جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

سوء رفتار با کودک ۳

741

بازدید

سوء رفتار با کودک ۳ ۳٫۴۴/۵ (۶۸٫۸۹%) ۹ امتیازs
این خطاست که والدین تقصیر بزهکاری یا دشواری رفتار فرزندان خود را تنها به حساب شرارت شان گذارده و یا دیگران را در این رابطه مقصر بدانند ، به نظر ما بی برنامگی خود را در تربیت کودک عامل موثر ذکر نمایند . آری ، از نظر ما محیط خانواده میتواند بهترین و یا بدترین محیط باشد هم زمینه ساز رشد باشد هم عامل انحطاط
۴_ نوع روابط خانواده : نوع روابط پدران ومادران با یکدیگر و طرز برخورد وموضع گیری ها در قبال کودک خود میتواند از عوامل لغزش و سقوط بحساب آید . تحقیقات روانپزشکان درباره روحیات و رفتار افراد متعادل و نابهنجار نشان داده است که اغلب خشونت ها ، عصبیت ها ، تندمزاجی ها و حتی اختلالات و ابتلاآت روانی کودکان و نوجوانان بعلت وجود خانواده نابسامان آنها بوده است .
عالمی اظهار داشته است اغلب منحرفان و لغزشکاران بجای اینکه پسیکوپات باشند ، سوسیوپات هستند ، بعبارت دیگر به جای اینکه از بیماری و اختلالات روانی رنج ببرند از زمینه ای اجتماعی و جریاناتی که ریشه در جمع و رابطه دارند رنج میبرند . این امر مخصوصا زمانی صادق تر است که کودک در سالهای اولیه تجارب و حیات خود در خانواده باشد و از روابط نادرست و حتی بدآموز متاثر گردد ، حتی همسری والدین که بعدا در این رابطه بیشتر بحث خواهیم کرد .
۵_ فساد و آلودگی والدین : درهمه جای جهان مردان و زنانی داریم که از راههای ناشرافتمندانه و انحراف آلود به زندگی ، و بهتر بگوئیم به دوای زندگی سرگرمند . پدران و مادرانی داریم که دزدند ، جانی اند ، معتادند ، دچار آلودگی های غریزی اند ، خود فساد میکنند وحتی برخی از آنان فرزندان خود را به فساد میکشانند ، ما از این خانواده چه انتظاری میتوانیم داشته باشیم . آیا منتظریم که آنان فرزندانی چون گل و عطر و میوه به جامعه تحویل دهند ؟ آیا انتظار داریم که آنان زمینه های سالم و استواری برای کودکان پدید آورند و فرزندانی درست و ارزنده بپرورانند؟
آری ، اگر محیط تربیت محیطی ناسالم و جنائی باشد ، اگر در خانواده ای رفتاری ضد اجتماعی وجود داشته باشد انتظار داشتن نسلی سالم و پرورده انتظاری بیهوده است ، تحقیقات پژوهشگران ایتالیائی نشان داده است افرادی که از والدین فاسد و آلوده بار آمده اند سر از فساد در آورده اند . اصولا هر طفلی آئینه محیط خانوادگی خویش است . اگر الگوی آنها افرادی سالم باشند کودک هم آنچنان است و اگر فاسد باشند طفل بر هماان اساس پرورده خواهد شد . داستان فساد و معصیت والدین ، تقلب و دروغ آنان ، امری نیست که بسادگی قابل گذشت باشد .
۶_ اثر اعضای خانواده : ما تا به حال بحث در خانواده داشته و در آن از پدر ومادر سخن گفته ایم ، از والدین فاسد و فاقد اخلاق اسلامی بحث کرده ایم . ولی از این امر غافل نیستیم که در زمینه سازی شرافت یا انحراف کودکان دیگر اعضای خانواده نیز موثرند مثل برادر و خواهر ارشد ، پدر بزرگ و مادر بزرگ ، عمو و عمه و دائی و خاله ، مستخدم و  نوکر و کلفت و راننده و اصولا هر کسی که در محیط خانواده زندگی میکند و با کودک مانوس و در معاشرت است .
در مواردی ضرر و صدمه روحی وارده بر کودک از سوی اینان است که والدین کاملا در آن بی خبر و غافلند . نقش سازندگی یا ویرانی بنای اخلاقی کودک توسط اطرافیان و در مواردی جبر فکری وروانی کودک به همانندی آنان امری نیست که از نظرها دور و غافل بماند . بخصوص که در سالهای اول زندگی کودک روابط بیشماری بین کودک با برادران و خواهران برقرار میشود و در هم میآمیزد و ویژگی اخلاقی و مشی معینی را سبب میشود .
فصل ۴- اهمیت سالهای اولیه زندگی
فرزند در خانواده
کودک عنصر اصلی خوشبختی زوجین و موجب احساس سعادت آنها و نیز سبب دوام و ثبات خانواده است و هم موجبی است برای جلوگیری از درهم پاشیدگی خانواده و متارکه و طلاق ها . چه بسیارند کانونهائی که در شرف تزلزل و ازهم پاشیدگی هستند ولی زن و مرد تنها بخاطر کودک یا کودکان خود باصطلاح دندان بر جگر گذاشته و آشفتگی ها را تحمل میکنند و بانتظار گشوده شدن روزنه های امید هستند . بر این اساس فرزند میتواند عامل معنی دار شدن ازدواج و سبب شدت پیوند زن و شوهر شود گو اینکه بر اساس تجارب گاهی وجود فرزند سبب پیدایش بسیاری ازدرگیری هاست .
اما نکته ای که در این بحث قابل ذکر است این است که طفل موجودی زنده و در حال رشد است و نمیتواند بطور مستقل به زندگی ادامه داده و به رفع نیازهایش بپردازد . خداوند پیش از ولادت او محبتش را در دل پدر ومادر افکنده و آنها را چون دو خدمتگزار راستین به حمایت و به نگهبانی او واداشته است.
فرمان اسلام این است که کودک تحت حمایت و سرپرستی والدین زندگی کرده به رشد و ارتقایش ادامه دهد . پدران ومادران تا ۲۱ سال وظیفه مراقبت دائم از فرزند و حمایت از رشد و تکامل او دارند . ولی در طول این مدت نسبتا طولانی تکیه به ۷ سال اول بیشتر است از آن بابت که این مرحله از مهمترین دوران زندگی کودک و از مراحل شکل پذیری و تکون شخصیت است . البته این دوره نیز به مراحل ریزتری تقسیم میشود و در هر مرحله نوعی تصمیم گیری خاص وظیفه است .
اهمیت دوران کودکی :
گفتیم که دوران کودکی دوران شکل پذیری و تکون شخصیت است . پایه هائی که در این مرحله از زندگی برای کودک گذرانده می شود میتواند بنائی از انسانیت و اخلاق بسازد که تا ثریا کج میرود و یا هم چنان راست و استوار کودک را به سر منزل مقصود می رساند .
این دوره از حیات مخصوصا ۷ سال اول و به ویژه پنجسال اول زندگی دورانی سرنوشت ساز است زیرا بر اساس تعبیرات اسلامی آموزش های آن کالنقش فی الحجر است ، تعلیمات آن چون روح در جان و کالبد و خون کود ک میدود ، شکل دادن شخصیت او چون کار حجاری ومجسمه سازی است . ذهن کودک را چون لوحه ای سفید در نظر گرفته اند که فقط قلم تجربه والدین بر روی آن چیزی مینگارد و او با وسایل و ابزاری پرورش مییابد که شما در اختیارش میگذارید . ر یشه بسیاری از اعمال خیر و یا شقاوت آمیز فرد مربوط به دوران کودکی و ناشی از بدآموزی ها ، سهل انگاری ها و موضع گیری های غلط والدین است . مشاجرات و ناسازگاری والدین در این مرحله ، درگیری ها و اختلافات بدرفتاری ها ، جدائی های آنان برای کودک درس آموز است .
سالهای اولیه زندگی از مهمترین دوران ها و اثر آن تا پایان عمر است ، مفاهیم اولیه زندگی ، اطلاعات و معلومات کودک در این دوره ، همانند بذرهائی هستند که در ذهن کودک کاشته شده و بعدها به صورت نهال در آمده و رشد میکند و میوه و ثمره ای تلخ یا شیرین از خود بر جای میگذارد و این ها همه در شکل گیری زندگی طفل و تعیین سرنوشت او موثر است .

سالهای اولیه زندگی مهمترین دوره و مرحله برای پرورش استعداد شرافت و یا بزهکاری است . تمام صفات و عاداتی که در این مرحله اخذ میشوند همانهائی هستند که در بزرگسالی مورد استفاده قرار میگیرند و سلامت یا انحراف دوران طفولیت مقدمه ای برای دوران بزرگسالی است بویژه در آنچه که به عواطف او مربوط میشود .
ضرورت تربیت
بر این اساس ضروری است به امر تربیت کودک هر چه زودتر اقدام گردد . آغاز تربیت او را اگر از سالهای قبل تکون و تشکیل جنین بحساب نیاوریم لا اقل باید در مرحله جنینی به آن توجه کنیم . و اگر باز هم والدین کودک در آن مرحله به کودک توجه نکرده اند حتما باید از همان آغاز تولد بدان توجه نمایند .
کودک خود از همان روزهای اول زندگی از راه نگاه کردن ، شنیدن ، لمس کردن بسیاری از مسائل موردنیاز را میآموزد و یا از افراد تقلید میکند . خود در این رابطه به جنب و جوش دهی اوکافی نیستند . کودک باید تحت هدایت و ارشاد ، آموزش و جهت دهی والدین باشد زیرا که تربیت امری هدفدار و اندیشیده است .
توجه به تربیت کودک باید در خردسالی باشد زیرا در این دوره کودک بیش از دیگر دوره ها به محرهای طبیعی و فرصت لازم برای یادگیری و کاوش و بازی نیاز دارد، اولا بداند که چگونه خود را با دیگران هماهنگ سازد و ثانیا آگاه باشد به چه طریق میتواند با مشکلات روبرو شده و آنها را حل نماید .  این توجه در تربیت ضروری است از آن جهت که اولا اساس رفتار در دوران کودکی نهاده میشود و ثانیا در بزرگسالی مواجه با دشواری ها و مشکلاتی در این راه نخواهند بود . لقمان حکیم در این رابطه میگوید : یا بنی ان تادبت صغیرا انتفعت به کبیرا در خردسالی ادب بیاموزی در بزرگسالی از آن بهره مند خواهی شد .
آموزش های لازم در این مرحله
اینکه کودک در این مرحله چه چیزهائی باید بیاموزد پاسخ این است همه چیزهائی که به نحوی برای زندگی حال و آینده اومفید و در سازندگی و رشد او موثر است و این امر شامل آموزشهای مربوط به شناخت اشیاء و پدیده ها ، آگاهی از آداب و رسوم مربوط به معاشرت ها وموضع گیریها ، و آمد و شدها ، زمینه هائی برای کسب استقلال در خواب و استراحت و لباس پوشیدن ، تعالیم مذهبی ، زمینه هائی برای دفاع از خود و حیثیت خود و …
این آموزش ها صورت رسمی و قانونی ندارند و اگر اهمالی در آموزش پدید آید کودک شما مورد بازخواست وتنبیه و تشدد نیست . هم چنین میزان آموزش ها باید به حدی باشد که برای کودک خستگی و خوردگی پدید نیاورد و بر رنج فکری او نیفزاید و لی باید بصورت مستمر ، در قالب داستانها، بازی ها و معاشرتها باشدوا ین خود شیوه ای است با ارزش بدون اینکه سبب رنج و خستگی شود .  در سنین اولیه آموزش های اخلاقی و ایجاد عادات مناسب اخلاقی فوق العاده موثر است . طفل باید در فضائی رشد کند که اولا بر مهر و گرمی استوار باشد و ثانیا شرایط استعدادی و روانی و عاطفی کودک در آن ملحوظ و موردنظر باشد . در کل فراموش نکنیم که پستی ها ، رذالت ها ، شرافت ها و کرامت ها از خانواده ها منشاء میگیرند و این امر در سنین اولیه رشد و زندگی کودک بسیار موثر است .
آثار محرومیت ها و بدآموزی ها
طبع کودک حساس و روان او زودرنج است . او نمیتواند معنی ندارم و نمیدانم را بفهمد. خواسته هایش را بگونه ای برآورده میخواهد . یا نباید چشم او چیزی جاذب را ببیند و یا اگر دید آن را بدست آورد . بدین نظر نارسائی ها و محرومیت هائی که برای کودک در سالهای اولیه پدید میآید در ذهن و روحش اثر گذارده و بسادگی قابل جبران نخواهد بود .
این امر درباره همه کودکان صادق است مخصوصا آها که نازپرورده و برخوردار از حمایت عاطفی شدید والدین و اطرافیان خود بوده اند  چنین کودکانی اگر دچار محرومیت شوند گمان خواهند کرد که بر آنها ظلم و ستم روا داشته شده وحق شان ادا نشده است بهمین نظر عقده شان بیشتر و انتقام شان در موارد قدرتمندی و توانائی بسیار سهمگین است .
هم چنین رفتار والدین و اطرافیان در مواردی برای آنان بدآموز باشد ، سرمشق های بد و فاسد خانواده ، مسمومیت جو عاطفی خانواده برای کودک ارزان تمام نخواهد شد و زمینه را برای انحراف و تبهکاری و اتخاذ موضع ضد اجتماعی فراهم خواهد کرد تار و پود وجدان کودک پر از امر و نهی ، ملاطفت ها ، دیده ها ، شنیده ها و کلا یافته هاست . بدین سان اگر کودکی سر از جرم و دادگاه در آورد به زحمت میتوان منشاء جرمی غیر از خانواده برای او معین کرد  حتی اگر کودکی در محیط خارج خانواده بدآموزی هائی داشته باشد که به بزهکاری و انحراف منجر شود باز هم خانواده را باید مقصر دانست از آن بابت که سهل انگاری و مسامحه والدین در امر مراقبت کودک سبب این لغزش شده است .
اهمیت تجارب اولیه
تحقیقات روانپزشکان ، جامعه شناسان جنائی و روانشاسان تربیتی نشان میدهد که تجارب دوارن طفولیت در پیشامدهای ناگوار زندگی افراد در طول مدت عمر موثر است و این تجارب در شخصیت دوران بزرگسالی نمود پیدا میکند . بسیاری از جنایتکاران و منحرفان کسانی هستند که تجربه تلخی از زندگی خود در مراحل اولیه عمر و بخصوص در ۶ سال اول زندگی داشته اند .
تحقیقات حدود شصت محقق در سال های ۱۹۴۰-۱۹۳۷ در بررسی ریشه واکنش های جوانانی که از سال های اولیه زندگی شان نابسامانی هایی پیدا کرده اند به ما می گوید اکثر افرادی که مرتکب لغزش و انحراف شده اند در دوران خردسالی با اشکالاتی در رابطه با خانواده مواجه بوده اند . فروید روانکاو معروف در مطالعات علمی خود به این نتیجه رسید که سازنده انسان تجارب دوران کودکی اوست و هوسهای این دوران حیات بزرگسالی را تحت تاثیر قرار میدهد . تحقیقات دیگران نشان داده است غالب تصادفات و صدماتی که برای افراد پدید میآید و امنیت و کفایت شخصی افراد را در مخاطره می اندازد مربوط به تجارب دوران کودکی است و بالاخره اغلب افراد غیرعادی در دوران کودکی خود در رابطه با خانواده مساله ای داشته اند .
آری ، سالهای اولیه زندگی از این بابت هم مهم است و تکامل شخصیتی و سازمانی افراد نمیتواند از دوران کودکی او جدا باشد . مشکلات زندگی و مسائل آن در مراحل مختلف حیات انعکاسی از تضادها و تجربه های تلخ و کشمکش ها و تضادهای سنین اولهی است و فروغ یا تاریکی حیات اغلب به این مرحله مربوط میشود .
تربیت در خارج خانواده
تربیت اولیه بمناسبت ضرورت و اهمیت خود ضروری است در محیط خانواده و مخصوصا زیر دست پدر ومادر واقعی کودک باشد . هیچکس نمیتواند چون مادری واقعی و پدری واقعی انجام وظیفه کند . این کار شدنی نیست از ان بابت که طفل در رحم مادر بوده و با ویژگیهای خونی و هورمونی او و هم به صدای تپش قلبش انس گرفته است . وجود او چون پاره ای از پیکر مادر است و درخون او آثاری از خون پدر است .
این نکته برای یادآوری این مساله است که کودک ممکن است در شیرخوارگاهها ، پرورشگاهها ، پانسیون های شبانروزی زنده بماند و حتی از لحاظ جسمی رشد کند ولی هرگز چنین فردی طبیعی و عادی نخواهد شد. پرستاران و مسؤولان پانسیون ها و پرورشگاهها اگر در سایه آگاهی و معلومات خود بتوانند نقش خود را به نحوی شایسته ایفا کنند تازه می توانند دایه ای خوب برای کودک باشند ، آنها هرگز مادر نخواهند شد .
بهترین کانون برای رشد وپرورش کودک در ۷ سال اول خانواده و بدترین کانون در شرایط معادل و مساوی پرورشگاه و یا پانسیون هاست . رشد اولیه و عمیق کودک در پناه یک محیط محبت آمیز خانوادگی و در سایه مهر عمیق و نافذ مادر بدست میآید و در محیط بیرون خانه محبت ها تصنعی و برای دریافت اجرت حقوق است و بهمین نظر محدود و به شرایط متعددی وابسته ودر همه حال برای کودک ناکافی است .
از جهت دیگر طفل در خانواده بر اساس فرهنگ آن ساخته و پرداخته می شود و در پانسیون ها و پرورشگاهها بر اساس فرهنگ آن اماکن و این خود موجب جدائی فرهنگی بین خانواده و کودک است و در مواردی هم این کار سبب فنا و فراموشی فرهنگ خانواده محصول تربیت پرورشگاه و خانواده را میتوان به محصول مرغ ماشینی و اصلی تشبیه کرد که دو چیز متفاوت و جدای از یکدیگرند .
شرایط نامناسب خانواده
آری ، ممکن است کودک که در خانواده پرورش یابد ولی شرایط محیط خانوادگی آنچنان نامساعد و نامناسب باشد که آدمی ناگزیر به پرورشگاه و پانسیون صد آفرین بگوید . و آن محیط خانواده ای که آشفته و نابسامان ، ارکان حیات و انضباط آن متزلزل و اوضاع آن در شرف از هم پاشیدن است .
خانواده ای که در آن والدین کودک معتاد ، آلوده به فحشائ و الکل و قمار ، در حرفه سرقت و جنایت ، دچار اختلالات روانی ، درحال درگیری و اختلاف ، و دائما در مشاجره و جنگ و ستیز و فحش و ناسزاگوئی باشند خانواده نیست ، بلکه جنگلی است که محصول آن میوه های کال و نارس وجنبندگان آن وحشی یا درنده اند .
آنها که در محیط خانوادگی نامناسب پرورش مییابند از تربیت شایسته و درست محرومند و بسیاری از مسائل ومشکلات آنها تشدید شده وحیات ذهنی و عاطفی و اجتماعی چنین کودکانی در معرض خطر جدی است . ما چه انتظاری از کودکانی میتوانیم داشته باشیم که پدر دارند ولی در حقیقت یتیم اند ، ما در دارند ولی از مهر و عواطف او محرومند ، امکان دارند و از آن بی بهره اند ، استعداد و ذخیره ارزنده درونی دارند ولی زناده بگورند .
طفلی که در خانواده درست و امین پرورش نیابد بعدها قادر نخواهند بود شریف و شرافتمندانه زندگی کند و خود را با هنجارهای اندیشیده جامعه تطابق دهد . این چنین کودکان ممکن است امروز را به هر صورت بگذرانند ولی فردای شان در معرض خطرات و نابسامانی هاست نمیتوانند فردی عادی و بهنجار باشند و به کمال لایق خود دست یابند .
لیاقت والدین
امر تشکیل خانواده برای مقاصد متعددی است که از جمله آن دستیابی به آرامش و سکون و فرو نشاندن آتش غریزه است . دستیابی به مودت و رحمت ، تکمیل و تکامل و انس ، تولید و ایفای نسل و … میتواند از دیگر اهداف تشکیل خانواده بحساب آید . ولی این سخن بدان معنی نیست که امر تولید فرزند امری واجب و تخطی از آن حرام باشد .
فرزندداری امانت داری خداوند است و آنکس که لیاقت حفظ و پرورش این امانت را ندارد تولید مثل نکند . روایاتی متعدد از ائمه هدی علیهم السلام در این زمینه وجود دارد  .
والدین کودک با تولید او این وظیفه را پیدا میکنند که شرایط مساعد مناسبی برای رشد کودک فراهم نمایند و برای تامین امنیت و شرایط حیات او در بنیانگذاری یک شخصیت سالم و افکندن او در مسیری مناسب بکوشند . آنها مسؤول نیک و بد کودک کند و کار تربیت شان به جائی نکشد که آدمی آرزو کند ای کاش این طفل هرگز بدنیا نیامده بود .
برخی از کودکان که زار و افسرده اند ف بیحال و بی رمقند ، مرتع سوء استافده غیرند ، در معرض طوفانهای حیات و درحال افتادن اند، برای زندگی خود دست به هر آویزه ای دراز میکنند ، گاهی عفت و شرف خود را مورد معامله قرار میدهند و زمانی در حیاتی ننگین میلولند چه افتخاری؟ و چه مزیتی برای زنده ماندن آنها؟ آیا وظیفه والدین تربیت و تحویل چنین عناصر به جامعه انسانی است ؟ و آیا والدین در قبال چنین وضعی مسؤول نیستند ؟…
فصل ۵- خانواده نابسامان
بنای حیات خانواده
بنای حیات خانواده لااقل بر اساس طرز فکر اسلام مبتنی بر عشق و محبت و انس و الفت و تعاون و همکاری است . ولی متاسفانه همه خانواده ها این چنین نیستند . چه بسیارند زن و شوهری که در آغاز حیات ، با چنین اندیشه ها و حتی وعده ها و وعیدها زندگی خود را آغاز میکنند ولی پس از اندک مدتی راه و روش خود را عوض کرده و با یکدیگر بنای ناسازگاری را می گذارند .
ناسازگاری و نابهنجاری به هر علتی که پدید آمد موجبی است برای تزلزل خانواده ، از هم گسیختگی آن ، و یا انحراف آن از مسیر تعادل و توازن و در این رابطه دودی بر میخیزد که نه تنها چشم زن و شوهر را می سوزاند ، بلکه پیش از همه کودکان خانواده را دچار مخمصه کرده و شعاع حرکت آن تا چشم آشنایان و بستگان در مرحله نهائی به چشم افراد اجتماع هم خواهد رسید .
انواع خانواده
واقعیت این است هر خانواده ای را نمیتوان بمعنای اخلاقی و یا مذهبی کلمه خانواه خواند و قبلا لازم است دسته بندی دیگری (غیر از آنچه در فصل همین کتاب داشته ایم) عرضه وا رائه کنیم . خانواده را از دیدی میتوان بدو دسته بهنجار و نابهنجار تقسیم کرد .
خانواده ای را بهنجار گوئیم که بنای تشکیل و ادامه حیاتش مبتنی ضوابط شرع و عقل و روابط زوجین و فرزندان در مرز وظایف تعیین شده است حقوق هر یک اعضاء در یک خانواده مراعات شده و حق و شخصیت هیچیک اعضاء در آن مهمل گذارده نشود . طبیعی است که در چنین خانواده ای آنچه به چشم میخورد حیات است ، سعادت است ، سکون و آرامش است ، مودت و رحمت است ثمراتی که از این خانواده پدید میآیند همه شاداب ، ساخته و پرورده و همه با روشنائی چشمند .
خانواده ای را نابهنجار خوانیم که تشکیل و ادامه حیاتش بر اساس ضوابط مذکور نباشد . طبیعی است که در چنین خانواده ای دائما جنگ و ستیز است درگیری و اختلاف است ، سردی درروابط و فرار از وظایف است .حقوق افراد رعایت نمیشود و فرزندان آن هم چون میوه های تلخ و زیانبخش اند ، نه نفعی برای خود دارند و نه میتوانند خیر و سعادتی را متوجه دیگران دارند .
از گروه خانواده های نابهنجار میتوان خانواده های نابسامات را معرفی کرد که آثار و عوارض آن برخود و فرزندان فوق العاده شدید و نامیمون است و ما در این کتاب بررسی جوانب و ابعاد آن را وجهه همت خود قرار داده ایم .
معرفی خانواده نابسامان
خانواده ای را نابسامان میخوانیم که در آن والدین کودک و یا زن و شوهر از عهده وظایف ناشی از نقش خود برنیایند و یا موقعیت آن نقش از دیدی به مخاطره افتاده باشد . برخی گفته اند خانواده ای را نابسامان میخوانند که بر اثر غیبت ، بیماری مزمن ، ترک خانواده ،جدائی ، طلاق از هم پاشیده شده و نظمی اندیشیده بر آن حاکم نباشد .
این معنی و مفهوم البته در فرهنگ های مختلف متفاوت است و هر جامعه ای بمقتضای جهان بینی و برداشت خود از آن برداشتی ویژه خود دارد ولی در کل یک امر بری همگان مسلم است که خانوواده نابسامان خانواده واقعی نیست . بلکه شبه خانواده است . از آن بایت که در آن وظایف و تکالیف درست انجام نمیگیرد و هر کس در شان و موقعیت نقش خود قرار ندارد .
دامنه بحث و بررسی آن بسیار وسیع است آنچنان که نمیتوان آن را در طبقه بندی خاصی گنجاند . ولی میتوان گفت که زمینه لغزش و انحراف در آن فراهم ، برخی از اعضای آن بمناسبت عملکرد برخی دیگر دچار گرفتاری و اسارت شده ، شرایط حیات بسیار ناگوار و امکان رشد و انجام وظیفه بسیار اندک است .

ملاک ها و نشانه ها
اینکه چه ملاک و نشانه ای برای خانواده نابسامان است میتوان وجود یک یا چند شرط زیر را در این رابطه ذکر کرد و آن را ملاک برای نابسامانی دانست . البته قبلا این نکته را متذکر میشویم که همه خانواده های نابسامان محکوم و گردانندگان آن مقصر نیستند ، بلکه سخن از عوارض و آثار چنین خانواده هاست مخصوصا برای کودکان که باید آن را از بین برده و آثارش را زدود . به هر حال خانواده ای را نابسامان گوئیم که در آن یکی از این ویژگی های زیر موجود باشد .
۱- پدر ، مادر یا هر دوی آنها از دنیا رفته و مرده باشند .
۲- پدر و مادر زنده اند ولی در بین آنها جدائی ، متارکه و یا طلاق است .
۳- پدر و مادر دارند ولی دچار کمبود محبت ، افراط در آن و یا تبعیض اند .
۴- غیبت پدر و مادر از کودک بسیار و کودک در واقع از فیض دیدارشان بحد کفایت محروم است.
۵- خانواده نامشروع و کودک مواجه با طرد و رد است .
۶- جنسیت کودک ، زیبائی ، هوش و جنبه های عقلانی او مورد تایید نیست .
۷- در خانواده جنگ و دعوا و سرو و صدا و فحش و ناسزاگوئی است .
۸- والدین آن افرادی توخالی و بدون روابط و کنش متقابل یا سازنده اند .
۹- والدین کودک افرادی منحرف ، معتاد ، دچار حبس و شتم  و مورد طرد اجتماعند.
۱۰- خانواده جاهل ، غافل ، در امر تربیت ناموفق و یا بی برنامه است .
۱۱- خانواده ای است تحت حکومت ناپدری ، نامادری و یا کودک در آن فرزند خوانده و مهمان است .
۱۲- خانواده ای که دچار مشکل اقتصادی ، رفاه بسیار ، بی نظمی و بی برنامگی است .
۱۳- محیط و منطقه آن جرم خیز و یا محیط مسکونی نامساعد  و رفتارها در آن محیط بدآموز است .
۱۴- در خانواده تنها یک فرزند است و او هم نازپرورده و یا تحت کنترل شدید است و یا تنها پسر و تنها دختر خانواده است .
۱۵- والدین در اسلوب زندگی و تربیت با هم اختلاف دارند و کودک درگیر این تضاد و نابسامانی است .
عوامل نابسامان کننده
اینکه چه عاملی نابسامان کننده است بر اساس مواردی که از ملاکها برشمرده ایم میتوانیم به آن ها پی برد و در عین حال آنچه با رعایت اختصار میتواند قابل ذکر باشد شامل این موارد :
عامل مرگ، عامل عدم مراقبت، جهالت و غفلت، اشتباه در شیوه عمل، خشونت، اهمال کاری، حسادت، رفاه جوئی، لذت طلبی، کثرت عائله، مداخله ناروا، سلطه جوئی، اختلاف فکری یا مذهبی، مشکلات مالی، عدم کفایت در درآمد، بیکاری، بیغمی، کار بسیار، اشتغال مادران در خارج خانواده، اعتیاد و الکلیسیم، طبقه پائین زندگی، محیط ومنطقه، فرهنگ غلط، وجود تضاد و اختلاف، بحران ها، و دهها مساله  از این قبیل و طبیعی است که اگر اندیشه زدودن نابسامانی ها از خانواده ها باشد ضروی است که درباره مسائل فوق باید اندیشید .

آثار وعوارض آن بر کودک
نابسامانی خانواده موج نگران کننده ای را پدید میآورد که توان و قدرت آن نه تنها خانواده ، زن و شوهر فرزندان ، بلکه همه جامعه را میلر زاند . البته صدمه ای را که برای اعضای خانواده پدید میآید قابل رؤیت و بررسی است و خطری که متوجه جامعه میسازد کمتر آشکار و عیان است . آنچه را که ما میخواهیم مورد بررسی قرار دهیم عوارض آن بر روی کودکان خانواده است .
نابسامانی خانواده بر اساس اظهار نظر محققان زمینه را برای اختلال در شخصیت و رفتار فراهم میآورد، سبب بروز بزهکاری ها ، جرم ها و جنایت هاست .
کودکانی که از چنین خانواده ها پدید میآیند افرادی میشوند ، ناتوان در اجرا و ایفای نقش فردی واجتماعی ، بدبین و بدگمان ، عیبجوئی کار همیشگی آنهاست ، همانند موجود و ماده ای میشوند که زود میگندند ، تحقیقات برت نشان داده است که ۵۰% از چنین کودکان بعدها سر از بزهکاری در آورده اند ، اغلب آنها اختلالات عاطفی دارند ، در برابر بحرانها بی مقاومتند ، مشکلات شان در زمینه ناسازگاری بسیار و فوق العاده است . برخی از آنها دچار نوعی رجعت بدوران کودکی میشوند ، به شست مکیدن ، شب ادراری ، نازخواهی ، لکنت زبان گرفتار میشوند .
رفتار چنین کودکان نادرست و اختلال منش در آنان بسیار است ، بر خلاف معیارها و اصول و ضوابط اخلاقی به پیش میروند ، به تربیت  و زندگی رغبتی نشان نمیدهند ، زندگی شان آلوده و منحرفانه است و امید اینکه اینان راه صلاح در پیش گیرند بسیار اندک است .

تاثیر آن بر دختران
نابسامانی خانواده در دختران و پسران خانواده اثر دارد ولی تاثیر نامناسب آن بر دختران بمراتب بیشتر از پسراناست . این امر بدان خاطر است که دختران بیش از پسران دارای طبیعتی انفعالی هستند ، به محبت و توجه بیشتر نیاز دارند ، مقاومت عاطفی شان در برابر امور کمتر است . زود بر می رنجند و زود دلسرد میشوند ، و خیلی زود تسلیم حوادث می شوند .
این نکته هشداری است برای پدران ومادران تا دریابند فرزندان آنها در معرض چه خطرات فوق العاده ای هستند . با توجه به اینکه حساسیت ها درباره دختران زیادتر است و باید هم این چنین باشد در این امر آنها را مورد نظر داشته باشند . اگر پسری از خانواده دچار ضایعات نابسامانی شود فاجعه است ولی اگر این ضایعه برای دختران پیش آید فاجعه عظیم تر خواهد بود ، زیرا او در آینده ای نزدیک باید مادر شود و مادران گرفتار چه خیر ونفعی را میتوانند متوجه نسل خود و جامعه نمایند و یا کی مادر بزهکار و آلوده چه ارزشی برای جامعه خود میتواند بیافریند .
عوارض آن برای جامعه
گفتیم که نابسمانی بظاهر خطر و زیانی متوجه زوجین و فرزندان می سازد  ولی جامعه هم از موج آن دور و بر کنار نیست . بهنگامی که فردی به هر علتی سر از انحراف و جرم در میآورد این مساله مطرح میشود که او انحرافش را در کجا پیاده میکند؟ لغزش او برچه کسانی وارد می شود؟ جز این است که او در جامعه خود بزهکاری میکند ؟ و جز این است که از محل در آمدهای عمومی برای اصلاح و سازندگی او یا دستگیری و کیفر او باید اقدام گردد؟
خانواده نابسامان با اهمال و قصور و یا با گناه و تقصیر خود فرزندان جامعه را به سوی فساد و تباهی سوق میدهند و برای مردم مشکل و دشواری میآفرینند . ریشه بسیاری از بدبختی ها و نابسامانیهای اجتماعی را بایداز خانواه ها جستجو کرد  تقلب ها ، تزویرها ، دروغ ها و ریاها از آنجا بر میخیزند و این خود درسی برای خانواده ها است . اگر در خانواده ای بجای انسان عقربی برخیزد او دست و پای چه کسی را خواهد گزید؟ و اگر در جنگل چنین خانواده ای درنده بیرون آمد اجسادو اعضای چه کسانی طعمه او خواهد بود ؟ جز مردم جامعه ؟ و این خود برای بیان عوارض نابسامانی خانواده و تاثیرش بر جامعه کفایت خواهد کرد  .
نابسامانی و جرم سازی
و این هم روی دیگر سکه و بیان دیگری از قضیه نابسامانی است . میخواهیم بگوئیم خانواده های نابسامان جرم سازند و برای اینکه در این باره سندی ارائه داده باشیم میگوئیم : تحقیقات پرفسور هوبر در مطالعاتی که روی ۴۰۰ بزهکار صغیر در محیط شهری بعمل آمده نشان داده است که ۸۸ درصد آنها متعلق به خانواده های از هم گسیخته ( که جلوه ای از نابسامانی است) بوده اند .
در مطالعه ای که روی کودکان دارالتادیب ها ( زندان کودکان و نوجوانان ) انجام شده به این نتیجه رسیده اند که در میان این گروه ۱۶% کسانی بوده اند که والدینشان بعلت طلاق از هم جدا شده اند.
۲۸- ۱۷% آنها با ناپدری یا نامادری زندگی میکرده اند .
۲۹- ۱۵% فرزندان نامشروع بوده اند .
۳۰- ۹% کسانی بوده اند که پدر یا مادرشان فوت شده
۳۱- ۸ % فرزند خوانده بودند .
تحقیق لوتو نور نشان داده است که از بین ۴۲۲ نفر محکوم به اعمال شاقه ۸۱% آنها قسمتی از دوران نوجوانی را در خانواده های از هم گسیخته (پسر برده بودند تحقیقات کولی هم به همین نتیجه منجر شد . تحقیقاتی و ایوان نی نشان داده است ۲۴% از دانش آموزان یک مدرسه متوسطه که از خطرناکترین تبهکاران بوده اند از خانواده نابسامان برخاسته اند .
بر این اساس در ارزیابی اجتماعی این مساله مسلم است که فرزندان خانواده های نابسامان در عرصه بزهکاری حریفان ورزیده ای هستند . اغلب آنها افرادی فاسد الاخلاق ، خرابکار، خطرآفرین ، ولگرد ، و در صدد حادثه آفرینی ها هستند .
ویژگی های چنین کودکان
این کودکان گفتیم که اغلب بزهکار ومنحرفند اما درباره ویژگی های رفتارشان گفته اند که اغلب اینان دارای صفات و خصائص ذیلند :
۳۲- رفتار تهاجمی و غیر انسانی دارند .
۳۳- برای بزهکاری هائی چون سرقت آمادگی دارند .
۳۴- رفتارشان عصبی است .
۳۵- بی انضباط ، عیاش و ولگردند .
۳۶- دچار نوعی عقب ماندگی هوشی هستند .
۳۷- سلطه جو هستند مخصوصا بر ضعیفان
۳۸- در طریق عناد و مبارزه طلبی میباشند .
۳۹- حاضرند در بازی منحرفان شرکت کنند
۴۰- آماده ایجاد آشفتگی و بهم ریختن اند .
۴۱- عقده حقارت دمار از روزگارشان برآورده است .
۴۲- در برابر رذالت ها بی باکند .
۴۳- خشمگین و کینه توز و سخت انتقامند .
فصل ۱۰ – سردی در خانواده
مهر و سلوک در خانواده
اگر بنا شود لانه کبوتری هم سالم بماندو بتواند کانونی برای پروش جوجه ها باشد ضروری است در آن جوجه ها از گرمی و حمایت کبوتر نر وماده برخوردار باشند و این ضرورتی غیر قابل انکار است . این امر درباره کانون خانواده انسانی بیشتر مورد توجه و عنایت است که از آن بابت که عواطف برای انسان کارساز و اغلب دارای صورت اکتسابی و ناشی از نوع تماس ها و برخوردهاست .
کودک در محیط گرم خانواده احساس صفا و امنیت میکند و ضمنا در چنین محیطی است که درس رحم و وفا و ادب و صفا از دیگران میآموزد . ایثار و تقوی ، گذشت و تعاون در چنین خانواده هائی شکل میگیرد . و هم بسیاری از رفتارهای ناروای کودکان در سایه مهرورزی ها و سلوک صمیمانه والدین از بین می روند و یا فرصت ظهور و بروز پیدا نمیکنند .
عاصیان و یا افراد طاغوتی سرکش در جوامع مختلف اندک نیستند ولی اگر درمورد ریشه پیدایش آنها نیکو تامل کنیم در مییابیم آنان کسانی بوده اند که بودند که عدم کرمی خود مصیبت آفرین است و این هشداری برای والدین است .

نیاز به مناسبات گرم
این تصوری نارواست که برخی از والدین در ذهن خود آن را پرورانده ود رعرصه عمل هم بدان اقدام میکنند که همه نیازهای کودکان را در غذا و لباس وپوشاک و مسکن و بهداشت بدن خلاصه میبینند . این چنین تصور برای حیات حیوانی صادق است نه برای انسان  .
آدمی به هنگام از موارد فوق حاضر است استفاده کند و از آن لذت برد که در شرایط مساعد و مورد قبولی باشد . از جمله آن شرایط بهره مندی از نوازش گرم و صمیمانه والدین ، محبت و مهرورزی آنهاست که در حسن اخلاق خوشرفتاری و سلامت روحیه آنان موثر است و در بزرگی آنان را بکار میآید .
اگر والدین کودک در پرتوعشق و محبت با هم گرم و صمیم بوده و قلبی سرشار از محبت و عنایت داشته باشند ، کودک نه تنها نسبت به آنها حسود نخواهد بود بلکه از آن شادمان وخرسند شده وسعی خواهد کرد در حیات خود صمیم و با عاطفه باشد کودکان ما نیاز دارند که والدین با نوازش و بوسیدن شان کانون خانوادگی و شرایط حیات را برای آنها گرم و دلفریب ساخته و زمینه ساز اطمینان و اعتماد آنان نسبت به زندگی باشند و امنیت آنان را از هر حیث فراهم سازند .
آنها نیاز دارند توسط والدین خود محبوب بوده و هم آنان را دوست بدارند . در آغوش آنان احساس سرافرازی و شادمانی کرده وا ز تشویش ها و نگرانی ها دور و برکنار بمانند . تامین چنین خصوصیتی سبب خواهد شد که مناسبت گرم و صمیمانه ای بین آنان بوجود آمده و کودک بتواند نقش شایسته ای را در روابط بعدی ایفا نماید .
شرایط محیط خانه
محیط خانواده ممکن است برای کودکان امن و یا ناامن باشد که در صورت دوم آن خانواده را نابسامان میخوانیم زیرا میوه ای که از آن بوجود میآید بسیار تلخ و ناگوار است .
والدین باید بکوشند محیط خانواده را گرم و صمیمانه پدید آورند که در شور و گرمی به سوی آنها جلب خواهد شد . مراقبت والدین از کودک در محیط خانه امری نیست که بدون اندیشه و حساب پدید آید. پدران ومادران در این رابطه باید طرح و نقشه ای اندیشیده باشند و بخشی از اوقات و عمر خود را در این رابطه سرمایه بگذارند .
پدران و مادران میتوانند با تهیه اشیاء موردعلاقه ، با بازی با آنان ، با ایجاد هیجان در آنان کاری کنند که او محیط خانواده را دوست داشته باشند ، به آن دلگرم باشد ، احساس نزدیکی با آنان کند ، حرف و سخن خود را با آنان در میان بگذارد از آنها مدد بخواهد که امر خود در پیشگیری از بروز خطرات بسیاری به آنان کمک خواهد کرد .
اصولا فضای عاطفی و گرمی کانون ، خود نقش مهمی را در زمینه سازی برای رشد کودک ایفا خواهد کرد ، موجبات دوست داشتن را در آنان بر می انگیزاند و سبب آن خواهد شد که طفل با قدمهای آرام و ثابت در جهت ارتقا و تکامل به پیش رود .
محیط سرد و ویژگی آن
از عواملی که زمینه را برای نابسامانی خانواده فراهم میکند وجود کانون سرد و بی رمق است . اینکه ما چه کانونهائی را سرد و بی رمق میخوانیم پاسخ این است کانونی که در آن :
۴۶- از گرمی والدین نسبت به فرزندان تحت هر عنوان خبری نیست وحتی تغذیه کودک از شیر مصنوعی است نه پستان مادر .
۴۷- مادر سرگرم کار در خارج است و رسیدگی نسبت به فرزندان توسط دایه ، بستگان و گاهی دیگر اعضای خانواده است .
۴۸- وضع غذا و استراحت در آن نامنظم است و متاسفانه از عزت نفس هم خبری نیست .
۴۹- امکان بیرون ریختن احساسات ، تصریح و شادی در آن کم است زیرا والدین حال و حوصله کافی ندارند .
۵۰- وظایف خانوادگی بنحوی صحیح انجام نمیشود و نظم و انضباطی در محیط خانواده حاکم نیست .
۵۱- کودک از مراقبت مادر و حمایت و انضباط پدر محروم است و میتواند خود را در کنار او ببیند .
۵۲- در خانه خشونت بیش از مهر است ، و استبداد بیش از بی حساب رای و نظر دیگران است .



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...



هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi