ثبت نام

به انجمن خوش آمدید

لطفاً برای دیدن تاپیک ها و محتوای سایت و شرکت در بحث ها در سایت ثبت نام کنید.

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    مدير انجمن Array
    تاریخ عضویت
    Feb 2012
    محل سکونت
    کنار ویروس ها/C:/Windows
    نوشته ها
    268
    Thanks
    0
    Thanked 6 Times in 6 Posts
    حالت من
    Khejalati

    Red face فقط برای اینکه اشکتون در بیاد!+جملات واقعازیبا

    ( قند ) خون مادر بالاست ، دلش اما همیشه ( شور ) می زند برای ما . . .
    اشکهای مادر ، مروارید شده است در صدف چشمانش ؛ دکترها اسمش را گذاشتهاند آب مروارید !
    حرفها دارد چشمان مادر ؛ گویی زیرنویس فارسی دارد !
    دستانش را نوازش می کنم ؛ داستانی دارد دستانش . . .




    وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ، میفهمی پیر شده !
    وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده !
    وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه . . .
    و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ، دلت میخواد بمیری . . .




    تو ۱۰ سالگی : ” مامان ، بابا عاشقتونم ”
    تو ۱۵ سالگی : ” ولم کنین ”
    تو ۲۰ سالگی : ” مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم ”
    تو ۲۵ سالگی : ” باید از این خونه بزنم بیرون ”
    تو ۳۰ سالگی : ” حق با شما بود ”
    تو ۳۵ سالگی : “ میخوام برم خونه پدر و مادرم ”
    تو ۴۰ سالگی : ” نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم ! ”
    تو هفتاد سالگی : ” من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن . . .
    بیاید ازهمین حالا قدر پدرو مادرامونو بدونیم . . .
    از اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز، روز توست . . .




    سلامتیه اون پسری که . . .
    ۱۰ سالش بود باباش زد تو گوشش هیچی نگفت . . .
    ۲۰ سالش شد باباش زد تو گوشش هیچی نگفت . . .
    ۳۰ سالش شد باباش زد تو گوشش زد زیر گریه . . .
    باباش گفت چرا گریه میکنی ؟
    گفت : آخه اونوقتا دستت نمیلرزید . . .




    آدما تا وقتی کوچیکن دوست دارن برای مادرشون هدیه بخرن اما پول ندارن . . .
    وقتی بزرگتر میشن ، پول دارن اما وقت ندارن . . .
    وقتی هم که پیر میشن ، پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر ندارن . . .
    به سلامتی همه مادرای دنیا . . .




    پدرم ، تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم میتوانند مرد باشند !




    سرم را نه ظلم می تواند خم کند ، نه مرگ ، نه ترس ، سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم می شود مادرم . . .




    شرمنده می کند فرزند را ، دعای خیر مادر ، در کنج خانه ی سالمندان . . .




    خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گردد . . .




    به سلامتیه مادرایی که با حوصله راه رفتن رو یاده بچه هاشون دادن ، ولی تو پیری بچه هاشون خجالت میکشن ویلچرشونو هل بدن !




    همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم که با هر بار تراشیده شدن ، کوچک و کوچک تر میشود . . .
    ولی پدر . . .
    یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند ، خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست . فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد . . .
    بیایید قدردان باشیم . . .
    به سلامتی پدر و مادرها




    دست پر مهر مادر تنها دستی است که اگر کوتاه از دنیا هم باشد ، از تمام دستها بلند تر است . . .




    پدر و پسر داشتن صحبت میکردن . . .
    پدر دستشو میندازه دوره گردنه پسرش میگه پسرم من شیرم یا تو ؟
    پسر میگه : من !
    پدر میگه : پسرم من شیرم یا تو ؟؟ !
    پسر میگه : بازم من شیرم !
    پدر عصبی مشه دستشو از رو شونه پسرش بر میداره میگه : من شیرم یا تو !؟
    پسر میگه : بابا تو شیری !
    پدر میگه : چرا بار اول و دوم گفتی من حالا میگی تو ؟
    پسر گفت : آخه دفعه های قبلی دستت رو شونم بود فکر کردم یه کوه پشتمه اما حالا . . .
    به سلامتی هرچی پدره . . .




    مادر تنها کسی است که میتوان “ دوستت دارم ”هایش را باور کرد ، حتی اگر نگوید . . .




    مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو ، صبوری
    مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ، دلواپسی
    مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری !
    مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد !
    مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود !
    مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن . . .




    اگر ۴ تکه نان خیلی خوشمزه وجود داشته باشد و شما ۵ نفر باشید ، کسی که اصلا از مزه آن نان خوشش نمی آید مطمئنا مادر است . . .




    بیایید از امرو همین لحظه ، قدر پدر و مادر و همه عزیزان خود را بدانیم . . .


    منبع:[تنها کاربران عضو میتوانند لینک هارا مشاده کنند. ]



    اسمت را نوشتم روی سیگار تا بسوزه

    که وقتی سیگار تموم شد فراموشت کنم .

    ولی نمی دونستم که هر پک که به سیگار میزنم

    اسمت میره تو نفسم
    ........

  2. #2
    مدير انجمن Array
    تاریخ عضویت
    Feb 2012
    محل سکونت
    کنار ویروس ها/C:/Windows
    نوشته ها
    268
    Thanks
    0
    Thanked 6 Times in 6 Posts
    حالت من
    Khejalati

    پیش فرض

    ازتشکر دوستان متشکرم...

    من به شخصه موقع خوندن این جملات گریه ام گرفت و واقعا این جمله ها برروی زندگی من تاثیر داشت



    اسمت را نوشتم روی سیگار تا بسوزه

    که وقتی سیگار تموم شد فراموشت کنم .

    ولی نمی دونستم که هر پک که به سیگار میزنم

    اسمت میره تو نفسم
    ........

  3. #3
    كاربر ثبت نام شده Array
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    نوشته ها
    3
    Thanks
    0
    Thanked 0 Times in 0 Posts

    پیش فرض

    مرسی

  4. #4
    كاربر ثبت نام شده Array
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    2
    Thanks
    0
    Thanked 0 Times in 0 Posts

    پیش فرض

    واقعا چقدر خوب است که قدر پدر ومادر خودرا بدونیم

    این اولین پستی بود که من توسایت تک بوک می خونم و واقعا برایم جالب بود

  5. #5
    كاربر ثبت نام شده Array
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    نوشته ها
    3
    Thanks
    0
    Thanked 0 Times in 0 Posts

    پیش فرض

    خیلی خوب بود

 

 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

     

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
Back to Top