بازدید
در دنیای امروز کمتر کسی است که از نگرانیهای مرموزی رنج نبرد، و علی رغم آراستگیظاهری به نوعی آشفتگی درونی گرفتار نباشد. این اضطرابها، نگرانیها، غم و اندوههای مبهمو گاهی بی دلیل، مانند طوفان وحشتناکی مرتبا روح انسان را در هم میکوبد .
بسیاری از مردم امروز با اینکه در میان تودههای عظیمی از جمعیتهای انسانی زندگیمیکنند، و دوستان و آشنایان فراوانی دارند، باز احساس تنهایی جانکاهی آنها را رنج میدهد.فکر میکنند هیچ کس نیست که وجود آنهارا درک کند اصلا مثل اینکه یک موجود زیادی دراین جهان هستند، زندگی برای آنها بی مفهوم و بی هدف است از خودشان گریزانند، ازدیگران نفرت دارند، نسبت به هر حادثه بدبینند و یا لااقل بی تفاوتند. در درون روح خودخلاء هولناکی احساس میکنند که با هیچ چیز نمیتوان آن را پر کرد.
با اطمینان باید گفت، همه این پدیدههای روحی به خاطر این است که یک واقعیت بزرگ رااز دست دادهاند، یک حقیقت مهم را فراموش کردهاند و به دنبال آن در این بیراهههای زندگیسرگردان ماندهاند.
آری با فراموش کردن او در حقیقت همه چیز فراموش میشود. انسان تنها ـ تنهای تنها ـمیگردد.
بزرگترین تکیه گاه خود را از دست میدهد. شور و شوق و نشاط او خاموش میشود.
عالم هستی منهای او، مفهومی ندارد، زندگی بدون او بی هدف مینماید.
فکر درباره خداو شناسایی او مهمترین مسئله زندگی انسانها، و اساسیترین راه پیروزی برمشکلات در همه قرون و اعصار و مخصوصا در عصر ماست و از همه بالاترفکر درباره او وشناسایی او فکر درباره بزرگترین حقیقت در عالم هستی است.
آیا جهان آفریدگاری دارد؟
همه در پی پاسخ این سؤالند، این سؤالیست که همه اشتیاق شنیدن جواب آن را دارند.
این سؤال طفل کوچک را دست بر دامن پدر میکند، و دل جوان حیران را پریشان میسازدو خواب از چشمش میرباید تا کسی را پیدا کند و پاسخی قاطع بشنود. در دل شخص سستایمان نیز راه مییابد، اما فوری استغفار میکند و از وسوسه شیطان به خدا پناه میبرد، فکر همهرا به خود مشغول میدارد مخصوصا در انکسار ضعف و بیماری و نومیدی.
در روزگاران پیشین نیز مردم این پرسش را کردهاند و با پیروی از نیروی اندیشه و درک خودگروهی به پرستش ماه و خورشید و ستارگان و گروهی به پرستش بتها و اصنام و گروهی بهپرستش پروردگار یگانه توانا گرویدهاند، گروهی دیگر نیز اسیر انکار و الحاد ماندهاند.
در آینده هم مادام که دنیا میگردد و عقل میاندیشد و بشر میبیند و درک میکند، صاحبانخرد در پی آشنایی با پاسخ این سئوال خواهند بود. پس دریافتن این معنی جزو طبیعت وسرشت ماست، ما نمیتوانیم آنی خالی از آن یا منکر آن و یا غافل از ندای آن باشیم، اعتقاد بهآفریدگار جهان در طرز تفکر و زندگی و فلسفه و نظر انسان درباره کارها و حالت نفسانی وحال و آینده بلکه هستی و وجود وی اثر بزرگی دارد.
به این سئوال با وجود این همه اهمیت، کسانی که جواب قاطع و مقنع میدهند بسیار کمهستند. کودک خردسالی که به پدر خود رجوع میکند پدر یا وی را به نرمی از این اندیشه بازمیدارد و یا به امید قانع ساختن او جوابی سرسری و بی فایده میدهد.
جوان کنجکاوی که با دوست یا مربی خود این مسأله را مطرح میسازد خیلی به ندرتاتفاق میافتد که از آنان پاسخی دریابد که دل حساس او را تسکین بخشد و عقل کنجکاو ویرا ارضاء نماید.
رجال دین نیز غالبا در پاسخ این سئوال به آیاتی از کتب آسمانی و احادیثی از کلام پیامبرانتوسل میجویند از ارزش اکتشافات علوم میکاهند و از بکار بردن روش علمی منع میکنند،بالنتیجه حیرت سؤال کننده افرونتر میشود و با خاطری آزرده از اندیشه و تفکر در اینموضوع منصرف میگردد.
در صورتیکه فرد تحصیلکردهای که در قرن بیستم پرسشی راجع به آفریدگار جهان میکندلابد میخواهد با روشها و نتایج علومی که به یافتن امور اتم و تسخیر فضا و کشف قوانینوجود و اسرار و پدیدههای آن و اکتشافات محیر العقول دائمی دیگر منجر میشود قدم برداردو برای سؤال خود جواب منطقی درستی میخواهد که در رسیدن به ایمان به پروردگار چراغیفرا راه او باشد ـ ایمانی که مبتنی بر امتناع باشد نه تسلیم حرف.
مؤلف کتاب «اثبات وجود خدا» عینا همین روش را اتخاذ کرده است. به جمعی ازدانشمندان بزرگ متخصص در رشتههای شیمی، فیزیک، زیستشناسی، نجوم، ریاضیات وغیره نامهای نوشته و از آنان پرسیده: «آیا شما بوجود خدا اعتقاد دارید؟ و در این صورتمطالعات و تجسسات علمی تان، چگونه شمارا به سوی پروردگار رهنمون شده است؟» .
دانشمندان به این سؤال پاسخهای مفصلی نوشتهاند و در آنها علل و عواملی که آنان را بهسوی ایمان به آفریدگار فرا خوانده شرح دادهاند. پاسخ چهل تن در کتاب «اثبات وجود خدا»درج شده و از این نظر که مفاهیم آنها ضمن ارائه قسمتی از افکار و اندیشههای جدید، مؤیدمطالبی است که برای اثبات آفریدگار جهان در کتب آسمانی آمده بسیار حائز اهمیت است.
این اندیشمندان بیان میکنند که قوانین دینامیک حرارتی دلالت میکند که باید جهان رابدایتی باشد و اثبات بدایت دنیا وجود مبدئی عاقل و مرید و ابدی را ایجاب مینماید. آریمبدأ و آفریدگاری که ذاتی غیرمادی داشته باشد چه ماده از ذراتی به وجود آمده که ساختمانآنها بحکم علم امکان ازلی و ابدی بودن ندارد.
این آفریدگار غیرمادی جهان باید لطیف متناهی در لطف و خبیر لانهایه لخبرته و «لا تدرکهالابصار و هو یدرک الابصار»، و هو اللطیف الخیر»باشد. برای رسیدن بوی نباید از حواسیکه جز مادیات قادر بحس نیستند توسل جست ؛ برای مشاهده وی نباید در داخل آزمایشگاه ولولههای امتحان گشت یا از ذره بین و دوربین استعانت کرد ؛ برای دیدن وی عنصری غیرمادی چون عقل و بصیرت لازم است کسی که در پی درک آیات ذات باری تعالی است بایدچشم از خاک برنگیرد و بدون تعنت و تعصب عقل خود را به کار اندازد و در آفرینش آسمانهاو زمین بیندیشد «ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولیالالباب» .
تمام رشته علوم ثابت میکند که در دنیا نظام معجزه آسایی سیادت میکند که اساس آنقوانین و سنن و لایتغیر کونی است و کوشش دانشمندان و احاطه به این قوانین امکان میدهدکه بشر از خسوف و کسوف و دیگر پدیدهها صدها سال قبل از وقوع آنها آگاه میشود.
کیست که این قوانین و سنتها را در هر ذرهای از ذرات موجودات بلکه کوچکتر از آنها دربدون خلقت به ودیعت نهاده است؟ کیست که این نظام و سازگاری و انسجام را ایجاد کردهاست؟ کیست که به ابداع آنها اراده فرموده و این چنین بجا و زیبا آفریده است؟ آیا اینها همهبدون آفریدگار پیدا شدهاند یا خود آفرینندهای دارند؟ این نظام و قانون و ابداع که در جهانمشاهده میشود دلالت میکند که در ورای آنها پروردگار دانا و توانا و آگاهی وجود دارد.
در این کتاب دانشمندان نظر کسانی را که ادعا میکنند دنیا بطور تصادفی نشأت یافته ردمیکنند و برای خواننده معنی تصادف را شرح میدهند و جهت شناساندن مدت احتمالحدوث پدیدهای به اشکال کار و قوانین مصادفه اشاره میکنند اگر ما صندوق بزرگی پر ازهزاران حرف ابجدی داشته باشیم خیلی احتمال دارد که حرف الفی پیش میم قرار بگیرد وکلمه «ام» را تشکیل دهد، اما احتمال اینکه این حروف بطور تصافی طوری پیش هم قراربگیرند که «قصیده درازی» یا «خطاب پدری به فرزندش» را ترتیب دهند بسیار بسیار ضعیفبلکه غیر ممکن است علما حساب کردهاند که احتمال اجتماع ذراتی که بتوانند جزئی از مواداولیه دخیل در تشکیل گوشت را بوجود آورند علاوه بر ماده مستعد ضروری،میلیاردها سالوقت لازم است که جهان به این پهناوری امکان آنرا ندارد. البته این برای پیدایش ترکیبی استبا آنهمه ناچیزی، با این احتمال قیاس کنید حال این همه موجودات زنده را از جانور و گیاه واجسام مرکب بیشماری و حال پیدایش حیات و ملکوت آسمانها و زمین را. عقلا محال استکه این همه بدون بصیرت و آگاهی و از راه تصادف کورکورانه نشأت یافته باشد. ناچار همهاینها آفریدگار و مبدعی داناو آگاه دارند که علم وی محیط بر تمام اشیاء است همه را آفریده وبر سنن و قوانین معین هدایت فرموده است.
این کتاب علاوه بر مطالب مزبور، مزایایی ایمان به خدا و اطمینان بوی و التجاء به گشایشاو را در تنگدستی و بیماری و هرگونه خطری که انسان را به نومیدی بیم میدهد بیان میکند.جمع کثیری از دانشمندان، حلاوت ایمان و لزوم آن برای خود و دیگران را حس کرده و باولعی تمام بدان تشبث جستهاند و بعضی حتی معتقدند که یک نیاز بیولوژیک انسان را بسویایمان به پروردگار دانا و توانا راهنمایی و جلب میکند ـ «فطره الله التی فطر الناس علیها».
مطالب کتاب بدین جا پایان نمیپذیرد بلکه شرح میدهد که چگونه ایمان به خدا ریشهتمام فضائل اخلاقی و اجتماعی و انسانی است و کسی که ایمان به خدا نداشته باشد حیوانیاست که شهوت و غفلت بر وی فرمانروایی میکند مخصوصا زمانی که پارهای از مبادی غیرانسانی دامن گیر وی شوند .
دلایل طبیعی وجود خدا
فراسیس بیکن فیلسوف و سیاستمدار مشهور انگلیسی سیصد و چند سال پیشگفتهاند:«اطلاع ساده و سطحی از فلسفه شخص را به انکار وجود خالق سوق میدهد ولیاطلاع وسیع و عمیق از فلسفه شخص را متدین و خداشناس مینماید».
مسلما حرف بیکن کاملا صحیح است میلیونها تن متفکر و دانشمند در مقابل این سؤال مهمقرار دارند: کدام حکمت عالیه و قدرت عظیم دنیا را اداره میکند و مقدرات بشر را در دستدارد؟ در ورای زندگی و تجارب انسان چه چیز وجود دارد؟
در آتیه هم بیلیونها فرد بشر همین سؤال را خواهند کرد و ما هم در این سؤال با آنها شریکیمولی انتظار نداریم که برای آن جواب کامل پیدا کنیم حقیقت مسلم این است که بشر با وجودهوش سرشار و معلومات وسیع خود هنوز خویشتن را کاملا نشناخته است افراد بشر با وجوداختلاف نژاد، مذهب و مسکن، به تنهایی و بدون تبادل نظر با دیکران پس از تفکر و مطالعهمتوجه شدهاند که فهم بیشری محدود است و اذعان کردهاند که مفاهیم زیادی وجود دارد کهبشر نمیتواند یا نتوانسته هنوز آنها را درک بکند مفهوم زندگی یعنی روح نیز یکی از آنهاست.همچنین بشر باهوش یا غریزه ذاتی خود متوجه شده که یک نظم و ترتیب و منطق در عالممادی وجود دارد که مشکل است آنرا تصادفی فرض کرد. چه ماده هوش و اراده ندارد، اینکهبشر در ماورای فهم و ادراک خود لزوم وجود صانع را درک میکند دلیل بزرگی بوجودخداوند است.
قبول وجود خداو ایمان راسخ به آن با دلایل علمی ممکن نیست بلکه هر شخص عقیده وایمان خود را از دلایل مادی و همچنین از معنویات خود بوجود میآورد و ما بین خود وخالقش رابطه بر قرار میکند این ایمان در نتیجه تلفیق اطلاعات شخص از عالم وسیع ماده بااحساسات درونی، وجدان، حس مسئولیت و سایر تجارب نفسانی وی بوجود میآید.
اگر از طرز تفکر و استدلال افراد برای اثبات وجود صانع آماری بگیریم هزاران میلیونخواهد شد که همه با وجود اختلافاتی که دارند مقنع و استوارند. در ابتدای تحصیلات علمیخود من به قدری شیفته روشهای علمی بودم که یقین داشتم که علم روزی همه چیز را کشفخواهد کرد و اسرار تمام پدیدهها فاش خواهد ساخت حتی اصل حیات مظاهر آن و هوشانسانی را روشن خواهد کرد ولی هر قدر بیشتر تحصیل و مطالعه کردم و همه چیز را از اتمگرفته تا کهکشان و از میکرب تا انسان از نظر گذراندم متوجه شدم که هنوز خیلی چیزهامجهول مانده است.
علم میتواند با موفقیت جزئیات اتم را شرح دهد و یا خواص موجودات طبیعی را بیان کندولی به تعریف روح و عقل بشر قادر نخواهد بود دانشمندان متوجهند که میتوانند کیفیت وکمیت اشیاء را مطالعه و بیان کنند ولی بیان علت وجود اشیاء و علت خواص آنها با علوممقدور نیست علوم و یا عقول بشری نمیتوانند بگویند که اتمها، کهکشانها، روح و انسان بااستعداد شگفت انگیزش از کجا آمدهاند. علوم برای ابتدای عالم میتوانند فریضه انفجار رابیان کنند که اتمها ستارگان و کهکشانها در نتیجه انفجار یک ماده اولیه تولید شده ولینمیتوانند بگویند که آن ماده اولیه و نیروی منفجر کننده از کجا آمده بود برای جواب اینسؤال هرکس عقل سلیم دارد بوجود خالق قایل میشود.
آیا خدا شخص است؟ بعضیها میگویند بلی. من تصور نمیکنم از نظر علمی چنین باشدمثلا خدا را مثل پادشاهی فرض نمود که در روی تختی نشسته و جهان را اداره میکند.
در کتب مقدسه وقتی که تعریفی از خدا میشود با همان الفاظ است که در مورد انسان به کارمیرود البته این در نتیجه ضمیق لغات است چه مفهوم خدا یک مفهوم روحی و معنوی استو انسان که فکرش در چهار دیوار ماده محصور است نمیتواند راهی بکند ذات الهی بیابد وتعبیری از مفهوم خدا بیان کند.
از نظر علم نمیتوان درباره خدا تصور مادی کرد چه وی خارج از قدرت تعریف و توصیفمادی بشر است ولی خیلی از پدیدههای مادی وجود او را ثابت میکند و آثار صنع وی روشنمیسازد که او دارای عقل و علم و قدرت نامحدودی است و چون برای بشر درک کنهپروردگار دشوار و غیر مقدور است لذا وی نخواهد توانست هرگز علت آفرینش این جهانبزرگ یا علت خلقت خویش را که جزء ناچیزی از عالم است به نیکی در یابد. آنچه مسلماست این است که بشر و سایر کائنات دفعه و خود بخود بوجود نیامدهاند بلکه خلقت بدایتیداشته و هر بدایت از وجود مبدئی ناگریز است. همچنین معلوم است که بدون دخالت کار واندیشه بشر نظم و ترتیب خاصی در عالم حکمفرماست مبدأ خلقت انسان و سایر کائناتمیباشد و نظم و ترتیب جهان رارهبری میکند .
تعریف نیروی آفرینش
من هم به عنوان یک فرد معمولی و هم شخصی که دائما با مطالعات علمی سرو کار دارد دروجود ابدأ شکی ندارم. مسلما خدا وجود دارد اما وجود او را طریقههای آزمایشگاهینمیتواند ثابت کند و تجزیه و تحلیل خدا با این روشها امکان ندارد خداموجود طبیعی ومادی نیست که بتوان آنرا تحت مطالعه آزمایشگاهی قرار دارد بلکه او یک وجود روحی ومعنوی است که قادر متعال و خالق کائنات است.
حاجت به بیان نیست که اغلب نظریهها و حقایق علمی که بعضیها در صحت آن شکندارند هنوز به اثبات نرسیدهاند. از غالب آن نظریهها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایقمسلمه میشود استفاده کرد اگر شما وارد خانه تان شده و ببینید که چیزهایی از خانه شمادزدیده شده و در عین حال مردی را مشاهده کنید که از در عقبی فرار میکند شما نمیتوانیدحکم قطع به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم میکند و یک قاضی قبل ازصدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را با دقت مورد مطالعه قرار میدهد.
بعلاوه روشهای علمی نمیتوانند تمام حقایق را ثابت کنند، مثلا علوم نمیتوانند عشق را کهیکی از عواطف مهم بشری است تعریف یا تجزیه بکنند. همچنین کسی که ذوقی نداشته باشدنمیتواند زیبایی موسیقی را دریابد و با تعریفات علمی نیز نمیتوان این زیبایی را به اوفهماند ولی آیا کسی میتواند وجود عشق یا زیبایی موسیقی را منکر شود؟ اثبات وجود خدانیز مثل معنویات است یعنی حوادث طبیعی به وجود خدا دلالت میکنند ولی با روشهایعلمی نمیتوان وجود یا عدم حضور خدا را به طور قطع ثابت کرد. نخستین قسمت دلایل مادر مطالعه عالم کون است ؛ وقتی که ما میبینیم دنیایی با نیروی طبیعت به وجود آمده و با نظمو ترتیب معینی اداره میشود متوجه میشویم که این دنیا باید یک تشکیل دهنده و ادارهکنندهای داشته باشد این نظم و ترتیب به قدری مهم و دامنه دار استکه ما میتوانیم حرکتسیارات و حتی حرکات اقمار مصنوعی را بطور دقیق پیش بینی کنیم این دقت و نظم دربارهای الکتریکی واکنشهای شیمیایی کامل است و به همین جهت است که ما میتوانیمبسیاری از پدیدههای طبیعی را با معادلات ریاضی بیان کنیم.
این نظم و ترتیب که در مطالعات و تجارب بشری مشاهده میشود نتیجه نظم و ترتیبیاست که در عالم حقیقت و معنی وجود دارد وجود نظم و ترتیب بجای هرج و مرج دلیلبارزی است که این جریانات تحت کنترل قوه عاقلهای قرار دارد قسمت دیگر از دلایل درعالم حیات یعنی ساختمان وجود حیوانات و نباتات است.
یکی از موضوعات جالب برای یک نویسنده یا عالم وظایف الاعضاء پیچیدگی و ابهامبزرگی است که در ساختمان بدن انسان و حیوانات موجود است آفریدن یا ساختن یک عضوکوچک بدن انسان یا حیوان از قدرت باهوشترین و ماهرترین فرد بشر خارج است کلیه یاریه مصنوعی اگر چه کار کلیه یا ریه را انجام میدهند ولی کلیه و ریه نیستند.
درک زیبایی و احساس حقایق معنوی از قبیل عشق، حس شخصیت و علو همت همگی ازوظایف و شئون یک قسمت کوچکی از پروتوپلاسم است که مغز نامیده میشود یکی ازعجایب بدن انسان هزاران فعل و انفعال شیمیایی است که دائما در بدن بعمل میآید که وقوعاغلب آنها در خارج از بدن ممکن نیست مثل خنثی شدن اسیدها، هضم غذا و نگهداری بدندر بهترین شرایط ادامه حیات، تولید مواد ضد سم و ضد میکروب و در نتیجه تولید مصونیتشخصی.
بدن انسان برای مقابله با میکربهای بیماری زا و سموم پادزهرهای مخصوصی تولیدمیکند که مخصوص آن میکروب یا آن سم است. حتی اگر یک تجزیه دقیق شیمیای بعملآوریم خواهیم دید که ترکیب شیمیایی بدن یک شخص از شخص دیگر متفاوت است این کاربدست چه کسی انجام گرفته؟ مسلما این کار خود آدمی نیست اما قلب، این عضو در تماممدت زندگی حرکت موزون و منظم خود را ادامه میدهد و تغذیه اعضای بدن را توسط خونتأمین میکند و اگر اعصاب آنرا قطع کنند بازهم ضربانهای خود را ادامه میدهد. معنی ایناعجاز طبیعی چیست و چگونه میتوان این معنی را تفسیر کرد؟ عجایب خلقت در بدنانسانی و کارهایی که در آن انجام مییابد با معمای زندگی یعنی روح ارتباط نزدیک دارند.دانشمندان و فلاسفه خیلی کوشیدهاند تا این معما را حل کنند ولی هنوز موفق نشدهاند.
خیلی از خواص فیزیکی و فعل و انفعالات شیمیایی پرتوپلاسم زنده را ما میدانیم و باوجود اطلاع از این فعل و انفعالات پیچ در پیچ تعریف درستی از پرتوپلاسم نمیتوانیمبدهیم.
در علوم یک فرضیه وجود دارد که آنرا فرضیه نیروی حیات مینامند طبق این فرضیه درموازات نیروی مادی نیروی دیگری موجود است بنام نیروی حیات این نیرو در بدن حیواناتو نباتات باعث انجام فعل و انفعالاتی میشود که بدون مداخله آن وقوع آنها امکان ندارد ؛ وطبیعی است که این نیرو در بدن اجسام زنده باید عمل بکند.
اولا این فرضیه را اغلب دانشمندان قبول ندارند و در ثانی وجود یک نیرو بنام نیروی حیاتمسأله را حل نمیکند چون اگر ما وجود نیروی حیات را قبول کنیم باز نمیتوانیم معنی روح رابفهمیم و علت حوادثی را که روی نقشه منظم و حکمت عالیه در بدن انسان یا حیوان برزومیکند کشف کنیم. چه نیروئی باعث میشود که یک سلول کوچک در رحم مادر نمو کردهجنین شود و بعد حیوانی بزرگ با نسجها و اعضای گوناگون بوجود بیاید. ما نباید هر چیزیکه کیفیت وقوع آنرا نمیدانیم مثل بشر اولیه بخدا نسبت دهیم مثلا بگوئیم رعد و برق نتیجهخشم خداوندان است بلکه باید با ملاحظه نظم و ترتیب و حکمیت بالغه و مشیت عالیهای کهدر طرح جهان وجود دارد به نظم جهان پی ببریم.
حال قسمت دیگر عالم یعنی کیفیت پیدایش آن توجه میکنیم در این توجه ما شواهد زیاددیگری را از وجود یک نیروی خلاقه که ما فوق این جهان است ملاحظه خواهیم کرد.
سابقا چنین تصور میشد که اولین ماده جامد از فعل و انفعال گازهای گرم پیچان بوجودآمده بدین طرز که نخست گازهای مزبور به حجم بزرگی انبساط یافته سپس بصورتپراکندهای در آمده و صفوف منظم اجرای سماوی را تشکیل دادهاند، و از آن پس حیات نیز بههمین ترتیب پیدا شده است.
ولی از زمان پاستور به بعد این اصل مسلم علمی بوجود آمد که هیچ جسم زنده خود به خودو یا از جسم بیجان بوجود نمیآید، پس ما میبینیم که ما بین فرضیه پیشین و کشف پاستورتناقض کامل وجود دارد. بعلاوه آزمایشگاههای مجهز ما با وجود اینکه توانستهاند چنیدینترکیب از پرتوپلاسم بدست آورند به ساختن جسم زنده موفق نشدهاند. اگر ما احتمال اجتماعاوضاع و احوال و وسائل که میتواند در صورت وقوع جسم زندهای را تولید کند حساب کنیمخواهیم دید که مقدار این احتمال از صفر تجاز نمیکند اگر بر فرض محال ما موفق به ساختنیک جسم زنده بشویم باز مبدأ نیروی برق، حرارت و عوامل شیمیایی که ما از آنها برای تولیدجسم زنده استفاده کردهایم برای ما مجهول خواهد ماند و ما نخواهیم دانست این نیروها بهچه طریق باعث حس و حرکت این موجود جدید است همچنان
که طرز عمل این نیروها را در بدن انسان و حیوان نمیدانیم.
اگر خلقت را با فرضیهای که گذشت قبول کنیم با اشکالات دیگر مواجه خواهیم شد، مثلااگر زندگی از یک سلول ساده که از پرتوپلاسم تشکیل یافته بوجود میآید پس نیروی خاصیلازم است که از یک ماده ساده این همه ترکیبات مختلف و اندامهای زنده موجودات کره ارضبوجود آمده باشند ولی با تجربههای مکرر ثابت شده که با نیروهای فیزیکی و شیمیایی که علمدر اختیار دارد نمیتوان از یک ماده پرتوپلاسمی حیوانی بوجود آورد و آنچه ما از طرز عملعوامل فیزیکی و شیمیایی در تولید حیوانات میدانیم برای بوجود آوردن یک جسم زندهکافی نیست.
قانون تناسل «ژنتیک» نشان میدهد که در توالد و تناسل تغییرات بزرگ انجام نمییابد وثابت شده که این تغییرات هرگز تابع شکل و ساختمان حیوان نیست همچنین قانون بقایاصلح نشان داده که بعضی از تغییرات همیشگی و ثابت میشوند ولی هیچ یک از این دونمیتواند چگونگی وجود این همه انواع مختلف را بیان کند و از طرفی قانون آنتروپیمیگوید که نیروی قابل استفاده هر جسم هر روز کمتر میشود پس چطور یک تکه کوچک ازماده پرتوپلاسمی میتواند یک جانور بزرگی بوجود آورد. بدین طریق ما بین قانون طبیعیآنتروپی و نمو سلول تضاد وجود دارد.
مسلما در وضع فعلی علوم هیچکس نمیتواند کیفیت خلقت را دریابد و یا بیان کند ؛ ولیمشاهدات علمی و تجربههای آزمایشگاهی دلایلی به دست ما میدهد که احتمال خلقتحیوان را از ماده و نیروهای مادی غیر قابل قبول مینماید و باید قائل شد که در ایجاد اجسامزنده نیروئی ماورای نیروی مادی دست داشته است.
آلبرت اینشتین که وجود یک قدرت خالقه را قبول داشت آنرا چنین تعریف میکند «در عالممجهول، نیروی عاقل و قادری وجود دارد که جهان گواه وجود است» چنان که در اول مقالهمتذکر شدم من اسم این نیرو را خدا گذاشتهام من در این دنیا ماده و نیروی ازلی نمیبینم وآفرینش جهان را نتیجه تصادف نمیدانم و به نظر من در آفرینش جهان هیچ عامل مجهولحتی مرموز وجود ندارد.
من در آفرینش جهان مشیت پروردگار قادر متعال را میبینیم و بس و عقیده من شاید غیرمنطقی نباشد آیا بشری که هوش و استعدادش محدود است میتواند بگوید که فلان موضوعبا عقل و حق وفق میدهد و فلان موضوع دیگر نمیدهد؟ در هر صورت من عقیده خود راابراز نمودم و همیشه در این عقیده ثابت خواهم بود .
خلق العالم
انشأ الخلق انشاء و ابتداؤء، بلا رویه اجالها، و لا تجربه استفادها، و لا حرکه احدثها، و لاهمامه نفس اضطرب فیها. احال الأشیاء لأوقاتها، و لأم بین مختلفاتها، و غرز غرائزها، و ألزمهاأشباحها، عالما بها قبل ابتدائها، محیطا بحدودها و انتهائها، عارفا بقرائنها و أحنائها (أجنائها).ثم أنشأ سبحانه ـ فتق الأجراء، و شق الأرجاء و سکائک الهواء، و الززع القاصفه فأمرها برده، وسلطها علی شده، و قرنها ألی حده، الهوا من تحتها فتیق، و الماء من فوقها دفیق، ثم أنشأهسبحانه ریحا اعتقم مهبها، و أدام مربها، و اعصف مجراها، و أبعد منشاها، فأمرها بتصفیق الماءالزخار، و أثاره موج البحار، فمخصنته مخض السقاء و عصفت به عصفهابالفضاء، ترد اوله ألیآخره، و ساجیه (ساکنه) مالی مائده، حتی عب عبابه، و رمی بالزبد رکامه، فرفعه فی هواءمنختق، و جر منفهق، فسوی منه سبع سماوات، جعل سفلاهن موجا مکفوفا، و علیاهن سقفامحفوظا، و سمکا مرفوعا، بغیر عمد یدعمها، و لا دسار ینظمها، ثم زینها بزینه الکواکب، وضباء الثواقب، و أجری فیها سراجا مستطیرا، و قمرا منیرا: فی ذلک دائر، و سقف سائر، و رقیممائر .
آفرینش جهان
خلقت را آغاز کرد، و موجودات را بیافرید، و بدون نیاز به فکر و اندیشهای، یا استفاده ازتجربهای، بی آنکه حرکتی ایجاد کند یا تصمیمی مضطرب در او راه داشته باشد. برای پدیدآمدن موجودات، وقت مناسبی قرار داد و موجودات گوناگون را هماهنگ کرد و در هر کدامغریزه خاص خودش را قرار داد و غرائز را همراه آنان گردانید. خدا پیش از آنکه موجودات رابیافریند از تمام جزئیات و جواب آنها آگاهی داشت و حدود و پایان آنها را میدانست و ازاسرار درون و بیرون پدیدهها آشنا بود سپس خدای سبحان طبقات فضا را شکافت و اطرافآنها را باز کرد و هوای به آسمان و زمین راه یافته را آفرید و در آن آبی روان ساخت آبی کهامواج متلاطم آن شکننده بود که یکی بر دیگری مینشست آب را بر بادی طوفانی و شکنندهنهاد و باد را به بازگرداندن آن فرمان داد و به نگهداری آب مسبط ساخت و حد مرز آن را بهخوبی تعیین فرمود. فضا در زیر تندباد و آب بر بالای آن در حرکت بود سپس خدای سبحانطوفانی بر انگیخت که آب را متلاطم ساخت و امواج آن را پی در پی در هم کوبید. طوفان بهشدت وزید و از نقطهای دور دوباره آغاز شد سپس به طوفان امر کرد تا امواج دریاها را به هرسو روان کند و بر هم بکوبد و با همان شدت که در فضا وزیدن داشت بر امواج آبها حمله ورگردد از اول آن بر میداشت و به آخرش میریخت و آبهای ساکن را به امواج سرکش برگرداندتا آنجا که آبها روی هم قرار گرفتند و چون قلههای بلند کوهها بالا آمدند امواج تند کفهای برآمده از آبها را در هوای باز و فضای گسترده بالا برد که از آن هفت آسمان را پدید آورد آسمانپایین را چون موج مهار شده و آسمانهای بالا را مانند سقفی استوار و بلند قرار داد بی آنکهنیازمند به ستونی باشد یا میخ هایی که آنها را استوار کند. آنگاه فضای آسمان پایین را به وسیلهنور ستارگان درخشنده زینت بخشید و در آن چراغی روشنایی بخش (خورشید) و ماهیدرخشان به حرکت در آورد که همواره در مدار فلکی گردنده وبر قرار و سقفی متحرک وصفحهای بی قرار به گردش خود ادامه دهند.
خداشناسی از درون
شخصی را بیابید که هیچگونه تعلیمات خاصی در مسئله خداشناسی ندیده او را در بیابانیدور از چشم همه کس قرار دهید و از پیرایههای علمی و فلسفی بدور دارید این شخص از هرنژاد و قبیله و در هر نقطه از نقاط جغرافیایی عالم که باشد نگاهی که به اطراف خویش کندمتوجه نیرویی توانا و مقتدر میگردد که خود وی و تمام این جهان هستی را آفریده است.
سپس ندایی از زوایای دل و عواطف لطیف درونی او را به طرف وجود مرموزی میخواندکه این همه شگفتیهاو زیبائیها از اوست. این نداها ندای فطرت است این حقیقت را انکارنمیکنیم که فطرت تحت تأثیر تبلیغات و محیط و عوامل دیگر برقرار میگیرد ولی خود راپنهان میکند نه آنکه نابود گردد و لذا در لحظات حساس و خطرناک زندگی باز خودنماییمیکند مانند ساعتی که انسان خویش را مقابل بیماریهای سخت سیلها و طوفانهای شدید،امواج دریا و خطر سقوط هواپیما میبیند آری آندم که سیل دیوانه وار میغرد و امواج همانندکوه به سر و کله هم میپرند و بعضی از پروانههای هواپیما از کار میافتد و دست از قدرتمادی کوتاه میگردد این احساس مرموز و درونی باز خود را آشکار میکند و ندا میدهد کهیک نیروی عظیم مافوق طبیعت هست که ممکن است تو را نجات دهد.
در طول تاریخ به زندگانی افرادی بر میخوریم و یا آنها را مشاهده میکنیم که در حال عادیهیچگونه تمایلی به این مبدأ بزرگ نشان نمیدادند اما به هنگام بروز حوادث مؤمنانی قرص ومحکم از آب در آمدند.
تنها حرف دراین است که از کجا بدانیم این نداء ندای فطرت است؟ شاید ثمره تبلیغات ومعلول عادات و رسوم اجتماع باشد؟ و افرادی که تحت این شرایط نباشند از کجا چنین ندائیاحساس کنند؟ پاسخ این گفته با دانستن فرق عادت فطرت روشن میگردد عادات و رسوممعمولا امور ناپایداری است که عوامل آن مربوط به سیاستها اوضاع اقتصادی اجتماعات ومناطق مختلف جغرافیایی است این عوامل در تمام نقاط یکسان نیست و به همین سبب استمیبینیم که لباسهای هر منطقه با لباسهای منطقه دیگر فرق دارد بطوریکه مثلا لباس یک منطقهرا در منطقه دیگر پوشیدن موجب استهزاء میشود در صورتی که در نقطه اول کاملا مرسوماست احترامات این کشور با احترامات کشور دیگر فرق دارد در یکجا کلاه برداشتن علامتادب در جای دیگر فرق دارد در یکجا کلاه برداشتن علامت ادب در جای دیگر بر سرگذاشتننشانه احترام است.
اما فطرت در تمام نقاط و در تمام ازمنه یکسان است و قابل تغییر نیست. میتوانید به عنواننمونه محبت مادر را مورد توجه قرار دهید این امر فطری است در همه جا و در تمام دورانزندگی جهان مادر به فرزند علاقه دارد حتی آن دختر کوچولو هم فرزند خیالی و مصنوعی بنامعروسک برای خود میسازد و مانند یک مادر به آن مهر میورزد و در صورت از بین رفتن آنبرای آن میگرید ممکن است موقتا رسم فرزندکشی روی علل مهومی مانند زمان جاهلیتعرب در نقطهای رایج گردد ولی مسلما ناپایدار بوده و بزوی فطرت و عواطف پدر و مادرخود را آشکار میسازد .
روشنترین راه به سوی او
بهترین راه برای شناسایی خدا و پاسخ گفتار مادیها مطالعه اسرار نظام جهان هستی وموجودات مختلف آن است این استدلال را که برهان نظم مینامیم هم عقل را قانع میکند وهم وجدان را راضی میسازد بهمین علت همیشه مورد توجه بوده و لذا آنرا روشنترین دلیلتوحید نام گذاشتیم این استدلال بر دو پایه قرار دارد:
۱٫در سراسر جهان پهناور آثار نظم و قانون و حساب بچشم میخورد و هر موجودی درمسیر هدفی خاص وطبق برنامه معینی گام بر میدارد.
۲٫ دستگاهی این چنین دارای سازندهای عاقل و دانا است که با هدف و نقشه آنرا پی ریزیکرده است.
توضیح کوتاه: همه میدانیم سازمان جهان هستی در هم و بر هم نیست بلکه تمام پدیدهها برخط سیر معینی در حرکتند و هماهنگی خاصی در میان اجزای این جهان حکمفرماست ؛ و درتمام دستگاههای آن آثار نظم آشکار است دستگاههای جهان حکمفرماست و در تمامدستگاههای آن آثار نظم آشکار است دستگاههای جهان درست همانند لشکر انبوهی است کهبه واحدهای بسیاری تقسیم شده و طبق نقشه واحد تحت یک فرماندهی واحد رهبریمیشوند و به سوی مقصد در حرکتند با توجه به این نکات هر ابهامی را برطرف میسازد.
۱٫برای پدید آمدن و باقی ماندن هر موجود زنده بایستی یک سلسله قوانین و شرایط خاصدست بدست هم بدهند مثلا برای پدیدآمدن یک درخت سر سبز و بارور شدن آن لازم استدانه را در زمینی مناسب و هوایی مناسب و حرارتی معین بکاریم تا تغذیه و تنفس صحیح هرآن ممکن گردد و رشد کند یعنی از ریشه تا ساق و شاخه و برگ طبق سلسله قوانین تکوینیباید اداره و رهبری گردد و در هر شرایطی رشد آن ممکن نیست.
۲٫هر موجود و پدیدهای اثر و خاصیت مخصوصی دارد که اگر آن اثر را از آن جدا کنیم نابودگردد اثر آتش سوزاندن و خاصیت سم و زهر کشتن است بنابر این اگر آتش نسوزاند و یا زهرو سمی نکشد یقینا آتش و زهر نیست.
۳٫هر کدام از موجودات زنده که براهی سیر میکنند تمام اعضای پیکر آن با آن همکاریدارند بعنوان نمونه بدن انسان که خود عالمی است هنگامی که تصمیم بر کاری میگیرد تماماجزای بدن اعم از خود آگاه و ناخود آگاه با آن هماهنگی میکنند، حتی اگر مثلا خراشی به بدنبرسد گلبولهای سفید و پاسبانان تن بدون فاصله برای دفاع در همان نقطه متمرکز میشوند.
۴٫یک نگاه به صحنه جهان آشکار میسازد که نه تنها هماهنگی در میان اجزای یک موجودحکمفرمااست بلکه این همکاری در سراسر جهان در میان موجودات یک کره و حتی در میانکرات مختلف آسمان نیز وجود دارد خورشید میتابد آب بخار میشود باد آنها را به اینطرفو آن طرف میبرد و بصورت باران و برف برای بخشیدن حیات و نشاط به گیاهان فرو میباردو همینطور…
از طرفی میدانیم سازمانی با این نظم و دقت نمیتواند معلول تصادف و پدیده یک سلسلهعلل فاقد عقل و شعور باشد نتیجه اینکه جهان دارای مبدأ و سازندهای عاقل و توانا است کهآنرا طبق نقشه و هدفی عالی آفریده است حال که اساس این استدلال کمی روشن شد بهتوضیح کامل آن توجه فرمائید .
نتیجهگیری
با این بررسی به این نتیجه میرسیم که :
۱٫مسألهی «اثبات خدا و اثبات صانع» در قرآن به صورت یک مسأله پیچیده که جای جر وبحث باشد طرح نشده است.
۲٫در پرتو این بیداری و هوشیاری انسان از راه توجه به «نیاز» همه موجوداتی که پیرامونخویش میشناسد به وجود «مبدأ بی نیاز» پی خواهد برد.
۳٫ انسان در این سیر و سلوک بر سادهترین دریافتهای درونی خویش تکیه دارد و هیچنیازی نیست که خود را در دست اندازها و پیچ و خمها استدلالهای فنی بیندازد(فطرت).
۴٫خداوند که وجودی همیشگی و ازلی است هستی اش از درون ذاتش میجوشد نه ازبیرون ذات که محتاج به آفریننده باشد.
۵٫قبول وجود خدا و ایمان راسخ به آن دلایل علمی ممکن نیست بلکه هر شخص عقیده وایمان خود را از دلایل مادی و همچنین از معنویات خود به خود به وجود میآورد و ما بینخود و خالقش رابطه بر قرار میکند این ایمان در نتیجه تلفیق اطلاعات شخص از عالم وسیعماده با احساسات درونی، وجدان، حس مسئولیت و سایر تجارب نفسانی وی به وجودمیآید.
اما سخن آخر :
ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذهدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب، ربنا انک جامعالناس لیوم لاریب فیه ان الله لا یخلف المیعاد.
بارالها!دلهای ما را به باطل میل مده پس از آنکه به حق هدایت فرمودی و به ما از لطفخویش اجر کامل عطافرما که همانا توئی بخشنده بی عوض و منت.
بار پروردگارا تو تمام مردم را در روزی (قیامت) که هیچ شبهه در آن نیست جمع سازی کهاین وعده ی خداست و هرگز نقض وعده ی خویش نخواهد کرد.
-
فضائل و خواص تلاوت سوره طه
فضائل و خواص تلاوت سوره طه ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۲ امتیازs آثار و برکات خواندن سوره طه/ فضیلت و خواص آیات قدرتمند سوره طه : این سوره،اوّلین سوره ای است که ماجرای حضرت موسی علیه السلام را به تفصیل بیان نموده و حدود هشتاد آیه […]
راه هایی برای کاهش فشار قبر ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز راه هایی برای کاهش فشار قبر/ چطور فشار قبر کمتری داشته باشیم؟ منظور از مرگ تنها قرار دادن بدن در یک تکه زمین کنده شده نیست بلکه انتقال انسان به عالم برزخ است. اولین […]
چگونگی خواندن نماز والدین ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۱ امتیاز خواندن نماز والدین یکی از حقوقیست که والدین چه در زمان حیات و چه پس از وفات شان بر گردن فرزندان خود دارند. این نماز را بخوانید تا هم والدینتان را شاد کنید و هم فرزندانتان […]
چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟ ۴٫۲۲/۵ (۸۴٫۴۴%) ۹ امتیازs چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟ در تاریخ آمده است که حضرت ابا عبدالله وقتی لشکر عمربن سعد در روز تاسوعا قصد شروع جنگ […]
سریع الاجابه ترین دعاها ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۱۵ امتیازs استجابت دعا، مانند هر پدیدهی دیگری، قوانین ، آداب و شروطی دارد که با وجود آن آداب و شرایط است که دعا به اجابت میرسد .
دعاهای مجرب برای رفع گرفتاری مختلف ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۳ امتیازs عرفا و بزرگان دین دستورالعمل ها و اذکار مختلفی را پیرامون دعا برای رفع مشکلات و گرفتاری های دنیوی و سلوکی و نیز برآورده شدن حاجت بیان نموده اند که در ادامه بررسی می […]
به نکات زیر توجه کنید