از من بپرسین می‌گم عید نوروز هم یه روزیه عین روزهای دیگه. حالا نه صبح شنبه و عصر جمعه‌ها، مثلا عصر چهارشنبه که فردا و پس فرداش تعطیله. اما یه مقداری از صبح جمعه رو در خودش داره که با صدای جاروبرقی از خواب بیدار می‌شی. اگه سال تحویل صبح باشه که شبیه دو روزه، ۲۹ اسفند و یک فروردین. عصر باشه که هیچی اصلا. اون وقت اگه سال کبیسه باشه، شبیه روز انتخابات ریاست جمهوری یا قرعه‌کشی جام جهانیه که هر چهارسال یه بار اتفاق می‌افته. شب عیدم که از قدیم درباره‌اش گفتن: «این شبی که می‌گن شب نیست، اگه شبه مث اون شب نیست، امشب مث دیشب نیست، هیچ شبی مث اون شب نیست» و با این که ماهیت شب بودنش حتی زیر سوال می‌ره، مامان من میگه شام رو نباید سنگین خورد و سبزی‌پلو با ماهی شب عید رو می‌پیچونه. دقیقا مثل ۳۶۴ روز دیگه‌ سال که شام نداریم.قبل از سال تحویل، اون جایی که مجری های فوق‌العاده بامزه‌ صدا و سیما شروع می‌کنن به شوخی کردن با مهمون های برنامه، اون قدر سخت و دیر می‌گذره که انگار بلندترین شب سال، شب یلداست. لحظه‌ سال تحویلم که توپ در می‌کنن، مشابه چهارشنبه سوریه. (البته دیگه این صداها که برای ما صدا نیست) بعد هم که می‌ره توی فاز عیدی، شبیه روز زن و روز دختر، توی دوران نامزدیه، یعنی برای گرفتن هیچ کدوم از کادوها مناسب نیستی. یه ‌جورایی اون قدر بزرگ شدی که دیگه عیدی نگیری، اما هنوز تا سر کوچه نمی‌تونی به اختیار خودت بری.
طول عید هم که به جز روز اول و روز سیزدهم، هر روزش کاملا شبیه روز قبله. مثلا روز پنجم و ششم فروردین برای شما فرق به خصوصی داره؟ برای ما که نداره. سیزدهم هم که باید برگردیم دانشگاه و سرکار، کاملا مشابه اول مهر سال‌های آخر مدرسه ا‌ست. گُل تمام این دوره، چند روز قبل عیده که خودمون بین التعطیلین اعلامش می‌کنیم. متاسفانه جزو عید حساب نمی‌شه در صورتی که عید رو الکی بزرگش کردن، هدف تعطیلیه!