جستجو در تک بوک با گوگل!

بازدید
اهمیت و تاثیر روش در تربیت
کودک تحت تاثیر منظومه انضباطی در محیط خانواده است. و در این منظومه اشخاصی متعددی دخالت دارند که در بحثی به آن اشاه کردیم که شامل انضباط ناشی از پدر ، مادر، برادر و خواهر ، پدر بزرگ ومادر بزرگ و همه کسانی است که به نحوی با کودک درارتباطند . اینان طرز فکرها ، رفتارها ، وشیوه ها ی ارتباط و اخلاقی خود را به کودکان منتقل میکنند .
علاوه بر این طفل تحت تاثیر عوامل خارجی دیگری است که از محیط نشات میگیرد و هم فرهنگ جامعه ، وسایل ارتباط جمعی از رادیو و تلویزیونه و فیلم ومطبوعات در فکر وذهن اواثر میگذارند و برای اینکه نفوذ عوامل مخرب بر اذهان منع و عوامل سازنده تایید و تقویت شود ناگزیر باید روشی در تربیت اعمال شود و پدران و مادران راه و رسم خاصی را در این زمینه در پیش گیرند.
این نقطه خوشبختی وجود دارد که شخصیت کودک تحت تاثیر تربیت منظم و متجانس والدین است و کودک بیش از هر کس از پدر ومادر تاثیر میگیرد .اینان با اعمال روش خاصی خود میتوانند زمینه ساز جرات اخلاقی فرزندان در کسب آمادگی برای داشتن یک زندگی اندیشیده و با هدف باشند . اگر روش درست و اندیشیده ای در پیش باشد کودک از انحراف و لغزش دور و برکنار است و لغزشها در عین عدم خواستاری والدین بدان خاطر است که پدر ومادر نمیدانند چه باید بکنند.
لغزش در گزینش واعمال روش
از عواملی که در ایجاد زمینه برای نابسامانی خانواده ها قابل ذکر است عدم یک روش اندیشیده در تربیت و یا اعمال روش بگونه ای ناصواب است . در مورد اول باید گفت که آنها منبعی و مبدائی برای روش و برنامه زندگی خود ندارند و در مورد دوم باید گفت آگاهی لازم در این زمینه برای شان موجود نیست .
برنامه زندگی و راه و روش آدمی باید از یک منبع و مکتبی سرچشمه گیرد که دارای اعتبار و ارزش و تعالیم آن اندیشیده باشد برای ما که مکتب اسلام را برگزیده ایم طبیعی است که تعالیم تربیتی و روشهای آن از آنجا نشات میگیرد و والدین مسلمان راه وروش های خود را در همه زمینه های حیات از اسلام اخذ میکنند و این ضروری اعتقاد ماست .
با چنین حال مساله این است آنچه که پیاده میشود جدا اسلامی و اخذ شده از مکتب باشد نه از هوا و هوس و تعبیر و برداشت شخصی خودمان ، در غیر اینصورت اختلاف در مشی و روش پدید میآید که عارضه زاست و صدمه آن متوجه خانواده و مخصوصا فرزندان است .
جلوه های مشی های ناصواب
اینکه راه و روش والدین در امر تربیت در چه مواردی ناصواب است پاسخ این است که این امر در موارد مختلف متفاوت و جلوه ها گوناگون است و ما ذیلا به برخی از ابعاد و جوانب آن اشاره میکنیم :
۱_ در رابطه با والدین : مشی های ناصواب گاهی در رابط با والدین ونحوه تصمیم گیری و عملکرد خودشاناست . ما در این زمینه به موارد متعددی میتوانیم اشاره کنیم که اهم آنها بدینقرارند :
۱۱۳- درخانواده طرز فکرها مختلف وحتی متباین است آنچنان که گوئی مجموعه ای از فلسفه های متضاد در آن جا بچشم میخورد .
۱۱۴- در خانواده جاه طلبی و برتری خواهی وجود دارد و والدین گوئی عقده های ناشی از کمبودها و حقارتهای زندگی را بر سر فرزندان خویش پیاده میکنند و هر کدام سعی دارند به یکدیگر و حتی به فرزندان امر ونهی کنند و آنها را تحت فرمان آورند .
۱۱۵- در روش والدین و برخوردشان با یکدیگر دوروئی و دوگوئی و نفاق وجود دارد ، کینه توزی ، مسخرگی انتقاد در اوج است .
۱۱۶- در نزد زوجین عصبیت وجود دارد و هر کدام خود را از دیگری برتر میداند ودوست دارد نظر خود را اعمال کند .
۱۱۷- زن و شوهر تصویرهای ناروائی از یکدیگر به کودک ارائه میدهند وسعی دارند او را نزد فرزندان خفیف کنند.
۱۱۸- هدف و فلسفه و دیدگاه زوجین در امر تربیت یکسان نیست و ایدئولوژی ها متفاوت است .
۱۱۹- در مفاهیم تربیتی ، اخلاقی ، مذهبی دچار تعارض ، تناقض وتضادند که خود زمینه ساز بسیاری از عوارض است .
۱۲۰- اینها و عواملی دیگر که در بین زوجین وجود دارد سبب می شود خانواده از نابسامانی و کودک از سردرگمی و انحراف سر در آورد و امکان رشد وموفقیت برای آنها اندک باشد .
۲_ در رابطه با کودک : گاهی مشی های ناصواب مستقیما در رابطه با کودک است بدینگونه که آنها در برخورد با کودک دچار مواضعی نادرستند که جلوه هائی ازآن بدینقرار است:
۱۳۱- بنای تربیت والدین و برخورد با کودک ، بر اساس دروغ و فریب و تخلف از وعده هائی است که به کودک میدهند .
۱۳۲- به کودک میخواهند محبت وکمک کنند ولی این امر بحدی افراطی و ناشیانه است که طفل از برخورداری آن دچار احساس نفرت است .
۱۳۳- جلوه حمایت و غم خواری به گونه ای است که طفل از آن احساس خجلت و شرمساری دارد.
۱۳۴- شیوه ای که آنها برای کودک در تربیت بکار میبرند بصورتی است که کودک آن را مقدس نمیشمارد و برای آن اعتباری قائل نیست .
۱۳۵- والدین خواستار تربیت جدی کودکند و دراین امر انعطاف پذیری بتناسب سن و استعداد و درک کودک ندارند.
۱۳۶- والدین در حضور جمع و گاهی در حضور دوستان فرزند خود آبروی او را میبرند وحیثیت و شرافت او را نادیده میگیرند .
۱۳۷- رای و نظر کودک دائما در حال تخطئه شدن ، مسخرگی ونادیده گرفتن است .
۱۳۸- والدین خود مرتکب امری در حضور کودک می شوند و آن را عیب بحساب نمیآورند و چون کودک همان کار را مرتکب شود مورد سرزنش قرار میگیرد مثلا خود با هم دعوا میکنند ولی برای دعوای کودک او را ملامت یا تنبیه میکنند .
۱۳۹- گاهی والدین از کودک فاصله گرفته و با اوقهر میشوند و یا به او فخر فروشی میکنند تا در سایه آن به او اعمال قدرت کنند و یا توجه او را به سوی خود جلب کنند و کودک از راز این امر آگاه است .
۱۴۰- در موردی والدین جملات و کلماتی به کودک می گویند که بر لوسی و ننری او میافزاید وموجبات پرتوقعی را فراهم میآورد .
۱۴۱- گاهی اوقات مکرر فرزندان خود را مایوس میکنند و در صورت ارتکاب اشتباه خطای او را پی در پی به رخش میکشند . و طفل به سوی احساس شکست کشیده میشود.
۱۴۲- والدین اصرار در درخواست اطاعت کورکورانه دارند و این امر کودک را عاصی کرده و روح احترام را از طفل میگیرد .
۱۴۳- و بالاخره بعلت مشی غلط والدین کودک در یک آن ظالم است و در آن دیگر مظلوم ، گاهی لایق است و لحظه ای بعد نالایق ، هم محبوب است ، هم مطرود ، هم زرنگ و تیزهوش است و هم ابله و احمق و …
۳_ در رابطه با نظام خانواده : گاهی والدین در زمینه نظام خانواده موضعی میگیرند که خود زمینه را برای بسیاری از نابسامانی ها فراهم میآورد . و ما در فصل مربوط به خانواده بی ثبات مباحثی را در این رابطه ذکر کرده ایم که بار دیگر تکرار نمیکنیم . در اینجا فقط به این نکته توجه میدهیم که بی نظمی های ناشی از عدم ثبات ، دگرگونی و تحولات پی در پی در روش انضباطی خانواده خود از نمونه های روشن مشی ناصواب است و والدین را لازم است در این زمینه تصمیمی روشن اتخاذ نمایند .
اینکه چرا والدین در رابطه با مشی ناصواب خود این چنین اند خود دارای پاسخ های گوناگونی است که بررسی همه جانبه آن به بحث ما مربوط نمیشود . ما در این مورد فقط به این نکته می توانیم اشاره کنیم که به طور خلاصه والدین یکدیگر را قبول ندارند ، ناسازگاری شان در درون بسیار و در ظاهر اندک است ، در تعارض و کشمکش فکری بسر میبرند ، در بین آنها تعارض فکری و بحث از کهنه و نو است ، یکدیگر را باورندارند ، توان و امکان کنار آمدن آنها نیست ، در مواردی زن و شوهر اختلافاتی دیگر دارند ولی عرصه اختلاف را در این قالب عرضه میکنند .
عوارض آن برای کودک
عوارض ناشی از مشی ناصواب والدین بر کودک و تربیت او بسیار و از آن جمله است :
۱۶۶- فروریختگی کانون و نظام آن و به خطر افتادن نیروهای سازنده آن .
۱۶۷- زمینه سازی برای نابسامانی و احساس نا امنی کودک وکشانده شدن او به سوی انزوا و گوشه گیری و عدم اطمینان نسبت به زندگی .
۱۶۸- احاس محکومیت ، تشویش ، ستیزه جوئی ، نفرت و شرمساری که بر اثر آن لذت زندگی ازدست میرود
۱۶۹- به رنج وزحمت افتادن کودک و عدم توان ادامه زندگی سالم و استوار .
۱۷۰- پیدایش اختلاف و دگرگونی در زندگی و دررفتار کودک به زحمت میتواند قابل جبران باشد .
۱۷۱- به جان آمدن کودک از رفتار تنگ نظرانه والدین و حتی پیدایش میل به گریز از محیط خانواده .
۱۷۲- ویرانی حال و روان کودک و احساس بی شخصیتی ناشی از آبروریزی ها .
۱۷۳- غلبه دلسردی و یاس و ترس از عدم موفقیت وگریز از فعالیت و جستجوی تدابیری بیمارگونه برای هشیار کردن والدین .
۱۷۴- تسلط اضطراب و نگرانی ناشی از عدم ثبات در انضباط و رفتار و تعارض فکری والدین.
۱۷۵- احساس تحقیر و اهانت از رفتار ناروای والدین نسبت به خود وزندگی خود که خود منشا عقده ها ونابسامانی هاست .
۱۷۶- و بالاخره ذکر این نکته که دود ناشی از مشی ناصواب بیش از هر کسی سخت به چشم کود ک میرود وحیات او را تحت تاثیر قرار میدهد . کودک را فردی گرفتار ، دچار حالت تسلیم و گاهی شرور و بی عاطفه ساخته و وضع روانی او را بیش از پیش وخیم تر خواهد ساخت . حاصل چنین وضعی مساله ای غم انگیز برای کودک ، خانواده و در سطح وسیعتر جامعه حال و آینده خواهد بود.
ضرورت ها در اصلاح مشی
والدین کودک را لازم است در زمینه مشی و روش خود تجدید نظری کرده و در طریق اصلاح آن بکوشند . فرزند محصول زندگی و امید و افتخار والدین است . بی توجهی به سرنوشت اوضمن آنکه کودک را ضایع میکند موجد مسؤولیت ها و کیفر الهی است . این خطاست که ثمره حیات آدمی در معرض سقوط و فنا باشد و یا آدمی برای دنیای پس از مرگش فردی باقی بگذارد که مایه خواری و سرزنش و ننگ او باشد . اصلاح مشی و روش برای تربیت والدین ضروری و اقل نکاتی که در این رابطه قابل ذکرند بدینقرارند :
آزار ندیده ها
جنسیت : زن مرد سن : میزان تحصیلات :
میزان تحصیلات پدر : میزان تعطیلات مادر : شغل پدر :
شغل مادر : تعداد خواهر : تعداد برادر :
۱ آیا شما تا کنون مورد آزار قرار گرفته اید ؟ اگر قرار گرفته اید ذکر کنید چگونه و از چه نوعی بوده است .
الف _ روحی روانی ب _ جسمی و جنسی
۲ شخص آزار دهنده چه نسبتی با شما داشته است ؟
۳ روابط شما در میان اعضای خانواده تان چگونه است ؟
الف _ خوب ب _ متوسط ج _ عالی
۴ بیشتر در خانواده توسط چه شخصی آزار میبیند ؟ ( ذکر کنید )
۵ آیا اختلافات پدر ومادر در خانواده موجب آزار شما می شود؟
آری خیر
۶ شما جزء چه قشری از افراد خانواده هستید ؟
الف _ فقیر ب _ متوسط ج _ عالی
۷ وضعیت اقتصادی خانواده شما چگونه است ؟
الف _ ضعیف ب _ متوسط ج _ عالی
۸ آیا در خانواده از شما حمایت کافی در صورت بروز مشکلات به عمل میآید؟
آری خیر
۹ آیا این حمایت ها در خانواده شما تاثیری در میزان موفقیت شما داشته است ؟
آری خیر
نظر شما نسبت به جلوگیری از آزار دادن خردسالان چیست؟ ذکر کنید .
جامعه شناسی کودکی در ایران
مفهوم کودکی از منظر جامعه شناختی اساسا محصول دوران مدرنیزم است. پس ازانقلاب صنعتی و رشد سرمایه داری با وجودیکه در متون بسیاری از فلاسفه اجتماعی، جامعه شناسان، نظریه پردازان اجتماعی و سیاسی، به حقوق کودک توجه شده و از بهره کشی آنان سخن به میان آمده است،
ولیکن کودکی و کودکان بعنوان آنچه که امروزه بعنوان کانون توجه جامعه شناسان، روزنامه نگاران، فعالان اجتماعی، جنبش های فمینیستی و حقوق بشری فرار گرفته، امری نوپدید است.
ویلیام کورسارو یکی از محققان جامعه شناسی کودکی، می نویسد: تا ۱۸ سال پیش جای مطالعات مربوط به کودکی و کودکان در جامعه شناسی خالی بود. اما اینک این موضوع بشدت مورد توجه بسیاری از جامعه شناسان قرار گرفته است ( کورسارو، ۲۰۰۵، ص۵).
جین کورتروپ می نویسد : کودکان به همان اندازه ای که مورد غفلت بوده اند، به حاشیه نیز رانده شده بودند. در واقع کودکان در نظریه و مفهوم پردازی های جامعه شناختی به دلیل موقعیت تابع و تحت سلطه کودکان همواره در حاشیه توجه بوده اند. بدین معنا که کودکان بعنوان بزرگسالان آینده ای نگریسته می شدند که می بایست نقشی را که آنان می خواهند ایفا نمایند و کمتر بعنوان آنچه که هستند مورد توجه قرار می گرفتند. درواقع نیازها و علایق کودکان همواره بعنوان علامت خطری برای بزرگسالان و بعنوان مسئله اجتماعی تلقی می شد که می بایست چاره جویی شود (کورتروپ، ۱۹۹۳).
دراین میان می توان به مجموعه ای از دلایل وقوع این امر اشاره نمود:
۱٫ تحولات پس از جنگ جهانی دوم، توجه سازمان های بین المللی از جمله سازمان ملل متحد و کمیسیون های متعدد ان به مقوله آسیب پذیران جنگ بویژه زنان و کودکان، کودکان آسیب دیده، سوء استفاده نظامی از کودکان در جنگ، قاچاق کودکان برای فروش در بازار سکس و کار و حتی اعضای بدن، کودکان خیابانی وبی سرپرست و … را افزایش بخشید،
۲٫ رشد جنبش های مدنی زنان و فمینیستی در بین فعالان حقوق بشر و عدالت خواه و تمرکز عمده توجه آنان به نهاد خانواده، روابط همسری و زناشویی، مقوله آموزش و تربیت کودک، ازدواج و طلاق، آسیب شناسی خانواده و در نهایت مقوله کودک و کودکی در برخی ساختمان های ایدئولوژیک محصول پرداختن به مادری و زنانگی است.
۳٫ حضور بیش از پیش زنان در حوزه های مختلف جامعه شناسی بویژه در غرب و طرح و پیگیری مسائل و کودکان و بررسی و نقد نظریه های جامعه شناسی در این خصوص و انجام پژوهش ها و مطالعات مرتبط نیز دراین راه نقش بسزایی داشت. به تعبیر کورسارو توجه جامعه شناسان به سایر گروه های تحت سلطه نظیر زنان و اقلیت ها نیز سبب عطف توجه به کودکان گردید.
۴٫ رشد ساختار وتوسعه دولت و جامعه رفاه و افزایش خدمات و تامین اجتماعی و بهداشت و درمان از یکسو و کاهش نرخ مرگ ومیر اطفال و افزایش متوسط طول عمر و امید به زندگی از سوی دیگر، جوامع مدرن بویژه جوامع اروپای شمالی و غربی و امریکای شمالی را با کاهش نرخ زادوولد روبرو ساخت. همزمان با این امر پدیده سالخوردگی به یکی از مسائل عمده جمعیتی و اجتماعی این جوامع مبدل شد. همچنین با توجه به نرخ رشد منفی و یا بسیار اندک جمعیت دراین جوامع، مسئله پویایی و ادامه حیات و بقای این جوامع انسانی در صدر توجه قرار گرفته و لذا کودکان بعنوان سرمایه انسانی و فرهنگی برای تداوم تمدنی این جوامع درمحور توجه قرار گرفت.
۵٫ افزایش خدمات بهداشتی نسبی در ممالک درحال توسعه و کاهش نسبی مرگ و میر کودکان در برخی از ممالک فقر نیز سبب ساز افزایش جمعیت خردسال و عریض شدن ساختار هرم جمعیتی این جوامع گردید. همزمان با آن با رشد نرخ مهاجرت بر اثر فقر، کاریابی، بلایای طبیعی، و مصائب اجتماعی نظیر جنگ و کشتارهای جمعی زمینه خروج کستره کودکان از جغرافیای نا امن به جوامع توسعه یافته و امن و تشدید توجه به این مسئله را فراهم ساخت.
۶٫ تحولات ساختار خانواده نیز از دیگر مواردی است که زمینه ساز رشد توجه به مقوله کودکی گردید. بطوریکه خانواده با کندن انسان و اقتصاد جامعه از وابستگی به زمین، از شکل گسترده با حضور پدرو مادر، عروس و پسران و نوه ها، مادر و پدربزرگ والدین و… به شکل هسته ای دردنیای مدرن تغییر ساخت و کارکرد داد. درخانواده هسته ای فقط پدر و مادر بعنوان زن و شوهر و فرزندان زندگی می کنند که در ارتباط مستقیم با توسعه سرمایه داری، فناوری، توسعه شهرها، تنوع مشاغل خدماتی و اجتماعی بود. دراین ساختار کودکان نقش محوری تری نسبت به والدین داشته و بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. به بیان دیگر رابطه سن سالاری، بجای پیر سالاری به خردسن سالاری تغییر نقش می دهد. دراین میان حضور بیش از پیش زنان در بازار کار و ضرورت نگهداری از کودکان توسط نهادهای جایگزین نقش مادری مانند مهد کودک، مدارس، مراکز بازی و تفریحی مقوله کودکی را بیش از پیش در مرکز توجه قرار داد.
۷٫ همچنین باید به این امر نیز اشاره کرد که کودکان متولد شده در خارج از قاعده ازدواج و وقوع بی سرپرستی سبب ساز اولویت قرار گرفتن مقوله کودکی گردید. اولریخ بک معتقد است با تحولات ناشی از جامعه مدرن و مدرنیته در مرحله دوم آن، فردیت سازی در برابر جهانی سازی چنان روبه گسترش نهاده است که در ساختار خانواده، این کودکان و نه والدین هستند که در انتخاب پدر، مادر، خواهر و برادر خود نیز اختیار عمل دارند بویژه در خانواده های دست دوم که هر یک از والدین کودک از ازدواج های قبلی خود دارای فرزندانی هستند که شبکه جدیدی از خانواده را تشکیل می دهند! (بک، اولریخ، ۱۳۸۵ ).
۸٫ آینده شناسی و توسعه دانش فرافکنی و پیش بینی علمی تحولات علمی و اجتماعی نیز از دیگر علوم راهبردی است که از سوی بسیاری از نهاد های قدرت و صاحبان ثروت برای تخمین میزان و تضمین نظم، ثبات و تحولات بازار و مناسبات مرتبط با آن بسرعت در چند دهه اخیر روبه رشد نهاد. دراین میان کمک به مسئله شناسی آینده نیز در رشته هایی مانند جامعه شناسی نیز سبب توجه به مقولاتی شد که می توانست در آینده فاکتور تاثیر گذاری محسوب شود. یکی از این مقولات پرداختن به مقوله کودکی و ضعیت کودکان در جوامع کنونی بعنوان موضوع آینده شناختی بود.
برخی نظریه های جامعه شناختی
رویکرد سنتی: شیوه جدید مفهوم پردازی کودکان در جامعه شناسی از دیدگاه های نظری ساختمان کرایی و تفسیری بر می آید. در نظریه های سنتی در خصوص کودکی اصولا کودکی بعنوان یک مرحله درحال گذار بسوی بزرگسالی قلمداد می شود که ماهیت زیست شناختی داشته و می بایست هم سریعا مسیر بزرگسالی را بپیماید. در این رهگذر کودکی حلقه اتصال بین نسلی است که وظیفه انتقال فرهنگ و میراث مادی و غیرمادی خانواده ها و نهادهای اجتماعی را برعهده داشت. دراین نگرش سنتی، کودکان بعنوان ” مصرف کنندگان” فرهنگ دست ساخته بزرگسالان محسوب می شوند. در رویکرد سنتی اغلب کودکان و کودکی از خاستگاه نظری مربوط به جامعه پذیری و فرایندی متاثر است که کودکان در آن به سازگاری و درونی کردن جامعه می پردازند.
دراین دیدگاه دو مدل نظری وجود دارد:
۱٫ مدل اول دترمینیستی deterministic model یا تعین بخشیدنی است که براساس آن کودک یک نقش بنیادی منفعل و یا کنش پذیر را ایفا می کند. درعین حال دراین دیدگاه کودک یک نوچه و مبتدی است که برای حفظ جامعه کمک می کند. کودک یک تهدید رام نشده ای است که می بایست از طریق تربیت دقیق کنترل شود. دراین مدل دو رویکرد وجود دارد.
الف) رویکرد کارکرد گرایی functionalist modelمسلط در دهه های ۵۰ و ۶۰ قرن بیستم، در جامعه بدنبال نظم و توازن در جامعه بوده و نقش کودک را دراین میان بسیار مهم می شمارد. این دیدگاه ازجمله نظر آلکس اینکلس بدنبال این بود که کودکان برای درونی سازی جامعه به چه چیزی نیاز دارند و والدین با چه راهبردهایی می توانند این فرایند درونی سازی را تضمین کنند. از نظر تالکوت پارسنز، کودکی برای جامعه یک تهدید است و باید متناسب با جامعه و درآن در قالب جامعه پذیری شکل گیرد.
ب) رویکرد بازتولیدی reproductive model برعکس بر تضاد و نابرابری های جامعه تاکید کرده و استدلال می کند که کودکان به انواع متفاوتی از آموزش ومنابع اجتماعی دسترسی دارند. از این نظر کودکان در فرایند جامعه پذیری با نابرابری فرصت ها و امکانات روبرو شده و لذا از استعداد های برابری برخوردار نمی شوند و کارکرد گرایان بدنبال اعمل سلطه و کنترل بر افراد هستند.
۲٫ مدل دوم، مدل ساختی constructive model است که در آن کودک بعنوان یک کارگزار فعال و دانش آموز مشتاق دیده می شود که کودک بطور فعال در ساختن جهان اجتماعی خود و جایگاهش در آن مشارکت می کند.
رویکرد مدرن: از نظر فیلیپ اریس Philip Aries اولین محقق تاریخ کودکی، ایده کودکی با آگاهی از ماهیت خاص کودکی مرتبط است که آنرا از بزرگسالی متمایز می کند. در جوامع دوران میانی تا اواسط قرن بیستم هیچگاه ایده کودکی به مفهوم نوین مورد توجه نبوده است. کودکی در جامعه بزرگسالان هضم شده بود (کورسارو، ۲۰۰۵، ص ۶۲). از نظر اریس کودکی در دنیای مدرن، یک ساختمان اجتماعی است. یافته های تاریخی او مبنای نظری برای توسعه رویکرد ساختگرایی در ایده کودکی شد. در رویکرد ساختگرایی اجتماعی، نگرش به کودکی فراتر از نگرش بیولوژیک بوده و همانند سایر چیزها مانند طبقه، جنسیت و قومیت در فرایند کنش اجتماعی تفسیر شده؛ مورد بحث قرار گرفته و تعریف می شود. در واقع کودکی یک محصول و ساختمان اجتماعی تلقی می شود. برپایه نظریه تفسیری و ساختگرایی، کودکی و بزرگسالی هردو در زمره شرکت کنندگان فعال ساختمان اجتماعی کودکی و بازتولی دسهم فرهنگی آنان بشمار می روند (کورسارو، ۲۰۰۵، ص ۷). دراین رویکرد، به تعبیر جامعه شناس دانمارکی، کورتروپ Qvortrup ، کودکی بعنوان یک پدیده اجتماعی نگریسته می شود. این رویکرد مبتنی بر سه انگاره بنیان یافته است:
۱) کودکی دربرابر یک دوره از زندگی، یک شکل ساختاری خاصی را تشکیل می دهد که کودک هم در آن زندگی می کند و هم مقوله یا بخشی از جامعه است. این رویکرد دربرابر نگرشی می ایستد که با نگرش طولی و تحولی به کودکی دربرابر سه مقوله نگرش روانشناختی، نگرش روانکاوی و نگرش دوره زندگی قرار می گیرد که مبتنی بر روایت بزرگسالی از جامعه شکل می گیرد. بر این پایه روند کودکی قابل پیش بینی فرض می شود و کودکی و بزرگسالی متعلق به دوران تاریخی متفاوتی انگاشته می شوند.
۲) کودکان خود سازندگان جامعه و کودکی هستند. از طریق مشارکت فعال در فعالیت های سازماندهی شده نظیر تولید و مصرف اقتصادی. آنان کنشگران فعالی هستند که در نحوه صرف اوقات فراغت، پوشاک، تغذیه، سفر، آموزش، استفاده از کالا های فرهنگی و رسانه ها، وسایل بازی، انتخاب نوع و میزان مناسبات اجتماعی خانوادگی و دوستانه و … مشارکت فعال دارند.
۳) کودکی همانند بزرگسالی در معرض نیروهای مشابه جامعه قرار می گیرد. دراین رویکرد کودک به بازتولید و توسعه فرهنگ بزرگسالی نیز می پردازد (کورسارو، ۲۰۰۵، ص ۲۹). به بیان دیگر این فقط بزرگسالان نیستند که بر رفتار وفرهنگ کودکان اثر میگذارند بلکه کودکان نیز بنوبه خود با بیان خواسته ها و نظراتشان الگو های رفتاری بزرگسالان را نیز تحت تاثیر قرار می دهند.
یکی از مهمترین تحولات در زمینه تحقیقات مربوط به کودکان این است که تحقیق درباره کودکی، به تحقیق با کودکان و برای کودکان تغییر جهت داده است. این تغییر کودکان را به عامل شناسایی تحقیق تغییر وضع داده است تا صرف موضوع شناسایی (کریستینسن و جیمز، ۲۰۰۰، ص ۳). دراین میان کودکان بعنوان کنشگران فعال، درکنار بزرگسالان، والدین، معلمان و درمانگران قرار می گیرند و روش تحقیق متناسب با زندگی خودشان را می طلبند. بنظر جامعه شناس فنلاندی، لنا آلاننLeena Alanen در نگرش جدید بر خلاف گذشته، کودکی بیشتر ناظر بر آن چیزی است که هست نه آن چیزی که قرار است بشود.
حقوق کودک
کودک درکنوانسیون جهانی حقوق کودک. پس از جنگ جهانی دوم، در اعلامیه جهانی حقوق بشر که در سال ۱۹۴۸ به تصویب رسید، به طور محدود به حقوق کودکان اشاره گردید. اما وضعیت خاص کودکان و تضییع حقوق آنها به ویژه در مخاصمات مسلحانه و آسیب پذیری این قشر در طول جنگ جهانی دوم، ضرورت توجه به حقوق کودکان و حمایت از آنان را در یک سند مجزا و خاص مشخص نمود. در سال ۱۹۵۹ پیش نویس موقتی اعلامیه جهانی حقوق کودک توسط کمسیون حقوق بشر به شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ارایه گردید و مورد تصویب قرار گرفت که در واقع اساس و بنیاد کنوانسیون حقوق کودک را پی ریزی کرد (برادران و حسین پور، ۱۳۸۶). پیمان نامه حقوق کودک در سال ۱۹۸۹ به تصویب سازمان ملل رسید و در سال ۱۹۹۰ قریب ۲۰ کشور و هم اینک بیش از ۱۹۰ دولت با امضای خود به اجرای مفاد آن متعهد شده اند. این کنوانسیون با ۵۴ ماده حقوقی درتعریف کودک آورده است: کنوانسیون حقوق کودک در ماده (۱) خود کودک را چنین تعریف می کند:« منظور از کودک افراد انسانی زیر ۱۸ سال است، مگر آنکه طبق قانون قابل اجرا در مورد کودک، سن بلوغ کمتر تشخیص داده شود».
مروری بر مجموعه مفاد حقوقی کنوانسیون حاکی است که ۵۴ ماده قانونی آن در سه زمینه قابل تمایز است:
الف) مفاد قانونی پیش شرط برای شناسایی حقوق اجتماعی کودکان برای حداقل استانداردهای بهداشتی، آموزشی، تامین اجتماعی، مراقبت جسمانی، زندگی خانوادگی، بازی، سرگرمی، فرهنگ و اوقات فراغت؛
ب) مفاد حمایتی برای شناسایی حقوق کودکان برای امنیت آنان از تبعیض، سوء استفاده جسمی و جنسی، بهره کشی، سوءاستفاده معیشتی، بی عدالتی و تضادها؛
پ) مفاد ناظر بر مشارکت کودکان در زمینه حقوق سیاسی و مدنی از قبیل داشتن نام و هویت، مورد مشورت و توجه قرار گرفتن، سلامت جسمانی، دستیابی به اطلاعات، آزادی بیان و اندیشه و چالشگری در تصمیم گیری درباره آنان ( مایال، بری، ۱۹۹۵، ص ۳۶).
بنابراین در ساختار حقوق کودک مبانی حقوقی و انسانی زیر مورد تاکید است: عدم تبعیض جنسی، نژادی، قومیتی و دینی؛ حق حیات، بقا و رشد؛ احترام به دیدگاه کودک؛ عدم شکنجه و باز داشت و زندانی کردن کودکان؛ آزادی اندیشه و دین و شرکت در اجتماعات؛ حق تامین بویژه در موقع بی سرپرستی؛ تامین اجتماعی؛ بیمه و بهداشت و درمان؛ آموزش اجباری، زبان مادری و حق تفریح.
کودکی مفهومی در ابهام!
علیرغم اینکه دولت ایران از سال ۱۳۷۰ با امضای کنوانسیون به جرگه متعهدان مفاد این قانون پیوسته است ولی هنوز در بسیاری از مفاد و رویکرد ها و نحوه اجرای این کنوانسیون با روح این قانون فاصله دارد. باوجودیکه قریب نیمی از جمعیت کشور در زیر سن کودکی قرار دارد و به تعبیری جامعه ایران امروز جامعهای کودکانه بشمار میرود ولیکن جایگاه کودکان و به تبع آن پدیده کودکی در ایران از ابعاد مختلف از ابـهام و ناروشنی بسیاری برخوردار است. مروری کوتاه بر تعاریف حدود و ثغـور این مفهوم در ادبیات مختلف قانونی، شرعی، سیاسی و اجتماعی تایید این نکته خواهد بود:
.1براساس تعهدی که دولت به کنوانسیونهای بینالملل داده است این تعریف پذیرفته شده است که کودک شامل کلیه افراد تابعهای است که در فاصله سنی بین صفر تا ۱۸ سالگی قرار دارند.
۲ . از نظر قانون کار کشور کودک شامل کلیه افرادی است که زیر ۱۵ سال تمام قرار داشته و هیچ کارفرمایی حق بکارگیری آنان را ندارد.
0. از منظر قانون استخدام کشوری که شامل نیروی کار شاغل در بخش دولتی میگردد ، افراد زیر ۱۸ سال بدلیل قرار گرفتن در سن تحصیل و به تعبیری کودکی از اشتغال منع شدهاند.
۴. از زاویه فقهی و شرعی افراد صغیر شامل کسانی است که در بین دختران زیر سن ۹ سالگی و بین پسران زیر سن ۱۴ سالگی قرار دارند. این رویکرد هنوز مبتنی بر تلقی سنتی از کودکی و نگرش بیولوژیک از آنان است.
0. از نظر سیاسی نیز افراد واقع در زیر ۱۶ سالگی بدلیل عدم بلوغ سنی وکودک سالی نمیتوانند در انتخابات سیاسی کشور شرکت کرده و رای دهند.
1. 1. از نظر قانون تامین اجتماعی نیز تنها فرزندان آن دسته از بیمه شدگان می توانند از خدمات بیمهای و درمانی بهرهمند شوند که دختران تا سن ۲۵ سالگی و پسران تا سن ۱۸ سالگی بصورت مجرد در خانه پدری باشند.
در نهایت از منظر نظام آمارگیری کشور نیز افراد زیرسن ۱۰ سال کودک معرفی شده و در مورد وضعیت اشتغال، افراد بالای ۱۰ سال از زمره کودکان خارج شده است.( طایفی۱، علی؛ ۱۳۸۳).
کودک همسری!
وقوع ازدواج در سنین خردسالی و به تعبیر مشخص کودکی که در کنواکسیونهای جهانی تا ۱۸ سالگی را در بر میگیرد ، پدیدهای است که در اکثر جوامع توسعه نیافته ، سنتی و بسته روی میدهد. این پدیده با وجود برخورداری از کارکردهایی که در برهههایی از تاریخ اجتماعی انسان چه بسا دارای کارکردهای مناسبی نیز بوده است! ولیکن با پیشرفت و تحولات اجتماعی و فرهنگی حاصل از توسعه اقتصادی و صنعتی جوامع و نوسازی و مدرنیزاسیون آنها، امروزه از آثار و تبعات آسیب شناختی مهمی برخوردار است. عدم توانایی جسمی ، روحی و همچنین عدم آمادگی آموزشی وتربیتی کودکان برای پذیرش مسئولیت اجتماعی و اقتصای بزرگ و سنگینی همچون همسری (اعم از زن یا شوهر) ، پدری و مادری ، نه تنها منجر به آسیبپذیری و عدم ماندگاری آنان در این نقشهای اجتماعی گردیده ، بلکه سبب سستی بنیانهای خانواده ، وقوع تجربه تلخ اجتماعی ، آسیب پدیری جسمی و روحی فرد کودک و در نهایت محرومیتهای اجتماعی و اقتصادی حاصل از انگ بیهمسری (بیوه یا مطلقه) شده است. مروری بر وضعیت وقوع و فراگیری این پدیده در ایران میتواند زمینههای بازاندیشی و مهندسی اجتماعی جامعه ایران امروز برای رهایی از آثار و تبعات نامناسب این پدیده را فراهم سازد.
الف) همسران کودک:
شواهد آماری مبتنی بر سرشماری سال ۱۳۷۵ نشان میدهد که ۲۷ درصد از کل جمعیت کشور (۶۰ میلیون نفر) در بین سنین ۱۹ـ۱۰ سالگی به سر میبرند و بطور ویژه ۱۵ درصد در بین ۱۴ـ۱۰ سالگی و ۱۲ درصد دیگر در بین ۱۹ـ ۱۵ سالگی واقع میباشند. به بیان دیگر از بین کل جمعیت واقع در سنین ۱۰ ساله و بالاتر (۴۵ میلیون نفر) ، ۳۵ درصد بین سنین ۱۹ـ ۱۰ سالگی قرار دارند که بهر حال گویای جوانسالی و به تعبیر دقیق کودک سالی جمعیت ایران امروز میباشد.
در جفرافیای «کودکانه» جامعه ایران نیز، از بین کل جمعیت واقع در سن ۱۹ـ ۱۰ سالگی (۱۶ میلیون نفر) بیش از ۵ درصد آنان حداقل یکبار ازدواج کردهاند. از اینرو میتوان اذعان داشت در سال ۱۳۷۵ حدود ۹۳۰ هزار نفر کودک در نقش همسر ، خواسته یا ناخواسته قبول مسئولیت کردهاند.
پدیده «همسران کودک» در ایران امروز علیرغم اینکه خود به تنهایی یک مسئله اجتماعی است ، در درون خود از یک مسئله دیگر تحت عنوان تمایز جنسیتی نیز رنج میبرد. به گونهای که تعداد «مادران کودک» با ۵/۶ برابر فزونی نسبت به «پدران کودک» گویای این مهم است که دختران خردسال و کودک واقع در سنین ۱۸ـ۱۰ سالگی عمدتاً با ۸۵ درصد همسر مردانی شدهاند که در سنین بالای ۱۸ سال قرار دارند و فقط ۱۵ درصد از این قشر کودکان با کودکان هم سن و سال و یا هم نسل خود ازدواج کردهاند. به این پدیده اصطلاحاً چنین اطلاق میشود که مردانی که با دختربچههای واقع در سن ۱۸ـ۱۰ سال ازدواج میکنند میگویند «زن و بچه» را با هم اختیار کرده است!
توزیع سنی پدیده «همسری کودکان» حاکی است که از بین ۷۶۵ هزار همسران واقع در سنین ۱۹ـ۱۰ سالگی ، حدود ۹۱ درصد در بین سنین ۱۹ـ۱۵ سالگی (۷۰۰ هزار نفر) و ۹ درصد دیگر بین سنین ۱۴ـ۱۰ سالگی (۶۵ هزار نفر) قرار دارند.
از سوی دیگر توزیع جنسی پدیده «همسری کودکان» نشان میدهد که ۸۶ درصد این پدیده مختص زنان و یا دختربچهها است. به بیان دیگر از بین زنان واقع در سنین ۱۹-۱۰سالگی حدود ۱۰ درصد حداقل یکبار ازدواج کردهاند ولی این نسبت برای مردان واقع در این سن فقط در حد ۲ درصد است. در واقع میتوان چنین عنوان کرد که زنان در این سن ۵ برابر بیشتر از مردان تن به ازدواج دادهاند.
توزیع جغرافیایی پدیده «همسری کودکان» نیز نمایانگر این است که این پدیده برخلاف تصور اولیه در مناطق شهری (با ۵۳ درصد وقوع) بیشتر از مناطق روستایی بوقوع پیوسته است. به بیان دیگر علیرغم توسعه شهرنشینی و افزایش جمعیت و مناطق شهرنشین در کشور که از نظر فیزیکی و کالبدی گویای توسعه اجتماعی است ولیکن وقوع بیش از نیمی از پدیده «همسری و ازدواج کودکان» در مناطق شهری نشانگر این است که با وجود افزایش متوسط سن ازدواج در کل کشور، هنوز توسعه فرهنگی لازم بوقوع نپیوسته و خانوادههای بسیاری در مناطق شهری (بیش از ۴۰۰ هزار خانواده) کودکان خود را بویژه دختران خردسال خود را از سنین کودکی به «خانه شوهر» فرستاده و چه بسا بدین صورت از مسئولیت اجتماعی و اقتصادی تأمین نیازهایتربیتی و معیشتی و رفاهی کودکان نیز رهایی مییابند.
ب) بیهمسری کودکان:
کودکان بیوه ، کودکان مطلقه و مادر ـ کودکان بیسرپرست! از بین کل کودکان واقع در سن کودکی ۱۹ـ۱۰ سال قریب بیش از ۵ درصد یا بیش ا ز۹۰۰ هزار نفر حداقل یکبار ازدواج کردهاند. در این میان بر اساس آمار سرشماری سال ۱۳۷۵ قریب ۱۸ درصد فقط در سال پیش گفته دستخوش بیهمسری گردیده و به عبارتی ازدواج آنان با شکست مواجه شده است. از سوی دیگر از بین کودکان بیهمسر (۲۱ هزار نفر) ۵۳ درصد بر اثر فوت همسر و ۴۷ درصد بر اثر طلاق ، همسر خود را از دست دادهاند.
از بین کل بیهمسران بر اثر فوت همسر ۶۰ درصد شامل زنان و ۴۰ درصد شامل مردان میباشد که بیانگر آسیب پذیری بیشتر مردان در حوادث و سوانح منجر به مرگ و میر ، بزرگسالی همسران بسیاری از کودکان دختر ، ماندگاری بیشتر زنان در بیهمسری و ازدواج و همسر گزینی مجدد مردان بیهمسر از گروههای سنی دیگر و دختران ازدواج نکرده و…. برخی از عوامل و پیامدهای آسیب شناختی دیگری است که حاصل وقوع چنین پدیدهای است.
از بین کل بیهمسران براثر طلاق ، حدود ۱۰ درصد را زنان و ۴۰ درصد را مردان تشکیل میدهند. بیتابی و عدم ماندگاری همسران کودک در جغرافیای ازدواج بویژه از سوی زنان کودک از نظر فشار بهره گیری جنسی و بار مسئولیتهای چند گانه خانه داری و شوهر داری و کودک پروری ،عدم احساس مسئولیت پذیری در قوام و دوام خانواده و میل سریع بسوی فسخ قرارداد ازدواج ، افزایش آگاهی و بلوغ شخصیتی طرفین ازدواج و بازنگری و عدم قبول همسر بویژه از سوی مردان و…. از عمده دلایل وقوع پدیده بیهمسری بر اثر طلاق در بین کودکان میباشد.
از نظر توزیع سنی ، از بین جمعیت بیهمسر بر اثر طلاق ۶۲ درصد بین سنین ۱۹ـ۱۵ سالگی بوقوع پیوسته است و بین جمعیت بیهمسر بر اثر فوت همسر نیز ۵۵ درصد در همان گروه سنی بوقوع پیوسته است. از نظر توزیع جغرافیایی نیز ۵۲ درصد بیهمسری کودکان بر اثر فوت همسر در مناطق شهری روی داده است که ناشی از ماهیت شهری پدیده «همسری کودکان» میباشد. از سوی دیگر ۶۰ درصد بیهمسری کودکان بر اثر طلاق نیز در مناطق شهری رخ داده است.
پدیده «اضافه بیهمسری» یا نسبت جنسی بیهمسری نیز حاکی است که بیش از ۶۰ درصد بیهمسری در بین کودکان زن و یا زنان بوقوع پیوسته است. به بیان دیگر ۵۴ درصد بیهمسری در سنین ۱۴ـ ۱۰ سالگی و ۶۶ درصد بیهمسری در سنین ۱۹-۱۵ سالگی مختص زنان است. همچنین «اضافه بیهمسری» یا بیهمسری بیشتر زنان نیز عمدتاً در بین سنین ۱۹ـ ۱۵ سالگی بچشم میخورد. کوتاه بودن دوران و طول دوره بیهمسری «مرد ـ کودکان» و ماندگاری خواسته یا ناخواسته «زن ـ کودکان» در دوره بیهمسری از یکسو و همسر گزینی مجدد مرد ـ کودکان و یا مردان بالاتر از سن ۱۹ـ۱۵ سال از گروه زنان هرگز ازدواج نکرده یا دوشیزگان و فقدان این فرصت برای «کودکان مطلقه» (زن ـ کودک بیهمسر) که عمدتاً به دلیل فقدان بکارت و اهمیت دوشیزگی در همسرگزینی است ، منجر به افزایش نسبت و تعداد زن ـکودکان بیهمسر به مرد ـ کودکان بیهمسر گردیده است ( طایفی۵، علی؛ ۱۳۸۲)
کودک و خشونت!
از زندان تا اعدام کودکان.
شواهد حاکی است که از ابتدای وقوع انقلاب اسلامی در ایران تا کنون صرفنظر اززندانیان سیاسی اعدام شده در سال ۱۳۶۷ واقع در سن۱۳ تا ۱۸ سا لگی که تعداد آن به بیش از ۲۰ نفر میرسد ، حدود ۴۰ نفر کودک به دلایل غیر سیاسی و بعنوان مجازات برای جرایم و مفاسد اجتماعی اعدام شدهاند. یکی از مهمترین دلایل اعدام کودکان در ایران عبارت است از ناهماهنگی و عدم تطابق میان قوانین اسلامی با قوانین حقوق بشر و معاهدات بین المللی مرتبط با آن بویژه در مورد کودکان. به بیان دیگر فقه اسلامی به دلیل تعهد مفاد آن به ساختارهای گذشته، دارای ساختار، کارکردها و مفاهیم وابسته به دورانی است که با دستاوردهای نوین بشری ناسازگار است. به تعبیر دورکیم جامعه شناس فرانسوی، قوانین و مقررات هر جامعهای بر حسب توسعه یافتگی و میزان تکامل اجتماعی و فرهنگی آن پاسخگوی نیازهای ساختاری روابط و مناسبات خاص هر دوره تاریخی است. از نظر او در جوامع ابتدایی و سنتی با تسلط اقتصاد معیشتی و روابط قبیلهای و همچنین سلطه روابط غیر دمکراتیک و استبدادی، تمامی قوانین ناظر بر مجازات حذفی و انتقام جویانه بوده و جهت زاجره داشته یا مبتنی بر زجر مجرمان بوده است. رهبران این نوع از اجتماعات با بهره گیری از این روش میتوانستند به تنظیم و تضمین مناسباتی بپردازند که منافع آنان را در پی داشته و شالوده روابط موجود اجتماعی را حفظ کند. به نظر میشل فوکو در نظام کیفری قدیم تنها هدف مجازات ایجاد رعب و وحشت بود، به همین دلیل مجازاتها بیشتر به صورت زجر دادن در منظر عموم بود و مجازاتی که همگان شاهد آن نبودند معنایی نداشت .
از سوی دیگر قصاص در فقه اسلامی بیانگر نوعی مقابله به مثل است تا بنحوی بتواند از این رهگذر حق را به صاحب حق برسا ند. در این میان مدعی العموم که بر پایه قوانین اسلامی، نمایند گی استیفای حق مؤمنان را بر عهده دارد بعنوان نماینده حکومت اسلامی و نه نماینده منتخب مردم برای حفظ همبستگی جامعه به تکرار عمل مجرمانه علیه مجرم فرمان میدهد! در چنین ساختاری که هنوز بر پایه مرد سالاری و پدر سالاری یا شیخوخیت ریش سفیدان طراحی شده است، زنان و کودکان بویژه دختران زیر ۱۸ سال یا به اصطلاح صغیر هیچ نمایندهای برای دفاع از حقوق خود نمییابند.
شواهد نشان میدهد که در طی سالهای ۷۶ تا ۸۰ جمعاً ۱۳۹۱۷ مورد خودکشی به مراجع انتظامی گزارش شدهاست. از نظر سنی نیز ۱۰/۱۱ درصد مردان و ۹۳/۱۳ درصد زنانی که اقدام به خودکشی کردهاند کمتر از ۱۷ سال سن داشتهاند. مسئله مهم در این ارقام، ۱۷۱۳ نفر کودک و نوجوان کمتر از ۱۷ سال (۳۱/۱۲%) در بین اقدامکنندگان به خودکشی است. انگیزه افرادی که در این سالها به خودکشی دست زدهاند بدون توجه به جنس و سن، به ترتیب فراوانی عبارتند از: ۵۴/۲۹ درصد به علت اختلاف خانوادگی، ۱۸/۷ درصد به علت شکست در زندگی و ناامیدی، ۹۷/۴ درصد به علت اختلال حواس، ۴ درصد به علت فقر و تنگدستی، ۴۹/۱ درصد به علت مسائل ناموسی و ۳۷/۱ درصد به علت تحمیل در ازدواج. همچنین ۴۵/۵۱ درصد افرادی که اقدام به خودکشی کردهاند، دارای انواع دیگری از انگیزه بودهاند که اعلام نشده است
سارقان دستگیرشده در سالهای مورد بررسی، ۰۹۲/۱۰۱ نفر بودهاند. از این تعداد تنها ۶/۰ درصد زن و ۴/۹۹ درصد مرد بوده و در گروههای سنی ذیل قرار گرفتهاند: زیر ۱۷ سال ۹/۸%، ۱۸ تا ۲۴ سال ۱۲/۳۸ %، ۲۵ تا ۳۴ سال ۳۷/۳۷ % و ۳۵ سال به بالا ۰۱/۱۵ %. توزیع فراوانی سارقان دستگیرشده در ارتباط با راهزنی، دخل زنی، کیفربایی و جیببری برحسب گروههای سنی به تفکیک مرد و زن عبارتست از:
الف ) مردان (۳۹/۹۰ %) : زیر ۱۷ سال ۴/۹ %، ۱۸ تا ۲۴ سال ۹۳/۳۲ % ،۲۵ تا ۳۴ سال ۴۴/۳۲ % و ۳۵ سال به بالا ۶۲/۱۵ %،
ب ) زنان (۶۱/۹ %): زیر ۱۷ سال ۲۱/۱ % ،۱۸ تا ۲۴ سال ۵۸/۲ % ،۲۵ تا ۳۴ سال ۶۶/۴ % و ۳۵ سال به بالا ۱۶/ ۱ % .
در طول سالهای فوق در رابطه با قتل عمد ۷۰۷۸ نفر مقتول و در کل ۷۰۲۸ نفر بعنوان قاتل دستگیرشدهاند. نکته قابل توجه در مورد کشتهشدگان قتل عمد این است که ۷۴/۶ درصد از جنس مذکر و ۴۰/۳ درصد از جنس مؤنث کمتر از ۱۷ سال سن داشتهاند. این نسبتها بدین معنا است که ۱۴/۱۰ درصد مقتولین در سنین کودکی و نوجوانی بوده و اگر سهم ۷۹/۰ درصدی جنینها را به آن اضافه کنیم، ملاحظه میشود که ۹۳/۱۰ درصد کشتهها یعنی ۷۷۴ نفر کودک و نوجوان، عمداً به قتل رسیدهاند. البته این رقم بدون محاسبه افراد واقع در سن ۱۷ تا ۱۸ سالگی است که ارقام در این ارتباط باوجود بزرگی رقم آن شفاف نمیباشند.
از جمع قاتلین قتلهای عمد نیز، ۹۴/۸۱ درصد مرد و ۷۶/۷ درصد زن بودهاند. بر اساس این دادهها، انگیزههای قاتلین برای کشتن افراد مقتول به ترتیب فراوانی بدین شرح میباشد: اختلاف خانوادگی ۲۵/۱۱ درصد، نزاع ۶۴/۱۰ درصد، مسائل ناموسی ۶۰/۶ درصد، اختلافات ملکی و مالی ۴۱/۶ درصد، مسائل جنسی و منکراتی ۷۰/۴ درصد، در ارتباط با موضوع سرقت ۴۱/۴ درصد، به قصد انتقامجویی ۱۵/۴ درصد، اختلافات قومی و قبیلهای ۹۵/۳ درصد، در ارتباط با موادمخدر ۷۲/۲ درصد، مستی ناشی از مشروبات الکلی ۷۶/۰ درصد، پوشاندن خطا ۷۳/۰ درصد، اختلال حواس ۶۸/۰درصد و فقر ۴۷/۰ درصد ! انگیزه ۵۳/۴۲ درصد قتلها نیز غیر از موارد ذکرشده است (طایفی۶؛ ۱۳۸۴).
کودک و بهره کشی نظامی
از ابتدای وقوع انقلاب اسلامی در ایران رهبران دینی ،سیاسی و نظامی با شعار ارتش بیست میلیونی به صرافت تاسیس نیروی شبه نظامی ـ ایدیولوژیک بسیج برآمدند. در همین راستا در طول سالهای نخست انقلاب وجنگ هشت ساله با عراق همواره بخش مهمی از سپاه انقلاب و جنگ از میان این گروه سنی وکودکان زیر ۱۸ سال تامین شده است. بطوریکه برآوردها نشان می دهند حداقل ۴ میلیون وحداکثر ۱۰ میلیون بسیجی در کشور وجود دارند.
شواهد نشان می دهد در طول ۸ سال جنگ میان ایران وعراق بیش از ۵۵۰ هزار نفر دانش آموز زیر سن ۱۸ ساله به جبهه های جنگ اعزام شده اند و ۳۶ هزار نفر کشته شده و۳۱۳۵ نفر نیز معلول شده اند (طایفی۷، ۱۳۸۴) .
کودکان بی هویت
چنانکه اشاره شد، یکی از مفاد حقوق کودک الزام دولت ها برای احراز هویت کودکان می باشد. متاسفانه به دلیل فرزندان حاصل از ازدواج ایرانیان با اتباع خارجی بدون اجازه اقامت نظیر افغانی ها و عراقی ها و فرزندان ناشی از ازدواج های به اصطلاح نامشروع از نظر دینی در حال حاضر بین ۴۰ تا ۸۰ هزار کودک بی شناسنامه درکشور وجود دارد.۱۰ هزار کودک بی سرپرست در تهران وجود دارد. زمینه های عینی وذهنی ظهور وبروز این پدیده از ابعاد متعددی قابل بررسی است:
۱ . عوامل دینی
ا ز این منظر تحت عنوان صیانت از خانواده کلیه کودکانی که در اثر روابط جنسی نامشروع به دنیا می آیند ساسا فاقد هرکونه جایگاهی برای شناسایی حقوق اجتماعی هستند. عمده منطق این رویکرد نیز از دیر زمان بر این مبنا استوا ر است که بتوا ن با این محرومیت جانکاه از فعلیت وقوع را بطه جنسی غیر مشروع و زنا پیشگیری کرد .در این رویکرد زندگی کودکان قربانی کنش های غیر رسمی ونامشروع بزرگسالان می گردند وتاوان ا ین اعمال را کودکان و در واقع آیندگان می پردازند
۲ . عوامل حقوقی
در حقوق مدنی وفقهی برگرفته از مبانی دینی، نیز به دلیل نامشخص بودن جایگاه تبار شناختی این دسته از کودکان و مسکوت ماندن این رویکرد در برخورد با این پدیده نسبتا فراگیر دنیای امروز وبخصوص اوج گیری جنبش های دفاع از حقوق آنان ،این پدیده مغفول مانده است .عدم اشراف واذعان قانونگذار به تحولات اجتماعی بوقوع پیوسته در عصر حاضر وعدم درک روح عصری قانون که جزای جرایم امروزی را نمی توان به آیندگان تحمیل و احاله کرد ودر نهایت محدودیت شرعی در باز تعریف روابط جنسی به اصطلاح نامشروع وتحدید دامنه دربرگیری این کنش در جامعه امروز ایرا ن در تطابق با تحولا ت جهانی از دیگر زمینه های بروز ودوام این پدیده بشمار میرود . ۳ .عوامل اجتماعی.
عدم پاسخگویی به نیازهای جنسی جوانان، تعطیلی رسمی وآشکاراین رابطه میان دو جنس، از کودکی تا بزرگسالی مگر در قالب ازدواج های بدون شناخت از روانشناسی دو جنس از هم وبدون وجود میدان گسترده انتخاب از بین گزینه های متعدد وسعی و آزمون بسیار و وقوع فراگیر روابط جنسی تحت عنوان نامشروع و منجر شدن اغلب این روابط به تولد کودک که بخشی ا ز آن ناشی ا ز فقدان آموزش های جنسی در ایران است ، از یکسو سبب ساز تشدید میزان تولد های نامشروع و کودکان بی هویت ا ست . از سوی دیگر مرد تباری مطلق در فرهنگ ومبانی حقوقی وشرعی منجر به شرایطی گردیده است که بدون شناسایی پدر یافاعل رابطه جنسی منتهی به فرزند زایی( حتی با وجود، حضور واعلا م آمادگی مادردر قبول مسئولیت سرپرستی ) هویت کودک مورد تایید قرار نمی گیرد . همچنین وقوع پدیده مهاجرت وسکونت غیر قانونی تعداد کثیری از مهاجران افغانی در ایران و اقدام بسیاری از خانواده های فقیر در قبول همسری آنان با دخترانشان ، در کنار آزادسازی کشور افغانستان از تاریک اندیشان وشب پرستان، منجر به بازگشت خیل وسیعی از افغانی ها گردیده است که به دلیل محدودیت ها وعدم انطباق قوانین دو کشور در زمینه تبعیت همسر ،قریب بیش از ۴۰ هزار خانواده در قالب زن وفرزندان ، بدون وجود پدر آن هم از نوع قانونی اش باقی گذارده است که علاوه بر زنان بی سرپرست وبی شوهر آن افغانی ها ،جمعیت بزرگی از کودکان بی هویت باقی مانده است که طبق تعریف قانون وقانونگذار نمی توان به آنان شناسنامه صادر کرد.
۴ . عوامل سیاسی .
عدم اهتمام بموقع دولت در ساماندهی مهاجران غیر قانونی و شناسایی وثبت وضبط عقود اقتصادی و از جمله اجتماعی آنان ، تلاش نا کافی ودیر هنگام برای رفع چالش ها و ناهمخوانی های قانونی میان دو کشورو پاسخگو نبودن دولت در مقابل ملت در ازای این قصور بزرگ وزمینه سازی بروز چنین پدیده فاجعه باری در کشور، اسباب شکل گیری این پدیده را فراهم ساخت.
۵ . فقر فرهنگی وتعصب بسیاری از جوانان تازه ازدواج کرده در تولیت وپدری و مادری فرزند ماحصل تولید خود،و فقدان تمایل به فرزند خواندگی کودکان بی هویت نیز از سوی دیگر بر تقویت شرایط پیش گفته صحه می گذارد . (طایفی۸، علی؛ ۱۳۸۴؛).
قوانین معاشرت در جمع ۲٫۳۳/۵ (۴۶٫۶۷%) ۳ امتیازs مودب و فهیم بودن یک مهارت اجتماعی مهم است که میتواند به شما کمک کند تا دوستان جدید پیدا کنید، در حرفهی خود موفق شوید و محترم شمرده شوید.
در آغاز ازدواج، شاید انقدر همهچیز جدید و هیجانانگیز است که نگهداشتن هیجان و شور یک رابطه، کار دشواری نباشد.
تهاجم فرهنگی از نوعی دیگر/ تهاجم فرهنگی از نوعی دیگر/ زمان در کشورمان خیلی سریع میگذرد ایران صد سال پیش خیلی با ایران امروز فرق دارد خیلی چیزها وارد ایران شد که ما مجبور شدیم فرهنگ خودمان را با آن هماهنگ کنیم مانند تلفن […]
وضعیت حجاب در جامعه امروز ما ۳٫۳۳/۵ (۶۶٫۶۷%) ۶ امتیازs وضعیت حجاب در جامعه امروز ما/ وضعیت حجاب در جامعه امروز ما/ اینکه وضعیت حجاب در جامعه به این صورت درآمده است و روز به روز کم رنگ تر می شود، به این دلیل […]
پدیده شوم تکدی گری ۴٫۵۰/۵ (۹۰٫۰۰%) ۲ امتیازs پدیده شوم تکدی گری/ پدیده شوم تکدی گری/ دست طمع چو پیش کسان می کنی دراز پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش تکدی گری، عوارض و مخاطرات زیادی دارد. بخشی از مطالعات مقطعی و […]
قوانین آداب معاشرت/ قوانین آداب معاشرت/ زیگموند فروید میگوید: «نمیتوان این مسئله را نادیده گرفت که تمدن تا چه حد بر پایهی چشمپوشی از غریزه بنا شده است.» همواره میان اینکه چقدر باید غرایز خود را دنبال کنیم و چقدر باید تسلیم قراردادهای اجتماعی […]
به نکات زیر توجه کنید