ثبت نام

به انجمن خوش آمدید

لطفاً برای دیدن تاپیک ها و محتوای سایت و شرکت در بحث ها در سایت ثبت نام کنید.

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    كاربر فعال Array
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    137
    Thanks
    0
    Thanked 2 Times in 2 Posts
    حالت من
    Bitafavot

    Wink حافظ در عصر جدید

    نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس

    دیدم به خواب حافظ توي صف اتوبوس

    گفتم

    : سلام حافظ ، گفتا : علیک جانم

    گفتم

    : کجا روي ؟ گفت : والله خود ندانم

    گفتم

    : بگیر فالی گفتا : نمانده حالی

    گفتم

    : چگونه اي ؟ گفت : در بند بی خیالی

    گفتم

    : که تازه تازه شعر و غزل چه داري ؟

    گفتا

    : که می سرایم شعر سپید باري

    گفتم

    : ز دولت عشق ، گفتا : کودتا شد

    گفتم

    : رقیب، گفتا : کله پا شد

    گفتم

    : کجاست لیلی ؟ مشغول دلربایی؟

    گفتا

    : شده ستاره در فیلم سینمایی

    گفتم

    : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟

    گفتا

    : عمل نموده ، دیروز یا پریروز

    گفتم

    : بگو ، ز مویشگفتا که مش نموده

    گفتم

    : بگو ، ز یارش گفتا ولش نموده

    گفتم

    : چرا ؟ چگونه ؟ عاقل شده است مجنون ؟

    گفتا

    : شدید گشته معتاد گرد و افیون

    گفتم

    : کجاست جمشید ؟ جام جهان نمایش؟

    گفتا

    : خریده قسطی تلویزیون به جایش

    گفتم

    : بگو ، ز ساقی حالا شده چه کاره ؟

    گفتا

    : شدست منشی در دفتر اداره

    گفتم

    : بگو ، ز زاهد آن رهنماي منزل

    گفتا

    : که دست خود را بردار از سر دل

    􀌂

    گفتم

    : ز ساربان گو با کاروان غم ها

    گفتا

    : آژانس دارد با تور دور دنیا

    گفتم

    : بگو ، ز محمل یا از کجاوه یادي

    گفتا

    : پژو ، دوو ، بنز یا گلف نوك مدادي

    گفتم

    : که قاصدك کو آن باد صبح شرقی

    گفتا

    : که جاي خود را داده به فاکس برقی

    گفتم

    : بیا ز هدهد جوییم راه چاره

    گفتا

    : به جاي هدهد دیش است و ماهواره

    گفتم

    : سلام ما را باد صبا کجا برد ؟

    گفتا

    : به پست داده ، آورد یا نیاورد ؟

    گفتم

    : بگو ، ز مشک آهوي دشت زنگی

    گفتا

    : که ادکلن شد در شیشه هاي رنگی

    گفتم

    : سراغ داري میخانه اي حسابی ؟

    گفتا

    : آنچه بود ار دم گشته چلوکبابی

    گفتم

    : بیا دوتایی لب تر کنیم پنهان

    گفتا

    : نمی هراسی از چوب پاسبانان ؟

    گفتم

    : شراب نابی تو دست و پا نداري ؟

    گفتا

    : که جاش دارم و افور با نگاري

    گفتم

    : بلند بوده موي تو آن زمان ها

    گفتا

    : به حبس بودم از ته زدند آن ها

    گفتم

    : شما و زندان ؟ حافظ ما رو گرفتی ؟

    گفتا

    : ندیده بودم هالو به این خرفتی !

    توحید محمدی
    شاید میان این همه نامردی باید شیطان را ستود که دروغ نگفت
    جهنم را به جان خرید اما تظاهر به دوست داشتن آدم نکرد

  2. #2
    مدير ارشد Array
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    4,130
    Thanks
    5
    Thanked 63 Times in 56 Posts
    حالت من
    Khoonsard

    پیش فرض

    خیلی زیبا بود

 

 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

     

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
Back to Top