جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

عاق والدین ۱

1,823

بازدید

عاق والدین ۱ ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز
یکی از گناهان کبیره عقوق والدین است چنانچه حضرت رسول (ص) و حضرت امیر(ع) و حضرت صادق و حضرت رضا و حضرت جواد علیهم السلام در روایتیکه در شماره کبائر از ایشان رسیده بکبیره بودنش تصریح فرموده اند بلکه از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله چندین رسیده است که از هر گناه کبیره بزرگتر شرک بخدا و عقوق والدین است و نیز از گناهانی است که در قرآن مجید و احادیث صحیحه بر آن وعده عذاب داده شده است.
در قرآن مجید از قول عیسی بن مریم حکایت می فرماید که خداوند مرا نیکوکار بما درم قرار داد و مرا ستمکار و بد عاقبت قرار نداد بسبب ترک نیکی بمادرم (سوره ۱۹ آیه ۳۴) و سبب اینکه ذکر پدر نکرده اینست که آن حضرت پدر نداشت و لذا قبل از این آیه در حکایت حضرت یحیی (ع) ذکر پدر و مادر هر دو شده است. (سوره ۱۹ آیه ۱۵)
و در این دو آیه شریفه عاق والدین را بسه صفت یاد فرموده:
جبار (گردنکش و ستمگر)ن شقی (تیره بخت)، عصی (نافرمانی کننده گنه کار) و بهریک از آنها وعده عذاب سخت داده شده، چنانچه درباره جبار می فرماید و نومید شد هر گردنکش کینه ورزی پشت سراوست دوزخ و نوشانیده شود از آب چرک خون آلود، جرعه ای از آن بدهان می برد ولی نتواند فرو برد (او را گوارا نباشد) و مرگ از هر سوی باو رو آورد لکن مردنی نیست و از پس او است عذابی سخت و انبوه (سوره ۱۴ آیه ۱۵و۱۶ و ۱۷).
و درباره شقی می فرماید: اما آنها که بدبختند در آتشند و ایشانرا در آتش ناله ای زار و خروشی سخت باشد، در آن آتش همیشه تا آسمانها و زمین برپا است جاویدانند مگر آنچه که پروردگارت خواهد (سوره ۱۱ ایه ۱۰۶و۱۰۷).
و درباره عصی می فرماید: و آنکس که نافرمانی خدا و پیغمبرش کند و بگذرد از مرزهای خدا (و از حدود خویش تجاوز کند) فرودبردش در آتش که جاودان در آن باشد و عذابی خوار کننده برایش باشد. (سوره ۴ آیه ۱۴)

عقوق والدین و اخبار
پیغمبر اکرم (ص) فرمودک از آزردن والدین بپرهیزند بدرستیکه بوی بهشت از هزار سال راه استشمام می شود ولی عاق والدین و قاطع رحم آنرا نمی یابند. (وسائل الشیعه)
از همان حضرت مرویست که فرمود: کسیکه پدر و مادر خود را به خشم در آورد خد ایرا بغضب درآورده است. (مستدرک)
و همچنین فرمود: کسیکه والدین خود را بیازارد مرا اذیت کرده و کسی که مرا بیازارد خدا یرا آزرده و آزار کننده خدا معلون است (مستدرک کتاب نکاح باب ۷۵)
و همچنین فرمود: عاق والدین هر عملی که می خواهد بجا آورد، هرگز داخل بهشت نخواهد شد. (مستدرک کتاب نکاح باب ۷۵)
و نیز پیغمبر اکرم (ص) فرمود: سه طایفه اند که در روز قیامت خداوند با ایشان سخن نمی فرماید و نظر رحمت بآنها نمی کند و ایشان را پاک نکرده و از برای آنها عذاب دردناکی است ایشان شرابخواران و تکذیب کنندگان به قدر الهی و عاق والدین اند. (مستدرک کتاب نکاح باب ۷۵)

عاق والدین آمرزیده شدنی نیست
و کافی است در شقاوت عاق والدین که جبرئیل (ع) بر او نفرین فرمود: هر که پدر و مادر یا یکی از آنها را درک کند و او را از خود خشنود نسازد آمرزیده مباد و رسول خدا (ص) بر نفرین جبرئیل آمین گفت. (بحار الانوار)
و از حضرت صادق(ع) مرویست که فرمود: ملعون است ملعون است کسی که والدینش را بزند و کسیکه آزار به آنها رساند. (مستدرک ص۶۳۱)

نماز عاق پذیرفته نیست
از حضرت صادق(ع) است کسی که بپدر و مادرش از روی غیظ بنگرد در حالیکه والدین بر او ستم کرده باشند خداوند نماز او را نمی پذیرد.
(کافی) (پس چگونه است در صورتی که باو نیکوکار باشند؟)

جوان محتضر و شفاعت پیمبر
رسول خدا (ص) بر بالین جوانی که در حال احتضار بود حاضر گردید، آن حضرت کلمه شهادت را باو تلقین فرمود لکن جوان نتوانست بگوید، پرسید: آیا مادر دارد؟ زنی که نزد او بود عرض کرد بلی من مادر او هستم فرمود: آیا بر او غضبناکی؟ گفت آری شش سال است باو حرف نزده ام، پس آن حضرت خواهش فرمود از او راضی شود مادر بخاطر آن حضرت از جوان درگذشت زبان آن جوان بکلمه توحید باز شد حضرت باوفرمود: چه می بینی؟ گفت مردی سیاه و زشت روی بد بوی، مرا رها نمی کمند حضرت جمله ای یادش دادند (بحار الانوار-مستدرک) خواند و عرض کرد: می بینم مردی سفید رنگ خوشروی، خوشبوی و خوشمنظر رو بمن آورد و هیولای مهیب اولی از من دور شده فرمود: همان جمله را تکرار کن پس از آن گفت آن هیکل موحشه بکلی محو گردید.
پس آن حضرت شاد شد و فرمود: خدا او را آمرزیده آنگاه جوان از دنیا رفت. (بحار الانوار)
از این حدیث شریف استفاده می شود که یکی از آثار عقوق والدین سوء خاتمه و عاقبت به شری است که شخص بی ایمان از دنیا می رود و در نتیجه همیشه در عذاب خواهد بود. با اینکه تلقین کننده جوان رسول خدا (ص) بود تا مادرش از او راضی نگردید نتوانست شهادت را بگوید و پس از رضایت مادر و خواندن آن کلمات ببرکت رسول خدا (ص) پروردگار هم از او راضی شده او را آمرزید.

عقوق چیست؟
مجلسی در شرح کافی گوید: عقوق والدین باین است که فرزند حرمت آنها را رعایت نکند و بی ادبی نماید و آنها را بسبب گفتاری یا رفتاری برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهائیکه عقلا وش رعا مانعی ندارد نافرمانی از آنها نماید و این عقوق گناه کبیره است و دلیل بر حرمت آن کتاب و سنت و اجماع خاصه و عامه است. از حضرت صادق (ع) مروریست کمترین عقوق (ناسپاسی والدین) گفتن اف است (بروی پدر و مادر) و اگر خدا چیزی را از آن آسانتر میدانست. از آن نهی می کرد. و نیز از عقوق است بپدر یا مادر نگاه خیز و تند کردن. (کافی باب العقوق) و امیرالمومنین مرویس از عقوق ست محزون ساختن پدر یا مادر (مرآت العقول مجلسی) و از موارد قطعی عقوق که گناه کبریه است ترک بر واجب مانند نفقه (مخارج روزانه و لباس و مسکن) در صورت احتیاج پدر یا مادر می باشد و بطور کلی آزردن خاطر والدین و رنجاندن و ناراحت ساختن آنها عقوق و حرام مسلم است.
روایات در این مقام بسیار و به آنچه ذکر شده اکتفا می شود.

وجوب نیکی به پدر و مادر
از آیات قرآن مجید و اخبار اهل بیتن علیهم السلام استفاده می شود که نه تنها عقوق والدین یعنی آزردن و رنجاندن آنها حرام و از گناهان کبیره است بلکه احسان و نیکی کردن و اداء حق آنها واجبست و ترک آن حرام می باشد.
اینک بعضی از آیات اشاره می شود:
۱-    در سوره البقره می فرماید و بالوالدین احسانا
۲-    سفارش نمودیم انسانرا که به والدین خود نیکی نماید(سوره ۲۹ آیه ۷).
۳-    بانسان امر نمودیم که مرا و والدینش را سپاسگزاری نماید. (سوره ۳۱ آیه ۱۳)
شکر از والدین را همراه شکر خود ذکر می فرماید و شکی در وجوب شکر پروردگار عالم عقلا نیست، پس شکر والدین هم واجبست.
۴-    حکم کرد پروردگارت که جز او را نپرستید و بپدر و مادر خود نیکی نمائید (سوره ۱۷ آیه ۲۴و ۲۵) در اینجا نیکی بپدر و مادر را ردیف عبادات خود قرار داده است و چنانچه عبادت خدا واجب است احسان بوالدین هم واجب می باشد.
بعد می فرماید اگر پیری بپدر یا مادر یا هر دو برسد، و محتاج خدمت تو گردند بایشان اف مگو (در حال انزجار و بتنگ آمدن از کسی این کلمه استعمال می شود و حضرت صادق (ع) می فرماید: اگر لفظی کمتر از کلمه اف در ترک عقوق والدین بود آن را ذکر می فرمود و از آن نهی می کرد) و زجر مکن و بانگ برایشان مزن و سخن ایشان را پاسخ درشت مده و به آنها سخن نیکو از روی حرمت و ادب بگو (یعنی آنها را بنام مخوان بلکه بگو یا اباه یا اماه یا سیدی یا سیدتی) و بال تذلل و فروتنی را برایشان فروآور و بایشان تکبر منما بلکه از روی رحمت و بخشش برایشان تلطف کن (چون تا دیروز تو محتاج ایشان بودی و امروز آنها بتو نیازمندند که خدمت ایشان را بنمائی و دعا کن درباره ایشان و بگو پروردگار رحم کن و ببخشای پدر و مادرم را همچنانکه مرا در خوردی پروانیدند.

تفسیر آیه از حضرت صادق (ع)
ابی ولاد از حضرت صادق (ع) از معنی و بالوالدین احسانا پرسید فرمود: باینکه در مصاحبت ایاشن نیکوکارباشی و اگر چیزی لازم داشتند پیش از آنکه از تو بخواهند به آنها بدهی و ناگفته رفع احتیاجشان را بنمائی هر چند بی نیاز باشند.
ودر معنی قل لهماقو لاکریما فرمود: اگر ترا بزنند بگو خدا شما را بیامرزد و در معنی و اخفض لهما فرمود: نگاه تند به آنها مکن و صدای خود را بلندتر از صدای ایشان منما و در راه رفتن برایشان پیشی مگیر و در مجالس بر آنها مقدم مشو و دست خود را بالای دستشان قرار مده. (کافی، باب البربالوالدین)
علامه مجلسی می فرماید: یعنی در موقع عطاء بانها دست خود را بگیر تا آنها از دستت بردارند.

برتر از جهاد
و هم از حضرت صادق (ع) است که مردی در خدمت حضرت رسول آمده و عرض کرد: من مشتاق جهاد در راه خدایم. آن حضرت فرمود: پس جهاد کن در راه خدا بدرستیکه اگر کشته شوی نزد خداوند زنده ای و رزق داده می شوی و اگر بمیری اجر تو با خداست و اگر بسلامت برگردی از گناهان پاک می گردی مثل روزی که از ما در متولد شدی! عرض کرد: یا رسول الله پدر و مادری دارم که هر دو پیر شده اند و با من انس دارند و دوست ندارند که از نزد آنها بیرون روم. آن حضرت فرمود: پس نزد ایشان بمان قسم بخدائی که جان من بدست اوست هر آینه انس پدر و مادر بتو در یک شبانه روز، از جهاد یکسال بهتر است. (کافی، باب البر بالوالدین)
و نیز از رسول خدا (ص) است که فرمود: نیکی کننده بوالدین باش، جایت در بهشت است و اگر عاق شوی جایت در آتش خواهد بود. (کافی)

نیکی به والدین کفاره گناهان است
و از این حدیث شریف معلوم می شود که نیکی بوالدین کفاره بسیاری از گناهان است چنانچه مروریست که مردی خدمت حضرت رسول (ص) آمد هست؟ حضرت فرمود: برو به پدرت نیکی کن تا کفاره گناهانت گردد. چون آن شخص رفت فرمود: اگر مادرش زنده بود نیکی باو بهتر بود. (بحار الانوار).

نگاه شفقت به پدر و مادر
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: نیست فرزند نیکوکار بپدر و مادرش مگر اینکه هرگاه از روی رحمت و محبت بوالدین خود بنگرد بهر نظری ثواب یک حج مقبوله برایش می باشد: گفتند: یا رسول الله هرگاه در روز صدمرتبه چنین کند؟ فرمود: بلی بهر نظری ثواب حجی دارد. (بحار الانوار)

خوشنودی والدین خوشنودی خدا است
و نیز فرمود: خوشنودی خداوند با خوشنودی والدین است و خشم او با خشم ایشان است. (بحار الانوار ج۱۶ ص ۲۴)
یعنی کسی که والدین از او راضی باشند خدا هم از او راضی است و کسی که والدین از او ناراضی باشند خدا هم بر او غضبناک است.
و فرمود: نیکی کننده بوالدین بیک درجه در بهشت از انبیاء پائین تر است و عهاق والدین در جهنم با فرعونیان یک درکه فاصله دارد. (مستدرک)

دعای ملائکه به نیکی کننده بپدر و مادر
و از حضرت امیرالمومنین (ع) است که نیکی بوالدین بزرگتر واجب از واجبات الهیه است. (مستدرک)
رسول خدا (ص) فرمود: خدای را دو ملک است که یکی از آنها می گوید خدایا از هر شری و آفتی نیکی کننده بوالدین را نگهدار، و دیگری می گوید: خدایا هلاک کن عاق والدینها را بسبب غضب فرمودنت به آنها (مستدرک الوسائل کتاب نکاح باب ۸۶ ص ۶۲۷) و البته دعای ملک هم مستجاب است.

اثر دنیوی عاق شدن
عقویت عقوق والدین منحصر به آنچه از عقوبتهای اخرویه که ذکر شد نیست بلکه از گناهانی است که آثار وضعیه دنیویه دارد چنانچه حضرت رسول (ص) فرمود: سه گناه است که خداوند عقوبت آنها را در دنیا تعجیل می فرماید: عقوق والدین، ظلم به بندگان خدا، بدی کردن در مقابل احسان (جلد ۱۶بحار الانوار ص ۲۵) شاید حکمت در تعجیل این عقوبتها برای عبرت دیگران است؟

نیکی به والدین و طول عمر
حضرت باقر(ع) فرمود: صدقه نهانی آتش قهر خدا را خاموش می کند و نیکی کردن بوالدین وصله رحم عمر را زیاد می کند. (بحارالانوار ج۱۶)
و در حدیث دیگر فرمود: بخشش پنهانی و یکی به پدر و مادر، تهیدستی را برطرف می کند و عمر دراز می نماید و هفتاد قسم مردن بد را دور می کند. (بحارالانوار جلد ۱۶ ص ۲۴).
زیادتی مال و آبرو
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: کسی که برای من ضمانت کند، صله رحم و نیکی بوالدین را من هم ضامن می شوم که مال و عمرض زیاد شود و در قبیله اش محبوبیت پیدا کند. (مستدرک)
از حضرت هادی (ع) است که فرمود: عقوق وا لدین کمی مال و آبرو و عمر را در پی دارد و بنکبت ذلت در دنیا می کشد. (مستدرک)

عقوق ، گدائی و بدبختی می آورد
جوانی از ثروتمندان مدینه پدر پیری داشتن احسان باو را ترک نمود و از مال خود او را محروم کرد، پس خدایتعالی اموالش را از او گرفت و فقر و تنگدستی و مرض در بدن باو روی نموده و بیچاره شد.
پس پیغمبر (ص) فرمود: ای کسانیکه پدرها و مادرها را آزار می رساند از حال این جوان عبرت بگیرد و بدانید چنانچه دارائیش در دنیا از کفش رفت غنا و ثروت و صحتش بفقر و مرض مبدل گشت، همچنین در آخرت هر درجه ای که در بهشت داشت بواسطه این گناه از دست داده و در مقابلش از درکات آ تش برایش آماده شده است! (سفینه البحار)
از حضرت صادق (ع) مرویست: که چون یعقوب برای ملاقات فرزندش یوسف وارد مصر گردید، یوسف هنگام ملاقات، رعایت مقام سلطنت ظاهری را کرد و برای احترام پدر از مرکب پیاده نشد: جبرئیل نازل شد به یوسف فرمود دست خود را باز کن، نور روشنی از دستش بیرون شد به آسمان رفت، یوسف پرسید: این نور چه بود که از کف من خارج شد؟ جبرئیل فرمود: نور نبوت از صلب تو بیرون رفت بسبب آنکه رعایت احترام پدر پیرت را نکردی پس از فرزندانت کسی پیغمبر نخواهد شد. (کافی)



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

اهمیت نماز

821

بازدید

تاثیر و اهمیت نماز
برای معنوی کردن زندگی و آگاه شدن از بعد باطنی آن، انسان باید به آداب دینی توسل جوید که ماهیت آن ایفای شکلی مقدس بر امواج اقیانوس چندگانگی به منظور نجات انسان و بازگرداندن او به ساحل وحدت است. آداب و ارکان اسلام، برای مثال نماز یومیه، روزه، حج ، زکات، و جهاد ابزاری برای تقدیس کردن زندگی دنیوی انسان به شمار رفته و او را  قادر می سازد تا به مثابه مخلوق زندگی کند . اما این آداب محدود به شکل خارجی خود نمی شود، بلکه این آداب شامل ابعاد و سطوح  باطنی می شود که انسان بنا بر درجه ایمان خود به آن نائل شده و باعث شده تا او بتواند کیفیت فضیلت و احسان خود را تقویت  کند.
نماز یومیه از بنیادی ترین آداب اسلام به شمار می رود. نماز به دنبال وضو و اذان اقامه می شود که این دو در برگیرنده نمادهای ژرف دینی هستند. شکل اقامه نماز یومیه به طور مستقیم از سنت پیامبر اکرم (ص) گرفته شده است و نماز یومیه از مهمترین اعمال دینی محسوب می شود چرا که پیامبر اسلام (ص) فرمود: روز رستاخیز اولین چیزی که درباره آن از انسان سوال می شود نماز اوست. اگر نماز او بی عیب باشد او رستگار خواهد شد، اما در غیر این صورت او به رستگاری دست نخواهد یافت. نماز بر وجود روزانه بشر صحه گذاشته، برای زندگی او نوای خاصی تعریف کرده و پناهی را در طوفان زندگی در اختیارش قرار می دهد تا او را از گناهان در امان گیرد. اقامه نماز جزء اعمال واجب بوده و تاثیر آن بر جامعه اسلامی و نفس تک تک مسلمانان فراتر از توصیف زبانی است. معنای نماز تنها از طریق بررسی شکل ظاهری و تاثیر آن در جامعه اسلامی بدست نمی آید ، حتی اگر این کنکاش در بالاترین سطح ممکن صورت گیرد. انسان از طریق درجه احسان وهمچنین برکاتی که در اشکال معنوی نماز وجود دارد می تواند به واسطه همان شکل ظاهری به معنای باطنی نماز دست پیدا کند. پیامبردر سایه کلمات و حرکاتی که خود انعکاس حالات درونی وی هستند به معنای واقعی عبودیت وقرب دست پیدا می کرد که این معنا سفر درونی پیامبر را به الوهیت( معراج) توصیف می کند. معراج درعین حال حقیقت باطنی نمازها و حقیقت معنوی در اسلام است.
زندگی معنوی در اسلام بیش از هر چیز دیگری بر اساس قدرت نماز و دعا و برکاتی است که نمازگزاران گوناگون به  زبان مقدس عربی آن را اقامه می کنند. نماز به نوبه خود به مثابه قشری معنوی است که انسان را از دنیای ظاهر و انتزاع حفظ کرده و به وحدت و باطن هدایت می کند و سرانجام با مرکز دل و نوایی که زندگی تعیین کرده یکی می شود. همین فرآیند باطنی کردن درمورد دیگر آداب و ارکان اسلام نیز رخ می دهد.
فضایل نماز
پیش از هر چیز خوب است بدانیم که نماز بعد از واقعه اسری و معراج نبی کریم (صلعم) فرض گردیده نخست از جانب خداوند متعال پنجاه وقت نماز در شبانه روز تعیین شده بود و بعد از بار بار رفت و آمد و درخواست حضرت پیغمبر (صلعم) برای کم کردن، نماز از پنجاه وقت به پنج وقت تخفیف یافته و خداوند کریم به آن حضرت (صلعم) فرموده است که هر یک از امتانِ تو این پنج وقت نماز را ادا کند ثواب همان پنجاه وقت را به او خواهیم داد پس اگر از ما یک وقت قضا شود گویا ده وقت نماز را از دست داده ایم. خداوند متعال در کلام پاک خود میفرماید:
حفاظت کنید بر همه نمازها خصوصاً بر نماز میانه و بایستید برای خدا فرمانبردارندگان در این آیت آفریدگار جهان حکم فرموده است که بر نمازها حفاظت کنید یعنی نماز را دره وقت آن ادا کنید و نگزارید قضا شود. و از نماز وسطی بیشتر علماﺀ مراد نماز عصر را گرفته اند زیرا که در حدیث آمده و در وسط نمازها هم واقع است. و بعضی نماز بامداد را و بعضی نماز ظهر را مراد گرفته اند. و در حدیث است که در نماز ظهر چون هوا بسیار گرم میشد بعضی از حاضر شدن به مسجد کوتاهی میکردند.
این آیت نازل شد و اما جمله دوم این آیت قُومُو قانتین را بعضی مفسرین بر … صلولله قا یمین … تفسیر کرده اند، یعنی نماز را بخوانید برای خدا در حالیکه ایستاده باشید. و این را باید دانست که فرمان خداوندی برای منفعت خود ما است و اگر نه به نماز ما چه احتیاجی دارد. نماز بخوانیم به خداوند فایده ای نمیرسد و اگر نه خوانیم باو ضرر نمیرسد، بلکه ضرر آن به خود ما میرسد. این لطف خداوند مهربان است که راه فایده را بما نشان میدهد. پس باید که راه فایده خود را در پیش گرفته بر نمازها مواظبت کنیم و تا جایکه گنجایش دارد ترک نکنیم. مثلاً اگر کسی مریض است و استاده نماز خوانده نمیتواند باید نشسته بخواند، و اگر نشسته هم نتواند باید به پهلوی راست دراز کشیده ره به قبله نماید و یا خود را به پشت بیندازد و پا های خود را بطرف قبله دراز کرده و بالشتی زیر سر نهد تا روی او متوجه قبله گردد سپس به اشاره سر نماز بخواند. در صورتیکه به اشاره هم نماز خوانده نتواند پس نماز او تأخیر میگردد تا وقتیکه صحت یابد و سپس نماز های که از او قضا شده ادا نماید و نماز از او ساقط نمیشود.
نماز در کلام على‏علیه السلام
حضرت على‏علیه السلام بارها در نهج‏البلاغه از نماز و یاد خدا سخن به میان آورده که در کتابى به نام «نماز در نهج‏البلاغه» گردآورى شده است. ما در اینجا جملاتى را در مورد فلسفه ذکر و یاد خدا که مهمترین مصداقش نماز است از آن حضرت نقل مى‏کنیم:
مى‏فرماید: «اِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الذِّکْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَالْوَقَرَه وَ تُبْصِرُ بِه بَعْدَ العَشوه» (31) خداوند ذکر و یادش را صیقل روحها قرار داد تا گوشهاى سنگین با یاد خدا شنوا و چشم‏هاى بسته با یاد او بینا شوند.
آنگاه حضرت در مورد برکات نماز مى‏فرماید:
«قَدْ حَفَّتْ بِهِم المَلائِکَه وَ نُزّلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکینَه وَ فُتِحَتْ لَهُم اَبْوابَ السَّماءِ وَ اُعِدَّتْ لَهُم مَقاعِدَ الکِرامات» فرشتگان آنان را در بر مى‏گیرند و آرامش بر آنان نازل مى‏شود، درهاى آسمان بر آنان گشوده و جایگاه خوبى برایشان آماده مى‏شود.
در خطبه‏اى دیگر مى‏فرماید:
«و اِنَّها لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَق وَ تُطلِقُها اِطْلاقَ الرَّبَق» (32) نماز گناهان را مثل برگ درختان مى‏ریزد و گردن انسان را از ریسمان گناه آزاد مى‏کند.
آنگاه در ادامه، تشبیهى جالب از پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله نقل مى‏فرماید که: نماز همچون جوى آبى است که انسان روزى پنج مرتبه خود را در آن شستشو دهد، آیا دیگر آلودگى باقى مى‏ماند؟
در خطبه ۱۹۶ گوشه‏هایى از مفاسد اخلاقى همچون کبر و سرکشى و ظلم را برمى‏شمرد و سپس مى‏فرماید: درماین این مفاسد نماز و روزه و زکات است. آنگاه در مورد آثار نماز مى‏فرماید:
«تَسْکیناً لِاَطْرافِهِم، تَخْشیعاً لِاَبْصارِهِم، تَذْلیلاً لِنُفُوسِهِمْ، تَخْفیضاً لِقُلُوبِهِم، اِزالَهً لِلْخَیْلاءِ عَنْهُم اِنْ اَوْ حَشَتْهُم الْوَحْشَه آنَسَهُمْ ذِکْرک» نماز به همه وجود انسان آرامش مى‏بخشد، چشمها را خاشع و خاضع مى‏گرداند، نفس سرکش را رام، دلها را نرم و تکبر و بزرگ‏منشى را محو مى‏کند. به هنگام وحشت و اضطراب و تنهایى، یاد تو موجب انس و الفت آنها مى‏شود.
البتّه روشن است که همه مردم چنین بهره‏هایى را از نماز ندارند، بلکه تنها گروهى هستند که شیفته نماز و یاد خدا هستند و آن را با تمام دنیا عوض نمى‏کنند.

آثار و برکات عبودیّت و بندگى
۱- احساس غرور و افتخار
امام زین العابدین‏علیه السلام در مناجات خود مى‏گوید: «اِلهى‏ کَفى‏ بى‏ عِزّاً اَنْ اَکُونَ لَک عَبْداً» (33) همین افتخار مرا بس که بنده تو باشم.
چه افتخارى از این بالاتر که انسان با خالق خود سخن بگوید و او کلام انسان را بشنود و بپذیرد!
در این دنیاى ناچیز، اگر مخاطب انسان شخصى بزرگ و دانشمند باشد، انسان به وجود او افتخار و از مصاحبت با او احساس غرور مى‏کند و از اینکه زمانى شاگرد فلان استاد بوده است بر خود مى‏بالد.
۲- احساس قدرت
کودک مادامى که دستش در دست پدرى قوى و مهربان است احساسِ قدرت مى‏کند، امّا اگر تنها شود هر لحظه ترس و دلهره دارد که دیگران او را آزار دهند.
انسانى که متّصل به خدا شد، در برابر ابرقدرت‏ها و طاغوت‏ها و مستکبرین احساس قدرت مى‏کند.
۳- احساس عزّت
عزّت به معنى نفوذناپذیرى است. در مکتب انبیا تمام عزّت‏ها از آنِ خداست، چنانکه همه قدرت‏ها از اوست. لذا قرآن از کسانى که به سراغ غیر خدا مى‏روند انتقاد مى‏کند که آیا از غیر خدا عزّت مى‏خواهید؟ (۳۴)
طبیعى است که اتصال به عزیزِ مطلق و قدرت بى‏نهایت، به انسان عزّت مى‏دهد. چنانکه کلماتى همچون «اللّه اکبر» طاغوت‏ها را در نزد انسان حقیر و او را در برابر آنها عزیز مى‏کند.
لذا قرآن به ما دستور مى‏دهد که در سختى‏ها و مشکلات از نماز و عبادت کسب قدرت و قوّت کنیم:
«وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلَو هِ» (35)
اولیاى خدا نیز در مقاطع حسّاس، خود را با نماز تقویت مى‏کردند. عصر روز نهم محرّم در کربلا، لشگر یزید به خیمه‏گاه امام حسین‏علیه السلام حمله کرد. امام فرمودند: یک شب جنگ را به تأخیر بیندازید که من نماز را دوست دارم و مى‏خواهم امشب را تا صبح به عبادت بپردازم.
بندگان صالح خدا، نه فقط نمازهاى واجب که نمازهاى مستحب را دوست مى‏دارند. نماز نافله، نشانه عشق به نماز است. نماز واجب را چه بسا انسان از ترس قهر خدا بخواند، ولى در نماز مستحب ترس مطرح نیست، عشق مطرح است.
آرى، هر کس که کسى را دوست دارد، میل دارد بیشتر با او حرف بزند و دل از او نمى‏کند. چگونه ممکن است انسان ادعا کند خدا را دوست دارد ولى حال حرف زدن با او را ندارد!
البتّه این بى‏رغبتى به نماز و نافله بى‏دلیل نیست، بلکه طبق روایات گناه روز توفیق نماز شب و نافله سحر را مى‏گیرد.
به هرحال آنکه نافله نمى‏خواند، فضلى ندارد که انتظار تفضّل از خداوند را داشته باشد. چنانکه کسى انتظار ظهور مصلح است که خود صالح باشد.
نمازهاى نافله، نقص نمازهاى واجب را نیز جبران مى‏کند. شخصى از امام پرسید: من در نماز حضور قلب ندارم و از برکاتِ نماز بی‏ بهره‏ ام، چه کنم؟ حضرت فرمودند: بدنبال نمازهاى واجب، نماز نافله بخوان که کاستی‏هاى آن را جبران می‏کند و سبب قبولى نماز واجب می‏گردد.
بخاطر همین آثار و برکات است که اولیاى خدا نه تنها به نمازهاى واجب، بلکه به نمازهاى مستحب توجه زیادى داشتند و از آنچه مانع و مزاحم این سیر معنوى و پرواز روحى مى‏گشت، مانند پرخورى، پرحرفى، پرخوابى، لقمه حرام، لهو و لعب و سرگرم شدن به دنیا، که انسان را از حال عبادت مى‏اندازد و نماز را بر او سنگین مى‏کند، دورى مى‏کردند. چنانکه قرآن مى‏فرماید:
«وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى‏ الْخَشِعِینَ» (36)
همانا نماز سنگین است مگر براى خاشعان.
۴- عامل تربیت
گرچه نماز یک ارتباط روحى و معنوى است و هدف از آن یاد خداست، اما اسلام خواسته این روح را در قالب یک سلسه برنامه‏هاى تربیتى پیاده کند و لذا شرائط زیادى را براى آن قرار داده است، شرائط صحیح بودنِ نماز، شرائط قبولى و شرائط کمال.
پاک بودن بدن و لباس، رو به قبله بودن، درست خواندن کلمات، مباح بودنِ مکان و لباس نمازگزار از شرائط صحّت نماز است که مربوط به جسم نمازگزار است نه روحِ او.
اما اسلام عبادت را در این لباس قرار داده تا به مسلمین درس نظافت و پاکیزگى، استقلال، و مراعات حقوق دیگران بدهد.



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

جلوه های حجاب

533

بازدید

آن چه مسلم است حجاب تنها پوشش ظاهری نیست، بلکه حجاب در گفتار، نگاه و رفتار نیز از مصادیق آن است و در این موارد تقریباٌ زن و مرد از وظایف یکسان برخوردار هستند. اما چون غرض رساله شرح و وظایف و مسئولیت های خاص زنان است، این بحث را از همین جنبه ادامه می دهیم:
۱- حجاب در پوشش ظاهری
و… لیضربن بخمرهن علی جنوبهن و لایبدین زینتهن الا ماظهر منها … ))۱
در این آیه که در ابتدای بحث مفصلاٌ ذکر شد، حد حجاب زنان مشخص شده است.
گفته اند : ‌((در دوران جاهلیت زنان روسری را بر پشت گوش خود می اندختند و سینه و بالای آن نمایان می شد.۲
طوسی در تعریف ((خمار)) گفته است: ((خمار، پوشش سرزن است که بر پیشانی آویخته می شود.))۳
مجمع البیان از قول ابن عباس نقل می کند: ((یعنی زن باید مو و سینه و دور گردن و زیر گلو را بپوشاند.))۴
ابوالفتوح رازی نیز گفته است: ((یعنی چنان کنند که گریبان ایشان به مقنعه پوشیده باشد تا سینه ی ایشان پیدا نشود.))۱
((زینت)) چیست؟
مفسرین در مورد آیه ی (ولایبدین زینتهن الا ماظهر منها)) و کلمه ی ((زینت)) نظرات مختلفی بیان داشته اند، از جمله:
در مجمع البیان می خوانیم: ((برخی گفته اند: زینت دو قسم است: آشکار و پنهان زینت آشکار، لازم نیست پوشیده شود و می توان به آن نگاه کرد، که در این زمینه سه قول است:
۱-    زینت آشکار، لباس است
۲-    زینت آشکار، سرمه، انگشتری و خضاب کف است.
۳-    زینت آشکار، صورت و کف دست هاست.۲
برخی گفته اند: ((کلمه ی ابداء)) به معنی آشکار نمودن و اظهار است و مفهوم لغوی زینت، آن چه سبب تزیین میشود))۳
برخی از مفسران بر این باورند: ((منظور از زینت، مواضع زینت است که نباید برای نامحرم آشکار شود، پس به قول ایشان به خود زینت می شود نظر کرد و تنها وظیفه ی زن این است که مواضع زینت مثل گوش و سینه را بپوشاند.۱
زمخشری در کشاف گفته است: ((زینت عبارت است از چیزهایی که زن خود را بدان ها می آراید، اما زینت های پنهان مثل بازوبند، گردنبند، تاج، کمربند و گوشواره که باید پوشانیده شود.۲
((حدیثی از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: آنچه روسری آن را می پوشاند، یعنی سرو گردن و بالاتر از دستبند، زینت است)).۳
قرطبی نیز می گوید: ((زینت بر دو قسم است: خلقی، اکتسابی، زینت خلقی:
صورت زن است که اصل زینت است، اما زینت اکتسابی عبارت است از آن چیزی است که زن در زیبا نمودن خود مثل لباس، زیورآلات و … به کار می گیرد.۴
در المیزان چنین آمده است: ((مواضع و محل زینت خود را آشکار نکند، مگر آن مواضعی که عادهٌ ظاهر است و مطابق روایت، منظور از آن صورت و دو کف دست وقدم ها می باشد، در ادامه می فرماید: به زنان بگو تا اطراف مقنعه ها را به سینه های خود انداخته و آن را بپوشانند و زینت های خود را جز برای محارم هفت گانه ی نسبی و سببی آَشکار نکنند.۱
برخی نیز گفته اند: (منظور از زینتهن)) اعضای بدن است.۲
در مورد آیه ی: اوما مکت ایما نهن گفته اند: شامل غلامان و کنیزان می شود.۳
در تفسیر الکبیر آمده است که: ((غلام نمی تواند به موی صاحبش (خانمش) نگاه کند.۴
و درباره ی «اوالتابعین غیر اولی الاربه من الرجال اوالطفل» گفته اند: کلمه ی (اربه) از ماده ی (ارب)، (بر وزن عرب) به معنی نیازمندی و شدت احتیاج است.۵
فخر رازی در این باره گفته است: « در اعراب (غیر) دو احتمال داده اند:
۱- منصوب است: طفلان استثناء شده اند، مگر در صورتی که صاحب شهوت باشند
۲- مکسور است: در صورتی که دارای صفت تابعین باشند، یعنی طفلانی که نیاز به زن ندارند.۶
تابعین کیانند؟
در مجمع البیان ذکر شده است: «برخی گفته اند: مراد مرد ابهلی است که جیره خوار زن باشد و به زن توجهی ندارد (این نکته از امام صادق (ع) نقل شده است)، برخی گویند: مقصود آدم های عقیمی هستند که تمایل جنسی در وجودشان نیست، عده ای گویند: منظور پیرمرد است؛ برخی نیز گویند: مراد غلام صغیر است. به هر حال مقصود هر که باشد، آیه مردی را که تمایل به زنان ندارد و جاذبه ی زن را درک نمی کند، از حکم استثناء نموده است.۱
نسائهن کیانند؟
زنان، گروه دیگری هستند که از حکم عام استثناء شده اند، مصداق «نسائهن» میان مفسران به مناقشه رفته است . بدین ترتیب که:
برخی گفته اند: «زنان، در برابر زنان مومن لازم نیست خود را بپوشانند، اما در برابر زنان غیر مسلمان، باید خود را بپوشانند.۲
طوس می نویسد: «مراد زنان مومن است نه مشرک»3
پاره ای گفته اند: «منظور زنانی است که با آن ها معاشرت و رفت و آمد دارند،
 
خواه مسلمان و یا غیر مسلمان باشد، برخی این را قول محکم گرفته  اند.»1
در این باره حدیثی از امام صادق (ع) رسیده که فرمودند: سزاوار نیست که زن (مسلمان) نزد زن یهودی و نصرانی، کشف حجاب نماید، زیرا آن ها زن مسلمان را نزد شوهرانشان توصیف می کنند.۲
در آیه ی دیگر آمده است: «یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المومنین یدینن یلیهن هن جلابیهن ذلک ادنی ان یعرفن فلایوذین… »3
در شان نزول آیه آمده است: « زنان مسلمان به مسجد می رفتند و پشت سر پیامبر (ص) نماز می گذاردند، هنگام شب بعضی از جوانان هرزه، مزاحم آنان می شدند خداوند برای گرفتن بهانه از آن ها و یا به اشتباه نیفتادن آنان، دستور داد که زنان آزاده مقنعه ای بپوشند که بتواند از سر تا پایین بدن آن ها را بپوشاند.۴
مصداق واژه ی «جلباب» چیست؟
ابن منظور می نویسد: (جلباب به معنی قمیص است)، جامه ای است:
از خمار، گشاده تر و از رداء کوتاه تر، که زن بدان سرو سینه ی خود را می پوشاند و گفته جامه ای گشاد و کوتاه تر از ملحفه است.۱
ابن ثیر می گوید: «جلباب» ازار و رداء است و نیز گفته: ملحفه است و آن مانند مقعنه می باشد که زن بدان سر و پشت و سینه خود را می پوشاند و جمع آن «جلابیب» است.۲
طوسی از ابن عباس و مجاهد آورده است: «جلباب، خمار زن است و آن مقنعه ای است که پیشانی و سر خود را بدان پوشد، گاهی که برای کاری از خانه بیرون آید؛ و از گفته ی حسن می نویسد: جلابیب: ملحفه هاست که زن آن را بر چهره ی خود می آورد.۳
قاموس (جلباب) را به پیراهن گشاد و کوچک تر از ملحفه که زن لباس های خود را با آن می پوشاند معنی کرده است.۴
در تفسیر این کثیر آمده است: «ام سلمه روایتی دارد که وقتی آیه ی فوق نازل شد، زنان طایفه ی انصار جامه های پشمی سیاه به سر می کردند و در سیاهی مانند زاغ ها بودند و با همین وضع از کفار عبور می کردند. رسول اکرم در این مورد به آن ها اعتراض نکرد و همین دلیل تقریر و امضای آن حضرت است.۱
روایتی از ابوهریره می گوید: «نساء کاسیات، عاریات، مائلات و ممیلات، لایدخلن الجنه۲
می توان نتیجه گرفت: آن پوششی منظور است که اعضای بدن را بپوشاند و حجم اندام و جاذبیت های زنانه و لباس و زیور را آشکار نکند. و همه اتفاق دارند که کل بدن عورت است نسبت به اجنبی به جز صورت و دو دست از مچ تا انتهای انگشتان و دلیل آن آیه ی (۲۱) از سوره ی نور و آیه ی (۵۹) از سوره ی احزاب می باشد و صورت زن عورت نیست ، مگر زنانی که به قصد تلذذ به آن نگاه شود و یا احتمال فتنه برود.۳
قرآن کریم درباره ی زنان پیامبر (ص) می فرماید: و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهن من وراء حجابٍ.۴
در شان نزول آیه ی فوق روایت شده است: رسول خدا (ص) با بعضی از اصحاب غذا می خوردند که دست یکی از آن ها به دست عایشه اصابت کرد. و بر پیامبر این قضیه ناگوار آمد آیه نازل شد.۱
برخی گفته اند: «منظور از حجاب در این آیه پوشش زنان نیست؛ بلکه حکمی اضافه بر آن است که مخصوص همسران رسول گرامی بوده، آن ها حتی با پوشش اسلامی در برابر مردم در این گونه موارد ظاهر نشوند، البته این حکم درباره ی زنان دیگر وارد نشده و در آن ها تنها رعایت پوشش کافی است.۲
سوره ی نور، آیه ی (۶۰)، حدود حجاب را در مورد زنان سالخورده معین می کند: «والقواعد من النساء اللاتی لایرجون نکاحاً فلیس علیهن جناح ان یضعن ثیابهن غیر متبرجات بزینه و ان یستعفن خیر لهن و الله سمیع علیم.۳
برخی از مفسران برآنند: (قواعد) یعنی زنان سالخورده ای که کسی رغبتی به مباشرت و نکاح با ایشان نداشته باشد و بعضی گفته اند : منظور زنان یائسه است. (تبرج) به معنای اظهار محاسن و زیباییهایی است که باید آن ها را بپوشاند.
این آیه ی استثنایی از حکم عمومی حجاب است، یعنی زنان مسنی که امید ازدواج ندارند، می توانند حجاب را مراعات نکنند، البته در صورتی که خودنمایی و زینت نداشته باشند، اما در ادامه می فرماید: به همین دلیل برای
 
زنان پوشیدگی بهتر از خودنمایی است و خدا شنواست.۱
در مورد سن این زنان و این که تا چه حد برسند، حکم قواعد پیدا می کنند، آنان در برخی روایات به (مسنه) و در برخی دیگر به (قعود از نکاح) یعنی (بازنشستگی از ازدواج) تعبیر شده اند.۲
اما جمعی از فقها و مفسرین آن را به معنی پایان دوران بیماری زنانه و رسیدن به حد نازایی و عدم رغبت کسی به ازدواج با آن ها دانسته اند.۳
در برخی روایات در پاسخ به این سوال که کدامیک از لباس هایشان را می توانند فرو نهند، امام صادق فرمود: الجلباب۴
در بیان السعاده می خوانیم: در مورد پیر زنان مو که استثناء شده چون از دیدن موهای آنان اگر برای مردان انزجار و تنفر حاصل نشود، قطعاً رغبت و میلی هم نشان نخواهند داد (خیر لهن) می گوید: جامه را پوشیدن بهتر از درآوردن آن است.»5


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

عصمت پیامبران

1,055

بازدید

۸ اصل در مسئله عصمت پیامبران
اصل اول
عصمت‏به معنى مصونیت‏بوده و در باب نبوت داراى مراتب زیر است:
الف – عصمت در مقام دریافت، حفظ و ابلاغ وحى;
ب – عصمت از معصیت و گناه;
ج – عصمت از خطا و اشتباه در امور فردى و اجتماعى.
عصمت پیامبران در مرحله نخست، مورد اتفاق همگان است، زیرا احتمال هر نوع لغزش و خطا در این مرحله، اطمینان و وثوق مردم را خدشه‏دار مى‏سازد و دیگر پیامهاى پیامبر مورد اعتماد و اطمینان نخواهد بود، در نتیجه هدف نبوت نقض مى‏شود.
گذشته از این، قرآن کریم یادآور مى‏شود که خداوند پیامبر را تحت مراقبت کامل قرار داده است تا وحى الهى به صورت صحیح به بشر ابلاغ شود، چنانکه مى‏فرماید:‹‹عالم الغیب فلا یظهر على غیبه احدا× الا من ارتضى من رسول فانه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدا× لیعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم واحاط بما لدیهم و احصى کل شی‏ء عددا›› (جن/۲۶-۲۸): او آگاه از غیب است، و حقایق غیبى را بر کسى آشکار نمى‏سازد، مگر آن کس که مانند پیامبر مورد رضایت او است، پس براى مراقبت از وى، پیش رو و پشت‏سر او، نگهبانى مى‏گمارد تا بداند ( محقق شود) که آنان پیامهاى پروردگارشان را رسانده‏اند، و خدا به آنچه نزد آنها است احاطه دارد، و همه چیز را شمارش کرده است.
در آیه یاد شده، دو نوع نگهبان براى صیانت از وحى وارد شده است:
الف – فرشتگانى که پیامبر را از هر سو احاطه مى‏کنند;
ب – خداوند بزرگ که بر پیامبر و فرشتگان احاطه دارد.
علت این مراقبت کامل نیز تحقق یافتن غرض نبوت یعنى رسیدن وحى خداوند به بشر است.
اصل دوم
پیامبران الهى، در عمل به احکام شریعت، از هرگونه گناه و لغزش مصونیت دارند، و اصولا هدف از بعثت پیامبران در صورتى تحقق مى‏پذیرد که آنان از چنین مصونیتى برخوردار باشند. زیرا اگر آنان به احکام الهى که خود ابلاغ مى‏کنند دقیقا پایبند نباشند، اعتماد به صدق گفتار آنها از میان مى‏رود و در نتیجه هدف نبوت تحقق نمى‏یابد.
محقق طوسى در عبارت کوتاه خود به این برهان چنین اشاره کرده است:«و یجب فی النبی العصمه لیحصل الوثوق فیحصل الغرض‏» (1) : عصمت‏براى پیامبران لازم است تا وثوق به گفتار آنها حاصل شود، وغرض از نبوت تحقق یابد.
عصمت پیامبران از گناه، در آیات گوناگون مورد تاکید قرآن کریم قرار گرفته است، که به برخى از آنها اشاره مى‏کنیم:
الف – قرآن پیامبران را هدایت‏شدگان و برگزیدگان از جانب خداوند مى‏داند: ‹‹واجتبیناهم وهدیناهم الى صراط مستقیم›› (انعام/۸۷).
ب – یادآور مى‏شود آن کس را که خدا هدایت مى‏کند، هیچ کس قادر به گمراه ساختن وى نیست: ‹‹ومن یهد الله فما له من مضل›› (زمر/۳۷).
ج – معصیت را ضلالت مى‏داند: ‹‹و لقداضل منکم جبلا کثیرا›› (یس/۶۲).
از مجموع این آیات استفاده مى‏شود که پیامبران از هر نوع ضلالت و معصیت پیراسته‏اند.
افزون بر این، آن برهان عقلى که قبلا بر ضرورت عصمت پیامبران اقامه کردیم، بر لزوم عصمت آنان قبل از بعثت نیز دلالت مى‏کند. زیرا اگر انسانى پاسى از عمر خود را در گناه و گمراهى صرف کند و سپس پرچم هدایت را به دست‏بگیرد، چندان مورد اعتماد مردم قرار نمى‏گیرد، ولى کسى که از آغاز عمر از هرگونه آلودگى پیراسته بوده به خوبى قادر به جلب اعتماد مردم خواهد بود. علاوه غرض‏ورزان و منکران رسالت مى‏توانند به سادگى روى گذشته‏هاى تاریک وى انگشت نهاده و به ترور شخصیت و مخدوش ساختن پیام وى بپردازند. در چنین محیطى، تنها انسانى که در اثر یک عمر پاکى و درستى «محمد امین‏» لقب گرفته، مى‏تواند با شخصیت تابناک خویش، آفتاب‏وار حجاب تبلیغات سوء دشمن را کنار زند و با پایدارى واستقامت‏شگرف خویش، تدریجا محیط تاریک جاهلیت را روشن سازد.
گذشته از این، بدیهى است انسانى که از آغاز زندگى داراى مقام عصمت از گناه بوده است، از انسانى که فقط پس از بعثت داراى چنین مقامى شده است، برتر است و نقش هدایتى او نیز بیشتر خواهد بود، و مقتضاى حکمت الهى این است که فعل احسن و اکمل را برگزیند.
اصل سوم
پیامبران، علاوه بر عصمت از گناه، در موارد زیر نیز مصون از خطا بوده‏اند:
الف – داورى در منازعات: پیامبران از جانب خدا ماموریت داشته‏اند که بر طبق موازین قضا داورى کنند، یعنى از مدعى شاهد بطلبند، و اگر مدعى شاهدى نداشت، از منکر سوگند بخواهند، وهیچگاه با این میزان الهى مخالفت نکرده‏اند. ولى ممکن است‏شاهد عمدا یا سهوا بر خلاف واقع گواهى داده، ویا منکر به دروغ یا از روى اشتباه سوگند یاد کند و در نتیجه حکم پیامبر مطابق واقع نباشد، این نوع مخالفت ضررى به عصمت پیامبران نمى‏زند، زیرا او مامور است‏بر طبق میزان الهى قضاوت کند، و آنجا که داورى او بر خلاف واقع باشد، او از خطاى حکم خود آگاه است، گرچه به خاطر مصالح اجتماعى مامور به عمل بر وفق آن نمى‏باشد.
ب – تشخیص موضوعات احکام دینى مثلا فلان مایع شراب است‏یا نه.
ج – مسائل اجتماعى و تشخیص مصالح ومفاسد امور.
د – مسائل عادى زندگى.
دلیل عصمت در موارد سه مورد اخیر، این است که در ذهن غالب افراد، خطا در این‏گونه مسائل با خطا در احکام دینى ملازمه دارد. در نتیجه، ارتکاب خطا در این مسائل، اطمینان مردم را نسبت‏به شخص پیامبر خدشه‏دار ساخته و نهایتا مایه خدشه‏دار شدن غرض بعثت مى‏گردد. هرچند لزوم عصمت در دو صورت نخست، روشن‏تر از عصمت در صورت اخیر است.
اصل چهارم
یکى از مراتب عصمت آن است که در وجود پیامبران امورى نباشد که مایه دورى گزیدن مردم از آنان است. همگى مى‏دانیم برخى از بیماریهاى جسمى، یا برخى از خصلتهاى روحى که حاکى از دنائت و پستى انسان است، مایه تنفر و انزجار مردم مى‏کردد. طبعا پیامبران بایستى از این‏گونه معایب جسمى و روانى منزه باشند، زیرا انزجار مردم از پیامبر و دورى گزیدن از او، با هدف بعثت – که ابلاغ رسالات الهى توسط پیامبر به آنان است – منافات دارد.
نیز یادآور مى‏شویم که حکم عقل در اینجا به معنى کشف یک واقعیت است، و اینکه، با توجه به حکمت‏خدا باید کسانى به پیامبرى برگزیده شوند که پیراسته از چنین عیوبى باشند. (۲)
اصل پنجم
حکم قاطع عقل و داورى صریح قرآن را درباره لزوم عصمت پیامبران دانستیم، ولى در این زمینه برخى از آیات – در بدونظر – حاکى از صدور گناه از آنان مى‏باشد (مانند آیات وارده در باره حضرت آدم و غیر آن). در این موارد چه باید گفت؟
در پاسخ باید خاطر نشان ساخت: مسلما، به حکم اینکه هیچگونه تناقضى در قرآن راه ندارد، باید با توجه به قرائن موجود در خود آیات، به مراد واقعى آنها پى برد، و در این موارد ظهور بدوى هرگز نمى‏تواند ملاک قضاوت و داورى عجولانه قرار گیرد. خوشبختانه مفسران و متکلمان بزرگ شیعه، به تفسیر این آیات پرداخته، و حتى برخى از آنان در این باره کتابهاى مستقلى تالیف کرده‏اند. از آنجا که بحث درباره تک‏تک این آیات از گنجایش این رساله بیرون است، علاقمندان مى‏توانند به کتب مزبور مراجعه کنند. (۳)
اصل ششم
عامل و منشا عصمت را مى‏توان در دو چیز خلاصه کرد:
الف – پیامبران (و اولیاى خاص الهى) از حیث معرفت و شناخت‏خداوند در پایه بسیار رفیعى قرار دارند که هیچگاه رضا و خشنودى حضرت حق را با چیزى عوض نمى‏کنند. به عبارت دیگر، درک آنان از عظمت الهى و جمال وجلال شگرف وى، مانع از آن مى‏شود که به چیزى غیر از خدا توجه نمایند، و اندیشه‏اى جز رضاى خدا را در سر بپرورند. این مرتبه از معرفت همان است که امیر مؤمنان علیه السلام مى‏فرماید: ما رایت‏شیئا الاو رایت الله قبله وبعده و معه: هیچ چیز را ندیدم مگر آنکه پیش و پس و همراه با دیدن آن، خدا را دیدم. و امام صادق علیه السلام نیز مى‏فرماید: «و لکنی اعبده حبا له وتلک عباده الکرام‏» (4) : من خدا را از روى دوستى با او پرستش مى‏کنم، و چنین است عبادت بزرگواران.
ب – آگاهى کامل پیامبران از نتایج درخشان طاعت وپى‏آمدهاى سوء معصیت، سبب مصونیت آنان از نافرمانى خدا مى‏باشد. البته عصمت گسترده و همه‏جانبه، مخصوص گروه خاصى از اولیاى الهى است، ولى در عین حال برخى از مؤمنان پرهیزگار نیز، در بخش عظیمى از افعال خویش، از ارتکاب گناه مصون مى‏باشند، مثلا یک فرد متقى هرگز به هیچ قیمتى دست‏به خودکشى نمى‏زند، یا افراد بى‏گناه را نمى‏کشد. (۵) بالاتر از این، حتى افراد عادى هم نسبت‏به برخى از امور مصونیت دارند. فى‏المثل هیچ فردى به هیچ قیمت‏حاضر نمى‏شود به سیم لختى که برق در آن جریان دارد، دست‏بزند. پیداست که مصونیت در این‏گونه موارد، ناشى از علم قطعى شخص به آثار سوء عمل خویش است; حال اگر چنین علمى در مورد تبعات بسیار خطرناک گناهان نیز حاصل گردد، قویا مایه مصونیت فرد از گناه خواهد بود.
اصل هفتم
با توجه به منشا عصمت، یادآور مى‏شویم که عصمت‏با آزادى و اختیار معصوم منافات ندارد، بلکه فرد معصوم با وجود داشتن معرفت کامل نسبت‏به خدا و آثار اطاعت و معصیت، مى‏تواند گناهى را انجام دهد، هرچند از این قدرت هرگز استفاده نمى‏کند. درست مانند پدر مهربان نسبت‏به فرزند خود که بر کشتن فرزندش قدرت دارد، ولى هرگز این کار را انجام نمى‏دهد. روشنتر از این، عدم صدور قبیح از خداوند است. خداى قادر مطلق مى‏تواند افراد مطیع را وارد دوزخ ساخته و بالعکس اشخاص عاصى را وارد بهشت نماید،ولى عدل وحکمت وى مانع از آن است که چنین فعلى را انجام دهد. از این بیان روشن مى‏شود که ترک گناه و انجام عبادت و طاعت، براى معصومین افتخار بزرگى است، زیرا آنان در عین توانایى بر گناه، هیچ گاه مرتکب آن نمى‏شوند.
اصل هشتم
ما، در عین اعتقاد به عصمت تمام پیامبران، عصمت را ملازم با نبوت نمى‏دانیم. چه، ممکن است فردى معصوم باشد اما پیامبر نباشد. قرآن کریم درباره حضرت مریم مى‏فرماید:‹‹یا مریم ان الله اصطفاک وطهرک واصطفاک على نساءالعالمین›› (آل عمران/۴۲): اى مریم خداوند تورا از میان زنان برگزید، و از گناه پاک گردانید، و بر زنان جهان برترى داد. از اینکه قرآن در مورد مریم لفظ «اصطفاء» را به کار برده، روشن مى‏شود که وى معصوم بوده است، زیرا در باره پیامبران نیز واژه «اصطفاء» به کار رفته است:‹‹ان الله اصطفى آدم و نوحا وآل ابراهیم وآل عمران على العالمین›› (آل عمران/۳۲).
گذشته از این، در آیه مزبور از تطهیر مریم سخن به میان آمد، و مقصود پاکى وى از هر نوع پلیدى است، نه تبرئه‏اش از اتهام گناه در مورد فرزندش که یهود او را متهم ساخته بودند. زیرا تبرئه مریم ازاین گناه، در همان روزهاى نخست تولد عیسى علیه السلام با تکلم وى (۶) به اثبات رسید و دیگر نیازى به این بیان مجدد نیست.
گذشته از این، آیه تطهیر مریم به حکم سیاق آیات مربوط به دورانى است که او ملازم محراب بوده وهنوز به عیسى باردار نشده بود، بنابر این اتهامى به میان نیامده بود تا تطهیر مربوط به آن اتهام باشد.
پى‏نوشت‏ها:
۱٫ کشف المراد، ص‏349، بحث نبوت.
۲٫داورى خرد در این مورد یک داورى قطعى است. بنابر این، برخى از روایاتى که درباره «ایوب‏» پیامبر علیه السلام وارد شده و حاکى از ابتلاى او به بیماریهاى تنفرآور مى‏باشد، گذشته از اینکه با حکم قطعى عقل مخالفت دارد، با روایاتى نیز که از ائمه اهل بیت علیهم السلام رسیده است مخالف است. امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوار خود نقل مى‏کند: حضرت ایوب، در طول بیمارى خود، بوى بد یا صورت نازیبا پیدا نکرد و هرگز از بدن او چرک و خون و چیزى که مردم از آن تنفر دارند بیرون نیامد. سنت‏خدا درباره انبیا و اولیاى گرامى خود، چنین است. دورى مردم از ایوب، به علت فقر مالى وضعف ظاهرى او بود، ولى آنان از مقام و منزلت او در نزد خدا آگاه نبودند (خصال، ج‏1، ابواب هفتگانه، حدیث‏107- ص‏400) طبعا روایاتى که بر خلاف این مطلب دلالت دارند، پایه اساسى نداشته و قابل قبول نیستند.
۳٫ تنزیه الانبیاء، سید مرتضى; عصمه الانبیاء، فخر الدین رازی; مفاهیم القرآن، جعفر سبحانى، ج‏5، بخش عصمت پیامبران.
۴٫ بحار الانوار، ۷۰/۲۲٫
۵٫ امیر مؤمنان درباره این گروه مى‏فرماید:« هم والجنه کمن قد رآها و هم فیها منعمون، وهم و النار کمن قد رآها و هم فیها معذبون‏»: آنان نسبت‏به بهشت‏بسان کسى مى‏باشند که آن را دیده و از نعمت‏هاى آن برخوردار مى‏باشند، و نسبت‏به دوزخ همانند کسى مى‏باشند که آن را دیده و گرفتار عذاب آن شده‏اند. (نهج البلاغه، خطبه همام شماره‏193).
۶٫ فاشارت الی…(طه/۲۹).
منشور عقاید امامیه صفحه ۱۱۰
استاد جعفر سبحانى
عصمت نبوت
ظهور پیغمبران خدا نظریه وحى را که در فصل سابق گذشت تایید مى‏کند پیغمبران خدا مردانى بودند که دعوى وحى و نبوت نمودند و براى دعوى خود حجت قاطع اقامه کردند و مواد دین خدا را که همان قانون سعادتبخش خدایى است،به مردم تبلیغ نموده در دسترس عموم گذاشتند و چون پیغمبران که با وحى و نبوت مجهز بودند،در هر زمان که ظاهر شدند بیش از یک فرد یا چند فرد نبودند،خداى متعال هدایت‏بقیه مردم را با ماموریت دعوت و تبلیغ که به پیغمبران خود داده،تتمیم و تکمیل فرمود.
و از اینجاست که پیغمبر خدا باید با صفت عصمت متصف باشد،یعنى در گرفتن وحى از جانب خدا و در نگهدارى آن و در رسانیدن آن به مردم از خطاى مصون باشد و معصیت (تخلف از قانون خود) نکند،زیرا-چنانکه گذشت-تلقى وحى و حفظ و تبلیغ آن سه رکن هدایت تکوینى مى‏باشند و خطا در تکوین معنا ندارد.
گذشته از اینکه معصیت و تخلف از مؤداى دعوت و تبلیغ خود،دعوتى است عملى به ضد دعوت و موجب سلب وثوق و اطمینان مردم است از راستى و درستى دعوت و در نتیجه غرض و هدف دعوت را تباه مى‏کند.خداى متعال در کلام خود به عصمت پیغمبران اشاره نموده مى‏فرماید: و اجتبیناهم و هدیناهم الى صراط مستقیم (۹)
و باز مى‏فرماید: عالم الغیب فلا یظهر على غیبه احدا الا من ارتضى من رسول فانه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدا لیعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم (۱۰) .
پى‏نوشتها:
۱-یعنى:«و پیغمبران را به سوى خود جمع‏آورى کردیم (به غیر ما نمى‏پردازند و از غیر ما اطاعت نمى‏کنند) و به راهى راست رسانیدیم‏»، (سوره انعام،آیه ۸۷)
۲-یعنى:«تنها اوست که داننده غیب است و به غیب خود کسى را مسلط نمى‏کند مگر پسندیدگان را از پیغمبران و در این صورت از پس و پیش او (پیغمبر یا وحى) مراقبت کامل و رصدى به راه مى‏اندازد که محققا پیامهاى خداى خود را برسانند»، (سوره جن،آیه ۲۶-۲۸)
شیعه در اسلام صفحه ۱۴۱ تالیف: علامه سید محمد حسین طباطبایى



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

اعتقاد به بهشت و دوزخ

481

بازدید

اعتقاد به بهشت و دوزخ

علامه مجلسی (رحمه الله علیه) در مورد اعتقاد به بهشت و دوزخ می‌نویسد: «اعتقاد به معاد جسمانی از ضروریات دین اسلام است و منکر آن کافر و مخلد در جهنم می‌باشد و حشر جسمانی آن است که حق تعالی اجزای بدنهای مکلفین را بعد از مردن، در قیامت جمع می‌کند و ارواح ایشان بعد از جدایی از بدنها، باقی می‌ماند و در قیامت ایشان را به جزای عقاید و اعمال نیک و بد ایشان می‌رساند و اکثر آیات کریمه قرآن صریح این معانی صریح هستند و قابل تأویل نیستند. و آنچه در آیات و اخبار متواتره از احوال قیامت، مثل حساب و میزان و صراط و حوض و کوثر و شفاعت و دادن نامه‌های اعمال به دست راست و چپ، و برطرف شدن نور کواکب و ریختن آنها از آسمان، و شق شدن و پیچیدن آسمانها، به همه اینها اعتقاد باید کرد. و ایضاً اعتقاد به بهشت و دوزخ جسمانی واجب است و از ضروریات دین اسلام است و انکار آنها یا تأویل کردن به بهشت و دوزخ روحانی کفر است و کسی از فرق مسلمانان انکار این امور نکرده است مگر قلیلی از ملاحده فلاسفه و حکماء که ایشان حشر جسمانی را انکار کرده‌اند…، (البته) بعضی از مؤمنان را با لذتهای جسمانی، لذتهای روحانی (نیز) می‌باشد که از آن اعظم باشد، و بعضی از کافران را با عقابهای جسمانی عقوبات روحانی باشد که از آنها شدیدتر باشد.

انواع انسانها
انسانها بر سه دسته‌اند:
دسته اول: معاندین و دشمنان خدا و اهل بیت علیهم‌السلام و کفار و مشرکین و مفسدین و منحرفان عقیده‌ای هستند که احتمال هدایت و برگشت آنها به دین و معنویات وجود ندارد و بخاطر ذات خرابشان یا مداومت آنها بر گناه و فساد، روحشان مرده است و هر چقدر هم نصیحت بشوند و سعی در بیدارشان بشود هیچ تأثیری در بیداریشان از خواب غفلت ندارد و هیچ‌وقت هم درست نمی‌شوند. ایشان بعد از مردن، در قبرشان یا در برهوت یا در سایر جاهایی که مخصوص عذاب است، عذاب می‌شوند و تا قیامت در عذاب خواهند بود و در قیامت حکم به خلدشان در آتش جهنم خواهد شد و از جهنم برزخی به جهنم اصلی وارد می‌شوند.
اگر کسی به گناه و غفلتهای خود ادامه بدهد امکان دارد که روحش بمیرد.
اگر خدای ناکرده عقاید کسی نادرست باشد ولو تاحدی تزکیه نفس هم کرده باشد در عین حال به دلیل مهم بودن عقیده، دچار عذاب می‌شود.
دسته دوم: کسانی هستند که دارای عقاید درست و صحیحی می‌باشند و در صراط مستقیم اهل بیت (علیهم السلام) تزکیه نفس کرده و به کمالات روحی و مقام خلوص رسیده‌اند، که اینها در همین دنیا عالم ملکوت و تمام حقایق را مشاهده می‌نمایند.
ایشان می‌توانند در همین دنیا خدمت حضرات اهل بیت (علیهم السلام) و ارواح اولیای خدا برسند و از آنها استفاده معنوی، علمی و …. نمایند. در همین دنیا، بهشت و بهشتیان و عذاب جهنمیان و ملائکه و اجنه و ملکوت آسمانها و زمین را مشاهده و درک می‌نمایند و از حکمت الهی بهره‌مند می‌باشند. و بعد از مرگ هم بهره‌های معنویشان بسیار افزونتر شده و تا قیامت در ناز و نعمت و آرامش معنوی خواهند بود و از پل صراط قیامت مانند برق می‌گذرند و به حکم صریح قرآن بدون هیچ حسابی به بالاترین درجه بهشت حقیقی یعنی مصاحبت و همنشینی با اهل بیت (علیهم السلام) وارد شده و لحظه‌ای هم در قیامت معطل نمی‌شوند.
کسانی که صفات و کارهای خوبشان بیشتر از صفات و کارهای بدشان می‌باشد در بهشت علام برزخ زندگی می‌کنند و روحشان آزاد است و به همه جا می‌روند و در عین حال هم مشغول تزکیه نفس می‌باشند.
دسته سوم: کسانی هستند که اعتقاداتشان صحیح است ولی اعمال و تزکیه نفسشان کامل نیست و در خواب غفلت هستند. و همینطور جهال و مستضعفین فکری و مکانی و زمانی.
این دسته وقتی که مردند، تا قیامت متوجه هیچ‌چیز نمی‌شوند و به خواب یا بیهوشی طولانی فرو می‌روند. در روز قیامت سر از خواب برداشته و وارد صحرای محشر می‌شوند، صحرایی گرم و سوزان با عطش فراوان و فشارهای غیرقابل تحمل؛ و بنا بر روایات بقدری فشار و گرما زیاد است که عرقها جمع شده و تا زانوها و رانهای مردم، بالا می‌آید. قیامت بنا بر آیات و روایات ۵۰ هزار سال طول می‌کشد. که باید در این مدت تمام کسانی که خواب بوده‌اند و کسانی که خود را به مقام مخلصین نرسانده‌اند، به کوچکترین ذره از اعمالشان چه حلال و چه حرام، جواب پس بدهند یعنی هم در کارهای حلالی که انجام داده‌اند باید محاسبه بشوند و در کارهای حرامی که انجام داده‌اند باید جزای خود را ببینند، و همچنین باید خودشان را از کلیه صفات رذیله، منزه و پاک کنند، تا بتوانند وارد بهشت شوند. زیرا ممکن نیست کسی که حتی سر سوزنی در نفس او، اخلاق رذیله وجود داشته باشد به بهشت وارد گردد.
فشار قبر و فشار جان کندن و عذابهای عالم برزخ برای بعضی از مؤمنین وجود دارد که باعث پاک شدن آنان از گناهان می‌گردد.
عده‌ای که وارد بهشت می‌شوند هم دارای درجات متفاوتی می‌باشند و درجات آنها بستگی به مقدار صفات حمیده روحی و اعمال صالح و نیکوی آنها دارند.
عده‌ای فقط در این حد می‌باشند که از نعمتهایی قبیل حورالعین، قصرها، میوه‌ها، غذاها، درختان، باغها و غیره بهره‌مند شوند.
عده‌ای دیگر هم هستند که علاوه بر این نعمتها، از نعمت و لذت بسیار والا و عظمای وصال خداوند متعال و مصاحبت با چهارده معصوم (علیهم السلام)  بهره‌مند می‌باشند و هر روز و هر لحظه در سیر محبت و معرفت الهی پیش می‌روند و معرفت و محبت خویش را افزایش داده و به مدارج عالیتر صعود می‌نمایند.

انواع بهشتهای جهان آخرت
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خداوند هشت بهشت دارد که بر روی یکدیگر قرار گرفته‌اند، اولی: بهشت نعیم، دوم: خلد، سوم: قرار، چهارم: عدن، پنجم جنه‌المأوی، ششم: فردوس و آن یاقوت زرد است و بر کنگره‌های آن هزارپایه از یاقوت قرمز است که اندازه آن پانصد سال راه است و بر هر پایه‌ای غرفه و قصری است از لؤلؤ سفید و اندازه هر قصر یک روز اسب‌سوار راه است، بین هر دو قصر صحنها و فضاهایی است که اسبان زین کرده آماده‌اند و صاحبان آن سوار شوند و هر جا بخواهند می‌روند، و اهل هر بهشتی، اهل هر بهشتی، اهل بهشت دیگر را می‌بیند و اهل فردوس اهل بهشت غرف اعلی را می‌بینند. و اسم دو بهشت دیگر: دارالسلام و دارالنور است.»
امام باقر(علیهم السلام) «بهشتهایی که حق تعالی در قرآن یاد فرموده است عبارتند از: جنت عدن و جنت الفردوس و جنت نعیم و جنت المأوی. در میان این بهشتها، خدا را بهشتهای دیگر نیز هست. به مؤمن از جنتها و باغستانها آنقدر که بخواهد می‌دهند که در آنها تنعم می‌کند به هر روش که بخواهد.
هر چیز که مؤمن در بهشت خواهد، طلب کردنش همین است که بگوید: «سبحانک اللهم»، همینکه این را گفت خادمان اقدام می‌نمایند و آنچه را که او می‌خواهد را بدون طلب نزد او حاضر می‌سازند. چنانچه حق تعالی می‌فرماید: «گفتار آنها در بهشت این است که: خداوندا! منزهی تو! و تحیت آنها در آنجا سلام است.» مراد آن است که آنچه را طلب نمودند و برای ایشان حاصل شد و از آن لذت خود را یافتند از جماع و خوردن و آشامیدن. بعد که فارغ شدند، شکر الهی را بجای می‌آورند.»
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حصار بهشت یک خشت از طلا و یک خشت از نقره و یک خشت از یاقوت است و به جای گل در میان آن، مشک خوشبو بکار برده‌اند و کنگره‌های آن حصار، از یاقوت سرخ و سبز و زرد است. درهای بهشت مختلف است و عبارتند از:
باب‌الرحمه که از یاقوت سرخ است!.
باب‌الصبر در کوچکی است که یک لنگ از یاقوت سرخ است و حلقه ندارد!.
باب الشکر که از یاقوت سفید است و دو لنگ دارد و وسعت آن در پانصد سال راه است و آن در را صدایی است که می‌گوید: خداوندا! اهلم را به من برسان!. و باب البلاء که مردمی که در دنیا به بلاهایی مانند مصیبتها، دردها، مرضها و خورده و… مبتلا گردیده‌اند از آن در داخل می‌شوند و از یاقوت زرد است و یک لنگ است. و بسیار کم است کسی که از این در داخل شود، زیرا که پاداش بلاها را به اعتراض و جزع ضایع می‌کنند!.
اما در بزرگ! پس بندگان شایسته خدا که ترک دنیا کرده‌اند و از محارم الهی ورع داشته‌اند و پیوسته بسوی خدا رغبت داشته‌اند و خدا را انیس خود ساخته‌اند، از آن در داخل می‌شوند!. چون داخل بهشت شدند به کشتیهایی می‌نشینند و در دو نهر عظیم بهشت سیر و سیاحت می‌کنند و آن کشتی از یاقوت است و آن چیزی که کشتی را بوسیله آن می‌رانند، از مروارید است!. در آن کشتیها ملائکه از نور هستند و جامه‌های سبز بسیار سبز در بر دارند!
(اسم آن نهر) جنت المأوی است و جنت عدن در وسط آن واقع است و دیوارش از یاقوت سرخ و سنگ‌ریزه‌اش از مروارید است!.
بهشت دیگری هم بنام جنت الفردوس هست. دیوار و غرفه‌های آن همه از نوری است که حق‌تعالی خلق فرموده است!»
امام باقر (علیه السلام) فرمودند:«چهار بهشت می‌باشند، دو بهشت مخصوص مقربان است، چنانچه حق‌تعالی فرموده است: «برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشتی است.»
مراد از کسی که از مقام پروردگارش بترسد، کسی است که هر شهوت از شهوات (حرام) دنیا که برای او پیش آید، چون عذاب حق تعالی را به خاطر آورد ترک کند و به طرف هیچ معصیت نرود و خوف الهی بر او غالب باشد. پس این دو بهشت برای سابقان و صدیقان و مقربان است.
دو بهشت دیگر برای سایر مؤمنان است، چنانکه خداوند متعال فرموده است: «پایینتر از این دو بهشت دو باغ بهشت دیگر نیز هست.» پایینتر به حسب فضیلت مراد است نه به حسب مکان، یعنی در خوبی به آن دو بهشت نمی‌رسند، و این دو بهشت برای اصحاب یمین یعنی شیعیان امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین (علیهم السلام) است که در قیامت، نامه آنها را به دست راستشان می‌دهند و ایشان را در جانب راست عرش باز می‌دارند. نام یکی از این دو بهشت، جنت‌النعیم و نام دیگری جنت‌المأوی است. در این چهار بهشت انواع میوه‌ها به عدد برگ درختان و ستاره‌های آسمان موجود می‌باشد، و حصاری بر دور آنها کشیده شده است که طولش پانصد سال راه است. خشتهای آن از طلا و نقره و مروارید و یاقوت است، و بجای گل در میان خشتها، مشک و زعفران به کار رفته است.
کنگره‌های آن از نور است که می‌درخشد و دیوارش از نهایت جلا و صفا عکس صورت را نشان می‌دهد!. بر آن حصار، هشت دروازه می‌باشد که هر دروازه، دارای دو در می‌باشد و مسافت ما بین درها یک سال راه به دویدن دونده تندور می‌باشد.
زمین بهشت به جای سنگ، نقره صاف، و خاکش، ورس و زعفران است، و ورس علفی است خوشبو مانند زعفران. خاکروبه‌اش مشک، و سنگریزه‌اش مروارید و یاقوت است. تختهای آن از مروارید و یاقوت است، چنانچه حق تعالی فرموده است: «آنها بر تختهایی که صف کشیده و پیوسته است قرار دارند.» میان تختها و کرسیها را از ترکهای مروارید و یاقوت بافته‌اند و بر آنها حجله‌هایی از مروارید و یاقوت که از پر سبکتر و از حریر نرمتر است نصب کرده‌اند!
بر روی آن حجله‌ها، فرشهایی بر روی یکدیگر انداخته‌اند که ارتفاعش به قدر شصت غرفه از غرفه‌های دنیا است، چنانچه حق تعالی فرموده است: «وفرشهای پربها»! همچنین حق تعالی فرموده است: « بر تختهای بهشتی تکیه کرده و به زیباییهای بهشت می‌نگرند.» مراد از «ارائک»، آن کرسیها و تختهایی است که حجله‌ها بر آنها ترتیب داده‌اند و مؤمنان بر آنها تکیه زده‌اند، و بسوی نعمتهای بهشت نظر می‌کنند.»
حضرت علی فرمودند: « بهشت دارای درجه‌هایی است که بر یکدیگر برتری دارد و دارای منازلی است که با هم تفاوت دارد، نعمتهای آن از بین نمی‌رود، هر که در آن جای گرفت، دیگر بیرون نخواهد شد و پیر نمی‌شود و ساکن در آن فقیر نمی‌گردد.»
امام باقر(علیه السلام) می‌فرماید: «بدرستی که برای بهشت هشت در است»، « بر بالای درهای بهشت نوشته شده است: صدقه ده اجر دارد، ولی وام دادن هیجده پاداش دارد.»

مقایسه بهشت با دنیا
پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله و سلم) فرمودند: « یک وجب از بهشت بهتر است از دنیا و آنچه که در آن باشد»
«هر چیزی از دنیا شنیدنش بزرگتر از دیدنش هست ولی چیزهای آخرت دیدنش بزرگتر از شنیدنش می‌باشد.»
حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «اگر با چشم دل به سوی آنچه برای شما از بهشت توصیف می‌شود نظر افکنید مسلماً روح شما از آنچه در این دنیاست از شهوات، لذتها، زیورها و منظرهای حرام دوری می ‌گزینید.
همیشگی بودن بهشت
در بهشت نعمتهای بهشتی همیشگی و ابدی است و بهشتیان هیچ‌وقت از آن خارج نمی‌شوند. قرآن می‌فرماید: « اما آنها که خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمین برپاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد، بخششی است قطع نشدنی!.»
هوای بهشت
رسول اکرم (صلی الله و علیه و آله و سلم) در مورد هوای بهشت فرمودند: «هوای بهشت پیوسته مانند هوای ما بین طلوع صبح تا طلوع آفتاب است و از آن بسیار نیکوتر و خوشایندتر است.»

عظمت و وسعت بهشت
قرآن می‌فرماید: « بسوی مغفرت و بخشش پروردگار و بهشتی که عرض آن آسمانها و زمین است بشتابید»
امام باقر (علیه السلام) فرمودند: « گمان نیک به خداوند خود داشته باشید! بدرستی که بهشت را هشت در است و عرض هر دری، چهل ساله راه می‌باشد»
امام باقر (علیه السلام) فرمودند: « بهشت عدن، قصری است از یکدانه لؤلؤ. در آن شکاف و شکستگی نیست و می‌شود همه مسلمانان در آن جمع شود. برای آن یک میلیون در است و هر دری از زبرجد و یاقوت است و دوازده میل، بزرگی آن است، در آن وارد نمی‌شود مگر پیامبر یا راستگو یا شهید یا دوست خدا».
جبرئیل خواست در بهشت سیاحت کند، آنقدر پرید تا خسته شد، خدای تعالی تا سه مرتبه بر بالش افزود که هر بالی از او بین خافقین را پر می‌کند. به قصری رسید.
حوریه‌ای پرسید: «اراده کجا داری؟»
گفت: « می‌خواهم بهشت را سیاحت کنم.»
گفت: « آنچه که پریده‌ای هنوز از ملک من بیرون نرفته‌ای و قصر من در وسط باغ من است و مرا خدای تعالی برای ابراهیم خلیل بخاطر سخاوتش، خلق کرده است.»
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:«حق تعالی بهشتی به قدرت خود خلق فرموده است که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ مخلوقی بر آن مطلع نگردیده است. پروردگار عالم هر صبح آن بهشت را می‌گشاید و به آن می‌فرماید: شمیم و بوی خوش خود را بر اهل بهشت بیشتر بفرست.»
فرزند دار شدن بهشتیان
شخصی از پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله و سلم) پرسید: آیا اهل بهشت دارای فرزند می‌شوند؟
حضرت فرمودند: « اگر بخواهند به لحظه‌ای برای آنان فرزد شود به هر صورت که بخواهند»
زنان دنیا در بهشت
قرآن می‌‏فرماید: « برای بهشتیان همسرانی بلندمرتبه می‌باشد. ما آنها را آفرینش نوینی بخشیدیم و همه را دوشیزه و باکره قرار دادیم، زنانی که تنها به همسرشان عشق می‌ورزند و خوش بیان و فصیح و هم سن و سالند. اینها همه برای اصحاب یمین است.»
در ذیل آیه « ما آنها را آفرینشی نوینی بخشیدیم» منقول است:
« زنان دنیا به مانند حورالعین وارد بهشت می‌شوند و هر گاه شوهرانشان با آنان نزدیکی کنند باکره باشند و مورد پسند آنان باشند بطوریکه شوهران، عاشق آنان باشند.»
از امام صادق (علیه السلام) از تفسیر آیه « در آن باغهای بهشتی زنان نیکو خلق و زیبایند» پرسیده شد.
ایشان فرمودند: « ایشان زنان مؤمن عارف شیعه‌اند که داخل می‌شوند و ایشان را به مؤمنان تزویج می‌نمایند.»
و آنجا که فرموده است: « حوریانی که در خیمه‌های بهشتی مستور و پنهانند.» مراد حوریان بهشتی‌اند که در نهایت سفیدی بوده و کمرهای ایشان باریک است و در میان خیمه‌های در و یاقوت و مرجان نشسته‌اند و هر خیمه چهار در دارد و بر هر دری هفتاد دختر باکره رسیده ایستاده‌اند که دربان ایشانند. و هر روز از خدا کرامتی برای ایشان می‌رسد و ایشان را برای این بیشتر خلق فرموده که مؤمنان را به ایشان بشارت فرماید.»
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: « زنان بهشت رشک نمی‌برند و حائض نمی‌شوند و بدخویی نمی‌کنند.»
مؤمن ساعتی به زنان دنیا و ساعتی به حورالعین مشغول است و همه آنها را خشنود می‌کند.
شرط ورود به بهشت: ایمان و عمل و تزکیه نفس
قرآن می‌فرماید: « هر کس با ایمان نزد خدا آید، و اعمال صالح انجام داده باشد چنین کسانی درجات عالی دارند. باغهای جاویدان بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است، در حالی که همیشه در آن خواهند بود، این است پاداش کسی که خود را تزکیه و پاک نماید.»
« کسانی که ایمان آورده‌اند و اعمال صالح انجام دادند را وارد باغهایی از بهشت می‌کند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است، در حالی که کافران از متاع زود‌گذر دنیا بهره می‌گیرند و همچون چهارپایان می‌خورند و سرانجام آتش دوزخ جایگاه آنهاست.»
« این (بهشت) چیزی است که به شما وعده داده می‌شود و برای کسانی است که بسوی خدا باز می‌گردند و پیمانها و احکام او را حفظ می‌کنند. آن کس که از خداوند رحمان در نهان خشوع دارد و با قلبی پر انابه در محضر او حاضر شود.
( به آنان گفته می‌شود:) به سلامت وارد بهشت شوید، امروز روز جاودانگی است.
هر چه بخواهند در آنجا برای آنها هست، و نزد ما نعمتهای بیشتری است.»
« آنها که امانتها و عهد خود را رعایت می‌کنند، و آنها که به ادای شهادتشان قیام می‌نمایند، و آنها که بر نماز مواظبت می‌دارند. آنان در باغهای بهشتی گرامی داشته می‌شوند.»
« کسی که از مقام پروردگار خویش بترسد و نفس خود را از هوسها بازدارد پس بدرستیکه جایگاه او بهشت خواهد بود.»
« متقین در سایه‌های (درختان بهشتی) و در میان چشمه‌ها قرار دارند.
و در آنجا میوه‌هایی از آنچه مایل باشند وجود دارد.
( به آنان گفته می‌شود:) بخورید و بنوشید گوارایتان باد! اینها در برابر اعمالی است که انجام می‌دادید! ما اینگونه نیکوکاران را پاداش می‌دهیم.
وای در آن روز بر نکذیب کنندگان»
« کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و در برابر آن تکبر ورزیدند، هرگز درهای آسمان به رویشان گشوده نمی‌شود و هیچ‌گاه داخل بهشت نخواهند شد مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن بگذرد! اینگونه گنهکاران را جزا می‌دهیم.»
یعنی هرگز اینها وارد بهشت نمی‌شوند زیرا هرگز شتر از سوراخ سوزن رد نمی‌شود.

قصرهای بهشتی
قرآن می‌‏فرماید: « کسانی را که ایمان آوردند و اعمال خوب انجام دادند در غرفه‌ها و کاخهای بهشت جایگزین گردانیم.»
«کسانی که تقوای الهی پیشه کنند، برای آنان غرفه‌ها و قصرهایی بنا شده که بر روی آنها نیز غرفه‌هایی قرار دارد و از زیر آنها نهرها می‌گذرد.»
رسول اکرم (صلی الله و علیه و آله و سلم) فرمودند: « حق‌تعالی در بهشت، عمودی از یاقوت سرخ آفریده است که بر سر آن هفتاد هزار قصر قرار دارد و در هر قصری هفتاد هزار غرفه است. خداوند آنرا برای کسانی خلق کرده است که در دنیا بخاطر خدا با یکدیگر دوستی کنند و به دیدن یکدیگر روند»
رسول اکرم (صلی الله و علیه و آله و سلم)  فرمودند: « بنای بهشت خشتی از طلا و خشتی از نقره و ملاط آن از مشک و خاک آن زعفران و سنگریزه آن لؤلؤ و یاقوت است. هر که وارد بهشت شود متنعم خواهد بود و هیچگاه ناامید نشود و همیشه هست و هرگز لباسها و جوانی او کهنه نشود»
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: « دیده آدمی در طلای بهشت نفوذ می‌کند آنچنانکه در شیشه نفوذ می‌کند!
پس آنچه در اندرون آن هست از بیرون دیده می‌شود!
و این طلا برتر از در و یاقوت است و در و یاقوت برتر از طلا است.»



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

باورهای غلط زایمان

494

بازدید

•رواج این باور غلط که ضریب هوشی نوزادان حاصل از سزارین بالا تر است در حالی که ضریب هوشی ارتباطی با نحوه تولد نداردوحتی در مواردی تحقیقات ثابت کرده است که ضریب هوشی نوزادان زایمان طبیعی بالا تر بوده است فقط ممکن است به علت نرمی استخوانها کمی کشیدگی طبیعی در سر کودک ایجاد شود که در عرض یکماه با رشد کودک بر طرف می شود.
•اعتقاد به این مسئله که ضربه های زایمانها مختص زایمان طبیعی است در حالی که فلج اعصاب بازوئی وشکستگی جمجمه وسایر استخوانها درسزارین شیوع زیادی دارد.وفشاروارده بر قفسه سینه در زایمان طبیعی به خروج مایعات از ششها کمک کرده و باعث تنفس عمیق وباز شدن کامل ریه ها می شودوفشار وارده ناشی از عبور از کانال زایمان جنین را برای تطابق با محیط آماده می کند.
•تمایل به بستری شدن در بیمارستانهای خصوصی
•مورد پسند بودن روش سزارین بین دوستان وآشنایان
•انتخاب زمان زایمان با بر نامه ریزی قبلی
•سنجش علاقه همسر به مادر باردار
•نا شناخته بودن روشهای کاهش درد زایمان
•افزایش سن بچه دار شدن در زنان
•کاهش تعداد باروری ها
در ایران استان قم با ۴/۴۴% بالاترین درصدوسیستان وبلوچستان با ۳/۴%پایین ترین آمار سزارین رادارا هستند واین نشان دهنده ی تاثیرعوامل اقتصادی واجتماعی وفرهنگی به عنوان فاکتورهای مهم در شیوع سزارین می باشد.
عوارض سزارین به گفته دکتر علی دباغ سر پرست اداره نظارت بر درمان وزارت بهداشت ودرمان وآموزش پزشکی جراحی سزارین ۷۰عارضه دارد مهلک ترین آن مرگ در اثرعفونت وخونریزی است سایر عوارض عبارتند از:
•مورتالیته وموربیدیته مادر وجنین که هر دو از عوارض جراحی های بزرگ هستند
•احتمال عفونت وآمبولی افزایش می یابد
•چسبندگی احشاءونازایی که از عوارض دراز مدت محسوب می شود
•خونریزی زیادتقریبا دو برابر زایمان طبیعی
•بالا بودن امکان آسیب به مثانه وروده ها
•افزایش خطرمرگ جنین درزایمان بعدی به علت تاثیر منفی ترمیم رحم بر عملکرد جفت
•شایع تر شدن مرگ نوزاد به علت بی دلیل یا قبل از موقع بودن سزارین
•شیوع افسردگی پس از زایمان در جراحی سزارین
•تاثیر منفی بر شیردهی مادر به علت مصرف آنتی بیوتیک هاوداروهای خاص جراحی
با وجود این عوارض میزان جراحی های سزارین در سال ۷۹ حدود۳۵% بوده که در سال ۸۲ این میزان به سرعت افزایش یافته به طوری که در بیمارستان های دولتی دانشگاهی ۲۹%   دولتی غیردانشگاهی ۴۶%ودربیمارستانهای خصوصی ۸۸%زایمانهابه شیوه سزارین بوده است چه باید کرد؟
چون انگیزه ی اصلی تمام مادران در انتخاب سزارین کاهش درد است پس تنها چاره ی کنترل معرفی روشهایی است که درد زایمان را کاهش دهد. روشهایی که امروزه با عنوان روشهای زایمان بی درد معرفی می شوند ولی متاسفانه آگاهی مادران وجامعه از آنها بسیار اندک است.
تاریخچه زایمان بی درد
نخستین بار در سال ۱۸۴۶ از اتر در زایمان استفاده شد و سپس در سال ۱۸۵۳ دکتر جان اسنو j.show  برای زایمان  ملکه ویکتوریا از کلروفورم استفاده کرد.
در سال۱۸۹۹ دکترbier شیوه ی بی حسی موضعی نخاعی(spinal  )اسپینال را معرفی کرد وروش بی حسی موضعی دور نخاعی epidural در سال ۱۹۶۰ برای ایجاد بی دردی درزایمان طبیعی  به کار گرفته شد وپزشکان  دریافتن  که این شیوه به سلامت مادر وجنین لطمه ای وارد نمی کند و بدین ترتیب استفاده از روشهای القای بی دردی هنگام زایمان مرسوم شد به طوری که اکنون بر اساس آمار معتبر ۸۱% بیماران زایمان  طبیعی در آمریکا از یکی  از روشهای بی درد دارویی بهره می گیرند و۱۹% باقی مانده از روشهای غیر دارویی و در کشورهای اروپایی این رقم به بیش از۹۰% می رسد اما در کشور ما به علت عدم اطلاع کافی از این روشها گرایش به سزارین به عنوان تنها شیوه زایمان  که درد کمتری دارد بیشتر است.
روشهای مختلف زایمان بی درد
زایمان درآب
زایمانی که در آن مادر به هنگام زایمان یا مدتی قبل از آن داخل آب شده ووضع حمل را داخل آب انجام میدهد
تاریخچه زایمان در آب بسیار قدیمی وبه گزشته های دور بر می گردد
اولین بار در سال ۱۵۸۴ میلادی در فرانسه خانمی فرزند خود را در داخل چشمه آب گرمی به راحتی و با درد بسیار پایین به دنیا آورد.
در سال۱۹۸۴ در کنگره جهانی مامایی این موضوع به صورت علمی مطرح شد و در کشورهای مختلف نظیر امریکا واسکاندیناوی و… رواج یافت.
در حال حاظر در دانشگاه سیدنی ۶۰% موارد زایمان به صورت زایمان در آب انجام می شود. این روش در صورتی قابل اجراست که مادر از نظر شرایط فیزیکی  وپزشکی توان زایمان طبیعی بدون مشکل را داشته باشد.



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

حجاب و جامعه

637

بازدید



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

حکومت جهانی امام مهدی (عج)

1,075

بازدید

حکومت جهانی امام مهدی (عج) ۲٫۶۷/۵ (۵۳٫۳۳%) ۳ امتیازs
مقدمه
مژده به ظهور اماه مهدی (عج) از همان سالهای آغازین ظهور اسلام آغاز شد و پیامبر گرامی اسلام (ص) در هر فرصت و مناسبتی که پیش می آمد مردم را به ظهور عدالت گسترموعود در آخر الزمان بشارت می دادند و آنها را از نسل و تبار، تولد و نسبت، ویژگی های ظاهری نشانه های ظهور، شاخصه های قیام رهایی بخش و مولفه های حکومت جهانی آن حضرت آگاه می ساختند. تا آنجا که امروز ما صدها روایت که از طریق شیعه و اهل سنت از آن حضرت نقل شده مواجه ایم.
تعابیر بسیار بلندی از همه انبیا از ازل تا خاتم (ص) راجع به حضرت حجت (ع) رسیده و تقریباً جز اجتماعی ترین موضوعات، بین همه ادیان الهی و ابراهیمی، بشارت موعود و وعده منجی است و همه گفته اندکه کار نیمه تمام و نا تمام انبیا(ع) و ا دیان، به دست این مرد بزرگ، کامل خواهد شد.
گفته اند که بزرگترین تکلیف تاریخ، کار بزرگ ترین مرد تاریخ است. مکاتبی که الوهیت زدایی و الهیت زدایی شده اند باز به نوعی و به نحوی به این مسئله اندیشیده اند، وگر چه نام ایشان را نبرده اند اما همه ظهور ایشان را بشارت داده اند و حتی مکاتب الحادی چون مارکسیسم نتوانسته اند به مسئله آخرالزمان، بی تفاوت بمانند.
بودیزم مسیحیت و یهودیت نیز که غالب بشریت را زیر پوشش گرفته اند، در این خصوص، اعلام نظر کرده اند. یهود، هنوز منتظر مسیح (ع) است و مسیحیت منتظر ظهور مجدد مسیح (ع) است. همه انبیا همه مذاهب و ادیان و فرق منتظر گشایش بزرگ در آینده یا در پایان تاریخ هستند و اشاره خواهم کرد که حتی امروز مکتبی که چد دهه برای نفس پایان تاریخ و نفس «غایت» از تاریخ دست و پا زد و مدعی شد که تاریخ بشر منتهای روشن ندارد و مهبت اصولی خاصی بر آن حاکم نیست، یعنی «لیبرالیزم» که در واقع پنجاه، شصت سال تئوری بافت که تاریخ غایت نداشته و ندارد؛ آخرین نظریه پرداز انشان چون فوکویاما از «پایان تاریخ» نطق می گویند، منتها پایان تاریخ به روایت خودشان که تثبیت و تبلیق قطام لیبرال سرمایه داری است.
در روایت از حضرت مهدی (عج) به «بهار روزگاران» تعبیر شده است و در سلامهایی که به محضر حضرت عرض می شود آورده اند: «السلام علی ربیع الانام و نضره الایام» درود بر بهار بشریت، بهاران تاریخ و طراوت روزگاران.
کسانی که ایشان را دیده اند توصیفاتی از شمایل ظاهریی ایشان کرده اند. پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) تیراین بزرگوار را توصیف کرده اند و در آثار محققان چنین منعکس شده است: چهره اش گندمگون، ابروانش هلالی و کشیده، چشمانش سیاه، درشت، جذاب و مدهوش کننده است.
امام ابوالقاسم محمدبن الحسن مهدی، منجی این امت و امید جهانیان که خداوند با او حق و عدالت را زنده می سازد و آزادی و کرامت را به آن باز می گرداند و زمین را پس از غوطه ور شددن در ظلم و جور، پر از قسط و عدل و داد می کند. در نیمه شعبان سال ۲۵۵ تقریباً یک ماه پیش از به خلافت رسیدن معتمد عباسی قدم به عرصه وجود گذارد و آنچنانکه در بیشتر روایات آمده آنگاه که پدرشان وفات یافت آن حضرت تنها پنج سال داشت که خداوند حکمت و دانش را در او نهاد و وی را آیتی برای جهانیان و رهبری برای مسلمانان قرار داد همان گونه که عیسی بین مریم را در گهواره، به پیامبری مبعوث کرد.
برخی روایات حکایت از آن دارد که حکیمه عمع امام حسن عسکری (ع) روزی پیش از ولادت امام حجه بن الحسن (ع) به دیدار برادر زاده خود (امام حسن عسکری) رفتند و هنگامی که می خواست برود حضرت از او خواست آن شب را در خانه بماند و به اطلاعش رساند که همسرش نرجس مولود مبارک را وضع حمل خواهد کرد در حالیکه هیچ نشانه بارداری بر آن زن پیدا نبود. پس از گفتگوی طولانی میان حکیم و امام (ع) بالاخره بنا به آنچه روایات نقل کرده اند، حکیم آن شب را کنار همسر آن حضرت ماند و اندکی پیش از سپیده نمیه شعبان نجرس از خواب بیدار شد و احساس خستگی و رنجوری نمود. و سرانجام نیز کار زایمان به کمک حکیم عمه امام حسن عسگری (ع) انجام شد و امام به ابوعمربن عثمان بین سعید دستور داد تعدادی گوسفند قربانیش کند و تعداد زیادی گوشت و نان بخرد تا آنها را میان مستمندان پخش کند و دستور اجرا شد. حضرت حجه بن الحسن پدرش امام حسن عسکری و مادرش زنی رومی به نامهای، سوسن، نرجس، ریحانه، صقیله بود که به احتمال زیاد میان افرا خانواده امام بر نرجس شهرت داشت و امام نیز بیشتر به همین نام صدایش می کرد و گفته می شود که امام هادی یکی از فاضلان خود را به بغداد جایی که غنایم جنگی در معرض فروش قرار می گرفت فرستاد و او را خریداری کرد و به عقد ازدواج پسرش حسن (ع) در آورد و گفته شده که او دختر حکیم خواهر امام هادی (عج) بوده که او را به ازدواج برادرزاده اشت امام حسن عسکری (ع) در آورد. و روایات متعددی در این زمینه گفته و پرداخته شده ولی آنچه که میان روایات موثق متفق القول است اینکه او از هامان بازاری که اسیران را در آن می فروختند بریا امام حسن عسگری (ع) خریداری شد و زنی پاکدامن و عابد بوده و بارداریش از حضرت مهدی حتی از بیشتر کسانی که در تماس با او بودند پنهان ماند و خداوند مقدر کرده بود که او مادر گرامی ترین مولودی باشد که گروهی را شیفته خود و گروهی دیگر را دو عقلشان را به گمراهی کشانده است و جز مومنان به رسالت جد گرامی اش و پدران ارجمندش ائمه اطهار به او ایمان نمی آورند و روزی که خدایش بخواهد بیرون می آید و زمین را پر ا ز عدل و داد می کند همان گونه که پیش از آن از طلم و ستم پر شده بود.
عصر ظهور و حکومت جهانی امام مهدی (عج)
ما از این که درباره محقق زمان ظهور به طور قطع سخن بگوییم نهی شده ایم ولی در نزد شیعه ملاقاتی برای ظهور است که پیامبر (ص) و ائمه (ع) آنها را ذکر کرده اند، آنطور که ما فهمیدیم این علامات نزدیک هستند و الان ما درعصر ظهور هستیم اما تعیین وقت ظهور ممکن نیست.
من معتقدم تمرکز سیاست جهانی در عراق مسئله مهمی است. عصر ما با هر عصری فرق می کند، چرا که انقلاب ایران پرونده شیعه در جهان امروزی را باز کرده و نشان داده است که در سیاست جهانی چیز جدیدی است حوادث و اتفاقاتی که در این عصر افتاده است نزد شیعه از علامات ظهور است. از ماه رجب تا ماه محرم حوادثی پیش می آید (۶ ماه قبل ازظهور) ما روایاتی هم در این زمینه داریم، که مثلا در رجب یمانی و سفیانی می آید یا اینکه خداوند متعال در یک شب عمرش را ظاهر می کند و همچنین داریم  که ایشان در هشت ماه به طور خیلی سریع، بر مناطق اسلامی جهان تسلط می یابد، و همچنین داریم که ایشان در هشت ماه به طور خیلی سریع، بر مناطق اسلامی جهان تسلط می یابد، و همچنین از عقاید شیعه  است که اتفاقاتی می افتد که شهرها و حکومتهای اسلامی طی آن حوادث به بن بست می رسند، این بن بست و گره فقط به دست حضرت (ع) باز می شود، پس حوادثی که منجر به ظهور حضرت می شوند زیاد هستند مثلا در تفاسیر ذیل آیه «سنریهم آیاتنا فی آفاق و فی انفسهم» آمده است که ممکن است منظور از «آیاتنا فی آفاقِ» علاماتی مختلف مثل باد و… باشد. همچنین در شهرها حکامی وجود دارند که از اطلاعات حضرت سرباز می زنند.
و محدود کردن ویژگیها و خصائص حکومت حضرت سخت است اما آنچه که هست این است که همه چیز جدید است همه حکومت حضرت جدید است. من معتقدم که حکومت، دنیا، زندگی، شناخت، و نظام همه چیز جدید است، همه حکومت حضرت جدید است، ما به هیچ عنوان نمی توانیم حکومت حضرت را با آن چیزی که الان از حکومتها می دانیم مقایسه کنیم و حتی نمی توانیم حکومت حضرت را توصیف کنیم. برای مثال: قوانین، وزارت داخلی، وزارت خارجی، آزادی همه اینها در حکومت حضرت به طور دیگری هستند. مثلا وضع اقتصادی کاملا فرق می کند، تعاملات، فهم مردم، شناختشان، همه اینها جدیدند و در مورد ویژگیهای اقتصادی زندگی در دوران ظهور امام ما نمی توانیم اقتصاد را با اقتصاد حکومت حضرت مقایسه کنیم، ببینید، مثلا داریم که در آن زمان زمین هر چه دارد بیرون  می ریزد، طلاها و گنج ها از زمین خارج می شوند دیگر در زمین نباتاتی وجود ندارد، وضع اقتصادی، علمی، رفت و آمد در زیرزمین و در آسمانها همه چیز جدید است. مثلا داریم که در راه بین عراق و حجاز رودها و سرسبزیهایی است ولی الان صحرا است.
و در مورد دوران قبل از ظهور علائم دقیقا مثل الان ـ آن شاء ا… مسلمانها به یک راه بسته می رسند، نظامهای جهانی همه شان شفاف می شوند، زمین پر از ظلم و جور می شود حتی ظلم و ستم آمریکا را در خانه هایمان حس می کنیم. مردم از دین فرار می کنند و در اینجاست که یک توجه عمیقی به دین می شود و مردم پیوسته نام حضرت را می برند و نام او را به نیکی یاد می کنند.
وقتی حکومت حضرت به پا می شود شیعیان، حاکمان در روی زمین می شوند، اما کدام شیعه؟
خیلی از شیعه ها مخالف حضرت می شوند و خیلی از غربیها با امامند، و با او همراهند، پس اینجا ما یک تغییری در حرکت شیعه داریم، اما کسانی که شیعه هستند که در ماههای اول دورایشان جمع می شوند، اینها همان حاکمان جهان هستند، تبعا ۳۱۳ نفر هستند، اینها کسانی هستند که خداوند آنها را از اقصی نقاط دنیا انتخاب می کند. روایاتی که می گویند از تهران ۵ نفر، از گیلان ۵ نفر ازمجرین فلان مقدار و… اصلا سند ندارند. روایاتی هم که شهرهای اینها را مشخص می کند اصلی شنید. حتی برای یکی از علمای شیعه این چیزها ثابت نشده است، و نص روایی قطعی که ما داریم این است که خداوند آنها را جمع می کند در یک شب از اطراف دنیا.
این ۳۱۳ نفر زبان امام را می فهمند،  او را می شناسند، و به او اعتقاد دارند، و فدایی او هستند، درجه اخلاقشان بسیار بالاست. و چون خداوند آنها را انتخاب کرده است برای حضرت مهدی (ع) اصحاب حضرت مثل انبیاء هستند که خداوند آنها را نتخاب می کنند و تا آن روز کسی آنها را نمی شناسد، به یک شب در مکه جمع می شوند. در مورد حکومت حضرت که در روایتی آمده است که ایشان ۷ سال حکومت روم واسطه  می شوند، رومیها ۷ سال به صلح پایبندند، ولی بعد از ۷ سال آن را نقض می کنند.
ترد ما علمای شیعه حکومت حضرت بسیار طول می کشد نمی شود قبول کرد که ایشان ۷ سال فقط حکومت می کنند، آنچه که مهم است این است که حکومت حضرت صدها سال طول می کشد و بعدش در عالم وضع دیگری به وجود می آید.
و بعد از حکومت حضرت روایاتی صحیح وجود دارند مبنی بر رجعت امام حسین (ع) و همچنین پیامبر اکرم (ص) و امیر مومنان حضرت علی (ع) نه، ما اعتقاد نداریم که همه شان بر می گردند.
امام حسین (ع) اولین کسی است که بر می گردند، بعد پیامبر، بعد امیر مومنان و بعد برخی از مردم، چه خوب و چه بد بر می گردند.
در روایات داریم وقتی که حکومت حضرت می آید اول جنگ را داریم بعد صلح را. بعد از مدتی حکومت می کنند بعد از این مدت رجعت انجام می شود؟!
اما در نزد ما محاکمه است نه جنگ، فقط در زمان حضرت. جنگ دجال را داریم، در اول، ۸ ماه اسلام جهان را فرا می گیرد، پس حضرت مسیح ظهور می کند و صلحی بین او و بین مردم برقرار می شود، صلح ۷ سال طول می کشد بعد جنگی پیش می آید، پس حضرت مسیح ظهور می کند و صلحی بین او بین مردم برقرار می شود، صلح ۷ سال طول می کشد بعد جنگی پیش می آید، جنگ با روم پیش می آید، بعد تمام حاکم را می گیرد و بعدش دجال ظهور می کند و بعد از دجال دیگر به عقیده شیعه جنگی وجود ندارد. شیعه معتقد است که دجال بعد از ظهور حضرت پیدایش میشود، و سنی ها برخی شان معتقدند قبل از ظهور و برخی می گویند باحضرت می آید. اهل سنت خیلی دجال را بزرگ کرده اند و از آن اسطوره ای ساخته اند، در شیعه اینطور نیست دجال یک شخصیتی حقیقی است که یهودی است و پیروان او ناصبی هستند.
در آن زمان علم تغییر پیدا می کند و رشد پیدا می کند. او از گوناگونی علمها استفاده می کند و همچنین از شعبده و سحر و حرکتی ضد امام را ‎آغاز می کند.
و اهل سنت او را با آمریکا و اسرائیل تطبیق دهند. اما شیعه این را قبول ندارد. دجال بعد از امام است نه قبل از آن. در میان اهل سنت نظر واحدی وجود ندارد، بعضی ها می گویند که دجال وجود دارد. و الان در مصر است اسمش هم عبدا… بن ساعد است.
 اختلاف شیعه وسنی درباره رهبر موعود
شیعه معتقد است رهبر موعود، محمد بن حسن عسگری است که سال ۲۵۶ ق متولد شد و پدرش امام حسن عسکری بر امامت وی تصریح کرده است. پس به اذن خدا، او غیبت صغری و کبری مانند عیسی نمود. غیبت صغری هنگامی بود که خدا، وی را از نیرنگ حکومت عباسی نجات داد. وی از هنگام تولد، مخفی می زیست و پدرش او را از دیده ها پنهان می کرد، پس از وفات پدرش در سال ۲۶۱ ق شیعیان را توسط وکیلانش نواب اربعه راهنایی می کرد. نیابت اینان ۶۹ سال ۲۶۱ تا ۳۳) ق به طول انجامید. غیبت کبری، پس از وفات نایب چهارم علی بن محمد السمیری آغاز شد به هنگام وفات وی به شیعه گفت نایبی خاصی پس از او نخواهد بود تا خدای متعال، ولی اش را در آخر زمان ظاهر کند.
سنی ها معتقدند مهدی هنوز متولد نشده است و در آخر زمان به دنیا می آید.
تفصیل سخن در اختلاف شیعه و سنی درباره ولادت رهبر موعود و این که وی فرزند امام حسن عسکری است یا در آینده متولد می شود، با تحقیق در این مسئله ممکن است. پیامبر جانشین و اوصیایی معصوم دارد و نقل سخن پیروان از امامانشان پذیرفته می شود؛ زیرا مانند پیروان مذاهب دیگرند که به نقل از رهبران مذهبی خود، مسایل فقهی و تاریخی را روایت می کنند. تمامی شیعه بر بیان امامت الهی اهل بیت توسط پیامبر «حدیث ثقلین» و «حدیث سفینه» است. دلیل شیعه بر شما را امامان، حدیت اثنی عشره است و گواه بر این که نخستین امامان الهی، حضرت علی (ع) پس حضرت امام حسن، بعد حسین اند، «حدیث غدیر» و «حدیث منزلت) و «حدیث کسا» و «حدیثت الحسن و الحسین بسط من الاسباط» است که همگی در احادیث معتبر سن روایت شده اند گواه امامت نه فرزند امام حسین، احادیث وصیت در کتابهای معتبر شیعه است، مانند فرمایش امام باقر (ع) که کلینی روایت کرده است نه امام از فرزندان حسین بن علی اند، که نهمی قائم است.
امام صادق (ع) فرمود: آیا می پندارید اوصیای ما هر که را بخواهند وصی می کنند نه. والله! این عهد و گفته ای به جا مانده از رسول الله (ص)درباره امامی پس از امام دیگر است تا به وی مهدی موعود (ع) پایان پذیرد.
در خبری دیگر است: تا به صاحب الامر ختم شود.
مشخصه سیر ائمه نه گانه، در اختیار داشتن کتابهای «جامعه» و «جفر» است که امام علی به نقل از پیامبر. در دیدارهای خصوصی داشتند نوشت و اخبار غیبی و کراماتی که از امامان دیده شد که جز از برگزیدگان مورد تایید خداوند ساخته نیست. برادران اهل سنت کوشیده اند ادعای نام بردن امامان و نخستین امام؛ یعنی حضرت علی (ع) توسط پیامبر را رد کنند. اینان می گویند: احادیث نبوی که گواه ادعای شیعه است، دلالت ندارد یا شد آن ضعیف است اما علمای شیعی با سنی ها مناقصه کرده و اشتباه اهل سنت را بیان کرده اند.
برخی فرقه های شیعی به ویژه زیدیه، امامت دوازده امام را نپذیرفته اند، اما علمای شیعی بدانان پاسخ داده اند. برخی نویسندگان معاصر نیز می گویند: مهدی متولد شده است؛ زیرا فقط یک فرقه از دوازده فرقه پیرو حسن عسکری، معتقد به ولادت مهدی اند. این مطالب را نوبختی در کتاب فرقه الشیعه و اشعری شیعه در المقالات و الفرق گفته اند.
جواب اینان را به تفصیل در کتاب حول امامه اهل بیت و وجود المهدی داده ام.
شیعه در مورد نحوه مرگ یا شهادت حضرت مهدی (عج) معتقد است که حکومت ایشان آن قدر طول کشید تا اینکه از پیری ابروهای شان به پایین    می کند طبیعی است که می میرند.) و روایتی نزد شیعه که ایشان کشته می شوند وجود ندارد و اگر هم روایات یا روایات مرسله هم باشند یا سندی ندارند و یا اینکه از مصادر اهل سنت هستند. ممکنه ایشان به طور طبیعی بمیرند و اما آن حدیثی که می فرماید « امامها یا شهید شدند یا مسموم » ممکنه بگوئیم، امام از این حدیث مستثنی هستند.
صبح روشن در شب انتظار
منتظران، چشم به راه سپید :تاریخ اند.
با بصیرت و جهاد، ظلمت شب ظلم را می شکافد و رها از تعلقات خود را برای « شهادت » در رکاب مولا اماده می سازند.
انتظار درختی است که جز « اقدام » و « اصلاح » میوه ای نمی دهد.
انتظار فلسفه مقاومت است، نه عام تسلیم !
عصر ظهور، رجعت دوباره بعثت در حراو امامت در غدیر است.
غیبت دوران « انتظار » جوشش دوباره غدیر عاشورایی در نینوای تاریخ است.
در بستری از فرات ظهور و علقهه نور !
منتظران واقعی سلاح بر دوشان شهادت طلبند که « استقامت » جدال و نشانشان است و ایمان ره توشه حرکتشان و توکل تکیه گاه همیشگی شان.
یاران حضرت مهدی (ع) را باید در میان سلاح بر دوشان و کفن پوشان و جان برکفان و مبارزان و سنگرنشینان و خدمتگزاران به انقلاب و تقویت کنندگان سپاه دین و حرمت گزاران به خون و خانواده شهیدان یافت، نه در ساکتان و بی تفاوتان و نه در رفاه زدگان و عافیت طلبان.
آن خورشید پنهان، کعبه مقصود و قبله موعد امتهاست. غیبت کبری، دوره آزمایش است. تا منتظران راستین از مدعیان انتظار، باز شناخته می شوند و ملاک در این بازشناسی، « شناخت تکلیف » و عمل به وظیفه در عصر غیبت است.
حضرت مهدی (ع) خورشیدی است که در دل منتظران، امید زیستن را همواره روشن و گرم نگاه می دارد. هیچ «حضور» هم چون «غیبت» او لحظه لحظه زمان و تاریخ را نیا کنده است.  حاضرترین حاضران بر گرپاسی «صفور غایبانه» اش نمی رسند. او معنای حضور در  غیبت است.
مفهوم غیبت حاضر است. مجمع شهود و غیبت است. او «وارث» دین حضرت محمد (ص) و خط سرخ شهادت است. او «قائم» است، ایستاده و استوار و پابرجا، تا جهانی را به قیام حق طلبانه وا دارد.
او منتقم است، خونخواه حادثه کربلا و انتقام گیرنده خون شهیدان و خون سید الشهداء.
هم هادی است و هم مهدی
راه شناسی خبیر و راهبانی است بصیر و راهنمایی است مطمئن و دلسوز. او «صاحب الزمان» و «صاحب الامر» است. زمین و زمان، امر و فرمان، جان و جهان در اختیار اوست. سلام بر حضرت مهدی (ع) انتظار سبز دورانها ! آرمان مجسم عدالتخواهان، چلچراغ روشن شبان تاریخ، روشگر زمین و زمان، مرد برگزیده اعصار، ذخیره جاودان الهی و… نوید بخش صبح در شب انتظار
افزون بر ۳۰ روایت از امام رضا (ع) در زمینه باور مهدی و فرهنگ انتظار نقل شده که هر یک از آنها را با بعدی از ابعاد بیکران شخصیت امام مهدی (ع) و قیام رهایی بخش و عدالت گستر آن حضرت آگاه می سازد.
نام و نسب امام مهدی (ع)
با توجه به لزوم شناخت امام دوازدهم و لزوم جلوگیری از حیرت و سرگردانی شیعه در شناسایی منجی موعود، امام رضا (ع) در ا حادیث متعددی، گاه به نقل از پدران و اجداد طاهرینش رسول گرامی اسلام (ص) و گاه بدون نقل از ایشان به معرفی سلسله نسب آن امام می پرداختند. از جمله در یکی از روایتهایی که امام رضا (ع) به واسطه پدران بزرگوار خود رسول گرامی اسلام (ص) نقل می کنند، چنین آمده است:
من سرور آفریده های خدای عزوجل هستم، من از جبرئیل، میکائیل، اسرافیل، حاملان عرش، همه فرشتگان مقرب خدا، و پیامبران مرسل خدا برترم؛ من صاحب شفاعت و حوض شریف [ کوثر ] هستم. من و علی دو پدر این امتیم؛ هر کس که ما را شناخت خدای عزوجل را شناخته است و هر که ما انکار کرد، خدای عزوجل را منکر شده است. دو بسط این امت و دو سید جوانان اهل بهشت، ا مام حسن و امام حسین (ع) از [ فرزندان ] حضرت علی (ع) هستند. و از نسل حضرت امام حسین نه امامند که پیروی از آنان پیروی از من و نافرمانی از آنها نافرمانی از من است. نهمین نظر از این امامان، قائم  (بر پا دارنده) و مهدی آنان است.
آن حضرت در روایت دیگری می فرماید: آن جانشین صالح از فرزندان ابو محمد حسن بن علی است و  او صاحب الزمان و حضرت مهدی (ع) است. در روایت دیگری امام رضا (ع)، پس از آنکه « دعبل » در پیشگاه آن حضرت قصیده معروف خود را در وصف اهل بیت می خواند و در آن از قیام آخرین امام یاد می کند، می فرماید: ای دعبل ! امام پس از من فرزندم محمد پس محمد فرزندش علی و پس از علی فرزندش حسن و پس از حسن فرزندش  حجت قائم است. همان که در غیبتش انتظار کشیده می شود و در ظهورش اطاعت می گردد. اگر از [ عمر ] دنیا یک روز بیشتر باقی نمانده باشد خداوند عزوجل آن روز را از عدل و داد پر می کند و آن روز آنقدر طولانی م کند تا او قیام کنند. هم چنانکه از جور و ستم پر شده بود.  
معنای حیات اجتماعی شیعه
معنای زندگی باید ارزشمند باشد. در مقیاس جوامع نیز همین امر صادق است. معنای زندگی برای برخی افراد و تمدن ها لذت طلبی است. برخی جوامع فقط در پی بهتر خوردن، بهتر آشامیدن، بهتر خوابیدن و بیشتر لذت بردن هستند. این معنای زندگی شایسته حیوانات است نه انسان ها. امام  علی (ع) می فرماید من آفریده شده ام همانند حیواناتی که همتشان علفشان است. خوردنی های لذیذ مرا به خود مشغول سازد. کسی که همتش خوردن و شهوترانی کردن باشد، در دورترین حالت از خداوند قرار دارد. واقعیت این است که اینها امور ارزشمندی نیستند که بتوانند معنای زندگی انسان باشند. خداوند آفرینش را برای انسان آفرید و انسان را برای خودش. حال اگر انسان و همه آفرنیش است، خداوند است. خدا عالی ترین معنا برای زندگی است؛ معنایی ارزشمند بلکه ارزشمندترین، و پایدار بلکه تنها مفهوم پایدار هستی و بی زیان بلکه سراسر خیر و برکت. برای رسیدن به خدا و خدایی شدن است که انسان به دنیا می آید و زندگی می کند و به خاطر آن تلاش می کندن  و در آن راه قدم می گذارد و به همین خاطر همه سختی ها را تحمل می کند و حتی حاضر است جان دهد. به همین جهت جامعه اسلامی و به خصوص جامعه شیعه موفق ترین جوامع در معنایابی است. لذت طلبی و قدرت طلبی نهایت معنایی است که جوامع مادی برای خود دارند؛ مفاهیمی ناچیز و ناپایدار و چه درد از این رو چنین جامعی «عاقبت ندارند، به خلافت جامعه اسلامی که عاقبت از آن آنان است. خدا، معنایی است عام که مفاهیم خود وکلان زیادی در طول آن و زیر مجموعه  آن قرار می گیرند. وقتی خدا، معنای زندگی قرار گرفت، هر آنچه خدایی باشد می تواند به نوعی معانی جزی برای حیات فردی و اجتماعی بشر باشند و انتظار و ظهور حضرت مهدی (ع) معنای حیات برای جامعه شیعه در دوران غیبت است. بدون این مفاهیم زندگی برای شیعه بی معنا و مفهوم است. حیات اجتماعی شیعه به عنوان یک جامعه مستقل و پویا، در گرو اندیشه مهدویت شیمی است؛ اگر این معنا از جامعه شیعی گرفته شود، هویت مستقلی نخواهد داشت. شیعه به خاطر ظهور زندگی می کند، و به سمت ظهور حرکت می کند و اینجاست که مفهوم «انتظار» شکل می گیر د. معنای حیات انتظار را به وجود می آورد و به آن «جهت» می دهد و آن را دستیابی و       به پویایی و تحرک تبدیل می کند. همچنین شیعه به خاطر مهدی و ظهور او همه سختی ها و ناملایمات را تحمل می کند. مهدی و ظهور او همه سختی ها و ناملایمات را تحمل می کند.مهدی و ظهور او حضور او و دولت او، ارزش های والایی هستند که می توان به خاطر آن همه دشواری ها را تحمل کرد. حضرت مهدی معنای بلندی است که کشته شدن در رکابش برترین آرزوی آزادگان است. شیعه به خاطر مهدی زنده است و به خاطر مهدی زندگی می کند. و به خاطر مهدی تلاش می کند و به خاطر مهدی همه سختی ها را تحمل می کند و حتی حاضر است به خاطر مهدی جان خویش را فدا کند. در طول تاریخ غیبت چه رنج هایی که یعنی متحمل شده، اما هرگز هویت و حیات اجتماعی خویش را از دست نداده است. آنچه شیعه او را در میان این همه مشکلات زنده و بالنده نگه داشته، این است که مهدی معنای زندگی اوست؛ در غیر این صورت، شیعه می بایست سال ها و بلکه قرن هایش نابود و در فرهنگ های دیگر هضم شده باشد. جالب اینجاست که حتی در زمان دیگر معصومین نیز آنچه حیات و هویت اجتماعی شیعه را حفظ می کرد، ظهور و انتظار مهدی (ع) بود. این که امامان معصوم (ع) پیش از تولد و غیبت حضرت مهدی (ع) شیعه را به ظهور او و عدالت گستری اش نوید می دادند. به همین جهت بوده است. نه تنها در دوران غیبت بلکه و در زمان حضور دیگر معصومین (ع) نیز یاد و نام مهدی (ع) معنا بخش حیات بوده است. نام و یاد مهدی (ع) امیر دل ها، قوت قلب ها. و توان بدن ها برای حرکت به سوی آرمان الهی بشریت است.
و مساله مهدویت و ظهور امام زمان از ابعاد مختلفی مورد بررسی قرار گرفته و یا قابل بررسی است یکی از ابعادی که در این موضوع قابل طرح است و شاید کمتر به آن توجه شده باشد مساله معنای حیات است که بحث در این زمیه را نوشتار کنیم. 
معرفت امام (عج) و فلسفه آفرینش
 پرسش از فلسفه آفرینش، پرسش همیشگی آدم خاکی بوده و این موضوع همواره ذهن انسانها را به خود مشغول داشته است :
روزها فکر من این است و همه شب سخنم   که چرا غافل از احوال دل خویشم
از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود        به کجا می روم آخر،    بی وطنم
اهیمت این پرسش موجب شده است که قرآن کریم و روایات معصوم (ع) در موارد متعددی به تشریح و تحلیل فلسفه آفرینش انسان بپردازد. یکی از مهم ترین موضوعاتی که در آیات و روایات به عنوان فلسفه خلقت مطرح شده، رسیدن به معرفت نیازمند بحث تفصیلی است، اما در یکی از روایتهای که از وجود مقدس حضرت اباعبدالله الحسین (ع) نقل شده چنان زیبا و در کوتاه ترین عبارات به این موضوع پرداخته شده که ما را از بسیاری مباحث تفصیلی بی نیاز می سازد. آن حضرت در این روایت می فرماید:
هان ای مردم ! همانا خداوند ـ بزرگ باد یاد او ـ بندگان را نیافرید مگر برای این که او را بشناسد، پس هر گاه او را بشناسد او را بپرستند و هرگاه او را بپرستند، با پرستش او از بندگی هر آنچه جز خداست بی نیاز کردند. مردی سوال  کرد: ای فرزند رسول خدا، پدر و مادرم فدایت معرفت خدا چیست؟ حضرت فرمود: این است که اهل هر زمانی، امامی را که باید از او فرمان برند، بشناسد.
آری، فلسفه آفرینش انسان رسیدن به مقام معرفت خداست، اما این معرفت حاصل نمی شود مگر به معرفت امام و حجت عصر (ع)؛ چرا که امام آئینه تمام حق و واسطه شناخت خداست. چنان که امام صادق (ع) فرمودند:
ما دانایان (برپادارندگان) به امر خدا و دعوت کنندگان به راه او هستیم. به واسطه ما خدا شناخته و پرستیده می شود. ما راهنایان به سوی خدا هستیم و اگر ما نبودیم خدا پرستیده نمی شد. 
خانه حضرت مهدی (ع) کجاست؟
 پنهان زیستی حضرت مهدی (ع) نه تنها چگونگی زندگی آن حضرت را در هاله ای از اسرار فرو برد. که بسیاری از موضوعات مربوط به حیات آن حضرت را نیز جز و امور پنهان نظام هستی قرار داده است.
یکی از مهم ترین این امور پنهان، محل زندگی آن حضرت در طول غیبت ایشان است. از این رو بسیاری علاقه مندند بدانند که خورشید پنهان در کدامین بخش از این کره خاکی به گذران عمر میپردازد و به بیان دیگر کدامین قسمت از زمین این منزلت را دارد؟
میلیونها انسان عاشق و شیفته صدها سال است که در هر پگاه آدینه زبان به توبه می گشایند و این گونه می سرایند: ای کاش می دانستم در چه جایی منزل گرفته ای و چه سرزمین و مکانی تو را در بر گرفته است. آیا در کوه رضوایی و یا جای دیگری و یا دردی هستی؟  دشار است بر من که مردمان را ببینم و تو دیده نشوی.
حال برای رشن کردن این موضوع، پای به گلستان کدام معصومین (ع) می گشاییم و با سیری در کلام نورانی ایشان از آن انفاس قدسی برای حل این معما استهداد می طلبیم.
با یک نگاه کلی در این بوستان پر طراوت به چهار دسته روایت در این موضوع بر می خوریم که هر یک محل زندگی آن حضرت را در دوره الی از حیات پر برکت ایشان تصویر کشیده است. اگر چه در مورد برخی دوره ها صراحت و روشنی بیشتری وجود دارد و برخی از دوره ها بنا بر عللی به اجمال و ابهام پاسخ داده شده است.
این دوره عبارتند از:
۱-    دوران زندگی با پدر بزرگوار خود امام حسن عسکری (ع) (۲۵۵ ـ ۲۶۰ق): شکی نیست که آن امام همام در شهر سامرا و در خانه پدرش امام حسن عسکری (ع) دیده به جهان گشود و تا پایان عمر شریف پدر خود در کنار آن حضرت می زیست این دوراتن بنا بر قول مشهور از نیمه شعبان سال ۲۵۵ ق آغاز و در هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ ق پایان یافت.
۲-    دوران غیبت صغراد (۲۶۰ تا ۳۲۹ ق): غیبت صغری عبارت است از دوران پنهان زیستی کوتاه مدت حضرت مهدی (ع) که طبق نظر مشهور با شهادت امام حسن عسکری (ع) (سال ۲۶۰ ق) آغاز شده و با رحلت چهارمین نایب خاص آن بزرگوار سال ۳۲۹ ق به پایان رسیده است که مجموعا ۶۹ سال می شود.
امام صادق (ع) در این زمینه نقل شده است که فرمود:  برای حضرت قائم دو غیبت است یکی کوتاه و دیگری طولانی در غیبت اول جز شیعیان مخصوص از جای آن حضرت خبر ندارند و در غیبت دیگر جز دوستان مخصوصش از جای او خبر ندارند.
در دوران غیبت صغرا، از سفیران چهارگانه (نواب صفوی) کسی نزدیک تربه آن حضرت ذکر نشده است و ایشان هم تماما در عراق و همواره با حضرت در ارتباط بوده اند و توقعات فراوانی حضرت به دست آنها شرف صدور یافته است. بنابراین می توان گفت بخشی از عمر آن حضرت در این دوران در عراق سپری شده است.
و در بعضی از روایات نقل شده است که در دوران غیبت در مدینه منوره سپری کرده اند.
۳-    دوران غیبت کبرا: اصطلاحا غیبت کبری به مدت زمان پنهان زیستی حضرت مهدی (ع) گفته می شود که با وفات آخرین نایب خاص در سال ۳۲۹ ق آغاز و همچنان ادامه دارد و تنها خداوند متعال است که پایان آن را می داند.
روایاتی در این باره به محلهای مختلفی اشاره کرده اند که برخی از آنها از این قرارند:
الف: مدینه طیبه (منوره)
ب: ناصیه ذی طوسی: در یک فرسخی مکه و داخل حرم قرار دارد و از آنجا خانه های مکه دیده می شود. برخی از روایات آن محل را به عنوان جایگاه حضرت مهدی (ع) در دوران غیبت معین کرده اند.
در برخی دیگر از روایات ذکر شده است که حضرت مهدی (ع) قبل از ظهور در ذی طوسی به سر می برد و آن گاه که اراده الهی بر ظهور آن حضرت تعلق گیرد از انجا وارد مسجد الحرام می شود.
امام باقر (ع) در این باره فرمودند: قائم (ع) در میان گروهی به شمار اهل بدر – سیصد و سیزده تن از گردنه ذی طوسی پائین می آیند تا آن که پشت خود را به حجر الاسود تکیه دهد و پرچم پیروز را به اهتراز در می آورد.
ج: دشتها و بیابانها
این نامعلوم بودن محل زندگی آن حضرت در دوران غیبت کبرا سبب شده تا عده ای به گمانه زنی هایی بعضا گشت و واهی بپردازند. و به طرح محلهایی که اثبات انها کاری بس مشکل است روی آورند.
افسانه جزیره خضرا یا مثلث بومودا و مانند آن حکایتهایی است که در تاریخ پر فراز و فرود این اعتقاد رخ نموده است ولی همواره روشنگران این مذهب حق، مردم را از لغزش در این بیراهه ها برخور داشته اند.
۴ ـ دوران ظهور و حکومت مهدی (ع): دوران ظهور که درخشانترین فراز تاریخ و بهترین دوران حیات انسانی است، ویژگیهای فراوانی دارد که از جمله مهم ترین آنها حاکمیت آخرین معصوم و محبت الهی است. درباره محل زندگی حضرت مهدی (ع) و حکومت آن حضرت در عصر ظهور، روایات فراوانی وجود دارد. عمدتا در این روایات، مسجد محله را منزل آن حضرت و شهر کوفه را به عنوان پایگاه حکومتی آن حضرت معرفی کرده اند.
مسجد   شر افت بسیاری دارد؛ از جمله در روایات ذکر شده که در این مسجد، هزاران پیامبر به نماز ایستاده اند. امام صادق (ع) در مورد مسجد سهله فرمودند: به درستی که مسجد سهله منزل صاحب ماست آنگاه که [ پس از قیام ] تا با اهل خود در آنجا فرود آید و همچنین آن حضرت به ابابصیر فرمود: ای ابامحمد گویا حضرت قائم را در مسجد سهله می بینم که با زن و فرزندانش در آن نازل می شوند. ابوبصیر پرسید: آیا مسجد سهله خانه اش خواهد بود. حضرت فرمود: آری این مسجد منزل ادریس است. خداوند هیچ پیامبری را بر نینگیخت، مگر آن که در این مسجد نماز گزارد هر کس در این مسجد بماند  مانند آن است که در خیمه رسول خدا (ص) اقامت کرده است. هیچ مرد و زن مومنی نیست، مگر آن که دلش به سوی  آن مسجد پر می کشد. روز و شبی نیست مگر آن که فرشتگان به این مسجد پناه می برند و در آن به عبادت خدا می پردازند.
مهدی منتظر (ع) و پایان سیر تاریخ
بیشتر فلاسفه پوزیتولیست به ویژه مارکیتها در سده نوزدهم و بیستم، درباه سنتها و مرحله های تاریخ به بحث پرداخته اند. بهترین دستاورد که مارکسیسم، به اندیشه بشری تقدیم کرد. اصل تاریخی و کوشش برای کشف سنتها و مراحل تاریخ. نیز اهمیت شناخت قوانین آن برای پیش بینی مسیر حرکت تاریخ و پیامدهای آن بود. مارکسیم درباره شناخت سنتهای تاریخ و نقش آن در ارتقای بینش و آگاهی انسان و تاثیر فعالیتهای مثبت در رویکرد مرحله تاریخی که انتظار آن می رود نیز کاوش می کند.
اما مارکسیم با انکار وجود خدای متعادل و تعریف دین الهی در برخورد و تعامل با پیامبران، گرفتار لغزش شد که پیامبر آن عدم موفقیت در کشف مراحل کلی حرکت تاریخ و شاخت سنتهایی است که مقطع کنونی و گذرا را به مرحله آینده انتقال می دهد و در پایان محتومی نگه می دارد.
اندیشه بشری از راه افکار مارکسی در سده ۱۹ میلادی، جبر تاریخی را درک کرد و به کشف مراحل و مقاطع جبری تاریخ  و قوانین  کلی آن پرداخت اما در کشف خود به راه اشتباهی رفت. در مقابل اندیشه نبوی از آغاز پیدایش در بیش از هزار سال پیش تصور خود از حرکت جامعه بشری را بر اساس جبر تاریخی نهاد و اندیشه ای روشن از سنتها مراحل تاریخ را تقدیم کرد.
میراث دینی یهودیان و مسیحیان و مسلمانان، نصوص مشترکی را درباره سنتهای تاریخی به گزارش پیامبران در بر دارد. و پژوهشگران می توانند بگویند باور دینی به سنتهای تاریخی، از مهم ترین و اساسی ترین اعتقادات مشترک میان ادیان سه گانه اسلام یهودیت و مسیحیت است.
بنابراین، در برابر ما فقط اندیشه مشترکی درباره نهایت تاریخ بر اساس آن پایه ریزی می شود.



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

تقوی در نهج البلاغه

722

بازدید

آغاز سخن
در آیین مقدس اسلام ودر قرآن کریم تقوی و پرهیزگاری زیر بنای اعمال نیک هر انسان مسلمان و مومن قلمداد شده است که گویی منهای هیچ عبادت و هیچ طاعتی از انسان پذیرفته نیست:
انّما یتقبّل الله من المتقین.
جز این نیست که خداوند از متقیان وپرواداران می پذیرد.
اصولا تقوی و پرواداری هم هدف است وهم خود زمینه ساز و وسیله ای است برای پاکی وتعالی روح آدمی که هیچ مسلمان ومومنی بدون زمینه تقوی نمی تواند در راه ارشاد, هدایت و رستگاری گام بسپارد:
ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین.
این کتاب که تردید وشکی در آن نیست , مایه هدایت و رستگاری است فقط برای پرهیز گاران ومتقیان.
لذا می بینیم که مساله تقوی در قرآن و سنت پایگاهی عظیم دارد,کرارا ودر موارد متعددی از آن سخن به میان آمده واز بعدهای مختلفی مورد بحث قرار گرفته است واولیای دین پیرامون آن وبیان صفات متقین و فضائل آنان داد سخن داده اند.
وبا مطالعه نهج البلاغه نیز می توان دریافت که تقوی در نظر حضرت علی (ع)اهمییت بسیار داشته است .
به همین دلیل من وظیفه خود احساس کردمتا با تهیه مقاله ای گفتار آن حضرت را در مورد تقوی و متقین وآثار آن بیان کنم .
که در اینجا لازم می دانم از جناب آقای کیفی مسئول محترم واحدقرآن آموزش وپرورش ناحیه چهار که ازراهنمائی های ایشان بسیاراستفاده کردم تشکر کنم.ولازم میدانم از مدیریت و معاونین دبیرستان امام رضا(ع) وهمچنین مسئول کتابخانه این دبیرستان که کمکهای شایانی در این راه به من کردند کمال سپاسگزاری را داشته باشم .
تصویری از نهج البلاغه
نهج البلاغه کتابی است حاوی ۲۳۹ و ۷۹ نامه و ۴۸۰ حکمت و کلمات قصار که امیرالمؤمنین علی (ع) در زمان کوتاه خلافت خود ، ایراد نموده است و محمدبن حسین موسوی معروف به «سیدرضی» (359-406) که از بزرگان علماء شیعه است در سال ۴۰۰ هجری آنرا برشته تحریر در آورده است.
مؤلف نهج البلاغه درباره هدف از تألیف می گوید در آغاز جوانی شروع به تألیف کتابی درباره خصائص ائمه علیهم السلام نموده و مشتمل بر سخنان و سایر خصوصیات آنها بوده در بخش آخر مربوط به حضرت علی کلمات قصا آن حضرت را نوشتم که پس از این که برخی از دوستان آن را دیدند بسیار پسندیدند و از من تقاضا کردند که خطبه ها و نامه های آنحضرت را هم اضافه کنم. آنها می دانستند که چنین کتابی از لحاظ شاهکارهای فصاحت و بلاغت و گوهرهای درخشان ادب عربیت بی مانند خواهد بود ، زیرا امیرالمؤمنین(ع) سرچشمه فصاحت و زادگاه بلاغت است.
کتاب نهج البلاغه در مدت هزار سال همواره در آسمان علم و ادب و همچون خورشیدی فروزان ، درخشیده و نورافشانی کرده است و به زبان های زنده دنیا ، مانند انگلیسی ، فرانسه ، آلمانی ، فارسی و اردو ترجمه شده است و دانشمندان اسلامی صدها شرح و منتخب و مختصر و سیری در نهج البلاغه برای این کتاب نوشته اند۱٫
سید رضی در مورد نام این کتاب می گوید: این کتاب را بدان جهت نهج البلاغه نامیدم که بابهایش بر روی بیننده باز می گردد و به خواست و منظور خود نزدیک می شود. هم برآورنده نیاز دانشمند و دانشجو است و هم منتهای آرزوی بلیغ و زاهد و در ضمن آن سخنان شگفت آوری درباره توحید و عدل و منزه داشتن خدای سبحان و متعال از تشبیه او با خلق می آید تا هر شبهه ای در پرتو نور پراکنیهایش آشکار گردد و هر بیمار حقیقی با داروی شفابخش آن بهبودی یابد۲٫

تقوی از دیدگاه لغت
کلمه تقوی از ریشه (وقی ) گرفته شده که به معانی باپای برهنه و پاورچین وبا پروا راه رفتن ,اصلاح کردن چیزی و نگه داری آمده است وواژه (اتقا’)هم از باب افتعال به معانی پرهیز ,اجتناب ودوری گزیدن است و وقتی به خدا اضافه شده وگفته شود (اتق الله )به معنی ترسیدن از مجازات الهی است واحتراز از آن چیزی است که خداوند دوست نمی داردوکلمه (تقاه) نیز به معنای خشیت از مقام ربوبی است.
تقوی درقرآن
لغت تقوی و مشتقات ان در حدود دویست وسی و هشت مورد درقرآن آمده است,اما احصا و بررسی جامع آن که در حدیث وسنت آمده فرصتی بیشتر لازم دارد.
در قرآن مجید به آثار گوناگون تقوی اعم از فردی,اجتماعی,مادی ومعنوی اشارتهاشده است ومفسران گرانقدراسلام هم در تشریح و تحلیل ابعادمختلف آن قلمفرسائیها فرموده اند.
از نظر علامه طباطبائی متقیان همان مومنانند وهرگز تقوی خصوصیتی از خصوصیات طبقه أی از طبقات مومنان نیست بلکه تقوی صفتی است که درصورت تحقق ایمان و جامه وجود پوشیدن آن با همه مراحل ایمان جمع میشود و تحقق می یا بد.ودلیل این مطلب آن است که خدای متعال طایفه معینی از طوایف مومنان را با اختلاف درجات و طبقاتشان با صفت تقوی نستوده هر چند که طی آیه های نخست سوره بقره به ذکر چند صفت معرف تقوی پرداخته است و آن صفات عبارتند از:ایمان به غیب,اقامه نماز,انفاق ازآنچه که خداوندسبحان روزی فرموده,ایمان به آنچه که بر پیامبران نازل شده و یقین و اذعان به آخرت.
هرجا تقوی وجود داشته باشد ایمان نیز آنجا وجود دارد,که در حقیقت تقوی تحقق خارجی ایمان و عینیت آن است.
به هرحال در لابلای آیات قرآن برای تقوی آثار و نتایج گوناگونی ذکر شده است که می توان به اثر تقوی در معیشت دنیا و انعکاس آن در حیات نظامی اشاره کرد.
 

تقوی در نهج البلاغه
در لابلای سخنان وخطبه ها و نامه های علی (ع) در نهج البلاغه نیز بارها وبارها از تقوی و خصوصیات متقیان صحبت به میان آمده است وامام بزرگوار ومعصوم به مناسبتهای مختلف به آثار تقوی و چگونگی حیات پروا پیشگان در بعد های گوناگون آن اعم از مادی ,معنوی , فردی , اجتماعی , اخلاقی وغیره ونیز در تشریح صفات و مشخصات پرهیز گاران اشارتها فرموده است وحتی گاهی در این زمینه به القای خطبه مستقل و نسبتا مفصل پرداخته است که مهمترین و پر مضمون ترین آنها خطبه أی است که به خطبه همّام شهرت دارد.
و اینک به بررسی تک تک فضائلی که حضرت علی (ع) در مورد تقوی و متقین واثرات آن در تکامل بشری فرموده است می پردازیم:
برنامه روز و برخورد با مردم
و اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقیاء قد براهم الخوف بری اقداح ینظر الیهم الناظر فیحسبهم مرضی و ما بالقوم من مرض و یقول : لقد خولطواولقد – خالطهم امر عظیم لایرضون من اعمالهم القلیل و لایستکثرون الکثیر فهم لانفسهم متهمون و من اعمالهم مشفقون .
اما روز ، پس دانایان با حلم اند ، نیکوکاران پارسایند ، خوف و خشیت خدا آنان را چوبین کرده که قدشان همچون تیر تراشیده است . بیننده ای به خدا می نگرد ،‌پس بیمارشان می پندارد ؛ اما ابداً بیماری و ناخوشی ندارند . بیننده ای می گوید : اینان قاطی کرده اند . آری ، امر عظیمی در درون انان خلجان دارد :‌به عمل اندک و کم خشنود نیستند و کار زیاد را هم زیاد نمی دانند ؛‌خود را در انجام مسؤولیتها متهم می دارند و از پذیرفته نشدن اعمالشان خائف و بیمناک اند.
امیرالمومنین (ع) دراین بخش از کلامش نیز به بیان چند صفت فضیلت برای متقین پرداخته است :
۱٫حلم ( یا حکمت )‌.
۲٫ علم و دانش و آگاهی .
۳٫ احسان و نیکوکاری .
۴٫ تقوی .
۵٫ خوف .
۶٫ راضی و خشنود نبودن به عمل اندک .
۷٫ عمل خیر هر چند زیاد را زیاد ندانستن.
۸٫ خود را در انجام وظایف و مسؤولیتها متهم دانستن.
۹٫ از پذیرفته نشدن عملهای خیر بیمناک بودن.
و سرانجام بیان قضاوت مردم عامی و عادی است که تصور می کنند ایشان مریض اند و یا دچار اختلال هستند که لاغر اندام و آشفته خاطرشان می بینند. در حالی که چنین نیست و نه تنها آنان بیمار و رنجور نیستند بلکه تندرست تر و سالم تر از سایرین اند ، و نه تنها اختلال ندارند بلکه حواسی جمع تر از حواس مردم عادی دارند چون عواقب امور و نتایج اعمال را به دقت تمام و با دیدی الهی می نگرند.

۱٫    صفت حلم ، فضیلتی است میان دو رذیله مهانت و غضب که یکی تفریط است و دیگری افراط .
«مهانت » یعنی پستی و حقارت، که انسان هرگز در برابر هیچ امری خشونت و تندی نکند و در برابر هر عملی عکس العمل متناسب نشان ندهد و به اصطلاح آنچنان لین العریکه باشد که با هم ، اعم از خوب و بد ، و در برابر هر عملی ، چه صلاح و چه فساد ، یکسان برخورد کند و انعطافی و انفعالی عمل نماید- و متقین ، ابداً چنین نیستند – و « غضب » عبارت است از اینکه انسان با هم کس و درهمه جا خشونت و تندی به کار برد و هرگز مورد را ارزیایب نکند ، که پارسایان از این افراط نیز به دورند و صفت و خصلتی متعادل میان آن دو دارند؛ ی عنی حلیم اند ، بجا و بموقع نرمش و انعطاف دارند و در جای خود هم خشونت و تندی می کنند .
از سوی دیگر اگر نسخه بدل « حکما » را در نظر بگیریم – که در بعضی نهج البلاغه ها چنان آمده – حکمت نیز فضیلتی است از فضایل پارسایان که ایشان حکیمان اند و همه چیز و همه کس را در جایگاه متناسب خود می بینند و رعایت می نمایند مضاف بر اینکه حکمت هم مانند حلم از جنود و لشکریان عقل محسوب می شد.

۲٫    متقین ، عالم و دانشمند و خبیر و آگاه اند و از جنبه نیروی عقلانی و حکمت نظری و در تحلیل مسائل فکری و عقیدتی سرآمدند، که آنان با دانش و نظر و استدلال به معارف توحید و شناختهای الهی رسیده اند نه از روی تقلید و پیروی کورکورانه و بدون تفکر و اندیشه .

۳٫    متقی ، آدمی نیکوکار و اهل احسان و نیکی است ،‌که آن از صفات بارز مؤمن است و مؤمنان ، محسنان و نیکوکاران و ابرارند.

۴٫تقوی در این مورد به معنای خاص آن به کار رفته است ، یعنی ترس از خدا و مجازات او ،‌و لذا متقی و پارسا از کلیه قبایح کرداری و سیئات نفسانی می هیزد.

۵٫ وصف خوف . در مورد متقیان به طور مکرر صحبت از خوف و بیم به میان می آید و نیز از هویدایی و بروز آثار این خوف در سیما و جنات ایشان و درتن و اندامشان و در نفسیات و روحیاتشان صحبت می شود و با ملاحظه متعلقات خوف صفات دیگری برای پرواپیشگان و پارسایان ذکر می گردد مانند بیم از مردودی اعمال و عبادات و امثال آن.
امیر المؤمنین می فرماید : شخص متقی و پرهیزگار ، از خوف خدا و از ترس نافرمانی او و از بیم ارتکاب گناه و انجام موجبات خشم و غضب الهی ، شدیداً نگران است و لذا اندامی لاغر و باریک دارد.
امام سجاد علی بن الحسین (ع) وقتی می خواست وضو بگیرد رنگ رخسارش می پرید . خانواده اش می گفتند :‌چه امری پیش آمده است ؟ می فرمود : می دانید که در برابر چه ذاتی می خواهم بایستم ؟ ۱
خوف یکی از درجات عالی عرفانی است و مقام خائفان بس ارجمند و والاست . خوف یک صفت اثباتی است که به مؤمن جرأت ،‌شهامت و شجاعت می بخشد ، زیرا او تنها از مجازات و کیفر الهی می ترسد و از ما سوی الله واهمه ای ندارد و به همین سبب همه از او بیم دارند و برایش حساب بازمی کنند.
و امام صادق (ع) فرمود :
من خاف الله اخاف الله منه کل شی و من لم یخف الله اخافه الله من کل شی.۲
هر کس از خدا بترسد ، خداوند همه چیز را از او می ترساند و هر کس از خدا نترسد ، خداوند او را از همه چیز می ترساند.
شارح بحرانی در اینجا از شرح خطبه چنین می نویسد : خوف و ترس آنچنان متقی رامشغول می کند که او بر بدن و صلاح آن نمی پردازد و در نتیجه ،‌اشتها و قوه غازیه از ایجاد بدل ما یتحلل باز می ماند و اندامش لاغر و باریک می گردد ،‌همچون چوبی تراشیده و دراز ، و به سبب همین وضع بیننده او را مریض می پندارد ، در صورتی که او اصلاً مریض نیست ،‌و بیننده چنین می انگارد که او گرفتار اختلاس حواس است و این اشاره به حالتی است که برای برخی عارفان به هنگام ارتباط بامبداء اعلی رخ می دهد که به بدن خود نمی رسند و حرکات و سخنان خود را نمی توانند ضبط کنند و در نتیجه سخنی نامتعارف و ناخوشایند برای ظاهر بینان شریعت به زبان می آورند ، پس آنان را به اختلال حواس ،‌و جنون و گاهی هم به کفر و بیدینی نسبت می دهند… 1
به نظر می رسد که این گونه برداشت از بیان علی (ع) دور افتادن از شریعت و طریقتی است که انبیای عظام ، بخصوص رسول خاتم محمد مصطفی (‌ص) و او صیای کرامش ، در تعالیم اسلام بیان داشته اند . آنان در برنامه هایشان کوشیده اند که در انسانها از همه نظر تعادل ایجاد کنند ،‌اعم از جنبه های روحی و جسمی ، و اینچنین برداشت صوفی منشانه و تفسیر یک بعدی کلام امیرالمومنین (ع) تداعی امری می کند که از سیره خود آنان به دور است .
پس چگونه می توان تصور کرد که مردی عارف و انسانی متقی و پارسا حرفی بزند که با ظاهر شریعت سازگار نباشد ، که اعتبار شریعت به ظاهر و باطن هر دو است نه به یکی . پس بهتر است تفسیر کلام علی (ع) را از بیان خود او بگیرم.

۶٫متقی به عمل اندک راضی و خشنود نیست . او هر چند اعمال خیر و پسندیده انجام دهد باز آن را کم می شمارد . یکی از شارحان نهج البلاغه می نویسد : تصور متقضیان در مورد خویش آن است که برای مبارزه و کار و کوشش و تلاش آفریده شده اند نه برای تنبلی و بطالت.۱
به هر حال ، چون افراد متقی به غایات شریفه و اهداف عالیه عبادات آگاه اند و نتایج اعمال صالحه ، که عبارت از دور شدن از آتش و ورود به بهشت است ، برایشان معلوم و مکشوف می باشد و می دانند که هر چه عمل خیر بیشتر انجام دهند ، به رضوان الهی بهتر خواهند رسید ؛ لذا هر چند عمل خیر زیاد انجام دهند آن را با در نظر گرفتن این هدف و غایت ، اندک می شمارند.

۷٫پارساریان هر چند عمل خیر فراوان انجام می دهند مع ذلک دچار عجب و غرور نمی شوند ، که عجب در عبادت و بندگی موجب حبط و بطلان اعمال عبادی می شود و انسان را بر لبه پرتگاه سقوط قرار میدهد.
امام محمد باقر (ع) فرمود : سه چیز کمر انسان را می شکند : اول اینکه انسان عمل خودرا زیاد بداند ، دوم گناهان خویش را فراموش کند ، سوم خود بین باشد و از رأی و فکر خویش خوشش آید.۱

۸٫متقی با اینکه هر چند در توان دارد انجام می دهد و در عمل به وظیفه و مسؤولیت بندگی قصور و کوتاهی نمی کند مع ذلک خودرا متهم می دارد و همیشه از خطا و تقصیر بیمناک است .
امیرالمومنین (ع) در خطبه پنجاه و دو نهج البلاغه می فرماید : به خدا سوگند ، اگر دلهای شما آب شود و چشمایتان از شوق خدا و یا ترس او خون بگرید ، پس تا دنیا باقی است زنده بمانید و عمر کنید ، اعمال خیر شما ، هر چند که تمام قدرت و کوشش خود را به کار گیرید ، با نعمتهای بزرگ خدا و فقط این نعمت که او شما را به سوی ایمان رهنمون شده است برابری نتواند کند.
و امام ابوالحسن موسی الکاظم (ع) فرمود : ای فرزندم ! هر چه می توانی در عبادت و بندگی خدا بکوش ، مع ذلک خود را از دایره تقصیر و کوتاهی در عبادت خدا خارج مدان ؛ چون خداوند آن گونه که شایسته است ، عبادت نمی شود.۲

۹٫خوف از مردودی اعمال خیر و عبادات ،‌از دیگر صفات متقین است . و این چند صفت اخیر در ارتباط هم اند ، زیرا که دانستن طاعت هر چند زیاد باشد و کافی ندانستن عبادات زیاد در برابر عظمت خداوند و نعمتهای بیکرانش و نداشتن عجب به چند عمل خیر ، مجموعاص حالتی در انسان متقی ایجاد می کند که او را وامی دارد تا اعمال و عباداتش خالص و به دور از هرگونه شائبه ریا و ناخالصی باشد ؛‌لذا همیشه بیم از آن دارد که عملهایش به او مردود شود .
در تفسیر همین آیه از رسول خدا سوال می شود که آیا مقصود کسانی هستند که معصیت و نافرمانی خدا می کنند ، مرتکب زنا و سرقت می شوند و می و شراب می نوشند و مع ذلک از خدا می ترسند ؟ در پاسخ فرمود : نه بلکه منظور از آیه کسانی هستند که روزه می گیرند و صدقه می دهند و نماز می خوانند ، مع ذلک می ترسند که از ایشان ، پذیرفته نشود۱

عکس العمل متقی در برابر تنا گویی مردم
اذا زکی احد منهم خاف ممایقال له فیقول انا اعلم بنفسی من غیری وربی اعلم بی منی بنفسی اللهم لا تواخذنی بما بقولون و اجعلی افضل مما یظنون و غفرلی ما لایعلمون.
هرگاه یکی از ایشان تجلیل و تعریف شود و مورد ستایش و تمجید قرار گیرد ، از این کار بیمناک می گرددو می گوید من بر نفس خودم از دیگران آگاهترم و پروردگار من هم از خود من بر نفس من واقفتر و داناتر است . خدایا ! مرا در مقابل آنچه می گویند مؤاخذه مفروما و مرا بهتر از آنچه اینان می پندارند قرار بده و بر من ببخش آنچه  را که مردم از آن بی خبرند.
شخص متقی و پرواپیشه وقتی مورد ستایش قرار می گیرد و کسی او را مدح و ثنا می گوید و کمالات و فضایل او رامطرح می سازد ، از این کار نه تنها خوشش نمی آید و برخود نمی بالد و دچار عجب و خود بهتربینی نمی شود بلکه این عمل ستایشگران و مداحان را وسیله ای قرار می دهد برای ابتهال به درگاه ربوبی. بنابراین با نیایش به پیشگاه الهی ، در مقام خنثی سازی هر اثری بر می آید که از نظر روانی ممکن است این مدح و ثنا در روح او باقی بگذارد .

اصولاً تزکیه و ستایش نفس و بالیدن به وجود فضایل و کمالات ، موجب لغزش و انحطاط انسان می شود و او را دچار غرور و عجب و از خود راضیگری می کند ؛ لذا خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقی.۱
خود را نستایید و تزکیه نفس نکنید ، که خداوند داناتر است که چه کسی با تقوی و متقی است .
شیخ طبرسی در تفسیر این آیه می نویسد : خودرا بزرگ مشمارید و نفس خود را با صفاتی که ندارد تعریف و تمجید نکنید ، چون خداوند به نفس شما آگاهتر است ،و یا مقصود آن است که عبادات و اعمال نیکتان را ذکر نکنید و خود را به سبب انجام آن کارها تعریف و تمجید ننمایید ، که در این صورت ، اعمال و عبادتهای شما خالصتر و به خشوع نزدیکتر و از ریا و ناخالصی دورتر خواهد بود، و خداوند داناتر است که چه کسی از شرک و گناهان کبیره می پذیرد و یا نیکوکار ، مطیع و مخلص است.۲
و امام محمد باقر (ع) در تفسیر آیه مزبور فرمود :یکی از شما به زیادی نماز ، روزه ، زکات و عبادت افتخار نکند ، زیرا خداوند داناتر است که متقی و پرهیزگار کیست.۳
محمد جواد مغنیه می نویسد : انسان دو گونه زندگی دارد : ظاهری و باطنی. زندگی ظاهری اش برای مردم است ، اما زندگانی باطنی و درونی اش برای خداست ، و این تنها خداوند است که از درون وباطن انسان مطلع و با خبر است نه دیگران ۴



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

مهریه در اسلام

533

بازدید

حقوق زن در اسلام

مقدمه
    یکی از سنن بسیار کهن در روابط خانوادگی بشری این است که مرد هنگام ازدواج، برای زن «مهر» قائل می شده است. چیزی از مال خود به زن یا پدر زن خویش می پرداخته است. و به علاوه در تمام مدت ازدواج عهده دار مخارج زن و فرزندان خویش بوده است.
    ریشه این سنت چیست؟ چرا و چگونه به وجود آمده است؟ مهر دیگر چه صیغه ای است؟ نفقه دادن به زن برای چه؟ آیا اگر بنا باشد هر یک از زن و مرد به حقوق طبیعی و انسانی خویش نائل گردند و روابط عادلانه و انسانی میان آنها حکمفرما باشد و با زن مانند یک انسان رفتار شود مهر و نفقه مورد پیدا می کند؟ یا اینکه مهر و نفقه یادگار عهدهایی است که زن مملوک مرده بوده است، مقتضای عدالت و تساوی حقوق انسان ها، خصوصاً در قرن بیستم، این است که مهر و نفقه ملغی گردد، ازدواج ها بدون مهر صورت گیرد و زن خود مسؤولیت مالی زندگی خویش را به عهده بگیرد و در تکفل مخارج فرزندان نیز با مرد متساویاً شرکت کند.
    سخن خود را از مهر آغاز می کنیم. ببینیم مهر چگونه پیدا شده و چه فلسفه ای داشته و جامعه شناسان پیدایش مهر را چگونه توجیه کرده اند؟

تاریخچه مهر
    می گویند در ادوار ما قبل تاریخ که بشر به حال توحش می زیسته و زندگی شکل قبیله ای داشته، به علل نامعلومی،‌ ازدواج با همخون جائز شمرده نمی شده است. جوانان قبیله که خواستار ازدواج بوده اند ناچار بوده اند از قبیله دیگر برای خود همسر و معشوقه انتخاب کنند، از این رو برای انتخاب همسر به میان قبایل دیگر می رفته اند. در آن دوره ها مرد به نقش خویش در تولید فرزند واقف نبوده است،‌یعنی نمی دانسته که آمیزش او با زن در تولید فرزند مؤثر است، فرزندان را به عنوان فرزند همسر خود می شناخته نه به عنوان فرزندان خود،‌ با اینکه شباهت فرزندان را با خود احساس می کرده نمی توانسته علت این شباهت را بفهمد. قهراً نیز فرزندان نیز خود را فرزند زن می دانسته نه فرزند مرد، و نسب از طریق مادران شناخته می شد نه از طریق پدران. مردان موجودات عقیم و نازا به حساب می آمده اند و پس از ازدواج به عنوان یک طفیلی که زن فقط به رفاقت با او و به نیروی بدنی او نیازمند است در میان قبیله زن به سر می برده است، این دوره را دوره «مادرشاهی» نامیده اند.
    هنگامی که مرد در نقش خویش در تولید فرزند واقف شد خود ساخت و ریاست خانواده را به عهده گرفت و به اصطلاح دوره «پدر شاهی» اغاز شد.
    در این دوره نیز ازدواج با همخون جائز شمرده نمی شد و مرد ناچار بود از میان قبیله دیگر برای خود همسر انتخاب کند و به میان قبیله خود بیاورد. و چون همواره جالت جنگ و تصادم میان قبایل حکمفرما بود انتخاب همسر از راه ربودن دختر صورت می گرفت. یعنی جوان دختر مورد نظر خویش را از میان قبیله دیگر می ربود.
    تدریجاً صلح جای جنگ را گرفت و قبایل مختلف می توانستند همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند، در این دوره رسم ربودن زن منسوخ شد و مرد برای اینکه دختر مورد نظر خویش را به چنگ آورد می رفت به میان قبیله دختر اجیر پدر زن می شد و مدتی برای او کار می کرد و پدر زن در ازاء خدمت داماد دختر خویش را به او می داد و او آن دختر را به میان قبیله ی خویش می برد.
    تا اینکه ثروت زیاد شد، در این وقت مرد دریافت که به جای اینکه سال ها برای پدر عروس کار کند بهتر است که یکجا هدیه لایقی تقدیم او کند و دختر را از او بگیرد، این کار را کرد و از این جا «مهر» پیدا شد.
    روی این حساب، در مراحل اولیه،‌مرد به عنوان طفیلی زن زندگی می کرده و خدمتکار زن بوده است، در این دوره زن بر مرد حکومت می کرده است. در مرحله بعد که حکومت به دست مرد افتاد، مرد زن را از قبیله دیگر می ربوده است. در مرحله سوم مرد «پیشکش» تقدیم پدر زن می کرده است و رسم مهر از اینجا ناشی شده است.
    می گویند – مرد از آن وقتی که سیستم «مادر شاهی» را ساقط کرد و سیستم «پدر شاهی» را تأسیس نمود زن را در حکم برده و لااقل در حکم اجیر و مزدور خویش قرار داد و به او به چشم یک ابزار اقتصادی که احیاناً شهوت را را نیز تسکین می داد نگاه می کرد. به زن استقلال اجتماعی و اقتصادی نمی داد. محصول کارها و زحمات زن متعلق به دیگری یعنی پدر یا شوهر بود. زن حق نداشت به اراده خود شوهر انتخاب کند و به اراده خود برای خود فعالیت اقتصادی و مالی داشته باشد و در حقیقت پولی که مرد به عنوان مهر می داده و مخارجی که به عنوان نفقه می کرده است در مقابل بهره اقتصادی بوده که از زن در ایام زناشوئی می برده است.

مهر در نظام حقوقی اسلام
    مرحله پنجمی هم هست که جامعه شناسان و اظهار نظر کنندگان درباره آن سکوت می کنند، در این مرحله مرد هنگام ازدواج یک «پیشکشی» تقدیم خود زن می کند و هیچ یک از والدین حقی به آن پیشکشی ندارند، زن در عین اینکه از مرد پیشکشی دریافت می دارد استقلال اجتماعی و اقتصادی خود را حفظ می کند، اولاً به اراده خود شوهر انتخاب می کند نه به اراده پدر یا برادر. ثانیاً در مدتی که در خانه پدر است، همچنین در مدنی که به خانه شوهر میرود کسی حق ندارد او را به خدمت خود بگمارد و استثمارکند، محصول کار و زحمتش به خودش تعلق دارد نه به دیگری و در معاملات حقوقی خود احتیاجی به قیمومت مرد ندارد.
    مرد از لحاظ بهره برداری از زن، فقط حق دارد در ایام زناشوئی از وصال او بهره مند شود و مکلف است مادامی که زناشوئی ادامه دارد و از وصال زن بهره مند می شود زندگی او را در حدود امکانات خود تأمین نماید.
    این مرحله همان است که اسلام آن را پذیرفته و زناشوئی را بر این اساس بنیان نهاده است. در قرآن کریم آیات زیادی هست درباره این که مهر زن به خود زن تعلق دارد نه به دیگری. مرد باید در تمام مدت زناشوئی عهده دار تأمین مخارج زندگی زن بشود و در عین حال درآمدی که زن تحصیل می کند و نتیجه کار او به شخص خودش تعلق دارد نه به دیگری – پدر یا شوهر.
    این جاست که مسئله مهر و نفقه شکل معماوشی پیدا می کند، زیرا در وقتی که مهر به پدر دختر تعلق می گرفت و زن مانند یک برده به خانه شوهر می رفت و شوهر او را استثمار می کرد، فلسفه مهر بازخرید دختر از پدر بود و فلسفه نفقه مخارج ضروری است که هر مالکی برای مملوک خود می کند، اگر بناست چیزی به پدر زن داده نشود و شوهر هم حق ندارد زن را استثمار و از او بهره برداری اقتصادی بکند، و زن از لحاظ اقتصادی استقلال کامل دارد و حتی از جنبه حقوقی نیازی به قیمومت و اجازه و سرپرستی ندارد، مهر دادن و نفقه پرداختن برای چه؟

نگاهی به تاریخ
    اگر بخواهیم به فلسفه مهر و نفقه در مرحله پنجم پی ببریم باید اندکی توجه خود را به دوره های چهارگانه ای که قبل از این مرحله گفته شده معطوف کتیم. حقیقت این است آنچه در این باره گفته شده جز یک سلسله فرضها و تخمینها چیزی نیست. نه حقایق تاریخی است و نه حقایق علمی و تجربی. پاره ای قرائن از یک طرف و بعضی فرضیه های فلسفی درباره انسان و جهان از طرف دیگر منشاء پدید آمدن این فرضها و تخمینها درباره ی زندگی بشر ماقبل تاریخ شده است. آنچه درباره دوره باصطلاح مادرشاهی گفته شده چیزی نیست که به این زودی ها بتوان باور کرد، و همچنین چیزهایی که درباره فروختن دختران از طرف پدران و استثمار زنان از طرف شوهران گفته اند.
    در این فرضها و تخمینها دو چیز به چشم می خورد – یکی اینکه سعی شده تاریخ بشر اولیه فوق العاده قساوت آمیز و خشونت بار و عاری از عواطف انسانی تفسیر شود، دیگر اینکه نقش طبیعت از لحاظ تدابیر حیرت انگیزی که برای رسیدن به هدف های کلی خود به کار می برد نادیده کرفته شده است.
    این گونه تفسیر و اظهار نظر درباره انسان و طبیعت برای غربی میسر است اما برایر شرقی –اگر افسون شده تقلید غرب نباشد- میسر نیست، غربی به علل خاصی با عواطف انسانی بیگانه است، قهراً نمی تواند برای عاطفه و جرقه های انسانی نقش اساسی در تاریخ قائل شود، غربی اگر از دنده اقتصاد برخیزد نان می بیند و بس، تاریخ از نظر او ماشینی است که تا نان به خوردش ندهی حرکت نمی کند و اگر از دنده مسائل جنسی برخیزد انسانیت و تاریخ انسانیت با همه ی مظاهر فرهنگی و هنـری و اخـلاقی و مذهبی و با همه ی تجلیات عالی و باشکوه معنوی، جز بازی های تغییر شکل یافته ی جنسی نیست و اگر از دنده سیادت و برتری طلبی برخیزد سرگذشت بشریت از نظر او یک سره خونریزی و بیرحمی است.
    غربی در قرون وسطی از مذهب و به نام مذهب شکنجه ها دیده و آزارها کشیده و زنده زنده در آتش انداختن ها مشاهده کرده است، به همین جهت از نام خدا و مذهب و هر چیزی که این بو را بدهد وحشت می کند و از این رو با همه ی آثار و علائم فراوان علمی که از هدف داشتن طبیعت و واگذار نبودن جهان به خود می بیند کمتر جرئت می کند به اصل «علت غائی» اعتراف کند.
    ما از این مفسران نمی خواهیم که به وجود پیامبران که در طول تاریخ ظهور کرده اند و منادی عدالت و انسانیت بوده اند و با انحرافات مبارزه می کرده اند و نتایج ثمربخشی از مبارزات خود می گرفته اند اقرار و اعتراف کنند، از آنها می خواهیم که لااقل نقش آگاهانه طبیعت را فراموش نکنند.
    در تاریخ روابط زن و مرد قطعاً مظالم فراوان و قساونهای بی شماری رخ داده است. قرآن قساوت آمیز ترین آنها را حکایت کرده است، اما نمی توان گفت سراسر این تاریخ، قساوت و خشونت بوده است.

فلسفه ی حقیقی مهر
    به عقیده ی ما پدید آمدن مهر نتیجه ی تدبیر ماهرانه ای است که در متن خلقت و آفرینش برای تعدیل روابط زن و مرد و پیوند آنها به یکدیگر به کار رفته است.
    مهر از آنجا پیدا شده که در متن خلقت نقش هر یک از زن و مرد در مسئله عشق مغایر نقش دیگری است. عرفا این قانون را به سراسر هستی سرایت می دهند، می گویند قانون عشق و جذب و انجذاب بر سراسر موجوداتو مخلوقات از لحاظ اینکه هر موجودی وظیفه خاصی را باید ایفا کند متفاوتند، سوز در یک جا و ساز در جای دیگر قرار داده شده است.
    فخر الدین عراقی شاعر معروف می گوید:
ساز طرب عشق که داند که چه ساز است
                    کز زخمه آن نه فلک اندر تک و تاز است
    رازی است در این پرده گر آنرا بشناسی
                    دانی که حـقیقت زچـه دربند مـجاز است
    عشق است که هر دم بدگر رنگ درآید
                    ناز است به جائی و به یک جای نیاز است
    در صورت عاشق چه درآید همه سوز است
                    در کسوت معشوق چه آید همه ساز است
    دانشمندان می گویند: مرد از زن شهوانی تر است، در روایات اسلامی وارد شده که مرد در مقابل شهوت تواناتر و خوددارتر آفریده شده است، نتیجه هر دو سخن یکی است، به هر حال مرد در مقابل غریزه از زن ناتوان تر است، این خصوصیت همواره به زن فرصت داده است که دنبال مرد نرود و زود تسلیم او نشود و بر عکس مرد را وادار کرده است که به زن اظهار نیاز کند و برای جلب رضای او اقدام کند، یکی از آن اقدامات این بوده که برای جلب رضای او و به احترام موافقت او هدیه ای نثار او می کرده است.
    مهر، باحیا و عفاف زن یک ریشه دارد، زن به الهام فطری دریافته است که عزت و احترام او به این است که خود را رایگان در اختیار مرد قرار ندهد و به اصطلاح شیرین بفروشد.
    همین ها سبب شده که زن توانسته با همه ناتوانی جسمی، مرد ره به عنوان خواستگار به آستانه خود بکشاند، مردها را به رقابت با یکدیگر وادار کند،‌با خارج کردن خود از دسترسی مرد عشق رمانتیک به وجود آورد،‌مجنونها را به دنیال لیلی ها بدواند و آنگاه که تن به ازدواج با مرد می دهد عطیه و پیشکشی از او به عنوان نشانه ای از صداقت او دریافت دارد.



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...



هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi