PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تاثیرگذارترین مردان و زنان جهان



sedigh89
01-04-2013, 04:17 PM
صد چهره برتری که دو ماهنامه فارن پالیسی به صورت سالیانه منتشر می کند بر اساس رای گیری از نظرات و آرای خوانندگان صورت می گیرد. اولین فهرست صد نفره فارنپالیسی در نوامبر 2005 منتشر شد و در ژوئن 2008 معرفی این صد چهره از سوی فارن پالیسی به صورت مشترک با مجله پراسپکت در بریتانیا صورت پذیرفت.

هدف از تعیین این چهره ها هم مشخص کردن 100 فرد «اثرگذار» و «زنده ای» است که در رشته های مختلف و در سطح جهان فعالیت دارند. بر اساس محل تولد، تقریباً 40 درصد این چهره ها از ایالات متحده آمریکا و کانادا هستند؛ 25 درصد از اروپا، 22 درصد از خاورمیانه و شرق دور؛ کمتر از 5 درصد هم از سایر مناطق هستند؛ آمریکای لاتین با 4 درصد و استرالیا با 3 درصد.

همچنین کمتر از 8 درصد این فهرست را زنان تشکیل می دهند. تاکیر بر این نکته ضروری است که این انتخاب بر اساس نظرسنجی از خوانندگان صورت می گیرد و «زبان» و «ملیت» خوانندگان نقش مهمی در انتخاب چهره های مد نظر دارد و از آنجا که زبان اول یا دوم در بسیاری از نقاط دنیا انگلیسی است، بدیهی است که چهره های انگلیسی زبان نقش آشکارتری برای انتخاب شدن دارند.

تقریبا تمام رای دهندگان آفریقایی هم از کشور نیجریه هستند. امسال هم این نشریه در شماره نوامبر – دسامبر 2012خود به معرفی این 100 چهره پرداخته است و ما هم به معرفی این چهره ها می پردازیم.

11- جیمز هانسن

برای هشدار دادن نسبت به تغییر آب و هوایی

مدیر موسسه گودارد برای مطالعات فضایی / نیویورک

جیمز هانسن در مقاله ای در نیویورک تایمز نوشت: «گرمایش جهانی یک پیش بینی نیست بلکه به وقوع پیوسته است.» او با استفاده از جایگاه خود به عنوان دانشمندی بزرگ در حوزه تغییرات آب و هوایی در ناسا بیش از هر کس دیگری کوشیده تا این هشدار را به گوش همگان برساند و به شدت و با صراحت تمام مدت ها پیش از آنکه سایر دانشمندان چنین استدلالی مطرح کنند استدلال کرده علت اصلی تغییرات آب و هوایی انسان ها هستند.


[Only registered and activated users can see links]


او به عنوان دانشمندی خودساخته، کم سخن و ساکن میدوست همچون یک چهره معترض رادیکال نیست بلکه وقتی بحث آب و هوا مطرح می شود به «آبی هوفمان(2)» معاصر تبدیل می شود. پس از آنکه توفان «سَندی» تمام سواحل شرقی آمریکا را در ماه اکتبر در نوردید و ویران کرد، افکار عمومی آمریکا که سال ها درگیر مشکلات مربوط به رکود بزرگ بودند ناگهان به قدرت مخرب و پتانسیل تغییرات آب و هوایی پی بردند که جیمز هانسن سال ها بود درباره آن هشدار می داد.

پس از انتشار برخی از مطالعات تاثیرگذارش در مورد تاثیرات گازهای گلخانه ای در سال 1981 ، هانسن به تدریج فشار خود بر مقام های دولتی را بیشتر کرد تا آنها هشدارهای مهم وی را جدی بگیرند. سال گذشته پس از آنکه این مرد 71 ساله در برابر کاخ سفید از طریق بلندگو از باراک اوباما خواست تا خط لوله «Keystone XL» را «به خاطر فرزندان و نوادگانمان» نپذیرد دستگیر شد.

این اولین باری نیست که با این دانشمند صریح چنین رفتاری صورت می گیرد. او به دلیل تلاش هایش در این زمینه از سوی ناسا سانسور شده، مورد حمله محافظه کاران قرار گرفته و از سوی سایر دانشمندان فعال در حوزه تغییرات آب و هوایی سرزنش شده است اما هانسن همچنان به صراحت و با شدت تمام درباره تهدیدی صحبت می کند که با ریزش خرده سیاره ها به سوی زمین قابل مقایسه است.

در همین چند ماه گذشته که یخ های قطب شمال به پایین ترین حد خود رسید. او اقدام به انتشار مقاله ای کرد که در آن ادعا کرده بود در تابستان سال جاری 13 درصد از سطح زمین از شدت گرما متاثر شده و این در حالی است که این میزان در سال 1980 کمتر از یک درصد بود. هانسن از اینکه می بیند نظریه هایش تایید شده به نظر می رسد چندان خوشحال نباشد.



12- آنگلامرکل

صدراعظم / آلمان

از 3 سال پیش که بحران بدهی ها منطقه یورو را درنوردید بیش از نیمی از کشورها شاهد تغییر در سطح رهبران خود بودند اما آنگلا مرکل – به عنوان نگهبان بزرگترین اقتصاد اروپا – نه تنها همچنان بر سر کار مانده بلکه به مهمترین مدیر بحران در این قاره تبدیل شده است.

خانم مرکل که مدت هاست به دلیل مخالفت با اعطای وام های نجات به کشورهای بحران زده جنوب اروپا به عنوان «خانم نه» معروف شده است. سرانجام در سال 2012 نقش رهبری را به دست گرفت در حالی که ترکیبی از اقدامات ریاضتی، اصلاحات ساختاری و همگرایی مالی را تجویز می کرد. او برای ارائه بسته های کمکی به یونان، ایرلند و پرتغال کاهش الزام آور هزینه ها را افزوده و پیشگام تاریخی پیمان کاهش کسری بودجه اتحادیه اروپا بوده است.


[Only registered and activated users can see links]


با تمام این احوال، همین مرکلی که سوء برداشت های بسیار در مورد او وجود دارد بر حل بحران منطقه ای با «اروپایی بیشتر نه کمتر» اصرار داشته است.

با اینحال، او این کار را ماهرانه و با تکیه بر پایگاه سیاسی خویش انجام داده است. وی در ماه ژوئن چنین گفت: «همه ما باید در برابر وسوسه مربوط به رسیدن به رشد با بدهی های بیشتر (یا تزریق پول برای رشد بیشتر آن هم با بدهی های بیشتر) مقاومت کنیم.» یک ماه پیش از آن هم فرانسوی ها، فرانسوا اولاند را برگزیدند که حامی اشتراکی کردن بدهی های منطقه یورو بود که مرکل مخالف آن بود.

مرکل که میان «تمرکز دوباره رهبران اروپایی بر رشد» و «مخالفت های داخلی برای اعطای وام های نجات برای همسایگان غرق در بدهی آلمان» گیر افتاده سرانجام از بودجه نجات جدید برای اروپا و برنامه بانک مرکزی اروپا برای خریدن بدهی کشورهای بحران زده اروپا حمایت کرد.

آن چیزی که در تمام اقدامات او مشترک است همانا عزم بی امان وی برای حل بزرگترین بحران اروپا از جنگ جهانی دوم به این سو با عمیق کردن اتحاد سیاسی و اقتصادی قاره است، نه با سست تر کردن آن. مرکل که با سقوط دیوار برلین و هلموت کهل معمار اروپا علاقمند به دنبال کردن سیاست شد و روزگاری در آلمان شرقی یک فیزیکدان بود، اغلب اتحاد دوباره آلمان را به عنوان موضعی عینی در ظرفیت های اروپا برای فائق آمدن بر مشکلات ذکر می کند.

او سال جاری در حالی که از تصمیم گیری مرکزی تر در مورد بودجه و مالیات در اروپا سخن می گفت چنین پرسید: «آیا جسارت اروپایی تر شدن داریم؟» پاسخ به این سوال می تواند تعیین کننده این باشد که آیا از مرکل به عنوان ناجی پروژه اروپایی یاد خواهد شد یا رهبری که مرگ این اروپا را در دست دارد.

نکته: 15 تا از 27 دولت اروپایی در پی بحران یورو رهبران خود را از دست دادند که عبارتند از: ایوارس گودمانیس (لاتویا – 2009)؛ فرنک گیور کسانی (مجارستان – 2009)؛ میرک توپولانک (جمهوری چک – 2009)؛ گوردون براون (بریتانیا- 2010)؛ بریان کُون (ایرلند – 2011)؛ خوزه سوکرات (پرتغال – 2011)؛ ماری کیوینیمی (فنلاند – 2011)؛ لارس راسوسن (دانمارک 2011)؛ جورج پاپاندرئو (یونان – 2011)؛ بوروت پاهور (اسلوونیا – 2012)؛ ایوتا رادیکووا (اسلواکی – 2012) و نیکولا سارکوزی (فرانسه – 2012)



15- بن برنانک، اسکات سامنر

برای پویا کردن بزرگترین اقتصاد دنیا

رئیس فدرال ریزرو – واشنگتن / اقتصاددان – والتهام، ماساچوست

پس از آنکه فدرال ریزرو در ماه سپتامبر دور جدیدی از «سیاست های پولی غیرمتعارف(3)» که با خرید دارایی ها از بانک های خصوصی باعث تحریک و شوک دادن به رشد اقتصادی می شود را اعلام کرد «ماتیو ایگلسیاس» از «Slate» نوشت: «استادان دانشگاه بنتلی که هرگز یک کتاب درست و حسابی منتشر نکرده اند معمولا بحث های عمومی را تغییر نمی دهند.» اما اظهارنظرهای سرسختانه اسکات سامنر در وب سایتش با عنوان «The Money Illusion» تمجید و تشویق کم نظیر هر دو حزب را در تمام دنیای اقتصادی به دست آورد: از گولدمن ساکس گرفته تا پل کروگمان و سامنر سیاست های پولی آمریکا را به طور دائمی تغییر داده اند.


[Only registered and activated users can see links]


نظرات مهم او تولید ناخالص داخلی اسمی را هدف گرفته است؛ تصوری که سیاست های فدرال ریزرو باید به جای نرخ تورم بر رشد اقتصادی متمرکز باشد. چنانکه سامنر می گوید: «این درباره تعیین اهداف و وعده هایی خاص برای انجام هنر آن چیزی است که فرد می تواند برای رعایت این اهداف انجام دهد.»

این بدین معناست که فدرال ریزرو باید به سیاست پولی غیرمتعارف و جدی ادامه دهد و پول را به سیستم مالی تزریق کند تا رشد، احیا و تورم مهار شود. مهمترین تغییر در ایده سامنر از آن بن برنانک رئیس فدرال ریزرو است. در نوامبر 2011، او این ایده را که فدرال ریزرو باید سیاست هایش را از تورم به اهداف مربوط به رشد تغییر دهد رد کرد.

با اینحال، برنانک بارها و بارها به این درک رسید که بحران شغلی در آمریکا جدی تر از آن چیزی است که او فکر می کند و به اندیشه غیرمتعارف تری نیاز دارد و موفق شد هیأت مدیره جنگ طلب را هم با خود همراه کند: در 13 سپتامبر، فدرال ریزرو اعلام کرد 40 میلیارد دلار در ماه اوراق قرضه با پشتوانه خریداری می کند و این کار را ادامه خواهد داد تا بازار شغل در آمریکا بهبود یابد و هرگز به فکر تورم نبود. برنانک می گفت: «سیاست اصلی این است. آنچه در اینجا اهمیت دارد تلاش در جهت تحرک شغلی است.»



16- ماریا آلیوکینا، یکاترینا ساموتسویچ و نادژدا تولوکونیکووا

برای شکستن قفس شیشه ای و نامه عاشقانه در رثای آزادی

موسیقی دان - روسیه

آخرین باری که یک گروه راک دنیا را تغییر داد کی بود؟ مجموعه پانک(4) روسیه که به «پوسی رایت(5)» معروف شده سال جاری و پس از اینکه 3 عضو این گروه به دلیل برنامه ای که در کلیسای جامع مسکو داشتند به زندان محکوم شدند توجه جهانی را به خود جلب کرده و حمایت بسیاری از چهره های جهانی از مدونا گرفته تا گروه «ردهات چیلی پپر(6)» تا دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا و وزارت خارجه آمریکا را به خود جلب کردند و تبدیل به نمادی بین المللی از مخالفت تجدید حیات یافته مردم روسیه در برابر رژیم مستبدانه ولادیمیر پوتین شدند اما این 3 عضو هم که با حیله دستگیر شدند – ماریا آلیوکینا و نادژدا تولوکونیکووا با حکم 2 سال زندان به زندان های صحرایی دور افتاده محکوم شدند و یکاترینا ساموتسویچ که آزاد شد – به تعبیر مقام های دولتی چیزی بیش از «اوباشی با رقص های خشن و تهاجمی نیستند».

فقط بیانیه اختتامیه اثرگذار در دادگاهی که از نزدیک رصد می شد را بخوانید: مانیفست هشدار آمیزی که آنها را در سُنت هنری دیوید ثورو(7)، مارتین لوتر کینگ و واسلاو هاول قرار می دهد. به یک معنا، این گروه استدلال می کرد که دولت با نشان دادن واکنشی تقریبا افراطی و مضحک به اقدامی که در همه جا با آن به عنوان تخلفی جزیی رفتار می شد پیروزی را واگذار کرد.


[Only registered and activated users can see links]


گروه Pussy Riot با استفاده از دادگاه خویش و تبدیل آن به سکویی برای متهم کردن کل سیستم کار شگرف تری انجام داد و آن افشای «دموکراسی مستقل» پوتین به عنوان «موجودی از سر تا پا بیمار است» بود. همانگونه که آلیوکینا می گوید: «وقتی با این دُمَل متورم مواجه و دست به گریبان می شوید، این بیماری سرباز کرده و می ترکد.»

تولوکونیکووا در سخنان پایانی که نام داستایوفسکی، سقراط و انجیل را بر زبان می آورد ماموریتی برای این پروژه قائل بود. وی می گفت: «مردم می توانند واقعیت را احساس کنند. راستی و واقعیت همیشه برتری هستی شناسانه و وجودی بر دروغ دارند. این 3 عضو گروه Pussy Riot نیستند که محاکمه می شوند. این کل نظام دولتی فدراسیون روسیه است که محاکمه می شود.»

تولوکونیکووا پیش از اینکه عازم زندان شود جمله ای از اشعار گروه خود را نقل کرد: «درها را باز کنید، بندها را بدرید، آزادی را با ما فریاد کنید.» گروه پانک بیش از این چه می تواند باشد و چه کاری می تواند انجام دهد؟



17- آبراهام کارم – ویلیام مک راون

برای ایجاد انقلابی در هواپیماهای بدون سرنشین

مهندس هوانوردی / لیگ فارست - کالیفرنیا

فرمانده – فرماندهی عملیات ویژه ایالات متحده / تامپا – کالیفرنیا

اگر دریاسالار مک راون شکار تروریست ها را به شکلی از هنر تبدیل کرد، آبراهام کارم مردی است که قلم موی مورد نیاز برای وی را فراهم آورد. 3 دهه پیش بود که کارم – مهندس سابق در نیروی هوایی اسرائیل – به گاراژ خود رفت و آغاز به طراحی چیزی کرد که در آن زمان پنتاگون آن را غیرممکن می انگاشت. یک هواپیمای بدون سرنشین که ساعت ها می توانست در هوا بماند.

نتیجه نهایی این پروژه همانا هواپیمای بدون سرنشین تهاجمی بود که پس از 11 سپتامبر به عنوان سلاحی تعریف شده پا به میدان نهاد. مک راون – که رهبری برخی از کارآمدترین و نخبه ترین نیروهای رزمی آمریکایی در «فرماندهی عملیات ویژه» را در دست دارد – سال هایی را صرف مطالعه درباره عملیات ویژه کرده و برنامه ای کاری برای موفقیت آمیز شدن آن را فرمول بندی کرده است. او بر ضرورت سرعت در حملات کماندویی و برنامه ریزی های گسترده ای تاکید دارد که بر اطلاعات جاسوسی دقیق مبتنی است و این همان جایی است که این هواپیماها وارد عمل می شوند.


[Only registered and activated users can see links]


در عملیاتی که نام مک راون را در کتاب های تاریخ ثبت کرد – یعنی کشتن اسامه بن لادن رهبر القاعده – این هواپیماهای بدون سرنشین چند ماه اطلاعات جاسوسی را از محل استقرار بن لادن تهیه می کردند اما جنگجویان دوران مدرن ابزارهایی در اختیار دارند که نیاکانشان فقط خواب آن را می دیدند و البته مک راون ارزش نبرد سربازان قدیم را تخفیف نمی دهد. وی می نویسد: «در عصر تکنولوژی های پیشرفته و جنگ ستارگان ما اغلب نیاز به دخالت شخصی را نادیده می گیریم اما این کار را به قیمت پذیرش خطر برای خودان می کنیم.»


[Only registered and activated users can see links]


در حالی که مک راون گرفتار انقلاب در تجهیزات جنگی و هواپیماهای بدون سرنشینی است که صدای آن در سرزمین های دوردستی همچون لیبی، پاکستان، سومالی و یمن شنیده می شود (و در دوران باراک اوباما بیش از 1000 نفر را در کشورهایی که ایالات متحده با آنها درگیر جنگ نبوده است کشته) اما کارم که اکنون 75 ساله است در حال طراحی نسل جدیدی از فناوری های هوایی است. پروژه فعلی او: هواپیمایی در اندازه بویینگ 737 است که قادر به نشستن و برخاستن همچون هلیکوپتر است. آیا نقشه ای خیالی و موهوم است؟

[مهرنامه ایران: ایران سال گذشته دو هواپیمای بدون سرنشین آمریکا را وادار به فرود کرد.]



18- احلام بلحاج

رئیس انجمن زنان دموکرات تونس/ تونس

بهار عربی آزادی های جدیدی برای خاورمیانه به ارمغان آورد اما در عین حال شاهد حضور [سلفی هایی] است که هدفشان محدود کردن آزادی های زنان است. احلام بلحاج یکی از طرفداران حقوق زنان در تونس است که در حال مبارزه برای حقوق زنان است و در این فرآیند نشان داده لیبرال ها ساکت نخواهند ماند تا نیروهای [بنیادگرا] در این کشور انقلاب را به نفع اهداف خود مصادره کنند. بلحاج به عنوان رئیس انجمن زنان دموکرات تونس اسلامگرایان را به تلاش هایی متهم می کند که بر اساس آن، آنها به دنبال زنده کردن برخی رفتارها مثل چند همسری که در دوران رژیم گذشته ممنوع شده بود هستند اما متأسفانه، این روانپزشک 47 ساله کودکان، کار سختی در پیش دارد.


[Only registered and activated users can see links]


تابستان امسال، اسلامگرایان با گنجاندن بندی در پیش نویس قانون اساسی تونس زنان را «مکمل» مردان اعلام کردند. در پاسخ، بلحاج تظاهراتی چند هزار نفری در خیابان های تونس به راه انداخت تا به آنچه تجاوزی آشکار به حقوق زنان می نامیدند،اعتراض کند. این بند به زودی برداشته شد اما وی در افق تهدیدات بیشتری را می بیند. او ابراز نگرانی می کند که «والدین فشارهای اخلاقی زیادی بر دختران جوان وارد می کنند. طرفداران حقوق زنان هم قربانی این تهدیدات هستند. به آنها در خیابان حمله می شود و مورد بی احترامی قرار می گیرند.»

بلحاج حتی به دادگاه هم شکایت برده، جایی که او به زنی کمک کرد که به «امری خلاف عفت» متهم شده بود در حالی که از سوی 2 پلیس مرد به زور مورد تجاوز قرار گرفته بود.

نبرد برای گسترش حقوق زنان نه تنها در تونس بلکه در کل جهان عرب جریان دارد جایی که یک چهارم زنان بخشی از نیروی کار هستند، چند همسری و ازدواج های اجباری برای همه آنها مشترک است و هیچ کشوری وجود ندارد که در آن فریاد سیاسی زنان همپای مردان باشد. در نزد بلحاج، این مبارزات بخش جدایی نپذیر مبارزه بزرگتر در جهان عرب برای آزادی است.

او می گوید: «ما به عنوان فعال حقوق زنان بیش از همیشه در مواجهه با این مشکلات گوش به زنگ هستیم. تردیدی نیست که ببینیم نتیجه 50 سال تلاش دود شده و به هوا می رود.»

خبرهای بد: در یمن 52 درصد از دختران قبل از 18 سالگی ازدواج می کنند و 53 درصد از زنان بی سواد هستند. حدود 20 درصد از زنان عراقی و حداقل 35 درصد از زنان لبنانی قربانی خشونت های داخلی هستند. در قطر و عربستان سعودی هیچ زنی در پارلمان نیست و هیچ زنی هم در مقام وزارت قرار ندارد.



19- ریما دالی، باسل قرتابیل

برای پافشاری – به رغم فرصت ها و شانس اندک – بر انقلاب صلح آمیز در سوریه

کنشگر - سوریه

در سوریه ای که درگیر خشونت های فرقه ای شده، معدودی از انسان های شجاع در پی استفاده از احتمالات – و هزینه های فوق العاده – مربوط به انقلاب غیرخشونت بار هستند. وقتی در بهار امسال توپخانه بشار اسد شهرها را یکی پس از دیگری به ویرانه تبدیل می کرد، ریما دالی یکی از داوطلبان هلال احمر سوری به تنهایی در خیابان های شلوغ دمشق حرکت می کرد و تنها یک نشان و پیام ساده را با خود حمل می کرد: «به کشتارها خاتمه دهید. ما می خواهیم کشوری برای همه سوری هات بسازیم.»


[Only registered and activated users can see links]


او این «مقاومت خاموش» خود را هفته بعد هم انجام داد و حتی بسیاری از عابران به تحسین وی می پرداختند و این نشانه ای است از اینکه روح اعتراضات صلح آمیزی که در اوایل سال 2011 قیام مردم سوریه را برانگیخت حتی پس از یک سال و نیم جنگ خونین داخلی همچنان دوام آروده است.

دالی – خانم 33 ساله دانش آموخته حقوق – به خاطر کنشگری اش دستگیر شد. او نه با تهدیدات رژیم اسد دست و پای خود را گم کرد و نه از گسترش افراط گرایی در میان شورشیان مسلح هراسی به خود راه داد. وی پس از آزادی از زندان چنین گفت: «ما هر روز و هر شب در جستجوی کورسوی امید هستیم.»


[Only registered and activated users can see links]


تمام کسانی که آشکارا به مبارزه و مخالفت با اسد برخاسته اند آنقدر خوش شانس نبودند. باسل قرتابیل – یک مهندس جوان کامپیوتر – که در دمشق زندگی می کرد، با استفاده از مهارت های خلاقانه برنامه نویسی اش کمک کرد تا سوریه به جامعه آنلاین بپیوندد و باعث شد کشوری که مدت ها در حاشیه «فرهنگ نورسته اینترنت» می زیست به متن جامعه باز اینترنت منتقل شود. او از سوی دستگاه اسد در ماه مارس ربوده شد و با وجود کارزار «باسل را آزاد کنید» که از سوی دوستانش برای او تدارک دیده شد اما از آن زمان تاکنون خبری از او در دست نیست. چند هفته پیش از دستگری او چنین توییت کرده بود: «مردمی که در خطر واقعی قرار گرفته اند هرگز کشور خود را ترک نمی کنند. آنها به خاطر خواسته ای در خطرند و به خاطر همان خواسته کشور را ترک نمی کنند.» دالی.



20- ماریودراگی

برای نجات اروپا آنگاه که سیاست نتوانست نجاتبخش باشد

رئیس بانک مرکزی اروپا - آلمان

وقتی ماریو دراگی رئیس بانک مرکزی ایتالیا برای جانشینی ژان کلود تریشه به عنوان رئیس بانک مرکزی اروپا (ECB) در سال 2011 پیشنهاد شد 2 عامل دست و پای او را گرفت: محدودیت او در گولدمن ساکس (شرکتی که به یونان کمک کرد تا بدهی هایش را پنهان نگاه دارد) و ملیت او. روزنامه آلمانی «Bild» با گله و شکایت چنین نوشت: «برای ایتالیایی ها، تورم سبکی از زندگی است مثل سیب زمینی با سُس پاستا». اما «سوپر ماریو» سرانجام بر منتقدان خویش فائق آمد (حتی Bild بعدا نوشت: «او کاملا آلمانی است») و از آن زمان تلاش های سختی را برای حل بحران 3 ساله بدهی اروپا آغاز کرده است.


[Only registered and activated users can see links]


در این فرآیند، او به صورت لیبرال گونه ای وظیفه بانک مرکزی اروپا را کنترل تورم دانسته و خود را به مثابه ناجی پروژه اروپایی معرفی کرده است.

شجاعانه ترین اقدام دراگی در ماه سپتامبر بود؛ یعنی زمانی که او اعلام کرد بانک مرکزی اروپا اوراق قرضه کشورهای بحران زده در منطقه یورو مثل ایتالیا و اسپانیا را خریداری کند تا هزینه های استقراض آنها را کاهش داده و سرمایه گذاری را تضمین کند. (مجموعه ای از سرتیترهای خبری مثل «ماریو دراگی شاید همان کسی باشد که اروپا – و شاید جهان – را نجات داد.» از پس آن آمد) اما شاید این تعهد او برای انجام «همان کاری بود که برای حفظ یورو انجام داد» که سرانجام تب را کاهش داد. اقدام شجاعانه دراگی به او کمک کرد تا بر بازار، بانک داران و سیاستمداران فائق آید. اگر چه تقریبا از هر دو آلمانی یک نفر به دلیل اقدام او در خرید اوراق قرضه به وی بی اعتمادند.

پس از طرح این برنامه ها، وی با دفاع از سیاست های پولی خویش در برابر پارلمان آلمان از شدت نگرانی آلمان ها کاست. چرا او داوطلبانه وارد دهان شیر شد؟ پس از ماه ها نبرد سخت با بازار اوراق قرضه، شاید بوندستاگ آنقدر دلهره آور به نظر نمی رسید.

بازنشر:takbook.com