برگشت ناپذیر؛ نگاهی متفاوت به خدمت وظیفه

22 September 2015
حق الناس چیست؟ حقوقی است که مردم در ارتباط با دیگران باید رعایت کنند و به گفته ی حضرت امیر (ع)، "خداوند حقوق بندگانش را مقدم بر حقوق خودش قرار داده است". حق الناس به صور مختلفی میتواند بر گردن کسی افتد، مثلا کسی مالی از دیگری به غصب یا به دزدی می گیرد. یا آبروی دیگری را می برد، یا به او توهینی می‌کند و یا به او تهمتی می زند و الخ . رفع حق الناس، منوط به رضایت صاحب حق است. رضایت صاحب حق نیز در برخی موارد، در گرو پرداخت خسارت و احیانا جبران ضرر و زیان وارده به صاحب حق است. اگر مالی از کسی گرفته شده، باید به او بازپس داده شود، اگر توهینی یا غیبتی انجام شده، باید رضایتش جلب شود، اگر آبرویی بر زمین ریخته، باید به صاحب آن برگردد. حتی رسیدن به مقام شهادت هم نمی‌تواند کسی را از بند حق الناسی که بر گردن اوست، وا رهاند، چرا که به فرمایش امام محمد باقر (ع): "اولین خون شهید، کفاره گناهان اوست، مگر حقوق مردم که کفاره آن پرداخت آن است". فلذا بدهکار حق الناس، شهید هم شود، مدیون است.

در اسلام، هر مُحقی، مکلف هم هست و هر مکلفی، طبیعتا مُحق. حق و تکلیف دو روی یک سکه اند، و به قول حضرت امیر (ع)، "بزرگترین حقوقی که خداوند سبحان واجب کرده است، حق زمامدار بر مردم و حق مردم بر زمامدار است". اگر بر جوانان یک ملت تکلیف است که بخشی از عمر خود را – به عنوان خدمت وظیفه ی سربازی- در اختیار زمامداران و والیان قرار دهند، تا در خدمت کشور و حکومت استفاده شود، در ازای این تکلیف، حقی نیز وجود دارد، و آن استفاده ی بیشینه و حداکثری از این ظرفیت توسط زمامداران است. در صورت ادای تکلیف، و عدم اعاده ی حق، گناه تضییع حق الناس بر گردن والیان و زمامداران است و حاکمان و مسئولان را دچار اشتغال ذمه میکند. اگر کسی توان رد این حق را در برابر تکلیف ادا شده ندارد، استمرار جلوس او بر مسند مسئولیت، گناهی مضاعف است.

شهید چمران در این رابطه میگوید: "میگویند تقوا از تخصص مهم تر است، آن را می پذیرم، اما میگویم کسی که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد، بی تقواست". همچنین انتصاب فردی که قدرت پرداخت حقوق جوانان صف کشیده به عشق خدمت به وطن را ندارد، خود گناهی بزرگ است، چرا که رسول گرامی اسلام (ص) فرمود: "هر كه‏ متصدى يك كارى از مسلمانان باشد و مردى را بر يكى از كارهایشان بگمارد و بداند جاى مردى كه از او عالم تر است، البته كه خيانت كرده بخدا و رسول خدا (ص) و همه مؤمنان". حال اگر مصداق تضییع حق الناس، عُمر- آن هم مهمترین سالهای زندگی یک جوان- باشد، چگونه قابل بازپرداخت است؟

نظام وظیفه، به منزله ی باب خزانه ی عمر صدها هزار جوان این مرز و بوم است که سالانه در نهایت صداقت و تکلیف مداری ملت، به درگاه سازمان های مسئول در این حوزه تقدیم میشود، و تبعا تکلیفی را بنابر بر مقدمات فوق بر گردن آنها میگمارد، تکلیفی مبتنی بر استفاده ی بهینه از این سرمایه ی عظیم. در ازای عدول هر جوان ایرانی از تکلیف خدمت وظیفه (غیبت یا فرار)، بندها و تبصره ها و قوانین متعددی جهت تنبیه آنان وضع و ثبت شده است، از محرومیت از خدمات اجتماعی و قانونی گرفته تا اضافه خدمت و بازداشت و زندان و غیره. اما در ازای عدم اعاده ی حقی که منتسب به جوان اعزامی به خدمت و خانواده ی اوست، و بالتبع تکلیف مسئولین محسوب میشود(مبنی بر مدیریت صحیح این ظرفیت)، چه ساز و کاری موجود است؟ محاسبه ی میزان استفاده ی بهینه از عمر جوانان این ملت بر عهده ی چه نهادی است؟ چه کسی و کدام نهاد قرار است حق احیانا ضایع شده و تکلیف (در برخی موارد) ادا نشده را در این سمت ماجرا به عدالتخانه ببرد و حق مظلوم را از ظالم باز ستاند؟ ساز و کاری که از اسلام و نگرش اسلامی نشات گرفته باشد، اعاده ی حق را به اندازه ی انجام تکلیف مهم می شمارد.

از سوی دیگر، وقتی یک جوان، تمام وجود و وقت ارزشمندتر از طلایش را برای خدمت به کشور و نظام و انقلاب در طبق اخلاص میگذارد، تمامی ظرفیت های او به مثابه یک سرمایه(که به فراخور میزان توانایی، مهارت و تخصص افراد متفاوت است)، جزئی از بیت المال حکومت دینی محسوب میشوند و هر گونه اسراف و تضییع این سرمایه ی عظیم، خیانت است در امانتی که ملت مسلمان به ودیعه در اختیار نهاد حکومتی قرار داده است. بیت المالی که حضرت امیر در مورد چگونگی مصرف آن می فرماید: "قلم های خود را نازک کنید و سطرها را نزدیک به هم گیرید و زیادتی کلمات را حذف کنید و مقاصد و منظورها را در نظر بگیرید! بر حذر می دارم شما را از پر حرفی و پر نویسی، زیرا، اموال مسلمانان نمی تواند این گونه خسارت ها را تحمل کند".

امروزه کمتر کسی میتواند ادعا کند که از این ظرفیت عظیم به نحوی شایسته و بایسته بهره برداری میشود و باید گفت آن حقیقتی که دوست و دشمن بر گرد آن متفق القول اند، اتلاف گسترده ی اوقات جوانان و از دست رفتن ظرفیت های دوران خدمت وظیفه ی سربازی است. سوال اینجاست که چه ساز و کاری، بر اساس کدام قانون، به عدم تضییع میلیون ها نفر/ساعت سرمایه ای که سازمان نظام وظیفه به مثابه بودجه ای از بودجه های موجود در خزانه ی بیت المال در اختیار نهادها و سازمان ها قرار می دهد نظارت میکند؟ اگر خدای ناکرده، مسئولی در حکومتی با صبغه ی الهی، ریالی از بیت المال را به ناحق جابجا کند، چه بسا با پیگیری و سعی و مجاهدت دستگاه قضا، امکان بازگشت تمام و کمال آن به خزانه ی حکومتی باشد. اما اگر این سرمایه بر حسب زمان تعریف شود، در صورت استفاده ی نابجا یا بیهوده، چگونه قابل بازگشت است؟ عمر تضییع شده یا استفاده ی نابجا شده ی یک جوان که مدت خدمت سربازی اش به اتمام رسیده، چگونه به خزانه ی سرمایه ی انسانی کشور (که گران ترین و با ارزش ترین سرمایه در میان سرمایه های یک کشور است) قابل بازگشت است؟

جوان مسلمان ایرانی، عاشق خدمت به کشور و اسلام و انقلاب است. او از صرف دو سال از عمرش برای دفاع از دین و کشور و ناموس سرخورده و افسرده نمیشود، بلکه این تضییع بیت المال و مدیریت ناکارآمد و اتلاف منابع و عدم بهره برداری صحیح از ظرفیت های عظیم او در این مسیر است که او را نسبت به دوران خدمت وظیفه دچار دلسردی میکند. به نظر میرسد اولین قدم در مسیر حقیقتا "اسلامی" کردن ساز و کار حاکم بر خدمت وظیفه ی سربازی، تعبیه ی فرآیندی جهت ارزیابی و نظارت بر میزان استفاده ی بهینه از این دوران و نیز توجه عملی مسئولین ذی ربط به دغدغه های هر جوان ایرانی نسبت به خدمت واقعی و بهینه به کشور و انقلاب است.
منبع: [تنها کاربران عضو میتوانند لینک هارا مشاده کنند. ]