گفتم روز پدر یه چیز خفن بگیرم که دیگه بابام باهام خوب شه،
رفتم کلیه هام و فروختم با کبد و چن تا از قسمت های دیگه ی بدنم...
واسش یه ماشین صفر خریدم
5 میلیون دادم یه کت و شلوار خفن..
10 میلیونم انداختم تو ی حساب و دفترچش و گذاشتم پیشم..
وقتی ک دیدمش بهش تبریک گفتم و
کادوها رو بش دادم و بش توضیح دادم..
خون جلو چشاش و گرفت بود عجیب...
نمیدونم لانچیکو از کجا آورد،
بعدش سه بار تا مرز خفگی من و برد و باز برگردوند...
بعدش از سقف آویزونم کرد و تا اونجایی ک میخوردم من و زد
و دیگه ناکار ناکار شدم و خون بالا میاوردم..
به زور ازش دلیلشو پرسیدم و گفتم:
نزدیک 60 میلیون خرج کردم دیگه چرا؟
گفت:من خودمو از چن وقت پیش واسه جوراب آماده کرده بودم
تو رفتی این مسخره بازیا رو در آوردی؟
دوباره شروع کرد به زدن من و منم...
خدارحمتم کن ِ ، خدائیش آدم خوبی بودم
حلال کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)