شیطنت دانشجویی...
دوران دانشجویی شب ها، معمولا زمان خواب ، همکلاسی ها همدیگه رو با زنگ های بیموقع سر کار میذاشتن !!! یه شب که تعطیلات اومده بودم خونه ، نصفه شب طبق معمول موبایلم شروع به زنگ خوردن های پیاپی کرد... منم به تلافی شروع کردم به زنگ زدن به طرف مقابل ، بعد از چند دقیقه در اتاقم به شدت باز شد... و بابام اومد اتاقم شروع به داد و بیداد کرد کهچرا هی زنگ میزنیو قطع می کنی ...منو می گی قرمز شدمو به تته پته افتادم ، من؟ من که به شما زنگ نزدم !؟خلاصه سرتونو درد نیارم ، بعد که دوزاریم جا افتاد فهمیدم که... آقا مسعود که الان مهندسی شده برای خودش
گوشیشو رو موبایل بابام دایورت کرده بود!!!