جستجو در تک بوک با گوگل!

بازدید
رستاخیز رمانی ست که برخی از بزرگترین و معتبرترین ناشرهای این مملکت به احترام عظمت و زیبایی اش کلاه از سر برداشته و تا کمر در برابرش دولا شده اند ؛ هر چند همان ها-با حسرتی فراوان-از انتشار آن سر باز زده اند،به خاطر “محذورات و معذورات”ی که همگان از آن آگاهیم.
از طرف نگارنده:
توضیح مختصری در باره این کتاب شاید خالی از لطف نباشد، نگارش رمان در سال ۱۳۸۱ آغاز و در سال ۱۳۸۷ به پایان رسیده است؛ با خواندنش اذعان خواهید کرد که این ماراتن “نگارش” به دلیل کاهلی و سهلانگاری نبوده است. تنها دشواری نگارش چنین رمان سنگینی باعث شد که کار این چنین به درازا بیانجامد. امیدوارم بحثهای شیرینی در این فضای مجازی درباره این اثر راه بیافتد. اثری که شش سال از زندگی مرا معطوف خود کرد و اکنون، بعد از رهایی از نگارش هنوز درگیر “رستاخیز” هستم. اگر بخواهید از بنده تنها یک جمله درباره این کتاب بشنوید، جمله من این خواهد بود: “رستاخیز انتقام شخصی و تند من از حماقت بشر و شکستن تندیس ایدئولوژی است.”
بخش هایی از رمان :
وقتی به دنیا آمدم بالغ بودم. این تنها وجهه ای بود که مرا متمایز کرد. جنسیتم مهم نبود. آنها تنها به پدرم گفتند پدر شده ای. وقتی پرسید دختر است یا پسر گفتند: خودت ببین و نظر بده. پدرم هیچگاه نفهمید که من چه موجودی بودم. شکل مرا در هیچ کتاب زیست شناسی نکشیده بودند. اخلاقم با هیچ موازینی که از پیش تعریف شده باشد قابل قیاس نبود. من می دیدم اما هرگز چشمهایم باز نشدند. آنها عاریتی بودند درست مانند زندگی. قرار بود روزی پسشان بدهم و من با وصف اینکه امانتدار قابلی نیستم آنها را عودت دادم. تنها یک بار، وقتی بر حسب شرایط مقتضی در یک آتلیه عکاسی نشستم و پرتره ای گرفتم فهمیدم مانند بقیه هستم. آلت تناسلی مذکر داشتم. یادم می آید که روی شکمم یک ناف وجود داشت، چه می دانم! می گفتند این ناف است. اسمها قراردادی هستند شاید برای شما مفهوم دیگری داشت. بر حسب طبیعت، روزانه سه وعده غذا می خوردم و از سکس لذت می برم. هیچ چیزم نسبت به سایرین در اولویت نیست. هیچ امتیاز برتر کننده یا تنزل دهنده ای ندارم. یک شناسنامه برایم صادر کردند، تا دیگران بدانند من هستم و از روی اسمهای آن بدانند کدام آقا با کدام خانم نزدیکی کرده که من خلق شده ام و این کار که بدون اجازه شخص من صورت گرفته در کدام مکان انجام شده است. این قضایا مهم هستند چون مرا معتبر ساخته و شب زفاف والدینم را به تاریخ ملحق می گردانند. آنها باید بدانند که وجود من از چیست به جز خودم. شاید با دیدن اسمها و جزئیات، مردم کمی فکر کنند که در آن لحظه کجا بوده اند و کمی سرگردم شوند چون همه چیز تکراری و یکنواخت شده. همه اینها مشخصات من است اما من در نطفه بالغ بوده ام. من وقتی متولد شدم دگرگونی را دریافتم و چنان به رحم مادرم فشار آوردم که او جیغ می کشید و من در آن جای تنگ به ستوه آمده بودم. عاقبت متولد شدم. چیزی برای آزمودن وجود نداشت. چیزی برای آموختن نبود. دنیا چیز جدیدی نثارم نکرد مگر زندگی بین همنوعانم را، که باعث شد به مفهموم جدیدی همچون خشونت برسم. زیستن بین مردم مرا به سوی عدم تعادل و جستجو برای رفع استیصال مدنی از طریق شبهه زدایی معرف اجتماعی و قانون مدنی اعتباری اما متزلزل و خلاص شده رهنمون کرد. من اینجا هستم بین دیوانه ها و دیوانه های بین اجتماع و اجتماع بین خلقت. مشت نمونه خروار است. تمامی دنیای هستی بی نظم و یک خواب ابدی است. در همان لحظه ای که من متولد شدم، یک شهاب از آسمان گذشت، یک ستاره در کهکشان کناری متولد شد، عده ای در یک جدال خیابانی جان باختند، یکی در انستیتوی علمی اش داروی سرطان را کشف کرد، یک مرد همسرش را طلاق داد، یک گوساله متولد شد، یک تفاهم نامه همکاری بین دو رئیس جمهور به امضا رسید، یک زلزله فلان شهر را زیر و رو کرد، یک کودک آب بینی اش را زیر میز تحریرش مالید، نسل یک جانور دریایی منقرض شد و یک دختر بچه تولد هشت سالگی اش را جشن گرفت. همه اینها به یک اندازه بی ارزش، بی اساس و بی تاثیر هستند و اعتبارشان منوط به آگاهی دیگران است. به دلیل اینکه آگاهی نسبی و تاثیرپذیر از ادراک است و ادراک سرسپرده حواس؛ هیچ کدام اعتبار ندارند و به خودی خود پوشالی هستند. بلی دنیا را چون ریگی می بینم سرخورده و بی اعتبار. و وقتی در این ناکجا آباد قهقرایی و محکوم به نیستی و عدم وجود متولد می شوم جشن تولد می گیرم. این کار از شمردن کل مورچه های روی زمین احمقانه تر است. هر چند سر شماری مورچه ها فی نفسه نان آور عده ای علاف خواهد بود و ممکن است رقم به دست آمده شگفتی مشتریان یک نشریه علمی را حاصل بشود اما کاری احمقانه است. شماها می فهمید یا باید بیشتر موشکافی کنم ؟
حق تکثیر : نشر الکترونیکی رایگان اثر توسط نویسنده
کتاب رمان رستاخیز تحفه ایست که تقدیم میگردد .
دانلود کتاب گویا شمع ۳٫۸۸/۵ (۷۷٫۵۰%) ۸ امتیازs دربارهی نویسنده : ↵راث میبل آرتور هاگینز در سال ۱۹۰۵ در اسکاتلند به دنیا آمد. او معلم بود و برای کودکان، بهویژه دخترهای نوجوان، مینوشت. عاشق نوشتن داستانهای پرهیجان بود؛ داستانهایی با حالوهوای گوتیک و وحشت، […]
دانلود کتاب روستایی و شاهزاده ۴٫۲۵/۵ (۸۵٫۰۰%) ۴ امتیازs سخن مترجم : کتاب تاریخی روستائی و شاهزاده دومین کتابی است که توسط هریت مارتینو نویسنده ویکتوریائی انگلیسی نوشته شده که بزبان فارسی ترجمه میشود. نویسندگان ویکتوریائی پایبند اصول اخلاقی، اجتماعی و دینی بوده و […]
دانلود کتاب بال راست شیطان ۴٫۳۱/۵ (۸۶٫۱۵%) ۲۶ امتیازs خلاصه کتاب: فرید پسر جوانی است که در یک کتابفروشی کار میکند. او که اکنون چند سالی است به علوم غریبه و ارتباط با ماورا مشغول است، ناخواسته درگیر ماجرایی میشود و در تقابل با […]
دانلود کتاب جاذبه در یک شهر مرده ۲٫۲۹/۵ (۴۵٫۸۸%) ۱۷ امتیازs بخشی از مقدمه : … همین طور می خواهم در اینجا بگویم خیلی علاقمند هستم این اثر بدست فقیرترین مردم برسد، مرمی که آه ندارند با ناله سودا کنند اما استعداد فروان دارند […]
دانلود کتاب گویا کتاب بازها ۳٫۹۳/۵ (۷۸٫۶۷%) ۱۵ امتیازs دربارهی کتاب: رمان کتاب بازها، اولین بار در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. این کتاب پر رمز و راز از زمان انتشار خود تا به امروز نوجوانان زیادی را به خود جلب کرده و جوایز و […]
دانلود کتاب گویا جاسوس خانگی ۴٫۸۹/۵ (۹۷٫۷۸%) ۱۸ امتیازs داستان دربارهی زنی است که باید بین منافع ملی و خانوادهاش یکی را انتخاب کند. این نمایش رادیویی، اقتباسی است از رمان «باید بدانم»، نوشتهی «کارن کلیولند».
به نکات زیر توجه کنید