کتاب آنچه یک زائر باید بداند: احکام و مناسک حج و عمره, آشنایی با اماکن و آثار تاریخی, تفاوت دیدگاههای شی
- admin
- معرفی کتاب
- 21st دسامبر 2016
- بدون نظر
بازدید
کتاب آنچه یک زائر باید بداند: احکام و مناسک حج و عمره, آشنایی با اماکن و آثار تاریخی, تفاوت دیدگاههای شی
نویسنده : محمد نقدی
محل نشر : قم
تاریخ نشر : ۱۳۸۳/۰۵/۲۸
رده دیویی : ۲۹۷.۳۵۷
قطع : پالتویی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۱۲۸
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی/عربی
شماره کنگره : BP۱۸۸/۸/ن۷آ۸
نوبت چاپ : ۲
تیراژ : ۵۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۵۸۷۵-۴۵-۵
ادامه مطلب + دانلود...
کتاب آنچه یک زائر باید بداند: احکام و مناسک حج و عمره آشنایی با اماکن و آثار تاریخی …
- admin
- معرفی کتاب
- 21st دسامبر 2016
- بدون نظر
بازدید
کتاب آنچه یک زائر باید بداند: احکام و مناسک حج و عمره آشنایی با اماکن و آثار تاریخی …
نویسنده : محمد نقدی
محل نشر : قم
تاریخ نشر : ۱۳۸۰/۰۹/۲۸
رده دیویی : ۲۹۷.۳۵۷
قطع : پالتویی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۱۲۸
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۵۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۵۸۷۵-۴۵-۵
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
کتاب آموزههایی از پیامهای تاریخی قرآن
نویسنده : علی کرمی
محل نشر : قم
تاریخ نشر : ۱۳۸۲/۱۲/۱۰
رده دیویی : ۲۹۷.۱۵۹
قطع : وزیری
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۳۵۲
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
شماره کنگره : BP۱۰۴/ت۱۷ک۴
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۳۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۷۹۹۰-۸۷-۱
در بخش اول کتاب به مفهوم تاریخ و اعتبار آن اشاره میشود؛ افزون بر آن, ارزش تاریخ از منظر قرآن و امیرالمومنین تبیین میگردد. بخش دوم به ذکر اهمیت تاریخ از دیدگاه وحی اختصاص دارد. موضوع بخشهای بعدی کتاب عبارتاند از: ‘قرآن و روش ابتکاری در نمایش رویدادهای تاریخی’, ‘بخشهای دهگانه تاریخی قرآن’ و ‘پیامهای بیست و هفتگانه بینش تاریخی قرآن’.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
امید است که این کتاب روشن سازد که چرا مشعل علم در کشور ما رو به خاموشی رفت و نیز به ما کمک کند تا از بروز واکنش منفی به نخبگانمان جلوگیری کنیم.
نخبه کشی ابعاد وسیعی دارد و تنها به کشتن نخبگان در مفهوم ظاهری آن محدود نمیشود.
باید گفت که برخی از این بزرگان زمانی در ایران میزیسته اند که کشور ما بسیار وسیع تر از ایران کنونی بوده است و نباید تصور شود که ایشان غیر ایرانی بوده اند . این شرح های جانگداز را بخوانیم و اشک در دیدگان بگردانیم که در این سرزمین چه نازنین انسان هایی را در خاک نهادیم.
این کتاب را نویسنده محترم آن جناب آقای محمد رضا نمازی برای انتشار رایگان در پایگاه دانلود کتاب تک بوک ارسال کرده اند.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
این کتاب را مترجم ان جناب آقای غلامعلی کشانی برای انتشار در پایگاه دانلود کتاب تک بوک ارسال کرده اند.
از زبان گاندی: به گونه ای زندگی کن که گویی فردا خواهی مرد. به گونه ای بیاموز که گویی برای همیشه زندگی خواهی کرد.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
ساختار
پیمان تجارت آزاد میان دولتهای آمریکای شمالی موسوم به نفتا در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی و بین سه کشور این منطقه یعنی ایالات متحده، مکزیک و کانادا منعقد گردید. این پیمان یکی از فعالترین نهادهایی است که در سراسر جهان به دنبال گسترش مناطق آزاد تجاری است. پیمان نفتا از لحاظ اقتصادی بالاترین سطح اقتصاد را در سراسر دنیا بر عهده دارد و در آن بزرگترین قطب اقتصادی دنیا یعنی ایالات متحده و یکی از کشورهای نسبتاً قدرتمند از لحاظ اقتصادی عضویت دارد. کشور کانادا هر چند همچنان عضو گروه کشورهای G8 است ولی اکثر کارشناسان معتقدند این کشور دیگر صلاحیت حضور در این کلوپ را از دست داده است.
آنچه دربارهی پیمان نفتا جالبتر از حضور ایالات متحده در آن است، تنظیم نوعی عرضه و تقاضا است. به عبارت دیگر در این پیمان علاوه بر ایالات متحده کشوری همچون مکزیک نیز حضور دارد که بیشتر به عنوان مصرفکننده به شمار میرود. برخلاف تصور موجود که عموماً نفتا را فقط پیمانی در مسیر حذف تعرفههای گمرکی میدانند، این نهاد یک قانون جامع برای یک نوع اقتصاد قارهای به شمار میرود که در تلاش است متولد گردد. هر چند این پیمان در اواخر دهه ۱۹۹۰ متولد شد ولی عمده فعالیت آن از سالهای ۱۹۹۴ به بعد شکل گرفت و به عبارت بهتر تلاش اصلی خود را از حدود دو سال پیش آغاز کرده است. در این دو سال فعالیتهای آن رنگ و بوی بهتری گرفته و به نظر میرسد، سمت و سوی جدید خود را نیز در همین دو سال یافته است.
از لحاظ خصوصی پیمان نفتا یک پیمان جدید دارای ایرادهای اساسی است چنانکه حتی میتوان گفت نیازمند تغییرات بنیادین حقوقی است. تاکنون نیز متون قانونی آن چند بار مورد تجدیدنظر قرار گرفته است و هر بار نیز این تغییرات موجب ایجاد درگیریهای سیاسی شده است. قوانین موجود در پیمان به اندازهای نئولیبرالی به شمار میروند که گویا قصد ندارند کوچکترین قواعد حمایتی در خود جای دهند. در اینجا از قوانین بهداشت عمومی خبری هست و نه از امنیت و قواعد آموزشی. حتی اتحادیههای کارگری نیز محلی از اعراب ندارند. برعکس دنیای صنعتی گذشته که اولین تلاشها را در زمینه قواعد حمایتی از کارگران عرضه داشت، نفتا هیچ حرکت قابل توجهی در این زمینه به عمل نیاورده است. حتی نفتا به اندازه اتحادیه اروپا در این مسیر تلاش کرده است.
اتحادیه اروپا سعی دارد تا با ایجاد یک سری قواعد حمایتی اقتصاد کشورهای ضعیف را که بدان ملحق شدهاند به سمتی سوق دهد تا توان ورود را به بازارهای آزاد اروپا داشته باشند ولی در اینجا خبری از چنین قواعدی به چشم نمیخورد. این پیمان تنها از یک پدیده حمایت میکند و آن، شرکتهای تجاری هستند؛ این شرکتها توسط نفتا در برابر دولت حمایت میشوند. همین مسأله نیز باعث میشود، حمایت از کارگران تحت تأثیر قرار گیرد. توضیحی که هدفداران نفتا ارائه میدهند شنیدنی است. آنها مدعیاند پیمان به اندازهای رفاه ایجاد خواهد کرد که از بین رفتن سایههای حفاظتی مشکلی به وجود نیاورد. آنها هر چند چالشهای ایجاد شده زیست محیطی را قبول دارند، ولی معتقدند منابع ایجاد شده در اثر آن به مراتب بیشتر از چالشهایی است که ممکن است بروز نماید. ولی منتقدان نظرات مغایری دارند. آنها میگویند: نفتا، موجب از بین رفتن مشاغل شده است. همچنین آنها فقر را از دیدگاه علل توسعه، نئولیبرالیسم توسط پیمان نفتا میدانند. این عده معتقدند دولتهایشان عموماً با پذیرش این پیمان خدمات مهلکی را بر پیکره اقتصاد و حقوق خود وارد کردهاند.
ولی در این زمینه دو دیدگاه کلی وجود دارد. اولین دیدگاه که مربوط به کارشناسان و اقتصاددانان است، امروزه و پس از گذشتن یک دهه از فعالیت نفتا اثرات آن را مفید ارزیابی میکنند. این عقیده مخصوص به کشور خاصی نیست، بلکه اکثر عالمان اقتصادی هر سه کشور چنین ایدهای دارند. در مقابل نظر عوام است، اکثریت مردن مخالف ادامه چنین روندی هستند. برای مثال، کنگره آمریکا عموماً با چنین رویهای مخالف است.
گذشته
دموکراتها به اندازه جمهوریخواهان از بازارهای باز حمایت میکنند. این مسأله مخصوص کلینتون یا کارتر نیست، بلکه یک سنت عمومی بین آنهاست. همواره در تاریخ جمهوریخواهان به بازاریهای آزاد علاقهی بیشتری نشان دادهاند و رونق نفتا در یکی دو سال پایانی دور اول حکومت بوش نیز نشان از همین مسأله دارد.
عموم کشورهایی که در نفتا عضو هستند و یا قصد دارند به آن بپیوندند از همین مسأله واهمه دارند. تأثیر آمریکا همانند تمامی عرصههای جهانی در نفتا انکارناپذیر است. از این رو همراهی ایالات متحده برگ برنده سیاستهای این پیمان است. اگر قرار باشد نفتا با همین روال پیش برود، نیازمند حمایت قاطع از سوی رئیس جمهوری ایالات متحده است و در صورتی که این مقام از چنین تفکری برخوردار نباشد، مشخصاً حداقل چهار سال نفتا نیز افول خواهد کرد.
علاوه بر بحث اقتصاد سیاسی در ایالات متحده، تاریخ ده ساله پیمان حاکی از آن است که هرگاه جو سیاسی ایالات متحده ملتهب بوده است این پیمان نیز حالتی افولی را طی کرده است. برای مثال میتوان به دورهی حول و حوش یازده سپتامبر اشاره کرد که حتی مدتی به تعلیق فعالیتهای پیمان انجامید. دیگر مسائل سیاسی در ایالات متحده نیز تأثیرات انکارناپذیری بر آن گذاشتهاند.
اکثر کشورهای آمریکای جنوی از همین مسأله واهمه دارند و از این رو همواره آرزو میکنند تا همه چیز را در ایالات متحده به خوبی و خوشی برگزار گردد.
چنانکه گذشت، تاریخ نفتا با تحولات و موضعگیریهای مثبت و منفی در ایالات متحده همراه بوده است و از زمان اجرای آن، یعنی ژانویه ۱۹۹۴ تا به امروز همین مسأله بوده و خواهد بود. شروع نفتا علاوه بر ایالات متحده در کانادا و مکزیک نیز با جاروجنجال همراه بوده است. هر چیز این کشمکشها همچنان ادامه دارد ولی آغاز طوفانی پیمان در این سه کشور نوید دورانی پرتلاطم را میداد. اگرچه نفتا از همان آغاز، بیشترین تأثیر را برای مکزیک نوید میداد ولی بیشترین اعتراضات نیز در همان کشور، در مقابله با نفتا به عمل میآمد. پیمان نیز در این مدت تأثیرات چند لایهای بر اقتصاد و سیاست مکزیک گذارده است. بسیاری از مکزیکیها چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیرمستقیم از نفتا آسیب دیدهاند. برای مثال در آغاز فعالیتهای پیمان تاکنون، نزدیک به نیم میلیون شغل از بین رفته است.
تأثیرات غیرمستقیم پیمان در مکزیک نیز شایان ذکر است. حدود ۵/۲ میلیون کشاورز مکزیکی، به خاطر آنکه توان رقابت با کالاهای آمریکایی را نداشتند، در بازار آزاد در نفتا کم آوردهاند و بیکار شدهاند.
البته عدهای نیز معتقدند مشاغل جدیدی نیز در مکزیک ایجاد شدهاند که جلوی این افت را خواهد گرفت. سرمایهگذاران کانادایی و علیالخصوص آمریکایی از آنجا که به نیروی کار ارزان قیمت و مهمتر از آن کم توقع مکزیکی دست یافتهاند با تزریق سرمایههای خود به مکزیک مشاغل فراوانی ایجاد کردهاند و از این طریق بسیاری از این کمبودها مرتفع گردیده است. ولی این همه ماجرا نیست. بدون شک مهمترین تأثیرات پیمان بر مکزیک بوده است. هر چند تعریف مشاغل در این کشور دستخوش تغییرات عمدهای بوده است ولی، این تنها تعریف مشاغل نبوده است که با تغییر همراه بوده است. نفتا در این دوران موفق شده است تا شیوه زندگی به سبک مکزیکی را نیز متحول نماید.
شیوه جدید که جایگزین شیوه مکزیکی شده به مراتب رفاهطلبانهتر و در یک کلام شیوهای آمریکایی است. حال باید دید که از دست دادن مشاغل سنتی از یک رو و در مقابل آن به دست آوردن مشاغل جدید به علاوه فرهنگی غیربومی میتواند تعادلی را که طرفداران مکزیکی نفتا مدعی هستند برقرار کنند. البته مطمئناً تعادل، نمیتواند راضی کننده باشد زیرا اگر دو کفه این ترازو متعادل شدند دیگر چه نیازی به ایجاد این همه تغییر بود.
اکثر مکزیکیهایی که از ابتدا با پیمان مشکل داشتند کسانی بودند که بینش سنتی مقابله با امپریالیستهای آمریکایی را در فکر خود زنده نگه داشته بودند. ولی از قرار تاکنون موفقیت با نفتا بوده است. بحران سال ۱۹۹۴ مکزیک نیز در دوران اجرای پیمان به وقوع پیوسته است و تأثیرات آن هم اکنون نیز قابل بررسی است. به همین دلیل برای بررسی تأثیرات نفتا، بایستی این بحران را نیز درست شناخت که از حوصله بحث ما خارج است.
هر چند کانادا از نفتا به اندازه مکزیک آسیب ندیده ولی باز به اندازه این کشور از منافع آن بهرهمند نگردیده است. از آنجا که این کشور در گذشته نیز اقتصادی کاپیتالیستی داشت، به همین سبب ساختارهای مناسبتری برای پذیرش این روش داشته است. کاناداییها همواره از رتبهبندی اقتصاد جهانی بین ده کشور اول جهان حضور داشتهاند، ولی باز تأثیرات این بازار بزرگ اقتصادی در این کشور غیرقابل کتمان است. حداقل تأثیری که نفتا بر آن داشته آسیبپذیر شدن استانداردهای کارگری این کشور است.
خلاصه میتوان در دیدی کلی اذعان داشت که نفتا وضع توزیع درآمد در هر سه کشور را با بحران مواجه ساخته و عدم توجه به قواعد حمایتی روز به روز وضعیت را بغرنجتر میسازد. از شروع این پیمان نیز به سبب درست حمایت نشدن آن و ایجاد توقعات نابجا باعث شده است تا انتظارات عمومی از یک طرف بالاتر رفته و از سوی دیگر از حمایت آن کاسته شود. همهی اینها در حالی است که ایدههای نفتا هر روز نوعتر میشود و برای اجرای آنها قالبشکنیهای جدیدی نیز در راه است.
حال
هم در مکزیک و هم در دو کشور دیگر پشتوانه مردمی کمی در حمایت از پیمان وجود دارد. چنانچه طبق آمارها نفتا ۲۹% مردم مکزیک به مفید بودن نفتا رأی دادهاند و ۳۳ درصد معتقدند که پیمان برای کشور آنها مضر بوده است. چنانچه قبلاً نیز گفتیم، کنگره آمریکا نیز روی خوشی به نفتا نشان نمیدهد. قبلاً به این نکته اشاره کردیم که نفتا مشاغل زیادی را از بین برده است و هر چند در عوض برخی مشاغل دیگر ایجاد کرده، ولی بالا رفتن سطح توقعات مردم طی تبلیغات طرفداران، باعث شده است، نتایج اینچنین به دست آید.
درباره کارکرد نفتا موضعگیریها بسیار متفاوت است. از سویی برخی پیمان را بسیار موفق و در مقابل عدهای آن را بسیار ضعیف و شکست خورده میدانند.
اگرچه عدهای معتقدند پیمان نتوانسته است که حتی تمام موانع تجاری را رفع کند ولی در عوض عدهای نیز معتقدند که سطح کلی اقتصاد کشورهای عضو در این ۱۰ ساله بهتر شده است. در اینجا یک سؤال اساسی مطرح است، آیا با همه این احوال پیمان نفتا برای کشورهای عضو مؤثر افتاده است؟ اگر بخواهیم با دیدگاه پلورالیستی نگاه کنیم باید جوابی قاطع به این سؤال ندهیم. پاسخ این سؤال مطمئناً به راحتی و در یک کلام داده نخواهد شد.
نفتا در این دهه بیشک موفقیتهایی به دست آورده است، هر چند این موفقیتها حتی درصدی از آنچه که مؤسسین آن ادعا کردهاند نیست. صادرات آمریکا به دو کشور دیگر عضو قبل از تأسیس پیمان چیزی حدود یک چهارم کل صادرات ایالات متحده بوده است ولی هم اکنون این میزان به یک سوم صادرات کل ایالات متحده افزایش پیدا کرده است. این خود نشانهای از موفقیت پیمان است. حتی مردم آمریکا خود دیدهاند که گسترش پیمان شرایط بازار کار را متحول ساخته است و هر چند از لحاظ کمی تعداد قابل ملاحظهای شغل که میتوانست در درون ایالات متحده به وجود آید به بیرون منتقل شده ولی در عین حال آثار مثبت ایجاد شده توسط نفتا را نمیتوان به طور کامل به فراموشی سپرد.
عدهای از آمریکاییها چنانچه گذشت کاهش کمی مشاغل را بهانه میکنند و معتقدند، این مسأله نشانهای از ضعف در عملکرد نفتاست ولی در مقابل پاسخ طرفداران اشاره به تغییر الگوی اشتغال است. آنها معتقدند ایجاد مشاغل با تعریف جدید از شغل جبران مافات کرده است.
کاناداییها نیز از نفتا منتفع شدهاند. به خصوص دسترسی به بازار مکزیک و آمریکا از یک سو و دسترسی به کارگران ارزان قیمت مکزیکی از سوی دیگر نتایجی است که کاناداییها به طور مستقیم آن را مشاهده کردهاند. ولی بیشک هر چند آمریکاییها و کاناداییها به خوبی از نفتا سود بردهاند ولی سود بیشتر از آن مکزیک بوده است.
بیش از ۹۰ درصد صادرات مکزیک امروزه به آمریکا و کانادا صورت میگیرد. این رقم واقعاً قابل توجه است ـ البته اقتصاد مکزیک با این آمار کاملاً وابسته به وضعیت بازرگانی این دو کشور و هماهنگی سیاسی آنها در قالب نفتا میگردد. این مسأله با هر نوع خوشبینی، باز نوعی وحشت ایجاد مینماید ـ به هر حال مکزیک تاکنون منتفعترین کشور از پیمان بوده است. سرازیر شدن سرمایهگذاری خارجی به مکزیک نیز نتیجه دیگر پیمان نفتا است.
موفقیتهای نفتا صرفاً اقتصادی نیز نبوده، چنانچه برخی نتایج سیاسی نیز در پی داشته است. انتخاب وینسنته فاکس از حزب مخالف دولت قبلی مکزیک یکی از این نتایج است. مانورهای بوش در قبال موفقیتهای اقتصادی نفتا در انتخابات ریاست جمهوری یکی دیگر از نتایج سیاسی پیمان است. در نهایت بایستی به نظر مخالفان نیز اشاره کرد. هر چند اقتصاددانان حامیان پیمان نفتا به شمار میروند، ولی چنانچه قبلاً ذکر شد، مردم عادی این پیمان را موفق ارزیابی نمیکنند. نفتا حتی موفق نشده است در مهمترین کارکرد خود یعنی برداشتن موانع تجاری به طور کامل با نتایج قابل توجهی دست یابد. علاوه بر مردم مکزیک که قبلاً به آمار آنها اشاره کردیم، در کانادا نیز قریب به ۵۰ درصد مردم نظر مساعدی نسبت به پیمان ندارند. همه اینها در حالی است که سخن از گسترش نفتا مطرح میشود. درباره این مسأله در ادامه سخن خواهیم گفت، ولی در اینجا نیز به این مورد اشاره میکنیم که نتایج نسبتاً مثبتی که مکزیک در مسیر همکاری با کانادا و ایالات متحده به دست آورده، مقداری امیدواری را در کشورهای منطقه ایجاد کرده است. کشورهای دیگر عموماً از ایجاد بازارهای آزاد بین خود و این دو کشور وحشت داشتهاند ولی امروزه و پس از گذشت ده سال روشن شده است که مناطق آزاد تجاری آنقدر که عدهای فکر میکنند وحشتناک نیستند.
آینده
مخالفان در هر سه کشور حضور دارند ولی در عین حال که هر کدام حرف متفاوتی برای گفتن دارند، از یک سو به مخالفت پرداختهاند. منتقدان آمریکایی بیشتر به این سبب با نفتا موافق نیستند که معتقدند پیمان، شغلهایی را که میتوانست در آمریکا ایجاد شود به سمت مکزیک روانه ساخته است. در عین حال کاناداییها بیشتر به سبب لکهدار شدن استانداردهای کارگری از یک سو و آمریکایی شدن فرهنگ کانادایی نگران هستند. در سمت دیگر مثلث نفتا نیز مکزیکیها هستند. مخالفان مکزیکی نیز به طور سنتی با آمریکاییها مشکل دارند. البته عدهای از طرفداران محیط زیست نیز هستند که علاقهای به ایجاد کارخانههای دشمن محیط زیست در کشور خود ندارد. با همه این احوال نتایج حاصله از نفتا نشان داده است که اعضا میتوانند برای آینده بهتر در چارچوب پیمان امیدوار باشند. محاسن پیمان که میتوان در آینده نتایج بهتری از آنها انتظار داشت به دو مجموعه کلی تقسیم میشوند. از یک سو پیمان میتواند باعث بازگشایی بازارهای جهانی به روی کالاهای صادراتی آن کشور گردد و از طرف دیگر میتوان از این طریق سرمایهگذاریهای خارجی را به مراتب سهلتر جذب نمود. به هر حال مکزیک با همه مخالفتها به این نتیجه رسید که در کنار گنجی نشسته است و بهتر است به هر نحو ممکن از آن بهره ببرد. لازمه این امر به نفع زیرساختهاست. برای این منظور بایستی ابتدا انتظارات غیرصحیح از پیمان را اصلاح نمود. نباید مردم فکر کنند اگر نفتا باشد همه مشکلات حل خواهد شد. از سوی دیگر پیمان بایستی از یک نوع آنارشی مدرن رهایی یابد. وجود منطقه آزاد، هیچ دلیلی برای ایجاد این نوع آنارشی نخواهد بود.
متأسفانه پیمان نفتا بیشتر به دنبال منافع اقتصادی است و هیچ توجهی به زیرساختهای دقیق لازم برای آن ندارد. مسأله بعد که درباره آینده پیمان میتوان به آن اشاره کرد، ایدهی پیشرفت آن به سمت جنوب است. قاره آمریکا عموماً منطقه نفوذ سنتی ایالات متحده به شمار میرود و نفوذ نفتا به سمت جنوب میتواند این نفوذ را قانونمندتر کند. در حالت کلی رویکرد آتی آن توسعه پیمان به سمت کشورهای آمریکای مرکزی و جنوبی و هدف آن ایجاد یک منطقه آزاد تجاری در نیمکره غربی است. نفتا برای رهسپار شدن به سوی جنوب با موانعی روبهروست. یکی از این موانع مرکوسور میباشد. این عنوان به بازار مشترک جنوب آمریکا اطلاق میشود که با هدایت برزیل راهاندازی شده است. مرکوسور بیشتر یک اتحادیه گمرکی است که اکثر کشورهای قدرتمند منطقهای در جنوب آمریکا به آن پیوستهاند. البته به نظر نمیرسد که کشورهای حاضر در منطقه قید همکاری با ایالات متحده را به خاطر مرکوسور بزنند و با این حساب این اتحادیه راهی به جز ذوب شدن آهسته در نفتا نخواهد داشت. به سبب قدرت گرفتن برزیل و ادعاهای آن مبنی بر عضویت دائم در شورای امنیت این کشور خواهان بقای مرکوسور است. باید منتظر ماند و در آیندهای نزدیک شاهد رقابت نفتا ـ مرکوسور بود.
مرحله اول حرکت پیمان به سمت جنوب عضویت شیلی، اروگوئه و آرژانتین در آن است. هر سه این کشورها از لحاظ آمار بیکاری در وضعیت بغرنجی به سر میبرند، بهویژه آرژانتین که بحران چند ساله اخیر آن شهره آفاق شده است. شیلی از این نظر وضعیت بهتری دارد، هر چند زیرساختهای اقتصادی آن پوسیدهتر از دو کشور دیگر است. هر سه این کشورها از لحاظ سیاسی مورد قبول ایالات متحده هستند زیرا آنها، چندین سال است که مردم سالاری را تجربه کردهاند. حتی اروگوئه لقب سوسیس آمریکا را به خود اختصاص داده و از این لحاظ نمره قبولی را کسب کرده است. نکته جالب توجه اینکه هر سه کشور جدید اطمینان دارند که نمیتوانند به اندازه مکزیک از پیمان منتفع شوند ولی در عین حال به بازارهای ایجاد شده در اثر آن امید فراوان بستهاند. در اینکه آنها از بین آمریکا و برزیل اولی را انتخاب خواهند کرد شکی نیست ولی آنها همچنان علاقهمند هستند تا برزیل را به عنوان یکی دیگر از گزینههای عضویت مطرح نمایند. مسألهای که هر چند برزیل رغبتی به آن نشان نمیدهد ولی آمریکاییها را سخت مشغول ساخته است. از یک سو بازارهای گسترده و جمعیت بالای برزیل و از سوی دیگر امکان نفوذ در آن و تزریق فرهنگ آمریکایی به اندازهای دلچسب است که هر سیاستمدار آمریکایی را به هیجان وا میدارد.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
ملتی که تاریخ خود را نشناسد لاجرم محکوم به تکرار آن است. بسیاری از گذشتگان این سرزمین هرکدام سعی در ساختن بنای فرهنگ و تمدن آن داشته اند و اگر ضعف و خطایی از آنها سرزده است باید مورد عبرت ما واقع شود تا از تکرار چنین اشتباهاتی جلوگیری کنیم. در واقع به وسیله آشنایی با تاریخ گذشته می توان حال را بهتر شناخت و آینده را نیکوتر ساخت. سرزمین کهن ایران که از هزاران سال پیش نهال فرهنگ و تمدن را در خود بارور ساخته است سهم بسزایی در رشد و تحول انسان داشته است. سرزمینی که زرتشت، فردوسی، ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی، ذکریای رازی، ابوریحان بیرونی، سعدی، حافظ، امیرکبیر و… از آن برخاسته اند و هرکدام دانش و معرفت را به بشریت ارزانی داشتهاند.
تاریخ تمدن بیانگر نقش ارزنده ایرانیان در علوم وفنون است. این سرزمین نه فقط جنگاوران وجهانگیران را در خود جای داده است، بلکه اندیشه ورزان و خردمندانی بس بزرگ از آن برخاسته اند. سرزمینی با مردمانی که یکتاپرستی را ازهزاران سال پیش آموخته اند، راستگویی و درستکاری رسم دیرینه شان و همواره «گفتار نیک، کردار نیک، پندار نیک » راهنمای آنان بوده است و برای رسیدن به این هدف ناگزیر از ریشه کن کردن زشتی و آلودگی بودند; چرا که در محیطی که جولانگاه فقر، فساد ودروغگویی باشد، مجال برای عمل کردن به چنین دستورالعمل الهی وجود نخواهد داشت.
ایجاد فضای امن و آرام میسر نمی گردد، مگر آن که به علم و دانایی میدان داده شود و این گونه بود که از هزاران سال پیش نیاکان ما قدم در راه کسب علم و دانش نهادند و بدین ترتیب ایران تبدیل به مکانی برای برخورد علوم وفنون در دنیای باستان شد. پس از آن که حکومتهای عظیم و قدرتمند تشکیل شدند، می بایست توجه بیشتری به فرهنگ، علم و ادب می شد و در این راه، ایرانی آن قدر گشاده دل و آزاد اندیش بود تا تفکرات متفاوت و حتی متناقض را در خود جای دهد، در طول قرنها حافظ فرهنگ و تمدنهای مختلف و خود نیز پایه ریز فرهنگ والایی بود که نه تنها بر فرهنگ و تمدن عظیم اسلامی نفوذ و تاثیر ویژه ای داشت بلکه بر ملل و اقوام دیگر نیز اثرات پاینده و ارزنده ای باقی گذاشته است.
هنر عمده ایران همواره کسب علم و دستاوردهای فرهنگهای دیگر ملل و در عین حال ارایه خلاقیتها ودستاوردهای خود بوده است. از زمان تشکیل حکومت مادها، که آریایی نژاد بودند، تا کنون صدهاحکومت و حاکم به قدرت رسیدند و منقرض شدند.در این میان فرهنگ ایران بر سایر فرهنگ ها اثر گذاشت و از آن ها تاثیر پذیرفت اما هیچ گاه از صحنه تاریخ محو نشد. فرهنگ و تمدن ساسانی که میراث دوران اشکانی و از سوی دیگر مادها، هخامنشیان و سلوکیان بود، مقداری از فرهنگ سرزمینهایی چون یونان، چین، هند، ارامنه، روم و… را در خود داشت. فرهنگ دوران ساسانیان حتی بعد از ورود اعراب به ایران نیز ادامه یافت.
در دوره ساسانیان علاوه بر فتح سرزمینها وجنگهای پی در پی، علوم مختلف رشد چشمگیری یافتند، در حقیقت فرهنگ و تمدن ایرانی در آن دوران سرآمد تواناترین ملل در آسیا بود. شناخت هر چه بهتر هر کشوری باعث ارایه نظریات و تحلیلهای دقیق تر راجع به فرهنگ و تاریخ آن کشور خواهد شد و در این میان پادشاهان ساسانی از اردشیر بابکان و شاپور به بعد وسایل آشنایی ایرانیان را با علوم مختلف مهیا می کردند. در دوره ساسانیان کتب پهلوی و یونانی در کتابخانه ها و یا آتشکده ها وجود داشت. سخن از سلسله ساسانی باقدمت بیش از چهار صد سال مبحثی نیست که با چندسطر و صفحه بتوان آن را خلاصه کرد اما تنها به گوشه ای از تلاش ایرانیان در این دوران، که همانا تاسیس یکی از عمده ترین مراکز علمی جهان باستان است، می توان اشاره مختصر کرد.
همان طور که در تاریخ ثبت است، سلسله ساسانیان توسط اردشیر بابکان تاسیس شد، اما پس ازچند سال توسط اعراب مسلمان که ندای وحی را درسرزمین عربستان شنیده بودند، منقرض شد و بدین ترتیب ایران وارد دورانی نو و متفاوت از گذشته شد.در تمام دوران ساسانی حاکمان مختلف به کشورگشایی و جنگها پرداختند.
عمده ترین رقبای ایران درآن دوران روم بود. یکی از علل درگیری ایران و روم علاوه بر جاه طلبی، مسئله ارمنستان بود. حتی در یکی از این جنگها امپراطور روم به نام والریانوس توسط شاپور اسیر شد و این خود باعث اعتبار و عظمت خاندان ساسانی گشت. در این زمان علاوه برجنگ های پی درپی، آیین ها و ادیان مختلفی هم توسطبانیان و پیروان آنها اشاعه یافت همچون مانی، مزدک، بودا، مسیحیت و… اما دین رسمی ایرانیان زرتشت بود. یکی از پادشاهان معروف ساسانیان شاپور دوم؛ معروف به ذوالاکتاف بود. می گویند وی شانه های اسیران را برای عبرت دیگران سوراخ می کرد و ازشانه هایشان طناب می گذرانید و آنان را به بیگاری می گرفت، به همین دلیل نزد ایرانیان به ذوالاکتاف (صاحب شانهها) معروف شده است.
در زمان همین پادشاه، اوستا در ۲۱ نسگ (کتاب) تدوین و شهرهای مختلفی تاسیس شد. نام یکی از این شهرها جندی شاپور یا گندی شاپور بود که بسیاری ازتاریخ نویسان نام «به از اندیو شاپور» را به آن نسبت داده اند. این شهر در جنوب غربی ایران در خوزستان و نزدیک شوشتر واقع شده بود.اکثر محققین دوره تاریخی ساسانیان را مبتکراصول شهرسازی و معماری می دانند; چرا که شهرهای زیادی در این دوران ساخته شد.
جندی شاپور در زمان شاپور اردوگاه اسرای رومی بوده است. حتی بسیاری از مورخین اعدام مانی را درگندی شاپور ثبت کرده اند. یعقوب لیث صفاری نیز براثر بیماری در این شهر درگذشت. در زمان ساسانیان تجارت رونق بسیاری داشت ایران واسط تجارت بین شرق و غرب بود. پارچه های ابریشمی حریر درکارگاههای شوشتر و جندی شاپور بافته می شد. ساسانیان در آغاز به سه خط یونانی، اشکانی و ساسانی می نوشتند. خط رایج ساسانی، به فرس میانه یا پهلوی ساسانی معروف است که خواندن و نوشتن با آن بسیار مشکل بود. این خط قرابت زیادی با خطرایج زمان اشکانی داشت، به همین دلیل آن را پهلوی اشکانی گفته اند که هر دو خط دارای یک ریشه است. زبان دوران ساسانیان پهلوی (فارسی میانه) بود که درواقع پدر فارسی کنونی است. سازمان اجتماعی ایرانیان از زمان ساسانیان منظم شد. توجه و علاقه به علم، به خصوص در اواخر دوره ساسانی باعث تالیف و ترجمه کتب مختلفی از زبانهای یونانی، سانسکریت، چینی و غیره شد.
خسرو اول که لقبش انوشیروان (روح جاویدان) بود، در سال ۵۳۱ بر تخت نشست. وزارت انوشیروان برعهده بزرگمهر بود که به دانایی و کیاست شهرت داشت. انوشیروان علاوه بر ایران نزد اعراب و حتی بیزانس به عنوان حکمران حکیم شهرت داشت. عصروی دوران درخشان و متحول فرهنگ ایران باستان است. انوشیروان ایران را به چهار بخش (پازگوس) تقسیم کرد، اموال و املاک بزرگان به آنان باز گردانده شد، اخذ مالیات اصلاح شد و حتی هزینه عروسی بسیاری از جوانان فراهم شد و نکته ای که مورد نظراین مقاله است، این است که دانشگاه جندی شاپور که در نوع خود از مهمترین مراکز علمی دنیای کهن بود در این دوران.
این مدرسه گرچه از زمان شاپور اول پایه ریزی شده بود اما توسط این پادشاه تعمیر و گسترش یافت، دانشگاه جندی شاپور از مهمترین مراکز آموزشی و تحقیقی دنیای آن زمان بود که تعداد زیادی دانشمند و پزشک در آن مشغول به تدریس، تحصیل و طبابت بودند. در این مرکز علاوه بر کتب تالیف شده دانشمندان ایرانی بسیاری از کتابهای یونانی و هندی را به پهلوی ترجمه کرده و آن ها را تعلیم می دادند. با مطالعه و بررسی این دانشگاه می توان به قدمت تعلیم و تعلم رسمی در ایران پی برد.
در زمان انوشیروان عده ای از فلاسفه یونان، که بعد از تعطیلی آکادمی آتن به دلیل تعصب امپراطوری روم به ایران پناهنده شدند، مورد حمایت این پادشاه قرارگرفتند. آنان در دانشگاه جندی شاپور به تدریس مشغول شدند. انوشیروان حتی عده ای را به هندوستان فرستاد تا به فراگیری علوم بپردازد. طب یونان در مدرسه جندی شاپور رواج یافت. فلسفه ارسطو و افلاطون در زمان انوشیروان به فارسی ترجمه شد. برزویه طبیب نیز در زمان انوشیروان به هند رفت و با تنی چند از دانشمندان و کتب هند به ایران بازگشت.
مدرسه جندی شاپور در علم کیمیا (شیمی)، زیست شناسی و علوم پزشکی نقش مهمی داشته است. در این مدرسه آموزش و گفت و گو به زبان سریانی بود. از آنجا که زبان سریانی نزدیکی زیادی به زبان عربی دارد این امر خود باعث انتقال سریع وساده تر علوم عهد باستان به دوره اسلامی شد. انوشیروان گذشته از تاسیس دانشکده طب جندی شاپور به تاسیس مدرسه دیگری که در آن ریاضیات، فلسفه و نجوم تدریس می شد در جندی شاپور اقدام کرد. تدریس در این زمینه کاملا به زبان یونانی بود ولی شکی نیست که عامل زبان فارسی نیز به طور غیرمرئی مخصوصا در رشته داروسازی وجود داشته است.
پیوستگی بزرگ میان طب اسلامی و یونانی را باید در پزشکی اواخر دوره ساسانی، به ویژه در مدرسه جندی شاپور جست و جو کرد.
شرقشناسی و مظلومیت تاریخ و فرهنگ ایران
اروپائیها خود را پیشقراولان فرهنگی و مدنی همه انسانها در همه مکانها و زمانها میشمارند و تصور میکنند تعالی و ترقی هر جامعهای در آن است که خود را در مسیر «اروپایی شدن» قرار دهد … به همین دلیل فرهنگهای دیگران را با دیدی حقارت آمیز، عقبمانده و بیارزش در روزگار جدید معرفی میکنند.
اروپائیها خود را پیشقراولان فرهنگی و مدنی همه انسانها در همه مکانها و زمانها میشمارند و تصور میکنند تعالی و ترقی هر جامعهای در آن است که خود را در مسیر «اروپایی شدن» قرار دهد … به همین دلیل فرهنگهای دیگران را با دیدی حقارت آمیز، عقبمانده و بیارزش در روزگار جدید معرفی میکنند.
استعمار و سلطه بیگانگان از سدههای پیش بدین سو، نابودی فرهنگ ایران، یا انحراف آن را از پایگاههای اصیل، تدارک میکردند و با شیوههای مرموز توانستند با خط و ربطهای ضد علمی و غیر عینی در جامعهی ما اثر گذارند و چه بسا کژاندیشیها و نادرستیهای موجود در فضای فرهنگی شرقشناسی به معنای اعم، و اسلامشناسی و ایرانشناسی به معنای اخص از همین طریق ایجاد شده باشد.
بسیاری کسان که در گذشته خود را شرقشناس، اسلامشناس، و ایرانشناس و جز اینها قلمداد میکردند و متأسفانه خط و ربطشان در جامعهی ما در دوره ستمشاهی، اثر گذاشت، زمانه نشان داد که از کارگزاران فرهنگی استعمار و سیاستهای تجاوزگرانه کشورهای متبوع خود بودهاند. نوشتههای مغرضانهی آنان به گونهای در درون میهن اسلامی ما آشفتگی فرهنگی، القائات سیاسی، نابهنجاریهای اجتماعی به وجودآورد که پارهای از ایرانیان مسلمان در نوعی بیهویتی و از خود بیگانگی قرار گرفتند. بیهوده نیست اگر هنوز هم ملیگراها از شاهنامه با دید ویژهی خود طرفداری میکنند و این کتاب عظیم را که مشحون از فرهنگ والای اسلامی ـ شیعی است، از این جهت در مظلومیت تاریخی قرار میدهند. از سوی دیگر، در کشورهای سلطهگر، منابع عظیمی از شناخت ایران و احوال و آثار و خلقیات و جماعتها و گروهها فراهم آمد و دولتهای سلطهگر، برای تداوم سیطرهی ضد انسانی و شوم خود از همان آثار و نوشتارها و تحلیلها سود جستند.
این جانب به هیچ وجه، مقام ارزنده و منزه پارهای از شرقشناسان و اسلامشناسان و ایرانشناسان را که بی هیچ غرض و سوء و نیت شوم، با علاقهمندی تمام به مطالعه و بررسی مسائل ادبی و فلسفی و عرفانی و تاریخی و اجتماعی دیار ما و عالم اسلام و مشرق زمین پرداختهاند، فراموش نمیکنم و آگاهم که این گروه محقق و دانشمند، بسیاری از زوایا و خفایای تاریخی و فرهنگی جهان ما را روشن کردهاند و در پارهای جهات مستقیم و غیر مستقیم، مطالعات علمی را به محققان و پژوهشگران ایرانی آموختهاند و به همین دلیل به حکم علم و فضیلت و ارزشهای اسلامی و اخلاقی، احترام آنان بر همهی ما تکلیف است. سخن و مراد من خط مشی کلی حاکم بر مطالعات ایرانی مبتنی بر سیاست و اهدافی است که گه گاه دانشمندان بیآلایش مغرب زمین، خود نیز از روایی آن در پارهای زمانها، آزرده خاطر بودهاند و گویی که شرایط تجسسی استعمار ساخته، آنان را نیز در موقعیتی قرار میداده که بسختی میتوانستند آنچه را که میدانستند، بیان کنند و به رشتهی تحریر کشند.
غربیان پس از پایان شناخت تاریخی از مشرق که ریشه در ایران باستانی ما دارد، و نیز دوران تعصبآمیز و کینه توزانهی عصر اسکولاستیک از اسلام که امروز محققان راستین اروپایی از بیان آن شرمندگی دارند، پس از رنسانس اروپایی با توجه به فرهنگهای یونان و رم، و ارتباط تاریخی آنها با فرهنگهای مردم آسیای غربی و ایران و چین و هند، دوران جدید ایرانشناسی را آغاز کردند. اما اروپا با پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک به دنبال یک سلسله انقلابات اجتماعی و سیاسی به مرحلهای رسید که به گمان ما صبغهای از استکبار دارد، و آن پذیرش اصل مرکزیت اروپا یا Eropeocentrisme است.
با قبول این اصل، گمان اروپاییان بر این بود و هنوز هم گه گاه بر آن پا میفشارند، که تمدن بشر در یک خط سیر واحد و تغییر ناپذیر در حرکت است و اروپا پیشقراول کاروان فرهنگی و مدنی همهی انسانها، در همهی مکانها و زمانهاست و تعالی و ترقی هر جامعهای در آن است که خود را در مسیری قرار دهد که سرانجام «اروپایی» شود. این اندیشهی جهانشمولی فرهنگ اروپا بسیاری از دانشمندان لیبرال و سوسیالیست و حتی انقلابی را در آن قاره و کشورهای دیگر تحت تأثیر قرار داد. تقسیمبندیهایی که از تاریخ و حرکت جوامع کردهاند، کمابیش همه نمایانگر این اصل است. واژهها چند گانه است، اما مفهوم و برداشت یگانه. اغلب آنها فرهنگهای دیگران را با دیدی حقارتآمیز، عقبمانده و بیارزش در روزگار جدید، معرفی کردهاند و شناخت آنها را به همان گونه دانستهاند که شناخت پدیدههای ملموس فیزیکی؛ به زبان دیگر: شناخت ادب و عرفان، فلسفه، حماسه وتاریخ و عشق و دیانت شرقیان برای آن گروه از پژوهشگران، در همان حدود رسمی بود که پدیدارهای مادی، اعم از «زیرخاکی» یا «روخاکی» که در دانش باستانشناسی مورد بررسی و پژوهش قرار دارد. همان سان که شمشیر عهد هخامنشی، معبد دورهی اشکانی، کوزه یا بافتههای زرین عصر ساسانی، پدیدهای دیداری و «عتیقه» به شمار میرفت، کلمات آسمانی، بیانات ائمهی اطهار (ع)، مواعظ حکما و متکلمان، اندرزهای شاهنامه، حکم شیخ اجل سعدی، غزلیات حافظ یا مساجد و مراقد و مشاهد، و صدها هنر اندیشهگرانه و دست ساختهی ایرانی، و تمام رفتارها و کردارهای مبتنی بر فضیلت و انسانیت، همه و همه در زمرهی اشیای بدون روح، بدون وظیفه و خالی از هرگونه پویایی و کارایی، مورد بررسی مادی گرانه قرار میگرفت.
این روش و برداشت بدان سان که در آغاز گفتار به عرض رسید، با موج تبلیغاتی و مالی که قدرتهای مغرب زمین تهیه کرده بودند در جامعهی اسلامی ما اثر گذاشت. تاریخ ایران تکه تکه میشد، فرهنگ یکپارچهی ایران پاره پاره میشد. دورهبندیهای مخدوش، منطقهسازیهای مغرضانه، قومسازیها، ملتسازیها، زبانسازیها، نژاد سازیها و مذهبسازیهای گوناگون به قصد ایجاد آشوب و درهمریزی وحدت ملی و فرهنگی و دینی، از سوی کارگزاران فرهنگی استعمار شرق و غرب، توسعه و روایی مییافت و بسیار کسان که از بطن و متن فرهنگی و اسلام دور افتاده بودند، با گرایشهای مختلف، نوعی «شستشوس مغزی» مییافتند، از خود بیگانه میگردیدند و همان گفتههای بیپایه و بی مایهی غربیان را بیان میکردند، اروپا را قبلهی آمال و پایگاه امیال خود مییافتند و چون بعضاً اقتصاد و سیاست را نیز در خدمت داشتند، همگامیهای خود را در این باره «سیستمی» تر میکردند و سرانجام جامعهی فرهنگی و فرهنگ ساخته و فرهنگ ساز ما را به گونهای در میآوردند که برخی از تحصیلکردههای دوران پیش از انقلاب، نه تنها ارزشهای مثبت و علمی غرب را اقتباس نکردند، بلکه بسیاری از ارزشهای والای اجتماعی خود را نیز از دست دادند و قدرتمداران آنان، ملت بزرگ ما را از همه لحاظ اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، مصرف کنندهی غرب کردند و شگفتا، روزگاری پیش آوردند که حتی در شناخت خود متکی به آرا و نظریات غربیان گردیدند، آن هم به آن دسته از غربیان که به عنوان کارگزاران «علمی» در کانون قدرت استعمار و امپریالیسم فرهنگی به خدمت درآمده بودند.
انقلاب اسلامی ملت ایران، که دارای چندین عامل و انگیزهی بنیادی است، بیتردید، مهمترین و با ارجترین آنها حرکتی است که جامعه در بازگشت به خود و پیدا کردن هویت اسلامی خود نشان داده است. در این حرکت، زیر لوای انقلاب اسلامی، جامعه هدف را در آن دانسته است که به «خود» باز گردد و «خود شود» و در فراگرد «خود بودن»، همه گاه «شدن» و تحول و حرکت سازنده و آیندهنگری فرهنگی را هدف قرار دهد. چه بازگشت به ذخایر و ارزشهای فرهنگی کهن بدین اعتبار و دلیل است که بندهای پاره شده به پیکر دیانت و ملت اتصال یابد و جامعه مبتنی بر ارزش و فرهنگ، به عنوان موجودی مستقل و آزاد، با درایت و کیاست هر چه تمامتر، راه آینده و جهان توقف ناپذیر را در پیش گیرد. بیشک مفهوم بازگشت بدان گونه که دشمنان ضد فرهنگی ما در حد «ارتجاع» از آن تفسیر میکنند، نیست.
اما کلام سوم، آنها که در خارج از ایران هستند و دربارهی اسلام و ایران کتاب مینویسند و مقالات و رسالات انتشار میدهند، چون گلدزیهرها و آخرین و کثیفترینشان سلمان رشدی و نیز مغرضان و کینهتوزان و وابستگان به استعمار قدیم و جدید، و فراریان ایرانی که به گونهای خود را به دشمنان اسلام و ایران فروختهاند، همه چون مأمورند، لابد معذورند، اما در مقابل اینان محققان و پژوهشگران بسیاری در اروپا و امریکا و دیگر قارههای جهان هستند که پژوهشهای آنان بیغرضانه وعلمی است و گاه در«حدّ سند» معتبر است و اگر کم و کاستی در آثار بعضی از آنان دیده شود، به علت غرضورزی و عناد نیست، کما اینکه در میان مؤلفان و محققان خودمان نیز امکان نقصان وجود دارد. باید ترتیبی اتخاذ کنیم تا مراکز ایرانشناسی و اسلامشناسی در تمام زمینههای هنری، باستانشناسی، فلسفی، دینی، عرفانی، زبانشناسی، تاریخی و جز اینها بتوانند با همهی ایرانشناسان کشورمان در ارتباط فرهنگی قرار گیرند. همکاریهای دانشگاهی آنچنان رونق یابد تا در مطالعات ایرانی و اسلامی، همهی پژوهشگران جهانی از هر قاره و هر کشوری به سهولت بتوانند کارهای علمی خود را ادامه دهند. دانشجویان خارجی رشتههای علوم و ادب فارسی یعنی ایرانشناسان آینده قادر باشند و محققان ایرانی بتوانندآگاهیها و دانشهای خود را در اختیار پژوهندگان ایرانشناسی و اسلامشناسی قرار دهند. کتابها و مجلات و نشریات وحتی رونوشتها یا میکروفیلمهای کتابهای خطی به آسانی در اختیار پژوهندگان قرار گیرد و به نیازهای تحقیقاتی همهی علاقهمندان به پژوهشهای ایرانی و اسلامی پاسخ داده شود. تا زمانی که این تعاطی افکار و برخوردهای درست علمی صورت نگیرد، واقعیتها آن سان که باید آشکار نخواهد شد.
تمدن شکوفای اسلام، جهانی است و ملتهایی چند در ایجاد آن کوشش کردهاند که البته سهم ایران بسیار است؛ همچنین اینکه تمدن امروز بشر، ریشه در تمدن تاریخی اسلام و ایران دارد، مورد قبول همهی محققان و تاریخنگاران است. با قبول جهانشمولی تمدن ایران، و حرکت فرهنگی ایران در تمدن اسلام و زبان فارسی نه فقط به عنوان گویش ایرانیان بلکه به عنوان زبان معرفت و علوم اسلامی در فرهنگ جهان، میتوانیم به این نتیجه برسیم. اگر ما به عنوان دیانت و ملیت موظف به شناخت خود و فرهنگ خود هستیم، جهان به دور از اغراض و ناشایستگیها، برای شناخت عناصر مدنی و فرهنگی خود ناگزیر است فرهنگ مردم این بخش از جهان را بشناسد و در قلب فرهنگهای این منطقه، ایران قرار دارد که به گونهی کانونی از تمدن اسلامی، همه گاه، جایگاهی والا داشته است.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
بازدید
بازدید