دانلود نمایشنامه سرخی خواب او قصه بود - دانلود نمایشنامه - نمایشنامه

 نمایشنامه سرخی خواب او قصه بود

دانلود کتاب

نمایشنامه سرخی خواب او قصه بود شامل افراد :
آقا یدالله
اکبر آقا
صحنه : گوشه ی یک پارک . نیمکتی در وسط . تک درختی در عمق .
در بخشی از نمایشنامه می خوانیم :
حواس من پیش نشونی بود . اونا گم شدن . مثل خود من که گم شدم . اونا مسافرن . مثل مادرم . زن همراه یه دختره . دختر سرفه می کنه . سرفه های شدید . دختر روشو می گیره . سرشو می ندازه پایین . چشماش ولی پیدان … چشما… چشما… اون چشما .

اون نجابت منو به یاد کسی می ندازه .کسی که تو خواب هر شبه می بینمش . کسی که غیر از تو خواب هیچ وقت تو بیداری ندیدمش . کسی که تو بیداریم سالهاس گم شده .

دختری که همیشه توی خوابم می دیدمش . با چشایی همرنگ چشای این دختر . با چشای آبی ش که وقتی وا بودن دریا رو توشون می شد دید . با موهاش که همرنگ شب بود . موهای بلند بافته . با ابروهای کمون . قد بلند . معجزه شده . من دختر رویاهامو تو بیداری م می بینم . این همون دختره . همون دختر رویاهام . سرشو انداخته پایین . باد کمی چادرشو می زنه کنار . موهاش پیدا می شن .

همون موهاس . دلم آشوب می شه . سوزش زخم دستم از یادم می ره . زن دستمالی درمی آره میده دستم . یه دستمال سبز . زن می گه : بگیر جوون . ببند روی زخمت و منو حلال کن . بی اختیار می گیرم . می بندم روی زخم . انگار آبیه رو آتیش . توی رویام . توی رویاهام با دختر رویاهام یکی می شم و دل میبندم بهش . تو این بلبشو زن می گه :
چیه جوون حالت بد شده ؟
اکبر آقا
مشنگ ! چه دونست درد تو چیه . تو عاشق شده بودی آق یدالله .
آقا ید الله
گم شدنم . سرمای هوا . تاریکی شب . غربتم تو این جای غریب . همه با نگاههای دختر فراموش می شن .

دانلود نمایشنامه سرخی خواب او قصه بود ، از کلید زیر :