سه ویژگی مهم مدیرانی که [تنها کاربران عضو میتوانند لینک هارا مشاده کنند. ] بالایی دارند چیست؟


هر چیزی که به هیجانات، مدیریت خود، آگاهی و درک از دیگران و مدیریت روابط ربط داشته باشد مستقیما تحت تاثیر هوش هیجانی و هوش اجتماعی ما است. یکی از اقشاری که شدیدا به مهارت های این دو هوش نیاز دارند، قشر مدیران هستند. طبق تحقیقات دستیابی به سمت های بالا ارتباطی معکوس با هوش هیجانی و اجتماعی افراد دارد. یعنی هر چه سمت بالاتر می رود هوش هیجانی افراد کاهش می یابد.
چه بسیار مدیرانی که هیجانات خود را نمی شناسند و به دلیل نقش شان هیجانات خود را سرکوب یا انکار می کنند. چه بسیار مدیرانی که استرس بالایی دارند و رفتارهای خود را نمی توانند کنترل کنند. چه بسیار مدیرانی که روابط خوبی با پرسنل خود ندارند. چه بسیار مدیرانی که روابط خوبی با خانواده ی خود نیز ندارند. اگر می خواهید یک مدیر موثر باشید، باید مهارت های هوش هیجانی را در خود تقویت کنید و اگر نه هیچ تفاوتی با مدیران دیگر و یک «رییس» نخواهید داشت و مسلما نتیجه ی چندان خوبی هم نخواهید گرفت.
و اما، مدیرانی که هوش هیجانی و هوش اجتماعی بالایی دارند چگونه عمل می کنند؟

  1. آن ها خود شیفته نیستند اما برای خود ارزش قائل اند.

مدیران عادی به خود اهمیت نمی دهند، دیگران را بنده های خود می بینند، گمان می کنند همه باید به آن ها خدمت بلاعوض کنند، روابط خوبی نمی توانند برقرار کنند و … اما مدیرانی که هوش هیجانی بالایی دارند قبل از هر چیزی به خود، شادی و سلامتی روان خود اهمیت می دهند تا بتوانند محیط سالم تری را در محل کار خود رقم زنند. آن ها ابتدا برای شناخت خود قدم بر می دارند تا در خلال آن بتوانند درک درستی از دیگران کسب کرده و بر اساس آن درک با آن ها مناسب ترین رفتار را داشته باشند.
مدیران عادی نقاب های مختلفی بر چهره می گذارند تا قاطعیت و مدیریت را از طریق نقاب ها نمایش دهند. آن ها ممکن است که پر از خشم، سرخوردگی و غم باشند اما در ظاهر بگویند و بخندند و تظاهر کنند که همه چیز خوب است، یا ممکن است که با نقاب فرد جدی وارد محیط شوند و اعلام کنند که یک مدیر یعنی همین نقاب و همه باید اطاعت کنند!
یک مدیر ابتدا باید هوش هیجانی خود را تقویت کند تا خود به سلامت روان و شادی خالص برسد. تقویت هوش هیجانی با تقویت مهارت خودآگاهی شروع می شود. مهارت خودآگاهی فرد را به درون خود باز می گرداند، وی را با خود آشنا می کند و درک درستی از خود به او می دهد. همچنین، تعیین مرز های سالم در روابط، قدرت نه گفتن، شناخت جایگاه واقعی و… را به آن ها می آموزد