دانلود کتاب صوتی حیاط خلوت / دانلود رمان صوتی حیاط خلوت / دانلود داستان گویا ایرانی

دانلود کتاب صوتی حیاط خلوت

این رمان درباره چند دوست است که در آبادان زندگی می‌کردند و دوران کودکی خود را در شهر آبادان گذراندند و بزرگ شدند. با شروع جنگ هر کدام به شهری مهاجرت کردند و از هم دور افتادند؛ ولی بعد از ۱۲ سال دوباره در آبادان دور هم جمع شدند.
حیاط‌ خلوت‌، خلوتی‌ در حیات‌ آدم‌هاست‌ به‌ هنگامی‌ که‌ بیگانه‌ با همه‌ وقت‌های‌ خویش‌اند و بیگانگان‌ زمان‌ را بازمی‌شناسند.

در فصل ششم این رمان صوتی می شنویم :

وقتی که از گردش در شهر برگشتند هوا تاریک شده بود . از بلندگوهای ماشین اذان پخش میشد .

فریدون کوفتگی و خستگی را در عضله های کتف و شانه حس کرد . سنگینی بالاتنه را روی فرمان انداخت . برایش
عجیب بود .

همیشه راه مدرسه را با دوچرخه می آمد . بدون احساس خستگی و ملال . حالا سوار بر ماشین و این طور خسته . مخروط روشن نور که با چرخش ماشین بر در بزرگ مدرسه عشاق نشست .

آشور جمعه را دید که دم در مدرسه ایستاده بود . آخ آخ دوباره سرو کلش پیدا شد . این جمعه نامرد . بیچاره شیخه . حتما از ترس درو وا نکرده .
– این آقا کیه ؟
– قاتل بنده .
– کل جمعه به کمرت بخوره کربلایی که رفتی .
– همین که صاحب مدرسه هست .

– آره خیر سرش . اصلا حوصله بحث کردن ندارم . بیا همایون این دسته کلید . درو واکن تا با ماشین بریم تو . یه کلمه هم جوابش نده . دست به سرش کن . می تونی ؟
– په چی ؟ یه فیلمی بازی کنم که کیف کنه .
– چراغات خاموش نکن فری . احتمالا خبر نداره مو توی این ماشینُم .

جمعه دست ها را سایه بان چشم کره بود . می کوشید داخل ماشین را ببیند .
قلب فریدون به تپش افتاد . همایون کلید را در قفل چرخاند …

این کتاب صوتی در سایت ” ایران صدا کتاب گویا ” به اشتراک گذاشته شده .

برای دانلود کتاب صوتی حیاط خلوت ؛ به لینک زیر بروید .