دانلود کتاب فرا زمینی _ مجموعه داستان کوتاه / دانلود رایگان کتاب فرا زمینی / کتاب داستان فرا زمینی / کتاب رمان فرا زمینی / مجموعه داستان کوتاه

دانلود کتاب فرا زمینی _ مجموعه داستان کوتاه

دانلود کتاب فرا زمینی _ مجموعه داستان کوتاه

 فهرست داستانهای کتاب:
فرا زمینی
هویت
صبح فردا
انتقام
پسری که
بعد از یک پریشانی عمیق
فرشته ی نفرین شده
نفوذ در شهر عجیب
تصمیم
پرواز از آبشار مارپیچ
هنوز هم
ملاقات در هشتمین باغ
اسیر
من کافرنیستم(اپیزود دوم)
و اینک عشق
بخش از داستان انتقام را با هم می خوانیم :
حس زیبایی در ذهنم درخشید . روسری سفیدم را برداشتم . شکوفه های کوچک صورتی اش چقدر به پیرهنم می آمدند . از سر شوق دویدم سمت در که چیزی در خاطرم مرا عقب کشید . باورش سخت است بعد از هجده سال ، امشب برای اولین بار فراموش کرده بودم . آرام خندیدم دوباره دویدم در اتاق چادرم را برداشتم . ناگاه نگاهم باز مسحور عکسش شد . چشم هایش ، نگاهش انگار زنده بود و مقابل ایستاده بود . انگار هر لحظه می خواست از گوشه ی قاب عکس بیرون بیاید و کنارم بنشیند و من چقدر خواب این لحظه را دیده بودم ! بعد از مدتها گریه کردم . خاطرات خوب گذشته مدام دور سرم می چرخیدند . عطرش مشامم را نوازش می داد . تمام این مدت خودم را آماده کرده بودم برای پرسیدن یک سوال : چرا تنهایم گذاشتی ؟ چادرم را سرم زدم . خواستم بیرون بروم که این آیینه ی بی احساس نگاهم را درگیر خودم کرد . چه نگاه غمگینی ! ناگاه صدایی شوم اما آشنا در گوشم پیچید :
– حیف نیست ؟
– برو
– این روسری رو اینقدر محکم بستی چادر هم …
– دور شو ! حس قشنگمو خراب نکن
– یه امشب زیباتر
– به خدا قسم اگه نری می خونم
– منو از چی می ترسونی ؟ از رونده شدن ؟
– امروز چقدر بد بودم که تو اومدی ؟
خندید و خندید .
زیر لب بسم الله گفتم ناگاه یادم آمد . خدای من نمازم ! بعد از هجده سال اولین باری که نمازم را فراموش کردم !
دوباره نزدیک شد . نفس نحسش مرا ترساند .
– مگه عجله نداشتی ؟ نماز ؟ بعدا وقت هست . میره ها !
وای چقدر این جمله را از او شنیده بودم . فرصتی که همیشه می گفت هست و هیچ وقت نبود . صدای گریه دخترم بلند شد … برای دانلود کتاب فرا زمینی _ مجموعه داستان کوتاه با ما همراه شوید .