بازدید
نویسندگان مشهور
ما در کشوری زندگی میکنیم که به اعتراف همهی نویسندگان و هنرمندان جهان، مهد هنر، ادب و تمدن است. دانستن شرح حال نویسندگان نامدار ایران زمین یک نیاز ضروری و یا به عبارتی دیگر یک وظیفه است.
اینکه بدانیم قدمای ما یا ادیبان معاصر در عرصهی داستان، رمان یا مقاله چه کردهاند و چه آثاری را به رشته تحریر درآوردهاند و یا اینکه در این ساحل شنی بیانتهای دنیای ادبیات چه ردپایی از خود به جا گذاشتهاند.
این امر ما را کمک میکند تا با مطالعهی آثار آنان و یا نقد و بررسی یا تحلیل هر یک از آثارشان به عمق اندیشههای ناب و بکر آنها پی ببریم و این خود به خواننده لذتی خوشایند میبخشد که هیچ چیز را توان قیاس و برابری با آن نیست.
در پایان آرزو میکنیم این مختصر کار پژوهشی گروهی ما مورد پسند شما خوانندگان عزیز واقع گردد و اگر کاستی در محتوا و یا غلط چاپی در این کتاب ملاحظه مینمایید به بلند همتی خود ما را ببخشید چرا که ما نوخاستگان پژوهش در گام اول تحقیق قرار داریم و به راهنماییهای دلسوزانه شما سخت محتاجیم.
جلال آل احمد
در شماره نوروز ۱۳۲۴ مجله سخن داستانی به چاپ رسید که تولد نویسندهای دیگر را نوید میداد، نویسندهای که همچون چوبک با تأثیر از هدایت شروع کرد اما خیلی زود در پی یافتن استقلال هنری برآمد و پارهای از «ایرانی» ترین داستانها را پدید آورد.
داستان « زیارت » نام داشت و جوان ۲۲ سالهای به نام جلال آل احمد
(۱۳۴۸-۱۳۰۲) آن را نوشته بود. آل احمد موفق شده بود با شوری مذهبی شرحی دقیق و درونی از یک سفر زیارتی به دست دهد. جنبه مذهبی داستان آنقدر قوی است که توصیفها را نیز در برگرفته است:
خورشید که با قرص قرمز رنگ خود کمکم فرو مینشست در نظرم پرچم خونین عزیزان زهرا مینمود که اندک اندک سرنگون میشد.
داستان « زیارت » ویژگیهای اساسی داستان نویسی آل احمد را در خود دارد: راوی داستان آدمی است بیگانه از جمع: « هر کس حالی دارد و جز من هیچکس در اینجا تماشاچی نیست». همین ناظر وقایع است که در دیگر داستانها نیز از وقایع و آدمها برایمان گزارش میدهد. در داستان « دید و بازدید عید » و چند داستان دیگر از مجموعه دید و بازدید (۱۳۲۴)، راوی تماشاگر تصویرهایی انتقادی اما سطحی از سنخهای مختلف اجتماعی ترسیم میکند. جرقههایی از سمتگیری به سوی ایدههای نوین، به صورت همدردی با مردم فقیر، نیز در اولین داستانهایش به چشم میخورد؛ جرقههای کمسویی که قادر به روشن کردن و نشان دادن درون زندگی محرومان نیست. اما آلاحمد در هیچیک از این داستانها موفق به آفریدن شخصیت یا موقعیت زندهای نمیشود و حتی نمیتواند به توصیف درونی داستان «زیارت» نزدیک شود و در حد گزارشنویس روزنامه میماند. قلم نویسنده جوان سطح وقایع را خراش میدهد و قادر به دستیابی به واقعیت و توصیف آن نیست. این داستانها که از حد واقعگرایی سنتی جمالزاده فراتر نمیروند، برشهایی گزارشی از زندگی سنتی را به نمایش میگذارند. نویسنده بیتجربه با اظهار نظرهای گاه و بیگاهش سیر داستان را قطع میکند و به آشفتگیها میافزاید، او که نمیتواند از طریق اعمال و گفتار آدمهای داستان مقصود خود را بیان کند، در داستان دخالت میکند و با چند جمله نتیجهای برای خواننده تعیین تکلیف میکند. تنها در داستان « گلدان چینی» است که حادثه با روانی و یکدستی پیش میرود.
از دیگر داستانهای او: شمع قدی ـ افطار بیموقع ـ سه تار ـ وسواس ـ آفتاب لب بام و … است.
علی محمد افغانی متولد ۱۳۰۴:
از داستانهای کوتاه که بگذریم، علی محمد افغانی در زمینه آفریدن رمان اجتماعی شگفتی میآفریند و راه را برای پیدایش رمانهای اجتماعی بعدی باز میکند. رمان ۹۰۰ صفحهای شوهر آهو خانم (۱۳۴۰) خیلی زود نویسندهاش را به شهرت میرساند: « انجمن کتاب ایران » آن را به عنوان داستان برگزیده سال ۱۳۴۰ انتخاب میکند و منتقدین وقت به ستایش از آن میپردازند: «بیهیچ گمان، بزرگترین رمان زبان فارسی به وجود آمده و ( با قید احتیاط ) تواناترین داستان نویس ایرانی، درست همان لحظهای که انتظارش نمیرفت، پا به میدان نهاده است» و « نویسنده در این داستان از زندگی مردم عادی اجتماع ما تراژدی عمیقی پدید آورده و صحنههایی پرداخته است که انسان را به یاد صحنههای آثار بالزاک و تولستوی میاندازد. و این نخستین بار است که یک کتاب فارسی به من جرئت چنین قیاسی را میدهد». هر چند در این گفتهها مقدار زیادی ذوقزدگی دیده میشود، اما شوهر آهوخانم برجستهترین رمان اجتماعی این دوره است.
داستان در زمستان ۱۳۱۳ در شهر کرمانشاه میگذرد. پس از توصیفی کوتاه از شهر آرام ـ که گویی حادثهای در بطن خود دارد ـ به نانوایی سید میران سرابی میرسیم. افغانی پس از توصیف جزء به جزء دکان و شاگردان و خصوصیات ظاهری سید، از طریق گفتگوی او با نانوایی ورشکسته، سجایای شخصیتیاش را تصویر میکند: کاسبکاری ۵۰ ساله و رو به ترقی، رئیس صنف نانوایان است و با پختن نان قشون، خود را به قدرت حاکمه نزدیک کرده. مردی است مذهبی، خانواده دوست و دست و پا به خیر. هما، زن زیبارو و مطلقه، در همین فصل به نحوی طبیعی وارد داستان میشود و از همان آغاز بر سید تأثیر میگذارد. سید عاشق هما میشود اما جرئت ابراز این واقعیت را، حتی به خویش، ندارد. عشق خود را محبتی نوعدوستانه میانگارد. همراه سید ـ که در دلش توفانی بر پا شده ـ به خانهاش میرویم. با آهو خانم ـ زنش ـ و چهار فرزندش آشنا میشویم. فضای خانه نیز همچون فضای دکان با حوصله مجسم میشود و یک یک همسایگانش ـ مردمان فقیر ـ معرفی میشوند. اینان شخصیتهای جانبی رمان هستند و قهرمانان اصلی را در پیشبرد ماجراها یاری میکنند.
افغانی که به سبک واقعگرایان اروپایی قرن نوزده مینویسد، دانای کلی است که بر برون و درون شخصیتهای اثرش آگاهی کامل دارد. نخست ظاهر آنها را توصیف میکند، سپس طی برخوردهایی با دیگران، روحیاتشان را مینمایاند و عاقبت با قرار گرفتن در موقعیت آنان، نسبت به رویدادها اظهار نظر میکند.
صادق هدایت
صادق هدایت ( ۱۳۳۰ـ ۱۲۸۱) پیش از اینکه نخستین داستانهایش را بنویسد، مطالب زیادی در زمینه اندیشههای بودایی، احضار ارواح و پیشگویی خوانده بود. این مطالب تأثیر تأسفآوری بر داستانهایش گذاشت. داستانهایش، همچنین، از آموختههای نویسنده درباره روانکاوی فروید، ضربهای مشابه خورد. این ضربه بخصوص از آن جهت قابل اهمیت است که هدایت کوشید گزارشهای ساده جمالزاده را با تحلیل روانی آدمهای داستان و نشان دادن تناقضات درونی آنها، به داستان روانی نزدیک کند؛ کوشید احساسات پیچیده شخصیتها را مطرح سازد و موقعیت زیستی نابسامان آنها را بیش از آنکه ـ چون داستان نویسان قبلی ـ گزارش کند، تجسم بخشد. هدایت در گسترش فضای دید و توسعه شگردهای نوشتن نویسندگان ایرانی نقش مهمی ایفا کرد. اما سنت ناپسندی را نیز تحکیم بخشید و آن، محور دانستن مسائل جنسی
ـ بر مبنای عقاید فروید ـ در زندگی انسانها بود.
هدایت که در خانوادهای اشرافی بزرگ شده بود، همواره تلاش کرد با توصیف صادقانه واقعیت، تصوراتی را که اندیشه حامیان وضع موجود بر آنها استوار بود، درهم شکند؛ تصوراتی از قبیل بسامان بودن اوضاع و سعادتمندی تودهها. هر چند ذهنیات ناشی از تربیت در خانوادهای اشرافی، بر اعمال و افکار شخصیتهای داستانهایش تأثیر بسیاری گذاشت، اما کوشش او برای ارائه تصویری عمیقتر از واقعیت، درخور ستایش است. در سالهایی که نویسندگان کهنهاندیش برای گریز از طرح مسائل اساسی مردم، به فاحشهخانهها میگریختند، یا در قالب داستانهای اخلاقی پرسوز و گداز و رمانهای تاریخینما، بر سرنوشت اشرافزادگان از « اصل » افتاده دل میسوزاندند، هدایت داستان را به عنوان شاهدی از زندگی مردمی محروم به کار گرفت. تلاش وی در نشان دادن فاجعهآمیز بودن وضعی که به عنوان دوران شکوفایی ملی وانمود میشد، نشانگر تعهد اجتماعی اوست.
هدایت در ۱۳۰۷ به قصد خودکشی خود را در رودخانه مارن پاریس انداخت، اما نجاتش دادند. شرح این اقدام ناموفق را در زندهبه گور نوشت و آن را «یادداشتهای یک دیوانه » نام نهاد. هدایت که طی خودکشی لحظههای مواجهه با مرگ را تجربه کرده بود، شخصیتهای آثارش را نیز وا میداشت که به این تجربه بپردازند؛ تجربهای که در سراسر عمرش با آن درگیر بود. او نتوانسته بود خودش را بکشد، اما شخصیتهای داستانهایش را در این امر «موفق » میگرداند و اغلب آثارش را با مرگ به پایان میرساند. از دیگر آثار او: شبهای ورامین ـ مردی که نفسش را کشت است.
تقی مدرسی: در ۱۳۱۱ در خانوادهای روحانی پرورش یافت. وقتی دانشجوی طب بود، نخستین رمانش یکلیا و تنهایی او (۱۳۳۴) از سوی مجله سخن به عنوان بهترین رمان ایرانی سال ۱۳۳۵ را یافت و مدرسی را در زمره نویسندگان مشهور ایران درآورد. ده سال بعد ـ وقتی دیگر ساکن آمریکا شده بود ـ دومین رمانش شریفجان، شریفجان ( نام قبلی: نسل کلاغها) را نشر داد، اما این اثر نه تنها تأثیری بر ادبیات زمان خود نگذاشت، سقوط نویسنده را نیز گواهی داد. در ۱۳۴۷ مجموعه داستان گمرگ چینواد آگهی شد اما انتشار نیافت. مدرسی جز چند داستان کوتاه در جنگ اصفهان و سخن اثر دیگری منتشر نکرد.
قابل توجهترین اثر نویسنده، رمان کوتاه یکلیا و تنهایی او است. نخستین علتی که برای محبوبیت این رمان به ذهن میرسد، ساختمان محکم و نیز زیبا و توصیفی آن است. نثری شاعرانه و عاطفی که شخصیتها و موقعیتها را با توصیفهایی احساساتی و رنگین تصویر میکند. نثری شبه کلاسیک و خوشآهنگ که با قطعههای تابلو مانندش، خوانندگان بیزار از سطحینویسان آسانگین را جذب کرد؛ خوانندگانی که سنگینی یأس دوران را با خواندن صحنههای عاشقانه رمان، که عطری کهن از آنها برمیخاست، به فراموشی میسپردند. مدرسی برای بیان مضمون تاریخی ـ فلسفی خود به نثری کهنهنما و غریب احتیاج داشت. پس، به جایی که مضمون را گرفته بود ـ به تورات ـ روی آورد و روال روایتی عتیق کتاب مقدس را به کار گرفت. البته پیش از او نویسندگانی چون طبری از اسطورهها و نثر توراتی برای بیان مسائل اجتماعی استفاده کرده بودند. اما مدرسی زبان تورات را که با آن یهوه ـ خدای خشم و انتقام، نه محبت و بخشش ـ حقایق « ابدی » را بر مردم آشکار کرده است. برای بیان مسائل کلی بشری به کار گرفت. و بدین ترتیب برای بیان مضمون داستان خود، قالبی مناسب آفرید.
بهرام صادقی (۱۳۶۳ ـ ؟)
نخستین داستانهایش را از ۲۰ سالگی ـ وقتی دانشجوی طب بود ـ نوشت و از ۱۳۳۵ شروع به چاپ آنها در مجلات ادبی کرد. در ۱۳۳۷ یک چند جزو هیأت نویسندگان مجله صدف بود. دوران خلاقیت هنریاش زمانی طولانی نپائید اما در همین مدت کوتاه داستانهایی فراموشناشدنی آفرید؛ داستانهایی که او را در صف اول نویسندگان ایران قرار دارند.
مهمترین مضمون داستانهایش جستجو در عمیقترین لایههای ذهنی بازماندگان نسل شکست است. این جستجو که با طنزی آمیخته به فاجعه، و در شکلهای متنوع داستانی صورت میگیرد، بهرام صادقی را شایان توجهترین نویسنده نسل خویش میسازد. کارهای اصلیاش را بین سالهای ۱۳۴۱ ـ ۱۳۳۵ مینویسد و منتشر میکند، هر چند تا سالهای ۵۰ نیز تک داستانهایی انتشار میدهد اما اصولاً نویسنده این دهه است. واخوردگی، شکست، فقر و یأس آدمهای کوچک، روشنفکران آرمان باخته و معتاد شده، کارمندان فقیر و دانشجویان واخورده را با توانایی ترسیم میکند. صادقی با ارائه طنزآمیز جنبههای دردناک زندگی، ضمن آن که نشان میدهد جهان ما چقدر کهنه و رنجبار است، آرزوی خود را به برقراری عدالت اجتماعی ابراز میکند. بدین ترتیب، طنز او نفی زندگی نیست، افشای تمامی عواملی است که باعث حقارت و خواری زندگی میشوند.
و چون در نوشتن صادق بود و قهرمانان آثارش را به خوبی میشناخت، انعکاس زندگی در آثارش با چنان عمقی صورت گرفته است که در میان همنسلانش کمتر نظیر دارد.
اما صادقی تا به نقطه اوج کارش برسد، تا غریزی نوشتن را نظم بخشد و به مرحله خلق اثر هنری برسد، تجربیاتی دارد در حد تجربیات نویسندگان همدورهاش. داستانهای « فردا در راه است» و « گردهم»، همچون داستانهای اجتماعی نگار که در آن سالها داشت باب میشد، به زندگی محرومان کوی و برزن میپردازند. در این داستانهای از درونکاوی عمیق و طنزآمیز داستانهای بعدی نویسنده خبری نیست. در « فردا در راه است » ـ اولین داستان چاپ شده صادقی ـ از ورای پردهای که باران کشیده است آدمها در منظر دید قرار میگیرند و نویسنده تلاش میکند با توصیف دقیق موقعیت و حرفهای آدمها، حالت روحیشان را تجسم بخشد: در شبی توفانی که باران یکریز بارنده همه چیز را در هم میریزد حادثهای اتفاق افتاده: « فضلی » کشته شده و اهالی محل از درگیریهای قبلی او و غلامخان سخن میگویند. سپس محله درگیر سیل توصیف میشود. وصف مرگ فضلی و سیل بنیان کن درهم میآمیزد و از محیط طبیعی برای نمودن هیجانزدگی و ترس آدمها استفاده میشود.
از دیگر داستانهای او : کلاف سردرگم ـ تأثیرات متقابل و … است.
غلامحسین ساعدی ( متولد ۱۳۱۴):
او نیز چون صادقی، نویسنده با قدرتی است که در تجزیه و تحلیل زندگی اجتماعی نقش مهمی دارد. اما در آثار وی جای طنز را حسرت و خشم گرفته است. ساعدی برای نشان دادن آثار روانی اجتماعی خشونت جامعه بر ارواح مردم کوچک، از مرزهای تثبیت شده واقعگرایی در میگذرد و به نوعی سوررئالیسم ( یا رئالیسم وهمآلود) میرسد. در فضای غمگنانه داستانهایش حوادث واقعی چنان غیرعادی مینمایند که هراسانگیز میشوند، بطوری که گاه به نظر میرسد نویسنده علت مسائل و مشکلات اجتماعی را در ماورالطبیعه میجوید. در این نوع داستانها، ساعدی برای رسیدن به نتایج تمثیلی، با کمک عوامل ذهنی و حس اغراقآمیز فضایی مشکوک و ترسناک میآفریند.
ساعدی نخستیننما نمایشنامهها و داستانهایش را از سال ۱۳۲۴ در مجلات سخن، صدف و آرش به چاپ رساند. هنوز دهه چهل فرا نرسیده بود که در زمینه نمایشنامهنویسی چهرهای سرشناس شد ـ نمایشنامههایش را با نام «گوهر مراد » مینوشت. مهمترین داستانهایش را از سالهای ۱۳۴۰ به بعد منتشر کرد.
تصاویر سهمناک از ملال، ترس و آسیبهای روانی، نخستین مجموعه داستان ساعدی، شبنشینی با شکوه ( ۱۳۳۹)، را میسازد. تمام داستانهای این کتاب به ادبار زندگی کارمندان جزء و بازنشسته اختصاص دارد. این داستانها که در فضای سنگین میگذرند. ابعاد گوناگون مخاطراتی را که این قشر اجتماعی با آن مواجه است، به تصویر میکشند.
از دیگر آثار او: خوابهای پدرم ـ استعفا نامه ـ سرنوشت مختوم ـ حادثه به خاطر فرزندان.
جمال میرصادقی ( متولد ۱۳۱۲) نویسندهای است که، چون بهرام صادقی، با چاپ داستانهایش در مجله سخن به شهرت میرسد. اما برخلاف صادقی در پی راهیابیهای تازه ادبی نیست میرصادقی در بهترین آثارش به خاطرات کودکی باز میگردد و با انتخاب واژهها و عبارتهایی مناسب در ساختن فضایی غمگین و دلتنگیاور توفیق نسبی مییابد. البته هیچگاه قادر به خلق اثری هنرمندانه در القای دلتنگی و غربت نمیشود، حتی گاه به ورطه احساسات بازی گریهآور ـ به سبک رمان اولیه ـ سقوط میکند، اما اغلب در مرز دلتنگی و سانتیمانتالیسم میماند. چنین است که با وجود انتخاب سوژههای خوب، داستانهایش خام میمانند و نمیتوانند تأثیری قوی بر خواننده بگذارند. و از آنجا که فقط بر عاطفه خواننده تکیه میکند، اثری رمانتیک میآفریند که هدفی جز ایجاد تأسفی لحظهای و احساسی ندارد. به همین جهت اثرش باعث تحولی در دید خواننده نمیشود. میرصادقی برای تحریک احساسات خواننده به « فقرنگاری» روی میآورد و داستانهایی درباره آثار فاجعهآفرین فقر، جهل، فحشا، اعتیاد و سنتهای کهنه مینویسد، اما در راه نشان دادن رنج و ادبار مردم و تصویر دنیایی تیره و اضطراب آور، دنیایی سرشار از مرض و محرومیت به رئالیسمی آسان در میغلتد، درباره مسائل بدیهی شعار میدهد و صحنههایی کلیشهای میآفریند. داستانهای نخستین کتابهایش، شاهزاده خانم سبزچشم (۱۳۴۱) و چشمهای من خسته (۱۳۴۵)، داستانهایی کهنه و محدود از زندگیهای محدود فقرا، فواحش و معتادان است. تنها در داستان « مرد » قادر به توصیفی شورانگیز از دوران بلوغ میشود. داستانهایی تمثیلی با اعتقاد به قاهریت سرنوشت نیز نوشته است: در داستان « دیوار »، دیوار چون مرز سرنوشت کودکان را از هم جدا میکند و اتوبوس در داستان « آمد و شد» تمثیلی است از کاروان آدمهایی که در راه زندگی ماندهاند.
اما بهترین داستانهای میرصادقی، از دیدگاه کودکان، منظومهای داستانی از تاریخچه زندگی در یک محله سنتی ارائه میدهند. این داستانها که گویی ادامه یکدیگرند و در اولین و آخرین کتابهای نویسنده دیده میشوند، با یک شیوه بیان و از یک زاویه دید نوشته شدهاند. زندگی کهنه و رنجبار محله سنتی داستانها در فکر نویسنده شکل گرفته بود. یعنی نویسنده بر مبنای خاطرات و تجارب محدود خود مینویسد تا جلوههای گوناگونی از غیرانسانی بودن زندگی گذشته و اکنون را به نمایش بگذارد. میرصادقی از دید کودکی که نخستین بار با فقر و فریب آشنا میشود، نشان میدهد که ثروتمندان چقدر از کسانی که برایشان کار میکنند فاصله دارند و چه اندازه نسبت به آنها بیرحماند. هراسی که کودک از راه دیدهها و شنیدههایش به خواننده منتقل میکند، تصویری هولناک از روابط اجتماعی در سرزمین نویسنده بدست میدهد. وقایع این دسته از داستانهای میرصادقی از دید جعفر، کودکی از خانوادهای سنتی و مرفه، بیان میشود. جعفر که دور و بر خودش را با تیزبینی نمیبیند، با حواس پرتی نگاهی ناتورالیستی به زندگی میاندازد. بیان وقایع از نظر گاه کودک، بهانهای میشود برای بکارگرفتن صناعت و داستاننویسی فاکنر و بیان غیرمستقیم حوادث، بیآنکه میرصادقی بتواند به عمق معنی و ظرافت صورت آثار فاکنر دست یابد.
از دیگر آثار او: آن شب که برف بارید ـ طلب آمرزش و شاخههای شکسته است.
محمود اعتمادزاده « بهآذین »
به آذین ( متولد ۱۲۹۳) از نویسندگانی است که همزمان با علوی به مقابله با سنتهای پوسیده رماننویسی اولیه برخاست و در راه آفریدن رمانی واقعی کوشید. رمانی که او نوشت ـ دختر رعیت (۱۳۳۱) ـ همچون رمان علوی، افق تازه و گستردهتری از زندگی را در منظر خوانندگان ادبیات فارسی قرار داد. این دو نویسنده کوشیدند شیوه کهنه گسترش طرح کلی رمان تسلسل رویدادهای سرگرم کننده و تفسیرهای پندآموز ـ را در هم بریزند و طرحی نو در اندازند. علوی در چشمهایش به مطالعهای روانشناسانه دست زد، اما بهآذین بر زمینه اجتماعی عینیتری پیش رفت.
بهآذین در اولین مجموعه داستانهایش ـ پراکنده (۱۳۲۳) ـ به خاطر پرداختن به مضمونهای جنسی و عرفانی و آفریدن قهرمانان رمانتیک و به دور از زندگی، تحت تأثیر ادبیات بازاری است. در این داستانها، همچون شینپرتو و ناظرزاده کرمانی، کمبود فرهنگ هنری و اجتماعی خویش را با کاربرد واژههای رنگارنگ و لفاظیهای آهنگین جبران میکند. هوس خودنمایی با کلمات بر نوشتههای بعدی نویسنده نیز تأثیری ناپسند میگذارد.
در کتاب دوم ـ به سوی مردم (۱۳۲۷) ـ بهآذین به موضوعهای اجتماعی روی میآورد. اما در این کتاب نیز زبان نویسنده از تصنعی خودنمایانه لطمه دیده است. گرایش آدمها از وضعیت اجتماعی و روحی آنها و کنش داستان ناشی نمیشود، بلکه نویسنده به جای همه حرف میزند و گاه به گاه شعار میدهد. از آنجا که روحیه و زندگی افرادی که دربارهشان مینویسد را خوب نمیشناسد. حرفهای روشنفکرانه خود را از دهان آنها بیان میکند. در داستان « مسأله تازه»، علیجان کارمند جزء پس از یک گفتگوی کوتاه به بیداری اجتماعی دست مییابد و در داستان « برق سر نیزه» درگیری با تظاهرکنندگان ناگهان « دگرگون میشود» و چون روشنفکری ماهر به تجزیه و تحلیل امور سیاسی میپردازد.
از دیگر آثار او: شهری چون بهشت ـ سرگذشت کوچه مردی که ؟؟؟
ابراهیم گلستان
پیگیرترین دنبالهرو داستاننویسان آمریکایی در ایران ابراهیم گلستان است که نخستین ترجمه داستانهای همینگوی و فاکنر به فارسی را از او داریم. بیشترین تلاش این نویسنده صرف استحکام ساختمان داستانهایش میشود. در مجموعه داستان آذر، ماه آخر پائیز (۱۳۲۸) نشان میدهد که در بکارگیری صناعت داستان نویسی فاکنر موفقیتهایی نیز داشته است. گلستان در داستان نویسی معاصر فارسی به عنوان نویسندهای که بیش از اندازه به سبک پایبند است، شهرت دارد. خود او میگوید: « برای من نقطه اساسی یک کار، ساختمان است… عقیدهای را که برای ساختمان دارم از همان اول داشتم و رعایت کردم … اگر ساختمان قصه محکم باشد و عقایدش کمونیستی یا فاشیستی، یا کاتولیکی، یا امپریالیستی باشد، در حد این تحلیل فرقی نمیکند» به خاطر همین عقاید صورتپرستانه است که گلستان از سوی نویسندگان مدرنیست ایرانی مورد تقلید و تکریم قرار میگیرد. مدرنیستهای دلخستهای که مضمون آثارشان را ملالهای عاشقانه و غمهای تجریدی و غریبی تشکیل میدهد که به قول چرنی شفسکی « زائیده بیکاری و فقدان دلواپسیهای مادی است.» از سوی دیگر گلستان نیز آنگاه که میخواهد از داستاننویسان برجسته ایرانی نام ببرد، جز نویسندگان مدرنیست کسی را نمیشناسد.
در این داستانهای روشنفکر پسند، گلستان میکوشد با شکستن زمان و به زمان حال آوردن وقایع گذشته، تأثیری قوی بر خواننده بنهد. علاقهای ندارد که به شیوه واقعگرایی سنتی، واقعیت را به صورت حوادثی که به طور منظم در پی هم میآیند و داستان را در زمینهای خاص تکامل میبخشند و به پیش میبرند، تصویر کند. بلکه به شیوه داستان نویسان نو، واقعیت محدودی از زمان حال را میگیرد و از خلال آن، گذشتهای مفصل را بیان میکند.
از دیگر آثار او: در خم راه ـ آذر ماه آخر پائیز
صادق چوبک
صادق چوبک ( متولد ۱۲۹۵) از نویسندگانی است که کار خود را در این دوره آغاز میکند و به زودی در ردیف بهترین داستاننویسان ایرانی قرار میگیرد. نگاه بیطرفانه و بیترحم چوبک به فساد و زشتی، برای خوانندگان ایرانی که از نگرش احساساتی و مواعظ اخلاقی نویسندگان مختلف خسته شده بودند. از عوامل مهم شهرت چوبک است. برخلاف هدایت که حضورش پشت سر اغلب قهرمانان آثارش احساس میشود، چوبک به ندرت در مسیر داستانهایش دخالت میکند و به اظهار نظر میپردازد. در داستانهای او زندگی وازدگان جامعه واپسمانده، از زاویهای تازه توصیف میشود؛ بطوری که میتوان گفت تا قبل از او ( جز هدایت در علویه خانم) هیچ نویسنده دیگری با چنین اشتیاقی به زندگی ولگردان، تریاکیها، فواحش، مردهشویها و سایر فلکزدهها نپرداخته بود. اگر به جستجوی ریشههای این نوع داستاننویسی بپردازیم. به رمان اجتماعی اولیه و محمد مسعود برمیخوریم. اما چوبک دید اخلاقی و مویهوار این گونه نویسندگان را کنار مینهد و با عینیتی خونسردانه، پستیها و تیرهروزیهای پائینترین گروههای اجتماعی را منعکس میکند. البته توجه به نحوه گذران ستمدیدگان و پرده برداشتن از گوشههای تاریک و از نظر دورمانده جامعه، توجهی ناشی از رشد مفاهیم مردمگرایانه در سالهای ۳۰ –1320 است. در این سالها، روشنفکران میکوشیدند از راه تعمق در زندگی بیپناهان، بیعدالتیهای اجتماعی را نشان دهند و لزوم تغییر را گوشزد کنند. نویسندگان خردهپای بسیاری به زندگی مردم اعماق جامعه پرداختند. اما نتوانستند از حد گزارشی سطحی فراتر روند. چوبک نخستین نویسنده نسل خود بود که موفق به ارائه تجسمی هنرمندانه از این زندگیها شد. اما او نیز با توصیف ایستای فقر، بندگی و خفت همراه آن را توجیه میکند. یعنی چوبک تا حد به دست دادن توصیفهایی دقیق از زندگی نابسامان موفق است، اما آنگاه که میکوشد با کاوش در گذشته و ذهنیت شخصیتهای آثارش به تحلیل زندگی بپردازد، محدودیت جهانبینی خود را به نمایش میگذارد. او، برخلاف نویسندگانی چون حجازی و دشتی، نظم حاکم را هماهنگ، بسامان و موجد خوشبختی مردم نشان نمیدهد، بلکه میکوشد درهم ریختگی و تلاشی آن را یادآور شود. اما نه تنها وضعیت بهتری را پیشنهاد نمیکند، بلکه تلاش برای گسیختن از وضع موجود را هم بیهوده میداند. و خواسته و ناخواسته ستمدیدگان را به حفظ آنچه هست فرا میخواند. این است آن نقطه اشتراکی که ناتورالیسم چوبک را با هنر بازاری ربط میدهد.
-
برترین رمان های داستایوفسکی را بشناسید و بخوانید
برترین رمان های داستایوفسکی را بشناسید و بخوانید ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۹ امتیازs فیودور داستایوفسکی را میتوان به راستی یکی از مشهورترین نویسندگان روسیه قلمداد نمود.
نوشتن از کتابها و به توصیف درآوردن کلماتی که از دل نویسندگان بزرگ برآمده، شاید در نگاه اول سخت و غیرممکن باشد، اما لذتی نهفته در دل کنکاش احساسات این نویسندگان وجود دارد که سختی و بزرگی کار را آسانتر میکند.
بیوگرافی گلابدره ای از شاگردان جلال آل احمد/ من سیدمحمود قادری گلابدرهای ۲۰ دی ۱۳۱۸ در گلابدره شمیران متولد شدم. دو تا خواهر و دو تا برادر و من بچه ۵ و یه برادر بعد از من و ۶ تا با پدر و مادرم […]
رمانهای منتخب خارجی از نگاه کتابفروشان ۳٫۹۱/۵ (۷۸٫۱۸%) ۳۳ امتیازs رمانهای منتخب خارجی از نگاه کتابفروشان/ رمانهای منتخب خارجی از نگاه کتابفروشان/ یازده کتابفروش در تهران، پنج رمان خارجی مورد پسندشان را بر اساس امتیاز یک تا پنج معرفی کردند و پس از ارزیابی […]
همه چیز درباره نوبل ادبیات ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز تا مدت ها فکر میکردم که جایزه ی نوبل ادبی رو به خاطر یک اثر خاص به نویسنده اش میدن ولی بعدها متوجه شدم که این جایزه در واقع برای تقدیر از […]
آنچه از «شکسپیر» نمیدانستید ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۱۶ امتیازs بیش از چهار قرن از زمان حیات شکسپیر میگذرد، اما شاهکارهای او همچنان بارها و بارها در دنیای هنرهای تصویری و نمایشی مورد اقتباس قرار میگیرند. بحثهای جنجالی بسیاری حول محور زندگی این نویسندهی […]
به نکات زیر توجه کنید