PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چرا من از زمین و زمان شاکی ام ؟؟؟؟؟!!!



sedigh89
04-06-2012, 07:23 PM
وقتی از عزت نفس حرف می زنیم از چه حرف می زنیم؟ اعتماد به نفس همان عزت نفس است؟ یعنی کسی که با شجاعت در جمع حرفش را می زند، حتما عزت نفس بالایی هم دارد؟ جواب منفی است. عزت نفس مربوط به تصوری می شود که شما در مورد خودتان و دیگران دارید و ارزش و احترامی است که شما برای خودتان و پس از آن برای اطرافیان تان قائلید. شما می توانید ظاهرا اعتماد به نفس بالایی داشته باشید اما به هزار و یک دلیل عزت نفس تان پایین باشد. در ادامه تنها چند نشانه از افرادی که عزت نفس پایینی دارند را مطرح کرده ایم و در شماره بعد هم شما را با چند راه برای بالا بردن عزت نفس تان آشنا می کنیم. با آدم های این صفحه آشنا شوید و خود تان را جای آن ها بگذارید. چقدر به آن ها شبیه بوده یا چقدر با عزت نفس تر از آن هاهستید؟ در شماره بعد باز هم در این مورد صحبت خواهیم کرد.

● خودتان را قربانی دیگران می کنید؟

مریم ۲۹ سالش است و ۶ سال است که ازدواج کرده. ۲ فرزند خردسال دارد. شاغل است و هرروز صبح ساعت ۶ بیدار می شود تا تدارک صبحانه را ببیند، برای بچه ها لقمه بگذارد، دوش بگیرد و آماده سر کار رفتن شود و حدود ساعت ۷:۳۰ بقیه را بیدار کند. تا ۵ بعد از ظهر در شرکت می ماند. دنبال بچه ها می رود تا از مهدکودک بیاوردشان خانه، بین راه خرید های روزمره را انجام می دهد و ۲ ساعتی را هم در این رفت و برگشت ها می گذراند. به محض رسیدن میوه ها را می شوید و به سر و وضع بچه ها می رسد و تدارک شام را می بیند. مریم دوست ندارد برای کار خانه از کسی کمک بگیرد، به خاطر همین وقتی که همه می خوابند، ریخت و پاش های روز را جمع می کند و لباس های فردای هر چهارتای شان را هم مرتب می کند و دیرتر از همه می خوابد. درآمد خوبی دارد که به رفاه زندگی شان کمک زیادی می کند.

۶ سال است به این روال زندگی کرده و از نظر همسرش یک زن نمونه و از نظر اطرافیانش یک مادر ایده آل است اما حالا، بعد از ۶ سال، فکر می کند زندگی اش آن طور که می خواهد پیش نرفته، به ۳۰ سالگی نزدیک می شود اما برای خودش وقتی نگذاشته. دوست دارد روال زندگی اش را تغییر دهد اما راستش می ترسد. نگران این است که با تغییر سبک زندگی اش، دیگران دیگر او را مثل قبل دوست نداشته باشند و برچسب یک آدم خودخواه را روی آن بچسبانند.

▪ اگر عزت نفس بالایی داشته باشید:

نه خود خواهید و نه بی اندازه فداکار. شما همان قدر که به خود تان بها می دهید برای دیگران هم ارزش قائل می شوید. نمی گذارید با بی وقفه کار کردن و برای دیگران زحمت کشیدن خسته و فرسوده شوید و از طرف دیگر، تمام مسئولیت های زندگی تان را هم بر دوش دیگران نمی اندازید. اگر عزت نفس بالایی داشته باشید، قادر خواهید بود بدون رنجاندن خود یا دیگران، میان خواسته های خودتان و نیاز های بقیه تعادل برقرار کنید.

▪ اگر عزت نفس پایینی داشته باشید:

یا خود تان را کنار می گذارید یا دیگران را. یا بی اندازه خود خواه می شوید و به جز آرامش و رفاه خود تان به چیز دیگری فکر نمی کنید یا بیش از حد فداکار می شوید و برای جلب رضایت دیگران از آرامش تان می گذرید و بیشتر از توان واقعی تان برای ارتباطات تان انرژی می گذارید.

● خیلی شلخته اید؟

رضا از نظر خودش یک مرد با اعتماد به نفس است. او می گوید برای قضاوت های دیگران کوچک ترین ارزشی قائل نیست و برایش مهم نیست بقیه در موردش چه فکری می کنند. اتاق کارش در خانه شلوغ و درهم و برهم است و با وجود این که همسرش می خواهد او همیشه مرتب و اتو کشیده باشد، اما از این که با مو های آشفته و لباس های نامرتب سرکار یا مهمانی برود ابایی ندارد و اگر هم همسرش چیزی بگوید باعصبانیت می گوید تو برای مردم زندگی می کنی اما من نه . از نظر خودش، آدمی است که از قید و بند نگاه دیگران خلاص شده و برای خودش زندگی می کند. زمانی که ازدواج کردند ۷۲ کیلو بود اما حالا ۳۰ کیلو اضافه وزن دارد. رضا می گوید دنیا ۲ روز است و ترجیح می دهد به جای این که به فکر سلامتش باشد باید از خوردن غذاهایی که دوست دارد لذت ببرد.

▪ اگر عزت نفس بالایی داشته باشید:

نه به خاطر قضاوت دیگران بلکه به خاطر ارزشی که برای خود تان قائل هستید، به ظاهر و سلامت تان اهمیت می دهید. شما دوست دارید هربار که در آینه خود تان را می بینید از ظاهرتان لذت ببرید و در نگاه دیگران هم با چنین ویژگی ای شناخته شوید. نه به خاطر این که از قضاوت آن ها می ترسید بلکه به این دلیل که برای خودتان و وجود تان ارزش قائلید.

▪ اگر عزت نفس پایینی داشته باشید:

شما فکر می کنید همین که به فکر قضاوت دیگران نیستید، یعنی اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی دارید. به خاطر همین نه به خود تان، وجود تان و آینده تان اهمیت می دهید و نه ارزشی برای نگاهی که دیگران به شما دارند قائلید.

● زمین و زمان را مقصر می دانید؟

سارا ۷ سال است ازدواج کرده. همسرش را اولین بار در زمان خواستگاری دیده و به خاطر این که خانواده اش این مرد را تایید کرده اند با او ازدواج کرده. فکر می کند خوشبخت نیست و از زندگی اش ناراضی است. وقتی در مورد دلیل انتخابش می پرسیم می گوید: «از همان روز اول این مرد را دوست نداشتم و با معیارهایم همخوانی نداشت اما وقتی دیدم خانواده ام دوستش دارند، دیگر مخالفتی نکردم.» درحالی که او حتی نظر مخالفش را به زبان نیاورده بوده، می گوید: «گفتنش چه فایده ای داشت. من نمی خواستم به خاطر خواسته خودم روبه روی همه بایستم و تنش ایجاد کنم و آه و نفرین والدینم را به جان بخرم.» یکی از دلایلی که سارا را از این زندگی آزرده کرده، خانه نشینی است. او در زمان ازدواج دانشجو بوده اما به خاطر این که به زندگی اش برسد درسش را رها کرده. گرچه شوهرش با تحصیل او مخالفتی نداشته اما می گوید ازدواج باعث شکستش شده و او به خاطر این که همسر خوبی باشد درسش را کنار گذاشته. سارا دوست دارد کار کند اما حدس می زند همسرش با این خواسته مخالف باشد. به همین دلیل حتی زحمت به زبان آوردنش را هم به خود نمی دهد و معتقد است وقتی دیگران مخالفند، گفتنش چه اهمیتی دارد؟

▪ اگر عزت نفس بالایی داشته باشید:

خودتان را مسئول همه جنبه های زندگی تان می دانید و به خاطر رسیدن به ترس از واکنش دیگران خواسته های تان را کنار نمی گذارید.

شاید به همه چیز هایی که می خواهید نرسید اما بدون امتحان کردن همه راه های ممکن کنار نمی کشید و اگر هم موفق نشوید راه دیگری برای خوشبختی و نشان دادن توانایی های تان پیدا می کنید.

▪ اگر عزت نفس پایینی داشته باشید:

هر شکستی را به گردن دیگران و شرایط می اندازید. می گویید درس نخواندم چون پول کلاس کنکور نداشتم، کار نکردم چون نگذاشتند، ازدواج کردم چون مجبورم کردند و... شما حاضر نیستید مسئولیتی که در قبال خودتان دارید را بپذیرید و به همین دلیل هم همیشه به دنبال یک توجیه می گردید.

● حس تان را پنهان می کنید؟

احسان همسرش را دوست دارد. دوست دارد همسرش در رفاه مطلق باشد و صبح تا شب جان می کند تا او مثل یک ملکه زندگی کند با این وجود بحث و تنش در زندگی آن ها فراوان است. همسرش از این زندگی راضی نیست و مدام غر می زند. احسان فورا برنامه یک سفر را می ریزد تا آرامش همسرش بیشتر شود. فکر می کند عشق یعنی تلاش برای خوشبخت کردن دیگری و محبت های کلامی و رفتاری فقط مخصوص مرد های سبک مغز است. او معتقد است تنها انگیزه او برای این همه کار کردن و جان کندن همین دوست داشتن است و دیگر نیازی نیست که مثل بچه های ۱۸ ساله حسش را در بوق و کرنا کند. احسان فکر می کند این که او همسرش را دوست دارد به کس دیگری ربطی ندارد و مردم چه می گویند اگر یک مرد در حضورشان چنین حرف هایی بزند؛ اهل کادو خریدن نیست و می گوید آنقدر پول در دست و بال همسرش قرار داده که هرچی می خواهد بتواند برای خودش بخرد.

▪ اگر عزت نفس بالایی داشته باشید:

برای بیان احساسات تان منتظر واکنش دیگران نمی نشینید. به آن ها محبت می کنید چون خود تان نیازمند محبت هستید. به جای این که خجالت بکشید، به عشقی که دارید افتخار می کنید و دیگران را از صحبت های عاشقانه و رفتار های دلپذیرتان محروم نمی کنید. برای شما لذت بخش ترین روز، روزی است که چند ساعت کار تان را تعطیل کنید و به دنبال بهترین هدیه برای کسی که دوستش دارید بگردید.

▪ اگر عزت نفس پایینی داشته باشید:

حرف مردم برای تان مهم ترین چیز می شود. برای هر رفتاری به این فکر می کنید که دیگران چه می گویند و حتی فکر می کنید اگر در خانه آرام و پرمحبت باشید، ضعف به خرج داده اید. می خواهید مثل یک شاه، قدرت زندگی در دست شما باشد و به خاطر همین فکر می کنید محبت کردن یعنی رو دادن به دیگران و اگر این کار را بکنید، بقیه از مهربانی و آرام بودن تان سوء استفاده می کنند.

● به خود تان بی اعتمادید؟

الهام معتقد است زندگی اش پر از شکست های جورواجور بوده. از همان دوره مدرسه بگیرید تا حالا، او فکر می کند همه بهتر از او کار های شان را انجام می دهند. گرچه الهام هم مثل آدم های دیگر دانشگاه رفته و ظاهر خوبی هم دارد اما به هر کسی که بر می خورد بی وقفه ستایشش می کند و به خاطر توانایی های دیگران خودش را تحقیر می کند. اگر دوستش نقاش است، می گوید وااای تو چقدر هنرمندی اما من خیلی بی مصرفم یا اگر در یک مهمانی بچه های فامیلش را می بیند، تک تک شان را به خاطر ظاهر و لباس شان تحسین می کند اما در مورد خودش می گوید می بینید موهایم عین سبد شده، صورتم پرجوش است و از دیدن این پوست درب و داغان حالم به هم می خورد و....

او حتی حاضر نمی شود در عکس های دسته جمعی شرکت کند و در جمع های گروهی چون خودش را پایین تر از دیگران می بیند، نه اظهارنظر می کند و نه خودش را وارد بازی ها و بحث های دیگران می کند. الهام ۳ سال است که ازدواج کرده و همسرش هم دوستش دارد اما او به این عشق بی اعتماد است و همسرش را به دروغگویی متهم می کند چون فکر می کند لیاقت دوست داشته شدن را ندارد و چطور یک مرد می تواند زن ضعیفی مثل او را دوست داشته باشد؟

حتی گاهی در ذهنش فراتر می رود و فکر می کند اگر همسرش روزی او را به خاطر زن دیگری ترک هم بکند حق دارد. او خواهرشوهرش را مدام ستایش می کند و وقتی به خانه اش می رود، به جای خوش گذراندن سعی می کند کارهای او را آسان تر کند. در مهمانی خودش را با کارهای آشپزخانه سرگرم می کند چون معتقد است حضورش در جمع برای دیگران ارزشی ندارد.

▪ اگر عزت نفس بالایی داشته باشید:

برای توانایی های خودتان ارزش قائلید و خودشیفته نیستید اما نقاط قوت تان را می بینید و تلاش می کنید روز به روز بیشتر پرورش شان دهید. در زندگی مشترک ارزش خود تان را می دانید و با اعتماد به نفس وارد ارتباط با همسرتان، خانواده اش و دیگر اطرافیان می شوید. توانایی دیگران را ستایش می کنید اما به جای تحقیر خود تان سعی می کنید از آن توانایی درس بگیرید و برای خدمت بهتر شدن زندگی تان استفاده اش کنید.

▪ اگر عزت نفس پایینی داشته باشید:

تنها چیزی که به چشم تان می آید اشتباهات و نقاط منفی است. هنگام روبه رو شدن با دیگران خودتان را به حاشیه می برید و به خاطر این که فکر می کنید ارزش ندارید و پر از عیب هستید، روی اشتباهات همسرتان هم سرپوش می گذارید.

منبع:آفتاب
بازنشراطلاعات: takbook.com