به جای آن که به دفتر بروم یک دختر خانم امریکایی را ملاقات کردم و دو ساعتی را با اوگذراندم. بسیار خجل بودم که از وقتم دزیده‌ام و بیچاره مردم معطل اند که مرا ببینند. چه باید کرد؟ نفس عماره (کذا) است و گاه مسلط. (ص ۳۴ کتاب خاطرات علم).او خطاب به شاه گفت : یک میهمان رسیده است که عکسش همراه است. ملاحظه فرمودند و چون شاهنشاه شیفته ... هستند فرمودند بعد از ظهر باید او را قطعا ببینم (ص ۴۲).


یکی از لطائف درباره یک فاحشه سوئدی است که چغاله خورده است و قی كرده و ... قرار است شاه یک هفته خود را در کیش با او صرف کند، اما از بداقبالی مشکلی برای دختر پیش آمده است که اگر شاه به کیش برود تنها وقت را تلف خواهد کرد! : مدتی شاهنشاه راه رفتند و فکر کردند که چه کنیم؟ کس دیگری را بفرستیم یا اصلا نرویم؟ (ص ۴۸).

حکایت تکراری علم در سراسر کتاب این است:



من گردش رفتم. با یک دختر ایرانی، به نظرم وقت تلف کردم! (ص ۷۰).

بعد از ظهر هم دو سه ساعتی با یک دختر خانم ایرانی گذراندم که بسیار خوب بود (ص ۷۶).

بعد از ظهر یک دختر ایرانی را دیدم که خیلی اعلا بود (ص ۸۴).





و در تمام این احوال وضعیت شاه نیز چنین است آن جا که می نویسد:



در شیراز به استراحت گذشت و شاهنشاه هم تنها نبودند (ص ۸۶ و ۸۷).

من امشب در اصفهان تنها هستم ولی شاهنشاه تنها نیستند (ص ۹۱).

به جای آن که به دفترم بروم به دیدن یک دختر انگلیسی رفتم که از هر جهت بسیار مطلوب بود (ص ۹۲)



بعد یک دختر آلمانی را دیدم که بسیار خوب بود (ص ۱۱۶).

بعد از ظهر هم یک دختر خانم ایرانی دیدم و خوش گذشت (ص ۱۱۹).

بعد از ظهر تمام کارها را کردم فقط یک ساعتی با یک دختر خانم ایرانی گذراندم (ص ۱۳۸).





و برای شاه هم یکسره در تلاش بودم:



با وصف آن که بسیار خسته بودم، سر شام رفتم، چون می بایست در مورد یک دختر خانم گزارشی عرض کنم (ص ۱۳۹).

پس از شرفیابی حضور ولیعهد و شهبانو، با یک دختر ایرانی بسیار خوش گذراندم (ص ۱۴۳)



بعد از ظهر من یک دختر خانم لهستانی را دیدم که بسیار تعریف داشت (ص ۱۴۹).

وقتی شاهنشاه حرکت فرمودند به دختر خانم ایرانی که دوستش دارم تلفن کردم پیش من بیاید و دو ساعتی با فراغت کامل با او بودم (ص ۱۵۶)



و موارد دیگر (۱۶۰، ۱۷۲، ۱۷۷، ۱۸۴، ۱۸۸، ۱۹۱، ۱۹۵، ۱۹۶، ۱۹۹، ۲۰۶) دو ساعتی با دختر خانم انگلیسی گذراندم، ( ۲۱۶، ۲۲۰، ۲۳۴) بعد از ظهر با یک دختر خانم ایرانی تازه قرار ملاقاتی داشتم، (۲۴۴، ۲۵۵، ۲۶۸) شاهنشاه به گردش تشریف بردند و من هم با یک دختر فرانسوی ملاقات کردم و دو ساعتی گذراندم. بد نبود‌ (۲۸۲، ۳۵۲، ۳۷۹، ۴۰۳، ۴۴۲، ۴۵۱،)دختر ایرلندی (۴۷۹).





این رویه ای روزانه خود شاه هم بود. به خصوص وقتی رقاصه ها را برای او می آوردند آن وقت بود که به قول علم:



از بعضی از رقاصه‌های امشب هم خوششان آمده بود. فرمودند در باره آنها تحقیقاتی بکنم (ص ۱۷۳)

علم به فکر ولیعهد هم بود و ترجیحا می گفت: فعلا اگر ایشان به چنگ دختر ایرانی بیافتد ممکن است احساساتی بشوند و کار مشکل بشود. بهتر است دخترهای اروپایی را برایشان راه بیندازیم. فرمودند: صحیح است. همین کار را بکنید (ص ۱۸۲)



در جای دیگری: بعد رفتم یک دختر خانم انگلیسی را برای والاحضرت همایونی (ولیعهد) دیدم. بعد نبود. (ص ۳۶۰)



باز می نویسد: حال که والاحضرت شروع به دختر بازی کردند، باید ترتیبی داد که خیلی معتدل باشند (ص ۳۹۵)



شاه هم از دختران اروپایی ها، بیشتر راضی بود:‌ شاهنشاه از هدیه ای که من از فرانسه با خود آورده بودم و دیشب در حضورشان بود، تعریف فرمودند (ص ۱۸۷)



شاهنشاه تلفن فرمودند و سراغ دختری را گرفتند. من بسیار خجل شدم که نتوانستم توضیح عرض کنم (ص ۲۱۲)





اما ایمان شاه از نظر علم: صبح شرفیاب شدم. به محض زیارت شاهنشاه فرمودند:‌



حیف و صد حیف که این مهمان دیشبی خیلی عالی است. عرض کردم: چرا حیف؟ فرمودند:‌ آخر ایام قتل پیش می‌آید و دیگر نمی توان استفاده کرد... عرض کردم: خداوند به اعلیحضرت سلامتی و طول عمر بدهد با این عقیده خالصی که دارید (ص ۲۴۲)



قرائن بسیار حاکی است که هر کجا علم عبارت «شاهنشاه به گردش تشریف بردند» را بکار برده کنایه از همین امور جاریه و معموله است. علم می‌نویسد: فرمودند: گردش بعد از ظهر حاضر است؟ عرض کردم، همان طور که دیروز امر فرمودید ترتیب آن داده شده است (ص ۲۶۱)



و جای دیگر وقتی شاه افراط در گردش می‌کند، علم چنین توصیه می‌کند: وقتی مرخص می‌شدم فرمودند:‌ ناهار در سد فرحناز حاضر باشد. ترتیب گردش را در آن جا بده. من خندیدم و عرض کردم:‌ سه روز متوالی است گردش تشریف می‌برید. براي سلامتی وجود مبارک خوب نیست (ص ۳۳۸)



بار دیگر که شاه از علم می‌خواهد ترتیب امور گردش را بدهد علم می گوید: عرض کردم غلام موافق نیستم. (چون دیروز هم تشریف برده بودند)‌ خندیدند. فرمودند:‌ آخر کاری ندارم. بنشینم مگس بپرانم؟ (ص ۵۱۷).





در حالی که در دنیا فهمیدن رابطه یک سیاستمدار با یک روسپی سروصدا ایجاد می کند، علم با بی‌شرمی جزئیات کارهای خود و شاه را گزارش می‌کند.





یکبار اشاره می‌کند آن دختر فرانسوی که چندی قبل سراغش را گرفتید «امشب که آن جا تشریف می‌برید با دامن گشاده منتظر ورود مقدم مبارک است». بعد اظهار نظر می‌کند که خیلی هم چنگی به دل نمی‌زند... دهنش گشاد و پای ساقهای بسیار کلفت و بی ریختی داشت... (ص ۴۵۳)



و شاه که مداوم و مرتب در پی این امور است:‌ در فرودگاه از من سؤال فرمودند:‌ تکلیف گردش فردا بعد از ظهر چیست؟‌ عرض کردم دست خالی نیستم... یک نفر هم زیادی داریم که غلام فکر کردم در اختیار والا حضرت همایونی (ولیعهد) بگذاریم (ص ۴۵۶)



این عوض کردن دختر به حدی به افراط گراییده بود که شاه آن را دیوانگی خواند. این درست وقتی بود که میان شاه و علم سخن از شمس پهلوی به میان آمد که گاه با ده بیست سگ و گربه از این کشور به آن کشور می‌رود. وقتی گفته شد که کار او نوعی دیوانگی است، شاه اینجا را دیگر انصاف به خرج داد و به قول علم: ولی شاهنشاه آن قدر آقا و انسان و با انصاف است که فرمودند:‌ ما این قدر دختر عوض می‌کنیم دیوانگی نیست؟‌آن هم یک نوع آن است (ص ۵۳۱).





محمد رضا ، قبل و بعد از ازدواج با فرح ، که زن رسمی اش بود ، با زنهای زیادی رابطه داشت . رفیقه های یک شبه و چند شبه فراوانی داشت که معرف آنها « اشرف » ( خواهرش ) و عبدالرضا ( برادرش ) بودند . اینها بیشتر از رده میهمان داران خارجی هواپیما ها بودند ....



این فساد پایان ندارد!





منبع: فرهنگ نیوز
بازنشر:takbook.com