nazdoneh
02-24-2011, 08:22 AM
ستیز بر سر منافع حیاتوحش
اما تنها شکار بیرویه و تخریب زیستگاهها عامل نابودی جمعیت حیاتوحش نیست. در اینباره به عامل دیگری اشاره میشود:« یکی از عوامل تهدیدکننده حیاتوحش در سطح جهان، ستیز بین منافع انسانی و منافع حیاتوحش است در کنار این عامل، ازدیاد جمعیت در کشورهای آسیایی بخصوص در هند و بنگلادش و بهطور کلی در خاورمیانه و نیاز روزافزون جمعیت به زمین و غذا باعث تخریب طبیعت و نابودی حیاتوحش شده است. وقتی جمعیت زیاد شود انسان برای مسکن به زیستگاهها دستاندازی میکند و طبیعتی را که متعلق به حیاتوحش است تصرف کرده و با تغییر کاربری، آن را به سکونتگاه یا اماکن مورد نیاز خود تبدیل میکند؛ در نتیجه غذای حیوانات تقلیل پیدا میکند و در پی آن، حیوانات ناگزیر برای پیدا کردن غذا به حاشیه نواحی مسکونی روی میآورند و گاه از شدت گرسنگی به حیوانات اهلی حمله میکنند، در این شرایط است که چوپان، دامدار، روستایی و کشاورز برای جلوگیری از خسارت و دفاع از منافع شخصی خود به شیوههای مختلف با حیوانات وحشی برخورد میکند و آنها را با زهر، تله، تفنگ یا ایجاد حصارهای الکتریکی که در هند بسیار رایج است از بین میبرد».
« علت اصلی به خطر افتادن زندگی یوزپلنگ آسیایی، ستیز انسان با این حیوان است. البته شکارچیان و شکارکشان و نبود برنامه صحیح حفاظت، از عوامل تهدیدکننده حیات یوز محسوب میشوند اما علت اصلی کاهش این گونه منحصر به فرد حیاتوحش که سیطره زندگیاش به زیستگاههای ایرانی محدود است همان ستیز انسان با این حیوان است».
«افزایش محیطبان در حفاظت یوز مؤثر است اما بدون کمک و حساسیت جوامع محلی و بومی نمیتوان کار در خور توجهی انجام داد. آنچه میتواند نقش کارسازی در حفاظت حیاتوحش بهویژه حفظ یوز ایفا کند ایجاد حساسیت جوامع بومی و حاشیهنشینان زیستگاههاست. نگاهی به آمار تلفات یوز نشان میدهد از 15یوزپلنگی که طی چند سال اخیر از بین رفتهاند فقط 4یوز بهدلیل بیماری، کهولت و مارزدگی تلف شدهاند و 11یوز دیگر یا در تصادف با خودرو یا بر اثر گرفتار شدن در تله یا به دست دامداران و شکارکشان و بهطور کلی به دست انسان نابود شدهاند. وقتی 3یوز بهدلیل تصادف از بین برود این خسارت بزرگی است برای جمعیت این حیوان؛ هشداری که باید آن را بسیار جدی بگیریم».
« مدت زیادی در کشورهای آفریقایی بهطور ویژه روی تنازع شیر مطالعه میکردم. در آفریقا مسئولان محیط زیست به این نتیجه رسیدهاند که اگر شمار محیطبانان را حتی 5برابر هم کنند تأثیری در حفاظت حیاتوحش نخواهد داشت بلکه آنچه اثرگذار خواهد بود مشارکت و همکاری جوامع محلی و بومی است. با این رویکرد آنها با برنامهریزی، منافع شخصی قبایل و روستانشینان حاشیه پارکهای ملی و زیستگاهها را با حفاظت از محیط زیست مرتبط کردند بهطوری که حفظ محیط زیست تأثیر مستقیم بر درآمد روستاییان دارد. این رویکرد سبب شده است تا روستاییان و بومیان با دل و جان از محیط زیست و حیاتوحش حمایت کنند. برای نمونه در اوگاندا 20درصد فروش بلیت پارک ملی ملکه الیزابت را به بومیان منطقه اختصاص دادند. مدتهاست که بومیان این منطقه دریافتهاند که مادامی که شیر و فیل در پارک وجود دارد طبیعتگردان از سراسر جهان برای بازدید به منطقه میآیند و هرقدر شمار این حیوانات بیشتر باشد جذابیت بیشتری برای طبیعتگردان ایجاد میشود و بر شمار آنان افزوده میشود، در نتیجه سهم درآمد آنها هم بالا میرود. این درآمد زندگی بومیان را متحول کرده بهطوری که آنها از همین درآمد، کلینیک و مدرسه ساختند و توانستند با بیماریهای عفونی که پیش از این بهشدت در منطقه شایع بود مبارزه کنند. این نگاه مسئولان به محیطزیست، در واقع نه تنها حیاتوحش را نجات داده بلکه زندگی روستاییان و تلقی آنان را از حیاتوحش دگرگون کرده است».
این پژوهشگر محیط زیست با اشاره به اینکه هنوز برنامه جامعی برای استفاده از پارکهای ملی کشور تدوین نشده است «نمیتوان پارکهای ملی را به دژ مستحکمی تبدیل کرد و از ورود مردم عادی به این مراکز جلوگیری کرد آن وقت انتظار داشت مردم نسبت به محیطزیست و میراث طبیعی حساسیت نشان دهند. باید براساس معیارهای زیستمحیطی و ضوابط تعریف شده زمینه حضور مردم را در این مراکز فراهم ساخت تا از نزدیک با میراث طبیعی آشنا شوند. فراهم کردن چنین شرایطی همراه با آموزش، میتواند باعث ارتقای فرهنگ حفاظت در میان مردم شود؛ در این صورت است که مردم نسبت به هر گونه تخریبی از خود حساسیت نشان میدهند».
اما تنها شکار بیرویه و تخریب زیستگاهها عامل نابودی جمعیت حیاتوحش نیست. در اینباره به عامل دیگری اشاره میشود:« یکی از عوامل تهدیدکننده حیاتوحش در سطح جهان، ستیز بین منافع انسانی و منافع حیاتوحش است در کنار این عامل، ازدیاد جمعیت در کشورهای آسیایی بخصوص در هند و بنگلادش و بهطور کلی در خاورمیانه و نیاز روزافزون جمعیت به زمین و غذا باعث تخریب طبیعت و نابودی حیاتوحش شده است. وقتی جمعیت زیاد شود انسان برای مسکن به زیستگاهها دستاندازی میکند و طبیعتی را که متعلق به حیاتوحش است تصرف کرده و با تغییر کاربری، آن را به سکونتگاه یا اماکن مورد نیاز خود تبدیل میکند؛ در نتیجه غذای حیوانات تقلیل پیدا میکند و در پی آن، حیوانات ناگزیر برای پیدا کردن غذا به حاشیه نواحی مسکونی روی میآورند و گاه از شدت گرسنگی به حیوانات اهلی حمله میکنند، در این شرایط است که چوپان، دامدار، روستایی و کشاورز برای جلوگیری از خسارت و دفاع از منافع شخصی خود به شیوههای مختلف با حیوانات وحشی برخورد میکند و آنها را با زهر، تله، تفنگ یا ایجاد حصارهای الکتریکی که در هند بسیار رایج است از بین میبرد».
« علت اصلی به خطر افتادن زندگی یوزپلنگ آسیایی، ستیز انسان با این حیوان است. البته شکارچیان و شکارکشان و نبود برنامه صحیح حفاظت، از عوامل تهدیدکننده حیات یوز محسوب میشوند اما علت اصلی کاهش این گونه منحصر به فرد حیاتوحش که سیطره زندگیاش به زیستگاههای ایرانی محدود است همان ستیز انسان با این حیوان است».
«افزایش محیطبان در حفاظت یوز مؤثر است اما بدون کمک و حساسیت جوامع محلی و بومی نمیتوان کار در خور توجهی انجام داد. آنچه میتواند نقش کارسازی در حفاظت حیاتوحش بهویژه حفظ یوز ایفا کند ایجاد حساسیت جوامع بومی و حاشیهنشینان زیستگاههاست. نگاهی به آمار تلفات یوز نشان میدهد از 15یوزپلنگی که طی چند سال اخیر از بین رفتهاند فقط 4یوز بهدلیل بیماری، کهولت و مارزدگی تلف شدهاند و 11یوز دیگر یا در تصادف با خودرو یا بر اثر گرفتار شدن در تله یا به دست دامداران و شکارکشان و بهطور کلی به دست انسان نابود شدهاند. وقتی 3یوز بهدلیل تصادف از بین برود این خسارت بزرگی است برای جمعیت این حیوان؛ هشداری که باید آن را بسیار جدی بگیریم».
« مدت زیادی در کشورهای آفریقایی بهطور ویژه روی تنازع شیر مطالعه میکردم. در آفریقا مسئولان محیط زیست به این نتیجه رسیدهاند که اگر شمار محیطبانان را حتی 5برابر هم کنند تأثیری در حفاظت حیاتوحش نخواهد داشت بلکه آنچه اثرگذار خواهد بود مشارکت و همکاری جوامع محلی و بومی است. با این رویکرد آنها با برنامهریزی، منافع شخصی قبایل و روستانشینان حاشیه پارکهای ملی و زیستگاهها را با حفاظت از محیط زیست مرتبط کردند بهطوری که حفظ محیط زیست تأثیر مستقیم بر درآمد روستاییان دارد. این رویکرد سبب شده است تا روستاییان و بومیان با دل و جان از محیط زیست و حیاتوحش حمایت کنند. برای نمونه در اوگاندا 20درصد فروش بلیت پارک ملی ملکه الیزابت را به بومیان منطقه اختصاص دادند. مدتهاست که بومیان این منطقه دریافتهاند که مادامی که شیر و فیل در پارک وجود دارد طبیعتگردان از سراسر جهان برای بازدید به منطقه میآیند و هرقدر شمار این حیوانات بیشتر باشد جذابیت بیشتری برای طبیعتگردان ایجاد میشود و بر شمار آنان افزوده میشود، در نتیجه سهم درآمد آنها هم بالا میرود. این درآمد زندگی بومیان را متحول کرده بهطوری که آنها از همین درآمد، کلینیک و مدرسه ساختند و توانستند با بیماریهای عفونی که پیش از این بهشدت در منطقه شایع بود مبارزه کنند. این نگاه مسئولان به محیطزیست، در واقع نه تنها حیاتوحش را نجات داده بلکه زندگی روستاییان و تلقی آنان را از حیاتوحش دگرگون کرده است».
این پژوهشگر محیط زیست با اشاره به اینکه هنوز برنامه جامعی برای استفاده از پارکهای ملی کشور تدوین نشده است «نمیتوان پارکهای ملی را به دژ مستحکمی تبدیل کرد و از ورود مردم عادی به این مراکز جلوگیری کرد آن وقت انتظار داشت مردم نسبت به محیطزیست و میراث طبیعی حساسیت نشان دهند. باید براساس معیارهای زیستمحیطی و ضوابط تعریف شده زمینه حضور مردم را در این مراکز فراهم ساخت تا از نزدیک با میراث طبیعی آشنا شوند. فراهم کردن چنین شرایطی همراه با آموزش، میتواند باعث ارتقای فرهنگ حفاظت در میان مردم شود؛ در این صورت است که مردم نسبت به هر گونه تخریبی از خود حساسیت نشان میدهند».