تنها نجات یافته کشتی، اکنون به ساحل اینجزیره دور افتاده، افتاده بود.
او هرروز را به امید کشتی نجات، ساحل را و افق را به تماشا می نشست.
سرانجامخسته و نا امید، از تخته پاره ها کلبه ای ساخت تا خود را...