جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

کتاب اجتماع درمان‌مدار: نظریه, مدل و روش جدیدترین رویکرد درمان اعتیاد

713

بازدید

کتاب اجتماع درمان‌مدار: نظریه, مدل و روش جدیدترین رویکرد درمان اعتیاد ۴٫۴۴/۵ (۸۸٫۸۹%) ۹ امتیازs

کتاب اجتماع درمان‌مدار: نظریه, مدل و روش جدیدترین رویکرد درمان اعتیاد

کتاب اجتماع درمان‌مدار: نظریه, مدل و روش جدیدترین رویکرد درمان اعتیادنویسنده :  
مترجم : ابراهیمی – علی‌اکبر 
محل نشر : اصفهان 
تاریخ نشر : ۱۳۸۲/۰۴/۲۳ 
رده دیویی : ۳۶۲.۲۹۱۸۶ 
قطع : وزیری 
جلد : شومیز 
تعداد صفحه : ۴۴۰ 
نوع اثر : ترجمه 
زبان کتاب : فارسی 
شماره کنگره : RC۴۸۹/د۹ف‌لا۳ 
نوبت چاپ : ۱ 
تیراژ : ۲۰۰۰ 
شابک : ۹۶۴-۶۳۲۹-۴۲-X 
 



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

کتاب اجتماع بی اجتماع: زندگی بر باد رفته

240

بازدید

کتاب اجتماع بی اجتماع: زندگی بر باد رفته

کتاب اجتماع بی اجتماع: زندگی بر باد رفتهنویسنده :  
محل نشر : اصفهان 
تاریخ نشر : ۱۳۸۳/۰۴/۱۶ 
رده دیویی : ۸fa۳.۶۲ 
قطع : رقعی 
جلد : شومیز 
تعداد صفحه : ۱۴۴ 
نوع اثر : تالیف 
زبان کتاب : فارسی 
شماره کنگره : PIR۸۲۰۱/گ۲ز۹ 
نوبت چاپ : ۱ 
تیراژ : ۲۰۰۰ 
شابک : ۹۶۴-۰۶-۲۲۴۳-۵ 
 
در این داستان, ‘شهناز’ خبرنگاری است که با انواع و اقسام خبرها رو به رو می‌شود. به تازگی خبر مرگ مرموز چند جوان او را سخت نگران کرده است. شهناز برادری به نام ‘رضا’ دارد که بی‌کار است. رضا خود نیز دوستان لاابالی زیادی دارد سرانجام او هم به طور مرموز کشته می‌شود. شهناز با جدیتی که از خود نشان می‌دهد سرانجام قاتل را ـ که یکی از دوستان رضا است ـ پیدا می‌کند.



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

استراتژی مدیریت

676

بازدید

خلاصه کتاب آناتومی جامعه
در رشته جامعه شناسی  یکی رسالت خاص که آن را از بقیه رشته ها متمایز می کند وجود دارد که آن تشخیص ظلمات و نور در رفتار جمعی  و نشان دادن قانونمندیهایی است که موجب هدایت یا گمراهی جمع وسیعی از انسانها می گردد . تکیه اصلی مباحث جامعه شناسی برد و مقوله فرد و جامعه است اما سیستم سومی که بر هردو اینجا تاثیر می گذارد نظام آفرینش است . پس ما سعی در حفظ یک نگرش سیستمی داریم . جزء نگری  ما به قضایا علت اصلی شکست ما در شناسایی آنهاست . نگرش سیستمی به مسائل که به صورت سوال (( برای چیست )) و ((برای کیست )) و (( نهایتا چه نتیجه ای دارد )) باعث گسترش نگرشمان می شود.
جامعه از یک عده افرادی تشکیل شده که برای ارضاء نیازهایشان با هم روابط اجتماعی دارند . طبق این تعریف انسانها برای برآوردن نیازهایشان به برقراری روابط می پردازند .
تمام رفتارهای اجتماعی حیوانات مبتنی غریزه است ودر انسان به علت شعور بالاتر ، هنجار ، فقر غریزه را جبران می کند . هنجار خود را از نیازهای فطری سرچشمه می گیرد بالاخص نیاز به روابط اجتماعی و نیاز به احترام، بنابراین نظام آفرینش کنترل و سلطله خود را از طریف نیازهای فطری بر روی انسان انجام می دهد. مازلو می گوید انسان ها دارای ۵ دسته نیازهای فطری هستند: ۱ – نیازهای جسمی ۲ – نیاز به ایمنی ۳ – نیاز به روابط اجتماعی و محبت و ۴ – نیاز به تایید و احترام ۵ – نیاز به خویشتن یابی. در بحث جامعه شناسی نیازهای گروه ۱ و ۳ و ۴ بیشتر مورد تاکید است. در رابطه با نیاز به روابط باید گفت که هیچ انسانی نمی تواند  تنها زندگی کند. هر چه انسان ها آرزو می کنند در رابطه با انسان های دیگر است. چیزهای خوب را برای کسب ارزش منزلت و احترام می خواهند. در رابطه با نیاز به احترام باید گفت انسان ها از توهین و توبیخ ناراحت و از تشویق خوشحال می شوند. این توهین و تشویق هم از جانب انسانهای دیگر می آید پس ارتباط نزدیکی با نیاز به رابطه دارد و البته هر دو اینها با نیازهای جسمی ارتباط دارند.
کنترل جوامع و انسانها از طریق نیاز آفرینی در انسانها و مجبور کردن نامحسوس آنها در جهت ارضا نیازهایی که سرمایه داران در آنها بوجود آورنده اند انجام می گیرد. پس از طریق تبلیغات، مسابقه ها و … نیاز به احترام و خود نمایی تحریک می شود تا انگیزه قوی برای تقاضا و خرید اجناسی که در واقع نمی خواسته اند بوجود آید.
هنجار: یک نوع قاعده، یک نوع شیوه رفتار اجتماعی و همچنین زندگی فردی است. هنجار در کلیه شئون زندگی وجود دارند و بسیار زیادند. آنها چند مشخصه دارند: ۱ – قاعده و استاندارد رفتار اجتماعی ۲ – رعایت کردن اکثریت ۳ – مجازات (رسمی و غیر رسمی) درصورت عدم رعایت.
هنجارها روابط اجتماعی را تنظیم می کنند و از آن طریق نظم اجتماعی بوجود می آید. نظم اجتماعی برای زندگی پیچیده انسان عاملی حیاتی است. حتی هنگامیکه فرد تنهاست و کسی او را کنترل و مجازات نمی کند، رفتارش بر اساس هنجارهعای آموخته شده خواهد بود. بدین ترتیب هنجارها برای انسانها به جای غریزه عمل می کنند، چه در مورد رفتار فردی و چه در مورد رفتار اجتماعی.
در کشورهای جهان سوم به علت شیفتگی نسبت به فرهنگهای غربی و تغییر ارزشها، تمایل به نفی هنجارهای سنتی وجود دارد. در حالیکه می بینیم هر جا که جامعه هنوز کارکردی دارد از هنجارهای سنتی سرچشمه می گیرد. هنجارها دارای نیروی فوق العاده هستند و انسانها توان مقابله با نیروی هنجار را ندارند (فشار هنجاری). جوامع غربی برای کنترل جامعه خود و یا جوامع دیگر بیشتر از فشار هنجاری استفاده می کند تا از طریق نیروهای انتظامی .
مجازات ناهنجاری یا بصورت رسمی (مادی یا بدنی) و یا غیر رسمی (پوزخند) می باشد.
تقسیم بندی هنجارها به عادات (آداب و رسوم) (قوانین و مقررات) بر اساس میزان آگاهی افراد یک جامعه از کارکرد و علت ناهنجارها است. عدم آگاهی از علل هنجارها (پیروی کورکورانه مردم و رفتار گله ای ) پیامدهای مضری برای جامعهه دارد و هر حاکمی می تواند آن را به مسیر دلخواه خود سوق دهد. این مساله در مورد هنجارهای مذهبی مشهودتر است و باعث شده روشنفکران که دلیلی برای این رفتار ها نمی بینند، از هنجارها زده شوند.
مهمترین عامل پیروی از هنجارها ترس و نگرانی از مجازات های بالاخص غیر رسمی است و مهترین عامل عدم پیروی از هنجارها بیرونی بودن و تحمیل آنها بر مردم است. علت اینکه چرا تصمیم گیرندگان جامعه کوشش نمی کنند، تا هنجارها را برای مردم درونی کنند، در نظام استبدادی نهفته است.
برای اجرای هر گونه نظم و برنامه ای (از جمله استراتژی ها) در جامعه ابتدا باید به هنجارهای درونی روی آورد. یعنی ابتدا هنجارها را با روش های تخصصی بطور مجاب کننده ای درونی نمود پس با استفاده از فشار هنجاری و مجازات های غیر رسمی (از سوی اعضاء جامعه) یک سیستم کنترل درونی بوجود آورد. نظام حکومتی نیز باید همزمان کنترل رسمی خود را اعمال نماید.
ارزشهای انسانها گاه از نیازهای جسمی آنها سرچشمه می گیرد. اما نفوذ هنجارها بر ارزشها قوی تر از نیازهای جسمی است. اغلب پیروی از هنجارها به یک ارزش مثبت تبدیل می شود. تبدیل یک پدیده به ارزش از طریق تبدیل آن به هنجار انجام می گیرد. پس فرآیند تغیر ارزشها در حادترین شکل خود آنست که چگونه می توان یک ارزش اجتماعی را از حالت هنجاری بیرون آورد و به جای آن یک ارزش دیگر را به هنجار تبدیل نمود.
در مبحث فرهنگ باید گفت که امروزه علاوه بر عناصر زبان، مذهب، آداب و رسوم و ارزشهای که عناصر اصلی فرهنگ تلقی می شده اند علم و هنرهای خاص، تکنولوژی و اقتصاد نیز اضافه شده اند. سرمایه فرهنگی تجربه ای است که از نسل های گذشته به ما انتقال می یابد و به ما می آموزد که چگونه مسائل را حل کنیم. نیازهای خود را بهتر ارضاء کنیم و بهتر زندگی کنیم.
یکی از بهترین روشهای حذف رقیب خنثی کردن او از طریق تغییر فرهنگ آن از تولید به مصرفی و تخریبی است، که این فرهنگ در قالب توسعه وارد جهان سوم می شود تا آنها را از حیطه رقابت اقتصادی و مذهبی حذف شوند. که این فرهنگ در قالب توسعه وارد جهان سوم می شود تا آنها از حیطه رقابت اقتصادی و مذهبی حذف شوند. هیچ چیز نمی تواند به اندازه نابرابری اجتماعی برای انسجام جامعه مضر باشد اگر سعی شود اکثر افراد یک جامعه از قشر متوسط باشند (که از اصول منطقی پیروی می کنند) بهترین اجتماع سیاسی شکل می گیرد. یک علت نابرابری را باید در میزان آگاهی مردم و وجود یا عدم وجود دموکراسی واقعی دید. اگر درک مردم از حقوقشان افزایش یابد قشر متوسط گسترش و نقش آن در تصمیم گیریهای سیاسی افزایش پیدا می کند (گسترش دموکراسی)
 
خلاصه کتاب ساختن برای ماندن
این کتاب بجای پرداختن به مسائل کلیشه ای و تکراری در مورد شرکتهای موفق مثل داشتن رهبران فرمند، آینده نگری یا داشتن آرمان های جذاب با توصیف شرکتهای آرمانی به مسائل بسیار بنیادی تر می پردازد. چرا که تمام این مسائل گذرا هستند اما این شرکتهای آرمانی هستند که به سبب بهره مندی از انواع چرخه تولید کالا و به یمن چند نسل رهبران فعال، مدتهای مدید دوام آورده و در رسته خود بهترین بهترین ها شده اند. آن ها نیز با شکست های سنگین مواجه شده اند اما از آن ها تجربه می گردند و با خصلت کش سانی خود را ترمیم می کنند کار آنها فقط منوط به افزایش بازگشت سرمایه در بلند مدت نیست بلکه آنها خود را با بافت جامعه در هم آمیخته اند طوریکه دنیا بدون آنکه چیزی کم دارد.
این کتاب بسیاری از افسانه های ما را به بی اعتبار می کند مثلاً اینکه رهبران فرمند و آرمانگرا لازمه شرکتهای آرمانی هستند چرا که با مطالعه تاریخچه این شرکتها در می یابیم که مدیران آنها بسیار با آن مختصات فاصله دارند. فکر آن ها ایجاد نهادی ماندگار بود نه آنکه خود رهبری کبیر شوند. آن ها در تلاش برای «ساختن ساعت» بودند نه «گفتن وقت».
داشتن فکر بکر یا داشتن جاذبه در رهبری چیزی در «حد گفتن وقت» است اما ساختن شرکتی که تا مدتها پس از رفتن آدمها بتوانند انواع کالا را تولید کند و در کار خود موفق باشد مثل «ساختن ساعت» است. مدیر شرکت آرمانی ساعتی می سازد که حتی بعد از مرگش امکان اعلام وقت باشد. داشنکده های مدیریت و بازرگانی در درسهایی مدیریت راهبردی و کارآفرینی بر اهیمت قاطع شروع کار با فکر بکر یا یک محصول برجسته تاکید می کنند اما بیشتر شرکتهای آرمانی چنین فکر و عملی نداشته اند. در واقع بین کامیابی اولیه شرکتها و تبدیل شدن آنها به شرکتهای آرمانی در مراحل بعدی رابط مثبت وجود ندارد. در دراز مدت برنده لاک پشت است نه خرگوش.
اساس کار سازندگان شرکت های موفق این است بخت و اقبال در گرو پشتکار و استقامت است. سازندگان آنها بسیار سمج و مقاوم بودند و با شعار «تسلیم هرگز» ادامه دادند. آنها معتقد بودند که باید آمادگی فداکردن فکر بکر را داشت یا در آن تجدید نظر کرد یا آن را کامل کرد.
برای راه اندازی موفیت آمیز یک شرکت آرمانی وجود یک چهره مشهور و روشی فرمندانه لازم نیس در تاریخچه شرکت های آرمانی رهبرانی هستند که از نظر خصائل فردی با رهبران مشهور و با جاذبه های آرمانی همسانی ندارند. تلاش برای تقلید از روش رهبران با جاذبه یعنی اتلاف انرژی بهتر است بجای رهبر واژه های معمار یا ساعت ساز را بکار برد.
شرکت آرمانی دنبال ایجاد تعادل بین آرمانگرایی و سود آوری نیست دنبال این است که هم کاملا آرمان گرا باشد و هم کاملا سود آور. دنبال ایجاد ساده بین حفظ اصول و تغییر و تحرک نیست بلکه هر دو را در حداکثر آن می خواهد. شرکت آن در صدد در هم آمیختن سیاه و سفید (ین و یانگ) نیست، دنبال آن است که بطور متمایز هم سیاه را داشته باشد و هم سفید را و هر دو را با هم. و همیشه به عقل خود جور در نمی آید؟ آری حتما اما همانطور که اسکات فیتز جرالد گفت: نماد هوش سرشار توانایی حفظ دو اندیشه متضاد در ذهن و در یک زمان است به شرط آنکه قدرت عمل محفوظ بماند و این هنر شرکت های آرمانی است. سود آوری شرط لازم برای بقاء و ابزار رسیدن به هدفهای والاتر است. اما در بسیاری از شرکت های آرمانی هدف غایی محسوب نمی شود. سود مانند اکسیژن، غذا خوردن در موجود زنده اصل زندگانی نیست اما بی آن زندگانی نیست.
دلبستگی به هدفهای بلند پروازانه و گاه خطرناک و چالش با آنها راهی است که شرکت های آرمانی طی می کند.
هدفهای بلند پروازانه، همه افراد را در بر می گیرد و به کار وا می دارد قابل لمس، نیرو بخش و کاملا متمرکز بر یک موضوع خاص است. هدفی که با کمترین توضیح به آسانی از طرف کارکنان درک می شود. هدف جسورانی مثل رفتن به کره ماه یا قله کنوه هدف است نه بیانیه. انتخاب هدفهای بلندپروازنی شرکت را در وضعیتی قرار می دهد که با عقل منافات دارد. باید تعهد عمیق به هدف وجود داشته باشد و گرنه بلند پروازانه نیست.


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

زن در فرهنگ غرب۲

473

بازدید

زن در فرهنگ غرب۲ ۱٫۵۰/۵ (۳۰٫۰۰%) ۲ امتیازs
تاثیر اسلام بر موقعیت زن
کتاب: ترجمه تفسیر المیزان جلد ۲ صفحه ۴۰۵
سراسر دنیا عقائدى را که شرح دادیم، همچنان در باره زن داشت، و رفتارهائى که گفتیم معمول مى‏داشت، و زن را در شکنجه‏گاه ذلت و پستى زندانى کرده بود، بطورى که ضعف و ذلت، یک طبیعت ثانوى براى زن شده و گوشت و استخوانش با این طبیعت مى‏روئید، و با این طبیعت‏به دنیا مى‏آمد و مى‏مرد، و کلمات زن و ضعف و خوارى و پستى نه تنها در نظر مردان، بلکه در نظر خود زنان نیز مثل واژه‏هاى مترادف و چون انسان و بشر شده بود، با اینکه در معانى متفاوتى وضع شده بودند، و این خود امرى عجیب است، که چگونه در اثر تلقین و شستشوى مغزى فهم آدمى واژگونه و معکوس مى‏گردد، و تو خواننده عزیز اگر به فرهنگ محلى امت‏ها مراجعه کنى، هیچ امتى را نخواهى یافت، نه امتهاى وحشى و نه امتهاى متمدن که مثل‏هائى سارى و جارى در باره ضعف زنان و خوارى آنان، در آن فرهنگ وجود نداشته باشد، بلکه به هر یک از این فرهنگ‏ها مراجعه کنى، خواهى دید که با همه اختلافاتى که در اصل زبان و سیاق‏ها و لحن‏هاى آن هست، انواعى از استفاده و کنایه و تشبیه مربوط به کلمه “زن”خواهى یافت، و خواهى دید که مرد ترسو و یا ضعیف و یا بى عرضه و یا خوارى طلب و یا ذلت پذیر و یا تن به ذلت ده را زن مى‏نامند، مثل این شعر عرب که مى‏گوید:
و ما ادرى و لیت اخال ادرى اقوم آل حصن ام نساء
نمى‏دانم و ایکاش مى‏دانستم که آل حصن مردانند و یا زنان، و صدها هزار از اینگونه مثلهاى شعرى و نثرى را در هر لغتى خواهى یافت.
و این به تنهائى براى اهل تحقیق کافى است که بفهمد جامعه بشرى قبل از اسلام چه طرز تفکرى در باره زن داشته است، و دیگر حاجت ندارد به اینکه سیره‏نویسان و کتب تاریخى فصل جداگانه و یا کتابى مختص به دادن آمارى از عقائد امتها و ملتها در مورد زنان نوشته باشند، براى اینکه خصال روحى و جهات وجودى هر امت و ملتى در لغت و آداب آن امت و ملت تجلى مى‏کند.
و در هیچ تاریخ و نوشته‏اى قدیمى چیزى که حکایت از احترام و اعتنا بشان زن کند، نخواهى یافت، مگر مختصرى در تورات و در وصایاى عیسى بن مریم ع که باید به زنان مهربانى کرد و تسهیلاتى براى آنان فراهم نمود.
و اما اسلام یعنى آن دینى که قرآن براى تاسیس آن نازل گردیده، در حق زن نظریه‏اى ابداع کرده که از روزى که جنس بشر پا به عرضه دنیا گذاشت تا آن روز چنین طرز تفکرى در مورد زن نداشت، اسلام در این نظریه خود، با تمام مردم جهان در افتاد، و زن را آنطور که هست و بر آن اساسى که آفریده شده، به جهان معرفى کرد، اساسى که به دست‏بشر منهدم شده و آثارش نیز محو گشته بود.
اسلام عقائد و آرائى که مردم در باره زن داشتند و رفتارى که عملا با زن مى‏کردند را بى اعتبار نموده و خط بطلان بر آنها کشید.
زن در تاریخ
تاریخ زندگى زن‏ها در بعد مظلومیت ، سه دوره مشخص را طى کرده است؛ البته ادوار فرعى نیز دارد ، ولى سه حالت مشخص در زندگى خانم‏ها دیده مى‏شود که جامعه‏شناسان و مورخان روى آنها بیش‏تر تکیه کرده‏اند. بدترین دوره‏اش ، زمان‏هایى است که در میان ملل وحشى و غیر متمدن بود ؛ که از لحاظ زمانى یکه دوره مشخص نیست و ممکن است تا این اواخر هم در بعضى از نقاط جهان چنین حالتى وجود داشته و شاید الان هم در گوشه‏اى از جهان باشد، اما به این جهت یک دوره حساب مى‏شود که زن بعنوان شى‏ء و کالا، یعنى قبل از حیوان ، مطرح است و ارزش زن براى این‏گونه جوامع در حکم یک کالاست. زن ،کالاى سرگردان و سرمایه بازرگانان و در بازار داد و ستد، وسیله نیل به هدف پست زور مردان است. بدین جهت عدّه‏اى که تعصب داشته، دختران را زنده به گور مى‏کردند که سبب ننگ آنها نشود . در معابد کلیساها، زن آبستن را زنده سر مى‏بریدند و خونش را به قربانگاه مى‏پاشیدند و سرش را تقدیم به پیشگاه معبودِ ساخته و پرداخته خود تقدیم مى‏داشتند. براى فراوانى آب، دوشیزگان را مرتب به زیور مى‏آراستند و در رودخانه غرق مى‏کردند. در جنگ ، زن جزء غارت و غنیمت بود . اقوام وحشى ، زنان هم را مى‏دزدیدند.
دوره‏اى که یک مقدار وضع خانم‏ها بهتر مى‏شود، دوره‏اى است که زن در حد حیوان و به عنوان یک موجود زنده، البته با ارزش در حد حیوانات ، مورد توجه بوده است.
در قدیم ،مردان جز جمالِ ظاهرى زن را نمى‏دیدند و نمى‏خواستند به خصایص فطرى و معنوى زن توجه داشته باشند یا غافل از این بودند. که زن مى‏تواند بزرگ‏ترین مربى انسانى باشد. دوره‏هاى ما قبل تاریخ ،از لحاظ وضع زندگانى انسان و اصول زناشویى هنوز مورد تحقیق و بررسى کامل واقع نشده است آن چه مى‏توان از رسوم قبایل وحشى که در حال حاضر در نقاط دور افتاده و محافل آفریقا و آمریکا و به دست آورد، این است که ازدواج در آغاز به قهر و غلبه صورت مى‏گرفته و این روش مانند شکار براى لذت بخشى بوده است. زنها نیز خود این سنت را پسندیدند صیاد را به دنبال خود مى‏کشانیدند و از راه شهوات نفسانى، راه را براى غلبه مردان باز کرده، و خود را در دام و چنگال آنان مى‏انداختند. دختران و زنانى که نصیب شکارچیان نمى‏شدند و مورد دستبرد واقع نمى‏شدند، ارزش نداشتند.
در دوره دیگرى زن ، یک انسان مهجور و تحت قیمومیت و ولایت مرد است که استقلال انسانیش را به کلى از دست مى‏دهد و به عنوان یک انسان ، فاقد اختیارات در جامعه ، زندگى مى‏کند .
این سه مرحله، سه حالت و سه دوره از زندگى زن جزء بدترین دوران‏هاست.


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

زن در فرهنگ غرب۱

599

بازدید

سرّ این که جهان غرب در خصوص این امر نیز فرهنگ منحط غلطى دارد و متأسفانه برخى افراد که از فرهنگى غنى و قوى اسلام بى‏اطلاعند، گوش به تبلیغات سوء آنان مى‏دهند، این است که انسان‏شناسى آن‏ها همانند جهان‏بینى آن‏ها است به عبارت دیگر،در انسان‏شناسى آن‏ها فرع بر جهان‏بینى آنان است و جهان‏بینى آن‏ها است در حد «مَا هِیَ إِلاَّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا الاَّ الدَّهْرُ»(1) است، چون جهاد را در نشئه طبیعت خلاصه مى‏کنند، و از ماوراى طبیعت سهمى ندارند. انسان را نیز در قلمرو طبیعت خلاصه مى‏کنند و صرفا تن‏شناسند، نه انسان‏شناس.
کسى که به انسان‏شناسى از دیدگاه جهان‏شناسى مادى مى‏نگرد، هرگز در جهان سیر عمودى ندارد و نمى‏داند که مبدأ و متناهى سیر زندگى انسان چیست. او براى انسان مقامى برتر از آن چه که در نشئه طبیعت است قائل نیست و مسائلى از قبیل فرشته، ملک و وحى براى او مفهوم ندارد.»

آزادى زن و حقوق بشر
شکى نیست که اسلام در راه آزاد کردن زن از قید اسارت و استقلال دادن به او در اراده و عمل، پیش‏قدم است و غربى‏ها در این امر از اسلام تقلید نموده‏اند.
«قبل از گسترش نظام تابناک اسلام، زن در جهان، به خصوص در سرزمین اروپا، موجودى بى‏ارزش بود و در قاموس آمارگران بشریت، با هیچ طبقه‏اى سرشمارى و آمارگیرى نمى‏شد.
دانشمندان و فلاسفه آن روز مى‏گفتند: آیا در نهاد این اعجوبه هستى روح و روانى وجود دارد یا نه؟ و اگر داشته، روح انسانى است یا حیوانى؟ و به فرض آن که روح انسانى است، وضع اجتماعى آن در برابر مردان، آیا مانند بردگان است یا کمى بهتر از آن؟! و خلاصه، در مورد زنان مى‏گفتند: زن، گوىِ بازى بازى‏کنان شهوت، و کالاى کامرانى هوسبازان است؛ زن باید تسکین‏بخش درد مرد و سبب خالى کرن کیسه شهوت او باشد و در تمام مراحل زندگى، همچون سایه پیرو مرد قرار گیرد.»
در قرن بیستم میلادى ، براى اولین بار در غرب ، حقوق زن در برابر حقوق مرد عنوان شد.
انگلستان که قدیمى‏ترین کشور دمکراسى به شمار مى‏رود، فقط در اوائل قرن بیستم میلادى ، براى زن و مرد حقوق مساوى قائل شد.
«در ایالات متحده آمریکا با آن که در قرن هیجده ضمن اعلام استقلال، به حقوق عمومى بشر اعتراف کرده بودند، در سال ۱۹۲۰ میلادى قانون تساوى زن و مرد را در حقوق سیاسى تصویب کردند. همچنین فرانسه در قرن بیست تسلیم این امر شد.

از این رو، براى اولین بار در اعلامیه جهانى حقوق بشر، که پس از جنگ جهانى دوم از طرف سازمان ملل متحد منتشر شد، در مقدمه آن قید شد:
«از آن‏جا که مردم ملل متحد ایمان خود را به حقوق بشر و مقام و ارزش فرد انسانى و تساوى حقوق مرد و زن مجددا در منشور اعلام کرده‏اند.»
پیشگامان این نهضت، آزادى و تساوى حقوق او را با مرد مکمل و متمم نهضت حقوق بشر که از قرن هفدهم عنوان شده بود، دانستند و مدعى شدند که بدون تأمین و آزادى زن و تساوى حقوق او را با مرد سخن از آزادى زن و عدم تساوى حقوق او با مرد است و با تأمین این جهت، مشکلات خانوادگى یک‏جا حل مى‏شود.
حقوق بشر از دیدگاه غرب درباره خانواده، به طور کلى درباره حقوق زن بر مبناى آزادى‏هایى استوار شده است که به هیچ وجه نمى‏توان گفت آن آزادى‏ها بر مبناى امور طبیعى و منطقى بنا شده است؛ زیرا اولاً، اگر آن آزادى‏ها منطقى و طبیعى بود، نمى‏بایست نظام خانوادگى جوامع غرب و حتى جوامعى از مشرق زمین و مسلمانان که کورکورانه و از روى تقلید یا به وسیله جاه‏طلبى‏هاى حکومت‏هاى خودباخته‏شان به آن شکل درآمده‏اند به چنین وضع اسفبارى مبتلا گردند و انواع ناراحتى‏هاى جسمانى روانى و سقط جنین‏ها و بى‏هویتى‏ها ایجاد گردد.
ثانیا، حقوق بشر از دیدگاه غرب که نویسندگان مى‏بایست قدرى از علوم انسانى مطلع باشند، متأسفانه تفاوتى بین مساوات و عدالت را در نظام حقوقى خود رعایت نکرده‏اند. آنان به جاى این که عدالت را مطرح کنند و عدالت را مبناى حقوق قرار دهند مساوات را جایگزین کرده‏اند.
آن مساواتى که آنان منظور کرده‏اند بانظر به وضع بیولوژى و فیزیولوژى و روانى بین دو صنف زن و مرد وجود ندارد. اگر فرهنگ غرب که ریشه اساسى حقوق بشر غرب را تشکیل مى‏دهد، این حقیقت را باور داشت که قانون باید بر مبناى واقعیت باشد و نه شهوترانى‏ها و سودجویى‏ها و لجاجت‏ها و خودخواهى‏ها، عدالت را در این مورد مى‏پذیرفت نه مساوات بى اساس را و گرنه هیچ منطق قابل دفاعى نمى‏تواند او را از این خلاف محسوس برهاند»
این نهضت در عین این که یک سلسله بدبختى‏ها را از زن گرفته، بدبختى‏ها و بیچارگى‏هاى دیگرى براى او و براى جامعه بشریت به ارمغان آورد.
«زن غربى تا اوایل قرن بیستم از ساده‏ترین و پیش پا افتاده‏ترین حقوق محروم بوده است و تنها در اویل قرن بیست بود که مردم مغرب زمین به فکر جبران مافات افتادند و چون این نهضت دنباله نهضت‏هاى دیگر در زمینه «تساوى» و «آزادى» بود، همه معجزه‏ها را از معنى این دو کلمه خواستند، غافل از این که تساوى و آزادى مربوط است به رابطه بشرها با یکدیگر از آن جهت که بشرند و به قول طلاب، تساوى و آزادى حق انسان بما هو انسان است. زن از آن جهت که انسان است ، مانند هر انسان دیگر آزاد آفریده شده است و از حقوق مساوى بهره‏مند است، ولى زن انسانى است که با چگونگى‏هاى خاص و مرد انسانى است با چگونگى‏هاى دیگر؛ زن و مرد در انسانیت «برابرند، ولى دو گونه انسانند و بادو گونه خصلت‏ها و دو گونه روان شناسى، و این اختلاف ناشى از عوامل جغرافیایى و یا تاریخى نیست، بلکه طرح آن در متن آفرینش ریخته شده. طبیعت از این دو گونگى‏ها هدف داشته است و هر گونه عملى بر ضد طبیعت و فطرت عوارضى نامطلوبى به بار مى‏آورد»

این بود تاریخچه مختصرى از نهضت حقوق بشر در اروپا. چنان که مى‏دانیم همه موارد اعلامیه‏هاى حقوق بشر که براى اروپائیان تازگى دارد، چهارده قرن پیش در اسلام پیش بینى شده و بعضى از دانشمندان عرب و ایران آن‏ها را با مقایسه به این اعلامیه‏ها در کتاب‏هاى خود آورده‏اند؛ البته اختلافاتى در بعضى قسمت‏ها میان آن چه در این اعلامیه آمده با آن چه اسلام آورده وجود دارد و این خود بحث دلکش و شیرینى است؛ از آن جمله است مسئله حقوق زن و مرد که اسلام تساوى را مى‏پذیرد اما تشابه و وحدتِ یکنواخت را در زمینه حقوق زن و مرد نمى‏پذیرد؛
 
تفسیر غلط از آزادى
از جمله بلاهایى که دامنگیر جوامع غربى شد و این بلا تا به امروز هم دامنگیر آنها و کشورهاى پیرو و وابسته به آن‏هااست ، تفسیر غلطى بود که خواسته یا ناخواسته از مفهوم آزادى کردند.
روزگارى بر زن گذشته که چون کالا توسط پدر و شوهر و یا مردان دیگر در بازارها به فروش مى‏رسید. زمانى دیگر به علّتِ مرگ شوهر به همراه او زنده به گور مى‏شد و در عصر دیگر براى او هیچ شخصیت و حقوقى قائل نبوده‏اند و زمانى حق ارث نداشته و زمانى نیز از دادن رأى و شرکت در انتخابات محروم بوده است. در واقع ، حق انتخاب سرنوشت و نوع زندگى خود را نداشته است. این تحقیرها از یک سو و سخت‏گیرى‏هاى بى مورد کلیسا درباره ازدوج از سوى دیگر، موجب شد که زمانى که قدرت کلیساها کاهش یافت همه فشارها و تفریط‏ها به انفجار و افراط جنون‏آمیز مبدل شد.
یکى از نویسندگان مى‏گوید:
«غرب با مبارزه همه جانبه از نظر فلسفى، فکرى ، اجتماعى و تولیدى، و از نظر تمدن و فرهنگ با مذهب قرون وسطایى کلیسا یعنى مذهب کاتولیک‏هاى حاکم در غرب، خود به خود با همه قیدها و حدود و ارزش‏هاى اخلاقى، فکرى و اعتقادى که کلیسا به نام دین از آنها دفاع و حمایت مى‏کرد درافتاد و آن‏ها را نابود مى‏کرد و ناگهان مسأله آزادى جنسى مطرح شد.»
چنین بود که دیگر راه براى زنان باز شده بود و آنها مى‏توانستد گذشته حقارت‏آمیز خود را جبران کنند. لذا براى کسب حیثیت و مرتبت اجتماعى، وارد یک مسابقه بزرگ با مردان شدند و براى پیروزى و سبقت بر مردان از جاذبه‏هاى جنسى خود به عنوان یک سلاح استفاده کردند.
«اخلاق جنسى را تابو مى‏خواند و در روان‏شناسى خود، مبناى تحرکات انسان را در همه دوران‏هاى زندگى، «غریزه جنسى» معرفى مى‏کند و ایجاد مانع در برابر آن را به هر شکلى ممکن، مردود شمرده و عامل بیمارى‏هاى روانى مى‏داند»
اشتباه فروید و امثال او در این است که پنداشته‏اند تنها راه آرام کردن غرایز، ارضاء و اشباع بى‏حد و حصرآن‏ها است. «اینها فقط متوجه محدودیت‏ها و ممنوعیت‏ها و عواقب سوء آن‏ها شده‏اند و مدعى هستند که قید و ممنوعیت، غریزه را عصى و منحرف و سرکش و ناآرام مى‏سازد. طرحشان این است که براى ایجاد آرامش این غریزه باید به آن آزادى مطلق داد، آن‏هم بدین معنى که زن اجازه هر جلوه‏گرى و به مرد اجازه هر تماسى داده شود.این‏ها چون یک طرف قضیه را خوانده‏اند، توجه نکرده‏اند که همان طور که محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سرکوب و تولید عقده مى‏کند؛ رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهیجات در آوردن؛ آن را دیوانه مى‏سازد و چون این امکان وجود ندارد که هر خواسته‏اى براى هر فردى برآورده شود، بلکه امکان ندارد همه خواسته‏هاى بى‏پایان یک فرد برآورده شود، غریزه بدتر سرکوب مى‏شود و عقده روحى به وجود مى‏آید.
هدف آزادى در غرب
هدف اول: استفاده از زن به عنوان کارگر ارزان قیمت
در قرن نوزدهم، «چون صاحبان کارخانه ‏هاى بزرگ دیدند که حقوق کارگران افزوده شده و اگر بخواهند تنها از مرد به عنوان کارگر استفاده کنند مسئله عرضه و تقاضا سبب مى‏شود که تقاضاى کارگر، کم و عرضه از طرف کارخانه، بیش‏تر شود و اگر کارى کنند که زن‏ها هم وارد جامعه شوند و از زن همه به عنوان کارگر بتوان استفاده کرد، قهرا تعداد کارگران افزوده مى‏گردد و قهرا بازار کار شکسته مى‏شود و با حقوق ناچیزترى از کارگر زن و مرد استفاده مى‏کنند. یک انگیزه اقتصادى سبب شد که تلاش کنند زن هم وارد جامعه و قشر کارگر شوند»



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...



هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi