وقتي صحبت از رفتار مواد مخرب مي شود ديگر مهم نيست كه آنرا اعتياد ، اجبار و يا ضرورت غير قابل مقاومت و يا انگيزه غير قابل كنترل بناميم.درمان اين شرايط بسيار گوناگون است ولي هيچ جا بهتر از چين مشهود نيست كه در آنجا بيش از 2000 سال است كه رفتار اجباري و غير قابل كنترل ، شناخته و درمان شده است. اگر چه روش ها و متدهاي مختلفي بكار رفته ولي همگي دراصول چيني خود كه هماهنگيyin & yang است مشترك بوده اند و نتيجه اصول تائوئيست مربوط به آنها در سه اصل بودائيسم بيان شده است يعني طمع ، خشم و رنج.

به ادامه مطالب برويد

اين اصول چندين قرن قدمت دارندهنگامي كه اعتياد به ترياك در چين در دهه 1700 آغاز شد و از روشهاي درماني مختلفي استفاده شد وقتي از بريتانياي كبير و فرانسه تجارت ترياك به چين در اواسط دهه 1800 صورت گرفت علم رغم روش درماني يا فلسفه بكار رفته چيني ها اولين اقدام را در هر اعتيادي سم زدايي مي دانستند.از گوشت بوقلمون سود بسياري استفاده مي شد و انواع مختلفي جايگزين ميشد از طب سوزني تا ورزش گرفته تا انواع گياهان دارويي كه تنباكو متداولترين ماده جايگزين پس از معرفي اش در چين به حساب مي آمد.

مردم چين تفاوت ميان اعتياد فيزيكي به ترياك و مواد ديگر و اعتياد روحي و رواني و رفتار اجباري را مي دانستند و هر يك را به شكل متفاوتي درمان مي كردند.آنان همچنين متوجه شدن كه درصد كمي از همه ي اعتياد ها و رفتارهاي اجباري توسط خود شخص درمان مي شود. يعني افراد فقط بايد تصميم به ترك اعتياد بگيرند حال چه مصرف ترياك باشد چه الكل باشد و چه رفتار مخرب ديگر و نبايد هرگز به سوي آن برگردند.البته درصد موفقيت در اين روش 1 تا 3 درصد ب بود حال مهم نبود كه روش بكار رفته تا چه حد ناموثر و يا عجيب بايد اما يك وجه تشابه همه متدها تعهد معتاد به اين برنامه و آگاهي شخص و بهبوديش توسط خودش بوده است.

اگر شخص تمايل به تغيير خودش نداشته باشد هيچ برنامه قابل اجرا نخواهد بود اما در هيچ روشي از راههايي كه در غرب به نام 12 قدم معروف است استفاده شد كه در ان افراد احساس درماندگي مي كنند تا بر شرايط موجود غلبه كند و در عوض يه يك نيروي برتر خارجي تكيه مي كند هر چند كه شناخته شده است.

موفق ترين برنامه هايي درماني چيني كه به افراد كمك كرده است تا فكر و جسم خود را با هم هماهنگ كنند بدون اينكه به شرايط خارجي بيانديشند و نگران آن باشند. يعني قدرت احتمالي براي تغيير كردن از درون ناشي مي شود و از طريق هدايت و راهنمايي دكتر تغيير صورت مي گيرد و يا در نهايت از هماهنگي با طبيعت وI CHing ناشي ميشود.

دو تا از موفق ترين روشهايي شناخته شده متدهاي دروني و بيروني اند. در روش دروني از تنفس و مديشين براي آموزش ذهن و فكر جهت كنترل بدن و روح و روان استفاده مي شود در حالي كه در روش خارجي بدن و جسم با ورزشهاي خاص و كنترل تنفس آموزش داده ميشود كه خود نيز سبب تغيير روح و روان مي شود البته روش هايي نيز وجود دارد كه آميزه اي از روش هاي دروني و بيروني اند.

در روش خارجي، از سرگرمي جسمي استفاده مي شود كه شامل ورزش و تمرينات فيزيكي ، اموزش تاي چي و نيز تمرينات جسمي سخت در برابر موانع طبيعي است مانند بالا رفتن از كوه ، رويا رويي با شرايط خطرناك و دشوار و ديگر فعاليت هايي كه در آنها به قدرت جسماني و ذهني نيز نياز است.

اين نوع تمرينات و تمرين هاي ديگر موقتي بودند كه فرد را از حالت اجباري و اعتياد به شخص تبديل مي كند كه خود را كنترل كند و ازطريق سرگرم كردن فكرش خود را مديريت مي كند.البته اين تاثير كوتاه مدتي داشته و اينطور دليل آورده شده كه وقتي اعتياد فيزيكي با روش هاي ترك بر طرف مي شود ذهن و فكر هنوز درگير مواد است و اين درگيري را مي توان با چيز ديگر جايگزين كرد و يا با انرژي هاي تامين شده از طريق ورزش و منحرف ساختن فكر و جسم از ميان بر داشت اما ورزش هم شبيه به ترياك مستلزم بالا رفتن كميت است تا نياز فكر و مغز بر طرف شود يعني مغز سريعاً به عناصر و محرك هايي كه از طريق ورزش تامين مي شود عادت مي كند و اين مستلزم آن است كه ورزش بيشتري انجام شود تا نياز مغز و فكر تامين شود همچنين انحراف فكري و جسمي نه تنها بايد همواره تغيير كند بلكه به گذشت زمان نياز است وقت صرف شود.

در روش هاي دروني و بيروني توماً از جسم و فكر استفاده شده و حركات فيزيكي انعكاس فكر و ذهن بوده است، خط اصلي و خوشنويسي قديمي ترين و موفق ترين روش آموزش دروني و بيروني بوده است با تعليم و آموزش بدن براي حركت هماهنگ با قلم مو طرز تفكر دروني و روح و روان تغيير ميكند و متقابلاً با تغيير فكر و ذهن و روح و روان حركت قلم مو و تصاويري كه ميكشد تغييرات حساس را روي كاغذشان مي دهد در هنرهاي رزمي ، قلم مو به نوعي ادامه حركت جسم را نشان مي دهد و از شمشير دست خالي نيز استفاده مي شود.

اين مفهوم كه ذهن و فكر ، جسم و احساسات را كنترل مي كند مانند يك چرخ است كه در سال 1950 دوباره اختراع شد و اصلاح رفتار و شگفتي هايآن و ذهن درماني و درمان رفتار احساسي منطقي در كنار ابداع شد اما دهه هاي قبل در اروپا ارتباط ميان خصوصيات شخصي در دست خط Klana Romana ديده شده بود كه بعد ها معلوم شد دست خط نه تنها درون شخص را نشان مي دهد بلكه وقتي درون شخص تغيير مي كند دست خطش هم نيز تغيير ميكند و با تغيير دست خط مي توانيد خصوصيات شخصي خود را تغيير دهيد.

(( رادولف لابان )) از اصول جسمي و فكري در روان شناسي حركت استفاده كرد زماني كه هر حركت صورت مي گرفت و ويژگي هاي دروني و بيروني با هر حركت مشخص مي شد و با برخورد مناسب دروني و استفاده از فكر، حركت بدن نيز طبق آن تغيير مي كرد.

در سال 1925 سبك و شيوه يانگ در تاي چوان بكار گرفته شد تا انرژي به طريقي متفاوت براي بهبود معتادان به ترياك تامين شود. پس از رفع وابستگي جسمي و فكري شخص معلوم شد كه سبك تاي چي چوان نه تنها مواد شميايي لازم براي مغز را جهت مبارزه با وابستگي فكري را تامين مي كند بلكه همواره انرژي تازه براي مغز فراهم مي سازد و اين شرايط كاملا متناسب با روش هاي درماني روز است و حتي آنها را براي شرايط بهتر تغيير مي دهد.

معتادان به ترياك با حالت رنجور و ناتواني به كلينيك هاي چيني مراجعه مي كنند و معمولاً ترك با تمرين ها و ورزش هاي سبك شروع مي شد و وقتي بدن از غفلت هاي فيزيكي رها ميشود، ورزش ها بيشتر ميشد و جسم و فكر قوي تر مي ساخت اما وقتي بدن به آستانه فيزيكي خود مي رسيد.زيراورزش ذهن را پاك مي كرد انگيزه ايجاد ميشد تا مواد كنار گذاشته شود(موادي كه قبلا فكر و جسم را آلوده كرده بود) از طرف ديگر تاي چي چوان براي ورزش ايده آل ترين روش است حتي براي ضعيف ترين جسم ها ولي جنبه ذهني اين سبك بعد تازه اي به ورزش اضافه كرده است. يا درگيري حركات فيزيكي تاي چي مستلزم داشتن تمركز حواس است و هنگامي كه فرا گرفته مي شود ورزش و تمرين فيزيكي مطابق با توانائي هاي فرد تغيير ميكند تاي چي چوان به جاي فراهم كردن مواد شميايي براي مغز انگيزه لازم براي ذهن را بوجود مي آورد تا خود مواد شميايي را بسازد اما اگر ورزش كليه اشكال تاي چي باشد در اين صورت تحريك ذهني به پايان مي رسد و فرد معتاد به وابستگي قبلي خود بر مي گردد. در تاي چي چوان تحريك و انگيزه دائم ذهني را فراهم مي كند كه براي رفع نيازهاي مغز لازم است.

اين انگيزه ذهني تاي چي ريشه در حركات فيزيكي و پيشرفت هايي دارد كه سبب آزاد شدن ذهن مي شود و بنابراين آنچه ايجاد ميشود هم استراحت و آزادي ذهني است و هم جسمي و هيجان نيست هر چه جسم قوي تر مي شود و به ياد سپردن ترتيب حالت ها و مراحل بيشتر به كنترل طبيعي حركات تبديل مي شود(حركات فرا گرفته شده) سپس كنترل تنفس با حركات هماهنگ مي شود و دوباره ذهن به چالش مي افتد و در اين چالش مواد شميايي طبيعي براي مغز توليد مي كند. هر چه فرد بيمار بيشتر به تاي چي علاقه مند مي شود و عمق آن را فرا مي گيرد تحريكات ذهني بيشتر و ادامه دار تر مي شود بالا آوردن كمر و باز كردن سينه و انداختن شانه ها و پايين آوردن آرنج ها ، بالا بردن مچ دست ها و هماهنگي بالا تنه و پايين تنه و مسير دروني و بيروني حركت ها و تشخيص موارد مهم و غير مهم (وزن پاها در مقياسه با ديگر بخش ها و نيروي يك دست بر ديگيري) افزايش انرژي و بالا كشيدن آن به بالاي سر با استفاده از ذهن و نه به دليل اجبار و پرورش چي (Qi) براي حالت شناوري، هر يك از اينها نوعي تحريك و چالش ذهني است و ذهن نيز به نوبه خود مغز را تحريك ميكند. اما چيز ديگري هم بوده است. حالت ها در تاي چي چوان (يانگ چنگ) فقط حركت نيستند و هر حركت يك جنبه رزمي دارد يعني بخشي از يك تكنيك دفاعي است كه معنايي را كه ذهن به دنبال آن است تا خود را از وابستگي به مواد آزاد كند و يا خود را از رفتار مخرب نجات دهد ، فراهم مي كند.

اين مفهوم اعتقاد كساني است كه از طريق كنترل خويش، اعتياد شان را ترك مي كنند بدون اينكه از ديگران كمك بگيرند و يا برنامه اي براي آنها اجرا شودبهترين مثال آن موفقيت 100 درصد بخش هاي خاص zen است كه در آن پيروان به شكل هدفمند براي مدت طولاني الكلي شده بودند و سپس ترك كردند و ديگر هرگز دوباره الكل مصرف نكردند اما لازم نيست شخص مذهبي باشد تا چنين كنترلي بر خويشتن داشته باشند.پدر خوانده من يك مرد باهوش و ذكاوت بود و من بيشتر آنچه را كه در جواني ياد گرفته ام مديون او هستم او يك آدم مذهبي نبود، ولي دين خود را بخوبي ميشناخت من يكي از دوستانش را ميشناختم كه با هم در دبيرستان همكلاسي بودند و با هم سربازي رفته بودند و با هم نيز كار ميكردند و او را تا زماني كه با مادرم ازدواج كرد مي شناختم در همه اين مدت او هرگز الكل مصرف نمي كرد و ده سال بود مه با مادرم ازدواج كرده بود و در سه سال گذشته الكلي شده بود الكلي بودن او سبب نبودي كارش شد و به همين دليل بود كه من و برادر بزرگم وارد ارتش شدند.

سپس او از مادرم جدا شد و مصرف الكل را كنار گذاشت و هرگز ديگر مشروب خورد من نمي توانم دليل اين تغيير او را بگويم ولي مي دانم كه براي فرار از يك موقعيت غير قابل تحمل به مصرف الكل روي آورده بود و به بهبود ترك او سه عامل بسيار اهميت داشت. اول او به لحاظ فيزيكي خود را از محيط اعتياد دور كرد و دوم ذهنش را از ميل اجباري بودن پاك كرد و سوم به لحاظ فكري و احساس با ارداه اش تصميم گرفت كه هرگز دوباره الكل مصرف نكند و همين اراده بود كه او را به بهبودي رساند و هرگز دوباره مشروب نخورد انگيزه ذهني او به درونش بر مي گشت و مسير او براي ترك تقريبا يك شبه مشخص شد او يك الگو نيست ولي مسيرش براي بهبودي شبيه به مسير اكثر اشخاص است كه بر اعتياد خود پيروز مي شوند و غلبه مي كنند.

به همين دليل است كه (يانگ چنگ فو) تا اين حد در اين زمينه موفق بوده است وقتي معتادان در حال ترك وابستگي فكري و ذهني خود را به الكل يا مواد مخدر با چيز ديگري جايگزين مي كنند و از انگيزه فكري تاي چي استفاده مي كنند، به سطحي مي رسند كه خويشتن را فراموش مي شودو به لحاظ فكري يه يك حالت جديد مي رسند. متاسفانه زماني كه مربيان تاي چي چيني شروع به تغيير فرم يانگ كردند و آنرا با كوتاه كردن و يا ساده سازي اصلاح كردنداين نصيحت يانگ چنژ رو نفهميدندكه گفت: اصلاحات بيشتر و تغيير فرم منجر به يك فاجعه خواهد شد.اين اصلاحات سبب شد كه تاي چي چوان فقط ورزش بنا شود و اغلب اساس تاي چي را دارا نباشند. هنگام تمرين با فرد معتاد در حال بهبود، اين فرم هاي اصلاح شده به عنوان انگيزه ذهني از ميان مي رود و چيزي نيست كه ذهن و فكر معتاد بر آن غلبه كند معتادي كه آنچه را كه سبك يانگ براي تاي چي چوان ترويج مي كند فرا گيرد .مشاهدات من در هنگ كنگ در اين رابطه نشان داده كه اين سبك ها مبني و سنت سبك يانگ است بدون اينكه پايه و اساس آن وجود داشته باشد وقتي شاگرد به درك آنچه آموخته است مي رسد و كه آموزش يانگ چنگ فو نبوده احساس خيانت بوجود مي آيد و اغلب اوقات معتاد دوباره به مواد مخدر وابسته مي شود.

پسر يانگ چنگ فو (پئونگ سائوهائو) و يكي از شاگردانش به نام تونگ پينگ هر دو چندين شاگرد داشتن كه قبلا به ترياك معتاد بودند و از تاي چي چوان براي ترك و بهبود استفاده كرده بودند. بهبودي آنها براي چند هفته خوب بود تا اينكه فهميدند آنچه ياد گرفتند جعلي بوده و خوشبختانه آنها يكي از اساتيد را يافتند و ديگر نيازي به مصرف ترياك نداشتند.

آموزش تاي چي چوان نبايد زوري يا اجباري باشد و طوري بايد آموزش داده شود كه شاگرد احساس نااميدي نكند، اشخاصي كه مي خواهند به اجبار ترك كنند براي تغيير دادن خود ارزش چنداني ارزشي نائل نيستند و يا زندگي خود را با ارزش نمي دانند و براي ايك كار بايد كمك بگيرند بنابراين بايد از درمان تمام وقت استفاده كنند بنابراين تاي چي چوان بايد با روش هاي درماني ديگر بكار رود تا بهبود صورت گيرد و معتاد بايد به لحاظ فكري واقعيت را بپذيرد و باآن روبرو شود و معتاد در حال ترك بايد بداند كه تاي چي چوان را با كمك استادي كه تاي چي اصلي را آموزش مي دهد ياد مي گيرد و بسيار مهم است زيرا فقط تمرين يك ورزش و حركت نيست بلكه تاي چي يك روش زندگي است.

تاي چي و درد:

من خودم شخصا هيچگاه هيچگاه مشكل اعتياد به الكل يا مواد مخدر نداشته ام و احساسي را كه اين مواد به من مي دهد دوست ندارم. در اواخر دهه 50 و اويل دهه 60 يكي از شاگردان من در كلاس كاراته بود او طي جنگ جهاني دوم از چند ناحيه زخمي شده بود و هميشه درد داشت. او توسط اولين مربي كنفوي من معرفي شده بود و كنگفو سبب انحراف فكر او از دردش ميشد او به من گفت تا زماني كه فكرش بر يك كار جديد متمركز مي شود و يا هر چيز جديد متمركز مي شود مي تواند درد را فراموش كند. چهل و پنج سال بعد من به گردن درد و كمر درد شديدي دچار شدم جراحتي كه مرا براي مدت كوتاهي ازكمر فلج كرد. وقتي دوباره احساس كردم مي توانم روي پاهايم راه بروم ديدم كه هميشه درد دارم. يك عمل جراحي سبب شد كه درد كمرم بر طرف شود و پتانسيل فلج شدن نابود شود ولي وقتي بهوش آمدم احساس مي كردم زنگ هايي در گوشم به صدا در مي آيد و فكر مي كردم شنوايي خود را از دست داده ام و حافظه ام را تا حد زيادي از دست داده و درد شديدي در كمر و گردن دارم .از مسكن و دارو هاي مختلفي براي درد استفاده كردم ولي در نهايت بي فايده بود بنابراين با درد زندگي كردم و هنوز هم درد دارم. من از هر دارويي كه تصور ميشد درد را تسكين دهد استفاده كردم، اگر چه درد را تسكين مي داد ولي در نهايت من را بي حال مي كرد، چند ماه به دليل درد نمي توانستم تمركز داشته باشم و تاي چي تمرين كنم ورزشي كه تا قبل اين حادثه 60 سال تمرين مي كردم و حالا نمي توانستم بر حركات تمركز داشته باشم و فرم ها را اجرا كنم زيرا تلاش مي كردم حافظه از دست رفته را بدست آورم كه انجام حركات را با همراه درد همراه مي ساخت من به چندين مربي تاي چي مراجعه كردم با اين اميد كه بتوانيم برايم انگيزه فكري به وجود آيد يعني با استفاده از تمرينات در كلاس انگيزه بدست آورم. ولي اين همراه با درد همراه بودو بالاخره فهميدم كه در درون خود قدرتي دارم كه در آخر با آن بر درد غلبه كردم من متوجه شدم كه انحراف فكر از درد، آنرا تسكين مي دهد و براي من انحراف فكر از درد تنها با فراموش كردن خود و رسيدن به خويشتن ميسر مي شود.

تاي چي و افسردگي:
من قبل از جراحي هيچ گونه افسرگي نداشتم و خوش بين بودم و فلج را يك ناراحتي موقتي مي دانستم اما پس از جراحي ، با اينكه افسردگي نداشتم ولي تحت مراقبت شديد بودم. روان پزشك من فقط به تجويز دارو اكتفا نمي كرد و گفت كه من دچار افسردگي شده ام و براي هر چيزي دارويي تجويز كرده بود ولي من افسرده نبودم.بلكه مشكل خواب داشتم نميتوانستم فكر كنم و تمركز داشته باشم. من دچار اضافه وزن شدم كه دليل آن مطمئناً درد بود ، در گوشم همواره صدايي مي شنيدم و شنوايي ام را از دست داده بودم و حافظه ام كم شده بود، من افسرده شده بودم و حتي از وجود آن مطلع نبودم درمان بسيار فراتر از چيزي بود كه من از انجمن خودم ياد گرفته بودم پاسخي كه امروز براي آن وجود دارد قرص است ولي اين مشكل را نمي توانستم تحمل كنم حتي با دارو هاي ضد افسردگي ام بر طرف كند سبب بالا رفتن فشار خونم شد و اين تنها بالا رفتن فشار خون نبود بلكه فشار خوني بود كه منجر به مرگ مي شد يعني 260 بر روي 190 و در عرض نيم ساعت هر دارويي را كه فكر كنيد مصرف كردم.
در نتيجه فهميدم اعتماد به نفس سهم زيادي در طبيعت من داشته و نيز در طبيعت هر كس موثر است مانند هر فاكتور بروني و دروني ديگر و نداشتن اعتماد به نفس علت اصلي افسردگي براي اشخاص كاملاً مناسب است كه مي تواند اثرات جانبي آنها را تحمل كنند ولي سوال من اين بود كه آيا هنوز مشكلي اساسي در رابطه اعتماد به نفس وجود داشت كه بتوان با كنترل آن به آن رسيدگي كرد چند سال طول كشيد تا من توانستم به لحاظ فكري كنترل داشته باشم و دردم با تمركز بر فعاليت هاي جسمي و فكري خود كنترل كنم و اولين اقدام شناخت افسردگي ام كنترل آن بود.
اگر چه درد فيزيكي را مي توان كنترل كرد ولي درد احساسي و روحي و رواني نيز به همان اندازه مخرب است و اغلب اين 3 نوع درد منجر به وابستگي شخص به مواد مخدر و الكل مي شود كه اعتياد را تقويت مي كند و رفتار مخرب را بالا مي برد. تاي چي چوان به خودي خود نمي تواند درد را تسكين دهد وبايد سال ها تمرين شود اما براي يك شاگرد مبتدي مي تواند مفيد باشد اگر با روش ها و متدهاي ديگر بكار رود تا با برخي علل درد هاي احساسي و روحي و رواني مقابله شود.
يانگ چنگ فو ساعت ها به معتادان در حال ترك در كلينيك ها درس مي داد و آموزش مي داد و در اين كلينيك ها بيماران تمام مدت حضور دارشتند روش كار او ساده وآسان بود و اولي صحبت هايش با اين شاگردان به اين شكل بود: من فقط از تاي چي حرف مي زنم كه معناي آن همه مشكلات شاگردان و همه احساس آنان و وضعيت زندگي شان بود و نيز هر آنچه كه در خارج از كلاس وجود داشت يانگ چنگ فو در آنجا تا تاي چي درس دهد و كلماتش و همه كلماتش و همه كارهايش براي تايچي بود. اگر چه يانگ چانگ فو براي تدريس تاي چي چوان در مدارس پول مي گرفت ولي براي كار در كلينيك ها پولي دريافت نمي كردند. و سنت به شاگردان ديگر انتقال يافت و سه بار من با پسرش همراه بودم زماني كه در يك كلينيك خصوصي در هنگ كنگ تدريس مي كرد او تاكيد داشت كه يك معتاد در حال ترك بايد بداند كه او براي كمك در اين كلينيك حاضر شده و انگيزه ديگري جزء اين نداشته و تنها هدفش انتقال حركات و سنت هاي تاي چي بوده كه خانواده اش آنرا توسعه داده است.

من آن موقع 19 سال داشتم و پرسيدم چرا از ميان شاگردان او را انتخاب كرده اند و پذيرفته اند و چرا در آپارتمانش تدريس مي كند و پول مي گيرد ولي در كلينيك به همه درس مي دهد ولي پولي نميگرد چند سال طول كشيد تا من حرف او رامتوجه شوم؛ كه معناي اصلي آن اين بود : معتادان طعمه دزدا ميشوند و ترياك دزدي است كه احساس آنها را مي دزدند و احساسات دروني و منطق و فكر آنها را به سرقت ميبرد. گرفتن پول در قبال آموزش به معتادان در حال ترك در كلينيك چيزي نبود به جز غرامت گرفتن؛ غرامتي كه بارها و بارها تقاضا ميشود.معتاد به بازپروري متعهد ميشودواين كاملا با سبك يانگ چينگ فو متفاوت است.تدريس او در كلينيك ها فقط استقبال از معتاد بود تا يك مسير را ببيند.وقتي شخصي به يادگيري تاي چي متعهد ميشود ؛ ديگر او يك معتاد نيست بلكه شخصي است كه اين مسير را دنبال ميكند.
جينائو چونگ به من گفت كه او بيماراني را كه خانواده شان تعهد داده اند را قبول نميكند تاآموزش دهد و تنها افرادي را كه خود ميخواهند ؛ آموزش ميدهد و مي پذيرد. در كلينيك ؛ تاي چي الزامي نبود و كلينيك نميتوانست بابت آموزش آن از بيماران پولي دريافت كند . وقتي من از يونگ يينگ چين پرسيدم: آيا در كلينيك هاي ترك اعتياد درس ميدهد او مرا به كلينيكي برد كه در آنجا به رايگان درس ميداد ( به گفته سائوچونگ؛ او بهترين شاگرد پدرش بود) اين سنتي بود كه توسط يانگ چنگ فو به آنها رسيده بود و توسط اين دو استاد همچنان تداوم يافت كه من افتخار يادگيري بخش كوچكي از تاي چي را در محضرشان داشتم . همچنين سنتي بود كه توسط سه مربي سبك يانگ چنگ فو اجرا شد كه به اين سبك اعتقاد و باور داشتند و نيز سنتي است كه من وقتي مسئوليت تدريس سبك يانگ چنگ فو را پذيرفتم ؛آنرا قبول كردم. متاسفانه تا آنجا كه من ميدانم كلينيك هاي باز پروري شبيه به كلينيك هاي هنگ كنگ وجود ندارد و كلينيك ها برنامه هايي را اجرا ميكنند كه مغاير با تاي چي است.
دو سال پس از مرگ يانگ چنگ فو ژاپني ها به چين حمله كردند و اين كشور دچار هرج و مرج شد .پس از جنگ 1945 دوباره بسياري از كلينيك هاي بازپروري در هنگ كنگ و ماكائو افتتاح شدند ولي سائوچونگ و تونگ يينگ چين تنها شاگردان يانگ چنگ فو بودند كه در كلينيك ها تدريس رايگان ميكردند .
بسياري از كلينيك ها كه شاهد موفقيت معتادان در حال ترك با سبك يانگ چنگ فو بودند؛ شروع به استخدام مربيان تاي چي كردند ولي موفقيت آنها محدود بود و اغلب نتايج فاجعه انگيزي در بر داشت .
در اين كلينيك ها؛ تاي چي فقط نوعي ورزش بود و وقتي بيماران از كلينيك ها مرخص مي شدند؛ بسياري از آنها عكس هاي حالت هاي يانگ چنگ فو را ميديدند و متوجه ميشدند كه سبكي كه براي آنها آموزش داده شده ؛ سبك يانگ چنگ فو نبوده است در نتيجه بي اعتمادي در ذهن شكل گرفت و معتاد آنها پاشيده ميشد كه آنها سبك اصلي را ياد نگرفته اند و فقط از روي آن تقليد كرده اند.
قويترين كلينيك ها ؛ در صدد يافتن سائوچونگ و ثونگ يينگ چين بودند . برخي كلينيك ها مكمل را درك ميكردند و دست از تدريس تاي چي به سبك يانگ برداشتند ولي تعداد معدودي تاي چي را فراتر از يك نوع ورزش آموزش دادند و هيچكدام نتوانستند به موفقيتي برسند كه كلينيك هاي پيرو سبك يانگ چنگ فو به آن رسيدند.
جايگزيني تنباكو:
چيني ها ياد گرفته بودند كه تنباكو يك جايگزين خوب براي ترياك است و من طي ساليان متوجه شدم كه بسياري از اساتيد كنگ فو كه ميشناختم خيلي سيگار ميكشيدند.
من هرگز سيگار نكشيدم و همانطور كه گفتم تنها از داروهايي براي تسكين دردم تجويز شده بود استفاده ميكردم آنهم براي مواقعي كه درد غير قابل تحمل ميشد.همين چند وقت پيش وقتي داشتم يك ليوان آب ميخوردم زنبوري لب و دهانم را نيش زد و در عرض نيم ساعت زبانم بقدري ورم كرد كه اندازه آن دو برابر شد و من فهميدم دچار مشكل بزرگي شده ام . مطمئن نبودم كه به بيمارستان ميرسم يا نه؟
زيرا زبانم به قدري بزرگ شده بود كه نميتوانستم نفس بكشم . خوشبختانه من براي چنين مواقعي يك داروي گياهي خيلي خوب داشتم يعني جويدن تنباكو
من قبلا از آن استفاده نكرده بودم ولي در عرض 10 ثانيه كمي تنباكو را زير زبانم گذاشتم و جويدم.با جويدن آن همان احساسي را داشتم كه مسكن هاي درد برايم ايجاد ميكردند. 5 دقيقه بعد؛ در وضعيتي كاملاً طبيعي بودم و در حالت نشسته بودم (از اين اصطلاح استفاده كردم چون احساسي نداشتم و بي حسي زبانم را حس نميكردم ولي اين يك تعريف كاذب است) زبانم به سرعت خوب شد و در عرض نيم ساعت دوباره به حالت عادي خود برگشت ولي گردنم همچنان متورم بود و دو ساعت پس از جويدن تنباكو؛ يك طرف صورتم به لحاظ سايز سه برابر شد بنابراين يك مشت تنباكوي ديگر را زير گونه ام گذاشتم و همان حالت قبلي بهم دست داد و ورم گردنم كم شد و دو ساعت بعد يك مشت تنباكو را روي لب پايينيم گذاشتم و به رختخواب رفتم و مشت كامل به خواب رفتم و وقتي بيدار شدم ورم صورت و گردنم بطور كامل از بين رفته بود و حالت فله تا سه روز بعد هم ادامه داشت و مزه تنباكو براي يك هفته در دهانم باقي مانده بود و ده روز طول كشيد كه بوي تنباكو از بيني ام خارج شود.
من نميتوانم بگويم كه ديگران نيز همين واكنش را در برابر تنباكو دارند و يا واكنش مشابه را خواهند داشت ولي فهم اين مسئله سخت نيست كه شخصي كه سال ها سيگاري بوده است بايد زمان و انرژي فكري صرف كند تا حالت سمي آنرا از ميان ببرد . همچنين الكل و مواد مخدر نيز براحتي از بدن پاك نميشوند در حاليكه وابستگي روحي رواني تاثير شديدتري دارد و غلبه بر آن بدون كمك يك شخص ذيصلاح خيلي سخت تر خواهد شد.


سم:
سه سم يا زهر بودائيسم يعني طمع؛خشم؛وتوهوم و خيال را ميتوان به شكل خاص به حداقل رساند .اگر وابستگي شخص و اجبار آن به خوبي شناخته شود . اين سه زهر را به صورت وابستگي؛نفرت و جهل و ناداني نيز تعريف كرده اند ولي هر سه شامل هزاران اصطلاحند مثلا طمع از خودخواهي گرفته تا گرفتن نياز ديگرا يا انكار آنرا شامل ميشود در حاليكه خشم از آزار جزئي تا آسيب و صدمه كلي و عصبانيت غير قابل كنترل و ديوانه وار را شامل ميشود. وتوهوم و خيال نيز تنها جهل و ناداني نيست و سبب مي شود شخص بدون اعتماد فكر كند كه بر فكر منطقي او بطور كامل يا نسبي غلبه خواهد كرد. يك قمار باز معتاد ؛ وهم و خيال را نشان ميدهد كه به خدايان معتقد است و به شانس باور دارد كه سبب برنده شدن او ميشود و نيز عاشق شيدا كه معتقد است شخص ديگري عاشق اوست در حاليكه شخص ديگر از وجود او بي خبر است . خيال نيرويي است كه جمع را به سوي موسيقي زيبا و ستاره هاي سينما جلب ميكند و اين توهوم و خيال روي درك ما را از هر آنچه در اطراف ماست مي پوشاند بنابراين ما بايد از اصل گفته شده پيروي كنيم كه گفته است : " بدون صداقت فكر نكنيد."

اين مقاله جهت درمان بيماران به مواد مخدر تنظيم شده است و در تلاش هست نشان دهد كه كاربرد ذهن و جسم در در حركت يا در ورزش[تنها کاربران عضو میتوانند لینک هارا مشاده کنند. ]مي تواند به بيماران جهت درمان كمك كند ، تاي چي چوان نيز در اين مسير گام بر داشته و توانايي تنظيم ذهن و بدن را دارا مي باشد. و بايد از اين ورزش باستاني چين در رفع بيماريها اعم از جسمي و يا روحي كه در اين نوع بيماران هر 2 نوع را دارا هستند استفاده كرد و اين ورزش را در حد سلامتي، بهبود بيماريها و بالا بردن توانايي جسماني بكار برد.
امروز اين افتخار را داريم كه با همكاري موسسه نيكوكاري طلوع براي اولين بار با تمرينات تاي چي و چي كونگ بر افراد تحت پوشش درمان جهت درمان اين تمرنات را انجام داده و بزودي نتيجه اين پروژه را اعلام مي كنيم.