جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

من کیستم؟

5,898

بازدید

من کیستم؟ ۴٫۳۵/۵ (۸۷٫۰۴%) ۵۴ امتیازs
بسم الله الرحمن الرحیم
 اِقْرَأ بِاسْمِ ربَّکَ الَّذی خَلَق* خَلَقَ الانسانَ مِنْ عَلَق *اِقْرَأ وَ رَبُّکَ الَاکْرَمُ* اَلَّذی عَلَّمَ بِالقَلَم *عَلّمَ الِانسانَ ما لَمْ یَعلَم.** هُوَ الَّذی بَعَثَ فی الاُمّیین رَسولاً مِنْهُم یَتلُوا عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکْمَهَ وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مبُین.
 
من کیستم؟
هر گاه محیط اطراف خود را می نگریم. هستی و موجودات گوناگون آنرا می بینیم،سپس در دیده های خود کاوش می کنیم و گاه دست به قلم می بریم و یافته ها  و اندیشه های خود را می نگاریم،این سوال پیش می آید: براستی این کیست که مینگرد و مینگارد؟براستی این چه حقیقتی است که کاوش می کند و یافته ها را با یکدیگر مقایسه می کند، بعضی موجودات را ضعیف و بعضی را قوی تر و کاملتر می یابد و انسان را از همه موجودات هوشمندتر و کاملتر می یابد و در بین افراد بشر، انسان دانا را ازنادان برترمی داند؟
کیست که دست به قلم میبرد و اطلاعات را طبقه بندی می کند و بعد از آنها بهره برداری  می کند؟ این چه حقیقتی است که در بین یافته های خود قدم برداشته و آنها را نسبت به یکدیگر مقایسه می کند؟ موجودات را شناسایی نموده و از یکدیگر تفکیک می کند وهمه هستی را به خدمت میگیرد؟
چه خوب است بدانیم، این کیست که می شنود و می بیند و فکر می کند ،آنگاه در شنیده ها و دیده ها و تفکرات خود سفر می کند؟
گیاه شناسی که به شناسایی گیاه، خاک و اصلاح بذرو… می پردازد، تحقیق می کند ،می آموزد و اطلاعات خود را به دقت ثبت می کند، چرا هرگز از حقیقت وجود خود، آن حقیقتی که سالها آموخت و فهمید و تمیز داد، سوال نکند؟از من کیستم که می فهمم ؟ و من کیستم که تحقیق می کنم؟
پزشکی که بدن انسان و چگونگی رابطه بدن با محیط را شناسایی میکند، به تحقیق در علل بیماری و درمان آن می پردازد، چرا لحظه ای در فکر فرو نرود که بگوید آنکس که سالها در پی دانش و علم رفته است و این علم پزشکی را آموخته است، کیست؟ دانشمند علوم تجربی که بارها اعضا را بررسی کرده و بارها در آزمایشگاه آنها را موشکافی کرده است هر چه در تشریح دقیق شد، جایگاه انباشته شدن دانسته ها و اطلاعات را در هیچ عضوی نیافت. براستی دانایی از کجا  به دست می رسد و روی کاغذ ثبت میشود؟ او در تشریح مغز کاوش
نمود، نوشته ها و مفهوم ها را در سلولهای مغز نیافت، پس خاطرات، دانائیها و دانش ها در کجاست؟ در کجای مغزانباشته شده است؟ اگرمغز نیز از سلولها و ذراتی مادی تشکیل شده که محتویات سلولهای آن نیز دائماً در حال تغییر و تجدید هستند. پس آن خاطرات قدیم در کجا ثبت است؟ که هر گاه اراده می کنیم آن خاطرات را ازعمق وجود خود فرا می خوانیم؟ این دانائی من که دارائی من است در کجاست؟
در محیط اطراف خود سفر کردیم همه چیز را دیدیم و شنیدیم و لمس کردیم و بوئیدیم، اندیشیدیم ،در بیرون خود سیر کردیم اکنون سفر در خود را آغاز کنیم که حکایتها در درون ماست.
 
همه ما درابتدای امر می دانیم که هستیم و واقعیت داریم ودیگر موجودات نیز هستند. این قدرت ادراک هستی ،در وجود همه ما، به اندازه شعورما است ،آن کودک شیرخوار ادراک می کند آنجا که سینه مادر را به دهان می گیرد و شیر می خورد، اگر از نهانٍِ وجود کودک بیرون بکشید، خواهد گفت من می دانم که هستم و این منبع شیر نیز واقعیت و وجود دارد و چون هست به سوی آن رو می کنم و آنرا می طلبم. زیرا اگر شیر وجود نداشت هرگز آنرا طلب نمی کردم . بنابراین اولین دریافت هرانسانی که پا به عرصه این جهان می گذارد ، درک هستی است. انسان در اولین مرتبه شهود ادراکی خود، در متنٍ هستی قرار می گیرد.
از همان ابتدا قوای پنجگانه (حواس) کودک ، بخصوص دو قوه ادراکی بینایی و شنوایی که بسیار قوی و وسیع عمل می کنند، شروع به کار می کند و کودک تا چشم باز می کند، از خودش تا پدر و مادر و زمین و آسمان و ماه و خورشید و جنگلها و دریاها را می بیند و با نظام هستی آشنا می شود و می یابد که همه هستند، همه وجود دارند، منتهی از آنجا که کودک است در آغاز الفاظ و اسامی را نمی داند، تا آنگاه که از پدر و مادر خود، اسم  موجوداتی را که می بینید سوال می کند  و با الفاظ و عناوین آشنا می شود، ‌اما حتی قبل ازآموختن اسم مادر، اسم شیر، به وجود آن کاملاً آگاهی دارد.
ما می خواهیم از ابتدائی ترین نقطه آغاز کنیم و بالا برویم؟ گویا که اکنون برای اولین بار چشم و گوش خود را به روی جهان باز کردیم، به محض گشودن چشم و گوش چیزی به جز اینکه هستیم، ندیدیم و نشنیدیم. با اعضا و جوارحمان همه را لمس کردیم و جز هستی، امر دیگری را نیافتیم، همه آفتاب و تاریکی شب، سرما، گرما همه را حس کردیم و فهمیدیم که هستند و واقعیت دارند.
علامه حسن زاده آملی ازاین علم من کیستم؟اینگونه یاد می کند:
معرفت نفس همان روان شناسی و خودشناسی است که اقرب طرق به ماورای طبیعت و صراط مستقیم خداشناسی است. انسان بزرگترین جدول بحر وجود، و جامع ترین دفتر غیب و شهود، و کاملترین مظهر واجب الوجود است.
این جدول اگر درست تصفیه و لای رو بی شود مجرای آب حیات و مجلای ذات و صفات می گردد. این دفتر شایستگی لوح محفوظ شدن کلمات نوریه شجون حقائق اسماء و شئون رقائق طلّیه آنها را دارا ااست.
دفتر حق است دل به حق بنگارش
نیست روا پرنقوش باطله باشد 
سیرا انفسی غایت آن معرفت شهودی است که لم اعبد ربالم اره، و سیر آفاقی نهایت آن معرفت فکری که اولئک ینادون من مکان بعید  انسان کاری مهمتر ازخودسازی ندارد، و آن مبتنی بر خود شناسی است.
ایشان در کتاب معرفت نفس آورده اند:
«وجود است که مشهود ما است؛ ما موجودیم و جز ما همه موجودند؛ ما جز وجود نیستیم و جز وجود را نداریم و جز وجود را نمی‌یابیم جز وجود را نمی‌بینیم. وجود را در فارسی به هست و هستی تعبیر می‌کنیم. در مقابل وجود عدم است که از آن به نیست و نیستی تعبیر می‌شود. و چون عدم نیست و نیستی است پس عدم هیچ است و هیچ، چیزی نیست تا مشهود گردد و اگر بحثی از عدم پیش آید به طفیل وجود خواهد بود. پس وجود است که منشأ آثار گوناگون است و هرچه که پدید می‌آید باید از وجود باشد نه از عدم. و من بدیهی‌تر از این درس چیزی نمی‌دانم.»
خلاصه اینکه جز هستی چیزی نیست و همه هستند و هر اثری از هستی است.
 
حال که وجداناً و عیاناً می‌دانیم که این ممیّز و حاکم، هر یک از ما است و هر یک از ما دارای این چیز تمیز دهنده است که در هر حال و در هر جا و در هر وقت دارای آن است، می‌پرسیم که ذات آن چیز یعنی گوهر و سرشت آن چیست و چگونه موجودی است؟ و اگر گفتیم در بیرون ما است، چگونه با ما ربط دارد؟ وانگهی ما کیستیم که او در بیرون ما است؟ و اگر گفتیم در ما است در کجای ما است؟ و اگر گفتیم عضوی از اعضای پیدا یا پنهان ما است کدام عضو است؟
آیا انسان مرده، که تمام اعضا و جوارج ظاهر و باطن او صحیح و کامل است دارای «آن چیز» است که انسان مرده هم ممیّز است؟ می‌بینیم که نیست؛ و اگر آن چیز هیچ یک از اعضا و جوارح نیست، پس به مردن، انسان چه شده است؟ آیا معدوم شده است یا باز موجود است؟ و اگر معدوم شده است آیا خودش نابود شده است و ذات خود را نابود کرده است یا دیگری او را نابود کرده است؟ و درباره دیگری می‌پرسیم که این دیگری کیست که او را نابود کرده است، و چرا او را نابود کرده است، و او چرا از خود دفاع نکرده است؟ و اصلاً نابود کردن « بود» چه معنی دارد و چگونه «بود» «نابود» می‌شود؟ آیا می‌توان باور کرد که خودش نابود شده است و یا خودش ذات خود را نابود کرده است؟ و اگر باز موجود است به کجا رفته است و به مردن چه شده است؟ چرا او را با چشم نمی‌بینیم؟ اصلاً خود مردن یعنی چه؟ فرق آن با زیستن چیست؟ موت چیست؟ حیات چیست؟ آیا مردن به معنی معدوم شدن است یا معنای دیگری دارد؟
 
و باز سؤال پیش می‌آید که من کیستم که دارای آن چیزم؟ آیا من غیر از آن چیزم یا عین آنم؟ و اینکه می‌گویم من تمیز داده‌ام و من سنجیده‌ام، آیا گوینده این مطلب یعنی این حاکم و ممیّز و مقایس، غیر از آن من است یا همان من است؟ و اگرگوئیم عین من نیست و جز من است، چگونه کاری را که دیگری یعنی آن چیز کرده است به خود نسبت می‌دهم که من کرده‌ام؛ و به همین منوال پرسشهای بسیاری پیش می‌آید. آیا نباید در یک یک آنها بحث کرد؟ آیا نباید اهل حساب بود؟ آیا نباید بدانیم کیستیم؟ چگونه حکم می‌فرمائید؟
اینک تنها مطلب بی دغدغه‌ای که بدان اعتراف داریم این است که هر یک از ما دارای چیزی هست که بدان چیز تمیز می‌دهد و مقایسه می‌کند و حکم می‌نماید و نتیجه می‌گیرد. آن چیز را باید به نامی بخوانیم؛ به هر اسمی بخوانی مختاری، در نام‌گذاری دعوی نداریم؛ خواه قوه ممیّزه‌اش خوانی، خواه قوه عاقله‌اش نامی، خواه نفس ناطقه‌اش دانی. خواه به روح یا به عقل  یا به خرد یا به جان یا به روان یا به نیرو یا به «من» یا به «انا» یا به دیگر نامها بدان اشارت کنی. و آنچه در این مقام اهمیّت بسیار بسزایی دارد این است که باید کتاب وجود خود را فهمیده ورق بزنیم، و کلمه کلمه آنرا ادراک کرده و یافته و رسیده پیش برویم که این قوه ممیّزه چیست؟ و این انسان کیست؟ و کجائی است؟ و به کجا می‌رود؟ و آغاز و انجامش چه خواهد شد؟ آیا عاطل و باطل است و ترکیب و مزاجی اتفاقی است و با تراکم ذرّات اتمها و نوترونها و پروتنها به چنین صورتی پدید آمده است؟ و مردن، اضمحلال و انحلال و از هم گسیختگی آنها است و با ویران شدن بدن و خرابی آن، دیگر انسانی نیست و کسی باقی نمانده است؟ چنانکه کوزه‌ ای اتفاقی پدید آمد و پس از چندی شکست و دیگر کوزه‌ای نیست؟ ببینیم از روی منطق دلیل و برهان به کجا می‌رسیم و چه نتیجه می‌گیریم.
در دیگر سخن به این نکته خواهیم پرداخت:
آیا آنچه مشهود ما است واقعیتی دارد یا نه؟ به عبارت دیگر آیا هستی را حقیقتی است یا اینکه هیچ چیز، حقیقتی ندارد؟ فی‌المثل، همه‌ این جهان هستی چون سرابی است که به صورت آب می‌نماید، و چون نقش دومین چشم، لوچ است که به شکلی درآمده است که در نتیجه حق و واقع را مطلقاً انکار کنیم و مدعی گردیم که وجود موجود نیست و سرای هستی پنداری و خیالی از ما است.
 منبع :معرفت نفس و شرح آن/ ج۱/ علامه حسن زاده آملی
 
 
 
جایگاه من در هستی؟
 آدمی پیش از آنکه قدم به دنیا گذارد و جهان و آنچه در آن است را بشناسد،  در عالم رحم و جنینی به رشد و نمو اعضای خود بسیار توجه داشت. در حالیکه با ورود به این دنیا، محور توجه او به عالم بیرون خود، بیش از توجه به گوهر وجود و خویشتن خویش شده است.
آدمی از بدو تولد چشم به هستی باز کرده، می یابد، می بیند و می شنود و با بیرون از خود ارتباط برقرار می کند. و دنیای بیرون از خود را محور توجه و کنکاش  قرار می دهد، ولی از خود بی خبر است!!
براستی، چه دستگاههای پیچیده ای در بدن ما در کار است تا رشته زندگی را برقرار نگه دارد!. براستی، انسان چقدر از آنچه که در درون او می گذرد را تدبیر می کند؟ و تا چه اندازه  از آن آگاه است؟
 گوارش: غذا را فرو می بریم، در معده و روده با کمک اسید معده و شیره لوزالمعده و صفرا و …….. تمام مواد غذایی تفکیک و هضم و آماده جذب و مازاد آن دفع می شود.
 
اندامهای حرکتی: چه مراحل پیچیده ای برای حرکت دادن ، در بدن انسان طی می شود. به محض اراده انسان، از قشر خاکستری جلوی مغز، فرمان به بخشهای زیرین مخابره شده و از طریق نرونهای عصبی  به واسطه مواد شیمیایی فرمان را به نرونهای عصبی دیگر انتقال می دهند و این جریان الکتریکی پس از عبور از مغز و نخاع و اعصاب محیطی دست ،به عضلات فرمان انقباض هماهنگ را می دهد و شما می توانید قلم را در دست حرکت دهید و پیچیده تر اینکه اندیشه و تفکرات چگونه از مرکز حافظه و تعقل به قلم و کاغذ می رسد؟
دیدن :انتقال پرتوهای نور از محیط اطراف پس از عبور از قرنیه و عدسی و مایع اتاق های تاریک، به سلولهای استوانه ای و مخروطی شبکه برخورد می کند و پیام دریافت نور از راه اعصاب دوم مغزی به مرکز بینایی می رود. چگونه انتقال نور به چشم منجر به پدیده عظیم دیدن می شود؟
شنیدن: چگونه اصوات و امواج پس از عبور از کانال گوش و برخورد به پرده گوش و ارتعاش سه استخوانچه و انتقال به جسم حلزونی و انتقال به عصب ۸ مغز منجر به شنیدن می شود؟
تنها می دانیم که غذایی را می خوریم، اشیاء را می بینیم، صدا را می شنویم. و بالاتر اینکه می اندیشیم و به خاطر می آوریم اما چگونه؟  همه ما قبول داریم که بدن، جسمی است که تحت نیرو و حقیقتی اداره می شود که تمام اعمال ما دیدن و شنیدن و …… به تدبیر آن حقیقت است چشم و گوش همچون ابزار در اختیار آن نیرو و حقیقت است.
اکنون برای شناسایی گوهر گرانبهای وجود خود، سفری در مشهودات خود می نماییم تا ببینیم آثار وجودی کدامیک بیشتر است و جایگاه انسان در این نظام هستی کجاست؟
 
در اطراف ما جماد، گیاه و حیوان و انسان وجود دارد که همه در بعضی خصوصیات مشترک هستند ولی در بعضی جهات کاملاً اختصاصی هستند: حجم و وزن و شکل که از ویژگیهای جمادات است در سایر انواع موجودات همچون گیاه و حیوان و انسان هم مشترک است. گیاه از جهتی قویتر است و علاوه بر ویژگی اجسام  (وزن و حجم) رشد و نمو دارد، بطوریکه رشد و نمو موجب برتری گیاه نسبت به اجسام است. و حیوان نیز ویژگی کلی جمادات (وزن و حجم) و نباتات (حس و رشد) را دارد و علاوه بر آن، در رشد و نمو و حرکت قویتر و صاحب اراده و اختیار و قوه وهم  (درک محبت و دشمنی) است و در مقایسه، حیوان بیشتر از گیاه و گیاه بیشتر از جماد (اجسام بی جان) آثار و برتری دارد و انسان علاوه بر ویژگیهای کلی جماد، گیاه و حیوان دارای قوایی است که او را از همه برتر کرده و همه عالم را مسخّر او کرده است و در میان انسانها، دانا برتر از نادان است و همه اکتشافات و اختراعات و کاوشگریها و صنایع و تکنولوژیها از دانشمندان است که همه موجودات تحت فرمان انسان دانا می باشند. پس آنچه موجب برتری انسان دانا به انسان نادان  می شود علم است که نتیجه می گیریم علم برترین موجود است
 


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...



هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi