اگر دیروز ثروتمندترین افراد دنیا آن­هایی بودند که منابع مالی بیشتری در اختیار داشتند، امروز ثروتمندترین مردم دنیا افراد دانش­مدار و کارآفرین هستند. لذا توسعه اقتصادی دنیای امروز بر پایه نوآوری و خلاقیت و استفاده از دانش استوار است.



در این میان تداوم بقا و حیات سازمان­ها، نیازمند روش­ها و راه حل­های نو است و کارآفرینی به عنوان یک رویکرد استراتژیک و مزیت آفرین در نظام­های اقتصادی، می­تواند الگویی کارآمد جهت حصول به اهداف توسعه اقتصادی اجتماعی قلمداد شود. در بخش سوم و پایانی مقاله ، ادامه سیر تاریخی تعاریف کارآفرینی و کارآفرین از دیدگاه اقتصاددانان بررسی می گردد:
*"هایک" (1937) بر نقش کارآفرین در تحصیل و بکار بردن اطلاعات تأکید می ورزد. هوشیاری کار آفرین نسبت به فرصتهای سودآور و آمادگی او برای بهره گیری از آنها از طریق عملیاتی ،از نوع ارزان خریدن از جایی و گران فروختن در جای دیگر، کارآفرینی را در فرآیند بازار به عنصر اصلی بدل می سازد. او کارآفرین را کسی می داند که نسبت به تغییرات، واکنش نشان می دهد. او بر بداعت فعالیت کارآفرین تأکید نمی نماید و معتقد است که تصمیم صحیح همواره تصمیم بر نوآوری نیست و همچنین نوآوری های ناپخته، ممکن است از لحاظ بازرگانی فجایعی را ببارآورد. از نظر وی کار آفرین در سیستم اقتصادی همچون قدرتی است که بازار را در رسیدن به تعادل یاری می نماید و جریان فرآیندهای بازار را بهبود می بخشد.

*"آرتورکول" (1946) کارآفرینی را با فعالیت های عمومی و مستمر مدیران یکسان می دانست وآن را فعالیت هدفمند (شامل یک رشته تصمیمات منسجم) فرد یاگروهی از افراد برای ایجاد، حفظ یا توسعۀ واحد خود،برای کسب و کار و به قصد تولید یا توزیع کالا و خدمات اقتصادی می دانست. نوآوری تنها زمانی در دنیای کسب وکار موفقیت آمیز خواهد بود که نهاد ارائه کننده آن به نحوی کار آمد اداره شود.
*"کلارنس دانهوف" (1949)معتقد بود که ذهن کار آفرین متوجه تغییر فرمول است و زمان کمی را صرف اجرای یک فرمول خاص می کند. وی عمل کار آفرین را به سه بخش تقسیم می کند:
تحصیل اطلاعات مرتبط، ارزیابی از لحاظ سودآوری و درآخر راه اندازی و عملیات. از نظر وی تصمیم گیری نقش بنیادی در عملکردکارآفرین دارد
*"کرزنر" (1979) معتقد است که کارآفرینان در اغلب مواقع مالک منابع هم خواهند بود. وی همچنین معتقد بود که مردم اغلب از فرصت هایی که پیش روی آنهاست، غافل می باشند و از سوی دیگر از روشن شدن این فرصت هاکه تا دیروز نبست به آن بی توجه بوده اند، خوشحال می شوند. به نظر وی مشکل اصلی اقتصاد هر جامعه ای نشأت گرفته از عدم درک فرصت ها است. بنابر این اطلاعات بیشتری در مورد ترکیب و ترتیب عوامل لازم است تا بتوان این فرصت ها را درک کرد. به عبارتی دیگر کارآفرینی یعنی آگاهی از فرصتهای سودآور وکشف نشده.
*"شولتز" (1980) معتقد است که کارآفرینی توانایی مقابله با عدم تعادل می باشد، نه توانایی مقابله با عدم قطعیت.
*"هبرت" و"لینک " (1982 ) دوازد، خصوصیت کارآفرین را شناسایی کرده اند:

  1. مخاطره را با عدم قطعیت ارتباط می دهد.2. عرضه کننده سرمایه مالی است. 3. مبتکر است.4. تصمیم گیرنده است. 5. رهبر صنعتی است. 6. مدیر یا رئیس است. 7. سازمان دهنده یا هماهنگ کننده منابع اقتصادی می باشد. 8. مالک شرکت تجاری است. 9. بکار گیرنده عوامل تولیدی است. 10. پیمانکار است. 11. حاکم است. 12. فردی است که منابع را جهت مقاصد مختلف بکار می گیرد.

*ازنظر "کاسون "(1982) کارآفرین فردی است که تخصص وی تصمیم گیری عقلایی و منطقی درخصوص ایجاد هماهنگی در منابع کمیاب می باشد. وی می کوشد تا با ارایه مفهوم "واسطه گری" عنصری مشترک را در میان کارآفرینان تشخیص دهد. کارآفرین به عنوان شخصی تعریف می شود که در تخصیص منابع کمیاب بر اساس تصمیمات مبتنی بر قدرت تشخیص فردی، تخصص دارد. کارآفرین معتقد است که وجود کلیه اطلاعات برای اتخاذ یک تصمیم برای او، ضروری است و او راهی را برمی گزیندکه دیگران برنمی گزینند و همواره فکر می کندکه درست می گوید و دیگران در اشتباه می باشند.
*"روبرت رونشتات" (1985) معتقد است که کارآفرینی فرآیند پویای ایجاد ثروت بیشتر است. این ثروت را افرادی ایجاد می کنندکه مخاطره بزرگ را برحسب سرمایه، زمان و تعهد شغلی درقبال تعیین ارزش کالا یا خدمات می پذیرند.کالاها یا خدمات بخودی خود ممکن است جدید یا بی نظیرباشند یا نباشند، اما کارآفرین با تأمین کردن و تخصیص دادن مهارت ها و منابع ضروری باید به طریقی این ارزش را درکالاها یا خدمات ایجاد کند.
*"ویلکن" (1992) کارآفرینی را یک متغیر میانجی می داند و از ویژگی تسریع کنندگی،برای تشریح کارآفرینی در توسعه اقتصادی استفاده می کند. وی معتقد است که؛کارآفرینی به عنوان یک تسریع کننده، جرقه ی رشد و توسعه ی اقتصادی را فراهم می آورد. او چهار دسته از عوامل را برای ظهور کارآفرینی مهم می شمارد:

  1. عوامل اقتصادی: مزیتهای بازار، و فراهم بودن سرمایه
  2. عوامل غیراقتصادی:مقبولیت کارآفرینی(فرهنگی)، تحّرکات اجتماعی،امنیت، وعواملی همچون طبقه اجتماعی، قدرت وکنترل
  3. عوامل روانشناختی: نیاز به توفیق، انگیزه ها،و مخاطره پذیری
  4. ترکیب عوامل تولید: به منظور ایجاد تغییر در تولید محصولات و خدمات

*"کرچهوف" (1994) کارآفرینان را افرادی می داندکه شرکت های جدیدی راکه سبب ایجاد و رونق شغل های جدید می شوند، شکل می دهند. بنابرا ین کارآفرینان به وضوح مدیران مالکی مستند که به منظور بهره برداری از نوآوری ها، شرکت های جدید و مستقلی را راه اندازی می کنند. آنها فعالیت خود را با دارایی شخصی خیلی کم و با آرزوی بدست آوردن ثروت هنگفت برای خودشان آغاز میکنند.
همانطور که در این مقاله 3 بخشی مشاهده کردید، اقتصاد دانان تحقیقات گسترده و عمیقی در ارتباط با کارآفرینی و کارآفرینان انجام داده اند. قصد دارم پایان این 3 بخش را با جمله ای از پیتردراکر در خصوص کارآفرینی به پایان برسانم که به جرات میتوانم بگویم این جمله واقعیتی بسیار قابل اعتماد است.
پیتر دراکر میگوید: " اکثر چیزهایی که درباره کارآفرینی می­شنوید و آمریکا را پیشرو در تفکر مدیریتی قلمداد میکنید، گزافه­ای بیش نیست، نه سِحری در کار است، نه رازی در میان است و نه ربطی به ژن دارد. کارآفرینی یک علم است و همچون علوم دیگر می­توان آن را فرا گرفت."

[تنها کاربران عضو میتوانند لینک هارا مشاده کنند. ]
بیشتر افراد در مورد کاری که می خواهند شروع کنند دچار ابهام و سرگردانی می باشند و علاقمند هستند که بیشتر بدانند و با دید باز و آگاهانه کار خود را شروع کنند . خوشبختانه پاسخ به این نوع مسائل یکی می باشد : در مورد کاری که می خواهید انجام دهید تحقیق و بررسی بسیاری انجام دهید.

[تنها کاربران عضو میتوانند لینک هارا مشاده کنند. ]
یکی از رموز بازاریابی و فروش مناسب ارتباط مناسب با مشتری می باشد که کیفیت آن بسیار مهم و اساسی می باشد که در بازاریابی هنر اینکه بتوان مشتری های زیادی جلب کرد بسیلر مهم می باشد .

[تنها کاربران عضو میتوانند لینک هارا مشاده کنند. ]
نکاتی در اصول مذاکرات وجود دارد که به چند مورد آن اشاره خواهیم کرد :
در ابتدای امر باید هدف مذاکره مشخص گردد در مرحله بعد باید روش بازاریابی مشخص گردد که می تواند به صورت سخت و خشن و یا منطقی صورت پذیرد نقش افراد نیز در مذاکره در مذاکرت افراد و موفقیت آن ها نقش بسزا و موثری ایفا خواهد کرد.و هر مذاکره ای که انجام می شود باید بر پایه اطلاعات باشد .

[تنها کاربران عضو میتوانند لینک هارا مشاده کنند. ]
مهمترین منبعی که در زندگی در اختیار هر فردی وجود دارد قطعا زمان می باشد و افراد باید از فرصت های کسب نهایت استفاده را بکنند .در دنیای امروز برای انجام این کار نیاز به کسب اطلاعات و دانش کافی می باشد تا بر اساس آن زمانبندی خوب و مناسب صورت پذیرد .هر چقدر افراد از مسائل بیشتر اطلاعاتت داشته باشند از فرصت ها و زمان بهتر استفاده کرده و به نتیجه می رسند .
[تنها کاربران عضو میتوانند لینک هارا مشاده کنند. ]
امروزه همایش مدیریت مختلفی در دنیا با موضوعات مختلف با حضور بزرگان علم و دانش صورت می پذیرد .مدیریت مسئله ای بسیار مهم و حساس است که می تواند تحولات بسیاری را ایجاد کند و به دلیل اینکه در این زمینه پیشرفت زیادی شده است همایش مدیریت زیادی برگزار می شود .