ثبت نام

به انجمن خوش آمدید

لطفاً برای دیدن تاپیک ها و محتوای سایت و شرکت در بحث ها در سایت ثبت نام کنید.

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    مدير انجمن Array
    تاریخ عضویت
    May 2008
    محل سکونت
    گنبدکاووس
    نوشته ها
    304
    Thanks
    0
    Thanked 0 Times in 0 Posts

    پیش فرض خودكشي بزرگان

    1- سیلویا پلات

    لندن ـ ۱۱ فوريه ۱۹۶۳ ـ اتاقي در حومه شهر و زني كه خود را به وسيله گاز به قتل رسانده. رسيدن خبر خودكشي در روزهاي زمستاني اروپا خبر غريبي نيست . اما نام سيلويا پلات نام منحصربه فردي است كه واقعه خودكشي او سال ها بعد نويسندگان و شاعران را در بهت فرو مي برد.
    سيلويا پلات متولد ۱۹۳۲ در بوستون آمريكا فرزند يك خانواده مهاجر آلماني است.

    پدر او استاد دانشگاه شهر بوستون در رشته زيست شناسي بود. شخصيتي خودمحور و بااقتدار كه در سال ۱۹۴۰ يعني زماني كه سيلويا هشت ساله بود از بيماري ديابت مي ميرد.
    پلات در سال ۱۹۵۳ براي نخستين بار سعي در خودكشي كرد و چيزي نمانده بود كه به وسيله داروهاي خواب آور از بين برود.

    پس از آن يك دوره روان درماني و همچنين الكتروشوك را گذراند، كه وقايع مربوط به آن دوران و زمان خودكشي اش را در يك اتوبيوگرافي به نام (Belljar) در ۱۹۶۳ يعني يك ماه قبل از خودكشي دوباره اش با نام مستعار ويكتوريا لوكاس منتشر كرد.

    بعد از اين پلات موفق به گرفتن بورس تحصيلي از دانشگاه كمبريج انگلستان مي شود و به آن كشور سفر مي كند. اتفاق بزرگ زندگي او در انگلستان مي افتد. يعني جايي كه با تدهيوز شاعر جواني را كه بعدا ملك الشعراي انگلستان شد ملاقات مي كند.
    پلات در هنگام حضور در انگلستان شاعر بود و اولين شعرهاي خود را هم در هشت سالگي منتشر كرده بود.

    سال ۵۶ ملاقات با هيوز در يك مهماني دانشجويي و سال ۵۶ ازدواج با او مهم ترين اتفاقات زندگي پلات بود كه باقي جريانات زندگي او نيز تحت تأثير همين اتفاق قرار گرفت.
    هيوز در پي خيانت به او سيلويا را ترك گفت و پلات با دو فرزند در شهر تنها ماند. پلات در سال ۵۸ به آمريكا بازگشته بود و تا سال ۵۹ معلم ادبيات در كالج اسميت بود.

    هنگامي كه در ۱۹۶۳ سيلويا پلات خود را كشت دچار فقر و تنگدستي اي بود كه شايد اگر شهرت او پيش از مرگ به سراغش آمده بود و جايزه پوليتزر را پيش از سال ۸۱ مي گرفت شعرهاي بيشتري مي نوشت.

    درباره درگيري هاي پلات با هيوز و اينكه هركدامشان چگونه همديگر را به لحاظ رواني آزار مي دادند مقاله هاي بسياري نوشته شد.
    خصوصا فمينيست ها كه هميشه پلات را همچون يك مادر مقدس ستايش كرده اند و هيوز را همچون اهريمني به تصوير كشيده اند.
    هيچ شدم تا كه شوم سايه تو وقت سفر
    مرا به خويشتن بخوان به باغ ايينه ببر

    بزرگترين پايگاه دانلود رايگان كتاب فارسي [تنها کاربران عضو میتوانند لینک هارا مشاده کنند. ]

  2. #2
    مدير انجمن Array
    تاریخ عضویت
    May 2008
    محل سکونت
    گنبدکاووس
    نوشته ها
    304
    Thanks
    0
    Thanked 0 Times in 0 Posts

    پیش فرض

    2- ارنست همینگوی

    دكتر «كلارنس همینگوی» مردی سرشناس و قابل احترام بود و علاوه بر پزشكی به شكار و ماهیگیری نیز علاقه داشت.
    در 10 سالگی پدرش او را با تفنگ و شكار آشنا كرد.آشنایی او با اسلحه نقش مهمی در زندگی ارنست ایفا کرد.در دبستان همینگوی احساس كرد كه ذهنش برای ادبیات مستعد است.او شروع كرد به نوشتن مقالات ادبی، داستان و روزنامه ای كه دانش آموزان آن را اداره می كردند.
    تنفر از خانواده و دبستان موجب شد كه وی هر دو را ترك كند. او دوبار گریخت، بار دوم غیبت او چند ماه طول كشید؛ می گفتند او در به در شده و به شداید و سختی های زندگی تن در داده و تجربیاتی اندوخته است.
    او گاهی در مزرعه كارگری می كرد، زمانی به ظرفشویی در رستوران ها می پرداخت و مدتی نیز به طور پنهانی به وسیله قطارهای حامل كالای تجارتی از نقطه ای به نقطه ی دیگر سفر می كرد.بالاخره وی تحصیلات متوسطه ی خود را در مدرسه عالی« اوك پارك» به اتمام رسانید.
    نخستین آثار و داستانهای همینگوی سر و صدای زیادی ایجاد كرده بود. آن موقع هدلی همسر همینگوی باردار بود و چون از این طرز شهرت خوشش نمی آمد، روزی با اطلاع شوهرش پاریس را به قصد شیكاگو ترك كرد تا كودكش در دیار خودش متولد شود. در مدتی كه هدلی در آمریكا وضع حمل كرد و به پاریس بازگشت، همینگوی چند سرگذشت و داستان تازه نوشته بود. این نوول ها و داستان ها مانند میخ محكم و سخت بود. یكی از آنها موسوم به «پنجاه هزار دلار» بود كه در آن ماجرای زندگی مرد ورزشكار و مشت زنی تصویر شده بود. نام داستان دیگر وی، «هفته نامه آتلانتیك» بود كه پس از داستان قبلی به وجود آمده و به چاپ رسیده بود و مجله پرتیراژی آن را به صورت پاورقی منتشر كرد.هر كس داستان را می خواند به چیره دستی و مهارت همینگوی در ادبیات و روان نویسی او پی می برد . همین داستان بیست صفحه ای اسم نویسنده را بر سر زبان ها انداخت و مشهورش كرد.انتشار داستان«هفته نامه آتلانتیك» سبب شد كه خیلی از روزنامه ها و مجلات از او تقاضای داستان و پاورقی جدید كنند. وقتی كه آنها خواستند با وی قرار داد ببندند، وی نپذيرفت. نه اینكه از پول و اجرت نویسندگی بدش می آمد ، بلكه اصلاً او فكر نمی كرد كه باید آثار قلمی را فروخت.
    سال ۱۹۲۴ كتاب «در زمان ما» را در پاریس منتشر كرد كه بار دیگر با ملحقات و اضافاتی آن را در آمریكا به چاپ رساند و داستان هاي كوتاه و ساده ای را در بین فصول كتاب سابق جای داد.

    در سال ۱۹۲۷ وی كتاب «مردان بدون زنان» را منتشر كرد. انتشار این كتاب همینگوی را تا مقام یك نویسنده استاد بالا برد و وی را مظهر مكتب خاص داستان نویسی مترقی قرار داد. در همین سال (۱۹۲۷) هدلی - همسرش - با وجودی كه با عشق قدم به میدان زناشوئی گذشته بود پیوند و علاقه خود را از او گسست.همینگوی در این باره گفته است: «هركس در زنان بزرگواری و وفا بجوید، احمق است.»!!!

    نویسنده جوان به رغم این بی وفایی، به زودی با زن دیگری به نام «پولین» پیمان زناشویی بست.پولین، زنی زیبا و دوست داشتنی بود و ریاست گروه نویسندگان روزنامه «وگ» را به عهده داشت.
    وقتی كتاب «بیوگرافی نویسندگان آمریكایی مقیم پاریس» را انتشار داد درهای موفقیت به رویش گشوده شد. این نخستین بار بود كه همینگوی می فهمید موفقیت در نویسندگی چه طعمی دارد.
    به دنبال انتشار این كتاب، كتاب دیگری موسوم به «آدم كشها» به منزله شاهكاری به دوستداران ادبيات داستاني عرضه شد.
    ثمره نخستین ازدواج همینگوی پسری بود به نام «جان».
    «پولین» زن دومش نیز دو پسر برای او آورد، یكی «پاتریك» در سال ۱۹۲۹ و دیگری «گرگوری» در سال ۱۹۳۲. در ۱۹۲۹ كتاب «وداع با اسلحه» را منتشر كرد كه در آن به جنگهای ایتالیا اشاره كرده است. همینگوی در سال ۱۹۳۲ كتاب «مرگ در بعدازظهر» را انتشار داد.
    در سال ۱۹۳۳ وی كتاب «برنده سهمی ندارد» را به رشته تحریر درآورد. همینگوی شكارچی بسیار ماهری بود و اغلب برای شكار شیر و حیوانات خطرناك دیگر به سرزمین آفریقا سفر می كرد و تأثراتی را كه در این شكارها پیدا كرده بود در كتاب «تپه های سبز آفریقا» منعكس كرده است. وی این كتاب را در سال ۱۹۳۶ منتشر كرد.
    سال۱۹۴۰ همسر دومش نیز به او قطع علاقه كرد. همینگوی در اواخر همین سال با زن رمان نویسي به نام «مارتاژلورن» برای سومین بار ازدواج كرد. سال ۱۹۳۷ وی كتاب «داشتن و نداشتن» را منتشر كرد كه شهرتش افزوده شد.در سال ۱۹۳۸ همینگوی مجموعه داستان های «ستون پنجم» را منتشر كرد.
    سال ۱۹۵۰ رمان جدیدی از این نویسنده به نام «آن طرف رودخانه در میان درختان» منتشر شد. این كتاب داستان عشق بی تناسب یك افسر پنجاه ساله ی آمریكایی نسبت به یك دختر نوزده ساله ونیزی است.
    بالاخره در سال ۱۹۵۲ شاهكار جاودانه خود را به نام «پیرمرد و دریا» به رشته تحریر درآورد و به اوج شهرت و عظمت ادبی صعود كرد و آمریكایی ها دانستند كه قدرت هنری نویسنده محبوبشان زوال نپذیرفته است.این اثر بی مانند در سال ۱۹۵۳ به دریافت جایزه «پولیتزر» و در سال ۱۹۵۴ به دریافت جایزه ادبی نوبل نائل شد.
    او معمولاً ساعت پنج و نیم صبح سر از بالین خواب بر می داشت و شروع به كار می كرد و معمولاً بامداد چیز می نوشت و یا مقابل ماشین تحریر آن را دیكته می كرد. بعد از ظهرها اگر هوا مساعد بود به وسیله كشتی یا زورق به صید ماهی می پرداخت.
    صبح روز دوم جولای۱۹۶۱ همینگوی از خواب برخاست و بدون اینکه حرفی بزند اسلحه شکاری را که پدرش طرز کارش را به او آموخته بود برداشت و در دهانش گذاشت و...... تمام.
    سالها پیش همینگوی داستانی نوشته بود به نام زنگها برای که بصدا در می آیند... او غافل بود که ممکن است ناقوس مرگ برای او هم بصدا درآید.
    روزنامه ها نوشتند که او در حال تمیز کردن اسلحه بوده که اشتباها گلوله ای شلیک می شود... اما سئوال اینجاست که چگونه این گلوله اشتباهی مستقیم به دهان او شلیک شده و از پشت سر خارج شده؟... پزشکی قانونی خودکشی را تایید کرد.
    این جمله از اوست : " زندگی چیز مزخرفیه اما ارزش جنگیدن داره" فقط نمی دانم چرا او دیگر نجنگید؟!
    هيچ شدم تا كه شوم سايه تو وقت سفر
    مرا به خويشتن بخوان به باغ ايينه ببر

    بزرگترين پايگاه دانلود رايگان كتاب فارسي [تنها کاربران عضو میتوانند لینک هارا مشاده کنند. ]

  3. #3
    مدير انجمن Array
    تاریخ عضویت
    May 2008
    محل سکونت
    گنبدکاووس
    نوشته ها
    304
    Thanks
    0
    Thanked 0 Times in 0 Posts

    پیش فرض

    3-ولادمیر مایاکوفسکی

    میکائل اکمن در مقاله ای تحت عنوان «شاعری که سه بار می میرد» می نویسد :
    " از لحظه ای که ولادیمیر مایا کوفسکی شاعر روسی تیری در مغزش خالی کرد تا رسیدن رئیس انستیتوی مغز شناسی روسیه ساعتی نگذشت. او با اره اش کنار تابوت حاضر شد ه و کاسه سر را گشود ومغز را با خودش در کاسه ای که بر رویش پارچه ای سفید انداخته شده بود، برد.
    بعدها کشف شد که مغز ولادیمیر مایا کوفسکی 1700 گرم بوده است !
    انستیتوی مغز شناسی پس از مرگ لنین و جهت بررسی مغز بزرگان و نوابغ تأسیس شد.

    ولادیمیر مایا کوفسکی در سال 1930 درسن سی و شش سال به زندگی اش خاتمه داد.
    طبق گفته میکائل اکمن ، بسیاری ازناشران زمان از انتشار آثار مایا کوفسنیققوی گردان بودند و او را به فردگرائی متهم می کردند و آنارشیست ابلهی می دانستند که نوشته های مبهم و مسخره اش تنها حس تمسخر خوانندگان را برمی انگیزد.
    شش سال بعد ازمرگ مایا کوفسکی، استالین با تغییر نام چند میدان و خیابان به نام مایا کوفسکی و نام ماکسیم گورگی ، نام مایا کوفسنیققا به عنوان شاعر و نام ماکسیم گورگی را به عنوان نویسنده ملت روس زنده کرد .

    مایا کوفسکی اسلحه را بر شقیقه خود نهاد و بی هیچ واهمه ای شلیک کرد.
    هيچ شدم تا كه شوم سايه تو وقت سفر
    مرا به خويشتن بخوان به باغ ايينه ببر

    بزرگترين پايگاه دانلود رايگان كتاب فارسي [تنها کاربران عضو میتوانند لینک هارا مشاده کنند. ]

  4. #4
    مدير انجمن Array
    تاریخ عضویت
    May 2008
    محل سکونت
    گنبدکاووس
    نوشته ها
    304
    Thanks
    0
    Thanked 0 Times in 0 Posts

    پیش فرض

    4- صادق هدایت

    پدرش هدايت قلي خان و مادرش خانم عذري- زيورالملك هدايت بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلي خان هدايت يكي از معروفترين نويسندگان، شعرا و مورخان قرن سيزدهم ايران ميباشد كه خود از بازماندگان كمال خجندي بوده است. او در سال 1287 وارد دوره ابتدايي در مدرسه علميه تهران شد و پس از اتمام اين دوره تحصيلي در سال 1293 دوره متوسطه را در دبيرستان دارالفنون آغاز كرد.
    در سال 1304 صادق هدايت دوره تحصيلات متوسطه خود را به پايان برد و در سال 1305 همراه عده اي از ديگر دانشجويان ايراني براي تحصيل به بلژيك اعزام گرديد.
    صادق هدايت در سال 1307 براي اولين بار دست به خودكشي زد و در ساموا حوالي پاريس عزم كرد خود را در رودخانه مارن غرق كند ولي قايقي سررسيد و او را نجات دادند. سرانجام در سال 1309 او به تهران مراجعت كرد و در همين سال در بانك ملي ايران استخدام شد.
    در سال 1311 به اصفهان مسافرت كرد در همين سال از بانك ملي استعفا داده و در اداره كل تجارت مشغول كار شد. در سال 1313 از اداره كل تجارت استعفا داد و در وزارت امور خارجه اشتغال يافت. در سال 1314 از وزارت امور خارجه استعفا داد. در همين سال به تامينات در نظميه تهران احضار و به علت مطالبي كه در كتاب وغ وغ ساهاب درج شده بود مورد بازجويي و اتهام قرار گرفت.
    در سال 1315 در شركت سهامي كل ساختمان مشغول به كار شد. در همين سال عازم هند شد و تحت نظر محقق و استاد هندي بهرام گور انكل ساريا زبان پهلوي را فرا گرفت. در سال 1316 به تهران مراجعت كرد و مجددا در بانك ملي ايران مشغول به كار شد. در سال 1317 از بانك ملي ايران مجددا استعفا داد و در اداره موسيقي كشور به كار پرداخت و ضمنا همكاري با مجله موسيقي را آغاز كرد و در سال 1319 در دانشكده هنرهاي زيبا با سمت مترجم به كار مشغول شد.
    در سال 1322 همكاري با مجله سخن را آغاز كرد. در سال 1324 بر اساس دعوت دانشگاه دولتي آسياي ميانه در ازبكستان عازم تاشكند شد.
    در سال 1329 عازم پاريس شد و در 19 فروردين 1330 در همين شهر بوسيله گاز دست به خودكشي زد. او 48 سال داشت كه خود را از رنج زندگي رهانيد و مزار او در گورستان پرلاشز در پاريس قرار دارد. او تمام مدت عمر كوتاه خود را در خانه پدري زندگي كرد.
    هيچ شدم تا كه شوم سايه تو وقت سفر
    مرا به خويشتن بخوان به باغ ايينه ببر

    بزرگترين پايگاه دانلود رايگان كتاب فارسي [تنها کاربران عضو میتوانند لینک هارا مشاده کنند. ]

  5. #5
    مدير انجمن Array
    تاریخ عضویت
    May 2008
    محل سکونت
    گنبدکاووس
    نوشته ها
    304
    Thanks
    0
    Thanked 0 Times in 0 Posts

    پیش فرض

    5- آدلف هیتلر

    پس از ورود ارتش سرخ شوروی به شهر برلین پایتخت آلمان نازی... آدلف هیتلر رهبر نازی به همراه همسرش اوا براون در بونکر زیر زمینی اش در شهر برلین خودکشی کرد.
    در ۳۰ آوریل نیروهای شوروی فقط چند صد متر با بونکر زیرزمینی هیتلر فاصله داشتند. مقامات ورماخت ارتش آلمان به هیتلر ۵۶ ساله اطلاع دادند که هیچ راهی برای فرار وجود ندارد. هیتلر که همواره گفته بود هرگز شخصا تسلیم نمی شود... تصمیم گرفت خودکشی کند.
    او دستور داد پس از مرگ جسدش را بسوزانند تا به سرنوشت موسولینی که پس از تیرباران توسط گروه مقاومت کمونیست ایتالیایی در خیابانها کشیده شد و سپس وارونه آویزان گشت... دچار نشود!براساس روایات تاریخی در روز ۳۰ آوریل حوالی ساعت ۳۰/۱۵ هیتلر ابتدا به اوا براون که شب قبل با او ازدواج کرده بود زهر خوراند و سپس با شلیک گلوله ای به سرش خودکشی کرد.
    جسد هیتلر و اوا براون همانگونه که دستور داده بود در حیاط کوچک بونکر با بنزین به آتش کشیده شد و بقایای اجساد شبانه دفن شدند. نیروهای شوروی پس از تصرف بونکر بقایای جسد هیتلر را بیرون آوردند و به مسکو منتقل کردند. یک هفته پس از خودکشی هیتلر در ۸ مه ۱۹۴۵ آلمان نازی بی هیچ قید و شرطی تسلیم متفقین شد. خودکشی آدلف هیتلر پایان رایش سوم بود که هیتلر دوره بقای آن را هزار سال پیش بینی کرده بود.
    هيچ شدم تا كه شوم سايه تو وقت سفر
    مرا به خويشتن بخوان به باغ ايينه ببر

    بزرگترين پايگاه دانلود رايگان كتاب فارسي [تنها کاربران عضو میتوانند لینک هارا مشاده کنند. ]

  6. #6
    مدير انجمن Array
    تاریخ عضویت
    May 2008
    محل سکونت
    گنبدکاووس
    نوشته ها
    304
    Thanks
    0
    Thanked 0 Times in 0 Posts

    پیش فرض

    5-ویرجینیاوولف

    او در آدلين ويرجينيا استفان لندن به‌دنیا آمد و مادرش را وقتی سه‌ساله بود از دست داد. پدرش، لسلی استیون، منتقد برجسته آثار ادبی عصر ویکتوریا و از فیلسوفان مشهور لاادری‌گرا بود.
    ویرجینیا از کتابخانه غنی پدر بهره بسیاری برد و از جوانی دیدگاه‌های ادبی خود را که متمایل به شیوه‌های بدیع نویسندگانی چون جیمز جویس، هنری جیمز و مارسل پروست بود در مطبوعات به‌چاپ می‌رساند. ویرجینیا پس از مرگ پدرش در ۲۲ سالگی‌اش (سال ۱۹۰۴)، بعد از آنکه توانست از زیر سلطه برادر ناتنی‌اش جورج داک‌ورت آزاد شود، استقلال تازه‌ای را تجربه کرد.
    استقلال مالی ویرجینیا در جوانی و پیش از مشهور شدن، از طریق ارثیه مختصر پدرش، ارثیه برادرش، توبی که در سال ۱۹۰۶ بر اثر حصبه درگذشت و ارثیه عمه‌اش، کارولاین امیلیا استیون (که در کتاب اتاقی از آن خود بدان اشاره کرده است) به دست آمد.
    او در سال ۱۹۱۲ با لئونارد وولف کارمند پیشین اداره دولتی سیلان و دوست قدیمی برادرش ازدواج کرد و همراه با همسرش انتشارات هوکارث را در سال ۱۹۱۷ برپا کردند .

    طی جنگ‌های جهانی اول و دوم بسیاری از دوستان خود را از دست داد که باعث افسردگی شدید او شد و در نهایت در تاریخ (۲۸ مارس ۱۹۴۱) پس از اتمام آخرین رمان خود به‌نام «بین دو پرده نمایش»، خسته و رنجور از وقایع جنگ جهانی دوم و تحت تأثیر روحیه حساس و شکننده خود، با جیب‌های پر از سنگ به ‌«رودخانه اوز» در «رادمال» رفت و خود را غرق کرد.
    او یکی از بنیان‌گذاران بنیاد بلومزبری بود. در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ پژوهشگران مختلفی درباره وولف نوشتند و به تدریج هم تصویری واقع‌بینانه‌تر و متعادل‌تری از وولف به وجود آمد و هم به اهمیت سبک و فلسفه او در ادبیات و نیز نقد فمینیستی پرداخته شد.
    هيچ شدم تا كه شوم سايه تو وقت سفر
    مرا به خويشتن بخوان به باغ ايينه ببر

    بزرگترين پايگاه دانلود رايگان كتاب فارسي [تنها کاربران عضو میتوانند لینک هارا مشاده کنند. ]

  7. #7
    كاربر ثبت نام شده Array
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل سکونت
    خوزستان
    نوشته ها
    9
    Thanks
    0
    Thanked 0 Times in 0 Posts

    پیش فرض

    واقعا جالب و خواندي بود كاش بيشتر مينوشتيد من خيلي خيلي خوشم امد ارزوي موفقيت برايتان دارم

  8. #8
    كاربر ثبت نام شده Array
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    نوشته ها
    3
    Thanks
    0
    Thanked 0 Times in 0 Posts

    پیش فرض

    بزرگترین آرزوی من اینه که در راه بازگرداندن اصالت از دست رفته ایران پارسی,ایران زرتشت,ایران اهورامزدا بمیرم.اگه نشد مثل این ها.

 

 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

     

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
Back to Top