بازدید
دانلود کتاب انسان تجلی جمال و جلال
دانلود کتاب انسان تجلی جمال و جلال
در « کتاب انسان تجلی جمال و جلال » سعی شده است مسائل معرفتی و شناختی در باب سیر آفاقی و انفسی تا حد توان شیوا و دقیق بیان شود باشد که بهانه ای باشد تا بیشتر در خود فرو رویم تا از تنهایی جمع به جمعیت خود بار یابیم . در این کتاب اسرار سلوک – اسرار قَدَر – اسرار آیات – خداشناسی – انسان شناسی – حقیقت انسان – حقیقت عالم و مناجات ، تنظیم شده است .
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
دانلود کتاب تفسیر باران جلد چهاردهم
مهدى خُدّامیان آرانی به سال ۱۳۵۴ در شهرستان آران و بیدگل – کاشان دیده به جهان گشود. وى در سال۱۳۶۸ وارد حوزه علمیّه کاشان شد و در سال ۱۳۷۲ در دانشگاه علامه طباطبائى تهران در رشته ادبیات عرب مشغول به تحصیل گردید. ایشان در سال ۱۳۷۶ به شهر قمّ هجرت نمود و دروس حوزه را تا مقطع خارج فقه و اصول ادامه داد و مدرک سطح چهار حوزه علمیّه قم (دکتراى فقه و اصول) را أخذ نمود.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
در کتاب حقیقت روح انسان مطالب دقیق و ظریف معرفت نفس و شناخت روح انسان تا حد توان به زبانی ساده بیان شده تا افراد بیشتری بتوانند آن را مطالعه بفرمایند . این کتاب را مولف آن عباس کلهر به وب سایت تک بوک اهدا نموده اند .
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
کتاب کشکول مائده : حاوی مطالب عرفانی و فلسفی و قرآنی و نکات معرفتی و سلوک . کتاب پیش رو حاوی مطالب گوناگونی در موضوعات مختلف است از این رو کشکول نام گرفت . آرزومندم برای خوانندگان محترم مائده ای با فایده باشد .
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
به طور کلی ، مسائل اسلامی به دو بخش اصول دین و فروع دین تقسیم می شود که توحید نخستین اصل به معنای یگانگی خداوند متعال است . کتاب جرعه ای از چشمه توحید مفصلا در این باره توضیح داده و اهمیت و ضرورت توحید را یادآور می شود .
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
کتاب امید به رحمت الهی نوشته استاد حبیب الله فرحزاد از سلسله مباحث برنامه تلویزیونی سمت خدا…
گفتار اول: سرمایه امید
ابعاد دعا / برای حل مشکلات بشریت / راه محبت / صحیفه مهدویه / دعا راهی به سوی خدا / نام و یاد خدا / هم نشینی با خدا / غنای الهی / سرمایه امید / راه امید
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
یکى از مباحث چالش برانگیز روزگار ما، بحث قلمرو دین است. پرسش اساسى در این حوزه ى فکرى این است که آیا اسلام، آخرین و کامل ترین دین الهى و آسمانى، به همه ى مسائل انسانى، اعم از دنیوى و اخروى، فردى و اجتماعى، و مادى و معنوى پرداخته است یا خیر؟ و آیا دخالت دین در این عرصه ها، حداقلى است یا حداکثرى؟
البته واژه هاى حداقلى و حداکثرى، چندان واضح و روشن نیستند و پاسخ دقیق را براى ما به ارمغان نمى آورند; براین اساس، باید این عرصه ها را مسئله محور بررسى نماییم، و وجود و عدم پاسخ هاى آن مسائل را در دین جستوجو کنیم. این پژوهش، تنها به گستره ى شریعت در عرصه ى خداشناسى، نبوت شناسى، معادشناسى، فقه و حقوق و اخلاق اختصاص دارد و به عرصه هاى دیگرى، چون: انسان شناسى، اقتصاد، نظام تربیتى، مدیریت، جامعه شناسى، هنر و غیره نمى پردازد.
در این کتاب ،مقصود نگارنده از دین،اسلام است:یعنی مراد ما از قلمرو دین دامنه ی مرزهای مسائلی است که در سلام بدان پرداخته شده است. کتاب قلمرو دین پیشکش علاقمندان به مسائل دینی میشود.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
یکی از کلیدواژههای قرآن کریم، نهجالبلاغه و جوامع حدیثی دیگر، واژه «فتنه» و مشتقات آن است.(۱) کاربردهای قرآنی «فتنه» بسیار متفاوتاند؛ چنانکه در روایات و کلمات بزرگان نیز این واژه، در معانی گوناگونی به کار رفته است. ترتیب منطقی بحث اقتضا میکند که نخست، از مفهوم فتنه و ماهیت آن سخن گوییم. فتنه چیست؟ موارد کاربرد آن کداماند؟ و چرا این واژه به کار رفته است؟ پس محور اول از مبادی تصوری بحث، این است که مفهوم فتنه روشن شود تا تصور صحیحی از آن داشته باشیم.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
ابن ابی العوجاء نیز بر لجاج و عناد و الحاد خود باقی ماند و سرانجام نیز بر اثر اظهار کفر علنی ، در زمان منصور دوانیقی محکوم به اعدام شد و گردنش را زدند .
امام صادق ( ع ) و ابو شاکر
در همان دوران فعالیت های مادیون و مبارزاتی که در راه مخالفت با اسلام و اصولا با توحید خداشناسی آغاز کرده بودند ، یکی دیگر از اشخاص سرشناس مسلک مادیگری ، مردی به نام ابوشاکر دیصانی بود . اونیز از کسانی بود که استدلال های محکم الهیون را می شنید و حتی در برابر آنها مجاب می شد و پاسخی نمی یافت ، ولی حاضر نبود تن به قبول دهد و دلایل گوناگون را – هر چند محکم و انکار ناپذیر – به آسانی بپذیرد .
ابوشاکر دیصانی با چنین خصوصیاتی ، روزی به خدمت امام صادق (ع) آمد تا در جلسه بحث ومناظره با امام شرکت جوید . زیرا پیش از آن ، وی با بسیار کسان مباحثه کرده و نتیجه ای نگرفته بود . چون با هر کسی که در بحث خداشناسی وارد می شد ، نه می توانست عقایدش را به موحدی القا و ثابت کند ، و نه در برابر استدلالهای الهیون ، تن به قبول می داد . البته یکی از دلایل این امر آن بود که وی مردی حراف و زباندار بود و در سفسطه و زبان گردانی مهارت داشت و آن دسته از الهیونی که با او طرف بحث و مناظره می شدند ، از عهده جواب دادن به سوالاتش بر نمی آمدند . در نتیجه او نیز با هر کس که درباره خداشناسی بحث می کرد نه می توانست عقایدش را اثبات کند ، نه استدالاهای آنان را کافی می دانست و وجود خدا را قبول می کرد . چون عقیده اش بر آن بود که تا کنون کسانی که با او وارد بحث شده اند ، نتوانسته اند دلایل قوی و کافی بیاورند و در برابر سوالاتش پاسخ های محکم و مجاب کننده دهند .
وی در چنین سرگردانی و تحیری دست و پا می زد و به قول خود کسی را جست و جو می کرد که با بحث علمی و منطقی بتواند به سوال هایش پاسخ دهد و با رفع موارد ابهامی که در ذهنش وجود داشت تکالیف او را در مورد عقاید توحیدی یا الحادی روشن سازد .
از این رو ، سرانجام او را به خدمت امام صادق (ع) راهنمایی کردند و گفتند کسی که تو در جست و جویش هستی ، امام و پیشوای شیعیان است که هم پاسخ سوال هایت را با استدلال محکم خواهد داد و هم از طریق بحث علمی و منطقی ، به نحوی انکار ناپذیر و غیر قابل تردید ، اصول عقاید توحیدی را برایت روشن و اثبات خواهد کرد .
این مطلب نیز لازم به یادآوری است که قصد کسانی چون ابن ابی العوجاء و ابو شاکردیصانی از رفتن به خدمت امام صادق (ع) و سایر ائمه اطهار ، نوعا این نبود که از طریق مباحثه با آنان به وجود صانع پی ببرد و با روشن شدن موازین خداشناسی ، توحید را بپذیرند . بلکه با غروری که نسبت به معلومات و قدرت بیان و زبان آوری خود داشتند ، گمان می کردند موفق خواهند شد سوال هایی مطرح کنند که امام از پاسخ گفت به آن ها بازماند ، و یا دلایل امام را با دلایل متقابل رد خواهند کرد و در نتیجه باعث خواهند شد امام در حضور دیگران غافلگیر شود و اعتبار خود را از دست بدهد ! ( زهی تصور باطل ، زهی گمان محال .. )
بهر حال ، این مرد همینکه به خدمت امام رسید و در مجلس آن حضرت نشست گفت : « دلنی علی معبودی » یعنی مرا به پروردگارم راهنمایی کن .
حضرت صادق (ع) به اطراف نگاه کرد و در آن نزدیکی پسر بچه ای ( احتمالا یکی از فرزندان خردسال شخص امام ) را دید که تخم مرغی در دست دارد و با آن بازی می کند .
حضرت تخم مرغ را از پسر بچه گرفت و آن گاه رو به ابوشاکر دیصانی کرد و پرسید : « درست به این تخم مرغ نگاه کن !!! دور آن را پوسته ای مانند یک حصار محکم پوشانده است تا مواد داخلی اش در آن حصار ، محفوظ بماند . در زیر این حصار ، یک پرده نرم و نازک قرار دارد تا بین مواد داخلی تخم مرغ و دیواره محکم بیرونی ، تناسب و تعادل برقرار سازد . در داخل آن پرده نازک مقداری طلای آب شده و مقداری هم نقره روان ( زرده و سفیده تخم مرغ ) وجود دارد . اما نه ذره ای از طلای آب شده به داخل نقره روان واردمی شود و نه ذره ای از نقره مذاب به داخل طلای آب شده نفوذ می کند و با آن مخلوط می شود . کسی هم تاکنون از دورن این حصار بیرون نیامده تا مدعی شود که آن را اصلاح کرده است ، و هیچکس هم تا کنون به داخل آن نرفته است تا بگوید که در آن فسادی به وجود آورده است . کسی هم نمی داند این تخم مرغ برای تولید « نر » آفریده شده یا برای « ماده » و جوجه ای که از آن بیرون خواهد آمد « مرغ » است یا « خروس » . پس از مدتی معین و تحت شرایطی خاص و دقیق ، این حصار شکافته می شود و پرنده ای همچون طاووس رنگارنگ از آن خارج می گردد که اعضا و بدن کامل و متناسب ، و جهازات و دستگاه های مختلف ، و اندام های لازم و متعادل ، و بال و پر رنگ آمیزی شده اش بدون کمترین نقص و اختلالی آفریده شده است . آشکار است که آن پرنده خود به خود ساخته نشده و خودش آفریننده خودش نبوده و انسانی هم به داخل تخم مرغ راه پیدا نکرده است تا آن پرنده را بسازد . پس آیا جز این است که صانعی دانا و توانا و حکیم و مدبر آن را ساخته است ؟ »
دیصانی که برخلاف ابن ابی العوجاء در مقام عناد و لجاج نبود بلکه در مقام تحقیق و تفحص بود – و دلیل اسلام نیاوردنش تا آن روز این بود که هنوز کسی با منطق حکم و استدلال قوی هدایتش نکرده بود – این بار در برابر منطق قوی امام (ع) تسلیم شد . وقتی سخنان مستحکم و چون و چرا ناپذیر شنید چند لحظه سکوت کرد و در اندیشه فرو رفت ، و سپس سر برداشت و گفت : گواهی می دهم به یگانگی آفریدگار توانا ، و بر اینکه محمدبن عبدالله ( ص) بنده و رسول اوست ، و گواهی می دهم که تو پیشوای راستین خلق و حجه گرامی پروردگار بر مخلوق او هستی و من از گذشته خود و عقایدی که داشته ام پشیمانم و توبه می کنم .
سخنان دانشمندان و اعترافات آن ها به وجود آفریدگار جهان
در این فصل که فصل پایانی این سلسله مباحث است ، بر آن هستیم تا عقاید و سخنان گروهی از دانشمندان علوم طبیعی و سایر علوم دقیقه را درباره خداشناسی نقل کنیم . زیرا این دانشمندان ، مساله توحید و خداشناسی را از دیدگاه های علمی و تخصصی خود و برمبنای استنتاج های همان علومی بررسی کرده اندکه برخی از مادیون ، آن را دلیلی بر درستی عقاید خود در زمینه های الحاد و بی خدایی تلقی کرده اند ؛ و پنداشته اند هر چه دامنه علوم گسترده تر شود ، پایه های ایمان به خدا متزلزل خواهد شد و با کشف علمی اسرار جهان ، دیگر نیازی به وجود آفریننده جهان و احتیاجی بر اعتقاد به چنان آفریننده ای نخواهد بود !
لازم به یادآوری است که اصولا در محکمه وجدان و شعور و تفکر ، اساس برهان نظم ، یا برهان هدف ، یا برهان دیگری از براهین خداشناسی ، بر پایه عقل و فکر استوار است . و در این طریق ، هر انسان آگاه و روشن ضمیری باید از نور خرد و تعقل ، و از بینش فکورانه استفاده کند . آن چه به عنوان نمونه ، از آیات قرآن مجید و جملات نهج البلاغه و احادیث و روایات پیشوایان دین نقل کردیم نیز برای توجه یافتن به این معنی بود که خداوند متعال و حجت های خدا و راهنمایان دین هم از همین راه های هموار و روشن برای اثبات صانع استدلال کرده و نیکو ترین نتایج را بدست آورده اند .
اکنون نیز ، سخنانی از دانشمندان و پژوهشگران نامدار علوم طبیعی را – که از برهان نظم و در بحث اثبات صانع وارد شده اند – نقل می کنیم . و باید گفت که نقل کلمات و گفتارهای آنان در این زمینه از آن روی اهمیت دارد که کوشش بسیار می شود تا از نتیجه تحقیقات علمی و استنتاجات عقلی آن ها در راه نادرست و انحرافی استفاده شود . بدین معنی که مادیون سعی می کنند دانشمندان علوم گوناگون و بخصوص دانشمندان علوم طبیعی را افرادی « مادی » معرفی کنند و چنین بنمایانند که نتیجه تحقیقات آن ها جز این نیست که جهان هستی از ماده بوجود آمده است ، و علوم روز جز این نمی گویند که جهان برای آفریده شدن نیازی به خدا نداشته و ندارد !
د رحالیکه این نظر ، سراپا غلط است . ما عده بسیاری از دانشمندان برجسته علوم مختلف را می شناسیم که نه تنها بر اثر علم و تخصص خود و کشفیات علمی شان ، از مسیر خداپرستی منحرف نشده اند بلکه از همین طریق و با برداشتن گام های بلند در راه خداشناسی پیش رفته اند و حتی باعث شده اند که عده زیادی از معتقدان علوم نیز راههای هموار تر و استنتاج های محکم تری برای اثبات صانع و اعتقاد به توحید پیدا کنند . زیرا حقیقت آن است که در دنیای امروز ، علوم گوناگون باعث می شوند تا با مطالعه در پدیده های طبیعی و راه یافتن به استدلال های عقلی و علمی ، وجود یک قدرت برتر و بالاتر ، و یک نیروی مافوق بشری بیشتر ثابت شود .
به قول « جان ککلوور مونسما » مولف « چهل مقاله از چهل دانشمند معاصر در اثبات صانع » ، « دانشمندان ما با ثابت کردن اصل موضوع ( وجود صانع از راه کشفیات اسرار جهان طبیعت ) ضربت کشنده ای بر پیکر بیدینی وارد کرده اند » و یا « اغلب دانشمندان ما بسیار متواضع و بی ادعا هستند و همیشه فروتنی را وجهه همت خود ساخته اند و هر قدر بر میزان مطالعه و معلومات آنان افزوده شود ، بیشتر سر تعظیم و بندگی در پیشگاه عظمت الهی فرود می آورند .
تابش نور ایمان در دل آن ها مسرت افتخار آمیز زاید الوصفی ایجاد کرده و آنان از میان پدیده های طبیعت و مسائل مبهم آن ، در بالای ستارگان ، نور حقیقت را مشاهده کرده و به نیکی دریافته اند که در ورای عاطم طبیعت ، حکمت عالیه ای وجود دارد که تمام کاینات آفریده اوست و به اراده او اداره می شود . »
آری این دانشمندان حقیقت بین با اینکه از نظر علمی به مقام های بلندی رسیده اند ، غرور و نخوت آنها را فرا نگرفته است و با انصاف و روشن بینی به محکمه عقل و وجدان قدم نهاده و به نظم بودن موجودات جهان اعتراف کرده اند ؛ و از این راه به وجود آفریدگار جهان استدلال کرده اند ؛ و از این راه به وجود آفریدگار جهان استدلال کرده و علم را پشتیبان ایمان دانسته اند نه مخالف و منکر آن .
اینک ، نمونه هایی از گفتار و اعترافات تنی چند از ایشان :
« ابل » یا کریستف کلمب کهکشان ها : وی که یکی از دانشمندان علم هیئت است و به خاطر کشفیات فراوانش در عالم کهکشان ها و اجرام آسمانی به « کریستف کلمب کهکشان ها » ملقب شده است ، می گوید : « بر این عالم ، قوانین کلی حکومت می کند . یعنی عالم هستی دستگاه منظمی است که تحت یک سلسله قوانین ثابت و کلی اداره می شود . اگر جز این بود ، دنیا سراسر ، آن برما مجهول می ماند . بدین معنی که معلومات ما درباره جهان طبیعت ، عبارت است از درک قوانین ثابت عالم آفرینش . اکتشافاتی هم که بشر در عرصه طبیعت به آن ها دست یافته است ، عبارت از پی بردن به یک سلسله قوانین دیگر است که برما مجهول بوده و با اساس قرار دادن قوانین کلی طبیعت ، به آن ها پی برده ایم . بدیهی است که اگر در جهان هستی یک قانون ثابت و کلی حکمفرمایی نمی کرد ، انسان در جهل خود نسبت به اسرار عالم باقی می ماند و دیگر نمی توانست تجربیات خود و مشاهده و مطالعه پدیده ها را ، اساس کشف نظام و قواعد و قوانین عالم قرار دهد و علوم و دانش های گوناگون راپایه گذاری کند . زیرا آشکار است که علم چیزی نیست جز کشف روابط دقیق و حساب شده در میان پدیده های عالم و پی بردن به اسرار نظام قاطع و شگرفی که بر موجودات جهان حکومت می کند . »
« هرشل » یکی از دانشمندان نام آور علم هیئت و ریاضیات می گوید : « به هر نسبت که دامنه عولم گسترش می یابد ، بر قدرت و کاربرد براهین تابناک و نیرومندی که بر وجود خالق ازلی و صاحب قدرت بی پایان وجود دارد ، افزوده می شود . زیرا دانشمندان مختلف در رشته های گوناگون علوم ، همچون زمین شناسی ، ریاضیات ، پزشکی ، و علوم طبیعی و فلکی و بیولوژیکی ، دست به دست هم داده اند تا کاخ علم ، یعنی کاخ عظمت خداوند را با استحکام تمام بر پا سازند .»
« بهلر » استاد و متخصص علم شیمی می گوید : « بشر فقط می تواند مجهولات طبیعت را کشف کند ، ولی هرگز نمی تواند قوانین طبیعت را وضع کند . زیرا تنها خداوند است که قوانین طبیعت را وضع می کند ، و هر قانونی که بشر کشف می کند ، او را یک قدم به خدا نزدیک تر می سازد . »
« ادوین فست » فیزیکدان ، دکتر فلسفه ، متخصص طیف شناسی و کلیات انرژی اتمی و چند رشته علمی دیگر می گوید : « با دقت و بررسی در قوانین طبیعی به این نتیجه می رسیم که یک مقنن عالی وجود دارد که قوانین ثابت طبیعت را وضع نموده است … حال ، عالی ترین حیوانات را در نظر بگیریم ، یعنی حیوانی که می خواهد قوانین طبیعی را عوض کند و یا در آن ها مداخله نماید ( یعنی انسان ) . آیا ممکن است که این موجود ، تصادفا از ترکیب خود به خود عناصر به وجود آمده باشد ؟
چرا نگوییم که صانع این موجودات عجیب ، چنین اراده کرده است ؟ چرا ما در مبحث پیدایش ، از یک کلمه ساده یعنی « خدا » اجتناب کنیم ؟ آری ، این کلمه گرچه ساده است ولی شکوه و عظمت آسمانی دارد . »
« سیسیل بویس هامان » استاد زیست شناسی و دکتر فلسفه می گوید : « در قلمرو عمل به هر سو که می نگرم ، نشانه های مشیت و اراده قانون و نظم یک وجود عالی را مشاهده می کنم … اگر به طرف آسمان ها نگاه کنیم از مشاهده نظم و ترتیب و گسترش ستارگان ، بی اختیار از تعجب فریاد خواهیم کشید . شب ها ، فصل ها و قرن های متوالی ، اجرام سماوی در آسمان ، روی خطوط معین در حرکتند و به قدری منظم در مدارهای خود می گردند که ممکن است خسوف و کسوف را از چندین قرن قبل پیش بینی کرد … اگر حرکت ستارگان ، منظم و مدارشان معین نبود ، چگونه مردم می توانستند در وسط دریاها و صحاری خشک زمین و جاده های بی نام و نشان آسمان ، با استفاده از آن ها جهت یابی کنند و با اطمینان به محل و مدار ستارگان ، راه های خود را پیدا کنند ؟ … در همه جا قدرت خدایی مشهود است و هر قانون طبیعی که کشف می شود با صدای بلند می گوید : خدا واضع من است و بشر کاشف من . »
« کهلر » در مقام ابراز عقیده توحید ، این نکته را مطرح می سازد که هرگز ، تصادف قادر به انجام کار معین و مشخصی نیست و تا وقتی که اراده ای در کار نباشد ، ممکن نیست عمل منظم و هدف دار و دقیق انجام شود . وی به عنوان مثالی در این مورد می گوید : « دیروز هنگامی که در بحر تفکر فرو رفته بودم ، ناگهان مرا برای صرف غذا دعوت نمودند . همسر جوانم در روی میز یک ظرف سالاد قرار داد . من به او گفتم آیا باور می کنی اگر از بدو خلقت عالم تا به حال ، ظرف های فلزی ، برگ های کاهو ، دانه های نمک ، قطرات روغن و سرکه ، و قطعات تخم مرغ های پخته از هر طرف ، بدون نظم و ترتیب در فضا منتشر باشد ، تصادف و اتفاق بتواند آن ها را با یکدیگر مخلوط کند و از اختلاط آن ها چنین سالادی ترتیب دهد ؟ !
همسر من پاسخ داد : « بطور یقین ، علاوه بر این که سالادی به این خوبی را تصادف و اتفاق نمی تواند آماده کند ، اساسا قادر نخواهد بود که این مواد را به این صورت منظم و متناسب مخلوط نماید و از آن ها سالاد تهیه کند . »
در این زمینه ، نمونه های فراوان دیگری از اعترافات دانشمندان علوم گوناگون در دست است که همگی براساس مشاهدات انکار ناپذیر علمی و تجربیات ارزنده ای که از راه تحقیق و آزمایش حاصل کرده اند ،به وجود خدا اقرار می کنند و این نکته را به اثبات می رسانند که ممکن نیست آن چه در جهان طبیعت ملاحظه می شود ، بدون وجود صانعی علیم و حکیم و با تدبیر ایجاد شده باشد . منتهی ما به خاطر رعایت اختصار – و با توجه به اینکه اینگونه سخنان در صدها کتاب علمی ثبت و ضبط شده و در دسترس همگان قرار دارد – از ذکر آن ها خودداری می کنیم . به علاوه ، برای یک انسان آگاه و با شعور که با استقلال فکر و وجدان بیدار به جهان اطراف می نگرد و به وجود سازنده جهان می اندیشد ، ذکر همین اندازه نیز کافی است .
به طوریکه قبلا نیز اشاره کردیم ، اطولا علت اصلی ذکر این گونه اعترافات از دانشمندان برجسته علوم طبیعی ، این بود که ثابت کنیم ادعای مادیون و بعضی از علمای مادی که وانمود می کنند کلیه دانشمندان علوم طبیعی ، اشخاصی مادی منکر وجود خدا هستند دروغ و بی اساس است . زیرا دانشمندان طبیعی ، نه تنها منکر خدا نیستند بلکه با اطلاعاتی که از اسرار قوانین جهان طبیعت بدست آورده اند ، بهتر و بیشتر توانسته اند خالق این جهان و واضع اسرار و قوانین آن را بشناسند و به وجود و عظمتش آگاه و معترف شوند .
اینکه ، علاوه بر شواهدی که برای برهان نظم ( از آیات قرآن مجید و نهج البلاغه و روایات دینی و سخنان دانشمندان ) نقل کردیم ، می توانیم در پنج برهان دیگر نیز شواهد و فراوانی را از همین منابع ارزنده نقل کنیم و دهان یاوه گویانی را که با عناد و لجاج و کورباطنی محض ، به انکار خداوند متعال پرداخته اند با منطق و استدلال محکم ببندیم .
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
برهان « حدوث » نیز بر دو مقدمه استوار است . اما پیش از بحث در این باره لازم است که یکبار دیگر مساله « قانون علیت » و روابط علی و معلولی موجود در میان پدیده ها و موجودات جهان را یادآوری کنیم .
چنان که در بحث در انگیزه های خداشناسی متوجه شدیم ، قانون علیت ثابت می کند که دراین جهان ، هر پدیده ای علتی دارد که عامل پیدایش آن شده و در حقیقت ، خود آن پدیده ، « معلول » آن علت است . به عبارت روشن تر ، هیچ چیزی خود به خود از عدم به هستی نمی آید و بدون « ایجاد کننده » ، « وجود » پیدا نمی کند . هر چیزی که در این جهان وجود دارد . یک معلول است که عاملی خارج از وجود و ذات خودش ، « علت » به وجود آمدن آن شده است .
این یک بنیان مستحکم فلسفی است که علم نیز برآن صحه می گذارد زیرا تا امروز ، از میان این همه رشته های گوناگون علم و این همه آزمایش ها و پژوهش های علمی ، حتی یک مورد پیدا نشده که به طور استثنا پدیده و موجودی را نشان دهد که بدون علت و خود به خود پیدا شده باشد .
همچنین لازم است گفته شود که : « حدوث » ، یعنی حادث شدن ، پیدایش یافتن ، از نیستی به هستی آمدن .
اکنون به ذکر دو مقدمه موجود در این برهان می پردازیم :
مقدمه اول : ابتدا باید دانست که موجوداتی که « حادث » هستند مسبوق به «عدم » اند ، یعنی سابقه آن ها به عدم می رسد و اگر گذشته هایشان را بررسی کنیم ، خواهیم دید که قبل از پیدایش و موجودیت یافتن ، محکوم به عدم نیستی بوده اند و به عنوان یک پدیده یا یک موجود ، هیچگونه سابقه ای در « هستی » نداشته اند . به عبارت روشن تر ، این گونه پدیده ها و موجودات به دلیل حادث بودن ، زمانی در این عالم نبوده اند و بعدا قدم به عالم وجود نهاده اند .
اکنون ، با این آگاهی و بینشی که پیدا کرده ایم اگر به مطالعه ای دقیق در جهان و موجودات آن بپردازیم ، این نکته برما مسلم خواهد شد که : تمامی موجودات این عالم « حادث » هستند . یعنی تمامی موجودات عرصه طبیعت ، چه مورچه کوچکی که در زیرزمین ، یکی از دقیق ترین زندگی های اجتماعی را دارد ؛ و چه خورشید عظیمی که از فراز آسمان بر زمین می تابد و به موجودات زمینی نور و گرما و زندگی می دهد ؛ همه و همه حادث اند . علم امروز بشر نیز به دنبال تحقیق ها و آزمایش ها و تجربیات فراوان ، به این نتیجه رسیده است که در میان تمام این موجودات گوناگون و بیشمار ، حتی یک موجود قدیم – یعنی موجودی که حادث نشده ، بلکه خود به خود و از ازل وجود داشته – وجود ندارد بلکه تمامی عالم هستی به طور کلی « حادث » است . این موضوع را ، در بخش های بعدی سلسله بحث های خود ، بیشتر توضیح خواهیم داد .
مقدمه دوم : هر حادثی ، احتیاج به مبدا قدیمی دارد . یعنی آن چه حادث شده ، چون از نیستی به هستی آمده و وجود یافته است بنا بر قانون علیت و مساله علت و معلول ، باید « علت » و عامل به وجود آورنده یی داشته باشد . عامل و علت اصلی موجودات حادث ناچار باید یک مبدا قدیمی باشد ، یعنی وجودش از ناحیه خودش باشد، مسبوق به عدم نباشد ، از نیستی به هستی نیامده باشد و در یک کلام ، خودش « حادث » نباشد .
زیرا اگر این مبدا ،« حادث » باشد بدان معنی است که وجود نداشته و بعدا به وجود آمده . و با چنین فرضی ، آن چه از نیستی به هستی آمده ، طبق قانون علیت ، چیزی جز یک « معلول » نمی تواند باشد . و باز در صورتی که آن را یک « معلول » فرض کنیم ، دیگر نمی تواند « علت » وجود خود نیز باشد . زیرا این مبدا ، برای « معلول » بودن ، لازم است که پیش از علت خود ، وجود نداشته باشد و در برهه ای از زمان ، بر اثر آن « علت » به وجود آمده باشد . همچنین این مبدا برای « علت » بودن ، لازم است که پیش از آن معلول موجودیت داشته باشد ، تا در برهه ای از زمان ، معلول را از عدم ایجاد کرده باشد . حال آن که مسلم است که هرگز هیچ موجودی نمی تواند در زمانیکه وجود نداشته و در عالم هستی نبوده است ، باعث پیدایش موجودی شود . و همچنین نمی تواند در زمانی که وجود داشته و در عالم « هستی » بوده ، در عین حال ، بار دیگر از عالم نیستی بیرون کشیده شود و مجددا از « عدم » به « وجود » آید .
بنابراین ، مجموع عالم هستی و جهان طبیعت ، معلولی است که « حادث » شده ، و علت حدوث آن ، آفریدگاری است قدیمی که وجودش قائم به ذات و از ناحیه خود است . و آثار نظم و هدف و حکمت و تدبیری که در آفریده او – جهان خلقت – وجود دارد ، گواه بر این علم و حکمت و تدبیر او نیز هست .
۶- برهان هدایت
برهان هدایت که از مهم ترین و روشن ترین راه های خداشناسی است ، از طریق مطالعه در اسرار شگفتی های موجودات زنده عالم به دست می آید .
« هدایت » به معنی « راه یابی » است . با این توضیح که : تمام موجودات زنده جهان ، در نهاد خود از نیروی پررمز و رازی برخوردارند که با هدایت آن ، به ارزش و کیفیت « ماهیت ها » ، « خاصیت ها » ، « کاربردها » ، « خط سیرها » و خیرو صلاح و نقش وظایف خود راه می یابند و صحیح ترین راه ممکن را در مسیر زندگی و هستی خود در پیش می گیرند .
به عبارتروشن تر هر کسی حتی با مطالعه ای کوتاه و نگاهی گذرا به این نکته پی می برد که هر موجود زنده ای بدون آن که معلم و آموزش دهنده ای داشته باشد ، با راهنمایی نیروی شگفتی که در نهادش وجود دارد ، به آن چه خیر و صلاح اوست هدایت شده است .
گرچه این مساله در مورد تمام موجودات جاندار – اعم از انسان و حیوان و گیاه – صادق است ، اما در عالم حیوانات مثال های گویا تر و روشن تری برای آن وجود دارد .
به عنوان نمونه : گروهی از پژوهشگران ، تعدادی از فیل های نوزاد را بلافاصله پس از تولد ، از پدر و مادرشان جدا کردند . آن گاه این فیل های کوچک را – که هنوز حتی کوچک ترین درس زندگی را از پدر و مادر خود نگرفته بودند – به نقطه ای دور دست بردند . در آن جا نه تنها یک فیل بزرگ و بالغ وجود نداشت ، بلکه از سایر حیواناتی هم که ممکن بود رفتار و اعمالشان سرمشق و الگوی بچه فیل ها قرار گیرد اثری نبود . پژوهشگران نیز هیچگونه راهنمایی و کمکی به آن ها نمی کردند جز آن که در آن محیط ، امکانات ادامه زندگی را برای فیل های نوزاد فراهم ساخته بودند.
نتیجه جالب این آزمایش این بود که مشاهده شد بچه فیل ها پس از بزرگ شدن ، درست مانند پدر و مادرشان و سایر فیل های بزرگ و بالغ ، از آب درآمدند و کالا رفتار و اعمال آن ها را در پیش گرفته اند یعنی بدون آن که کمترین تعلیمی دیده باشند مانند پدر و مادر خود لانه می سازند ؛ از میان خوراکی های گوناگون ، غذای باب طبع فیل ها را می خورند ؛ دوست را از دشمن و راه هموار را از راه نامناسب و خطر ناک تمیز می دهند ؛ راه های معاشرت با یکدیگر و توالد و تناسل را می شناسند ؛ و منافع و مضار زندگی و خیر و صلاح خود را درک می کنند . چنان که گویی هرگز از پدر و مادر خود جدا نشده اند و تمام عمر را در میان گروهی از فیل های بالغ و با تجربه گذرانده اند و تحت تعلیم آن ها بوده اند !
یا می بینیم که جوجه مرغ ماشینی ، همین که سر از تخم بدر می آورد ، زندگی خود را به شیوه مرغان خانگی آغاز می کند . مثل آن ها نوک به زمین می کوبد و دانه بر می چیند ، به سبک آن ها آب می خورد و برای فرودادن هر جرعه آب سرش را رو به بالا می گیرد ، و مانند آن ها با نوک خود لابه لای پرهایش را « می جورد » و نظافت می کند .
حتی سلول های بدن موجودات زنده که از فرط کوچکی با چشم غیر مسلح دیده نمی شوند ، به خوبی می دانند که چه نوع فعالیتی باید انجام دهند ، تا راه صحیح حیات خود را طی کنند . سلول های تشکیل دهنده چشم که برای « دیدن » فعالیت می کنند ، با سلول های گوش که « شنیدن » را میسر می سازد ، و سلول های ریه که عمل تنفس را انجام می دهد ، و به طور کلی سلول های هر یک از دیگر اعضا بدن – چه در انسان و چه در حیوانات یا نباتات – هر کدام در راه حیات ، فعالیت های خاصی دارند که آن ها را بدون تعلیم گرفتن و آموزش دیدن انجام می دهند و هیچ گاه نیز در این راه دچار اشتباه نمی شوند و یا فعالیت های خود را با فعالیت سلول های دیگر عوض نمی کنند .
غیر از این مورد مثال ، تمام موجودات زنده – و در وجود هر موجودی ، تمام مجموعه سلول های گوناگونش – از هدایت خاصی در زندگی برخوردارند . از همین رهگذر ، آشکار می شود که آفریننده ای دانا و توانا ، خالق تمامی این موجودات زنده است و آن ها را از لحاظ خلقت و ذات ، تحت تعلیم و هدایت تکوینی بی همانند خود قرار داده است .
تا اینجا ، شش برهان اصلی را – که از طریق مطالعه و دقت در موجودات عالم ، روشن ترین راه های خداشناسی را نشان می دهد – به طور خلاصه بیان کردیم .
لازم به گفتن است که مادیون و طرفداران بعض مکاتب دیگر ، براین شش برهان « اشکال تراشی » های خاصی کرده اند. در بخش های آینده ، هم به این نوع « اشکال ها » پاسخ خواهیم گفت ، هم در مورادی که لازم آید ، درباره برهان های مورد بحث ، توضیحات بیشتر خواهیم داد .
قرآن و دلایل خداشناسی
آنچه تا اینجا بحث شد ، دلایل ششگانه بر اثبات وجود آفریدگار جهان بود که از راه عقلی تشریح کردیم . اینکه جای آن است که به قرآن مجید و نهج البلاغه شریف و روایات پرارج اهل بیت (ع) نظری بیفکنیم و ببینیم که آیا در این منابع مهم و درجه اول دینی هم اشاراتی به این دلایل شده و اثبات صانع با اتکا به دلایل متقن و محکم صورت گرفته است یا نه ؟
یکی از کارهای بسیار مهم و لازم در گسترده معارف دینی ، همین تحقیق در آیات مربوط به توحید و اثبات صانع ، و جمع آوری و دسته بندی این گونه آیات است که متاسفانه تا کنون به صورت دقیق و کامل و از دیدگاه تحقیقی و علمی صورت نگرفته است . نگارنده ، خود از سالها پیش همواره در نظر داشتم به انجام این مهم بپردازم لکن به دلیل مشغله علمی و مسئولیت تدریس دایمی در حوزه علمیه و سایر جریان ها هنوز موفق به انجام و اتمام آن نشده ام . امیدوارم طرح این مساله در این جا ، خود فتح باب و انگیزه ای باشد تا سایر محققین و فضلای حوزه علمیه کمر همت به انجام این امر مهم ببندند .
در قرآن کریم ، پیرامون اثبات صانع از راه های گوناگون استدلال شده و با تکیه بر روی موضوعات گوناگون ، در این مورد سخن رفته است . به عنوان مثال در چند جای قرآن ، از راه بحث درباره تکامل جنین برای اثبات صانع استدلال شده است . یا در مواردی از راه تشریح سازمان وجود انسان ، یا خلقت آسمان و زمین ، یا رشد و پرورش گیاهان ، یا حیات و بقا تیره های مختلف حیوانات و جانوارن ، به گونه ای متقن و محکم برای اثبات آفریدگار دلیل آورده شده است .
در تفسیر معروف « طنطاوی » ، تعداد آن دسته از آیات قرآنی که درباره اثبات صانع بحث می کند ، بالغ بر هفتصد و پنجاه ( ۷۵۰ ) آیه ذکر شده است . و ما در این بخش از سلسله مباحث خود ، بعضی از این گونه آیات را به عنوان نمونه آیاتی که به برهان های مورد بحث ما نیز اشاره ای دارند ذکر می کنیم .
نخستین برهان مورد بحث ما « برهان نظم » بود . در قرآن نیز در چند مورد به این برهان اشاره و استناد شده و از طریق بیان نظام عمومی جهان ، برای اثبات صانع دلیل آورده شده است .
در سوره فرقان می فرماید : « هر چیزی را آفرید ، و در آن اندازه گیری و نظم دقیق به کار برد . »
در جای دیگر می فرماید : « ما هر چیزی را با اندازه گیری و محاسبه آفریدیدم » .
و در سوره قمر می فرماید : « هر چیزی در نزد پروردگار ، دارای مقدار و اندازه معینی است . »
در آیاتی که نقل شد – و ده ها آیه مشابه دیگر – به مساله نظام عمومی و شگفت انگیز جهان آفرینش اشاره شده است . با اندک دقتی در موجودات عالم ، مصداق روشن و تردید ناپذیر این آیات برای هر انسان خردمندی آشکار می شود و به وضوح در می یابد که چگونه هر موجودی در این جهان پهناور و بیکران ، با نظم و اندازه گیری حساب شده و براساس محاسبات دقیق و بی خلل ، آفریده شده است .
مثلا در عالم ستارگان ، تعداد ستاره ها رقم بسیار بزرگ و خارج از حیطه شمارشی تشکیل می دهد . وقتی دسته ای از موجودات عالم ، چندان زیاد باشند که حتی شمردن و آمارگیری آن ها ممکن نباشد ، آیا می توان تصور کرد که بدون هیچ حساب و کتابی ، در قمستی از جهان آفرینس در هم ریخته شده اند و بی هیچ نظمی در هم می لولند و هر کدام برای خود به راهی می روند و حرکتی انجام می دهند ؟ اگر چنین باشد آیا جای آن نیست که در اندک مدتی ، همه این کرات درخشان ، با یکدیگر برخورد پیدا کنند و متلاشی شوند و تصادم آن ها ، جهان هستی را به ویرانی و انهدام بکشاند ؟
البته تا مدت های طولانی ، بشر چاره ای نداشت جز آن که با حیرت چشم به آسمان بدوزد و این کرات نورانی را به عنوان موجوداتی مرموز بنگرد و عقل و شعورش راه به جایی نبرد . تا آن که کنجکاوی بشر در این مورد ، علمی بنام علم هیئت را پایه گذاری کرد و قرن های متوالی ، دانشمندان ستاره شناس به تحقیق و مطالعه در این باره پرداختند . و سرانجام ، پس از مطالعات پیگیر و فراوان و محاسبات دقیق و مداوم ، پی بردند که ممکن نیست این همه ستارگان کوچک و بزرگ و اینهمه کرات نورانی ثابت و سیار ، بدون نظم و حساب و عاری از قانون و قاعده در فضا پراکنده باشند . علم بشر دریافت که ستارگان آسمانی ، در کمال نظم و دقت و حساب خلقت شده اند . و هر دسته از آن ها ، مجموعه ها و منظومه هایی را تشکیل می دهند که حتی یک لحظه نمی توانند بی نظم و حساب به حرکات بی پایان خود ادامه دهند .
ملت های مختلف ، با توجه به فرهنگ های گوناگون و سلیقه های متفاوت خود ، نام هایی برای این مجموعه برگزیدند و آن ها را با اسامی متفاوتی که ریشه در افسانه های قومی و ملی آن ها داشت نامیدند . نام « کهکشان » که در ایران بر این مجموعه ها نهاده شده نیز برهمین اساس قرار دارد .
در فصل تابستان هنگامی که هوا صاف و روشن است ، به وضوح میتوان دید که نوار سفیدی در پرند فیروزه ای آسمان ، از یک گوشه افق به سمت دیگر کشیده شده است . هر قدر هوا صاف تر و گاز و بخار کمتر باشد ، و هر قدر ذرات زرد و طلایی مهتاب کمتر در سینه آسمان افشانده شده باشد ، این نوار سفید و شیری رنگ نیز روشن تر و صاف تر و شفاف تر دیده می شود . اقوام و ملل عرب ، این نوار سفید را « مجره » می نامند که معنی آن رودخانه و نهر آب است . یعنی آن چه را که ما « کهکشان » می نامیم ، عرب ها به نهر آبی تشبیه کرده اند که در کف آن ، دانه های شفاف شن تلالو دارد . بدین ترتیب ، ستارگان هم که در طول این نوار دیده می شود ، به همان دانه های شفاف شن تشبیه شده است .
در میان ملل اروپایی نیز نام این نوار « راه شیری » گذاشته اند . این نام نیز ریشه افسانه ای دارد ؛ زیرا اروپاییان گفته اند که در آسمان ماده گاوی بوده و از پستان او شیر سفید رنگی بیرون جهیده و در دل آسمان پخش شده و به صورت این نوار سفید باقی مانده است . در ایران نیز نام کهکشان به همان معنی ساده « کاه کشان » به کار رفته است بدین گونه که این نوار سفید را به جاده ای در سینه آسمان تشبیه کرده اند که از طریق آن بار « کاه » حمل می شده و ذرات سبک و براق کاه ، در طول این راه ریخته شده و نوار سفید رنگ را به وجود آورده است .
ولی همین نام ، بعدها بر اثر استعمال زیاد و قاعده ساییده شدن حروف کلمات در زبان محاوره ، حرف « الف » از آن ساقط شده و به صورت « کهکشان » در آمده است . قابل ذکر و یادآوری است که بعضی از عوام نیز براساس آروزی زیارت خانه خدا ، کهکشان را به عنوان « راه مکه» می شناسند و نام می برند !!
بهر صورت ، اکنون تحقیقات پی گیر و علمی و مطالعات وسیع نجومی با دلایل محکم ثابت کرده است که این نوار سفید رنگ ، از تراکم تعداد زیادی ستارگان ایجاد شده است .
در سالهای سیاه اواخر قرون وسطی ، و در دوران تاریک مخالفت های مرگباری که کلیسا با علم و دانش و پیشرفت های بشری نشان می داد ، « گالیله » – دانشمند و منجم معروف ایتالیایی که به خاطر کشفیات علمی اش به دادگاههای تفتیش عقاید کلیساهای اروپایی کشیده شده – با همه قید و بندهای که کلیسا برای اهل علم و تحقیق ایجاد می کرد ، سرانجام توانست به ساختن نوعی دوربین نجومی نایل آید . وی با دوربین خود تعدادی از ستارگان آسمانی را مورد مطالعه قرار داد و راه را برای تحقیق در عالم ستارگان گشود . پس از او ، دانشمند و منجم دیگری به نام « هرشل » دوربین قوی تری ساخت که کاربرد بیشتری داشت و تحقیق در احوال ستارگان را آسان تر می کرد . بدین سان ، با وسایل علمی مجهزی که در اختیار بشر قرار گرفت ، دانشمندان توانستند به این موضوع پی ببرند که کهکشان نه شیر گاو است و نه رودخانه و نهر آب . بلکه مجموعه ای از ستارگان است که با تراکم منظم و حساب شده ای ، چنین نوار درخشانی را در آسمان جلوه گر می سازد . با ادامه مطالعات دامنه دار ، حتی موفق شدند تعداد ستارگان کهکشان را نیز به دست آورند . به این ترتیب که نخست یک نقطه آسمان را عکسبرداری کردند و با محاسبه دقیق و علمی بر روی تصویر بدست آمده توانستند تعداد ستارگان موجود در آن قسمت کهکشان را تعیین کنند . آن گاه قسمت های دیگر کهکشان را نیز ، با همان مقایسه محاسبه کردند و عدد ستارگان کهکشان راه شیری را که تقریبا در حدود یکصد هزار میلیون ستاره است به دست آمد .
نگارنده ، کتابی تالیف کرده ام که هم اکنون آماده چاپ است و در آن ، مباحثی درباره اسرار شگفتی های آسمان جمع آوری و مطرح شده است . فصلی از این کتاب درباره چگونگی درخشندگی ستارگان و میزان نور آن ها بحث می کند و از ستارگانی نام می برد که بعضی از آن ها صد برابر خورشید نور و درخشندگی دارند بعضی هزار برابر و حتی بعضی دیگر معادل یک میلیون برابر ! .. فصل دیگری از این کتاب درباره میزان حرارت ستارگان و قدرت تولید گرمای آن هاست . بخش دیگری نیز پیرامون سازمان و ساختمان ستارگان بحث می کند و درباره اینکه ستارگان چیستند و از چه موادی ساخته شده اند اطلاعات جامع و جالبی ارائه می دهد .
فصل دیگری هم درباره عمر ستارگان و این که پایان کار هر یک به کجا می کشد بحث کرده است . و سرانجام فصلی هم درباره مسائل مربوط به کهکشان که اکنون به طور خلاصه مورد بحث ماست ، تنظیم شده است . کتاب مورد بحث ، بعد از مطالعه بیش از یکصد جلد کتاب تحقیقی که حاوی آخرین اطلاعات علمی درباره اسرار آسمان و ستارگان و اجرام فلکی است ، جمع آوری و تالیف و نگاشته شده است و از طریق مباحث علمی انکار ناپذیر ، راه های هموار و روشنی به سوی خداشناسی گشوده است .
بهر حال باید دانست که تعداد یکصد هزار میلیون ستاره در کهکشان ، مورد اتفاق همه دانشمندان نیست زیرا بعضی از محققین احوال عالم ستارگان ، این تعداد را بسی بیش از این ها دانسته اند . عده ای از ستاره شناسان و دانشمندان علم هیئت و نجوم ، ستارگان کهکشان را بالغ بر یکصد و پنجاه هزار میلیون عدد ذکر کرده اند و حتی بعضی دیگر ، این تعداد را چهارصد میلیون ستاره – فقط در یک کهکشان – دانسته اند .
با آن که اختلاف دراین اعداد ، اختلاف جزئی و ساده ای نیست ولی آنچه مسلم است ، تعداد یکصد هزار میلیون ستاره در کهکشان به طور یقین از راه های علمی به اثبات رسیده است . منتهی مطلب مهم دیگری که باقیمانده است ، این است که کهکشان در جهان خلقت ، همین یکی که اروپایی ها آن را به نام « راه شیری » می شناسند نیست . بلکه تعداد کهکشان هایی که تا امروز در عالم افلاک شناسایی و کشف شده ، حداقل بالغ بر یکصد هزار میلیون کهکشان است .
این دو عدد وقتی در هم ضرب می شوند ، ستارگان تمام کهکشان ها البته با احتساب حداقل تعداد کهکشان ها و حداقل تعداد ستاره ها در هر کهکشان به دست می آید که خود بالغ بر ده هزار میلیارد و نمایش ریاضی آن با یک عدد و رقم « یک » و بیست و دو عدد « صفر » نوشته می شود . اینطور :
۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ و این رقم با آن که حداقل ستارگان کهکشان ها را نشان می دهد ، براستی رقم بسیار بسیار بزرگی است به طوری که اگر تمام مردم روی زمین – در صورتیکه عده آن ها را سه هزار میلیون به حساب آوریم – بخواهند ستارگان آسمان را بشمارند ، و اگر هر کدام در یک ثانیه موفق به شمردن ۱۰ ستاره شوند ، تنها در صورتی می توانند این کار را انجام دهند که هر کدام دست کم سی هزار سال عمر کنند و تمام مدت عمر را نیز مشغول شمارش ستارگان کهکشان ها باشند !
نکته قابل توجه و تعمق این است که تمام این ستارگان در این فضای بی پایان ، با نظم دقیق و محاسبه معینی واقع شده اند . به طوری که میلیاردها سال از خلقت آن ها می گذرد و در تمام این مدت ، با حرکت های مداوم و وقفه ناپذیری که داشته اند ، هرگز با هم برخورد و تصادمی پیدا نکرده اند . این خود ، دلیل آشکاری است بر آن که در خلقت این ستارگان ، سرعت معین و مشخصی برای هر یک در نظر گرفته شده ، فاصله های آن ها با یکدیگر محاسبه شده ، وزن و حجم هر کدام با دقت کامل مشخص شده ، طرز قرار گرفتن و وضعیت هر کدام نسبت به بقیه براساس محاسبات دقیق تعیین شده ، برای هر کدام مسیر و مدار گردش معینی در نظر گرفته شده ، و آفریننده آن ها در محخاسبات خود حتی یک سر سوزن اشتباه نکرده است و این تازه فقط یک نمونه از مصداق آیه قرآن کریم است که می فرماید : « و کل شی عنده بمقدار » : هر چیزی در نزد پروردگار جهان ، دارای نظم و محاسبه معینی است .
ادامه مطلب + دانلود...