگار شدگان “ربوده” خواهند شد
– ریگان: برای یک هارمجدون واقعی مسلح شویم
– آیا ریگان به این مطلب اعتقاد دارد؟
– پی نوشت ها
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
آنچه در این کتاب مىخوانید، برگى چند از کارنامه پربرگ و بار زندگانى سراسر عقیده و جهاد اُسوه ستوده توّسل، موساى مظفر سینه سینایى «مریوان»، بانى برومند لشکر دشمنشکن ۲۷ محمد رسولاللّهr، پرچمدار رشید دریادلان دو کوهه در نبرد حماسى فتحالمبین، منتقم خون شهیدان مظلوم خونینشهر در مصاف پیروزمند اِلى بیتالمقدس و سرانجام، یوسف گمگشته جبهههاى دفاع مقدّس ملّت سلحشور ایران، سردار کبیر حاج احمد متوسّلیان است. همین و دیگر هیچ.
سرگذشت سراسر ایثار و حماسه این جوانمرد راستین، خود گواه صادقى است بر اعجاز روحاللّهىِ پیر جماران در احیاى انفاس مرگ زده «جوانان عجم(۱)» و تبدیل مس وجود فرزندانِ این آب و خاک به آنچه در بشارات آخرالزمانى حضرات معصومین(صلواتاللَّه علیهم اجمعین) به پارههاى پولاد – زُبُر الحدید – تعبیر شده است. اگر نبود همیارى تنى چند از یادگارانِ گرانقدر سالیان عاشورایى جبهه و جهاد، شاید کار گردآورى و نگارش این مختصر، هیچگاه به فرجام نمىرسید. در تکوین مطالب فراهم آمده در این دفتر، سهم نخست و اساسى از آنِ مادر بزرگوار و خواهر فهیم و محترم آن سالار سفر کرده است. همچنین سرداران گرامى سپاه برادران: سیدیحیى (رحیم) صفوى، محمدعلى جعفرى، محمد کوثرى، محمدحسن محققى، حسین همدانى، فتحاللَّه جعفرى، حسین اللَّهکرم، سعید قاسمى، مجتبى عسکرى، على میرکیانى، احمد حمزهاى، عباس برقى، مجتبى صالحىپور، محسن کاظمینى، سیروس صابرى و نیز سروران ارجمند: على نیکوگفتار صفا، نصرتاللَّه قریب، رضا غزلى، محمد دانشراد، محمود مرادى، عبدالرضا وزوایى، سیدحسن هدایتى، علىاصغر آب خضر، طاهر مؤذن، احمد بیگدلى، محمدعلى درویشى، محمد جهانجانى، ناصر شریفى، منصور حیدرى، کمال سپاهى، شهید سعید جانبزرگى، محمدحسین دینى، جواد بهروز فخر، محمدمهدى همّت، رضا رئیسى، سیداحمد میرطاهرى و سیداحمد حسینى، که هر یک به گونهاى، با ارائه خاطرات، دستنوشتهها، نوارهاى صوتى و تصویرى، اسناد، عکسها، تذکر و تصحیح لغزشهاى این قلم، تبیین صحت و سقم هر واقعه یا نقل قول منسوب به حاج احمد متوسلیان و…، علىقدر مراتبهم، سهمى مهم و نقشى مؤثر داشتهاند. بهویژه، صاحب این قلم، توفیق خود را در گردآورى بخش عمده اسناد و مستنداتِ این وجیزه، مرهون مساعدتهاى دلسوزانه هنرمند بزرگوار و سردار شهید حاج قاسم دهقان و نویسنده دردمند بسیجى آقاى گلعلى بابایى مىداند که براى این فقیر امکان بهرهبردارى از خاطرات ناب تنى چند از عزیزان مذکور در فوق را بهصورت دریافت معالواسطه فراهم آوردند. دیگر این که مؤلف بر خود فرض مىداند تا از همیارى و الطاف بىدریغ هنرمند ارجمند و استاد گرامى؛ حاج نادر طالبزاده اردوبادى که تمام برهههاى نگارش این اثر وامدار عنایات مشفقانه اوست، صمیمانهترین سپاسگزارى قلبى خود را ابراز دارد.
همچنین کم نبودند بسیجیان رشیدى که طى سه سال کار نگارنده بر روى این پروژه، به لطفِ عنایت الهى، چون گلهایى معطر بر سر راه صاحب این قلم سبز شدند و سخاوتمند و بىدریغ، عطر خاطرات سالیان پرخوف و خطر نبرد در جبهههاى غرب و جنوب طى مقطع چهارساله ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۱ را به مشام این قلم هدیه کردند و تنها اجرى که خواستند، این بود که در تحریر این نوشتار، نامى از ایشان به میان نیاید؛ لاجرم حرمت درخواست ایشان را پاس داشتیم. سعى این جوانمردان مشکور و مزد همراهىشان در فراهم آمدن این دفتر، با حضرت ربّ الشهدا والصدیقین؛ انشاءاللَّه.
دیگر اینکه زحمت پیرایش و ویراستارى متن دستنویس اثر را برادر ارجمند جناب آقاى مهدى عقابى متحمل شدهاند که اگر نبود دقت و تیزبینى این عزیز نکتهسنج در ویرایش آنچه مىخوانید، قطعاً در هر برگ این دفتر میدان گستردهاى براى ترکتازى آن طایفه از منتقدان مچگیر! وادى ادبیات فارسى گشوده مىشد، که معالاسف نه با سنجش وزن مغز کلام، که صرفاً به گرفتن ایرادهاى نیش غولى بر پوسته ظاهرى لفظ، دل خوش مىدارند. هر چند اگر به نفس جرأتِ جنونآساى نگارش این دفتر توسط قلمزن تُنُک مایهاى چون فقیر تأملى داشته باشیم، مگر نه این است که هماینک نیز چنین میدانى براى چنان منتقدان والامقامى گشایش یافته است؟… بگذریم! مىماند چند توضیح ضرورى و مختصر در مورد کتابى که در دست دارید.
۱- با عنایت به اینکه از اُمّهاتِ اصول نگارش یک زندگىنامه، پرهیز از حاشیهروىها و تمرکز قلم بر محور اصل وقایع، خاطرات و حوادث مبتلا بِهِ شخصیت اصلى اثر است، ما نیز ره چنان رفتهایم که رهروان این وادى رفتهاند. ثقل موضوعى کتاب، مبتنى بر رخدادها و خاطرات بوده و سهم این قلم حتىالامکان به پیوند دادن سیر منطقى هر ماجرا به ماجراى بعدى، از آغاز تا فرجام، محدود گشته است. ضمن آنکه معتقدیم شیرینى و لطفى که در نوع الفاظ و تعابیر تکتک راویان درباره شخصیت محورى کتاب – حاج احمد متوسلیان – وجود دارد، اگر بناى نگارش را بر روایت یکنواخت و ملالآور قلمدانان کل مىگذاشتیم، یکسره زائل مىشد و از بین مىرفت.
۲- از هنگام شروع کار نگارش و تحویل نسخه اول تا آخرین زمانى که قرار شد متن اثر روانه حروفچینى شود، مؤلف در پنج نوبت ناگزیر از بازنگرى کلّى مفاد کتاب و تجدید نگارش آن گردید. بخش عمده ضرورت این تجدید تحریر ناشى از دستیابى به اسناد و مدارکى بوده است سخت ارزشمند و مغتنم که آوردن هر یک در جاى خود به کار رفع ابهام و کمک به تشریح هر چه مناسبتر بسیارى از وقایع و حوادث مورد اشاره در کتاب مىآمدند. فرازهاى کردستان، تهاجم ارتش متجاوز عراق به غرب کشور در آغاز جنگ تحمیلى، درگیرىهاى شخصیت محورى اثر با لیبرالیزم منحط، مراحل چهارگانه نبرد فتحالمبین، چهار مرحله عملیات الى بیتالمقدس و لبنان در جنگ ۱۹۸۲ میلادى از جمله مقاطعى بودهاند که مکرر مورد بازنگرى و بازنویسى متکى به مستندات قرار گرفتهاند. متن نهایى، همین تحریر پنجم مبتنى بر تجدید نظر کلى و منقح است که اکنون در دست شماست.
۳- در تحریر نهایى کتاب، روال فصلبندى موضوعى عمداً نادیده گرفته شد. اگر حمل بر خودستایى نشود، نگارنده به اتکاى بیش از یک دهه سابقه کار مستمر قلمى در عرصه کتابت جنگ و روزنامهنگارى بر این باور است که به هیچ روى نمىتوان روندِ شتابناک و پرفراز و فرود زندگى حماسى انسانى از طراز احمد متوسلیان را، با فصلبندىهاى فاضل مآبانه از هم گسیخت و این کلّ ِ لایتجزّى را با تیغ جداسازى ذوقى دچار انشقاق و سلاخى ادبى کرد. کارنامه زندگانى سراسر جهاد و مقاومت این دلاورمرد سپاه اسلام، چنان با حوادث عاشورایى جبهه و جنگ گره خورده است که تفکیک وقایع و نبردهایى که او عامل و علمدار آنها بوده، از شخصیت فردى و زندگى خصوصى وى، اگر نگوییم امرى ناممکن، لااقل بسیار دشوار بهنظر مىرسد؛ ضمن آن که بزرگان ما بحق فرمودهاند که مردمان را از اعمالشان باید شناخت و درخت را از میوهاش. هم از این روى، چارهاى ندیدیم جز آن که سیماى تابناک سردار رشید دو کوهه را در آیینه حوادث و وقایعى که او عامل یا درگیر آنها بوده است، جستوجو کنیم.
۴- تذکر این مطلب از سوى مؤلف بسیار ضرورى بهنظر مىرسد که در این دفتر چه بسا حوادث، وقایع، شخصیتها، نبردها و… بودند که بهگونهاى در خور، مذکور واقع نگشتهاند. از آن جمله رشادتهاى رزمآوران ردههاى مختلف یگانهاى تابعه نیروى زمینى ارتش جمهورى اسلامى ایران، نیروى هوایى ارتش، شیرمردان هوانیروز، رزمندگان جمعى ژاندارمرى و کمیته سابق، جهادگران مظلوم، جنگاوران مردمى عضو فدائیان اسلام، گروههاى داوطلب مردمى اعزامى از دیگر استانهاى کشور به کردستان، برادران و خواهران آموزشیار و از جان گذشته نهضت سوادآموزى، امدادگران هلالاحمر جمهورى اسلامى ایران، پزشکان، پرستاران و کلیه کادرهاى درمانىِ ایثارگر حاضر در عرصههاى نبرد و پشت جبهه، برادران و خواهران طلبه و دانشجوى داوطلب اعزام به غرب جهت اقدامات فرهنگى و عمرانى، روحانیت انقلابى اهل سنت و اهل تشیع در منطقه غرب کشور، نیروهاى سلحشور و مؤمن سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد و سرانجام کلیه سرداران شهید، جانباز و ایثارگر و نیروهاى دشمنشکن سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در تکتک مناطق غرب کشور،… که ناگفته پیداست انعکاس رنجها و رزمهاى هر یک از ایشان خود محتاج نگارش صدها جلد کتاب مستقل و مفصل مىباشد. بدیهى است با عنایت به اینکه در تدوین این مختصر، نیت عمده انعکاس سرگذشت سردار کبیر حاج احمد متوسلیان بوده است، عزیزان مذکور در فوق عذر تقصیر مؤلف را در این رابطه، از سر کرامت خویش خواهند پذیرفت؛ انشاءاللَّه.
۵- و آخر اینکه هنوز آرشیوها و بایگانىهاى فراوانى دربسته ماندهاند و اسناد و مدارک بىشمارى وجود دارند که محکوم به پردهنشینى و خاکخوردناند.
جانِ کلام، ناگفتهها و نانوشتهها، بسیار بیش از آنند که در این دفتر فراهم آمده است. نگارنده اذعان مىدارد که این وجیزه، لیاقت دریافت عنوان «فصل الخطاب» را در ساحت روایت حماسه حیات طیبه سردار کبیر حاج احمد متوسلیان ندارد؛ اما اگر همین چند برگ مختصر، خشت اول موزون و فتح بابى مناسب براى این مهم بوده باشد، صاحب این قلم اجر خود را برده است.
لاحول و لاقوّه الاّ باللّه العلى العظیم
محرم الحرام ۱۴۱۷ – حسین بهزاد
ادامه مطلب + دانلود...