خيمههاي سوخته
ماند خاکستر بجا از خيمههاي سوخته
سبز شد بانگ عزا از خيمههاي سوخته
ميرود تا آسمان همراه بانگ يا حسين
شعله شور و نوا از خيمههاي سوخته
آب آب کودکان تشنه در ظهر عطش
رفته تا عرش خدا از خيمههاي سوخته
از سفير تير صيادان غزالان حرم
در بيابان شد رها از خيمههاي سوخته
در شرار آتش بيداد روئيد از جگر
شيون آل عبا از خيمههاي سوخته
درغبار آتش و اندوه ميآمد برون
سروهاي سر جدا از خيمههاي سوخته
نالهها ميداد سر بيمار دشت کربلا
نالههايي جانگزا از خيمههاي سوخته
کس در آن وادي غم جز زينب محزون نبود
تا برون آرد او را از خيمههاي سوخته
از ميان شعلههاي مرگ چون آيد برون
اهل بيت مصطفي از خيمههاي سوخته
ميتراود عطر مظلوميت خون خدا
تا ابد در کربلا از خيمههاي سوخته
نام شاعر:عباس براتيپور
*********
حسين(علیه السلام)
شب انديشهام روز از حسين است
نيام را دم به دم سوز از حسين است
از آن ظلمت ستيزم همچون خورشيد
که روحم غيرت آموز از حسين است
نام شاعر:احمد دهبزرگي
*********
عشق
عشق يعني کوچه کوچه انتظار
رؤيت خورشيد در باغ بهار
عشق يعني با جنون تا اوجها
رفتن از ساحل به بام موجها
عشق يعني يک تغزل شعر ناب
مثنويهاي خداي آفتاب
عشق يعني سوختن با شعلهها
سبز گشتن در شکوه قلهها
عشق يعني هاي هاي اشکها
در فرات بيوفا با مشکها
دستافشان رقص سرخي واژگون
سعي در محراب با قانون خون
گفتمان مادران داغدار
حسرت ديدار گلها در بهار
يک نماد از قصه جام شراب
رويکردي سبز در تفسير آب
عشق يعني يک شهود بيکران
سينهاي با وسعت هفت آسمان
درحضور آن فروغ تابناک
سر تاويل شفق در جام تاک
پايکوبي بر فراز دارها
يک غزل با ميثم تمارها
يا قنوتي هم صداي آبها
در نماز صبح با مهتابها
عشق يعني کهکشان در کهکشان
چشم اميدي به سوي بينشان
عشق يعني در فضاي رازها
عشق يعني بيکران نورها
با شقايقها ميان هورها
طور سينين حيرتي بيانتها
شعر شبنم در گلستان خدا
اشک غم در حسرت ديدارها
همدلي تا صبح با تبدارها
عشق يعني يک سرود جاودان
رقص گلها حيرت پروانگان
عشق يعني زينبي تا اوجها
ناخدايي بر فراز موجها
يک زبان در کام از سر غدير
کهکشان آسمانهاي منير
چيرگي بر خار و خسهاي سراب
مخزنالاسرار دخت بوتراب
انعکاس خطبه سجادها
يورشي جاويد بر بيدادها
عشق يعني رود رود مادران
در عزاي خيلي از نامآوران
غرق در خون ذوالجناحي اشکبار
در غم بشکوه آن تنها سوار
همنوا با عون يا جعفر شدن
روي دستان پدر پرپر شدن
داستان خيمههاي سوخته
کودکاني از عطش افروخته
عشق يعني اربعين ياسها
اشک سرخي در غم عباسها
تا شهادت يک حبيب باوفا
پير برناي کتاب کربلا
جان فشاني مرگ احلي من عسل
خوش درخشيدن فراسوي زحل
عشق گفتي کربلا آمد به ياد
هيبت خون خدا آمد به ياد
عشق گفتي نينوا آمد به ياد
عصمت لالهها آمد به ياد
نام شاعر:احمد دهبزرگي
*********
احياگر عشق
آن زنده دل هميشه بيدار حسين (علیه السلام)
احياگر عشق و روح و ايثار حسين (علیه السلام)
هر سوي که کاروان دل ميآيد
بيني که بود قافله سالار حسين (علیه السلام)
نام شاعر:احمد دهبزرگي
*********
كاروان كربلا
شيعيان ديگر هواي نينوا دارد حسين (علیه السلام)
روي دل با کاروان کربلا دارد حسين (علیه السلام)
از حريم کعبه جدش به اشکي شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسين
ميبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظيم
بيش از اينها حرمت کوي منا دارد حسين
پيش روراه ديار نيستي کافيش نيست
اشک و آه عالمي هم در قفا دارد حسين
بسکه محملها رود منزل به منزل با شتاب
کس نميداند عروسي يا عزا دارد حسين
رخت و ديباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا بجائي که کفن از بوريا دارد حسين
بردن اهل حرم دستور بود و سر غيب
ورنه اين بيحرمتيها کي روا دارد حسين
سروران،پروانگان شمع رخسارش ولي
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسين
سر به تاج زين نهاده راهپيماي عراق
مينمايد خود که عهدي با خدا دارد حسين
او وفاي عهد را با سر کند سودا ولي
خون به دل از کوفيان بيوفا دارد حسين
دشمنانش بيامان و دوستانش بيوفا
با کدامين سر کند مشکل دو تا دارد حسين
سيرت آل علي با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما يکي صورت نما دارد حسين
آب خود با دشمنان تشنه قسمت ميکند
عزت و آزادگي بين تا کجا دارد حسين
دشمنش هم آب ميبندد به روي اهل بيت
داوري بين با چه قومي بيحيا دارد حسين
بعدازاينش صحنههاو پردههااشکست وخون
دل تماشا کن چه رنگين سينما دارد حسين
سازعشق است وبه دل هرزخم پيکان زخمهئي
گوش کن عالم پراز شور و نواداردحسين
دست آخر کز همه بيگانه شد ديدم هنوز
با دم خنجر نگاهي آشنا دارد حسين
شمر گويد گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جاي نفرين هم بلب ديدم دعا دارد حسين
اشک خونين گو بيا بنشين به چشم شهريار
کاندرين گوشه عزايي بيريا داردحسين
نام شاعر:شهريار
علاقه مندی ها (Bookmarks)