جستجو در تک بوک با گوگل!

بازدید
نویسنده : ابراهیم غفاری
ویراستار : نجفی – محمدرضا
محل نشر : مشهد
تاریخ نشر : ۱۳۷۸/۰۶/۰۱
رده دیویی : ۲۹۷.۷۷
قطع : وزیری
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۳۰۶
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
نوبت چاپ : ۲
تیراژ : ۳۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۴۴۴-۲۱۵-۶
نگارنده بر آن است برخی شرایط و آداب نیایش را از منظر قرآن و روایات معصومین(ع) بازگوید .((فضیلت و اهمیت نیایش)), ((ابعاد گوناگون نیایش)), ((مطالبی که نیایشگر باید به آنها آگاهی داشته باشد)), ((مقدمات و آداب قبل از نیایش)) و ((آداب و مقارنات حال نیایش)) از جمله مباحثی است که در کتاب, جمع آمده است .
بازدید
نویسنده : احمدبنمحمد ابنفهدحلی
مترجم : غفاریساروی – حسین
محل نشر : قم
تاریخ نشر : ۱۳۸۱/۰۵/۲۶
رده دیویی : ۲۹۷.۷۷۲
قطع : وزیری
جلد : گالینگر
تعداد صفحه : ۶۱۰
نوع اثر : ترجمه
زبان کتاب : فارسی/عربی
شماره کنگره : BP۲۶۷/فلا۱۲ع۴۰۴۱
نوبت چاپ : ۲
تیراژ : ۲۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۶۲۸۹-۹۲-۴
بازدید
نویسنده : حسن اشرفالکتابی
محل نشر : تهران
تاریخ نشر : ۱۳۸۰/۰۸/۱۵
رده دیویی : ۲۹۷.۳۵۳
قطع : رقعی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۹۶
نوع اثر : غیره
زبان کتاب : فارسی
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۵۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۶۲۵۵-۱۹-۱
بازدید
نیایش
محبوبم! اگر برای آن بسوی تو می آیم که مرا از شعله های دوزخ نجات بخشی بگذار که در آنجا بسوزم.
اگر برای ان به سوی تو می آیم که لذت بهشت را به من ببخشی بگذار که درهای بهشت به رویم بسته باشد. امااگر برای خاطر تو به سویت می آیم، محبوبم! مرا از خویش مران! متبرکم کن تا در کنار زیبایی جاودانه ات تا ابد لانه کنم.
فصل اول- بلیت بهشت
بهشت چیست؟ جهنم چیست؟ بهشت و جهنم آفریده خود ماست برای آفرینش بهشت، لازم است الگوی ذهنمان را تغییر دهیم. دهنتان را تغییر دهید آن گاه دنیا را دگرگون خواهید کرد. ذهن بسیاری از مردم از افکار حرص، نفرت و شهوت پرشده است. در واقع آنان در جهنم ساکن هستند.
گوته شاعر بزرگ آلمانی به این داستان زیبا بسیار علاقه مند بود.
«پطرس ازعیسی مسیح پرسید: استان چگونه است که می توانی بر آب راه بروی و ما نمی توانیم؟ عیسی فرمود: این از آن روست که من ایمان دارم.
پطرس گفت: ما نیز ایمان داریم. عیسی فرمود: پس مرا دنبال کن. و گام بر آب نهاد. پطرس او را دنبال کرد. چندی پیش نرفته بودند که موجی عظیم برخواست. پطرس فریاد زد: استاد مرا نجات ده، هم اکنون غرق می شوم!.
عیسی پرسید: دلیل آن چیست؟ پطرس پاسخ داد: استاد موج عظیمی را دیدم و ترس در قلبم جای گرفت. عیسی فرمود: تو از موج بر هراس آمدی، حال آنکه ازخداوند امواج نترسیدی».
فصل دوم – همه امور را به خدا بسپار
خنده چیست؟ خنده گونه ای تقویت کننده جسم، ذهن روح است، پاک کننده ای خشک است که شما را از درون پاک می کند. خنده داروست و به تقویت عضلات اخلاقی کمک می کند.
تا زمانی که عشق ورزیدن و خندیدن رانیاموخته ایم، آماده ورود به قلمرو خداوند نیستیم. قلب ما سخت شده است باید نرم، لطیف و منعطف شود، خاک ما حاصلخیز نیست، باید آن را با عشق وخنده شخم بزنیم، اگر زمین سفت باشد، دانه ای نخواهد رویید. زمین را آماده کنید، این کار با عشق وخنده میسر است.
فصل سوم- معجزه می تواند در زندگی شما روی دهد
روزی زنی فقیر که شوهرش فلج شده بود، اطمینان داشت که خداوند مقدار پولی را که او برای تهیه غذا و هدایای روز عید لازم دارد فراهم خواهدکرد. و به مغازه ی مردی که به خدا اعتقادی نداشت رفت. او از مرد وسایل مورد نیاز خود را تقاضا کرد، فروشنده گفت: چقدر پول داری؟ زن برای اوتوضیح داد که شوهرش فلج شده است. زن گفت اگر به من کمک کنی تو را دعا می کنم. مرد گفت دعایت را روی کاغذی بنویس به اندازه وزن آن میتوانی غذا ببری. زن بی رنگ کاغذی از کیفش در آورد و گفت: این عای کوچک من است که دیشب در حالی که به شوهر بیمار خود می نگریستم نوشتم. روی کاغذ نوشته شده بود خدایا تو پناه من هستی تو هر آنچه برای فردا لازم دارم فراهم خواهی کرد و… . مرد دعا را خواند و خندید و آن را روی ترازو گذاشت. او یک پاکت آرد روی کفه دیگر ترازو گذاشت و دید عقربه تکانی نخورد به زن گفت هر چه لازم داری بردار و برو. مرد فکر می کرد ترازو خراب است ولی این چنین نبود وزن کاغذ خیلی زیاد بود آن مرد به خدا ایمان آورد و قلبش متحول شد و در نتیجه او نیز به جمع پیروان خدا پیوست.
پیشنهاد درباره آنچه گفته شد: ۱- به مشکلات با لبخند سلام کنید و با خطرها با عشق مواجه شوید. ۲- دعا کردن را به صورت عادت در آورید. ۳- دعا کنید که از ایمان بیتری بهره مند شوید ۴- علاج همه بیماریها ارتباط با خداست۵- هر آنچه را برایتان پیش می آید بپذیرید.
فصل چهارم- آیا خدا مرده است؟
مارتینلوتر بنیانگذار کلیسای پروتستان با مشکلات و خطرهای بی شماری مواجه بود. روزی همسر او متوجه شد که مارتین سخت افسرده و دلتنگ است همسر مارتین لباسی سیاه بر تن کرد و روبروی اوایستاده، مارتین با تعجب پرسید: چرا لباس سیاه پوشیده ای؟ همسرش گفت مگر نمی دانی خدا مرده است؟ مارتین گفت: چطور می توانی این حرف را بزنی؟ زن گفت: اگر خدا نمرده است تو چرا این همه دل تنگ هستی؟ مارتین بی درنگ به اشتباه خود پی برد از این رو لبخند زد و گفت: بله غمگین بودن کاری شیطانی است.
به نظر شما غم را چگونه میتوان تعریف کرد؟
بله : غم نتیجه حالت درونی ما نسبت به وقایع بیرونی است. کسی که هنر زندگی کردن را آموخته است، از سختیها و محنتهای زندگی، نیروی لازم را برای خدمت به خداونددر مخلوقات رنجیده اش کسب می کند.
سنت فرانسیس به برادران خویش می گفت: به یاد داشته باشید که زنبور عسل ، شیره شیرین عسل را از گلهای آویشن که گیاهی کوچک وتلخ است می سازد.
نیایش اول فصل ۵
مادرم! مادر الهی
آن کس که دست حمایت کننده تو بر او سایه افکنده است، هیچ گاه دستخوش اندوه نخواهد شد.
فصل پنجم- ایمان زن نابینا
آنجالی به همراه دوستانش نشسته بود و با انها درباره عشق خداوند و رحمتهای بی کران او سخن می گفت. او می گفت: « در همه شرایط خدا را به یاد داشته باشید زیراو مادر همیشه مهربان ماست. هنگام رنج و شکست به خدا توکل نمایید تا از پیروزی مغرور نشوید واز شکست ناامید.
در همین هنگام زنی که فرزندش را به بغل گرفته بود از آنجا می گذشت و می گفت: تو مزه رنج رانکشیده ای که این قدر راحت صحبت می کنی. تو از خدا می گویی، درحالی که دنیا جهنم است. آنجالی به او گفت: « فورا کودک را زمین بنداز» زن گفت: برای چه باید این کار را بکنم. آنجالی گفت: اگر صد سکه صلا به تو بدهم آیا این کار را می کنی، زن با تعجب گفت «کودکم برای من از هر ثروتی عزیزتر است» آنجالی گفت: آیا فکر می کنی تو کودکت را بیشتر از خدا که به کودکانش عشق می ورزد دوست داری؟» زن منظور او را دریافت. اما گفت: پس این همه رنج وغصه برای چیست؟ آنجالی گفت: همانطور که کودک تو بیمار می شود و تو برای درمان او داروهای تلخ به او می دهی و به اشک او توجه نمی کنی، خدا نیز دردو رنج را برای درمان و روح بیمار ما فرستاده است. کسی از میان جمع گفت: تو که اینقدر زیبا صحبت می کنی آیا کسی رادیدی که به خدا ایمان واقعی داشته باشد؟
آنجالی گفت: چندین سال پیش از دهکده ای می گذشتم. در یک خانه خرابه پیر زنی را دیدم که کاملا بی چیز بود. به او گفتم: مادر! تو در این خانه احساس تنهایی نمی کنی، گفت: نه، من همسایه ای دارم که برایم از همه چیزی بهتر و عزیزتر است.
او گفت: هنگامی که تنها هستم او را صدا می کنم، او بی صدا می آید. با او حرف می زنم او گوش می کند. هر آنچه خداوند برایم بوجود می آورد خیر است و هر چه از غیر برایم رخ می دهد، از جانب خداوند اس. بهترین همسایه من اوست.
فصل ششم- برگزیدگان خدا
مردی دو فرزندش را بسیار دوست داشت، به حدی که هنگامی غذاخوردن آنها را در آغوش می گرفت. روزی وقتی به خانه آمد، فرزندانش راندید. به همسرش گفت: «بچه ها کجا هستند؟» همسرش گفت: « غذایت را نخور تا برایت بگویم»/
زن گفت: اگر کسی دو مروارید به تو به امانت دهد و روزی بخواهد آنها را پس بگیرد چه می کنی. مرد گفت: فورا به او پس می دهم. زن گفت: من هم می خواهم همین را بگویم. بعد دست همسرش را گرفت و او را اتاق بود. جسد فرزندانش را به او نشان داد و گفت: خدا داد. خدا ستاند. مرد که اشک در چشمانش حلقه زده بودگفت «بله! خداداد. خداستاند».
هر آنچه در مالیکت ما است در واقع از آن خداست و هر چیز تا زمانی برای ما است که خداوند بخواهد. خداوند هر چه را که از ما گرفت نمی توانیم بگوییم چرا این کار را کرد یااز او شاکی شویم. اگر خداوند چیزی را که دوست داریم از ما بگیرد مطمئنا بهتر از آن را به ما خواهد داد. هنگامی که مشکلات برای انسان بوجود آید اگر انسان آنها را از هدایایی از جانب خداوند بداند همه چیز برای او سهل می شود.
شو پنهاور فیلسوف آلمانی می گوید: تنها در رنج است که انسان خدا را می بیند.
فصل هفتم – زائران آرامش
دوستم سخت در بستر بیماری بود. پزشکان معالج او را رد کرده بودند. امروز صبح اتفاق عجیبی افتاد. او به دیدار من آمده بود و کاملا سالم بود. به او گفتم: مگر تو بیمار نبودی. او برایم توضیح داد:
« با پزشکان زیادی ملاقات کردم اما فایده ای نداشت. با مصرف داروها روز به روز بدتر می شدم. از خدا می خواستم مرا از این رنج نجات بدهد. اما بدتر می شدم تا اینکه یکروز دیگر دارو مصرف نکردم و تنها از خدا خواستم قدری از عشقش را در وجودم جا دهد.
روزگاری مرد تاجری زندگی می کرد که انبار بزرگی از پنبه داشت. یک روز یکی از کارکناش با شتاب و نگرانی به رفته او آمد و گفت «انبار آتش گرفته است».
مرد تاجری باخونسردی گفت: خدا را شکر، خواست خدا بود. آن مرد به او نگاهی از روی تعجب کرد و رفت بعد از چند لحظه برگشت و با شادمانی گفت: آن انبار سوخته از آن شما نبوده و مال دیگری بوده است. تاجر گفت خدا را شکر، خواست خدا بود. برای رسیدن به آرامش با خدا می توانیم.
۱- هر روز صبح که از خواب بیدار می شویم، متنی در مورد حضور مقدس خدا بخوانیم.
۲- خداوند را مانند مادر و خود را همچون کودکی بدانیم که در آغوش او نشسته ام.
۳- تمام افکار منفی، حرص، نفرت وشهوت را از خود دور کنیم.
بازدید
محتوای پرستش
آنچه انسان در عبادت قولی و عملی خود ابراز می دارد چند چیز است:
۱- ثنا و ستایش خدا به صفات و اوصافی که مخصوص خداست؛
۲- تسبیح و تنزیه خدا از هر گونه نقص و کاستی از قبیل فنا، محدودیت، ناتوانی و امثال اینها.
۳- سپاس و شکر خدا به عنوان منشا اصلی خیرها و نعمت ها.
۴- ابراز تسلیم محض و اطاعت محض در برابر او.
۵- جز خداوند کامل مطلق وجود ندارد و خدا در هیچ یک از مسائل بالا شریک ندارد.
جز او هیچ ذاتی منزه از نقص نیست، جز او کسی منعم اصلی نیست .
عبادت
عبادت و پرستش خداوند یکتا یکی از اصول تعلیمات پیامبران الهی است. در دین مقدس اسلام عبادت سر لوحه همه تعلیمات قرار دارد.
عبادت راز آفرینش
خداوند انسان را برای این امر آفریدکه تنها او را پرستش کند و فرمان او را بپذیرد. پس او وظیفه اش اطاعت امر خداست:« همانا جن و انس را نیافریدیم مگر برای این که مرا پرستش کنند» (ذاریات، ۵۶)
توحید در عبادت
توحید مراتب و اقسامی دارد. توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی، توحید عبادی.
توحید ذاتی، یعنی ذات پروردگار یگانه است. مثل و مانند ندارد: آیه کریمه « لیس کمثله شیء »(شورا/۱۱)و یا آیه « لم یکن له کفواً احد »(توحید،۵ ) مبین توحید ذاتی است.
توحید صفاتی، یعنی صفات خداوند از قبیل علم، قدرت، حیات، اراده، ادراک، حقایقی غیر از ذات پروردگار نیستند، عین ذات پروردگارند.
توحید افعالی، یعنی نه تنها همه ذات ها، بلکه همه کارها به مشیت و اراده خداوند است و به نحوی خواسته ذات مقدس اوست.
توحید عبادی، یعنی جز ذات پروردگار، هیچ موجودی شایسته عبادت و پرستش نیست، پرستش غیر خداوند یعنی خروج از دایره توحید اسلامی.
توحید در عبادت با سایر اقسام توحید فرق دارد، زیرا آن سه قسم دیگر مربوط به ذات خداست و این قسم مربوط به بندگان می باشد، به عبارت دیگر، یگانگی ذات و منزه بودنش از مثل و مانند و یگانگی او در صفات، و یگانگی او در فاعلیت از شوؤن و صفات اوست، اما توحید در عبادت یعنی لزوم یگانه پرستی، پس توحید در عبادت از شئون بندگان است نه از شئون خداوند.
انگیزه عبادت
عبادت در ادیان جز معامله چیزی نیست. زیرا ادیان افراد را وادار به عبادت می کنند و انگیزه عبادت برای رسیدن به بهشت و یا برای فرار از جهنم است.
امیرالمومنین علی (ع) می فرماید: گروهی از مردم خدا را عبادت می کند برای طمع بهشت.
این عبادت از نوع تجارت است . تجارت پیشگی و معامله گری است و گروهی عبادت می کنند از ترس جهنم . این ها کارشان شبیه کاربردگان است که از ترس شلاق ارباب کار می کنند و قوم دیگر عبادت می کنند نه به خاطر بهشت و نه به خاطر ترس از جهنم، بلکه سپاس گزارانه، یعنی خدای خودش را می شناسد ، خدا را که شناخت ، آنچه دارد ، همه را از خدا می بیند ، و چون همه چیز را از خدا می بیند ، حس سپاسگزاری او را وادار به عبادت می کند ، یعنی اگر نه بهشتی باشد و نه جهنمی، همان شناختنش خدا را، حس سپاس گزاریش او را وادار به عبادت می کند، این عبادت احراراست، عبادت آزادگان. از جمله کلمات پیغمبر اکرم در باب ارزش معنوی عبادت این است:« بهترین مردم کسی است که به پرستش و نیایش عشق بورزد.» همچنین رسول خدا می فرمایند : « طوبی لمَنْ عَشقَ العبادَه » خوشا به حال کسی که به عبادت عشق بورزد.
انگیزه عبادت در عارف الهی
در اسلام، به عبادت به آنچه که واقعاً روح نیایش و پرستش است، یعنی رابطه انسان و خدا و محبت ورزی به خدا توجه زیادی شده است. حضرت علی (ع) می فرمایند: الهی ما عَبَدْتُکَ خَوفاً منْ نارکَ وَلا طَمَعاً فی جنَّتکَ بَلْ وَجَدتُکَ اَهلاً للْعبادَه فَعَبَدْتُکَ خدایا تورا پرستش نکردم به طمع بهشتت و نه ترس از جهنمت، بلکه تو را چون شایسته نیایش و پرستش دیدم پرستش کردم.
عارف حق تنها خدا را می خواهد او هر چه را بخواهد به خاطر خدا می خواهد. اگر نعمت های خدا را می خواهد از آن جهت می خواهد که آن نعمت ها از اوست، پس غیر عارف خدا را به خاطر نعمت هایش می خواهد و عارف نعمت های خدا را فقط به خاطر خدا می خواهد.
هدف عارف از عبادت دو چیز است: ۱- شایستگی ذاتی معبود برای عبادت ۲- شایستگی و شرافت حسن ذاتی عبادت.
در نظر انسان عارف، عبادت و بندگی خداوند، برای رسیدن به بهشت نوعی بی ادبی به ساحت معبود تلقی می گردد زیرا انسان بهشت طلب، از بهشت آفرین غافل گردیده و به بهشت که تجلی اراده الهی است چشم دوخته است.
انسان عارف از آن که متوجه مخلوق باشد و به لذات مادی سرگرم باشد ابا دارد و غیرت او اجازه نمی دهد که رخ زیبای دوست را رها کرده و متوجه جلوه های او شود.
بر دوخته ام دیده چو باز از همه عالم تا دیدۀ من بر رخ زیبای تو باز است
در کعبه کوی تو هر آن کسی که درآید در قبلۀ ابروی تو در عین نماز است
ای مجلسیان سوز دل حافظ مسکین از شمع بپرسید که در سوز و گداز است