يازده روز اول فروردين در دوران هخامنشيان، (فرورتيشن Farvartishn) ويژه انجام مراسم نوروز بود. رئيس كشور در نخستين روز سال نو روحانيون، بزرگان، مقامات دولتى و فرماندهان ارشد نظامى، دانشمندان و نمايندگان سرزمين هاى ديگر را مى پذيرفت و ضمن سپاسگزارى از عنايات خداوند، گزارش كارهاى سال كهنه و برنامه هاى دولت براى سال نو و نظر خويش را بيان مى كرد كه نصب العين قرار گيرد. اين آيين هر سال با جزيى تفاوت رعايت مى شود. رئيس كشور سپس پيشكش ها را دريافت مى كرد كه نمونه آن در كنده كارى هاى تخت جمشيد ديده مى شود. آنگاه مراسم سان و رژه برگزار مى شد و افسرانى كه قهرمان دفاع از وطن شده بودند، ترفيع و پاداش مى گرفتند و مقامات تازه و قضات نو معرفى مى شدند.

در روز نوروز، مردم نخست به ديدن سالخوردگان خانواده، بيماران و ازكارافتادگان و قبور نياكان و بزرگان مى رفتند و اداى احترام مى كردند. (احترام و رعايت احوال سالخوردگان و نسل بازنشسته، در ميان ايرانيان همواره نهايت اهميت را داشته است). سپس عيدديدنى آغاز مى شد. پيش از ديد و بازديدها، در لحظه تحويل سال هر فرد از خدا مى خواست كه در سال نو روان او را پاك و آرام نگه دارد. اين مراسم پس از 25 قرن به همين صورت ادامه دارد و باعث اعجاب ملل ديگر شده است.سران دولت هخامنشى در آداب و رسوم و قوانين سرزمين هاى غيرآريايى نشين كمتر مداخله مى كردند ولى در مصر كه بيش از يك قرن يكى از ايالات ايران به شمار مى رفت، آيين هاى نوروز را رواج داده بودند و با اعزام سفير به حبشه (اتيوپى) از رئيس انتخابى اين كشور خواسته بودند كه نوروز را به رسميت بشناسد و برگزار كند. آلودن محيط زيست (آب و هوا و زمين) را منع، و براى دروغ گفتن و سوءنيت مجازات در نظر بگيرد.
داريوش بزرگ كه در گسترش آيين هاى نوروزى در ميان متصرفات غير آرين امپراتورى ايران سعى بليغ داشت در مراسم نوروز 515 پيش از ميلاد (هفت سال پس از آغاز فرمانروايى اش) تصميم خود را در زمينه ايجاد سنگ نبشته بيستون _ حاوى آرزوها، اندرزها و شرح قلمرو ايران _ اعلام كرد كه مورخان با توجه به اين سنگ نبشته گفته اند كه ايران تنها كشور جهان است كه سند مالكيت دارد. بزرگترين آرزوى داريوش كه در اين كتيبه آمده است، اين است كه خداوند ايران را از آفت دروغ و خشكسالى مصون بدارد.پس از تكميل ساختمان عظيم و زيباى تخت جمشيد در پارس و گشايش آن، آيين هاى رسمى نوروز، باشكوه بى مانندى در آنجا برگزار مى شد. مراسم نخستين نوروز در تخت جمشيد دو هفته طول مى كشيد. مردم عادى در تالار صد ستون و سران ايالات و مقامات تراز اول در تالارهاى ديگر اين كاخ حضور مى يافتند. كار ساختن تخت جمشيد (يونانى ها پرس پوليس = شهر پارس خوانده اند) 51 سال طول كشيد. داريوش اول تصميم به ساختن آن، در محلى نه چندان دور از پاسارگاد گرفت، ولى پادشاه سوم بعد از او آن را گشود و به اين ترتيب ايران داراى دو پايتخت شد: شوش پايتخت ادارى و تخت جمشيد پايتخت سياسى و شهر همدان پايتخت ييلاقى (تابستانى نسبت به شوش). عنوان (تخت جمشيد) را قرن ها بعد، عوام الناس به آن دادند، حال آنكه اين كاخ با جمشيد افسانه اى ارتباطى نداشته است. از اين كاخ كه گوياى تمدن و پيشرفت ايرانيان باستان است بر قلمروى ميان سند، دانوب، مديترانه و نيل فرمانروايى مى شد، حسادت اسكندر مقدونى نسبت به اين شكوه و عظمت، عامل عمده ويرانى اين كاخ به دست او شد. افراد خاندان سلطنت و درباريان در هر كجاى كشور كه بودند پيش از فرا رسيدن نوروز خود را به تخت جمشيد مى رسانيدند و بهار را در آنجا به سر مى بردند.

• برخى از رويدادهاى نوروزى
داريوش دوم به مناسبت نوروز، در سال 416 پيش از ميلاد سكه زرين ويژه اى ضرب كرد كه يك طرف آن شكل سربازى را در حال تيراندازى با كمان نشان مى دهد. ضرب سكه زر و سيم يك قرن پيش از آن، توسط داريوش اول آغاز شده بود. سكه هاى داريوش اول به (داريك) يا (دريك) موسومند. بايد توجه داشت كه رسم دادن سكه به عنوان عيدى از زمان هرمز دوم _ شاه ساسانى در سال 304 ميلادى آغاز شده است. 15 سال پيش از آن (مارس 401 پيش از ميلاد) چون ايران در آستانه جنگ داخلى (مخالفت كوروش كوچك با شاه شدن برادرش اردشير دوم) بود مراسم نوروزى به صورت خصوصى برگزار شده بود.

مهستان (مه: بزرگ)، پارلمان ايران در عهد اشكانيان نخستين جلسه خود را در نوروز سال 173 پيش از ميلاد با حضور مهرداد اول _ شاه وقت _ برگزار كرد و اولين مصوبه آن انتخابى كردن شاه بود. عزل شاه نيز در اختيار همين مجلس قرار گرفت. البته طى شرايطى از جمله خيانت به كشور، ابراز ضعف و نيز جنون، بيمارى سخت و از كارافتادگى. ايران در آن زمان داراى دو مجلس بود. مجلس شاهزادگان و مجلس بزرگان كه جلسه مشترك آنها را (مهستان) مى خواندند.

در سال 52 ميلادى، مهستان كه از نحوست 13 فروردين مى ترسيد، چند روز ايران را بدون شاه گذارد و روز 15 فروردين (بلاش) را از ميان شاهزادگان اشكانى به شاهى برگزيد كه از همه آنان كوچك تر بود و استدلال كرد كه (مصلحت) انتخاب بلاش را ايجاب مى كرد، شاه قبلى در ايام نوروز مرده بود، نحوست رقم 13 از يونانيان است كه با اسكندر وارد ايران شده است.

نوروز ايرانى برحسب سال مصادف است با يكى از اين سه روز در تقويم ميلادى؛ 20 ، 21 و يا 22 مارس (مارچ)، در مارس 44 پيش از ميلاد ايران خود را براى دفاع در برابر حمله احتمالى (سزار) آماده مى كرد كه خبر رسيد سزار 15 مارس (هفت روز پيش از نوروز) در سناى روم ترور شده است و شاه جريان را به اطلاع رجال كشور رسانيد كه ايام عيد را در دلواپسى به سر برده بودند، سپهبد سورنا فرمانده كل ارتش ايران 9 سال پيش از آن (سال 53 پيش از ميلاد) در (حران) ارتش روم را درهم شكسته بود، در اين جنگ، كراسوس كنسول روم و فرمانده اين ارتش كشته شده بود و سزار تصميم به انتقام گيرى داشت.اردشير پاپكان _ كه در سال 226 ميلادى سلسله ساسانيان را تاسيس كرده بود چهار سال بعد از دولت روم كه در جنگ از وى شكست خورده بود، خواست كه نوروز ايرانى را به رسميت بشناسد و سناى روم نيز آن را پذيرفت و از آن پس نوروز ما در قلمرو روم به Lupercal معروف شد.

در دوران اشكانيان ايام نوروز به پنج روز كاهش يافته بود اما اردشير به تقاضاى (تنسرTansar) موبد موبدان (روحانى ارشد زرتشتيان) روز ششم فروردين _ زادروز زرتشت _ را بر آن اضافه كرد و چون ايرانيان روز هفتم فروردين را خوش يمن مى دانستند و بيشتر ازدواج ها را به اين روز موكول مى كردند، از آن زمان ايام نوروز كه روزهاى روح ابدى، شادى ها و پاكى ها به شمار مى آمدند، به هفت روز افزايش يافت و ايرانيان در اين هفت روز دست از كار مى كشيدند.

در طول حكومت ساسانيان اهميت نوروز افزايش يافت. نه تنها يك عيد ملى بود بلكه ايام تميز كردن محيط زيست، پوشيدن لباس نو، تميز كردن بدن، استغفار از گناهان، دلجويى از پيران، تجديد دوستى ها، استحكام خانواده و بيرون كردن افكار بد و پليدى ها از روح و روان به شمار مى آمد. در اين عهد، تشريفات نوروزى مفصل شد، از جمله روشن كردن آتش روى بام ها در شب نوروز به منظور سوزاندن پليدى ها كه اينك اين رسم به روشن كردن شمع سر سفره هفت سين تبديل شده است. ساسانيان معتقد بودند كه هدف كوروش بزرگ از اعلام نوروز به عنوان يك روز ملى، برقرارى عدالت، نظم، برادرى، انسان دوستى و پاكدامنى بوده و بايد تحقق يابد.در مارس 326 ميلادى ميان ارتش ايران به فرماندهى شاپور دوم و ارتش روم به فرماندهى كنستانتينوس دوم امپراتور اين كشور جنگى خونين و پرتلفات درگرفته بود. با اينكه پيروزى با ارتش ايران بود، شاپور دوم 20 مارس (شب عيد نوروز) به رغم مخالفت افسرانش كه در شرف بردن جنگ بودند، آتش بسى دوهفته اى اعلام كرد تا سربازان بتوانند آئين هاى نوروزى را برگزار كنند. كنستانتينوس دوم كه نيروهايش تلفات شديد داده بودند، پس از اين آتش بس موقت حاضر به ادامه جنگ نشد و روز دهم آوريل ميان دو امپراتور پيمان صلح به امضا رسيد.در مراسم نوروز سال 399 ميلادى، چند مسيحى ايرانى كه موفق به ورود به كاخ يزدگرد شاه وقت (ساسانى) شده بودند، فى البداهه از او تقاضاى آزادى مذهبى براى خود كردند. اين آزادى كه مورد درخواست دولت روم هم بود به تمامى مسيحيان در قلمرو امپراتورى ايران داده شد.در نوروز سال 501 ميلادى (1349 سال پيش از انتشار مانيفست كمونيست به قلم كارل ماركس) مزدك _ روحانى زرتشتى _ جنبش سوسياليستى خود را بر پايه مالكيت عمومى دارايى ها، استفاده از توليدات و ثروت برحسب نياز فرد و برابرى اجتماعى _ اقتصادى همه مردم علنى ساخت كه مورد توجه مردم كه گرفتار جامعه اى طبقاتى و وجود شكاف عظيم ميان فقير و غنى بودند، قرار گرفت و حتى شاه وقت ايران _ قباد _ متمايل به افكار او شد.بعد از اسلام تا مدتى مراسم نوروز در ايران به صورت خصوصى و خانوادگى برگزار مى شد. با وجود اين نوروز ايرانى از طريق مسلمانان تا اندلس (اسپانيا) گسترش يافت. از زمان عباسيان به دليل بسط نفوذ ايرانيان در دستگاه خلفاى اين دودمان مراسم نوروز به اين دستگاه راه يافت ولى عيدى رسمى نبود. در روايت است كه هارون الرشيد خليفه معروف عباسى هزاران سكه نقره كه يك طرف آنها را رنگ زده بود (علامت گذارى كرده بود) در مراسم نوروز (سال 211 هجرى) در شهر بغداد به بزرگانى كه به ديدن او رفته بودند هديه داد و به آنان تاكيد كرد كه سال آينده كسى سكه دريافت خواهد كرد كه سكه هاى امسال را با خود بياورد و به او نشان بدهد. هدف هارون اين بود كه سكه هاى عيدى را كه داده بود خرج نكنند.24 مارس 721 ميلادى (در جريان آئين هاى نوروزى) (پوشان) از شاهزادگان ساسانى، هشتاد سال پس از جنگ نهاوند ادعاى سلطنت و احياى حكومت ساسانيان را كرد و گروهى گرد او جمع شدند ولى كارى از پيش نبردند. چهار سال پس از پوشان در مارس سال 725 ميلادى (ايام نوروز ايرانى) يك شاهزاده ديگر ساسانى به نام خسرو از نوادگان يزدگرد سوم در شهر مرو خود را شاه ايران خواند. كار اين شاهزاده هم با اين كه علاوه بر گروهى ايرانى جمعى از تركان مهاجر نيز به او پيوسته بودند به جايى نرسيد. مورخين ناكامى اين دو شاهزاده را به سبب خودخواهى آن دو نوشته اند و اضافه كرده اند كه اگر هدفشان فقط ايران دوستى و احياى استقلال وطن بود شايد به پيروزى هايى دست مى يافتند.مردآويز زيارى (مازندرانى) از قهرمانان ملى ايرانيان كه بر قسمت بزرگى از ايران زمين حكومت مى كرد و اصفهان را پايتخت خود قرار داده بود كمر به برگزارى آئين هاى ملى ايران از جمله تيرگان، مهرگان، سده، چهارشنبه سورى و مهمتر از همه نوروز درست مطابق عهد ساسانيان بسته بود و در اين راه سخت گيرى زياد و افراط بيش از حد از خود نشان مى داد به گونه اى كه در سال 934 ميلادى دست به تنبيه كاركنانى زد كه در آذين بندى اصفهان براى نوروز سليقه كافى به كار نبرده بودند و همين امر سبب شد كه خدمه غيرايرانى كه مورد انتقاد قرار گرفته بودند از بيم جان خود او را در حمام كشتند. مردآويز همان سال جشن سده را در اصفهان برگزار كرده و در آن شركت جسته بود. وى بود كه پس از راندن دست نشاندگان عربان از مناطق مركزى ايران دستور اكيد داده بود كه ايرانيان جز به فارسى نگويند و ننويسند.اميراسماعيل سامانى از دودمان ژنرال بهرام مهران (بهرام چوبين، متولد رى و نابغه نظامى ايران) كه به تجديد حيات زبان فارسى و فرهنگ ايرانى كمك فراوان كرد در سال 892 ميلادى از رياضيدان هاى خراسان خواست كه تقويم ساسانى را دوباره نويسى كنند تا (نوروز) در ساعت درست هنگام عبور خورشيد از استوار آغاز شود و حلول سال دقيق باشد. اين آرزو سال ها بعد توسط (عمر خيام) تحقق يافت و تقويم هجرى خورشيدى و لحظه دقيق حلول سال نو تهيه شد. ملك شاه سلجوقى كه عمرخيام نيشابورى در دوران حكومت او تقويم خورشيدى را تنظيم كرده بود از همان زمان دستور رعايت آن را داد كه طبق قانون از نوروز 9 دهه پيش نوشتن تاريخ مكاتبات در ايران با تقويم خورشيدى رسمى شده است.22 مارس سال 978 ميلادى (357 خورشيدى) بيمارستانى كه به دستور عضدالدوله ديلمى در شهر بغداد ساخته شده بود به مناسبت نوروز گشايش يافت. اين بيمارستان را به نام عضدالدوله بيمارستان عضدى خواندند. در زمان ديليمان حكومت بغداد در دست ايرانيان بود. عضدالدوله شهر شيراز را پايتخت خود قرار داده بود.شاه اسماعيل صفوى روز 11مارس (در سال 1502 ميلادى) و 9 روز مانده به نوروز را براى تاجگذارى خود تعيين كرده بود تا آئين هاى نوروزى را در كسوت شاه ايران برگزار كند. وى كه در تبريز خود را شاه ايران اعلام كرده بود در همين مراسم گفته بود كه مكلف به احياى امپراتورى ايران است.

در سال 1597 ميلادى شاه عباس صفوى آئين نوروز را در عمارت (نقش جهان) برگزار كرد و در نطق خود به اين مناسبت اعلام داشت كه اصفهان پايتخت هميشگى ايران خواهد بود و تصميم دارد آن را به صورت زيباترين و امن ترين شهر جهان درآورد و به نمايندگان كشورهاى خارجى كه به شركت در مراسم دعوت شده بودند اجازه داد كه براى كشور خود در اصفهان سفارتخانه بسازند. شاه عباس اول اكتبر سال 1588 ميلادى رئيس كشور ايران شده بود. وى در رعايت اعياد ملى و مذهبى شيعه دقت كامل به عمل مى آورد.

نادر شاه به نوروز و آئين هاى آن علاقه مندى فراوان داشت. وى سكه خود موسوم به سكه نادرى را در سال 1735 ميلادى، در مراسم سلام نوروز رايج ساخت و قطعاتى از آن را به رسم عيدى به منشى ها و افسران خود داد كه در يك طرف سكه نقش شده بود: (الخير فى ما وقع) و در طرف ديگر سكه اين عبارت ديده مى شد: (نادر ايران زمين). اين عبارت نشان مى دهد كه نادر خواهان احياى امپراتورى ايران در چارچوب مرز هاى عهد ساسانيان، اشكانيان و هخامنشيان بوده است. نادرشاه در سال 1739 در جريان لشكر كشى به هند، پس از شكست دادن ارتش 360 هزار نفرى اين كشور و دريافت تاج شاه هند، براى ورود به دهلى منتظر فرارسيدن نوروز شد تا در روزى سعد به اين آرزو برسد و روز 20 مارس (نوروز) وارد دهلى شد و مراسم عيد را در كاخ دهلى برگزار كند.كريم خان زند (وكيل مردم) پس از اعلام شهر شيراز به پايتختى ايران، از سال 1761 ميلادى به بعد سلام نوروزى را در عمارتى كه اينك موزه پارس ناميده مى شود، برگزار مى كرد و سپس به ديدن مردم عادى (كوچه و خيابان) مى رفت. وى در نخستين نوروز در شيراز، از جيب خود چند نوازنده را اجير كرد كه در ميدان هاى شهر بنوازند و مردم را شاد كنند كه بعداً اين رسم شامل روز هاى ديگر هم شد. كريم خان براى شاد كردن مردم و زدودن غم هايشان هر اقدامى را كه مى توانست، مى كرد.آغا محمد خان قاجار با همه سفاكى و داشتن ريشه و تبار مغولى، (نوروز) را براى تاجگذارى اش تعيين كرد. وى در نوروز سال 1174 هجرى شمسى (مارس 1795 ميلادى) در تهران تاجگذارى كرد و اين شهر را پايتخت قرار داد كه هنوز پايتخت است.تهرانى ها سال 1332 را در سايه ترس از تيفوس آغاز كردند و نوروز خوبى نداشتند. بيمارى مسرى و كشنده تيفوس كه نتيجه فقر ناشى از جنگ و اشغال نظامى ايران بود از اواخر سال 1321 بر بيچارگى مردم افزوده بود و هر روز صدها تن از اين بيمارى و بعضاً در گوشه كوچه و خيابان هاى پايتخت جان مى سپردند. از ترس اين بيمارى كه بعداً به نقاط ديگر كشور سرايت كرد كسى جرات دست زدن به كاسه ديگرى و رفتن به مهمانى شام و ناهار را نداشت. با وجود اين، مراسم عيد ديدنى با احتياط تمام انجام شد.دكتر محمد مصدق نخست وزير وقت و مبارز راه ملى شدن نفت ايران روز 29 اسفند هر سال را روز ملى شدن نفت، يك روز ملى و تعطيل عمومى اعلام كرد.

29 اسفند 1329 طرح ملى شدن نفت ايران به صورت قانون درآمده بود كه در اجراى آن پس از پنج دهه از انگلستان در نفت ايران خلع يد شد و اين دولت را چنان برآشفت كه تا بر اندازى حكومت دكتر مصدق در مرداد 1332 دست از مخالفت، تحريك، تحريم و توطئه نكشيد.يك روز پيش از اعلام روز 29 اسفند به عنوان يك روز ملى، دكتر مصدق جزئيات ظلم هاى انگلستان به ملت ايران در طول 150 سال و مداخلات اين دولت از جمله انحصار نفت ايران در دست خود را براى ده ها روزنامه نگار آمريكايى كه به تهران آمده بودند تشريح كرده بود و چند روز پيش از آن هم آب پاكى روى دست نمايندگان بانك جهانى كه براى ميانجيگرى به تهران آمده بودند، ريخته بود.

منبع: سايت دوستان