PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : «اوون» بهترین در خانواده هارگریوزها



kakajan
03-24-2009, 03:46 PM
اوون هارگریوز مدافع ۲۷ساله تیم ملی انگلستان و باشگاه منچستریونایتد پس از ۷ سال بازی در بایرن مونیخ اكنون دومین فصل حضور در تیم شیاطین سرخ را سپری می كند. او كه در ۲۵ بازی توانسته ۲ گل برای تیم آلكس فرگوسن بزرگ به ثمر برساند، هنوز نتوانسته بازی های درخشانی را كه در بایرن انجام می داد برای منچستریونایتد انجام دهد و دلیل این موضوع هم آسیب دیدگی های مكرر این بازیكن است كه طی ۲ ، ۳ فصل اخیر بیشتر از قبل هم شده است. هارگریوز علاوه بر فوتبال به نویسندگی هم علاقه خاصی دارد و به همین خاطر او یكی از ستون نویس های بی بی سی اسپورت به حساب می آید و اكثر مواقع هم مطالب جالبی در مبحث های او به چشم می خورد.
● یك انگلیسی از كانادا
حتی در خانواده خودم هم، من یك فرد بی كس به حساب می آیم، من تنها عضو خانواده هارگریوزها هستم كه در انگلستان یا ولز متولد نشده است! مادرم از ولز است اما پدرم از انگلستان. برادر بزرگترم دارن در ولز متولد شده است و نیل دیگر برادرم نیز همچنین و بعد از آنها من هستم كه در كانادا متولد شده ام و تنها بازیكن انگلیسی هستم كه در انگلستان بازی نكرده است. اگرچه من در كانادا رشد یافته ام اما در آنجا نیز در یك خانه قدیمی انگلیسی زندگی می كردم كه پدربزرگم و والدینم از آن استفاده می كردند. پدرم تصمیم گرفت تا بریتانیا را به مقصد كانادا برای كار كردن ترك كند و بعد از مدت كوتاهی حضور در تورنتو به كالگری انتقال یافت، جایی كه من به دنیا آمدم.
من آنگونه كه پدرم و برادر بزرگترم دارن بودند رشد یافتم. پدرم عاشق این بود كه یك فوتبالیست باشد اما این اتفاق برای او رخ نداد. او در تیم جوانان بولتون بود و بعد از آنكه به كانادا آمد در تیم كالگری كیكرز به صورت نیمه حرفه ای بازی كرد. آنها نسبتاً موفق بودند و من به یاد می آورم كه من و برادرم می خواستیم به همراه بازیكنان به استادیوم و رختكن برویم. در آن زمان من واقعاً احساسی برای كانادایی یا انگلیسی بودن نداشتم اما دوستانم كه به منزل ما زنگ می زدند نمی توانستند لهجه پدرم را وقت صحبت كردن درك كنند. به هنگام بزرگ شدن من هر ورزشی را كه ممكن بود انجام دادم.
من شاید بسكتبال را بیشتر از فوتبال بازی می كردم. شاید از آنجا كه هوا در كانادا خیلی سرد بود و ما در هفته ۲ بار بیشتر فوتبال بازی نمی كردیم اما بسكتبال را هر روز، دارن در روزگار جوانی اش بازیكن بزرگی بود. او یك مهاجم مستعد و خیلی دونده بود و در سطح جوانان برای كانادا نیز حضور یافته بود، هر جایی كه من رفتم مردم می گفتند كه او چقدر خوب بود. او در جایی كه بزرگ شد واقعاً یك ستاره بود. پدرم در ۱۶ سالگی او را به بولتون فرستاد و آنها حتی می خواستند كه با او قرارداد امضا كنند اما پدرم از او خواسته بود كه سال آخر مدرسه اش را به پایان برساند. برادرم از این جهت كه دچار مصدومیت های زیادی از ناحیه زانویش شد خیلی بدشانس بود و در آن سال او با پاره كردن رباط صلیبی اش دیگر فرصت را از دست داد. وقتی كه نوبت به من رسید من فكر می كنم پدرم فكر كرد كه فرصت های خوبی هستند كه اجازه داد بروم.
● حمایت خانواده...
برادرانم بزرگترین مشوقانم بودند، آنها در جام جهانی گذشته در تابستان با من بودند و داشتن چنین حمایتی خیلی بزرگ است. آنها هنوز در كانادا هستند اما اگر من در انگلستان بازی می كردم آنها نیز درباره برگشتشان صحبت می كردند. اكنون ۲۷ ساله هستم و ۵ یا ۱۰ سال دیگر هم فرصت دارم تا كاری انجام بدهم كه آنها می خواهند جزئی از آن باشند.
گفتنی است كه در ابتدا من هرگز درباره حرفه ای شدن فكر نمی كردم. در جایی كه من رشد یافتم، در آن موقع فوتبال در ایتالیا، آلمان و انگلستان حرفه ای كار می شد و آن وقت فقط این یك رؤیا بود. تیم من از كالگری در تورنمنت ایان راش در ولز بازی كرد و پدرم با مربی كاشف استعداد لیورپولی ها صحبت كرد. من فكر می كنم آن فرد استیو هیوی بود، او گفت كه من را تحت نظر دارد اما من مطمئن نیستم كه حتی آن كار را انجام داده باشند. در اكتبر ۱۹۹۶ مربی ام توماس نیدروف مرا به تعدادی امتحان در آلمان برد. من آن زمان ۱۵ ساله بودم و یك هفته ای را با بایرن گذراندم. ما امتحاناتی را هم در شهرهایی مانند كلن و لوركوزن هم باید می دادیم برای اینكه انتظار نداشتیم بایرن مرا نگه دارد اما بایرن پسندید و در تابستان ۱۹۹۷ من به مونیخ رفتم و در آنجا برای مدت ۱۰ سال زندگی كردم.
● بایرن و منچستر یونایتد
آلمان به خاطر نظم و سازماندهی اش مشهور است. آنها همگی لباسها، كفش ها و زمین های بی نقصی دارند. من در محیطی رشد یافتم كه فوتبال مهم بود اما اینجا یك سطح كاملاً جدید بود. حتی در ۱۶ سالگی آنها خیلی جنگنده بودند كه این باب طبع من بود، همه می خواستند تا در آینده ستاره باشند و این كه بخشی از یك كار خیلی بزرگ باشی خود بزرگ است.
در آنجا من فكر می كردم كه همه چیز را می دانم و به هر جایی كه بروم می توانم خوب باشم. ابتدا فكر می كردم نمی توانم زبان را فرابگیرم اما بعد از گذشت حدود یك سال بهتر شدم. جزو گروه كوچكی از جمله نیل اریك جانسون كه اكنون در لستر است اشتفان هافمن از راپیدوین و دروازه بان استفان مگنوسن از ایسلند بودم كه با هم زبان را یاد گرفتیم. آنجا برای من مشكل بود چرا كه مایل ها از خانه ام دور بودم و از آنجا كه خیلی كله شق بودم دوست نداشتم تا از كسی درخواست كمك بكنم و فقط به خودم می گفتم كه می توانم كارم را انجام دهم، در آن زمان اینترنتی نبود و من نمی توانستم زیاد به كانادا تلفن كنم. بنابراین مجبور بودم به گونه ای سر كنم. راضی ام كه به این شكل كار كردم برای اینكه مرا خیلی قوی تر ساخت، آن مشكلات به من اعتماد به نفس داد. در كودكی من فكر می كردم كه كالگری تنها مكان در دنیا باشد اما پس از آن من به آلمان آمدم و بعد از آن به دور دنیا مسافرت كردم.
آنچه كه شما در مسافرت می بینید و می آموزید بی ارزش است بنابراین وقتی كه من بزرگتر شدم می خواهم تا جهان را ببینم و در جاهای مختلفی همچون استرالیا، لندن، نیویورك و آفریقای جنوبی زندگی كنم. در ۲۳ سالگی من احساس می كردم كه همه چیز در پیش رویم است اما در ۳ سال گذشته لازم بود تا به آنچه كه می خواهم دست بیابم و جایی كه می خواهم برسم نظر بیندازم به همین دلیل این سال ها مهمترین سال های زندگی من بوده اند. می خواهم تا به اكثر آنها دست بیابم، به اغلب آنها تاكنون رسیده ام و در آینده نیز خواهم رسید. فكر می كنم كه در راه درستی قدم گذاشته ام اما نیاز به نقشه ای برای جایی كه آمده ام دارم، آینده ام به این بستگی دارد كه در اوج سلامت و دور از مصدومیت در منچستریونایتد بازی كنم، از بودن در این تیم بزرگ بی نهایت راضی و خوشحال هستم و یقین دارم می توانیم در سال ۲۰۰۹ هم مثل سال گذشته در چند رقابت بزرگ به قهرمانی دست یابیم.

تحلیل : روزنامه ابرار ورزشی