دانلود کتاب همان صفحه 57 - دانلود داستان همان صفحه 57 - دانلود داستان

دانلود کتاب همان صفحه ۵۷

دانلود کتاب همان صفحه ۵۷

کتاب همان صفحه ۵۷ ، داستانی متفاوت با گویشی ادبی خاص است .
مقدمات ورود به داستان چندتایی شخصیت خواهد بود که برایت کنار گذاشته ام، توی ماشین ظاهرا حمل گوشت که توی پارکینگ ست.یک خط روایی احتیاج داری که من غیرخطی اش را پیشنهاد می کنم.می ماند چندتایی مزه که خوردنش بچسبد، زیتون و کمی ماست موسیر توی داشبورد هست،بازش کن و تا آخر تمامش. یادت نرود که هیچ چیزی ابدی نیست و باید حواست به چاله های ممکن باشد، غیر از این مختاری. این تو و این حادثه…
… در هم و بر هم نبود . من داشتم … من ؟ من… من داشتم می رفتم . خشم . خشونت توی رگهای محیط بالا و بعد بالاتر می رفت و من داشتم به سمت افقی که ظاهرا از پیش تعیین شده بود . خشم . خشونت چیز خوبی بود ؟ چیز خوب چه می توانست باشد ؟
اصلا من کجا بودم ؟ کجا می توانستم باشم ؟ زیباترین شی همانست که نیست . ضمیر اول شخص مفرد در کناره ضمیر دوم شخص مفرط نشسته بود و آب و هوا ظاهرا آبی بود و هیچ مزاحمی نبود که به سرم بزند . به سرم زده بود ؟
من هرگز فلسفه نخوانده بود اما جایی شنیده بود که ارسطو یا سقراط یا افلاطون چیزی درباره چیزی گفته بود که به نظرش منطقی نمی آمد . الآن ابتدای منطق ایستاده ایم و داریم در ابعاد یک هولوگرام که چسبیده باشد روی پنجره هواپیمایی توی آشیانه ، خواب می رویم . ما به خواب رفته ایم یا شاید هم خواب به دیدن ما آمده بود که برود . هذیان نگویم که بگویم که از غم خویش این دانم که غمدانم . قندان گمشده روی سطرهای آشپزخانه کار کسی نبود ، اما کتک که بود . آن جایی که کجست باید کنده شود که بدتر نباشد و صورت و درد پا توی هم ، هم خورده بودند . زمستان سردست که دمش گرم باید باشد که این دارد می خواند ؟
این را می گویم که توی پاییز سال دارد از زمستان زمزمه می کند ، این نمی بینی ؟ می بینم . می بینی ؟ …
برای دانلود کتاب همان صفحه ۵۷ ، به لینک زیر بروید .