بهار که برسد
سکوت سبز متولد می شود
خشم رستم ویران میکند شبستان کاووس را
بی گناهی سیاوش به آسمان می رسد
تیر ارش غروب را به آتش می کشد

ملالی نیست
بابک هنوز می تواند صورتش راسرخ کند
ابومسلم سیاه بپوشد
لیث صفار بانان وتره بسازد
نترس
بانگ مصدق به گوش کورش رسید
خون امیر در شعر بامداد جاری
نگاه آریوبرزن به جهان آرا
ودلیری گردآفرید به فروغ
نوروزکه برسد
مشق های بهار برشکوفه نوشته می شود
دستهای ما رنگین کمان رابه دست آرش می دهند
ودلهایمان مهمان گل سرخ داریوش خطیر