چرا گاهی انسان با این‌که مطالبی را می‌داند، اما در مقام عمل به آن‌ها ترتیب اثر نمی‌دهد؟

شاید مهم‌ترین جهتِ چنین واقعیتی، عدم تمرکز و بی‌توجهی به دانسته‌هاست. گاهی آگاهی‌های ما کاملا در کانون توجه ما قرار دارند و در صفحه ذهن ما زنده و بیدارند و گاهی بایگانی شده، مورد غفلت و فراموشی واقع می‌شوند به طوری‌که اگر از ما در باره آن‌ها سۆال کنند می‌توانیم پاسخ دهیم اما در شرایط عادی زندگی به گونه‌ای رفتار می‌کنیم که گویا چنین دانسته‌هایی نداریم.
آن طور که از آموزه‌های دینی استفاده می‌شود ، یکی از راه‌های کمک به زنده ماندن این دانسته‌ها و مۆثر بودن آن‌ها در رفتار انسان «تفکر» است.

قرآن، معرفی‌کننده بهترین موضوعات تفکر

یکی از راه‌های انتخاب موضوع برای تفکر، توجه به توصیه‌های قرآن کریم و اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است. قرآن کریم و پیشوایان معصوم ما علاوه بر تأکید بر تفکر، موضوعاتی را هم برای این مهم مشخص کرده‌اند و این تفضلی فوق‌العاده است.
وقتی قرآن کریم بر توصیه به تفکر در باره برخی موضوعات اهتمام دارد انسان می‌تواند حدس قوی بزند - بلکه یقین پیدا کند- که تفکر درباره آن موضوعات از اهمیت بیشتری برخوردار است. چراکه خداوند بی‌جهت بر موضوعی اصرار نمی‌ورزد.
حضرت آیت‌الله بهجت رضوان‌الله‌علیه می‌فرمودند: «برخی افراد برای رسیدن به مقامات عالی به دنبال مطلبی می‌گردند که نه خدا آن را گفته باشد، نه پیغمبر و نه هیچ عالمی! و راز و سرّی باشد که هیچ کسی نداند و تنها افراد معدود و خاصی از آن مطلع باشند و او با دانستن و عمل به آن سرّ به خدا نزدیک شود.»
آیا واقعا باور کردنی است خدایی که بیش از همه مهربانان عالم، خواهان کمال و سعادت جاودانی ماست نکته‌ای که در تکامل ما بسیار تأثیر دارد را مخفی کند؟! برعکس باید بگوییم: هر چه که در قرآن بیشتر مورد تأکید واقع شده، بیشتر در کمال ما مۆثر است. خداوند قرآن را نازل کرد تا ما را به کمال برساند. پس هرچه در این راستا از اهمیت بیشتری برخوردار باشد بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است.
ابلیس لعین برای بازداشتن ما از راه صحیح و غافل کردن ما از آنچه مورد تأکید خداوند است در ذهن ما چنین القا می‌کند که اگر می‌خواهید به کمال برسید باید اسراری را یاد بگیرید وگرنه مطالبی را که همه می‌دانند، برای مقامات عالی مفید نیست. در حالی‌که خداوند آنچه را که بیشتر در سعادت ما مۆثر بوده برای ما بیشتر مورد تأکید قرار داده است.
بنابراین با وجود تأکید قرآن بر موضوعی ما باید مطمئن شویم که فکر کردن در آن موضوع مهم‌تر از سایر موضوعات است. اکنون باید مروری بر آیات شریف قرآن داشته باشیم تا ببینیم خداوند ما را به تفکر درباره چه موضوعاتی توصیه و ترغیب می‌کند.
وقتی قرآن کریم بر توصیه به تفکر در باره برخی موضوعات اهتمام دارد انسان می‌تواند حدس قوی بزند - بلکه یقین پیدا کند- که تفکر درباره آن موضوعات از اهمیت بیشتری برخوردار است. چراکه خداوند بی‌جهت بر موضوعی اصرار نمی‌ورزد

دعوت قرآن به اندیشه در آیات الهی

بعد از پذیرفتن این حقیقت که کمال نهایی انسان قرب به خدا و راه رسیدن به این کمال هم بندگی و اطاعت خداست برای رفع مشکل تنبلی در مقام عمل می‌توان حدس زد که تفکر باید به اموری اختصاص یابد که در نهایت ما را متوجه خداوند، یا متوجه مسئولیت ما در مقابل خداوند، یا متوجه سرانجام ابدی ما در پیشگاه الهی کند.
با مراجعه به قرآن کریم درمی‌یابیم که خداوند متعال در موارد بسیاری اموری را به عنوان آیات الهی معرفی کرده، ما را به تفکر در باره آن‌ها دعوت می‌کند.
در جایی می‌فرماید: إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیاتٍ لِّقَوْمٍ یتَفَكَّرُونَ( رعد، 3 ) یا در جای دیگر می‌فرماید: كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآیاتِ لِقَوْمٍ یتَفَكَّرُونَ.( یونس، 24) مقصود از این آیات غیر از آیات قرآن است و با مراجعه به موارد آن‌ها جای هیچ تردیدی باقی نمی‌ماند که مقصود از آن‌ها آیات تکوینی است و از لحن برخی آیات قرآن روشن می‌شود که خدای متعال به دنبال این است که شنونده را به تفکر در کلیات نظام آفرینش وادار کند.


تفکر در آیه‌بودن نظام هستی


مستحب است انسان هنگام بیدار شدن برای تهجد در دل شب این آیه شریف را تلاوت کند:«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ لآیاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ * الَّذِینَ یذْكُرُونَ اللّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ.» ( آل‌عمران، 190 و 191) ؛ در سیره اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین فراوان نقل شده است که هنگامی‌که برای تهجد از خواب بیدار می‌شدند این آیه را می‌خواندند و گاهی تکرار می‌کردند. گاهی آن چنان در آن تأمل می‌کردند که مدت‌ها در حال سکوت باقی می‌ماندند. گویا غرق در فکر می‌شدند.
این آیه شریف نگرشی کلی و کلان به کل هستی داشته، می‌فرماید: در کل نظام هستی آیاتی هست که جای تأمل دارند و آن‌هایی که اهل لبّ و مغز هستند هنگامی‌که با این آیات مواجه می‌شوند در آن‌ها دقت می‌کنند و سریع از آن‌ها عبور نمی‌کنند، برخلاف انسان‌های سطحی‌نگر که تنها به دنبال اهداف مادی و پست خود هستند و توجهی به این آیات الهی ندارند. سپس در وصف أُوْلِی الألْبَابِ می‌فرماید: الَّذِینَ یذْكُرُونَ اللّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ. حالت بدن انسان یا ایستاده است یا نشسته یا خوابیده و ایشان در همه این حالات به خداوند توجه دارند.

تفکر در هدف هستی

یکی از معارفی که قرآن بسیار بر روی آن تأکید دارد و در آیات متعددی ما را دعوت به اندیشه در باره آن می‌نماید باطل و سرسری نبودن خلقت جهان هستی است (مَا خَلَقَ اللّهُ ذَلِكَ إِلاَّ بِالْحَقِّ).( یونس، 5)
ابلیس لعین برای بازداشتن ما از راه صحیح و غافل کردن ما از آنچه مورد تأکید خداوند است در ذهن ما چنین القا می‌کند که اگر می‌خواهید به کمال برسید باید اسراری مگو را یاد بگیرید وگرنه مطالبی را که همه می‌دانند، برای مقامات عالی مفید نیست. در حالی‌که خداوند آنچه را که بیشتر در سعادت ما مۆثر بوده برای ما بیشتر مورد تأکید قرار داده است. بنابراین با وجود تأکید قرآن بر موضوعی ما باید مطمئن شویم که فکر کردن در آن موضوع مهم‌تر از سایر موضوعات است


آن‌هایی که اهل دقت‌اند از همان آغازِ مواجهه با این پدیده‌های عجیبِ عالم هستی متوجه می‌شوند که امکان ندارد این نظام آفرینش بی‌هدف و بی‌برنامه باشد و فکرشان به این‌جا منتهی می‌شود که این آفرینش با این عظمت نقشه، تقدیر و تدبیری داشته است و کسی با هدفی خاص این عالم را خلق کرده است (رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً).
این‌گونه افراد در ادامه تفکر خود به این‌جا می‌رسند که وقتی آفرینش عالم هدفی داشته آفرینش ما هم که بخشی از این عالم هستیم قطعا هدفی دارد و ما نیز بیهوده آفریده نشده‌ایم. این‌گونه نیست که هر کسی هر طور که بخواهد زندگی کند و هیچ حساب و کتابی در کار نباشد. این بخشی از مسائلی است که انسان باید درباره‌ آن‌ها فکر کند تا توجه به خدا پیدا کند؛ توجهی که در رفتار او اثر گذارد. این‌گونه تفکر موجب می‌شود که انسان مراقب رفتارش باشد و هر کاری که دلش خواست انجام ندهد.

نحوه خلقت انسان، آیت شگفت خداوند

قرآن می‌فرماید: «وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ؛ و از آیات الهی این است که شما را از خاک آفرید.» قرآن در صدر اسلام باید این آیات را به گونه‌ای بیان می‌کرده است که مستمعان او این حقایق را بفهمند. اگر مطالبی را بیان می‌کرد که اصلا نمی‌فهمیدند یا نمی‌توانستند باور کنند اثری نمی‌بخشید. از این رو می‌فرماید: منشأ پیدایش حیات شما خاک است. از همین خاک گیاه می‌روید و گیاه را حیوان می‌خورد و شما از گوشت آن حیوان برای خود غذا تهیه می‌کنید. از آن غذا ماده‌ای در بدن شما به وجود می‌آید که منشأ پیدایش فرزند می‌شود. بنابراین اصل حیات شما از خاک است. فکر کنید ببنید چگونه خداوند شما را از خاک آفرید و چه مراحلی را گذرانده‌اید تا پا به عالم دنیا نهاده‌اید.
به راستی، ما که اهل ایمان و اهل هدایت شده‌ایم چه قدر از این آیات الهی بهره می‌بریم؟ تفکر در این امور باعث می‌شود انسان بفهمد با چه کسی سر و کار دارد و چه کسی در حال پرورش اوست و در مقابل او چه وظیفه‌ای دارد؟ این‌ها بخشی از مسائل و موضوعاتی است که تفکر در آن‌ها می‌تواند بر رفتار انسان تأثیرگذار باشد و او را بر آن دارد که رفتار عاقلانه انجام دهد .

منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مصباح یزدی
بازنشراطلاعات:takbook.com