ثبت نام

به انجمن خوش آمدید

لطفاً برای دیدن تاپیک ها و محتوای سایت و شرکت در بحث ها در سایت ثبت نام کنید.

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    مدير انجمن Array
    تاریخ عضویت
    Feb 2012
    محل سکونت
    کنار ویروس ها/C:/Windows
    نوشته ها
    268
    Thanks
    0
    Thanked 6 Times in 6 Posts
    حالت من
    Khejalati

    پیش فرض اعتراف صمیمانه سوتی ها!!!

    اعتراف می کنم که... همه ما سوتی می دهیم. ردخور ندارد سوتی های بدی هم می دهیم اما صدایش را درنمی آوریم. با اینحال بعضی وقت ها توی جمع های خودمانی تعدادی از همین سوتی ها را تعریف می کنیم. پس چرا وقتی کسی اسم ما را نمی داند، سوتی مان را تعریف نکنیم تا بقیه هم لبخندی بزنند؟! اینجا دقیقا برای همین کار است. البته منظور از سوتی می توانند گاف، یا هر کار، باور و فکر خنده داری باشدکه وقتی یادش می افتیم خنده مان می گیرد شما هم اعتراف های خودتان را بفرستید. ما هم البته اعتراف می کنیم که بیشتر مطالب این بخش را از شبکه های اجتماعی و وبلاگی با همین موضوع کپی زده ایم، البته آنها اسمش را گذاشته اند؛ «اعتراف های احمقانه شما» ولی به نظر ما این اعتراف ها بیشتر صمیمانه هستند تا احمقانه!

    [تنها کاربران عضو میتوانند لینک هارا مشاده کنند. ]

    *اعتراف می کنم به این سن که رسیدم هنوز وقتی می خوام از در خونه برم بیرون اگه جورابم سوراخ باشه عوضش می کنم با این فکر که اگر تصادف کردم و آمبولانس اومد و منو گذاشتن رو برانکارد و مردم دورم جمع شدن سوراخ جورابم ضایع نباشه...

    *اعتراف می کنم امشب بعد از 1 سال به این معما پی بردم که آقاجونم مسواکش رو کجا قایم می کنه که من نمی بینم. بارها دیدم که داره مسواک می زنه اما به محض اینکه بعدش می رم مسواک بزنم مسواکش غیب می شه. خب زیاد پیچیده نیست از مسواک من استفاده می کرده!

    *اعتراف می کنم که هفته قبل یکی از فامیل هامون اومده بود ایران و اصلا فارسی بلد نبود. من رو برد که از سوپرمارکت سر کوچه سیگار بگیریم. منم گفتم آقا یه بسته سیگار کنت با یک دونه اسپری مو بدید. بنده خدا پرسید این چیه؟ منم خیلی خونسرد گفتم این جایزه سیگاره!

    *اعتراف می کنم اولین باری که ویندوزم پرید من کل سیستم از مانیتور گرفته تا موس رو بردم شرکت تا برام ویندوز عوض کنند. بی معرفت ها بهم نگفتند که فقط باید کیس رو بیارم. این کار یه دو سه بار دیگه هم تکرار شد!

    *اعتراف می کنم تو اسباب کشی همسایه مون من نشسته بودم پشت وانت یه طرفم گلدونشون بود یه طرف هم تلویزیون ماشین که رفت تو چاله من گلدونه رو محکم گرفتم و تلویزیونه پخش شد کف آسفالت!

    *اعتراف می کنم تا سن 13-12 سالگی با روسری می نشستم جلو تلویزیون مخصوصا از ایرج طهماسب خیلی خجالت می کشیدم. زیاد می خندید، فکر می کردم بهم نظر داره.

    *اعتراف می کنم بچه که بودم خیلی وراج بودم. برای همین تا از مدرسه می اومدم همه خودشون رو به خواب می زدن.

    *اعتراف می کنم رفته بودم واسه امتحان رانندگی، خیلی هم استرس داشتم. نوبت من که شد افسر بهم گفت دنده عقب برو. من هم که کلی هول شده بودم به جایاینکه دستم رو بذارم پشت صندلی و برگردم عقب رو نگاه کنم دستم رو انداختن پشت گردن افسر و محکم داشتم می کشیدمش طرف خودم!

    *اعتراف می کنم اولین باری که رفتم کارواش من هم همراه کارگرها داشتم ماشین رو می شستم که مسئول کارواش اومد خجالت زده جمعم کرد! خوب چی کار کنم فکر کردم زشته اونا ماشین من رو بشورن و من وایستم نگاه کنم.

    *اعتراف می کنم بزرگترین لذت دوران بچگی من این بود که روزهای بارونی تو راه مدرسه با او چکمه طوسی پلاستیکی که تا زیر زانوم بود مثل خل ها از جاهایی رد می شدم که آب جمع شده. وقتی قابلیت چکمه هام رو می دیدم که تا عمق زیاد هم پام خیس نمی شه کلی کیف می کردم. حس ماشین شاسی بلند بهم دست می داد.

    *اعتراف می کنم 2 ماه به همه گفتم خطم سوخته. خواهرم نگاه کرد دید سیم کارت رو برعکس انداختم تو گوشی.

    *اعتراف می کنم مامان بزرگ خدا بیامرزم توی 95 سالگی فوت کرد. صبح روزی که مامان بزرگم فوت کرده بود همه دور جنازش نشسته بودیم و همه داشتن گریه می کردن. جمعیت هم زیاد بود. من و داداشم تو بغل هم داشتیم گریه می کردیم. اشک فراون بود و خلاصه جو گریه بود. یکهو دختر خالم که تازه رسیده بود اومد تو حیاط و با جدیت داد کشید: مامان بزرگ زود رفتی! این رو که گفت کل خونه رفت رو هوا... حالا خندمون قطع نمی شد.

    منبع: مجله یکشنبه




    اسمت را نوشتم روی سیگار تا بسوزه

    که وقتی سیگار تموم شد فراموشت کنم .

    ولی نمی دونستم که هر پک که به سیگار میزنم

    اسمت میره تو نفسم
    ........

  2. #2
    مدير انجمن Array
    تاریخ عضویت
    Feb 2012
    محل سکونت
    کنار ویروس ها/C:/Windows
    نوشته ها
    268
    Thanks
    0
    Thanked 6 Times in 6 Posts
    حالت من
    Khejalati

    پیش فرض

    شما اعتراف نمیکنید؟



    اسمت را نوشتم روی سیگار تا بسوزه

    که وقتی سیگار تموم شد فراموشت کنم .

    ولی نمی دونستم که هر پک که به سیگار میزنم

    اسمت میره تو نفسم
    ........

  3. #3
    كاربر ثبت نام شده Array
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    نوشته ها
    7
    Thanks
    0
    Thanked 0 Times in 0 Posts

    پیش فرض

    اعتراف می کنم بچه که بودم خیلی دوست داشتم که یک سگ از خودم می داشتم اما مادرم مخالف آوردن سگ بود بعد برای روز تولدم دوستم برایم یک بچه گربه آورد.خیلی دوسش داشتم تا اینکه بزرگ شد.یک روز به فکرم رسید که گربه رو جوری تربیت کنم که بتونم مثل سگ بهش قلاده ببندم و اونم همراهم بیاد خیابان!
    برای همین یک طناب بازی دور گردنش گره زدم و حالا نکش کی بکش
    گربهء بیچاره هم از ترسش هی خودشو عقب می کشید آخرش هم از دستم فرار کرد و پرید که از روی دیوار بپرد توی خونهء همسایه که آن سر طناب گیر کرد به نرده ها.من خود گربه رو نمی تونستم ببینم ولی صدای ناله و بعد خرخرش را شنیدم وبعد دیگه هیچ صدایی ازش در نیامد.
    همسایه مون هم مسافرت بود،فکرش رو بکن وقتی آمد خونه و خواست بره باغچه اش را آب بده با چه صحنه ای مواجه شده بود ... گربه ای که خودش را دار زده بود!
    ولی من از آن به بعد فهمیدم که هیچ حیوونی رو علی رقم میل خودش نمی شه به اسارت گرفت.این درس را در 6 سالگی آموختم و هرگز فراموش نکردم.

  4. #4
    كاربر ثبت نام شده Array
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    نوشته ها
    7
    Thanks
    0
    Thanked 0 Times in 0 Posts

    پیش فرض

    ـ اعتراف می کنم که من بودم که جوجه ام را از محبت زیاد آنقدر فشارش دادم تا به رحمت خدا رفت.اصولا در حیوان کشی استاد بودم با اینحال هنوز عاشق حیواناتم.

  5. #5
    كاربر ثبت نام شده Array
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    نوشته ها
    7
    Thanks
    0
    Thanked 0 Times in 0 Posts

    پیش فرض

    وقتی 13 یا 14 سالم بودش.یادمه که داشتم با یه دختر کوچولو فک کنم 4 یا5 ساله بازی میکردم.
    تو اون خونه مگس هایی داشت که به رحمت خدا رفته بودن.منم اون مگس ها رو به این دختره بیچاره که اسمش یلدا بودش میدادم و بهش میگفتم اینا خیلی خوشمزه ان.بیا بخورشون
    یلدا هم که بچه بودش هرچی مگس بهش میدادم میخوردش. و تایید میکردش وبهم میگفت دستت درد نکنه.منم از خنده ترکیده بودم

    2روز بعدش رفتیم خونه مادربزرگم.از قضا مادر اون یلدا هم اونجا بودش.مامانم بهش
    گفت پس یلدا کو.اونم گفتش یلدا سرما خورده مریض شده.
    اینو که گفت من دیگه نتونستم تحمل بیارم و ترکیدم از خنده

  6. #6
    مدير انجمن Array
    تاریخ عضویت
    Feb 2012
    محل سکونت
    کنار ویروس ها/C:/Windows
    نوشته ها
    268
    Thanks
    0
    Thanked 6 Times in 6 Posts
    حالت من
    Khejalati

    پیش فرض

    اعتراف میکنم اون زمانا که کارتون فوتبالیستها رو پخش میکردن (اگه یادتون باشه بعضی وقتها دو قسمت رو باهم نشون میدادن) من قبل از اینکه شروع بشه و تیتراژش بود میرفتم جلوی تلویزیون و جلوی اسپیکرش داد میزدم که دو قسمته نشون بدید !!



    اسمت را نوشتم روی سیگار تا بسوزه

    که وقتی سیگار تموم شد فراموشت کنم .

    ولی نمی دونستم که هر پک که به سیگار میزنم

    اسمت میره تو نفسم
    ........

 

 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

     

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
Back to Top