ثبت نام

به انجمن خوش آمدید

لطفاً برای دیدن تاپیک ها و محتوای سایت و شرکت در بحث ها در سایت ثبت نام کنید.

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 20
  1. #11
    كاربر ثبت نام شده Array
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    24
    Thanks
    0
    Thanked 0 Times in 0 Posts

    پیش فرض

    اولین روز بارانی را به خاطر داری؟

    غافلگیر شدیم


    چتر نداشتیم

    خندیدیم

    دویدیم

    و به شالاپ شلوپهای گل آلود عشق ورزیدیم.

    دومین روز بارانی چطور؟

    پیشبینیاش را کرده بودی

    چتر آورده بودی

    من غافلگیر شدم

    سعی میکردی من خیس نشوم

    و شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود

    سومین روز چطور؟

    گفتی سرت درد میکند

    حوصله نداشتی سرما بخوری

    چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی

    و شانه راست من کاملا خیس شد

    و چند روز پیش را چطور؟

    به خاطر داری؟

    که با یک چتر اضافه آمدی

    و مجبور بودیم برای اینکه پینهای چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم

    فردا دیگر برای قدم زدن نمیآیم.

    تنها برو!

    دکتر علی شریعتی
    همه آرزویم اما
    چه کنم که بسته پایم...

  2. #12
    مدير ارشد Array
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    4,130
    Thanks
    5
    Thanked 63 Times in 56 Posts
    حالت من
    Khoonsard

    پیش فرض

    وای ؛ باران باران

    شیشه ی پنجره را بَاران شست.

    از دل من اما ،

    چه کسی نقش تو را خواهد شست؟

    آسمان سربی رنگ ،

    من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.

    می پرد مرغ نگاهم تا دور

    وای باران باران

    پرمرغان نگاهم را شست.

  3. #13
    مدير ارشد Array
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    4,130
    Thanks
    5
    Thanked 63 Times in 56 Posts
    حالت من
    Khoonsard

    پیش فرض

    من دختری از روستائی دور هستم
    از سرزمین کشمش و انگور هستم
    اینجا طبیعت رنگ و بوئی ناب دارد
    همزاد خورشید است شب مهتاب دارد
    باران اینجا بوی خاک تازه دارد
    دیوارها کوتاه و یک دروازه دارد
    مردم همه با رفیق و یکدل هستند
    گوئی که از آئینه و آب و گِل هستند
    آلودگی با مردم این ده غریب است
    شیطان و ناپاکی از اینجا بی نصیب است
    اینجا تفرجگاه مردان خدائیست
    آنها که حرف و نقلشان از آشنائیست
    مردان و زنهائی که با احساس هستند
    در کار و در ایمانشان حسّاس هستند
    در کوچه باغش از گل و گلنار لبریز
    از عاشقِ از انتظار یار لبریز
    اینجا پدر یک احترام خاص دارد
    لبخند مادر یک پیام خاص دارد
    پیر و جوان قلبی چنان آئینه دارند
    دلهای پاک و ساده و بی کینه دارند
    شد گوشه ای از خاک زیبا مسکن ما
    کردی لباس عافیت تو بر تن ما
    باشم همیشه شاکر و شرمنده تو
    یا رب کمک کن تا بمانم بنده تو
    پایگاه اینترنتی زرقون
    ویرایش توسط sedigh89 : 09-12-2011 در ساعت 11:16 PM

  4. #14
    كاربر ثبت نام شده Array
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    24
    Thanks
    0
    Thanked 0 Times in 0 Posts

    پیش فرض

    باران که می بارد تو می آیی
    باران گل، باران نیلوفر

    باران مهر و ماه آیینه
    باران شعر و شبنم و شبدر

    بارن که می بارد تو در راهی
    از دشت شب تا باغ بیداری

    از عطر عشق و آشتی لبریز
    با ابر و آب و آسمان جاری

    غم می گریزد، غصه میسوزد
    شب میگدازد، سایه می میرد

    تا عطر آهنگ تو می رقصد
    تا شعر باران تو می می گیرد

    از لحظه های تشنه دیدار
    تا روزهای با تو بارانی
    غم می کشد ما را و می بینی
    دل می کشد ما را و میدانی


    اهورا ایمان


    همه آرزویم اما
    چه کنم که بسته پایم...

  5. #15
    كاربر ثبت نام شده Array
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    24
    Thanks
    0
    Thanked 0 Times in 0 Posts

    پیش فرض

    زیر باران بیا قدم بزنیم
    حرف نشنیده ای به هم بزنیم

    نو بگوییم و نو بیندیشیم
    عادت کهنه را به هم بزنیم

    و ز باران کمی بیاموزیم
    که بباریم و حرف کم بزنیم

    کم بباریم اگر ، ولی همه جا
    عالمی را به چهره نم بزنیم

    چتر را تا کنیم و خیس شویم
    لحظه ای پشت پا به غم بزنیم

    سخن از عشق خود به خود زیباست
    سخن عاشقانه ای به هم بزنیم

    قلم زندگی به دست دل است
    زندگی را بیا رقم بزنیم

    قطره ها در انتظار توأند
    زیر باران بیا قدم بزنیم
    همه آرزویم اما
    چه کنم که بسته پایم...

  6. #16
    كاربر ثبت نام شده Array
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    محل سکونت
    یاسوج
    نوشته ها
    23
    Thanks
    0
    Thanked 0 Times in 0 Posts

    پیش فرض

    بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی ،

    شاید امشب ریزش این اشکها را کم کنی ؛

    من سرا پای وجودم آتش است

    پس بزن بارون ،بزن

    شاید تو خاموشم کنی ....
    با خدا طرف شدن کار مشکلی ست... زندگی بازی خدا و یک عروسک گلی ست.

  7. #17
    كاربر فعال Array
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    137
    Thanks
    0
    Thanked 2 Times in 2 Posts
    حالت من
    Bitafavot

    پیش فرض

    از اشک تو لبخند بهار آوردند
    رود آوردند و آبشار آوردند
    جاریست همیشه اشک در چشمانت
    ای ابر تو را چه لوس بارآوردند

  8. #18
    مدير كل سايت Array
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    شیراز
    نوشته ها
    545
    Thanks
    1
    Thanked 5 Times in 5 Posts
    حالت من
    Khaste

    پیش فرض

    خيلي وقته ديگه بارون نزده
    رنگ عشق به اين خيابون نزده
    خيلي وقته ابري پرپر نشده
    دل آسمون سبك تر نشده
    مه سرد رو تن پنجره ها
    مثل بغض توي سينه ي منه
    ابر چشمام پر اشكه اي خدا
    وقتشه دوباره بارون بزنه
    خيلي وقته كه دلم براي تو تنگ شده
    قلبم از دوري تو بد جوري دلتنگ شده
    بعد تو هيچ چيزي دوست داشتني نيست
    كوه غصه از دلم رفتني نيست
    حرف عشق تو رو من با كي بگم؟
    همه حرفها كه آخه گفتني نيست
    خيلي وقته كه دلم براي تو تنگ شده
    قلبم از دوري تو بدجوري دلتنگ شده
    "نحوه پاسخ خداوند به دعا ها"
    خداوند به سه طريق به دعاها جواب مي دهد:
    او مي گويد آري و آنچه مي خواهي به تو مي دهد...
    او ميگويد نه و چيز بهتري به تو مي دهد...
    او مي گويد صبر كن و بهترين را به تو مي دهد...

    شخصی را به جهنم می‌بردند.

    در راه بر می‌گشت و به عقب خيره میشد.

    ناگهان خدا فرمود: او را به بهشت ببريد.

    فرشتگان پرسيدند چرا؟

    پروردگار فرمود: او چند بار به عقب نگاه کرد ….. او اميد به بخشش داشت


  9. #19
    مدير ارشد Array
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    4,130
    Thanks
    5
    Thanked 63 Times in 56 Posts
    حالت من
    Khoonsard

    پیش فرض

    بگذار تا ببارد باران
    بگذار تا ببارد باران
    باران وهمناک
    در ژرفی شب
    این شب بی پایان
    بگذار تا ببارد باران
    اینک نگاه کن
    از پشت پلک پنجره
    تکرار پر ترنم باران را
    و گوش کن که در شب
    دیگر سکوت نیست
    بشنو سرود ریزش باران را
    کامشب به یاد تو می آرد
    گویی صدای سم سواران را
    امشب صفای گریه من
    سیلاب ابرهای بهاران است
    این گریه نیست
    ریزش باران است
    آواز می دهم
    ایا کسی مرا
    از ساحل سپیده شبها صدا نزد ؟
    از پشت پلک پنجره می دیدم
    شب را و قیر گونه قبایش را
    دیدم نسیم صبح
    این قیر گونه گیسوی شب را
    سپید میسازد
    و اقتدار قله کهسار دوردست
    در اهتزاز روشنی آفتاب می خندد
    در دوردستها
    باریده بود بارانی
    سنگین و سهمناک
    و دست استغاثه من
    سدی نبود سیل مهیبی را که می آمد
    و آخرین ستون
    از پایداری روحم را
    تا انتهای ظلمت شب
    انتهای شب می برد
    آری کسی مرا
    از ساحل سپیده شبها صدا نزد

  10. #20
    كاربر فعال Array
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    137
    Thanks
    0
    Thanked 2 Times in 2 Posts
    حالت من
    Bitafavot

    پیش فرض

    باز باران بارید خیس شد خاطره ها
    مرحبا بر دل ابری هوا
    هر کجا هستی باش
    آسمانت آبی و تمام دلت از غصه دنیا خالی

 

 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

     

موضوعات مشابه

  1. عكس تشييع جنازه ناصر حجازي در ورزشگاه آزادي
    توسط kakoo_shirazi در انجمن اخبار خواندني ايران و جهان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 05-26-2011, 07:31 AM

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
Back to Top