داریوش اسدزاده تا همین ماه‌های گذشته همواره شیک‌پوش و موقر ظاهر می‌شد، لبخند همیشگی، کت شلوار اتو کشیده، کلاه بر سر، دستمال یا شال گردن و عصای دستش از مشخصات ظاهری همیشگی او بود که در دنیای داخل و خارج فیلم‌ها به این شکل دیده می‌شد.


اسدزاده به واسطه دو سریال «سمندون» ناصر هاشمی و «خانه سبز» بیژن بیرنگ و مسعود بیرنگ، در ذهن مخاطبان تلویزیون دهه 70 به یادمانده است. قبل و بعد از این سریال‌ها هم همواره تئاتر، فیلم یا سریالی بوده که او را مقابل چشم بینندگان نشان دهد به همین دلیل در حافظه تصویری تماشاگران نسل‌های مختلف بخش قابل توجهی را به خود اختصاص داده است.


او بیش از 50 فیلم سینمایی و 60 سریال تلویزیونی در کارنامه خود دارد، اما در فیلم کوتاه «دایره» محمد شیروانی نقشی متفاوت , شیرین بازی کرد که در سال 1377 در جشنواره کن به نمایش درآمد.(این فیلم در پایین مطلب گذاشته شده است).


داریوش اسدزاده متولد ۱ آذر ۱۳۰۲ کرمانشاه است، پدرش ارتشی بود و زادهٔ تهران و ساکن و بزرگ شده خیابان ری. او تا پنج سالگی به همراه خانواده، در کرمانشاه زندگی کرد و در سال ۱۳۰۷ همراه با خانواده به تهران بازگشت. دوره ابتدایی را در «دبستان ترقی» و دبیرستان را در دارالفنون به پایان برد، سپس وارد دانشکده بازرگانی و دارایی شد.




به گفته خود وی در کودکی به همراه پدرش به دیدن تئاتر می‌رفت. هر هفته درسش را به خوبی می‌خواند تا پدرش برای تشویقش، او را به دیدن تئاتر ببرد. بعدها که بزرگتر شد عاشق هنر شد. پدرش که خود او را با هنر نمایش آشنا کرده بود به شدت با کار هنری مخالف بود و از او توقع داشت تا تعلیمات نظامی را پشت سر بگذارد و صاحب مقام و منصب شود.


اسدزاده در جوانی ویلون می‌نواخت و طبع شعر هم داشت، اما به دلیل مخالفت شدید پدر مجبور شد موسیقی را رها کند. او پس از پایان دوره دبیرستان، این بار به دور از چشم پدر وارد اولین دوره هنرستان هنرپیشگی شد و هم زمان برای خاطر جمعی پدرش به دانشگاه نیز رفت.


هنرستان هنرپیشگی که زیرنظر سید علی نصر اداره می‌شد، نخستین مدرسهٔ حرفه‌ای تئاتر در ایران بود و از بطن آن تئاتر تهران (نصر) تأسیس گردید. مدتی نگذشت که برای بازی در نمایشنامه‌های رادیویی که توسط فضل‌الله بایگان اجرا می‌شد، به رادیو رفت. در آن زمان عده‌ای معدودی در خانه‌های خود رادیو داشتند، از این رو پدر اسدزاده خبر بازیگری پسرش را در آن نمایش‌ها نه از رادیو که از زبان آشنایان شنید و او را به جرم «مطرب شدن» به خانه راه نداد تا آنکه بعد از یک ماه با وساطت اقوام به خانه برگشت. پدر با آنکه از راهی که پسرش انتخاب کرده بود راضی نبود، اما رفته رفته با آن کنار آمد.


او از سال ۲۱ کار در تئاتر را با بازیگری، کارگردانی و نویسندگی در تئاتر تهران (نصر) و دهقان (لاله زار) شروع کرد. نخستین بازی حرفه‌ای او بر صحنه تئاتر در سال ۱۳۲۱ در نمایشی به نام «لیلی و مجنون کمدی» بود. «تئاتر تهران» اولین جایی بود که اسدزاده در آن بازی کرد. این تئاتر اولین مکان ثابت و دائمی بود که در ایران برای تئاتر کلاسیک ساخته شده بود.




در سال ۱۳۲۳ خورشیدی در زمانی که قوام‌السلطنه نخست‌وزیر بود، به استخدام وزارت دارایی درآمد و در آنجا نیز از گوشه و کنایه‌های همکارانش که او را مطرب می‌خواندند، در امان نبود.


پس از آن در سال ۱۳۲۸ کار در سینما را با فیلم همسر مزاحم شروع کرد. او همچنین در سال ۱۳۳۵ از طرف اداره کل هنرهای زیبای ایران برای بزرگترین فستیوال بین‌المللی تئاتر عازم فرانسه شد و به مدت سه ماه به تحقیق مطالعه پرداخت. از آنجایی که او به تئاتر علاقهٔ زیادی داشت به نویسندگی و کارگردانی نمایشنامه‌هایی چون: ازدواج فوری، سه زندانی، هنرپیشه، پرواز دخترها، میشل استراگف و مسیو ژوزف و… که تعداد آن‌ها به ۲۰ نمایشنامه می‌رسد و ایفای نقش در ۲۰۰ نمایشنامه پرداخت.


در بازدیدی که هنرمندان آمریکایی از تئاترهای ایران داشتند هنر او (کارگردانی، نویسندگی، و بازیگری) در دید آن‌ها منحصر به فرد آمد و در سال ۱۳۴۶ به دعوت یک کمپانی فیلم‌سازی آمریکایی در شهر مینیاپولیس رهسپار آمریکا شد و در فیلم در آمریکا اتفاق افتاد به ایفای نقش پرداخت و علاوه بر آن در نوشتن فیلم‌نامه فیلم با جواد قائم‌مقامی (کارگردان فیلم) مشارکت کرد.


او که از همان آغاز با جدیت کار هنری را در پیش گرفته بود، در عین حال به عنوان کارمند وزارت دارایی نیز کار می‌کرد. نهایتاً در سال ۱۳۴۸، با توجه به حجم بالای فعالیت‌هایی که در وادی نمایش به او پیشنهاد می‌شد و با وجود آنکه پست بالایی در وزارت دارایی داشت، تقاضای بازنشستگی داد و پس از آن به کار هنری که به آن علاقه داشت پرداخت.


او در سال ۱۳۵۱ به عضویت هیئت مدیرهٔ سندیکای سینمای ایران درآمد. در سال ۱۳۵۵ جهت مطالعه و پژوهش در امور تئاتر به همراه خانواده‌اش به آمریکا رهسپار شد. در زمانی که در لس آنجلس اقامت داشت در یک مینی‌مارکت (مغازه خواربار فروشی) و پمپ بنزین سرمایه‌گذاری کرد، اما ورشکست شد.




در سال ۱۳۶۵ به ایران بازگشت و در عرصهٔ بازیگری در تئاتر و سینما به ایفای نقش پرداخت. او در سال ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ به ریاست انجمن بازیگران ایران منصوب شد و همچنین به مدت پنج دوره عضویت داوران خانهٔ سینما را بر عهده داشت.


نگارش در زمینهٔ تاریخ تئاتر از جمله فعالیت‌های مورد علاقهٔ او بوده که می‌توان به کتاب‌های تماشاخانه تهران، سیری در تاریخ تئاتر ایران و برگ‌های خواندنی: گزینشی از رویدادهای تاریخی اشاره کرد. کتاب دیگری که به نگارش در آورد، خاطرات طهران، تهران و تاریخ تئاتر ایران از لاله زار تا شانزلیزه نام دارد. او همچنین جوایز و تقدیرنامه‌های فراوانی را از دولت مردان، استادان و صاحب نظران دریافت نموده ‌است.


او در دوران اقامت در آمریکا، تحقیقاتی در دانشگاه انجام داد و دوره‌هایی را طی کرد که مدرک معادل آن از سوی دانشگاه تهران به عنوان دکتری در رشته «ادبیات هنر» ارزیابی شده‌است. او همچنین در مقام استادی به تدریس ادبیات و تئاتر در دانشگاه تهران مشغول بکار بود.


او در بیست و هفت سالگی با «هما شاهرخی» که از نوادگان قاجار بود، ازدواج کرد. ولی پس از هفده سال زندگی مشترک از او جدا شد. او از همسر دومش به نام «سهیلا غزلی» 2 پسر دارد. پس از مهاجرت به آمریکا، به دلیل مسائل خانوادگی از همسر دومش نیز جدا شد. او در هفتاد و شش سالگی برای سومین بار ازدواج کرد. نام سومین همسر او «طاهره‌ خاتون میرزایی» است.
منبع : عصر ایران
نشر : takbook.com