مقدمه
فرهنگ و اندیشه انتظار مانند هر فرهنگ و اندیشه دیگر دارای آسیبی است که اگر به آنها توجه نگردد میتواند آثار منفی و تخریبی داشته باشد. البته آسیبها بر اساس زمانها و مکانها ممکن است متفاوت باشد، چنانکه آثاری که براساس دیدگاهها عرضه میشوند، از یک سو اندیشه مهدوی و فرهنگ انتظار را در اذهان مخاطبان خود در حد یک اندیشه اجتماعی، چون دیگر اندیشههای اجتماعی تنزل داده اندیشه منتظران، بخصوص جوانان را نسبت به قطعیت واقعه ظهور دچار تردید میکند. از سوی دیگر، اندیشه مهدیباوری را از همه پشتوانههای غیبی و الهی تهی ساخته و امام مهدی را در قالب رهبر یک جنبش اجتماعی، چون هر رهبر اجتماعی دیگر گرفتار سازوکارهای جوامع بشری مجسم میسازد. با این وصف، آثار و پیامدهای مخربی برای اندیشه مهدوی و فرهنگ انتظار وارد میسازد.
نکته قابل توجه اینکه، وعده به ظهور و انتظار امام مهدی به عنوان انسان عدالتگستر، از همان سالهای آغازین اسلام، یعنی عصر رسول گرامی(صلی الله علیه واله) آغاز شده و در عصر امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) به اوج خود رسید. با توجه به این موضوع بود که مجموعه قابل توجهی از روایات در ارتباط با موضوع تولّد، غیبت، حوادث پیش از ظهور و بعد از آن شکل گرفتند. اما حوادث مختلف سیاسی، اجتماعی که در طول تاریخ اسلام و در عصر خلافت امویان و عباسیان رخ داد، موجب شد که گروهها و اقشار مختلف، از آن جمله دستگاه خلافت و صاحبان قدرت، گروههای معارض و افراد که متأثر از اندیشه و آموزههای یهودیت و... بودند، با اغراض و انگیزههای مختلف به جعل و تحریف در این مجموعه روایات پرداخته، این روایات را بر جریان فکری یا شخصیتی خود منطبق کنند؛ و یا بوسیله آنها با جریان خط اصیل امامت مقابله نمایند. و یا اینکه با ارائه چهرهای خشونتطلب از امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه)، مردم را از انتظار آن حضرت بر حذر دارند.
از طرف دیگر، از آنجایی که موضوع مهدویت و منجیگرائی و مباحث مربوط به آینده و آخرالزمان، جذابیت خاصی دارد، موجب شده است که در طول تاریخ، خرافات و اندیشههای موهوم بسیاری بر حول این باور و اعتقاد نیز شکل گیرد. این روند در عصر حاضر نیز، بدلیل گرایش مردم به فرهنگ مهدویت، گاه با انگیزههای خیرخواهانه و گاه با انگیزههای سودجویانه، به ترویج خرافات و اندیشههای موهوم در میان مردم میپردازند.
از این رو است که اندیشه مهدویت و مهدیباوری نیازمند آسیبشناسی مستمر و روزآمد از سوی پژوهشگران متعهد و زمانشناس است، تا در معرفی صحیح امامت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) قدم برداشته، و رهاورد فکری و اعتقادی آن حضرت را به منتظران آن معرفی کنند؛ چون شناخت و معرفت، بهترین وسیله آسیبزدائی و مبارزه با اندیشههای انحرافی و کجاندیشی است. بنابراین در این نوشتار سعی شده که آسیبهای مهم و مخرب که در طول تاریخ بر منتظران خاتم اوصیا، حضرت حجت ابن الحسنالعسکری(عجل الله تعالی فرجه) وارد گردیده شناسایی و مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد و تا حدودی راهکارهای ارائه گردد.
مفهوم آسیب شناسی در مهدویت
اصطلاح آسیب شناسی، عبارت از عاملی است که سبب اختلال، ناهنجاری و آفت در پدیدهها و اندیشهها میشود، بنابراین، هرگاه مفاهیم و آموزههای مهدویت در دین مورد بدفهمی قرار گیرد و یا به صورت نابجا القا شود، آسیبهای چشمگیری در این حوزه آشکار خواهد شد. و به بیان دیگر میتوان گفت: منظور از آسیبشناسی مهدویت این است که کجرویها و کجاندیشیهایی که تا بحال در این حوزه فکری و اعتقادی صورت گرفته است، مورد بازشناسی قرار گیرد تا نهایتاً مفاهیم و دیدگاههای مهدوی در دین به دور از اختلال های مفهومی و مصداقی یاد شده بازآفرینی شود.
چنانکه برخی از محققان آسیبشناسی دینی و آموزههای آن، را این چنین تعریف کردهاند: آسیبشناسی دینی و آموزههای مربوط به آن عبارت از شناخت و شناسائی اشکالات و ایرادات است که تردید، انحراف و دودلی در دین و امورات دینی وارد شده و یا ممکن است وارد شود. بنابراین، شناخت علل و عوامل آسیبزا در محور مهدویت، نیز در خور توجه است. مثلاً، تردید به آموزهها و اعتقادات مربوط به مهدویت از جمله عوامل انحراف در مهدویت است که آسیبهایی جدیی را در مهدیباوری بدنبال دارد؛ چون نشانه سلامت فرد در حوزه ای باورهای اعتقاد به مهدویت، برخورداری از باور قلبی و عمیق به آموزهها و معارفی است که در این حوزه دینی وارد شده است.
چنانکه ثبات و پایداری در دین و آموزههای دینی به قوت یقین وابسته است. چنانکه امیرمؤمنان فرموده است: «ثبات الدین بقوت الیقین» این مساله در مباحث مهدویت از جایگاه ویژهای برخوردار است؛ اگر فردی در این گونه موارد به تردید و سستی دچار شود، تزلزل در اعتقادات او نسبت به وجود امام زمان(عج)، از ناحیه همین خلأ یقین در افراد است که بعد از این به آن اشاره میشود. بنابراین، نمونههایی از آسیبهایی که دامنگیر اندیشه مهدویت شده و در پی انحراف فرهنگ و آموزههای مهدویت و امامت حضرت «حجه ابن الحسن عسکری(عج)» میباشند اینگونه ارائه میگردد.
آسیب خرافات و یا خرافهگرایی
الف) معنای لغوی خرافات
خرافه در لغت، سخن بیهوده ولی خوشایند و ملیح، امّا بیرون از مبنای عقل و ناسازگار با آموزههای شرع و عرف عام را گویند. و همچنین به چیزی گفته میشود که علم به حقیقت آن نداشته باشیم و ندانیم که خیر است یا شر.
با توجه به این معنا، خرافات عبارت است از اعتقاد بیاساسی که با عقل و منطق و علم و واقعیت، سازگاری نداشته باشد. در بین همه خرافات، خرافات مذهبی بدترین نوع آن بوده است؛ زیرا، وقتی که اندیشهای موهوم و خرافی، رنگ دینی بگیرد، بر همه افکار و کردار انسان مذهبی سایه خواهد افکند و وسیله تحریف افکار و اندیشههای اعتقادی او خواهد شد.
علل و عوامل پیدایش خرافی و زمینه گسترش آن، از دیدگاههای دانشمندان متفاوت است. روانشناسان علت عمده اعتقاد به خرافات را «تقلید کورکورانه» میدانند و این نظریه را به همه جوامع بشری تعمیم میدهند. اما از دیدگاه جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی، جامعه بدون تقلید قابل تصور نیست، ولی هر تقلیدی هم، پذیرفتنی نمیباشد.
ب)پیشینه و خاستگاه خرافات
در متون و اندیشه دینی، موارد سخن از خبر دادن ماورای طبیعت به میان آمدهاند. گزارشهایی درباره توانائی برخی انبیاء الهی و اولیاء خداوند که حتی منصب رسالت و نبوت را ندارند به چشم میخورند. اما هرگاه اینگونه موارد را تعمیم داده و بدون قاعده خاص، منهای زمانی و مکانی خاص و یا شخص بخصوص امر شدنی و قابل قبول بداند، خودبخود به نوعی خرافه منجر شده و راه را به سوی مدعیان کاذب باز کرده و به بازار خرافهگرائی رونق میدهد. اما در این جهت شکی نیست که معتقدان به ادیان الهی، قاعده خرق عادات، اعجاز و معجزه را پذیرفته و معتقد بدان میباشد. ولی این دلیل بر آن نمیشود که باید هر خیالبافیهایی را بدون قاعده و ضابطهمندی بپذیرد و آن را به عنوان یک اصل کلّی تلقی نماید.
با این وصف، از جمله افتخارات پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) را مبارزه جدی با اوهام و خرافات دانسته و او را شستشو دهنده افکار و اندیشههای خرافی جاهلی میداند.
چنانکه از امام کاظم(علیه السلام) چنین نقل شده است: «هنگامی که ابراهیم، فرزند رسول اکرم(صلی الله علیه واله) رحلت کرد، آفتاب گرفته شد. مردم گفتند: این خورشیدگرفتگی لابد به سبب مرگ فرزند پیامبر(صلی الله علیه واله) بوده است؛ اما پیامبر خدا(صلی الله علیه واله) بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای الاهی، ماه و خورشید را دو آیه از آیات الاهی دانست که به امر خدا در جریان هستند، کسوف و خسوف را پدیدههایی معرفی کرد که به سبب مرگ یا تولد کسی پدیدار نمیشوند.»
حقیقت مطلب این است که حقیقتگرائی، در اندیشه انسانهای واقعبین، با دید خرافه و خرافاتگرائی قابل جمع نیست؛ زیرا، تردیدی در آن نیست که انتشار این خبر که کسوف به سبب مرگ فرزند پیامبر(صلی الله علیه واله) بوده، باعث ارادت بیشتر مردم به آن حضرت میشد. اما پیامبر(صلی الله علیه واله) نمیخواست خرافات پای گرفته و ریشه آن در اندیشه رسوخ پیدا کند. لذا آنرا یک عقیده خرافی تلقی کرده و مردم را از اینگونه اندیشه بر حذر داشت.
در گذشتههای تاریخ، و همچنین در دنیای معاصر و اندیشههای نوظهور، بیشترین قلمرو خرافهها در محدوده عقاید، بیش از احکام و اخلاق میباشد. از این جهت است که عقاید خرافی به گونههای مختلفی، هرچند گاهی شکل گرفته و عدهای از انسانهای پاک و سادهاندیشان را به دام خود اسیر میکند.
ج)راهیابی «خرافه» در اندیشه موعودگرائی و مهدویت
موعودگرائی و مهدیباوری که در اندیشه همه اقوام، ملل و نیز تمامی فرق و نحل وجود دارد. اما راستیترین باور و اعتقادیترین آن، متعلق به اسلام، بخصوص مذهب تشیع است. این باور و تفکر آیندهنگری صحیح، موجب گردیده است که امیدی خوش به آینده داشته باشد.
اما در عین حال، در طول تاریخ عدهای با بهرهمندی کاذب از این باور، و عقیده پاک انسانهای مهدیباور سوءاستفاده نموده و سعادت آنها را به آسیب جدی روبرو ساخته، تله های انحرافی و خرافی را در مسیر راه عاشقان مهدی بکار گذاشته و آنها را اسیر اغراض شوم کردهاند.
و یا به تعبیری: ظهور تفکرات خرافی در موعودگرائی و مهدویتباوری، ناشی از تحرکات بتهای ذهنی طمعورزان رواج یافتهاند، تا بهرهگیری از خرافات و خرافهگرائی در جهت طمعورزی آسانتر گردد.
از طرف دیگر، مکتبهای شیخیه، بابیت، ازلیت و بهاییت و... هرکدام به فرهنگ دشمنان مهدیستیز رونق داده و طمع آنان را تحریک کرده است؛ و همچنین، ابعاد و دامنه خرافات را در اسلام و اندیشه مهدیگرائی گسترش داده و ظهور خرافههایی را در آموزههای موعودگرایانه توسعه دادند. چنانکه در سالهای اخیر، در باب مهدویت شاهد آن هستیم که بازار آلایشهای خرافی در باب مهدویت محل کسب عدهای را گرم کرده و مقدسمآبهایی ظاهر گشته و به نوعی، خود را ارتباط با امام زمان(عج) میدانند.
انسانهای سادهدلی را گرد خود جمع میکنند. این پدیدهها هرچند بیشتر گردد و در گوشه و کنار توسعه یابد، طمع بیگانگان را نمیشود در این مسیر نادیده گرفت؛ بلکه بهرهگیری آنها از این نوع پدیده بیش از پیش رونق خواهد گرفت.
روی این جهت است که آیتالله جوادی آملی در دیدار با اعضای گفتمان مهدویت تاکید بر این دارد که در جهت مدعیان رؤیت باید روشنگری گردد، تا اینگونه اهل بساط، بساطشان را جمع کنند؛ چون مردم به شدت به حضرت علاقهمند و ارادتمندند، اگر کسی ادعای رؤیت بکند و ظاهر صلاح هم باشد ممکن است مورد قبول قرار گیرد. این کارها مشکلات فراوانی را بوجود میآورد.
اینگونه سفارشها و احساس خطر از ناحیه بزرگان دینی جهتش آن است که امروز محافل و مجالسی برای جلب و توجه و جذب به مهدویت، فلسفه انتظار و غیبت را به فراموشی سپردهاند، صرفاً به نقل خواب و رؤیاها و حکایتهای بیاساس و ضعیف عدهای را مشغول داشته و هر روز نوید ظهور و یا دیدار با مهدی(عج) را میدهند. و همچنین، آنان را از مسئولیت سنگین منتظران و وظایف آنها در زمان غیبت غافل کرده و بر آن میدارند که امام(عج) را در خلوتها جستجو کرده و توسلات و ختمها را باید زیاد کرد، تا اینکه راهی برای ملاقات و تشرف به حضور حضرت فراهم گردد. قطعاً اگر این قبیل افراد به آرزوی خود دست نیابند، و راهی برای ملاقات پیدا نکنند دچار دلزدگی و ناامیدی شده و شاید به طور کلی از فرهنگ مهدوی رویگردان شوند.
طولانی شدن غیبت، یأس و ناامیدی از ظهور
از دیگر آسیب های که در مهدی باوری زیان آور بوده و ذهنیت منتظران را خدشه دار می کنند، مطرح کردن این سوال است که غیبت چه زمانی پایان می یابد؟ اگر نجات دهنده وجود دارد و ظهور کننده هست چرا ظهور نمی کند و به این ظلم ها خاتمه نمی دهد. اگر آینده بشریت امیدوار کننده هست، روزنه این امید کی روی مردم باز می شود؟
دغدغه بعضی اندیشه های که نتیجه یأس و ناامیدی از آینده را بدنبال دارد. افزون بر اینکه اصل زندگی انسان را آسیب پذیر می کند، آینده نگری که درباره انتظار از مصلح بزرگ و سعادت بشری است، نیز آسیب پذیر کرده و اندیشه منتظران را تبدیل به یأس و ناامیدی مینمایند، تا آینده را تاریک دیده و از آن ناامید گردد.
نتیجه این اندیشه ها، از آن جهت ناامیدی است که آنها خود را در یک جهان عاطل و باطل می بیند. و از جهان و نظام هستی، فقط همان دلخوشی به ظاهر را فهمیده اند؛ فلذا از آینده ناامید بوده و به آن نگراناند. هر گاه انسان از جهان و از زندگی چنین تصوری داشته باشد، آینده را تاریک و بی معنا می بیند. اینگونه اندیشه ها اگر در جامعه منتظران مهدویت رسوخ پیدا کند، چنانکه کم کم رسوخ پیدا کرده است، قطعاً آسیب پذیر شده و امید آنها به یأس و ناامیدی تبدیل خواهد شد. از این جهت است که حکمت و اسرار غیبت را نادیده گرفته و از طولانی شدن آن احساس ناامیدی می کنند و آینده غیبت در نظر آنها تاریک جلوه می کنند.
اما در اندیشه اسلام که ا ساس و ریشه مهدویت است، روح منتظران را اینگونه می پروراند و پرورش می دهد که نه تنها در آینده از جهان و شکوفایی آن نگرانی ندارد، بلکه آن ها را در انتظار مصلح بزرگ حریص تر کرده و انتظار امنیت آنرا شب و روز آرزو می کنند. و هر انسانی موءمنی، اندک توجهی به آموزه دینی و معرفتی آن بکند، آسیب ناامیدی هیچگاه به آن آسیبی نرسانده و طولانی شدن غیبت و ظهور، او را از صفات منتظران حقیقی خارج نخواهد کرد. چون قرآن کریم یکی از مهمترین اسباب آرامش روحی و رفع دلهره را ایمان به خداوند می داند چنانکه می فرماید: «الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون» [انعام:83] کسانی که ایمان آورده و ایمانشان آشفته ای به ظلم نباشد آنها در امنیت و آرامش بوده و اهل هدایتند.
درباره اولیا و دوستان خدا آمده است:« ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» [یونس:92] اولیا خداوند، خوف و اندوه ندارد زیرا خوف و اندوه برای کسانی است که زندگی فعلی خود را آشفته دیده و از آینده نگران باشد. هیچ کدام اینها برای اهل معرفت و ایمان مصداق ندارد؛ فلذا خوف اندوه هم در آن ها راه ندارد.
بنابراین، در اندیشه منتظران امام مهدی«عج»، ایمان به خداوند، عمل صالح و توجه به او، اساس و بنیاد انتظار را تشکیل می دهد. گروهی که با این اندیشه و باور باشند، یأس و ناامیدی از آینده نداشته و طولانی شدن غیبت، هیچگاه آنها را از ظهور ناامید نمی کند و آسیبی به آینده نگری صحیح نیز وارد نخواهد کرد.
و هم چنین، اگر به حقیقت و فلسفه غیبت توجه شود، آینده خوب و خوش بینانه ای در انتظار آن است؛ زیرا ظهور حضرت مهدی و آشکار شدن از غیبت، ظهور ارزشهای است که بر جامعه انسانی حاکم خواهد شد. و قرآن کریم، ظهور این غیبت را، پیروزی ایمان برکفر، غلبه صالحان بر ستمگران دانسته و نوید این آینده روشن را نیز داده است. بر این اساس، نگرانی های بشر نسبت به آینده از بین رفته و اعتقاد منتظران را از هر آسیبی مصون می دارد.
یکی از فرضیه های آینده نگری که اندیشه و افکار منتظران را از آسیب بیمه می کند، اعتقاد داشتن بوجود حجت الهی در عالم، و اندیشه رابطه فیض میان عالم و خالق هستی است روی این قاعده، هر چند غیبت طولانی باشد و مردم از فیض حضور امام و حجت الهی محروم باشد، ولی این حرمان با عنایت این قاعده(رابطه فیض بودن) جبران شده و مرهم دلها و وسیله رفع دلهره و مایه آرامش خواهد شد. اما این عقیده، از عقیده های است که مختص مذهب تشیع و پیروان اهل بیت(علیهم السلام) است.
چنانکه، هانری کربن، فیلسوف و اسلامشناس فرانسوی می گوید: « به عقیده مذهب تشیع، که تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهیه را میان خدا و خلق برای همیشه حفظ داشته و به استمرار ولایت اعتقاد دارد... تنها مذهب تشیع است که می گوید: نبوت با رحلت حضرت محمد(صلی الله علیه واله) ختم شده اما ولایت که همان رابطه هدایت و تکمیل است، پس از رحلت آن حضرت هم چنان باقی است. مهدی حقیقی زنده است که هرگز نظرهای علمی نمی توانند او را از خرافات بشمارند و او را از فهرست حقایق حذف کنند.
بنابراین، داشتن چنین اعتقادی به حضرت مهدی«عج»، هیچگاه غیبت او باعث یأس و ناامیدی نخواهد شد. بی قراری، ناآرامی در زندگی و ناامیدی از آینده برای اندیشه های است که وجود حضرت مهدی«عج» را اینگونه باور نکرده و از غیبت آن حضرت مفهومی دیگری فهمیده است؛ فلذا در معرض آسیب ناامیدی قرار گرفته و آینده بشریت را تاریک می بیند.
منبع : راسخون
نشر :takbook.com
علاقه مندی ها (Bookmarks)