کتاب احکام روزه در اسلام شامل: آیات, روایات و مسائل مبتلا به روزه
- admin
- معرفی کتاب
- 23rd دسامبر 2016
- بدون نظر
بازدید
کتاب احکام روزه در اسلام شامل: آیات, روایات و مسائل مبتلا به روزه
نویسنده : سیدمحمدتقی آلهاشم
محل نشر : تبریز
تاریخ نشر : ۱۳۸۳/۰۴/۲۰
رده دیویی : ۲۹۷.۳۵
قطع : وزیری
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۳۹۲
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۲۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۰۶-۳۵۳۲-۴
ادامه مطلب + دانلود...
کتاب احسن القصص, یا, بهترین داستان قرآنی (از روی آیات قرآن و روایات معتبر اسلامی)
- admin
- معرفی کتاب
- 23rd دسامبر 2016
- بدون نظر
بازدید
کتاب احسن القصص, یا, بهترین داستان قرآنی (از روی آیات قرآن و روایات معتبر اسلامی)
نویسنده : سیدهاشم رسولیمحلاتی
محل نشر : تهران
تاریخ نشر : ۱۳۷۸/۰۳/۰۳
رده دیویی : ۲۹۷.۱۵۶
قطع : رقعی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۱۸۰
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۲۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۴۳۰-۶۱۸-X
در این کتاب یکی از داستانهای قرآن کریم یعنی داستان یوسف(ع) تحت عنوان ((احسن القصص)) تشریح شده است .نگارنده تصریح میکند که((احسن القصص)) بودن این داستان به خاطر اندرزها, حکمتها, عبرتها و درسهای آموزنده آن است .از جمله این آموزهها عبارتاند از :((صفت زشت حسد)), ((شکیبایی انسان در برابر سختیها)), ((ایمان به خدا)), ((صبر و تقوا)), ((اخلاق کریمانه)) و ((عفو و گذشت)) .
ادامه مطلب + دانلود...
کتاب ابلیسنامه, یا, قصههای شیطان: آیات ـ روایات ـ قصهها
- admin
- معرفی کتاب
- 22nd دسامبر 2016
- بدون نظر
بازدید
کتاب ابلیسنامه, یا, قصههای شیطان: آیات ـ روایات ـ قصهها
نویسنده : محسن غفاری
ویراستار : کامرانیان – عباسعلیقاسمی –
محل نشر : تهران
تاریخ نشر : ۱۳۷۹/۰۹/۱۳
رده دیویی : ۲۹۷.۱۵۶
قطع : رقعی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۲۲۴
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
نوبت چاپ : ۳
شماره مجلد : ۲
تیراژ : ۵۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۳۰۲-۳۰۰-۱
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
کتاب ابراهیم (ع) در آیینه حکایات و روایات
نویسنده : عصمت عرب
محل نشر : تهران
تاریخ نشر : ۱۳۸۲/۱۰/۳۰
رده دیویی : ۲۹۷.۱۵۶
قطع : رقعی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۴۸
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
شماره کنگره : BP۸۸/۳/ع۴فلا۲
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۳۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۵۸۸۵-۶۵-۵
در بخش اول کتاب زندگی نامه حضرت ابراهیم (ع) به طبع رسیده است. بخش دوم به بیان حکایات و روایاتی از سوی ائمه (ع) درباره حضرت ابراهیم (ع) اختصاص دارد.
ادامه مطلب + دانلود...
کتاب آیات و روایات و حکایات درباره امر به معروف و نهی از منکر: اصلاحات اجتماعی
- admin
- معرفی کتاب
- 22nd دسامبر 2016
- بدون نظر
بازدید
کتاب آیات و روایات و حکایات درباره امر به معروف و نهی از منکر: اصلاحات اجتماعی
نویسنده : غلامعلی حیدریفرد
محل نشر : قم
تاریخ نشر : ۱۳۸۲/۰۴/۰۱
رده دیویی : ۲۹۷.۳۷۷۵
قطع : جیبی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۱۹۲
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی/عربی
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۳۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۵۵۷۸-۷۵-۲
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
حیا از ابزارهای بازدارنده ازانجام دادن کارهای زشت وناپسند است ومحرکی جهت انجام اعمال شایسته وپسندیده . حفظ حریم ها بسیار سازنده است که به ادنال آن امنیت فراگیری در جامعه حاکم می شود .امنیتی که فرد و جامعه ی اورا در بر میگیرد.ناپسندها را به نیستی سوق میدهد، ریشه ی فساد را خشکانده وجهل وفقر را کنار میزند .
این امر آنجا درخشش بیشتری می یابد که نتایج نابودگر بی حیایی عنوان و بررسی شوند : تکرار ناشایست ها و جهالت ها ،زیر پا نهاده شدن حرمتها ، از میان رفتن خردورزی ،نادیده گرفته شدن علم، ایجاد روابط جنسی نامشروع ، زوال امنیت اخلاقی ، نوشیدن مست کننده ها،انجام آنچه که انسان را از خردورزی،دور میکند ومرگ عواطف انسانی و تمام خوبی ها و…و…. .
و در نهایت رسیدن به اعتقاد کثیف اباحی گری که انجام هر کاری را حلال و مجاز می شمرد. البته اولین اتفاقی که در این میان رخ می دهد این است : نادیده گرفته شدن حرمت خدا وآنچه و آنکه به او متصل است .
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
قران واسلام
از اوّلین شبى که قرآن بر رسول اکرم(ص) فرود آمد, سرزمین تشنه از معنویت حجاز در معرض رحمت الهى قرار گرفت و ابواب ارتباط با این منبع فیض الهى برقرار شد و قرآن, حلقه اتّصال آسمان و زمین گردید. انس با کلام وحى و زمزمه آیات آن در شبانه روز به گونه اى بود که پیامبر(ص), خانه افراد را از صوت قرآن صاحبان آنها مى شناخت.۱ عده اى به قرائت, عده اى به حفظ و گروهى به تدبّر در آیات الهى پرداختند و جامعه اسلامى نیز در حال عمل کردن به این آیات نورانى بود.
با وجود این, چرا قرآن مى گوید که در قیامت, پیامبر(ص) از مهجوریت قرآن شکایت دارد؟ آیا حضرت از امّت زمان خود گله مى کند یا از مسلمانان بعد از آن دوران؟ به نظر مى رسد با توجّه به ارتباط و علاقه اى که بین اصحاب و پیامبر(ص) در آن زمان بوده است, این شکایت, متوجّه دوران بعد از پیامبر(ص) باشد. روایت معتبرى ذیل آیه: (رب انّ قومى اتّخذوا هذا القرآن مهجوراً)۲ پیدا نشده که منشأ قضاوت صحیح باشد;ولى با توجّه به آنچه گذشت, احتمال اینکه امّت بعد از پیامبر(ص) مشمول این شکایت باشند, بیشتر است.
براى خارج شدن قرآن از مهجوریت, این نوشتار در پى آن است که روایات وارد شده در مورد قرآن را به صورتى نظام مند در آورد. البته این نظام در تمام سخنان گهربار پیامبر(ص) و معصومان(ع) وجود دارد (که در نوشته اى مستقل, خواهد آمد).کارى که ما کرده ایم, این است که چنین نظامى را آشکار نموده ایم. حاصل این سیر طولى که در روایات مربوط به قرآن انجام شده, این مى شود که هر کس به فراخور ظرفیت و توان خویش از قرآن بهره گیرد و عدم توانایى در یک مرحله, او را از مراحل قبل محروم نکند; مانند روایات مربوط به نماز خواندن که فقها از مجموع روایات, قاعده اى ساخته اند که با توجّه به آن قاعده, هیچ کس عذرى در ترک نماز ندارد و گفته اند: (الصلاه لا یُترک بحالٍ; نماز در هیچ حالى نباید ترک شود).
در مورد قرآن نیز اگر بخواهیم آن را از مهجوریت خارج کنیم, هیچ کس نباید تحت هیچ شرایطى ارتباط خود را با آن قطع نماید. البته نماز, حکمى الزامى دارد; امّا در مورد قرآن, الزام و تکلیفى در کار نیست.
اگر روایات مربوط به قرآن را تحت این نظم در نیاوریم, تعارض شدیدى بین آنها وجود خواهد داشت. براى مثال در تعدادى از روایات به قرائت قرآن سفارش شده است و بر این کار تأکید شده, تا جایى که پیامبر(ص) فرموده است: «اگر کسى قرآن را اشتباه هم بخواند و نتواند آن را تصحیح کند, فرشته اى مأمور مى شود تا به صورت صحیح آن را بالا ببرد»3 و یا در دسته اى از روایات, براى شنیدن قرآنْ ثواب قائل شده اند و حتّى شنیدن غیر ارادى آن را هم مستحق پاداش دانسته اند.
در مقابل, روایات فراوانى وجود دارد که پیامبر(ص) یا ائمه(ع) فرموده اند در قرائت بدون تدبّر و اندیشه, خیرى نیست و یا روایاتى هست که در آنها فقط براى عمل به قرآن, ارزش قائل شده اند.
این تعارضها باید رفع شوند و رفع تعارض به آن است که گفته شود هر دسته از روایات, شامل گروهى از مخاطبان است. عدّه اى فقط مى توانند قرآن را نگهدارى کنند و حتّى از قرائت آن هم معذورند. گروهى فقط مى توانند آیات آن را به تماشا نشینند. گروهى در آن تدبّر مى کنند. گروهى نیز بدان عمل مى نمایند; و آنکه بتواند همه مراتب را داشته باشد, «طوبى له وحُسْنُ مآب».
این تقسیم بندى, مؤیّد هم دارد. در روایتى از امام صادق(ع) نقل شده است:
کتاب اللّه على أربعه: العباره للعوام, الاشاره للخواص, اللطائف للأولیاء, والحقائق للأنبیاء.۴
نصیب عده اى از قرآن, عبارات و ظاهر آن است و عده اى, ظاهر را اشاره به معناى خاصّى مى دانند. اولیاى الهى به لطائفى از آیات الهى پى مى برند و انبیا با توجّه به بطون آیات الهی۵ و مراتب درک به حقایقى مى رسند که دیگران از رسیدن به آن عاجز هستند.
البته ذکر این نکته ضرورى است که امامان شیعه نیز به حقیقت قرآن پى برده اند و به آنچه از فهم مردمان عادى دور بوده است, آگاه بوده اند. در این جا به روایات مربوط به بطون قرآن اشاره اى مى کنیم; چون اثبات بطن براى قرآن, در واقع تأکیدى است بر اینکه اولاً فهم همه انسانها از قرآن برابر نیست. ثانیاً ظاهر و باطن هم امرى نسبى است و آنچه براى شخصى باطن آیه اى محسوب مى شود, براى دیگرى ظاهر است و بالعکس;۶ و این بحث مهمى است.
در مورد بطون قرآن, دو سؤال مطرح است: یکى اینکه آیا قرآن بطن دارد؟ دوم اینکه تعداد این بطون, چند تاست؟
در پاسخ به سؤال اوّل باید گفت: قرآن علاوه بر ظاهر, باطنى دارد و روایات, این نکته را ثابت مى کند. امام صادق(ع) فرمود:
انّ للقرآن ظهراً و بطناً.۷
این روایت, علاوه بر «اصول کافى» در «من لایحضره الفقیه», «محاسن» برقى و «تفسیر عیاشى» با سندهاى متفاوت, نقل شده است.
در حدیث دیگرى, جابر نقل مى کند که از امام باقر(ع) از تفسیر آیه اى پرسیدم. حضرت پاسخ داد. دوباره پرسیدم. جواب دیگرى داد. درباره اختلاف دو جواب سؤال کردم. حضرت فرمود:
ییا جابر! انّ للقرآن بطناً و للبطن ظهراً.۸
البته در کتاب «محاسن», این روایت به گونه دیگرى هم آمده و به جاى «للبطن ظهراً», «للبطن بطناً» آمده; ولى این اختلاف, مانعى براى وجود بطن براى قرآن نیست.
امّا درباره سؤال دوم که قرآن چند بطن دارد, مشهور است که تا هفتاد بطن براى قرآن ذکر نموده اند; امّا نه عدد هفت و نه هفتاد, روایت معتبرى ندارند. اگر هم این اعداد درست باشد, فقط کثرت را اثبات مى کند; چون در عرف ـ و بخصوص در فرهنگ آن زمان ـ از این اعداد براى همین مقصود استفاده مى شده است. نگارنده هنوز هیچ حدیث معتبرى مبنى بر وجود داشتن هفتاد بطن براى قرآن نیافته است و ظاهراً این اعداد, تنها شهرت دارند. البته در مورد هفت بطن هم فقط یک روایت در «عوالى اللئالى» وجود دارد که در آن آمده:
انّ للقرآن ظهراً وبطناً ولبطنه بطن الى سبعه أبطن.۹
مولانا در «مثنوى» درباره بطون قرآن, تعبیر به جانِ قرآن کرده است:
تو ز قرآن اى پسر ظاهر مبین دیوْ آدم را نبیند جز که طین
ظاهر قرآن چو شخص آدمى است که نفوسش ظاهر و جانش خفى است۱۰
و در جاى دیگر, هدایت انسان را در گرو ورود به لایه هاى معانى قرآن مى داند:
که ز قرآن گر نبیند غیر «قال» این عجب نبود ز اصحاب ضلال
کز شعاع آفتاب پر ز نور غیر گرمى مى نیابد چشم کور۱۱
به عقیده مولوى باید علاوه بر گرمى خورشید به فوائد دیگر آن نیز پى برد و از آن بهره جست; چرا که در غیر این صورت, انسان به گوهر هدایتْ دست نخواهد یافت.
بعد از این مقدمه به جستجوى دو مطلب در روایات مى پردازیم:
۱) تعریف انس با قرآن;
۲) شناخت نظامى که در روایات مربوط به انس با قرآن وجود دارد, به طورى که هر کس به فراخور حال خویش مى تواند از این منبع فیض الهى بهره گیرد. این نظام طولى از نگهدارى قرآن در منزل شروع مى شود و تا بالاترین مرتبه آن, یعنى عمل به قرآن, ادامه مى یابد. البته در پایان این نوشتار, از یک مرتبه بالاتر ـ که در این تقسیم بندى نمى گنجد ـ سخن خواهیم گفت.
اگر این نظامْ مورد پذیرش قرار گیرد, ثمره مهمّى خواهد داشت و آن, حصول (اخلاقِ تبلیغ) است. سیره پیامبر(ص) در جذب افراد به اسلام, این گونه بوده که همه را به یک دید, نگاه نمى کرده است و حتّى در صورتى که افراد از نظر پذیرش احکام اسلام, با هم برابر بوده اند, به یکباره آنها را به بالاترین مراتب یک حکم دعوت نمى کرده است و این, رمز موفّقیت ایشان بوده و مى تواند درس بزرگى براى مربّیان جامعه باشد.
ثمره دیگر آن, این است که قرآن از مهجوریت خارج مى شود و هرکس براساس توان خویش از آن, بهره مى گیرد. یکى ممکن است قرآن را فقط قرائت کند و دیگرى در آن بیندیشد و افرادى هم آن را راهنماى خویش قرار دهند و بدان عمل کنند.
۱) اُنس با قرآن
(انس) در لغت, معنایى مقابل (وحشت) دارد۱۲ و انس انسان به چیزى, بدین معناست که از آن, هیچ وحشت و اضطرابى ندارد و همراه با آن به آرامش مى رسد. انسانِ کمال طلب, فقط به امور مادّى بسنده نمى کند و به سوى هدفهاى والاترى گام بر مى دارد. لذا وحشت و تنهایى خود را در پناه امور معنوى زائل مى کند. در روایات, به انس با علم و معرفت به قرآن و ذکر خدا سفارش شده است.
امام على(ع) فرمود: «هر کس با قرآن انس گیرد, از جدایى دوستان, وحشتى نخواهد داشت».13 ایشان همچنین در جواب گروهى که هنگام سفر از ایشان توصیه اى خواسته بودند, فرمود: اگر به دنبال مونسى مى گردید, قرآن برایتان کافى است.۱۴
آن حضرت در مناجات خویش با خدا چنین زمزمه مى کند:
اللّهمّ انّک آنسُ الآنسین لأولیائک… إن أوحَشَتْهُمُ الغربه آنسهم ذِکرُک.۱۵
پروردگارا! تو براى دوستانت مأنوس ترین مونسهایى و اگر غربتْ آنان را به وحشت اندازد, یاد تو مونس تنهایى آنهاست.
امام سجاد(ع) فرمود:
اگر هم هیچ موجودى بر روى زمین زنده نماند و من تنها باشم, مادام که قرآن با من است, وحشتى نخواهم داشت.۱۶
تعبیرات این چنین در سخنان ائمه(ع) فراوان وجود دارد و معمولاً براى تأکید بر موضوعات مهم, این گونه سخن گفته اند; خصوصاً در مورد قرآن که «تبیاناً لکلّ شىء»17 است. آنچه انسان در مسیر هدایت به آن نیاز داشته باشد, در قرآن پیدا مى کند. حتّى اگر انسان در معرض ترنّم آیات الهى قرار گیرد و به آیات آن گوش بسپارد و قصد التذاذ معنوى از آن را نداشته باشد, به ایمانش افزوده مى شود و احساس آرامش مى کند:
انّما المؤمنون اذا ذکر اللّه وجلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایماناً.۱۸
آنهایى که در محافل قرآنى حضور داشته اند و تا اندازه اى با معانى آن نیز آشنا بوده اند, با شنیدن آیات رحمت به شوق آمده و مسرور گشته اند و از شنیدن آیات عذاب, حالت حزن به خود گرفته اند و در مجموع, ایمانشان استوارتر گشته است; چرا که قرآن, هم مى تواند موجبات لذّت معنوى را فراهم کند و هم کتاب عمل باشد. امام صادق(ع) فرمود:
به دنبال مونسى بودم که در پناه آن, آرامش پیدا کنم, آن را در قرائت قرآن یافتم.۱۹
۲) مراتب انس با قرآن
نظام پیشنهادى یى که از مجموع روایات مربوط به قرآن به دست مى آید ـ چنانکه گفتیم ـ از نگهدارى قرآن در خانه آغاز مى شود و با بالاترین درجه, یعنى عمل به قرآن, پایان مى یابد. مراتب علم به قرآن و بطون آن (که به طور تفصیلى هم به آنها اشاره خواهد شد) عبارت اند از:
الف) نگهدارى قرآن در خانه;
ب) نگاه کردن به آیات قرآن;
ج) گوش فرادادن به تلاوت قرآن;
د) تلاوت قرآن;
هـ) تدبّر و تفکّر در قرآن;
و) عمل به قرآن.
در مورد مراحل فوق, روایات زیادى وجود دارد که براى هر مرتبه, نمونه اى آورده مى شود و سعى خواهد شد تا روایاتى که از سند معتبرترى برخوردار باشند, انتخاب شود. البته معمولاً در هر مرتبه, تعداد روایات به حدّى است که احتمال صدور آن را تقویت مى کند. متأسفانه در زمینه سند و راویان روایاتى که منشأ حکم و فتوا نیستند, کار زیادى صورت نگرفته است و چون این روایات در محافل علمى مورد نقد و بررسى واقع نمى شده اند, بسیارى از راویان آنها نیز مورد تحقیق رجالى قرار نگرفته اند و لذا در بعضى کتب رجالى, حکم به مجهول یا مهمل بودن آنها مى شود. به نظر مى رسد اگر روش خاصّى در مورد این گونه روایات به کار گرفته شود, بسیارى در این روایات و راویان آنها از مهجور بودن خارج خواهند شد. فعلاً پیشنهاد ما همان استفاضه است (یعنى در هر موضوع, روایات را باید کنار یکدیگر قرار داده, در مورد صدور آنها قضاوت نماییم).
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
نام: علی (ع)
القاب: امیر المؤمنین، مرتضی، وصی، حیدره، یعسوب المؤمنین، یعسوب الدین.
کنیه ها: ابوالحسن، ابولحسین، ابوالسبطین،ابوالریحانتین، ابوتراب.
نام پدر و مادر: ابوطالب- فاطمه بنت اسد.
زمان ومحل تولد: سیزدهم رجب ده سال قبل از بعثت داخل کعبه معظمه متولد شد.
دوران امامت: ۳۰ سال که چهار سال و نه ماه آن را عهده دار خلافت بود.
زمان و محل شهادت: صبح روز ۱۹ رمضان سال چهل هجری در محراب عبادت، در مسجد کوفه توسط ابن ملجم مرادی ضربت خورد و در شب ۲۱ ماه رمضان در سن ۶۳ سالگی به شهادت رسید.
مرقد شریفش: در نجف اشرف در کشور عراق است.
جراحات سخت علی (ع)
علی در جنگ احد شصت و یک زخم برداشت و حضرت فاطمه زهرا (ص) به معالجه آن حضرت پرداخت اما چیزی نگذشت که با نگرانی به خدمت پیامبر رسیده و عرضه داشتند که وضع بدن علی طوری است که هر زخمی را می بندیم دیگری گشوده می شود و زخمهای تن او آنچنان زیاد و خطر ناک است که نگرانیم.
پیامبر )ص( و جمعی از مسلمانان به عنوان عیادت به منزل علی )ع( وارد شدند، در حالیکه بدن او یک پارچه زخم و جراحت بود. پیامبر با دست مبارک خود بدن او را مسح می کرد و می فرمود: کسی که در راه خدا این چنین ببیند آخرین درجه مسئولیت خود را انجام داده است. و زخم هایی که پیامبر دست روی آنها می کشید به زودی التیام می یافت.
علی )ع( در این هنگام گفت: الحمد الله که با این همه، فرار نکردم و پشت به دشمن ننمودم. خداوند در آیاتی از قرآن مجید به کوششهای او و فداکاریهای مجاهدان دیگر اشاره کرده است.
مقام و منزلت علی علیه سلام
جابربن عبدااله انصاری گفت: ما در کنارخانه خدا در خدمت رسول خدا ()ص() نشسته بودیم که علی به سوی ما آمد. هنگامی که چشم پیامبر )ص( به او افتاد فرمود: برادرم به سراغ شما می آید. و سپس رو به کعبه کرد و گفت: به خدای این کعبه قسم که این مرد و شیعیانش در قیامت رستگارند.
بعد رو به کرد و فرمود: او قبل از همه شما به خدا ایمان آورد، و قیام او به فرمان خدا بیش از همه شماست، وفایش به عهد الهی از همه بیشتر، قضاوتش به حکم الله نزدیکتر مساواتش در تقسیم بیت المال از همه زیادتر، عدالتش درباره رعیت از همه فزون تر، و مقامش نزد خدا از همه بالاتر است.
جابر گفت در اینجا آیه ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه نازل شد و پس از آن هنگامی که علی )ع( می آمد اصحاب پیامبر )ص( می گفتند: بهترین مخلوق خدا بعد از رسول الله آمد.
زهد علی علیه السلام
سوید بن غفله گفت: بعد از آنکه امام علی )ع( به خلافت رسید، به محضر ایشان وارد شدم، دیدم امام )ع( روی حصیر کوچکی نشسته اند و در خانه ایشان جز حصیر چیز دیگری ندیدم. عرض کردم یا امیر المومنین بیت المال در دست شماست ولی از مایحتاج چیزی در این منزل نمی بینم!
فرمود: ای سوید شخص عاقل در خانه ای که از آنجا کوچ خواهد کرد اثاث تهیه نمی کند، برای ما خانه امنی است(آخرت) که بهترین مطاع و اثاث و کالای خود را به آنجا فرستادیم و ما هم به همین زودی به آنجا رهسپار خواهیم شد.
رشوه یا هدیه ؟
اشعث بن قیس برای پیروزی بر طرف دعوای خود در محکمه عدل علی (ع) متوسل به رشوه شد و شبانه ظرفی پر از حلوای لذیذ به در خانه علی ()ع() آورد و نام آن را هدیه گذاشت علی (ع) برآشفت و فرمود: سوگواران بر عزایت اشک بریزند، آیا با این عنوان آ‚ده ای که مرا فریب دهی و از آئین حق بازداری؟ بخدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنجه در زیر آسمانهای آنهااست به من دهند که پوست جوی به ظلم از دهان مورچه ای برگیرم، هرگز نخواهم کرد، دنیای شما از برگ جویده ای در دهان ملخ برای من کم ارزش تر است، علی را با نعمتهای فانی و لذتهای زودگذر چه کار؟
نهج البلاغه
کتاب شریف و ارزشمند نهج البلاغه، مجموعه سخنان برجسته امام علی )ع( است که سید رضی متولد ۳۵۹ هجری قمری از دانشمندان بزرگ شیعی می باشد آنها را انتخاب و جمع آوری نموده است و به آن نام نهج البلاغه یعنی راه و روش بلاغت داده است. نهج البلاغه را اخ القران گفته اند. کتاب نهج البلاغه دارای سه بخش می باشد که عبارتند از:
۱- بخش خطبه ها: در این بخش علاوه بر خطبه ها، قسمت های مهمی از سخنان برگزیده آن حضرت که به منزله خطبه است گرد آوری شده است. تعداد این خطبه ها را طبق تنظیم سید رضی ۲۳۹ و طبق شماره گذاری دیگر ۲۴۱ خطبه نوشته اند.
۲- نامه ها: در این بخش نامه های امام علی علیه السلام به فرمانداران و استانداران و بعضی اشخاص گرد آوری شده است. تعداد نامه ها و عهد نامه های نهج البلاغه ۷۹ عدد می باشد.
۳- کلمات قصار(کوتاه و حکمت آمیز): در این قسمت ۴۸۰ جمله کوتاه و حکمت آمیز درباره موضوعان مختلف گرد آوری شده است.
• مصدر روایت: پیامبر اسلام (ص)
• راوی: ابان از سلیم
• زمان: سالهای سکوت
• مکان: مدینه
• موضوع: فضائل علی (ع)
• فضایل علی: مقام و منزلت او نزد خدا و رسول و امت اسلامی
• ولایت علی متمم و مکمل ایمان است، ایمان در ظرف ولایت قوام و دوام می یابد.
متن
ابان از سلیم بن قیس نقل کند که گفت: شنیدم که علی )ع( می گوید: از رسول خدا مرا ده مقام و منزلت است که هر کدام شان مرا بی نهایت خوشحال می سازد.
به حضرتش گفته شد: ای امیر مؤمنان! آنها را برای ما بیان کن!
فرمود: رسول خدا )ص( به من فرمود:ّ ای علی! تو برادری، دوست همدمی، تو وصی تو وزیری، تو جانشین من در خاندان و مالی و در هر چه و هر جا که نباشم هستی. مقام تو نزد من مانند مقام من نزد پروردگارم است، تو جانشینم در میان امتم هستی، دوست تو دوستم است و دشمن تو دشمنم، تو امیر مؤمنان و سرور مسلمانان پس از من هستیّ . سپس علی )ع( به اصحابش رو کرد و فرمود: ای گروه یاران! به خدا سوگند در هیچ کاری پا جلو ننهادم مگر به آنچه رسول خدا در آن با من عهد بسته بود. خوشا به حال کسی که دوستی ما خاندان در قلبش جای یافته است تا با دوستی ما ایمان در قلبش همچون کوه احد پا برجا و استوار شود و هر کس دوستی ما را در دل نداشته باشد ایمان در دلش محو می شود آن گونه که نمک در آب حل می گردد.
به خدا سوگند و باز هم به خدا سوگند! در میان جهانیان یادی از یاد من برای رسول خدا دوست داشتنی تر نیست و نماز بر دو قبله چون نماز من نیست چرا که هنوز کودک و نابالغ بودم که نماز می خواندم، و فاطمه پاره تن رسول خدا )ص( همسرم است، فاطمه ای که در زمان خویش چون مریم دختر عمران در زمان او است. و نکته سوم را به شما بگویم که : حسن و حسین فرزندان این امت هستند، آن دو نسبت به محمد )ص( مانند دو چشم نسبت به سر می باشند و من جای دو دست برای بدن را دارم و فاطمه جای قلب را در بدن دارد. ما همانند کشتی نوح هستیم که هر کس بر آن درآید نجات یابد و هر کس از آن عقب ماند غرق گردد.
– این روایت در منابع زیر نیز آمده است:
صدوق/خصال. باب ۱۰،ح۶،۷،۸+ صدوق/امالی۴۸+ طوسی/ امالی ۸۵+ بحار۳۹/۳۵۲،۳۳۷،۳۳۸
• مصدر روایت: پیامبر اسلام (ص)
• راوی: ابان از سلیم از سلمان، ابوذر و مقداد
• زمان نقل: سالهای سکوت (سال ۱۶ه)
• مکان: مدینه
• موضوع: فضائل علی (ع)
• قلمر و آگاهی و دانش رسول خدا
• خویشاوندی پیامبر و علی
• فضائل علی
• مبانی امامت علی و آل (ع)
متن
ابان بن ابی عیاش از سلیم بن قیس و او از سلمان و ابوذر و مقداد نقل کند که : گروهی از منافقان گرد هم آمدند و گفتند : محمد دارد ما را از بهشت و نعمتهایی که خداوند برای دوستان و بندگان فرمانبردارش آماده کرده و از دوزخ و خفت و خواری که خداوند برای دشمنان و بندگان نافرمانش فراهم ساخته خبر می دهد، اگر راست می گوید ما را از پدران و مادران ما خبر دهد و بگوید که بهشتی هستیم، یا دوزخی و از آنچه که دیر یا زود در همین دنیا روی خواهد داد.
این سخن به رسول خدا )ص( رسید، به بلال فرمود که ندای نماز جماعت دهد، مردم بسیار گرد آمدند تا که مسجد انباشته شد و جا بر آنان تنگ آمد. رسول خدا )ص( خشمناک بیرون شد و در حالی که دستها و پاهایش از پیراهن برون زده بود بر منبر شد، سپاس و ستایش خدای گفت و فرمود: ای مردم! من هم آدمی مانند شما هستم که فقط پروردگارم به من وحی می کند و مرا به آنجام رساندن پیامش مخصوص گردانیده و به نبوتش برگزیده و بدین سان مرا بر همه فرزندان آدم برتری داده و مرا هر آنچه بخواهد از غیب آگاه می کند، پس هر چه می خواهید از من بپرسید.
مردی مؤمن و خدا و رسول دوست، برخاست و گفت: ای پیامبر خدا! من که هستم؟ فرمود: تو عبدالله بن جعفر هستی، رسول خدا ))ص(( او را فرزند پدرانش دانست. آن مرد خوشحال برجایش نشست.
سپس مردی منافق و بیمار دل و دشمن خدا و رسولش برخاست و گفت: ای رسول خدا! من چه کسی هستم؟
فرمود: تو فلانی پسر فلانی، چوپان بنوعصمه که بدترین شاخه قبیله ثقیف هستند می باشی. آنان نافرمانی خدا کردند، خداوند هم خوارشان نمود. آن مرد نشست و بدین سان خدای خوارش نمود و در برابر چشم همه رسوایش کرد، چرا که مردی پیش از این شکی نداشتندکه وی از دلاوران و بزرگان قریش است.
سپس فرد سومی برخاست که منافق و بیماردل بود گفت: ای رسول خدا! بهشتی ام یا دوزخی؟ فرمود: دوزخی هستی! آن مرد نشست و خداوند خوارش نمود و در برابر همه رسوایش کرد.
عمر بن خطاب برخاست و گفت: ما خوشنودیم که خداوند پروردگار ما و اسلام دین ما و تو ای رسول خدا پیامبر ما هستی، و به خدا پناه می بریم از خشم او و رسولش، از ما در گذر ای رسول خدا خدای از تو در گذرد، عیب ما را بپوشان خدای تو را بپوشاند. رسول خدا فرمود: خوب! بعد از این حرفها، سئوالی هم داری؟ عمر گفت: ای رسول خدا! خواهان عفو امت هستم.
علی بن ابی طالب ))ع(( برخاست و گفت: ای رسول خدا! نسبم را بفرما که من چه کسی هستم تا مردم خویشاوندی مرا با تو بدانند.
فرمود: ای علی! تو و من از دو شط نور خلق شدیم که از زیر عرش تابیده بودند و تقدیس خدای می کردند، و این دو هزار سال پیش از آفرینش خلق بود، سپس از آن دو شط نور دو قطره آب زلال سپید به هم پیچیده پدید آمد و سپس آن دو قطره آب زلال در اصلاب بزرگوار و ارحام پاکیزه و پاک منتقل گردید تا که نیمی از آن در صلب عبدالله و نیمی در صلب ابوطالب قرار گرفت و من شدم و تو شدی و این فرموده خداوند است که :ّ او است خدایی که آفرید از آب بشری را، و او را دارای سبب و نسب کرد، پروردگارت توانا استّ. ای علی! تو از منی و من از تو، گوشت تو با گوشتم، خون تو با خونم در آمیخته، تویی رابطه میان خدا و خلقش پس از من هر کس ولایت تو را انکار کند رابطه میان خویش و خدا را بریده است و از دوزخیان است، ای علی! خداوندجز به وسیله من و سپس به وسیله تو شناخته نشود، هر کس ولایت تو را انکار کند پروردگاری خداوند را انکار کرده است، ای علی! تو پس از من نشانه بزرگ خداوند در زمین هستی، تو رکن اکبری در قیامت، هر کس در سایه تو پناه گیرده رستگار است، زیرا بندگان خدا را تو حساب رسی، میزان میزان تو است، صراط صراط تو است، جایگاه جایگاه تو است، حساب حساب تو است، هر کس به تو رو کند نجات یابد و هر کس با تو مخالفت کند تباه و هلاک شود، خدایا گواه باش، خدایا گواه باش. سپس حضرتش از منبر به زیر آمد.
– این روایت در منبع زیر نیز آمده است:
بحار۲۲/۱۴۷
• مصدر روایت: پیامبر اسلام (ص)
• راوی: ابان از سلیم از ابوذر
• زمان نقل: سالهای سکوت
• مکان: مدینه
• موضوع: فضائل علی (ع)
• کیفیت: روایت تبلیغاتی رادیکالیزم دوره حضور
متن
ابان بن ابی عیاش از سلیم بن قیس نقل کند که گفت: به ابوذر گفتم: خدای بیامرزدت، شگفت انگیزترین سخنانی را که از رسول خدا درباره علی بن ابی طالب شنیده ای برایم تعریف کن. گفت: شنیدم که رسول خدا می فرماید: ّ پیرامون عرش نود هزار فرشته اند که تسبیح و عبادتی جز فرمانبری از علی بن ابی طالب و بیزاری از دشمنانش و طلب آمرزش برای پیروانش ندارند.ّ
گفتم: خدای بیامرزدت، جز این، گفت: شنیدم که می فرمود: خدای جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را به اطاعت از علی و بیزاری از دشمنانش و آمرزش برای پیروانش، مخصوص گردانیده استّ
گفتم: خدای بیامرزدت جز این، گفت: شنیدم که رسول خدا می فرمود:ّ خداوند هماره در هر امتی که پیامبری مرسل داشته، بر آنان به حقانیت علی احتجاج می کند، هر کدام شان که علی شناس تر باشند، بزرگترین مقام را نزد خداوند دارندّ
گفتم: خدای بیامرزدت، جز این، گفت: چرا، شندیم که رسول خدا )ص( می فرمود: اگر من و علی نبودیم، خداوند شناخته نمی شد، اگر من و علی نبودیم خداوند عبادت نمی شد، اگر من و علی نبودیم ثواب و عقابی نبود، میان خدا و علی پرده و پوششی در کار نیست، علی پرده و پوشش میان خدا و خلقش استّ.
سلیم گفت: سپس از مقداد پرسیدم و گفتم: خدای بیامرزدت، برترین سخنی را که از رسول خدا درباره علی بن ابی طالب )ع( شنیده ای برایم تعریف کن. گفت: شنیدم از رسول خدا )ص( که می فرمود: خداوند در قلمرو قدرت و حکومت خویش یکی است، انوارش را که پیشوایان معصوم باشند به بندگانش می شناساند، سپس امر خویش را به آنان واگذار می کند و بهشت خویش را بر آنان مباح ساخته است. هر کس از انس و جن را که بخواهد قلبش را پا گرداند ولایت علی بن ابی طالب را به وی می شناساند، و هر کس را که بخواهد قلبش را تیره و تار گرداند او را از شناخت ولایت علی بن ابی طالب محروم می سازد، به آن که جان به دست او است سوگند! آنچه باعث شد تا خداوند آدم را بیافریند و در او از روح خویش بدمد و توبه اش را بپذیرد، و او را به بهشتش بازگرداند، فقط نبوت من و ولایت علی بن ابی طالب بود. به آن که جانم به دست او است. به خاطر نبوت من و اقرار به ولایت علی پس از من، ملکوت آسمانها و زمین به ابراهیم نشان داده شد. به آن که جانم به دست او است سوگند. به خاطر نبوت من و شناخت علی پس از من بود که موسی در گهواره سخن گفت و عیسی بر جهانیان معجزه نشان داد. به آن که جانم به دست او است سوگند! هیچ پیامبری به نبوت نرسید مگر بر اثر شناخت خداوند و اقرار به ولایت ما و هیچ آفریده ای شایستگی شناخت خدا را نیافت مگر با اعتراف و اقرار به عبودیت برای خدا و اقرار به ولایت علی پس از من!.
مقداد خاموش شد، گفتم: خدای بیامرزدت، جز این؟ گفت: چرا، شنیدم که رسول خدا ))ص(( می فرمود: علی معیار دیانت این امت وگواه بر آن وسرپرست حساب رسی آن است. علی است آن قله بزرگ و شاهراه روشن حق و راه راست خداوند پس از من، به وسیله او از گمراهی راه یابند و از نادانی آگاه شوند و نجات یابند و به هنگام مرگ آرام گیرند و از هراس بیاسایند و بدیها پاک شود و عذاب برطرف گردد و رحمت نازل شود. او چشم بینا و گوش شنوا و زبان گویای خدا در میان خلقتش است، دست گسترده رحمت خدا بر سر بندگانش است، جلوه او بر گستره آسمانها و زمین است، ریسمان نیرومند و استوار او است، عروه الوثقای ناگسستنی او است، دروازه او است که از آن درآیند، خانه او است که هر که درآید در امام باشد. در رستاخیز نشانه او برصراط است، هر کس او را شناسد به بهشت درآید و هر کس او را انکار کند به دوزخ درافتد.
– این روایت در منبع زیر نیز آمده است: بحار ۴۰/۹۵
• مصدر روایت: سلمان فارسی
• راوی: ابان از سلیم از سلمان
• زمان نقل: سالهای سکوت (سال ۱۵ه)
• مکان: مدینه
• موضوع: فضائل علی (ع)
• کیفیت: رویات تبلیغاتی رادیکالیزم دوره حضور
متن:
ابان از سلیم بن قیس نقل کند که گفت: شنیدم که سلمان فارسی می گوید:
ّ همانا که علی دری است که خداوند آن را گشوده است، هر که در ان درآید در امان باشد و هر که از آن در شود کافر باشد.ّ
– این روایت در منابع زیر نیز آمده است:
کلینی/کافی ۲/۳۸۸،۳۸۹+ارشاد القلوب ۱۷۹+ بحار ۴۰/۹۷،۷۶
• مصدر روایت: پیامبر اسلام (ص)
• راوی: سلیم از جابر بن عبدالله
• زمان حادثه: سالهای حیات رسول در مدینه
• مکان حادثه: مدینه، مسجد پیامبر
• زمان نقل: سالهای سکوت
• مکان: مدینه
• موضوع: فضائل علی (ع)
متن
سلیم از جابر بن عبدالله انصاری نقل کند که گفت: روزی در مسجد پیامبر بودیم که رسول خدا )ص( در حالی که در دستش طنابی از لیف خرما بود، از خانه در آمد و بر ما گذشت. آن را بر ما می نواخت و می فرمود: در مسجد نخوابید. جابر گفت: از مسجد در آمدیم و علی )ع( خواست که با ما بیرون رود. رسول خدا )ص( فرمود: ای برادر کجا می روی؟ آنچه برای من در مسجد حلال است برای تو نیز حلال است، تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی هستی، همانا که خداوند به موسی فرمود: تا مسجدی پاک و پاکیزه بنا کند که در آن جز او و هارون و دو پسرش شبر و شبیر نباشند. ای برادر! به آن که جانم به دست اوست نگهبانی حوضم در دست تو است و آن گونه که مرد از شترش در مقابل شتر گر نگهداری می کند، تو را می بینم که نگهبان حوضم هستی و در دست تو عصایی از چوب درخت عوسج است.
– این روایت در منابع زیر نیز آمده است:
ابن شهر آشوب/ مناقب۲/۱۹۴٫ خوارزمی/ مناقب ۶۰٫+ الحلی/کشف الیقین ۶۰٫+ کشف الغمه ۱/۱۵۱٫+ الحاکم/ مسترک ۳/۱۳۸٫+ بحار ۳۲/۲۶۰+ ۳۹/۳۰+ ۲/۳۲۲٫
• مصدر روایت: امام علی (ع)
• راوی: سلیم
• موضوع: فضائل علی (ع)
• فضائل علی (ع)
متن:
سلیم بن قیس گفت: شنیدم که امر مؤمنان می فرماید: گویی رسول خدا )ص( را در صحن مسجدش می بینم که می فرماید: بدانید! مسجدم بر هر فرد جنب و حائضی جز من و برادرم علی و دخترم و زنان و خدم و حشمم، حرام است، آیا شنیدید، آیا برای شما روشن کردم، بدانید و گمراه نشوید. به این سخنان همچنان ندا داده می شد.
-این روایت در منابع زیر نیز آمده است:
ابن شهر آشوب/ مناقب ۲/۱۹۴+ بیهقی/سخنان۷/۶۵٫+ حلبی/السیره/۳۷۵٫+ بحار ۳۹/۳۰٫+ الغدیر ۳/۲۱۲٫
• مصدر روایت: پیامبر اسلام (ص)
• راوی: ابان از سلیم از سلمان
• زمان نقل: سالهای سکوت (سال۱۵ه)
• مکان: مدینه
• موضوع: فضائل علی (ع)
• کیفیت: روایت تبلیغاتی رادیکالیزم دوره حضور
• فضائل علی
• مبانی امامت علی و آل
متن
ابان از سلیم و او از سلمان نقل کند که گفت: قرشیان هر گاه نشستی داشتند و فردی از اهل بیت را می دیدند، سخنشان را قطع می کردند. یک روز مردی از آنان گفت: محمد در میان خاندانش مانند درخت خرمایی است در خاکروبهّ
این سخن به رسول خدا )ص( رسید، حضرتش خشمگین شد و از خانه درآمد و به منبر شد و بر آن نشست تا که مردم جمع شدند، سپس ایستاد و سپاس و ستایش خدای گفت و فرمود: ای مردم! من کی هستم؟ گفتند: فرستاده خدا هستی. فرمود: من فرستاده خدا هستم، محمد پس عبدالله پسر عبدالمطلب پسر هاشم هستم. و همچنان نسبش را برشمرد تا که به نزار رساند. سپس فرمود: بدانید که من و اهل بیتم نوری بودیم در محضر خداوند، دو هزار سال پیش از آنکه آدم را بیافریند، و آن نور هر گاه تسبیح می گفت، فرشتگان در پی تسبیح آن، تسبیح خدای می گفتند. پس از آنکه آدم را آفرید آن نور را در صلب او نهاد و سپس آن نور در صلب آدم به زمین هبوط کرد، سپس در صلب نوح به کشتی در آمد، سپس در صلب ابراهیم در آتش نمرود افکنده شد و هماره همچنان در اصلاب بزرگوار می چرخید تا که ما خاندان، از برترین و خالص ترین جایگاه و گرامی ترین رستنگاهها در میان پدران و مادران بیرون آمدیم، هیچ یک از آنان را پلیدی زنا نیالوده است.
بدانید که ما فرزندان عبدالمطلب سروران اهم بهشت هستیم من و علی و جعفر و حمزه و حسن و حسین و فاطمه و مهدی.
بدانید که خداوند به زمینیان نگاهی انداخت و از میانشان دو فرد را برگزید: یکی مرا که فرستاده و پیامبر برانگیخت و دیگری علی بن ابی طالب را و به من وحی کرد که او را برادر و دوست و وزیر و وصی و جانشین بگیرم.
بدانید که پس از من علی ولی هر مؤمنی است، هر کس او را دوست بدارد، خدای او را دوست دارد، و هر کس او را دشمن دارد خدای او را دشمن دارد،تنها مؤمن او را دوست دارد و تنها کافر او را دشمنی ورزد، او پس از من محور زمین و مایه آرامش آن است، او کلمه تقوای خداوند و عروه الوثقای او است که ّ میخواهند نور خدا را با دهن هاشان خاموش کنند، حال آنکه خداوند نور خویش را به آسمان رساند، هر چند که کافران ناخوش دارند. بدانید که خداوند بار دیگر به زمینیان نگاهی انداخت و پس از من دروازه وصی از خاندانم برگزید و آنان را بهترین امتم یکی پس از دیگری قرارد داد، آنان مانند ستارگان آسمانند که هرگاه یکی غروب کند دیگری طلوع نماید، آنان پیشوایان هدایتند و هدایت شده، نیرنگ نیرنگبازی زیان شان نزند و خواری خوار کننده ای خوارشان نسازد، آنان حجت های خداوند در زمین و گواهان او بر خلقش و خزانه داران دانشش و مفسران و حبش و جایگاههای حکمتش می باشند، هر کس اطاعت شان کند خدای را اطاعت کرده و هر کس نافرمانی شان کند خدای را نافرمانی کرده است، آنان با قرآن هستند و قرآن با آنان، از قرآن جدا نشوند تا در کنار حوض بر من درآیند. باید که این حقیقت را حاضران به غایبان برسانند. سپس سه مرتبه فرمود: خدایا گواه باش، خدایا گواه باش، خدایا گواه باشد.
ادامه مطلب + دانلود...