بازدید
با توسعه جغرافیای سیستماتیک و تئوریک نیاز به یک تعریف جدید احساس میشد.در اواخر دهه شصت ارائه و تعریف تغییرات دیدگاهی، این علم را پدیدار ساخت. جکسون کار اساسی جغرافیای سیاسی را بررسی پدیدههای سیاسی در جایگاه منطقهای آنها تعریف کرد، در حالی که آکادمی ملی علوم در کمیته ویژه جغرافیا مصالحهای میان دیدگاهها ایجاد کرده و کار اساسی جغرافیای سیاسی را بررسی کنش متقابل منطقه جغرافیایی و فرآیند سیاسی دانست. دو تن از جغرافیدانان به نامهای کوهن و رزنتال با استفاده از متدولوژی جدید الگویی طرح کردند که نقش سیاسی انسان در جامعه و ارتباط آن با سرزمین و نتایج حاصل از این ارتباط را در تشکیل نظام سیاسی نشان میدهد.در این الگو نقش سیاسی انسان بصورت ایدئولوژی سیاسی، ساختار سیاسی و تصمیمهای اجرایی بروز میکند.
نگاهی به تحولات جغرافیای سیاسی
ظهور جغرافیای سیاسی بصورت یک شاخه منسجم جغرافیای انسانی از پدیدههای قرن حاضر است ولی این بدان معنا نیست که در گذشته فیلسوفان و نویسندگان بزرگ به تاثیرات متقابل سیاست در مظاهر گوناگونش، و محیط فیزیکی توجهی نداشتهاند از نوشتههای هرودوت، افلاطون ، ارسطو، فتسکیو، و هگل چنین بر می آید که این نویسندگان، مشاهدات جغرافیایی – سیاسی خود را بدون آگاهی از وجود چنین شاخه مستقلی تحت عنوان جغرافیای انسانی به رشته تحریر در آوردهاند در میان متقدمان ارسطو بویژه با شکلدهی یک دولت ایدهآل ریشهای عمیق برای برخی مفاهیم جغرافیای سیاسی بوجود آورد وی معتقد بود که در یک دولت ایدهآل و نمونه نسبت بین جمعیت و وسعت قلمرو و کیفیت آنها مهم است وی برای پایتخت شدن یک شهر، شرایطی را لازم میدانست و درباره ترکیب ارتش و نیروی دریایی، چگونگی مرزها و سایر عوامل بحث کرده است و در تمام این بحثها به ماهیت محیط فیزیکی بویژه آب و هوا به عنوان یک عامل تعیین کننده اشاره دارد.
سه قرن بعد از ارسطو، امسترابو، جغرافیدان یونانی- رومی کتابی در هفده جلد نوشت که در واقع توصیفی از جهان شناخته شده آن روز بود.
در قرون وسطی، علم و دانشوری در اروپا تحتالشعاع مذهب قرار گرفت در حالی که در جهان اسلام جغرافیا در بین تاجران ، مورخان، جهانگردان و فیلسوفان مسلمان رواج پیدا کرد. ابنخلدون مورخ، فیلسوف و جامعهشناس مسلمان، یکی از نویسندگان بود که پس از سفرهای طولانی، در کتابی که قرن چهاردهم میلادی در شرح احوال خود نگاشت تز معروف خود را درباره قبیله و شهر ارائه داد و به نقش محیط طبیعی این واحدها به عنوان عوامل تعیین کننده اشاره کرد.
در اواخر قرن نوزدهم «کارل ریتر» در برلین نظریه رشد دولت را مشابه به آنچه ابنخلدون در پنچ قرن پیش از آن ارائه کرده بود مطرح کرد با این تفاوت که آن را قابل قیاس با موجود زنده میدانست به همین دلیل نظریه وی را نظریه ارگانیسم مینامند.
دروده جدید تحول در جغرافیای سیاسی با فردریک راتزل آلمانی آغاز میشود راتزل به دلیل ارائه مفاهیم و متدلوژی جدید در جغرافیای سیاسی، پدر این دانش شناخته شده است کتاب جغرافیای سیاسی راتزل نخستین کتابی است که تحت این عنوان به رشته تحریر در آمده، هر چند حاوی بسیاری از کارهای گذشتگان است راتزل از جهتی دیگر بنیانگذار ژئوپولتیک نیز محسوب میشود، گرچه خود این اصطلاح را به کار نبرده است. وی در زمره جغرافیدانانی است که به وارونیسیم اجتماعی اعتقاد داشتهاند او در کتاب خود به دو عامل وسعت و موقعیت جغرافیایی اشاره کرده است.
همزمان با رشد ژئوپولتیک دوره تمرکز روی مطالعه واحدهای سیاسی بویژه دولت آغاز میشود و کم و بیش تا امروز ادامه دارد غالب جغرافیدانان برجسته قرن ۲۰ با ارائه نظریات خود درباره چگونگی پیدایش و بقای دولتها، در پیشبرد این مطالعات نقش بسزایی داشتهاند.
از اوایل دهه ۶۰ میلادی ظهور چندین روند جدید در جغرافیای سیاسی قابل ذکر است. این تحولات را در چهار بخش عمده میتوان بررسی کرد:
1- تغییر در مقیاس موضوعات مورد بررسی
جغرافیدانان سیاسی بطور سنتی تمایل به مطالعه در مقیاس کلان یعنی مسائلی در سطح دولت (کشور مستقل)، بینالمللی و جهان داشتهاند در حالی که امروزه در صد بالایی از بررسیها در سطح محلی و با مقیاس کوچک (میکرو) انجام میگیرد.
2- جابجایی در خود موضوعات مورد مطالعه
3- اتخاذ متدولوژیهای نو
4- توجه به نظریه
سازمانیابی سیاسی فضا:
ریشههای نظام دولت دولت در معنای عام تقریباً معادل و هم معنای کشور مستقل است و به یک واحد سیاسی با مشخصات زیر اطلاق میشود.
1- سرزمین:
معمولاً سرزمین دولت نه تنها بخشی از خشکیها و آبهای سطح زمین بلکه جو فراز آنها را نیز در بر میگیرد و مرزهای آن باید کم و بیش از نظر بینالمللی مشخص و شناخته شده باشد، اعماق زمین نیز به صورت یک گوه مخروطی تا مرکز زمین، جزیی از سرزمین دولت محسوب میشود.
2- جمعیت:
سرزمین دولت باید مسکون و دارای جمعیت دائم باشد. یک منطقه بدون جمعیت یا با جمعیتی که بطور موقت در آن سکونت دارند، هر قدر هم بزرگ باشد دولت محسوب نمیشود.
3- حکومت:
مردمی که در یک سرزمین زندگی میکنند به نوعی نظام اداری نیازمندند تا بتوانند نقشهای مورد نظر خود را ایفا کنند. هیچ دولتی بدون سازمان سیاسی نمیتواند موجودیت پیدا کند.
4- حاکیمت:
مهمترین وجه تمایز دولت از سایر واحدهای سیاسی حاکمیت است. حاکمیت در مفهوم خارجی آن به قدرت مطلقه دولت و این که هیچ دولت و این که هیچ قدرتی را برتر نمیشناسد اشاره دارد به بیان دیگر، استقلال و آزاد بودن از نظارت مستقیم یک قدرت خارجی، ذاتی دولت است.
سرزمین و ویژگیهای آن
در این بخش، برخی ویژگیهای اساسی سرزمین یعنی وسعت، شکل و موقع جغرافیایی و اهمیت سیاسی آنها بررسی میشود.
الف) توسعه ارضی: توسعه ارضی از چند طریق از جمله:
1- اشغال
2- مرور زمان
3- کشور گشایی
4- واگذاری
5- توسعه طبیعی صورت میگیرد
ب) تحصیل حقوق گاهی حق استفاده از سرزمین، بدون انتقال عنوان یا حاکیمت آن از طرف یک دولت به دولت دیگر واگذار میشود این حقوق ممکن است زیر عنوانهای مختلف اجاره یا حقوق ارتفاقی حاصل شود.
ج) وسعت سرزمین
طبقهبندی کشورهای از نظر وسعت به دلیل گستره بسیار وسیع آنها، چندان مفید به نظر نمیرسد. به علاوه، وسعت به تنهایی و بدون توجه به جمعیت و چگونگی پراکندگی آن موقعیت جغرافیایی و ویژگیهای فیزیکی سرزمین (آب و هوا، ناهمواری و منابع طبیعی) نمیتواند معیاری برای قدرت باشد. بنابراین بهتر است تفاوت میان کشورها بیشتر از نظر کیفی نه کمی بررسی شود.
معمولاً وسعت زیاد یک دولت، با این تصور که از نظر آب و هوا و منابع طبیعی دارای تنوع بیشتری است و از نظر دفاعی و نظامی هم نسبت به کشورهای کم وسعت برتری دارد به عنوان عامل قدرت مطرح میشود. اگر کشوری در برگیرنده اراضی وسیع غیر قابل کشت و خالی از سکنه باشد و جمعیت آن به واسطه کوهستانی و صعبالعبور بودن و صحرایی بودن مناطقش، از یکدیگر جدا افتاده باشند اداره چنین کشوری نیاز به تاسیسات زیر بنایی دارد که این امر مستلزم هزینه زیادی است.
دولتهایی که سرزمین آنها به صورتی است که زمینهای وسیع خالی از سکنه میان مناطق پر جمعیت و حاصلخیز آن فاصله انداخته است، مثل منطقه «سپر» کانادا، سعی دارند با تشویق مردم به سکونت در مناطق بکر، آثار منفی این وضع را جبران کنند.
نتیجه این که بزرگی یا کوچکی وسعت سرزمین، به خودی خود، دلیل قدرت یا ضعف آن نیست بلکه نکته مهم این است که آیا سرزمین میتواند تامین کننده نیازهای مردم خود باشد یا نه، و برخورد مردم نسبت به سرزمین خود و بهرهبرداری از آن چگونه است؟
د) شکل سرزمین
پس از وسعت، شکل یکی دیگر از ویژگیهای کالبدی دولت است که میتواند بر کارکرد و روابط بینالمللی آن تاثیر داشته باشد. هر دولت به این دلیل که یک واحد سرزمینی است، دارای شکلی خاص است که با دیگر دولتها تفاوت دارد. البته، اهمیت آن اولاً از جهت فاصلهای است که میان دورترین نقاط پیرامون و مرکز جغرافیایی کشور وجود دارد و ثانیاً به دلیل مشکلاتی است که از این نظر ممکن است در اداره امور کشور به وجود آید.
کشورها را بر اساس شکل سرزمین میتوان به گونههای زیر تقسیم کرد:
1- کشورهای جمع و جور (فشرده)
برخی از کشورها شکلی جمعی و جور نزدیک به دایره یا مستطیل دارند به سخن دیگر در این کشورها اراضی کلاً در اطراف یک هسته مرکزی قرار گرفته است کشورهای اروگوئه، بلژیک، لهستان، رومانی، مجارستان و کامبوج نمونههایی از این گروه هستند.
2- کشورهای طویل به سرزمین گفته میشود که طول آن حداقل ۶ برابر عرض متوسط آن باشد. بهترین مثال برای اینگونه کشورها شیلی، نروژ، توگو، گامبیا، ایتالیا، پاناما و مالاوی است.
4- کشورهای پارهپاره برخی کشورها دارای بخشهای انفرادی و مجزایی هستند که توسط خاک کشور دیگر و یا آبهای بینالملل از یکدیگر جدا شدهاند در نتیجه این چند پاره شدن خاک، پی آمدهای خاصی وجود دارد، معمولا ارتباط میان بخشهای پراکنده یک کشور مشکلتر از کشورهایی است که خاک پیوسته دارند. ایجاد وحدت ملی در چنین شرایطی به سختی صورت میگیرد در چنین کشورهایی مساله انتخاب پایتخت که باید در یکی از بخشهای کشور باشد، منشا اختلاف میان واحدهای داخلی میشود و نظارت موثر حکومت بر این واحدهای پراکنده با مشکل روبرو میشود. به عنوان مثال میتوان از کشور اندونزی نام برد.
۵- کشورهای محیطی در نقشه سیاسی جهان، کشورهای انگشت شماری را میتوان یافت که سرزمین دولتی دیگر را کاملاً در محاصره خود دارند. چنین کشورهایی که به نام کشورهایی محیطی معروفند. در موقعیتی قرار دارند که برای عبور به مقصد کشور محاطی یا درونگان، چه از راه زمین و چه از راه هوا باید از خاک آنها گذشت نتیجه اینکه کشور محیطی از دید سیاسی در سنجش با کشور محاطی موقعیتی برتر دارد برای نمونه دو کشور ایتالیا و آفریقا جنوبی را کشورهای محیطی و کشورهای سنمارنیو و لسوتو را کشورهای محاطی یا درونگان مینامند.
هـ) موقعیت سرزمین مکان یک دولت ار دو جهت قابل بررسی است:
1) از نظر موقعیت ریاضی آن بر روی کره زمین که از روی مدارات و نصفالنهارات مشخص شده و مکان مطلق خوانده میشود.
2) از جهت مکان نسبی، موقعیت ریاضی یک کشور که در واقع میزان دوری یا نزدیکی به خط استوا و دو قطب را مشخص میکند تعیین کننده شرایط آب و هوایی یک کشور است. منظور از موقعیت نسبی، نزدیکی یا دوری از دریا، یا مجاورت با یک دولت پر قدرت و توسعه طلب است. کشورهای جزیرهای و یا کشورهایی که به کلی در خشکی محاط شدهاند، دولتهایی که مجاور یک کانال و یا تنگه بینالمللی استراتژیک قرار دارند، مزایا و مشکلاتی دارند که بررسی آنها از نظر جغرافیای سیاسی مهم است.
از طرف دیگر باید دانست که گرچه مکان نسبی یک دولت ثابت است ولی اهمیت آن با گذشت زمان تغییر میکند و بیشتر معلول جابهجایی قدرت و تغییر در برداشتها و ادراکات جامعه بینالملل است.
در ارزیابی قدرت هر دولت، عامل دوری یا نزدیکی با دریا، همواره مورد نظر بوده و بر اساس همین عامل نظریههای مهم ژئوپولیتیکی هارتلند (مکیندر) و تفواق قدرت دریایی (ماهان) ارائه شده است.
از نظر جغرافیایی سیاسی یکی از پیچیدهترین مسائل در روابط بینالملل دسترسی دولتهای محصور در خشکی (بدون ساحل) به دریا و منابع آن است. دولتهای محصور درخشکی برای دسترسی به دریا هیچ راهی جز عبور از سرزمین کشور دیگری که سر راه آنها واقع شده، ندارند. اگر دولت معبد (ترانزیت) دارای راههای پیشرفته و تسهیلات بندری کافی باشد و رفتاری دوستانه و توأم با همکاری در پیش گیرد مسألهای بوجود نمیآید ولی اغلب مشاهده میشود که عبور مستلزم پرداخت عوارض سنگین بوده و به دلیل موانع مختلف به حالت تعلیق در میآید در نتیجه باعث انزوای دولت محصور در خشکی میشود امروز حدود سی کشور در خشکی محاط بوده، از دسترسی مستقیم به دریا محرومند.
موقعیت سرزمین
واقع شدن در کنار تنگههای بینالمللی کشورهایی که در کنار یک معبر بسیار مهم و یا تنگه بینالمللی قرار دارند از اهمیت استراتژیک برخوردارند. تنگههای مهم هرمز، بسفر، داردانل، ساند، بابالمندب، جبلالطارق، مالاکا، سنگاپور و کانالهای سوئز و پاناما معبرهایی هستند که ازنظر سیاسی و استراتژیک اهمیت زیادی دارند.
موقعیت نظامی و استراتژیک
تمام خاک یک کشور یا بخشی از آن، تحت شرایط خاص ممکن است اهمیت نظامی داشته باشد بدین معنی که از این مناطق میتوان بر دریا و خشکی از نظر دفاعی اشراف داشت و یا به نقاط مورد نظر حمله کرد.
موقعیت ژئوپولیتیکی
همسایگی یک کشور کوچک با یک کشور قدرتمند، همواره در ارتباط بین آنها موثر بوده است. کشور کوچک، اغلب ناچار است سیاستی اتخاذ کند که با سیاست همسایه قدرتمند متناقض نباشد در غیر این صورت، باید از همکاری و کمک یک کشور نیرومند یا کشورهای دیگری که سیاست خارجی مشابهی دارند، بهرهمند شود.
-
ملاحظات حقوقی در رقابت های سیاسی
چکیده اختلاف نظر اشخاص و گروه ها از یک سو و اهمیت قدرت سیاسی و دسترسی به نهادهای حکومتی از سوی دیگر، موضوع رقابت سیاسی را به بحثی مهم تبدیل کرده است.
روحانی خوشپوشی که در انگلستان درس خوانده و چند زبان زندۀ دنیا را از بر است، روزگاری مسئول مذاکره با قدرتهای جهانی درباره یکی از مهمترین پروندههای سیاسی- حقوقی ایران در مواجهه با جامعه بینالمللی بوده است.
آیا برخی سیاستمداران واقعاً تصور میکنند وقتی دروغ میگویند، دروغشان برملا نمیشود؟
فاصله اسلام پا برهنگان با مدیران نجومی/ فاصله اسلام پا برهنگان با مدیران نجومی/ با انتشار سلسله فیشهای حقوقی برخی مدیران دولتی در سال گذشته که نشان میداد این مدیران از بیتالمال دریافتیهای نجومی و بسیار کلان داشتهاند احساسات عمومی جریحهدار شد، رهبر معظم […]
آیا هارپ سلاح جدید آمریکا در جنگ های آینده است ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز آیا هارپ سلاح جدید آمریکا در جنگ های آینده است/ از هارپ (HAARP) چه می دانیم؟ آیا این تکنولوژی مخوف واقعیت دارد؟ دستکاری در آب و هوا تا چه میزان […]
مصاحبه خواندنی از زندگی خصوصی آیت الله خامنه ای ۴٫۴۴/۵ (۸۸٫۸۹%) ۹ امتیازs مصاحبه خواندنی از زندگی خصوصی آیت الله خامنه ای/ حضرت آیت الله سیدعلی خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در زندگی شخصی و سلوک فردی خود چگونه رفتار می کنند؟ چند […]
به نکات زیر توجه کنید