جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

اسناد تاریخی۱

1,241

بازدید

اسناد مهم تاریخی که در این مجموعه به نظرتان می رسد ، بخشی از معاهدات سیاسی ، فرمانهای سلطنتی ، اسناد وقایع تاریخی ، اسناد حقوقی ، و نامه های خصوصی تاریخی خراسان است ، که در طول سالهای تحقیق و تهیه مطالب تألیفات متعدد خود ، درباره ی روی دادهای این استان گرد آوری کرده ام ، با آنکه اغلب این استاد و عکس ها در بعضی از تألیفات منتشر شده بنده به چاپ رسیده است ، با این وصف ، در اثر توصیه و تأکید دوست فاضلم جناب آقای دکتر محمد حسین پاپلی یزدی استاد دانشگاه مشهد ، که مرا به گرد آوری و چاپ اسناد تاریخی خراسان وعکس های مربوطه قشویق و ترغیب فرمودند . به تهیه این مجموعه و شرح های توضیحی اسناد و عکس های مربوطه که تاکنون از اشخاص و منابع مختلف جمع آوری نموده ام و در ارشیو کتابخانه ام داشتم اقدام کردم. تا چاپ و منتشر شد و مورد استفاده محققان و دانشجویان قرار گیرد . لازم به ذکر است ، که این مجموعه اسناد مقدمه ای است بر شناخت کل اسناد مربوط به وقایع و مطالب تاریخی خراسان که در بایگانی های دولتی و شخصی وجود دارد ، امید است باانتشار این اسناد ، دارندگان اسناد تاریخی خراسان که در بایگانی های دولتی و شخصی وجود دارد ، امید است با انتشار این اسناد دارندگان اسناد تاریخی خراسان همت کنند اسناد خود را چاپ و در دسترس پژوهشگران قرار دهند ، یا لطفاً فتوکپی روشن وخوانای آن را برای بنده ارسال فرمایند تا در چاپ بعدی این مجموعه استفاده گردد، و مجموعه کاملتر در اختیار علاقمندان گذارده شود.
جای تردید نیست که هیچ منبعی ، دقیق تر و درست تر از اسناد نمی تواند ، زمان و حقایق روی دادها را برای پژوهش گر روشن نماید.
در قدیم اسناد را به سه نوع با عناوین زیر تفکیک و تقسیم می کردند .
۱-    سلطانیات ، شامل ، مکاتبات سلطنتی و فرامین و احکام درباری
۲-    دیوانیات ، شامل ، مکاتبات اداری دولتی
۳-    اخوانیات ، شامل ، مکاتبات خصوصی
بعضی از منشیان درباری و دبیران قرن های گذشته ، همت به جمع آوری مکاتبات درباری و دیوانی و شخصی به نام ، منشآت ، و ترسل ، نموده اند ، که نام آنها و آثارشان در کتب ادبی و تاریخی ذکر شده است ، و امروز آن اسناد مورد تحقیق و استفاده ی پژوهشگران می باشند .
جای خشنودی است که درسال های اخیر ، سازمان اسناد کشور و سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی ایران و بعضی از محققان دست به انتشار اسناد روی دادهایی تاریخی و مدارک فرهنگی زده اند که فوق العاده برای محققان مفید بوده و از آنها در تحقیقات و تألیفات خود بهره برده اند ، که یکی از آنها نگارنده هستم
از خوانندگان گرامی تقاضا دارم با مطالعه شرح توضیحی مربوط به هر یک از اسناد و عکس های چاپ شده در این مجموعه هر گونه نقص و نارسایی مشاهده فرمایند ، توضیحات لازم را با فتوکپی اسنادی که دارند ، برای تکمیل اسناد منتشر شده دراین مجموعه نشانی پستی نگارنده در سال فرمایند ، تا به نام خودشان در تجدید چاپ اضافه و منتشر گردد ، شهریور ۱۳۷۲ – سید علی میر نیا ۱۳۷۶
مشهد ، صندوق پستی ۳۸۳۹/۹۱۳۷۵
تلفن – 99،۷۶۱۴
سکه سلطان ارغون
ضرب قوچان
سلطان ارغون پسر اباقاآن نوه هولا کوخان پس از سلطان احمد تکودار عمویش به ایلخانی مغول خراسان رسید ( ۶۸۳ هـ ، ق) و تا سال ۶۹۰ هـ ، ق  در این سمت بود ، وی سکه هایی در شهر قوچان (خمپوشان ) ضرب زده که نمونه آن در تصویر دیده می شود .
سکه ظهیرالدین سربدار
ضرب اسفراین
ظهیر الدین سربدار بعد از خواجه یحی کروبی سومین حاکم این سلسله بودکه در سال ۷۵۹ هـ ، ق به این مقام رسید حکومت وی تا سال ۷۶۰ دوام یافت ، او سکه هایی که در اسفراین ضرب زد که نمونه ای از آن در تصویر دیده می شود .
۱-    بالا – سکه ارغون خان مغول ضرب خبوشان (قوچان )
۲-    پایین – سکه ظهیر الدین سربدار ضریب اسفراین
سند تاریخی تفویض سلطنت ایوان
به نادر شاه افشار ، که دریکی از خانه های درگز پیدا شد
وثیقه نامه که سران طبقات مردم ایران و بزرگان و معاریف استان ها و شهرستانهای کشور و امراء و فرماندهان ارتش ،که دردشت مغان در ماه شوال ۱۱۴۸ هـ ، ق ، نوشته و ضمن آن با پذیرفتن شرایط نادر بشرح زیر :
۱-    ترک هواخواهی از سلطنت اولاد صفویه
۲-    پیروی از مذهب سنت و جماعت جعفری ، و خودداری از سب ولعن خلفای راشد(عمر و عثمان )
۳-    تعهد وفاداری به سلطنت او و اولاد او با قید سوگند ، سلطنت ایران را به نادر تفویض کردند ، تصادفاً هنگام تعمیر خانه علی خان درگزی در سال ۱۳۳۱ شمسی ، از میانی که در پوشش سقف و کاربرده بودند پیدا شد.
علی خان درگزی اولاد یکی از سرکردکان سپاه نادرشاه بود ، که در موقع نوشتن آن وثیقه نامه در التزام رکاب نادر و در حضور نادر در دشت مغان بوده است .
این سند مهم و بی نظیر در چند نسخه با خط خوش مستعلیق شکسته شده ، که احتمال دارد خط میرزا مهدی خان استرآبادی منشی مخصوص نادر باشد ، و به وسیله ی چند نفر معتمد که ممکن است یکی از آنها جد همین علی خان درگزی باشد ، به مهر و امضاء حاضران رسیده است ، و یکی از نسخه ها دست او باقی مانده و چنانکه ذکر گردید، در سال ۱۳۳۱ در درگز پیدا شد.
نادر شاه افشار ، اصلاً از طایفه قرقلو یکی از طوایف ایل افشار درگز بود ، افشار یکی از ۲۴ قبیله اوغوز می باشد ، نادر شاه و در روستای دستگرد سال ۱۱۰۰ هـ ، ق متولد شد ، و دوران کودکی ، نوجوانی  را در درگز گذرانید ابتدا گوسفندان پدر را می چرانید ، سپس رئیس سواران حکومتی درگز شد ، و بعد به خدمت شاه طهماسب دوم صفوی درآمد مراحل ترقی را تا دست یابی به سلطنت ایران با ارابه و انجام خدمات ارزنده ی خود پیمود . این سند ، پس از کشف به وسیله ی دانش بزرگ نیا نماینده وقت مجلس شورای ملی خریداری شد ، و به موزه ی ایران باستان اهداء گردید ، که امروز در آن جا نگهداری می شود (تصویر شماره ۱ ) متن این سند چنین است :
متن وثیقه نامه دشت مغان
در حدود دو قرن است که خاندان صفویه ، تاج و تخت سلطنت را از تصرف سلاطین ترکمانپه که اهل سنت بوده اند گرفته ، و خود براریکه سلطنت نشسته اند ، برای اینکه سلطنت خود را استحکامی بخشند بفکرشان رسید ، فیما بین اهم بنای سب و رفض گذاشته و به دستیابی این تدابیر آتش افروزند ، و مردم را به جان یک دیگر اندازند ، این تفرقه اندازی آنقدر پیش رفت ، تا این که مسلمین دست از مقاتله کفره برداشته مشغول اسر و قتل نفوس و غارت و نهب اموال و برادران دینی خود شدند ، وضع مملکت به آنجا رسید ، که طایفه لزکیه (لکزیه)به شروان ، و افاغبه بر عراق و فارس و اصفهان ، و ملک محمود سیستانی برخراسان و عثمانی بر آذربایجان و کرمانشاهان و همدان ، و روسیه بر مازندران و گیلان دست یافتند و متصرف شدند . اهالی این دیار و بلدان جمیعاً پامال جنود حوادث فتنه اسیر سرپنجه فتور و محسن گشتند ، بعد از این که دست امید ، ما بی کسان و هر سو گسیخته گردید ، دست به دامان پروردگار یکتا دراز کردیم ، و ازدرگاهش خواستیم بعداز عسر یسری ، به عنایت یزدانی و مرحمت صمدانی ، کوکب وجود مسعود همایون و نیر تا بناک ذات فرخنده صفات میمنت اثر طالع و بار کاب برگزیده حضرت خالق ، زحمت کش راه خلایق ، آفتاب اوج سلطنت  جهانبانی ، و ستاره برج معدلت و گیتی ستاد ، مظهر قدرت الهی ، دست افشار معدن پادشاهی را از افق خراسان تابان ، مشعل دولت فروزش را برای ظلمت زایی شب تیره روزی سیله بختان ، روشن و فروزان ساخت ، اولاً به نیروی تأیید الهی دارد الملک خراسان را از وجود متغلیه پرداخت ، بعد از آن ، رایت فراز عزیمت به جانب اصفهان گشته ، و اصفهان و ممالکی را که درتصرف افاغنه بود مسخر ساخت ، و همچنین ولایت مازندران و گیلان را از تصرف اروس ، ممالک آذربایجان و کرمانشاهان و همدان و گرجستان را از تصرف عثمانی انتزاع و مسخر کرده ، آثار جور و عدوان را بردند اخت ،در این اوان سعادت غشان ، که یعون عنایت یاری ، و چیره دستی بخت فیروز بر همگی دشمنان و سرکشان ایران و اطراف ممالک محروسه غالب و مظفر ، و رعایاو ضعفای این بلاء که چندین سال بود اسیر انواع مصائب و گرفتار محسن نوائب بودند ، هر یک از مکان و مسقر خودآسوده حال درفاهیت پرور شدند و کارعدل … تمام و امور ممالک نظام یافت ، تمام اهالی ممالک ایران را از اسید و فاضل ، و عالم و جاهل ، و خرد و بزرگ . و تاجیک و ترک ، و صغیر و کبیر ، و برنا و پیر را در صحرای مغان در اردوی ظفر نمون احضار فرمود و خواهشمند اذن کلات و ابیورد (درگز ) گشته مقرر فرمودند ، که از بردی خود از سلسله صفویه با سایر طبقات امم هر کس را که خواهیم ، به سلطنت دریاست قبول کنیم ، چون اهالی ایران آنچه در وتن مدت به روزگار خود دیده ، از گل خیر بوستان دولت صوفیه بود ، که در عهد ایشان ، آتش فتنه و نقاضت افروخته گشت همگی اطراف را به دشمنی و ما را به دست انواع بالا یا و محن داده ، و در این اواخر از عهده ضبط و محافظت ما برنیامدند و در معنی همگی آزاد کرده بندگان اقدس بودیم ، از چنگ اعدا نجات ، و قالب افسرده ما را دوباره حیات دادند ، لهذا همگی در مقام تمنا آمده ، و دست به دامن مرحمتش زده مستدعی فرسخ این عزیمت هستیم ، بندگان اقدس از راه مرحمت استدعا کمترینان را پذیرفته ترک عزیمت مذکور فرمودند ، و کمترینان قلباً و لساناً و متفق اللفظ و الکلمه بندگان اقدس را به سلطنت و ریاست اختیار و ترک تولای سلسله صفویه کرده عهد و شرط و قرار و اعتراف کردیم ، که نسلاً بعد نسل شیوه سب و رفض مبدعه دولت صفویه را که گناهی عظیم بود با لکیه ترک و مذهب و سنت حنیف جعفری که همیشه راهنما و مطبوع امت احمدی بوده قبول و مسلوک نمائیم ، و از سلسله صفویه ذکوراً و اناثاً احدی را تابع و مطیع نشویم ، ودر هر ملک و شهر که باشد ایشان را اعانت و متابعت نکنیم ، و از هر یک از کمترینان که نسلاً بعد نسل خلاف عهد و قول ظاهر شد ، مردود در گاه الهی و مستحق سخط غضب حضرت رسالت پناهی بوده ، خون ماهدر و عرض و نفس ما مستوجب عقوبت و خطر باشد ، تحریراً فی چهارم شهر شوال المکرم سنبه – 1148 هجری قمری
تعدادی از نام و مهر حاضران در مجلس
خراسان
امام قلی بیگ ، قرقلوافشار
امام وردی خان قرقلوافشار
لطف علی بیگ ، کوسه احمد لوافشار
حاج محمد بیک ، مین باشی
طهماسب خان ، جلایر وکیل الدوله
محمد علی بیک ، قرقلو ، نایب ایشیک آقاسی
علی قلی بیک ، قرقلو
باباخان ، چایشلر
اراس (اراض ) سلطان ، قراباشلو
ابراهیم بیک ، استاجلو
شکر سلطان ، باچوانلو
محمد امین بیک ، کلانتر درجز
شیخ عبدالله ، در جزی
شیخ محمد ، درجزی
علی رضا بیگ ، افشار
میرزا جعفر ، کلانتر درون عاشورخان در جزی
میرزا غندم ، کلانتر آشخانه
رضا قلی ، قرقلو
رستم بیک ، قرقلو
امام وردی بیک ، افشار
محمد بیک ، قرقلو
حسن بیک ، وکیل قراچورلو
محمد کریم بیک ، قرقلو
شیر محمد ، در جزی
میرزا رضا قلی ، در جزی
محمد خان عاصل میانکوه
مصطفی بیک ، کیوانلو
احمد بیک ، گرایلی
شعادت خان قوقلو ، کشیک چی باشی
قوچه خان ، شیخوانلو
سلطان علی بیک ابیوردی
محمد رضا خان پساکوهی
محمد ولی ، در جزی
علی قلی بیک ، وکیل قوشخانه
عباس قلی بیک ، قره قوینلو
مرشد علی بیک ، وکیل گرایلی
بهبود خان ، برودنلو
استراباد
محمد قلی خان قاجار ، بیگلربیگی استراباد
جان محمد خان قاجار ، میرآخور باشی صحرا
علی رضا بیک
محمد رضا بیک ، سرکشیک باشی
محمد علی بیک ، شامبیاتی
ابراهیم بیک ، ایروانلو
فارس
امیر خان زند
محمد رضا بیک زنگنه
نام نمایندگان سایر ایالات ایران متأسفانه محو شده و از بین رفته است. (۱)
در این جا لازم به ذکر است ، که نادر شاه با تشکیل مجلس مؤسسان در دشت مغان و نظر خواهی درباره سلطنت ایران ، تنظیم وثیقه نامه بر تقویض سلطنت ایران به او که تا آن روز چنین کاری شاید در ایران بی نظیر بود ، دو نظر و هدف داشت :
۱-    چون مدتی در خدمت شاه طهماسب دوم بود و با ارائه کفایت و لیاقت و فداکاری ارزنده در باز پس گرفتن استان ها و شهرستان های ایران و همچنین تاج و تخت سلطنت ایران از غاطبین بیگانه ، که این خدمات مورد توجه شاه قرار گرفته و بزرگترین مقام نظامی یعنی شبیه سالاری ارتش ایران را اختیارات امور شرق کشور یعنی فرمان فرمایی استان های خراسان و افغانستان و سیستان و گرگان را به او اعطا کرده بود و مهمتر از آن خواهر خود راضیه بیگم را که قبلاً زن محمود افغان بود و بعد ازکشته شدن او بیوه مانده بود به همسری نادر و خواهر کوچکتر خود را به نام فاطمه سلطان بیگم به همسری رضا قلی میرزا پسر نادر داده و بدینوسیله و از این طریق نادر را به خود نزدیکتر ساخته بود ، لذا نادر خواست با انجام این کار مردم ایران ، او را در مقابل آن همه عنایات شاهانه نمک نشاس ندانند و بی وفا نخوانند .
۲-    نادر توجه داشت که هنوز ایرانیان به خانواده سلطنتی صفویه از لحاظ مذهبی ، که پادشاه آن سلسله را مرشد و رهبر مذهبی خود می دانند سخت دلبستگی و علاقه دارند ، خواست با سپردن آن وثیقه نامه و تقویض سلطنت ایران با قید تعهدات در انجام شرایط نادر ، از طرف سران و بزرگان کشوری و لشکری ایران ، در آینه کسی به هواخواهی صفویه سربلند نکند ، و او بتواند ادعا نماید که مردم از صفویه رو گردان شدند ، و سلطنت ایران را به او دادند .
نادرشاه ، با توجه به اوضاع اسف بار ایران در اواخر دوران صفویه که کشور پارچه ، پارچه شده ، و هر قسمت در تصرف وزیر سلطه غاصب بیگانه ای بود . که او کمر همت بر بست و جان بر کف نهاد با قدرت شمشیر و یاری سران و سربازان فداکار سپاه خود همگی آنها را از کشور بیرون راند و تاج و تخت ایران را باز پس گرفت ، حقاً شایستگی پادشاهی ایران داشت ، ولی متأسفانه با آن همه پیروزی های درخشان در جنگ ها و توسعه حدود مرزهای کشور و به دست آوردن غنائم بسیار ، در اثر توطئه و دسائس نزدیکان خود که از روز اول سروری او را تحمل نداشتند ، و سعی می کردند که او و سلطنت او و اولاد او را نابود سازند و موفق هم شدند ، نتوانست از آن همه غنائم در جهت عمران و آبادی و ترقی کشور و تأمین رفاه مردم استفاده نماید و همگی پس از او نابود شدند .
نامه نیکلای اول امپراتوری روسیه
به عباس میرزا نایب السلطنه و فرمان فرمای خراسان درباره نظم و امنیت ناحیه خراسان
نیکلای اول امپراتور روسیه ، هنگامی که عباس میرزا نایب السلطنه و فرمان فرمای آذربایجان به فرمان پدرش فتح علی شاه قاجار به سرپرستی استان خراسان منصوب و مأمور سرکوبی طغیان خوانین ، و برقراری نظم و امنیت این استان گردید ، نامه ای به تاریخ ۱۲۴۸ هـ ، ق برابر با ۱۳ سپتامبر ۱۸۳۱-م به عباس میرزا نوشت و ضمن ابراز محبت و علاقه به عباس میرزا ، در آن نامه برای رفع اغتشاشات و قلع و قمع طاغیان و برقراری نظم و آرامش به وی تأکید کرد ، و اعلام نمود ، که به سردار گرجستان دستورداده شد،که دراین لشکرکشی، مهندسین ومأمورین وملزومات موردنیازرادر اختیار او قرار دهد.
این نامه تاریخی از هر لحاظ حائز اهمیت است ، و ما این جا ترجمه سند شماره ۲ و متن نامه اصلی شماره ۳ را چاپ می کنیم و به نظر خوانندگان ارجمند می رسانیم. باید توجه داشت ، که روسیه تزاری سعی و کوشش داشت تا براساس وصیت بطرکبیر راهی از طریق ایران به خلیج فارس و هندوستان به دست آورد. بنابراین اقدام به تصرف مرو و سرخس ایران نمود و خود را به هرات و مرز هندوستان نزدیک کرد .
ترجمه نامه علیحضرت امپراطور روسیه
از فضل خداوند یگانه نیکولای اول سلطان غالب قاهر را امپراطوری داد بکلی ممالک روسیه و غیره .
بشهزاده عزیز ما عباس میرزای ناب السلطنه دولت ایران محبانه مرقوم می شود که من بهیچوجه از نوشتجات .
آخری شما بطوریکه مرقوم داشته بودید متشکی نشده ام بهمان مهربانی که داشته ام باقی و برقرار مپاشم مبت باطنی قلبی ما نسبت بشخص شما تغییر نیافته است الفت مهربانی درباره شما بصدقت عن صمیم القلب بوده و خواهد بود چنانچه از استعداد حالیه دولت ایران بقسمیکه اظهار داشته بودید زیاده از حد خوشوف و خورسند شدم باهمه اینحال همیشه سرصدم که بان استعداد چگونه از عهد بنظم طرف خراسان خواهد برآمد.
خراسانی که یک جزء ، از ممالک محروسه ایران متصرفی پدر شما برادر فکرم ما فتحعلی شاه است هر ایامی در اغتشاش است مع ذالک ملتفت نظم انصفات  نشده ایم برشما واجب و لازم است که اسباب نظم این مملکت را آماده  و حاضر نموده به امنیت صفحات خراسان بکوشید که رفع اغتشاش انصفحات قبل از وقت شده باشد باقنصای نظم مملکت داری و امور جهان داری در بروز فتنه و فساد و اختلال در بلاد دولت را مسامحه و غفلت در قلع و قمع اغتشاش مملکتی نباید نمود . یقین ما حاصل است در صورتیکه شما اقدام برفع و منع اغتشاش خراسان نمائید امنیت راراهی در انصفحات حاصل خواهد شد بلاحظه دوستی و مروت فیما بین از طرف امپراطوری ما بسردار گرجستان حکم داده شد.
موافق خواهش شما به سر حدات ایران حاضر شده از فرستادن صاحب منصبان و مهندسین و مأمورین و سایر ملزومات کمال مواظبت را نموده و در خدمت و همراهی بشما بخراسان رفته رفع فتنه و فساد  را کرده انصفحات را منظم دارند در این ائنا خوش دارم ازنقل کردن مملکت لهستان که به تفصیل آن را  شما بنویسم لله الحمد شورش و اغتشاش ملت پولاک به قوت عساکر منصوره ما مضممل و منکوب کردید . اهالی یاغی طاغی لهستانی در ثانی با طاعت و تابعیت  ما در آمدن حالا ما مثل کراف پاسکویج فاتح ارمنستان و قنیاز و رشوف اسکی فتح نمایان عظیمی در لهستان در شهر ورشر نمودند اشطام کلیه که در آن ممکلت احداث شده بود و سبب طغیان لهستانی تا شیرازه نظم مملکت از هم کسیخته شده بود بتکرار سلسله نظم ممالک لهستان بهم پیوسته کردید بنابراین شکر و سپاس به درگاه خداوند پی قیاس بنماییم که آن قدر قدرت و تسلط بماکرامت فرمود که طاغیان را بقهر و غلبه مغلوب و منکوب کرده ما را وسیله تربیت ملت اعمار و آبادی بسیاری از مملکت فرموده است بهرحال شما را بحفظ خداوند حفیظ علی الدوام می سپارم حررا در سنکت پطربورزم مورخه سیزدهم سبتامبر درسنه تولد ناجی عیسی مسیح مطابق ۱۲۴۸ هجری در سال ششم سلطنت ما ترجمه بنده در کاه میرزا هارطون
اسناد واگذاری استان هرات به افغانستان
استان هرات تا دوران سلطنت ناصر الدین شاه جزیی از خراسان بود ، و در اثر رقابت دو ابر قدرت قرن « انگلیس ، روسیه تزاری » در آن که :
۱-    روسیه تزاری براساس وصیت و توصیه پطرکبیر می خواست به هر وسیله ای  که شد ، از طریق ایران و افغانستان به هندوستان و آب های اقیانوس هند دست یابد.
۲-    انگلستان ، با توجه به این هدف روسیه تزاری ، می کوشید در پیش روی روسیه به سوی هدفی که دارد ، سدی ایجاد کند و دولت هایی ظاهراً مستقل و باطناً دست نشانده خود ، در میان مناطق نفوذی روسیه مرز هندوستان به وجود بیاورد.
این دو ابر قدرت به منظور مساعد ساختن زمینه اجرای نقشه های خود ، دائماً در ایران و افغانستان و مرو ، داشت ترکمان ، مشغول فریفتن خوانین و رؤسای ایلات و یا افراد مستعد دیگر بودند ، و آنها را تحریک می کردند ، که دست به شورش و اغتشاش در استان ها و شهرستان ها بزنند و به عناوین مختلف طغیان و قیام نمایند ، تا بدان وسیله نیروهای کارآمد دولتی و ملی را به جای یک دیگر بیاندازندو دولت مرکزی را تضعیف نمایند ، و با استفاده از این وضع به سوی اهداف خود پیش روند .
روسیه تزاری در دوران سلطنت ناصرالدین شاه قاجار با سرعت به سوی مرزهای هندوستان « از طریق ایران – هرات ، قندهار » پیش می رفت تا از طریق هرات و قندهار بدان دست یابد.
انگلستان نیز سریعاً دست به کار شده ، مقدمات روی کار آوردن فردی دست نشانده و تحت نفوذ خود در مسند نخست وزیری و رأس دولت ایران فراهم می ساخت .
امیر کبیر نخست وزیر باکفایت ایران که هرات را با تدبیر تحت تابعیت ایران نگاه دانسته بود ، به فرمان ناصر الدین شاه جوان کشته شد ، و میرزا آقاخان با کمک سفارت انگلیس در تهران بجای او صدر اعظم (نخست وزیر ) ایران گردید ، و در نهانی مقرر شد ترتیب واگذاری هرات را به افغانستان فراهم نماید . در این موقع سلطان مراد میرزا حسام السلطنه استاندار خراسان بود ، و دوست محمد خان امیر افغانستان به تحریک انگلستان تصمیم گرفت هرات را به تصرف آورد ، و به حوزه ی اقدار خود ضمیمه نماید ، لذا شورشی در هرات برپا کردند ، حسام السلطنه ، با سپاه تحت فرمان خود در خراسان و افراد مکری کمک نیروهای ایلات و طوایف خراسان به سوی هرات لشکر کشید ، و هرات را تصرف کرد .
دولت انگلستان هم نیروی نظامی به جنوب ایران وارد کرد و کشتی های جنگی اش در بندر بوشهر لنگر انداخت ، و به جزیره خارک و بوشهر نیرو پیاده نمود و آنجا ها را به تصرف در آورد .
میرزا آقاخان نوری نخست وزیر دست نشانده انگلیس ها سعی داشت با انگلیس مصالحه نماید . لذا ناصر الدین شاه را وادار ساخت که به حسام السلطنه فرمان دهد. تا هرات را تخلیه کند و به مشهد برگردد.
حسام السلطنه محرمانه به ناصر الدین شاه پیغام داد ، که از آمدن کشتی های جنگی انگلستان به بندر بوشهر و پیاده شدن نیروهایش در جزیره خارک و بوشهر نگران نباشید ، زیرا سپاهیان هند در این موقع در هندوستان شورش کرده اند ، و انگلستان سخت گرفتار فرونشاندن این شورش است ، زحمت ما را به هدر ندهید ، ما می توانیم تا هندوستان هم برویم. ولی میرزا آقا خان نوری ، ناصر الدین شاه را از موافقت با این پیش نهاد بازداشت  و حتی او را متوجه به موضوع خیالی ساخت ، که اگر حسام السلطنه هندوستان را بگیرد ، در آن صورت سلطنت ایران را هم به سادگی و آسانی به دست خواهد آورد . لذا ناصر الدین شاه امیر اکید به حسام السلطنه صادر کرد که فوری هرات را تخلیه کرده و به مشهد مراجعت نماید . و الا یقین خواهد کرد که او مستمرد و یاغی شده است ، حسام السلطنه ناچار با تأسف بسیار قوی خود را از هرات خارج ساخت ، و هرات را به سلطان احمد افغانی واگذاشت و به مشهد برگشت.
درباره ی واگذاری هرات به افغانستان با مساعی میرزا آقا خان که منجر به بستن قراردادی به نمایندگی فرخ خان امین الملک غفاری در پاریس شد . اسناد جالب توجهی موجود است که حقایقی را روشن می نماید ،در این جا چند سند مربوط به واگذاری هرات دیگر نقل می شود .
۱-    فرمان ناصرالدین شاه قاجار به عنوان فرخ خان امین الملک نماینده اعرافی ایران به پاریس برای مذاکره و روپرداخت خسارت جنگی و عقد قرار داد بستن فرمان چنین است :
مهر ناصر الدین شاه «الملک الله ، السطان بن سلطان بن ناصر الدین شاه قاجار»
امین الملک فرخ خان ،و عده تخلیه هرات محض حفظ دوستی و خاطر خودهی دولت انگلیس بشرط قرار نامه شیل صاحب عیب ندارد برای خاطر دوستی انگلیس قبول کردیم اما خسارت مردم هرات را از ما خواستن بکدام شرط دوستی سزاواراست اگر مقصود دولت انگلیس دوام و بقای دوست (دوستی ) میان این دو دولت باشد ، این تکلیف جریمه دادن به هراتی بقدری در مزاق دولت و ملت ایران تلخ و کرردر خطرناک است که منافات تمام با بقای دوستی دولتین خواهد داشت ، و دورنیست که اولیای دولت انگلیس خود نیز به معایب این تکلیف متوجه شده باشد . تا حال با الضاف خود از آن صرافت افتاده باشند ، مطالبه خسارت از یک دولت کارعمده ایست هراز ملاحظه لازم دارد ، آن هم در صورتی که آن ملک و آن خسارت راجع به خود آن دولت باشد ، که مطالبه خسارت می کنید ، هزاره و هراتی با دولت انگلیس که این حالت را داشته است بجز قرار نامه شیل صاحب که آن هم از خود او نقض پیدا کرده چیزی در میان نبوده اینست ، و نیز چیزی همان قرارنامه نبوده است که هزاره و انگلیس رامناسبتی به یک دیگر برهد. باری ما از مراه گرفته (تصرف کرده‌) محض حفظ دوستی دولت انگلیس چشم می پوشیم و همان قرار نامه شیل صاحب را مدتیست اولیای دولت انگلیس قصدیق ایشان که هنوز نشده بود معمول می دادیم ، و در حقیقت دلیل بزرگی دررده دوستی آن دولت بوده ، باز ترضیه مستر . را نمایم . بازهماشان . از دولت که دستورالعمل داری ، اولیای دولت ها حاضرند . مابقی را که هیچ سابقه نداشت و بر حسب این نیز عمل نموده است و امر یست تازه که تابحال شنیده نشده بود و علانیه منافات با قیال استحکام دوستی دولتین دارد. چه اسم می توان گذاشت و دولت و ملت ایران جاناً و مالاً چگونه متحمل می شود ، تحریراً فی به شهر ربیع الثانی ۱۲۷۳  ، ناصر الدین شاه در حاشیه بالا باخط خود نوشته است .
امین ملک ، ما هرات را موافق قرارنامه که با شیل صاحب وزیر مختار سابق آن دولت داده ایم ، تخلیه می کنیم ، بشرط که آن قرارنامه مجری باشد، بغیر از این دولت انگلیس دو (آن) را ممضی دارد و الافلا ، این علامت بزرگی است که ما همیشه طالب بقای دوستی دولت انگلیس بوده و هستیم ، سایر را جناب صدراعظم بتو نوشته اند از همان قرار جی تخلف رفتار کند  20ربیع الثانی ۱۲۷۳ (تصویر شماره ۴)
۲-    نامه مورخ ۱۵ رجب ۱۲۷۳ میرزاآقاخان نوری نخست وزیر دولت ناصر الدین شاه :‌ به امین الملک (فرخ خان غفاری) درباره دادن اختیارات تام در گذراندن سریع امر واگذاری هرات به افغانستان . با متن زیر :
برادر مکر، کاغذهای شما این دفعه مرا به حیرت زیاده از حد انداخت ،که نوشته بودید دستورالعمل و اختیار مطلقه بلاشرط از برای شما انفاذ شود ، و علاوه در کل کاغذهای خودتان دلایل و براهن بر حسن عمل خود مادام توقف اسلامبول متعلق به سئوال و جواب با ایلچی (سفیر) انگلیس اقامه کرده بودید اولاً ، کسی شما را مورد ایراد نساخته بود ، بر فرض که یک دو نفر اشخاص بی اطلاع از بابت هوای نفس یا عدم شعور و یا غرض خارجی حرفی بگوید ، در مقابل اراده همایون وعقیده و اعتقاد اولیای دولت که عالم به کلی و جزئی امور و مراتب دستورالعمل و حالت خطرناک شما بوده و می باشند ، چه اعتباری خواهد داشت و حال اینکه مکرر و بی هوده شما ، خود نوشتم که آنچه گفته اید همه موافق عقل و مناسب حالت ، حالیه بوده است ، و اگر حرفی و روایتی شما از قول خودم بی اطلاع برسد محل اعتماد و اعتقاد نخواهد بود ، شما هوش و حواس خود را جمع کار خودتان نمائید .
ثانیاً ، از حالا دیگر چه اختیار نامه بلاشرطی باید به جهته شما فرستاده شود ، با آن فرمان همایون موشیخ به دستخط همایون مورخه ۲۱ ربیع الثانی و کاغذ من مورخه همان تاریخ دیگر احتیاجی بدستور العمل جدید و اختیار نامه تازه نداشته و نخواهید داشت ، و همان فرمان مبارک ، و کاغذ من دستورالعمل و اختیار نامه شما بوده و خواهد بود ، علاوه کاغذ علیعده با خط معهود بشما نوشتم و پای آن رامهر کردم ، مرتب مندرجه در آن حسب الامر است ، و باید از آن قرار معمول دارید ، و حالت تردید و تفکر ، به هیچ وجه نداشته باشید ، و در خصوص آن مطلب دیگر خود را محتاج به رجوع دارد نحلافه نداشته باشید – 14 رجب الرجب ۱۲۷۳ .
امین الملک بسیار حیف بود از مدرک شما با آن دستخط مبارک و کاغذ صریح من ، و بگذران ، بگذران مرقسم باشد .(؟) تازه اختیار نامه خواسته بودید ، بلاشرط . اگر مقصود بلاشرط نبودن من است ، من که در دنیا نیستم چه اختیارنامه از من می خواهی از هر کس عوض من بر قرار کردند از او بخراه ، و اگر سایر شرایط است که اختیار کل بشما داده شده ، هر چه در دولتخواهی بتوانی کم کنی و تسهیل کنی بهتر ، والا فلا ، و اگر نمی توانی بگذرانی این اختیار نامه را بهانه کرده آن حرفی است علیعده ، شش ماه است در جنگ هستیم از همه طرف تا خدا چه کند .
عالیجاه  میرزا ملکم خان البته حق نمک مرا و زحمت مرا در حق خودش بجا  آورد، و من از زحمت او بسیار راضی هستم انشاءالله در انجام کار سعی کند ، و آرام نگیرد و بس ، پانزدهم شهر رجب امرجب ، سنه ۱۲۷۳ (تصویر شماره ۲)
فرخ خان امین الملک ، در مأموریت خود موفق شد با سفیر انگلیس در پاریس به نمایندگی آن دولت و با وساطت ناپلئون سوم ، امپراطور فرانسه به مذاکره بنشیند ، بالاخره نتیجه مذاکرات و اقدامات فرخ خان امین الملک در پاریس ، چنانکه در کتاب وقایع خاور و « رقابت دو ابر قدرت در خاور ایران » آورده ام ، با وساطت ناپلئون سوم که با کمک دولت انگلیس از ریاست جمهوری به امپراطوری فرانسه رسیده بود منتهی به عقد قرارداد ننگین میان دولتین ایران و انگلستان گردید و ضمن آن انگلستان شرایط بسیار موهن و سنگین به ایران تحمیل نمود ، و ناپلئون سوم هم کمک دولت انگلستان را نسبت به خود بااین خدمت جبران کرد ، (۱) متن قرارداد چنین است : (سند شماره ۶)
متن سند شماره ۶
قرارداد پاریس
بسم الله الرحمن الرحیم
چون اعلیحضرت خورشید رایت اقدس همایون ، پادشاه اعظم و شاهنشاه بالا استقلال کل ممالک ایران ، و اعلیحضرت شاهنشاه انگلیس هر دو علی السویه از روی صدق مایل این هستند که مصائب جنگی را که منافی میل و مکنوفات دوستانه ایشان است رفع نمایند ، و روابط دوستی که مدت مدیدی فیما بین دولتین علیتین بر قرار بوده مجدداً به این صلحی که بر وفق فواید طرفین باشد ، بربنیان محکم بر پا نمایند‌، لهذا برای اجرای این مقصود و مطلوب ، اعلیحضرت پادشاه ایران جناب جلالتماب مقرب الخاقان فرخ خان امین الملک سفیر کبیر دولت علیه ایران ، صاحب تصویر همایون و حمایل آبی و دراای کمر مکلل به آلماس و غیره و غیره و غیره را و علیا حضرت پادشاه انگلیس جناب مسجدت نصاب ، هنری ریچارد چارلس بارون کاولی ، از امنای دولت انگلیس و از اجرای مشورت مخصوصه مبارکه علیا حضرت پادشاه انگلیس جامل نشان بزرگ سئد شریف حمام و سفیر کبیر مخصوص و مختار دولت انگلیس در نزد اعلیحضرت امپراطور فرانسه و غیره و غیره و غیره را و کلای مختار خود تعین فرمودند ، و ایشان بعد از آنکه اختیار نامه های خود را ابزار و مبادله نمودند ، و موافق ترکیب رسمی دیدند فصول ذیل را مقبول و مقرر داشتند .
فصل اول – ازروز مبادله امضاء نامه‌های عهدنامه حال فیمابین اعلیحضرت شاهنشاه ایران وعلیاحضرت پادشاه انگلیس وهمچنین فیمابین خلفاء وممالک ورعایای طرفین صلح ودوستی دائمی خواهد بود.
فصل دوم – چون به دولت واقبال فیمابین دولتین ایران وانگلیس صلح برقرارگردید بحکم این فقره مقرراست که عساکردولت انگلیس ممالک ایران راتخلیه خواهدکرد، و موافق تعهدات و شرایط ذیل.
فصل سوم ـ دولتین علیتین معاهد متین تعهد می کنند  که کل اسراء که در حین جنگ بدست عساکرطرفین افتاده باشند بلادرنگ آزاد نمایند .
فصل چهارم- اعلیحضرت پادشاه ایران تعهد می کند که بلافاصله بعد از مبادله امضاء نامه های این عهد نامه یک عفو نامه کامل اعلام نمایند که بواسطه آن جمیع رعایای ایران که در وقت جنگ به مراوده خود با عساکر انگلیس مصدر خیانتی شده باشند از عقوبت این حرکت خود معاف باشند . بطوری که هیچ کس هر درجه داشته باشد به جهت این حرکت خود مورد تنبیه و اذیت و تعدی نخواهد شد.
فصل پنجم – اعلیحضرت شاهنشاه ایران تعهد می نماید که بلادرنگ لازمه تدابیر رابکار ببرد که عساکر و کارگزاران ایران را از ملک و شهر هرات و سایر ممالک افغانستان پس بکشد ، تخلیه ممالک مزبور ۰ تا مدت سه ماه بعد از مبادله امضاء نامه های این عهد نامه معمول خواهد بود.
فصل ششم – اعلیحضرت شاهنشاه ایران راضی می شود ک ترک بکند کل ادعاهای سلطنتی بر خاک وشهر هرات و ممالک افغان ، و هرگز مطالبه نکند از رؤسای هرات و ممالک افغان هیچ علامت اطاعت مثل سکه و خطبه و باج ، و نیز اعلیحضرت ایشان تعهد می کند که بعد از این از هر ملاخله در امورات داخله افغانستان اجتناب نماید ، اعلیحضرت ایشان و عده می دهد که استقلال هرات و تمام افغانستان را اعتراف نماید ، و هرگز به استقلال ممالک مزبور مداخله نکند ، در صورت ظهور منازعه فیما بین دولت ایران و  ممالک هرات و افغانستان ، دولت ایران تعهد می کند که اصلاح آن را رجوع به اهتمامات دوستانه دولت انگلیس نماید ، و اقدام به جنگ نکند ، مگر در صورتی که اهتمامات دوستانه دولت انگلیس مثمر ثمر نشود ، از طرف دیگر دولت انگلیس تعهد می کند که همه وقت اعتبار خود را در ممالک افغان بکار ببرد و نگذارد که از آنها باعث هیچ گونه تشویش و پریشانی دولت ایران بشود ، و اگر دولت ایران در وقوع مشکلات رجوع به دولت انگلیس نماید ، دولت انگلیس نهایت کوشش را خواهد کرد که منازعات فیما بین را موافق حق و مطابق شأن دولت ایران اصلاح نماید .
فصل هفتم – در صورتی که از جانب هرات و ممالک افغان به سر حدات ایران تجاوز بشود ، هر گاه ترفیصله شایسته داده نشود ، دولت ایران حق خواهد داشت که به جهت دفع فتنه و تنبیه جانب متعدی اقدام بحرکات جنگ نماید : اما این صراحت معلوم و مقبول است که هر لشکری از جانب دولت ایران که به جهت مقصود مزبور از سر حد بگذرد بمحض اجرای مقصود خود مراجعت بخاک خودخواهد کرد . حق مزبور نباید بهانه توقف دائمی عساکر دولت ایران یااتفاق شهری یا یک جزء ممالک مزبوره به مالک ایران بشود.
فصل هشتم – دولت ایران تعهد می کند که بلافاصله بعد از مبادله امضاء نامه های این عهدنامه جمیع اسرائی که در حین جنگ در افغانستان بدست‌ آورده است، بدون مطالب عوض نقدی آزاد نماید ، همچنین جمیع افاغنه که به اسم گروی یا به جهت امور دولتی در هر جای ممالک ایران مقید باشند به همان طور آزاد خواهد بود ، بشرط اینکه افاغنه هم از طرف خود اسراء و مقیدین ایرانی را که در دست آنها باشند ، بدون عوض نقدی آزاد نمایند ، دولتین معاهدتین ، در صورت لزوم مأمورین نصب خواهد کرد ، که شرایط این فقره را معمول دارند .
فصل نهم – دولتین علیتین تعهد می کنندکه درباب نصب و اعزام قونسولها و جنرال قونسولها و وکلای قونسول هر یک از این دو دولت ا زممالک دیگر ، همدیگر باشند ، حالت دول کامله الوداد می شود .
فصل دهم – بلافاصله بعد از مبادله امضاء نامه های این عهد نامه ، سفارت انگلیس مراجعت به تهران خواهد کرد ، در همان وقت دولت ایران راضی بشود ،‌که سفارت مزبور را پذیرایی نماید ، با شرایط خاطر خواهی و تشریفات مندرجه شرح علیحده وکلای دولتین علیتین متعاهدتین .
فصل یازدهم – دولت ایران تعهد می کند که در مدت سه ماه بعد از مراجعت سفارت انگلیس به تهران این نفر مأمور را تعیین نماید ، که به اتفاق یک نفر مأمور دولت انگلیس مطالبات نقدی جمیع رعایای انگلیس را از رعایای دولت  ایران تحقیق و مشخص نماید . و دولت ایران هر یک از این مطالبات که به تصدیق مأمورین مزبوره بجاباشد ، باید دفعتاً یا به قسط خواهد داد ، در یک مدتی که بیشتر از یک سال از تاریخ اعلام مأمورین مزبوره نباشد ، و مأمورین مزبوره تحقیق و مشخص خواهد کرد ، قروض دولت ایران به رعایای سایر دول تا وقت عزیمت سفارت انگلیس از تهران ، در زیر حمایت دولت انگلیس بودند ، و از آن وقت به بعد ترک حمایت مزبور نکرده اند .
فصل دوازدهم- در فصل سابق مقرر شده دولت انگلیس این حق را ترک و آشکار خواهد کرد ، که حمایت نکند ، بعد از این هیچ یک از رعایای ایران را با لفعل در نوکری سفارت قونسولها و وکلای قونسول انگلیس نباشد ، بشرط اینکه چنین حق به دول دیگر داده و معمول نشود ، در این باب و جمیع خصوصیات دیگر دولت انگلیس مطالبه می کند ، و دولت ایران هم تعهد می نماید که همان امتیازات و معافات در ممالک ایران به دولت انگلیس و به نوکری و رعایای آنها داده خواهد شد ، که به دول کامله الوداد و به نوکرا و رعایای آن بهره یاب خواهد بود ، از همان اعتسار و احترام که به دول کامله الوداد و نوکرهای و رعایای آنها داده می شود .
فصل سیزدهم – دولتین علیتین معاهدتین یحکم این تجدید می نماید آن قرار را که در ماه افست (اوت) ۱۸۵۱ – م مطابق شهر شوال سنه ۱۲۶۷ هجری در باب رفع تجارت غلام و کنیزه در خلیج فارس فیما بین این دو دولت داده شده است. و علاوه بر این تعهد می کنند که قرار مزبور پس از انقضای مدت بر قراری آن که عبارت از ماه آفست (اوت) باشد تا مدت ده سال دیگر بر قرار خواهد بود و باین نحو امتداد خواهد یافت ، تا یکی از جانبین به یک اعلام رسمی قرار مزبور را موقوف بدارد ، اما اعلام مزبور معمول نخواهد بود . مگر بعد از یکسال ظهور آن
فصل چهاردهم – بلافاصله از مبادله امضاء نامه های این عهدنامه عساکر انگلیس هر نوع حرکات حضمانه را نسبت به دولت و مملکت ایران ترک خواهد کرد ، دولت انگلیس علاوه بر این تعهد می کند به محض اینکه قرار تخلیه هرات وممالک افغانستان از عساکر ایران و همچنین قرارداد پذیرایی سفارت انگلیس به تهران کاملاً مجری شود ، عساکر انگلیس خود را از جمیع و لایات و اماکن ، و جزایر که تعلق به ایران دارند ، بلادرنگ پس خواهد کشید، و دولت انگلیس تعهد میکند ، در این اثنا سرکرده عساکر انگلیس عمداً هیچ حرکتی که موجب ضعف اطاعت رعایای ایران نسبت به اعلیحضرت شاهنشاه ایران باشد نخواهند کرد ، بلکه تقویت اطاعت مزبور نهایت مقصود دولت انگلیس است، علاوه براین دولت انگلیس تعهد می کند که بقدر امکان رعایای ایران از زحمت حضور عساکر انگلیس ایمن خواهند بود ، و همچنین آذوقه که برای عاکره مزبور لازم شود ، دولت ایران تعهدمی کند که به کارگزاران خود قدغن نماید ، که به عساکر انگلیس در تحصیل آذوقه مزبوره اعانت کنند ، و نز دولت انگلیس تعهد می نماید که در حین اخذ اشیاء ، قیمت آن موافق نرخ دوز از جانب مأمورین انگلیس بلادرنگ داده خواهد شد ،
فصل پانزدهم – عهد نامه حال ممضی خواهد شد و امضاء نامه های آن مبادله خواهد شد در بغداد ، در  مدت سه ماه یا زودتر ، هرگاه ممکن شود و به جهت اثبات مسطورات فوق ایلچیان طرفین این عهد نامه راممضی و به مهر ممهور ساخته در پاریس در چهار نسخه در هفتم شهر رجب المرجب در تاریخ ۱۲۷۳ هجری تحریر یافت .(۱)


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

تاریخ تشکیلات مالی عباسیان

2,453

بازدید

تاریخ تشکیلات مالی عباسیان ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز

تاریخ قدیم

تشکیلات اداری , مالی عباسیان
مقدمه : در اوایل حضور اسلام خود خلیفه به همه کارها می رسید , دفتر اموال را نگهداری می کرد اما همین که ممالک اسلامی توسعه یافت , خلفای اسلامی به تقلید از شاهان ایرانی و امپراطوری روم کارهای مهم دولتی را میان مأمورین متعدد تقسیم کردند .۱ عباسیان نخستین فرمانروایان اسلام هستند که وزارت را تأسیس کردند . و آن را به ایرانیان واگذاردند . در ابتدای تحقیق به تشکیلات اداری که برگرفته از دولت ساسانی است می پردازیم و سپس به مباحث مالی و ثروتهای عباسیان اشاره می کنیم .
الف ) تشکیلات اداری
وزارت :
   وزارت از مهمترین پایگاههای سلطنتی و اساس همه پایگاههای پادشاهی است . زیرا نام آن بر مطلق یاری دلالت می کند , چه این کلمه یا از « موازات » به معنی معاونت و یا « وِزر » به معنی سنگینی مأخوذ است و گویی وزیر با اعمال خویش سنگینی های کار سلطنت را بر دوش می گیرد .۲
در قرآن کریم لفظ وزیر در ۲ سوره مبارکه طه آیه ۲۹ و سوره فرقان آیه ۳۵ آمده است . ابن طقطقی معتقد است وزیر واسطه میان شاهان و رعیّت است از اینرو لازم است که در سرشت وی قدری از طباع پادشاهان و قدری نیز از طباع عوام وجود داشته باشد تا بتواند با هریک از آن دو به قسمی رفتار کند که همواره مورد قبول و میلشان باشد , و به هر حال امانت و درستی سرمایه وزیر است .
قوانین وزارت در زمان عباسیان برقرار گردید . اما قبل از آن وزارت نه قاعده معینی داشت و نه قوانین
پابرجائی , بلکه هریک از سلاطین دارای اطرافیان و اتباعی بودند [ و سلطان با آنان مشورت می کرد ] .
۱- زیدان , جرجی ۰ تاریخ تمدن اسلام ج ۱ ص ۸۹          
 2- ابن خلدون , عبدالرحمن . مقدمه ابن خلدون ج ۱ ص ۴۵۲ , ت : پروین گنابادی
چون بنی عباس به سلطنت رسیدند قوانین وازرت برقرار گردید و وزیر وزیر نامیده شد , حال آنکه پیش از آن بدو کاتب و مشیر می گفتند . ۱
   اولین وزیری که برای خلیفه اول عباسی وازرک کرد حنص بن سلیمان ابوسلمه خلّال بود و او را وزیر آل محمد می گفتند . وی از موالی بنی حارث بن کعب به شمار می آمد . ابوسمه از توانگران اهل کوفه به شمار می رفت . و همواره دارایی خویش را در راه داعیان بنی عباس صرف کرد . سبب پیوستگی او با عباسیان این بود که داماد بکیربن ماهان بود و بکیربن ماهان دبیر ابراهیم امام و یکی از خواص وی به شمار می رفت . ۲  پس از او چه کسی عهده دار وزارت سفاح شد اختلاف است . بعضی گفته اند عبدالرحمان وزارت را برعهده گرفت . اما ابوالجهم مدتی برای سفاح وازرت کرد . صولی می گوید : سفاح پس از ابوسلمه خالدبن برمک را به سمت وزارت برگزید . چنانکه گفته اند خالدبن برمک کار وزیران را انجام می داد ولی به نام وزیر خوانده نمی شد . ۳ . تعداد وزیرانی که اسامی اشان در کتاب الفخری فی الآداب السلطانیه و تاریخ طبری نقل شده حدود ۲۷ وزیر بوده . مهمترین وزیران عباسی آل برمک بودند و اینان چنان در کارهای مملکتی نفوذ و قدرت و استبداد به هم زدند , که هارون از روی ناچاری ریشه برامکه را برانداخت بقسمی که بدبختی این خاندان کاملاً مشهور است .
   در دوره اول عباسی وزیر در رأس همه امور قرار گرفت . اما اوضاع وزارت در دوره بعدی عباسی تغییراتی یافت چنانکه در قرن چهارم هجری عنوان صاحب به عنوان وزیر افزودند . اسماعیل بن ابی الحسن عبادبن عباس وزیر مؤید الدوله دیلمی نخستین وزیری است که دارای آن عنوان ( صاحب ) شد . نفوذ و قدرت وزیران طبعاً مربوط به نفوذ و قدرت خلفاء بود . همینکه خلفاء ناتوان گشتند وزیران آنها نیز بیکاره
ماندند و کسان دیگر دارای قدرت و وزارت شدند که شدند که آنها را امیرالامراء می گفتند . ۴

۱- ابن طباطبا محمبن علی . تاریخ فخری ص ۶-۲۰۵ ت: محمدوحید گلپایگانی         2- همان . ص ۱۱۱
۳- اسفیاوک . اصفهانی – محمودبن محمدبن الحسین . دستورالوزراه . تصحیح دکتر رضا انزابی نژاد ص ۲۶ و …
۴-  زیدان , جرجی . تاریخ تمدن اسلام . ج۱ ص ۱۱۷ – امیرالامراء : از قرن ۴ هـ به بعد خلفای عباسی به فرمانروایان دولتهای کوچک مانند (آل بویه) عنوان امیرالامراء می دادند . امیرالامراء در ولقع پادشاه و یا مثل پادشاه بود .  
درباره حقوق وزیران باید گفت : میزان آنان معلوم نیست اما ظاهراً باید مقدار زیادی باشد و از آن گذشته وزیران مزبور همه نوع در اموال عمومی دخل و تصرف می کردند ضمناً در صورت حساب دوران معتضد می بینیم که حقوق وزیر روزی ½ 33 دینار یا ماهی هزار دینار می باشد . حقوق وزیران دول اسلام یکسان نبوده و کم و زیاد می شده است . ۱ در بعضی زمانها ثروت وزیران به قدری زیاد شد که به اندازه ثروت خلفا و بیت المال در دوران ترقی و متعالی عصر عباسی رسید. مثل اینکه سرای آنان بیت المال شده بود و مردمان طمع کار جاه طلب با رشوه ها و هدیه ها و پیش کش ها برای گرفتن مقام و منصب وزارت دنبال این و آن افتادند . اما منابع ثروت وزیران دوره عباسی چنین بود :
۱- رشوه در موقع واگذارکردن کار ۲- رشوه برای باقی گذاردن مأمورین بر سر کار خودشان ۳- دست اندازی بی حد و حساب به املاک مرد ۴- اختلاس از اموال دولتی و مالیاتها ۵- تجارت با ارزاق عمومی ۶- سوء استفاده از عیار مکه و ضرب سکه های کم عیار که سود زیادی ببار می آورد و …
   مصادره اموال وزیران نیز وجود داشت . خلفاء اموال آنان را مصادره می کردند تا بدان وسیله کسری بیت المال را جبران نمایند و این اموال را نوعی عدالت اجتماعی می دانستند که اموال عمومی را از وزیران گرفته بخزانه عمومی برسانند . خلفای نخستین عباسی در آغاز اموال وزیران را نه از روی احتیاج بلکه برای مجازات وزیران در مقابل گناهان سیاسی و امثال آن مصادره می کردند . ۲
انواع وزارت :
   وزارت بر ۲ قسم است : وزارت تفویض و وزارت تنفیذ .
وزارت تفویض : تفویض در لغت به معنی بازگذاشتن کار برکسی , سپردگی و واگذاری و تسلیم و توکل و پناه بردن است . بنابراین وزارت تفویض قسمتی از وزارت است که در آن امام تدبیر امور را به سپرد تا او همه کارها را با فکر و اجتهادش انجام دهد . وزیر تفویض جز ۳ مورد زیر که مخصوص خلیفه بود , در همه کارها از خود اختیار داشت و آن ۳ چنین است : ۱- حق تعیین ولیعهد که وزیر در آن مداخله نداشت و

۱- زیدان , جرجی . تاریخ تمدن اسلام ج ۲ ص ۳۴۶                 2- همان . ج ۲ ص ۳۷۰ 
مخصوص خلیفه بود  2- خلیفه می توانست هرکس را که وزیر به کار گماشته برکنار سازد ولی وزیر آن حق را نداشت ۳- خلیفه می توانست پیش خود از امامت استعفا دهد , اما وزیر آن حق را نداشت . وزرای برامکه – یحیی بن اکثم – ابن فرات از وزیران تفویضی عباسی بودند , خلفای عباسی درپاره ای موارد مهر خلافت را به وزیران ( تفویضی ) می دادند و خود از هرجهت برکنار می نشستند .
وزیر تنفیذ : وزیر تنفیذی از خود اختیار نداشت و فقط اوامر خلیفه را اجراء می کرد و در واقع رابطه میان مردم و خلیفه محسوب می شد . خلیفه می توانست ۲ وزیر تنفیذ داشته باشد اما وزیر تفویض درهرحال یکی بود . ۱
   ماوردی این تقسیم بندی را به صورت وزارت مختار و وزارت اجرا بیان می کند .
   حال به سایر ادارات عباسی می پردازیم . و قبل از آن اشاره می کنیم ۳ نشانه ( اشارات ) خلافت یعنی خطبه , سکه , طراز را عباسیان نیز داشتند . و پرچم و بیرق , منبر و تخت و صندلی و حتی موسیقی نیز از نشانه های رسمی خلیفه شناخته می شد .
دبیری : به دوران اول عباسی کار وزیران بسیار شد لازم آمد کسانی را به یاری وزیر گمارند تا در نظارت و اداره دیوان های مختلف وی را مدد کند و اینان را دبیر گفتند.معروفترین دبیران آن دوران . دبیر نامه ها , دبیر خراج , دبیر سپاه , دبیر نگهبانی و دبیر قضا بود . کار دبیر نامه ها توزیع فرمانها و عفونامه ها و انشای نامه های سیاسی بود که پس از تحریر به تصویب و مهر خلیفه می رسانید . مراجعه به نامه های رسمی و اصلاح و تصحیح آن نیز از وظایف وی بود . و در مجلس قضا با خلیفه می نشست و مهر خلیفه را براحکام می زد . خلیفگان علاقه داشتند ؛ نامه هایشان شیوا و بلیغ انشا شود ( به همین منظور ) دبیران خویش را از مردان ادب پیشه و از خاندانهای قدیم انتخاب می کردند .
حاجبی : خلیفگان نخستین , هیچ کس را بردر خویش منتظر نمی شناساندند که همه طبقات مردم بی حاجب
۱- زیدان , جرجی . تاریخ تمدن اسلامی ج ۱ص ۱۱۸ ایضا حسن , ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام ج ۲ ص ۲۲۷ .
      ک ماوردی الاحکام …. ص ۲۵                    
 2- حسن ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام . ج ۲ ص ۲۳۰

و مانع ایشان را توانستند دید . عباسیان نیز به رسم امویان حاجبه گرفتند و مردم را جز برای کارهای مهم بار ندادند . میان مردم و خلیفه ۲ خانه فاصله بود خانه خاصه , خانه عامه که هر دسته را مطابق رأیحاجب در جای معین می پذیرفت . حاجب مقامی معتبر داشت و رئیس تشریفات یا وزیر دربار عصر ما بود و وظیفه داشت مردم را نسبت به مقام و اهمیتشان به حضور خلیفه برساند .
حکومت ولایات : سازمان اداری عباسیان به دوران اول براساس مرکزیت بود و حاکمان ولایات مأمورانی بودند ( از طرف خلیفه ) بجز حاکم در ولایات مأموران دیگر بودند که از همه مهمتر خزانه دار بوده , ناظر پست و قاضی . و حاکم بجز امامت نماز و فرماندهی سپاه کاری نداشت . سیدامیر , می گوید ” سازمان اداری قوانین معین داشت و از سازمانهای جدید دست کم , نداشت . یعقوبی در کتابش نام حاکمان دوران سفاح را یاد کرده است . ۱
دیوانها : مهمترین دیوانهای دولت که هریک وزارتی بود چنین است:دیوان خراج , دیوان دیه , دیوان نظارت ,
دیوان سپاه , دیوان موالی و غلامان که فهرست موالی و بندگان خلیفه را نگه می داشت . دیوان برید , دیوان مراقب خرج , دیوان نامه ها , دیوان حوائج , دیوان احشام , دیوان عطایا , دیوان آبیاری که بر پلها و ترعه ها و آب نظارت داشت . از عنوان دیوانها وظایف آن را توان دانست . دیوان رنام که چیزی شبیه دیوان محاسبات عصر ما بود از معتبرترین دیوانهای دولت به شمار می آمد که منصور پایه نهاد و این دیوان عهده دار جمع آوری خراج عراق , ثروتمندترین ولایتهای دولت بود . . دیوان دیگر که عباسیان به وجود آوردند دیوان مکاتبات و مراجعات بود . ۴ قسمت داشت : دیوان سپاه که مقرری ها در آن ثبت می شد . دیوان اعمال که ناظر مستمری و حقوق بود . دیوان عمال که نصب و عزل همه با آن بود , دیوان بیت المال که در خرج ودخل دولت نظر می کرد و هم از جمله سازمانهــا اداره ای بود که به امور مردم غیرمسلمـــان می رسید که رئیس آن دبیر جهباز عنوان داشت .

۱- حسن ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام ج ۲ ص ۲۳۱  و ایضاً ابن خلدون . مقدمه ص ۴۵۵                    
۲- همان . ص ۲۳۴ ایضاً امیرعلی . تاریخ عرب و اسلام ص ۴۰۶
   دخالت دولت عباسی در امور عامه محدود بود و هر شهر و دهکده عهده دار امور خویش بود دولت بجز به هنگام فتنه یا ندادن مالیات بکار کسی کاری نداشت با وجود این در کارهای مربوط به آبیاری مانند احداث و تعمیر کانالها سخت مراقبت می کرد .
دیوان برید :  امروز اداره پست را برید می گویند ولی در سابق برید مفهوم دیگری داشت و رئیس برید در آن ایام رئیس کارآگاهی یا رئیس کل بازرسی خلیفه محسوب می شده است و اخبار و مطالب لازم را به شخص خلیفه گزارش می داده است . و اگر بهتر بگوئیم اداره برید به منزله اداره کارآگاهی وزارت جنگ به شمار می آمده است . و از آن رو اداره برید در زمان خلفا به اشخاص بسیار مطمئن , با فکر و تدبیر واگذار می شد . از وظائف مهم اداره برید آنکه اخبار محرمانه خلیفه را به مأمورین عالی رتبه می رساند و از وضع آنان خبر می آورد . درباره اوضاع مالی – لشکری – کشوری و غیره گزارش های مرتب به خلیفه می داد . یکی دیگر از وظایف مهم امن کردن راه ها و عملیات ضد جاسوسی و دفع شر راهزنان و مراقبت و ترمیم توسعه راه های دریایی و صحرایی بود . ۱
قضا : به دوران اول عباسی سازمان قضایی تغییر بسیار یافت که از پیدایش ۴ مذهب فقه روح اجتهاد سستی گرفت و قاضی حکم خویش را طبق یکی از ۴ مذهب می داد . خلیفگان عباسی پیوسته به صدد بودند قاضیان را پیرو مقاصد خویش کنند تا اعمالشان رنگ شریعت گیرد . عنوان قاضی قاضیان را عباسیان پدید آورده بودند . وی مقیم پایتخت بود قاضیان را به نیابت خویش به شهرها می فرستاد . به دوران اول عباسی عرصه قاضی وسعت یافت و از آن پس که کار او فقط قطع دعاوی بود کار اوقاف و نصب متولی نی با او شد . ۲  همسنگ منصب قضا کار رسیدگی به مظالم بود کسیکه این مقام را داشت بهر قضیه که قاضی از آن مانده می شد رسیدگی می کرد . و او را « مأمور مظالم » می گفتند . که بر همه جا مستقیماً از طرف وزیر منصوب می شد .

۱- جرجی زیدان . همان ص ۱۸۵                                     2- حسن ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام . ج ۲ ص ۲۵۲

محتسب : کار قضا میان قاضی , مأمور مظالم و محتسب تقسیم شده بود که محتسب به قضایایی که با امنیت عموم و جنایات ارتباط داشت و شتاب در فیصله آن لازم بود رسیدگی می کرد .
سپاه : به دوران عباسیان سربازان بصدها هزار می رسید که سپاه رسمی دولت از ایشان بود و مقرریشان مرتب می رسید آنگاه چون شمارشان افزون شد مقرریشان کاهش یافت به دوران عباسیان سرباز ماهانه ۲۰ دهم می گرفت بجز سربازان رسمی گروهی سربازان داوطلب نیز از بدویان , زراعتگران و … بودند . ۱
دیوان سپاه مسئول ثبت اسامی سپاهیان و مقرری آنها بود .
ب) ثروت عباسیان :
   دوره خلافت عباسیان به دو قسمت تقسیم می شود و هریک از این دو قسمت اختلاف بسیاری با یکدیگر دارند . دوره نخستین که آن را عصر طلایی عباسیان می گویند از آغاز پیدایش دولت عباسی (۱۳۲ ) تا مرگ مأمون ( ۲۱۸ ) ادامه می یابد . در این مدت دولت عباسیان به منتها درجه عظمت رسید و ثروت دولت اسلام به حدی رسید که پیش از آن و پس از آن به آن میزان بالغ نگشت . اما دوره دوم که روزگار انحطاط و تنزل به شمار می آید از خلافت معتصم ۲۱۸ تا سقوط بغداد به دست مغولان است در ظرف این دوره ثروت اسلام اندک گشت و دولت اسلام روبه ضعف گذارد در ابتدا باید گفت که ثروت هر دولتی عبارت است از مقدار مالی که پس از وضع مخارج باقی می ماند وگرنه فزونی درآمد ثروت به حساب نمی آید . عباسیان در دوره نخستین ثروت بسیاری بهم رساندند و اگرچه میزان درآمد و هزینه عباسی در زمان ۵ خلیفه اول آن دوره بدست نیامده ولی میزان ثروت آنان از اموالی که ذخیره نموده بودند آشکار می گردد . اما علت معلوم نبودن میزان درآمد و هزینه دوران آن ۵ خلیفه این است که بواسطه کشمکش امین و مأمون تمام دفاتر و صورتحسابهای دولتی طعمه حریق گشت . اولین خلیفه عباسی سفاح ( ۱۳۶ – 132 ) تمام مدت خلافت را در میدان جنگ گذرانیده ثروتی نیندوخت . پس از او منصور برای مبارزه با حوادث و اتفاقــات (نه از روی لئامت ) امــوال فراوان گرد آورد . منصور به پسرش مهدی هنگـام مرگ چنین وصیت کرد :
۱- حسن ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام . ج ۲ ص ۲۵۲      
« بقدری برای تو مال ذخیره کرده ام که اگر ۱۰ سال تمام مالیات وصول نشود هزینه لشکری و کشوری و مقرری اولاد پیغمبر و مصارف مرزی از این اموال پرداخت خواهد شد این اموال را به خوبی نگهدارد چه تا خزانه معمور و پرپول باشد تو محترم و گرامی خواهی بود . »
   اما در زمان خلافت مهدی آنچه را که خود گردآورد به ضمیمه موجودی پدر خود منصور بذل و بخشش کرد . در دوره خلافت مأمون ثروت دولت افزون گشت چه بواسطه جنگهای داخلی و استقرار امنیت – مردم به زراعت و تجارت پرداختند . مدت خلافت مأمون مانند مدت خلافت پدرش هارون و جدش منصور ۲۲ سال بود . اما میزان موجودی خزانه مأمون معلوم نیست . از سال ۲۰۴ دفاتر رسمی تازه مرتب شده بوجود آمد . صورت حساب درآمد و هزینه ها در دوره عباسی توسط ۳ نفر جمع آوری شده : ۱- ابن خلدون ۲- قوامه بن جعفر کاتب بغدادی ۳- ابن خردازبه . اینک خلاصه صورت حساب عباسی از روی ۳ فهرستی که نگاشته شده است . ۱ 
۱- در زمان مأمون در حدود سالهای ۲۰۴ – 210 هـ                000/155/396 درهم
۲- درزمان معتصم یا کمی پس از او تا سال ۲۲۵ هـ                 350/291/388 درهم
۳- در اواسط قرن ۳ هـ                                                      340/265/299 درهم
   از مقایسه این ۳ فهرست معلوم می شود که در نیمه اول قرن ۳ کسری درآمد شروع می شود . بخصوص اگرمقدارمالیات جنسی فهرست ابن خلدون رانیزدرنظر بگیریم در آن صورت کسری درآمد بسیار می شود .
منابع درآمد : در اوایل هجرت منابع درآمد منحصر به زکات بود . سپس غنائم و جزیه نیز افزوده شد . در زمان بنی امیه مواردی به آن افزوده شد تا زمان عباسی به ۲۲ فقره رسید . ۱- صدقه یا زکات ۲- جزیه ۳- خراج ۴- گمرک داخلی ۵- باج ماهی گیری ۶- ده یک کشتیرانی ۷- پنج یک معدنها ۸- گمرک خارجی ۹- عایدات ضرابخانه ۱۰- مستغلات ۱۱- مالیات صنعتگران و غیره ۲ . این موارد با لیست ارائــه شده توسط
۱- زیدان . جرجی . تاریخ تمدن اسلامی . ج ۲ ص ۲۷۵              2- همان . ص ۲۸۵ 
امیرعلی۱ کمی متفاوت است  . و در آن مالیاتی تحت عنوان مالیات اشیاء تجملی و مالیات بر واردات و رسیده ها وجود دارد . 
   از آنجا که سیاست مالی دولتها براساس توازن و خرج استوار است باید فردی مسئول نهایی حفظ اوضاع مالی باشد در دولت عباسیان این کار برعهده وزیر بود .
   درباره منابع مالی عباسیان نظرات متفاوت است . مثلاً امیرعلی به ۱۰ مورد اشاره کرده . و حسن ابراهیم حسن نیز به بعضی از این موارد اشاره دارد . به نظر او مهمترین منابع درآمد دولت خراج , جزیه , زکات و سهم غنائم و غنائم جنگ و عشور بود . تفاوت سهم غنائم و غنائم جنگ در اینجاست که در بعضی نواحی ولایتداران تیولدار به جهاد می رفتند و چیزی از غنائم جنگ سهم دولت می شد . اما آنجا که دولت با سپاه مزدور خویش به جهاد می رفت طبعاً همه عنائم به بیت المال می رفت . مگر آنچه که فرمانده جنگ یا خلیفه به مصلحت خویش به جنگجویان می داد .
   عشور درآمد دولت از عبور کالا بود و آنرا چیزی مانند گمرک این دوران توان دانست . و چون ده یک از قیمت کالا می گرفتند آن را عشور گفتند که ازعشر به معنی ده یک است . ومأمورین عشور را عشار گفتند ۲
خراج نیز عبارت است از درآمدی که به صورت اجاره از زمینهای کشاورزی و بستانهایی که در مالکیت همه مسلمانان قرار داشت و نیز مالیات سایر زمینهای مزروعی و یا باغستانهای غیرمسلمان اگر ضمن جنگ و جهاد به تصرف و غنیمت مسلمانان در می آمد و جزو مالکیت عامه مسلمانان می شد . بنابراین هرکس مسلمان یا غیر او چنانچه می خواست در زمینهای مزبور به کشاورزی بپردازد باید اجاره یا خراج آن را بپردازد در واقع اگر درگیری میان مسلمانان و کفار به صلح می انجامید طبق قرارداد صلح زمینهای کشاورزی یا در مالکیت کفار باقی می ماند و یا به به مالکیت دولت اسلامی درمی آمد . در صورت نخست , معمولاً کفار برای حفظ مالکیت خویش , حاضر به پرداخت خراج می شدند . این خراج , حکم مالیات را
۱-  امیرعلی . تاریخ عرب و اسلام . ت فخر داعی گیلانی ص ۴۱۶
 2- حسن ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام ج۲ ص ۲۴۰         
داشت , نه اجاره , چون زمین در مالکیت صاحبان سابق آن باقی می ماند . چانچه زمین برطبق قرارداد به مالکیت مسلمانان درمی آمد اخذ خراج , حکم اجاره زمین را باز می یافت ۱ . قابل ذکر است که مالیات اراضی سواد ( عراق ) به علت حاصلخیزی زمین ۱۲۰ میلیون درهم یا قریب یک ثلث خراج تمام ممالک اسلامی بوده است .
زکات : از سکه های مسکوک دنیا رو درهم و برخی از محصولات زراعی و دامی اخذ می شد .
جزیه : منبع دیگر مالیاتی بود که از غیرمسلمانانی که در زیر لوای حکومت اسلام زندگی می کردند ولی مایل نبودند که مسلمان شوند , در مقابل خدمات اقتصادی , اجتماعی و رفاهی و نیز تأمین امنیت جانی و مالی برای اینان از آنان اخذ می شد . ۲
مالیات کشتی چنان بود که از کالای هر کشتی که از سرحـدات دریائی اسلام می گذشت به مقدار ده یک (نقد یا جنس) عوارض می گرفتند . مثلاً کشتی های هندی که از کرانه های یمن می گذشت و مشک و عنبر و کافور و دارچین و … امثال آن می آورد . به مقدار ده یک از عین جنس عوارض می داد و در زمان الواثق بالله این عوارض به مبلغ و مقدار هنگفتی رسیده بود۳ .  البته در کتاب امیرعلی آمده است که واثق مالیات واردات ( رسیده ها ) را برانداخت تا شاید دوباره تجارت بحری احیاء گردد . ۴
   اما عوارض معدن چنین بوده است که از معدن های روی زمین مانند نمک , سرمه , قیر , نفت هیچ نوع مالیات و عوارض نمی گرفتند . چون مطابق قوانین اسلامی محصول این نوع معادن مانند آب برای افراد مسلمان مباح می باشد و هرکس به آن دست یابد از آن استفاده می کند اما معادن زیرزمینی مانند : مس , آهن , سرب , طلا , نقره که با سعی و عمل محصول آن بدست می آید از طرف دولت به اشخاص واگذار می شد که محصول آن را استخراج کند و عوارض آن را پنج یک به بیت المال بپردازند . ۵

۱- اقتصاد صدر اسلام ص ۹۴ ایضاً ماوردی . الاحکام السلطانیه ص ۱۶۷             2- اقتصاد صدر اسلام ص ۹۹
۳- زیدان . جرجی . تاریخ تمدن اسلام . ج۱ ص ۱۸۱                     4- امیرعلی . تاریخ عرب اسلام ص ۴۱۶
۴- زیدان . جرجی . تاریخ تمدن اسلامی   ص ۱۸۱     
عوارض ضرابخانه صد یک بوده و دولتهای اسلامی در غالب شهرهای مهم مانند بغداد , دمشق , مصر , قرطبه , قاهره ضرابخانه هایی دایر کرده بودند و از بابت ضرب سکه مالیات مهمی دریافت می داشتند و آن را بهای هیزم و مزد سکه زدن می گفتند . ۱
   دیگر از مالیاتهای غیرمستقیم عوارض گمرکی بود که در خشکی از تجار می گرفتند و آن را به زبان عربی مکس یا مقس می گفتند و پیش از اسلام نیز معمول بوده و از بازرگانان قبطی و ایرانی در مدینه ده یک دریافت می شد .
   خلفای عباسی هریک به نوعی به مالیات می نگریستند مثلاً منصور مالیات نقدی گندم و جو را برداشت و بجای آن مالیات ( متعاسعه ) یعنی جنسی را معمول کرد . اما در مورد سایر محصولات که چندان اهمیتی نداشت مانند خرما و میوه بهمان ترتیب قدیم مالیات نقدی معمول بود . مهدی قانونی را پدرش گذاشته بود تعمیم داد مالیات جنسی را برای کلیه محصولات معمول ساخت . مأمون مالیاتهای اراضی را تخفیف زیادی داد . معتضد مالیات ۳ ماه را بخشید … ۲ . بدوران اول عباسی برای وصول مالیاتها ۳ طریق بود یکی محاسبه که طبق فهرست معین از هر دیار نقد یا جنس یا هردو را که باید داد و از پیش معین بود می گرفتند و به بیت المال می رسانیدند . دیگر مقاسمه که سهمی از حاصل را هرچه بود برای دولت می گرفتند سوم مقاطعه که دولت با بعضی کسان قراری برای وصول مالیات ناحیه ای می داد یعنی مبلغی می گرفت و مالیات آن ناحیه به تیول کسان می شد . ۳  عباسیان بکار مالیات توجه خاصی داشتند به دوران هارون ابویوسف شاگرد ابوحنیفه کتابی درباره خراج نوشت به عنوان « کتاب خراج » .
   خلاصه آنکه خزانه عباسیان از مال آباد بود و به دوران هارون الرشید ۰۰۰/۰۰۰/۴۲ دینار نقد بخزانه می رسید و این به جز مالیات جنسی بود که از محصول زمین دریافت می شد . مهشیــاری در کتاب خودش فهرستی از همه مالیاتها نقد و کالا که از نواحی دولت به بیت المال می رسید آورده است .

۱- زیدان . جرجی . تاریخ تمدن اسلامی ص ۱۰۴                   2- امیرعلی . تاریخ عرب اسلام ص ۴۱۷
۳- حسن ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام ج ۲ ص ۲۴۰ ایضاً اقتصاد صدر اسلام ص ۱۱۴
   بطورکلی باید گفت موجبات ثروت عباسیان بخصوص در دوره اول به این عوامل بر می گردد :
۱- وسعت مملکت عباسیان ۲- توجه مردم به امور کشاورزی ۳- حسن تدبیر خلفا و اقتصاد آنان .
   و موجبات انحطاط ( کمی و کاستی ) ثروت عباسیان :۱- کوچک شدن خطه فرمانروایی عباسیان ۲- پایین آمدن میزان مالیات ۳- نادرستی در وصول و ایصال مالیات ۴- عدم امنیت مردم را از کسب و کار باز می داشت ۵- بیشتر ده ها و املاک تبدیل به « ضایع » شد. به اصطلاح آن روز مزرعه ها را ضیاع می گفتند . و غالباً ضیاع آن ایام متعلق به خلفاء , وزراء و امراء و مردم با نفوذ بود . و ضیاع بر ۲ قسم بود ضیاع عمومی که املاک رجال دولت و مردمان با نفوذ بود و ضیاع سلطانی . ۱
   قبلاً گفتیم که علل آبادی و پیشرفت دوره اول عباسی زیادی دخل و کمی هزینه بود اما در دوره دوم برعکس شد . دخل و درآمدهای وارده به دولت کما اینکه اشاره شد کم شد و هزینه ها زیاد شد . موجبات زیادی هزینه ها : ۱- ولخرجی خلفاء و زنان آنان بود ۲- تنوع و فزونی هزینه های دولتی ۳- فزونی حقوق کارمندان ۴- مخارج بیعت گرفتن ۵- سوء استفاده رجال دولت از اموال عباسی .
   و خلاصه اینکه پس از استیلای سپاهیان بر حکومت عباسی سرداران ترک اقتدار خلفاء را تصاحب کردند ؛ ثروت دولت از بیت المال به دست بزرگان افتاد . یعنی وزیران , عاملان , کاتبان … پول و نفوذ را در دست داشتند . وخلفاء جز غصب و مصادره اموال وزیران و مأمورین عالی رتبه وسیله دیگری برای حفظ دولت نداشتند . ممکن است تصور شود که سنگینی مالیات موجب انقراض دولت عباسی بود . اما در عصر طلایی که علم و ثروت به منتهای کمال رسید مالیاتهای سنگین از مردم می گرفتند و کسی که از پرداخت آن شکایت نداشت . ولی پس از آنکه بار مالیات اوضاع اجتماعی و اقتصادی مختل گشت . مردم از سبک شدن مالیاتها خشنود شدند . اما درآمد دولت کم شد در مقابل طمع رجال دولتی زیاد گشت و فساد غلبه کرد . اوضاع اجتماعی رو به تباهی گذاشت , امنیت برطرف گشت و مأمورین دولتی برای وصول مالیاتها به زور و جبر متوسل شدند . و روزگار مردم پریشان گشت . در نتیجه دولت رو به تباهی و انقراض رفت .



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...



هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi