جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

تاریخ تمدن ایران

1,851

بازدید

تاریخ تمدن ایران ۴٫۶۳/۵ (۹۲٫۵۰%) ۸ امتیازs
به وسیله آشنایی با تاریخ گذشته می توان حال را بهتر شناخت و آینده را نیکوتر ساخت. سرزمین کهن ایران که از هزاران سال پیش نهال فرهنگ و تمدن را در خود بارور ساخته است سهم بسزایی در رشد و تحول انسان داشته است.
ملتی که تاریخ خود را نشناسد لاجرم محکوم به تکرار آن است. بسیاری از گذشتگان این سرزمین هرکدام سعی در ساختن بنای فرهنگ و تمدن آن داشته اند و اگر ضعف و خطایی از آنها سرزده است باید مورد عبرت ما واقع شود تا از تکرار چنین اشتباهاتی جلوگیری کنیم. در واقع به وسیله آشنایی با تاریخ گذشته می توان حال را بهتر شناخت و آینده را نیکوتر ساخت. سرزمین کهن ایران که از هزاران سال پیش نهال فرهنگ و تمدن را در خود بارور ساخته است سهم بسزایی در رشد و تحول انسان داشته است. سرزمینی که زرتشت، فردوسی، ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی، ذکریای رازی، ابوریحان بیرونی، سعدی، حافظ، امیرکبیر و… از آن برخاسته اند و هرکدام دانش و معرفت را به بشریت ارزانی داشته‌اند.
تاریخ تمدن بیانگر نقش ارزنده ایرانیان در علوم وفنون است. این سرزمین نه فقط جنگاوران وجهانگیران را در خود جای داده است، بلکه اندیشه ورزان و خردمندانی بس بزرگ از آن برخاسته اند. سرزمینی با مردمانی که یکتاپرستی را ازهزاران سال پیش آموخته اند، راستگویی و درستکاری رسم دیرینه شان و همواره «گفتار نیک، کردار نیک، پندار نیک » راهنمای آنان بوده است و برای رسیدن به این هدف ناگزیر از ریشه کن کردن زشتی و آلودگی بودند; چرا که در محیطی که جولانگاه فقر، فساد ودروغگویی باشد، مجال برای عمل کردن به چنین دستورالعمل الهی وجود نخواهد داشت.
ایجاد فضای امن و آرام میسر نمی گردد، مگر آن که به علم و دانایی میدان داده شود و این گونه بود که از هزاران سال پیش نیاکان ما قدم در راه کسب علم و دانش نهادند و بدین ترتیب ایران تبدیل به مکانی برای برخورد علوم وفنون در دنیای باستان شد. پس از آن که حکومتهای عظیم و قدرتمند تشکیل شدند، می بایست توجه بیشتری به فرهنگ، علم و ادب می شد و در این راه، ایرانی آن قدر گشاده دل و آزاد اندیش بود تا تفکرات متفاوت و حتی متناقض را در خود جای دهد، در طول قرنها حافظ فرهنگ و تمدنهای مختلف و خود نیز پایه ریز فرهنگ والایی بود که نه تنها بر فرهنگ و تمدن عظیم اسلامی نفوذ و تاثیر ویژه ای داشت بلکه بر ملل و اقوام دیگر نیز اثرات پاینده و ارزنده ای باقی گذاشته است.
هنر عمده ایران همواره کسب علم و دستاوردهای فرهنگهای دیگر ملل و در عین حال ارایه خلاقیتها ودستاوردهای خود بوده است. از زمان تشکیل حکومت مادها، که آریایی نژاد بودند، تا کنون صدهاحکومت و حاکم به قدرت رسیدند و منقرض شدند.در این میان فرهنگ ایران بر سایر فرهنگ ها اثر گذاشت و از آن ها تاثیر پذیرفت اما هیچ گاه از صحنه تاریخ محو نشد. فرهنگ و تمدن ساسانی که میراث دوران اشکانی و از سوی دیگر مادها، هخامنشیان و سلوکیان بود، مقداری از فرهنگ سرزمینهایی چون یونان، چین، هند، ارامنه، روم و… را در خود داشت. فرهنگ دوران ساسانیان حتی بعد از ورود اعراب به ایران نیز ادامه یافت.
در دوره ساسانیان علاوه بر فتح سرزمینها وجنگهای پی در پی، علوم مختلف رشد چشمگیری یافتند، در حقیقت فرهنگ و تمدن ایرانی در آن دوران سرآمد تواناترین ملل در آسیا بود. شناخت هر چه بهتر هر کشوری باعث ارایه نظریات و تحلیلهای دقیق تر راجع به فرهنگ و تاریخ آن کشور خواهد شد و در این میان پادشاهان ساسانی از اردشیر بابکان و شاپور به بعد وسایل آشنایی ایرانیان را با علوم مختلف مهیا می کردند. در دوره ساسانیان کتب پهلوی و یونانی در کتابخانه ها و یا آتشکده ها وجود داشت. سخن از سلسله ساسانی باقدمت بیش از چهار صد سال مبحثی نیست که با چندسطر و صفحه بتوان آن را خلاصه کرد اما تنها به گوشه ای از تلاش ایرانیان در این دوران، که همانا تاسیس یکی از عمده ترین مراکز علمی جهان باستان است، می توان اشاره مختصر کرد.
همان طور که در تاریخ ثبت است، سلسله ساسانیان توسط اردشیر بابکان تاسیس شد، اما پس ازچند سال توسط اعراب مسلمان که ندای وحی را درسرزمین عربستان شنیده بودند، منقرض شد و بدین ترتیب ایران وارد دورانی نو و متفاوت از گذشته شد.در تمام دوران ساسانی حاکمان مختلف به کشورگشایی و جنگها پرداختند.
عمده ترین رقبای ایران درآن دوران روم بود. یکی از علل درگیری ایران و روم علاوه بر جاه طلبی، مسئله ارمنستان بود. حتی در یکی از این جنگها امپراطور روم به نام والریانوس توسط شاپور اسیر شد و این خود باعث اعتبار و عظمت خاندان ساسانی گشت. در این زمان علاوه برجنگ های پی درپی، آیین ها و ادیان مختلفی هم توسطبانیان و پیروان آنها اشاعه یافت همچون مانی، مزدک، بودا، مسیحیت و… اما دین رسمی ایرانیان زرتشت بود. یکی از پادشاهان معروف ساسانیان شاپور دوم؛ معروف به ذوالاکتاف بود. می گویند وی شانه های اسیران را برای عبرت دیگران سوراخ می کرد و ازشانه هایشان طناب می گذرانید و آنان را به بیگاری می گرفت، به همین دلیل نزد ایرانیان به ذوالاکتاف (صاحب شانه‌ها) معروف شده است.
در زمان همین پادشاه، اوستا در ۲۱ نسگ (کتاب) تدوین و شهرهای مختلفی تاسیس شد. نام یکی از این شهرها جندی شاپور یا گندی شاپور بود که بسیاری ازتاریخ نویسان نام «به از اندیو شاپور» را به آن نسبت داده اند. این شهر در جنوب غربی ایران در خوزستان و نزدیک شوشتر واقع شده بود.اکثر محققین دوره تاریخی ساسانیان را مبتکراصول شهرسازی و معماری می دانند; چرا که شهرهای زیادی در این دوران ساخته شد.
جندی شاپور در زمان شاپور اردوگاه اسرای رومی بوده است. حتی بسیاری از مورخین اعدام مانی را درگندی شاپور ثبت کرده اند. یعقوب لیث صفاری نیز براثر بیماری در این شهر درگذشت. در زمان ساسانیان تجارت رونق بسیاری داشت ایران واسط تجارت بین شرق و غرب بود. پارچه های ابریشمی حریر درکارگاههای شوشتر و جندی شاپور بافته می شد. ساسانیان در آغاز به سه خط یونانی، اشکانی و ساسانی می نوشتند. خط رایج ساسانی، به فرس میانه یا پهلوی ساسانی معروف است که خواندن و نوشتن با آن بسیار مشکل بود. این خط قرابت زیادی با خطرایج زمان اشکانی داشت، به همین دلیل آن را پهلوی اشکانی گفته اند که هر دو خط دارای یک ریشه است. زبان دوران ساسانیان پهلوی (فارسی میانه) بود که درواقع پدر فارسی کنونی است. سازمان اجتماعی ایرانیان از زمان ساسانیان منظم شد. توجه و علاقه به علم، به خصوص در اواخر دوره ساسانی باعث تالیف و ترجمه کتب مختلفی از زبانهای یونانی، سانسکریت، چینی و غیره شد.
خسرو اول که لقبش انوشیروان (روح جاویدان) بود، در سال ۵۳۱ بر تخت نشست. وزارت انوشیروان برعهده بزرگمهر بود که به دانایی و کیاست شهرت داشت. انوشیروان علاوه بر ایران نزد اعراب و حتی بیزانس به عنوان حکمران حکیم شهرت داشت. عصروی دوران درخشان و متحول فرهنگ ایران باستان است. انوشیروان ایران را به چهار بخش (پازگوس) تقسیم کرد، اموال و املاک بزرگان به آنان باز گردانده شد، اخذ مالیات اصلاح شد و حتی هزینه عروسی بسیاری از جوانان فراهم شد و نکته ای که مورد نظراین مقاله است، این است که دانشگاه جندی شاپور که در نوع خود از مهمترین مراکز علمی دنیای کهن بود در این دوران.
این مدرسه گرچه از زمان شاپور اول پایه ریزی شده بود اما توسط این پادشاه تعمیر و گسترش یافت، دانشگاه جندی شاپور از مهمترین مراکز آموزشی و تحقیقی دنیای آن زمان بود که تعداد زیادی دانشمند و پزشک در آن مشغول به تدریس، تحصیل و طبابت بودند. در این مرکز علاوه بر کتب تالیف شده دانشمندان ایرانی بسیاری از کتابهای یونانی و هندی را به پهلوی ترجمه کرده و آن ها را تعلیم می دادند. با مطالعه و بررسی این دانشگاه می توان به قدمت تعلیم و تعلم رسمی در ایران پی برد.
در زمان انوشیروان عده ای از فلاسفه یونان، که بعد از تعطیلی آکادمی آتن به دلیل تعصب امپراطوری روم به ایران پناهنده شدند، مورد حمایت این پادشاه قرارگرفتند. آنان در دانشگاه جندی شاپور به تدریس مشغول شدند. انوشیروان حتی عده ای را به هندوستان فرستاد تا به فراگیری علوم بپردازد. طب یونان در مدرسه جندی شاپور رواج یافت. فلسفه ارسطو و افلاطون در زمان انوشیروان به فارسی ترجمه شد. برزویه طبیب نیز در زمان انوشیروان به هند رفت و با تنی چند از دانشمندان و کتب هند به ایران بازگشت.
مدرسه جندی شاپور در علم کیمیا (شیمی)، زیست شناسی و علوم پزشکی نقش مهمی داشته است. در این مدرسه آموزش و گفت و گو به زبان سریانی بود. از آنجا که زبان سریانی نزدیکی زیادی به زبان عربی دارد این امر خود باعث انتقال سریع وساده تر علوم عهد باستان به دوره اسلامی شد. انوشیروان گذشته از تاسیس دانشکده طب جندی شاپور به تاسیس مدرسه دیگری که در آن ریاضیات، فلسفه و نجوم تدریس می شد در جندی شاپور اقدام کرد. تدریس در این زمینه کاملا به زبان یونانی بود ولی شکی نیست که عامل زبان فارسی نیز به طور غیرمرئی مخصوصا در رشته داروسازی وجود داشته است.
پیوستگی بزرگ میان طب اسلامی و یونانی را باید در پزشکی اواخر دوره ساسانی، به ویژه در مدرسه جندی شاپور جست و جو کرد.
شرق‌شناسی و مظلومیت تاریخ و فرهنگ ایران
اروپائی‌ها خود را پیشقراولان فرهنگی و مدنی همه انسانها در همه مکانها و زمانها می‌شمارند و تصور می‌کنند تعالی و ترقی هر جامعه‌ای در آن است که خود را در مسیر «اروپایی شدن» قرار دهد … به همین دلیل فرهنگهای دیگران را با دیدی حقارت آمیز، عقب‌مانده و بی‌ارزش در روزگار جدید معرفی می‌کنند.   
اروپائی‌ها خود را پیشقراولان فرهنگی و مدنی همه انسانها در همه مکانها و زمانها می‌شمارند و تصور می‌کنند تعالی و ترقی هر جامعه‌ای در آن است که خود را در مسیر «اروپایی شدن» قرار دهد … به همین دلیل فرهنگهای دیگران را با دیدی حقارت آمیز، عقب‌مانده و بی‌ارزش در روزگار جدید معرفی می‌کنند.
استعمار و سلطه بیگانگان از سده‌های پیش بدین سو، نابودی فرهنگ ایران، یا انحراف آن را از پایگاه‌های اصیل، تدارک می‌کردند و با شیوه‌های مرموز توانستند با خط و ربطهای ضد علمی و غیر عینی در جامعه‌ی ما اثر گذارند و چه بسا کژاندیشی‌ها و نادرستی‌های موجود در فضای فرهنگی شرق‌شناسی به معنای اعم، و اسلام‌شناسی و ایرانشناسی به معنای اخص از همین طریق ایجاد شده باشد.
بسیاری کسان که در گذشته خود را شرق‌شناس، اسلام‌شناس، و ایران‌شناس و جز اینها قلمداد می‌کردند و متأسفانه خط و ربطشان در جامعه‌ی ما در دوره ستمشاهی، اثر گذاشت، زمانه نشان داد که از کارگزاران فرهنگی استعمار و سیاستهای تجاوزگرانه کشورهای متبوع خود بوده‌اند. نوشته‌های مغرضانه‌ی آنان به گونه‌ای در درون میهن اسلامی ما آشفتگی فرهنگی، القائات سیاسی، نابهنجاری‌های اجتماعی به وجودآورد که پاره‌ای از ایرانیان مسلمان در نوعی بی‌هویتی و از خود بیگانگی قرار گرفتند. بیهوده نیست اگر هنوز هم ملی‌گراها از شاهنامه با دید ویژه‌ی خود طرفداری می‌کنند و این کتاب عظیم را که مشحون از فرهنگ والای اسلامی ـ شیعی است، از این جهت در مظلومیت تاریخی قرار می‌دهند. از سوی دیگر، در کشورهای سلطه‌گر، منابع عظیمی از شناخت ایران و احوال و آثار و خلقیات و جماعتها و گروه‌ها فراهم آمد و دولتهای سلطه‌گر،‌ برای تداوم سیطره‌ی ضد انسانی و شوم خود از همان آثار و نوشتارها و تحلیلها سود جستند.
این جانب به هیچ وجه، مقام ارزنده و منزه پاره‌ای از شرق‌شناسان و اسلام‌شناسان و ایرانشناسان را که بی هیچ غرض و سوء و نیت شوم، با علاقه‌مندی تمام به مطالعه و بررسی مسائل ادبی و فلسفی و عرفانی و تاریخی و اجتماعی دیار ما و عالم اسلام و مشرق زمین پرداخته‌اند، فراموش نمی‌کنم و آگاهم که این گروه محقق و دانشمند، بسیاری از زوایا و خفایای تاریخی و فرهنگی جهان ما را روشن کرده‌اند و در پاره‌ای جهات مستقیم و غیر مستقیم، مطالعات علمی را به محققان و پژوهشگران ایرانی آموخته‌اند و به همین دلیل به حکم علم و فضیلت و ارزشهای اسلامی و اخلاقی، احترام آنان بر همه‌ی ما تکلیف است. سخن و مراد من خط مشی کلی حاکم بر مطالعات ایرانی مبتنی بر سیاست و اهدافی است که گه گاه دانشمندان بی‌آلایش مغرب زمین، خود نیز از روایی آن در پاره‌ای زمانها، آزرده خاطر بوده‌اند و گویی که شرایط تجسسی استعمار ساخته، آنان را نیز در موقعیتی قرار می‌داده که بسختی می‌توانستند آنچه را که می‌دانستند، بیان کنند و به رشته‌ی تحریر کشند.
غربیان پس از پایان شناخت تاریخی از مشرق که ریشه در ایران باستانی ما دارد،‌ و نیز دوران تعصب‌آمیز و کینه توزانه‌ی عصر اسکولاستیک از اسلام که امروز محققان راستین اروپایی از بیان آن شرمندگی دارند، پس از رنسانس اروپایی با توجه به فرهنگهای یونان و رم، و ارتباط تاریخی آنها با فرهنگهای مردم آسیای غربی و ایران و چین و هند، دوران جدید ایرانشناسی را آغاز کردند. اما اروپا با پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک به دنبال یک سلسله انقلابات اجتماعی و سیاسی به مرحله‌ای رسید که به گمان ما صبغه‌ای از استکبار دارد،‌ و آن پذیرش اصل مرکزیت اروپا یا Eropeocentrisme است.
با قبول این اصل، گمان اروپاییان بر این بود و هنوز هم گه گاه بر آن پا می‌فشارند، که تمدن بشر در یک خط سیر واحد و تغییر ناپذیر در حرکت است و اروپا پیشقراول کاروان فرهنگی و مدنی همه‌ی انسانها، در همه‌ی مکانها و زمانهاست و تعالی و ترقی هر جامعه‌ای در آن است که خود را در مسیری قرار دهد که سرانجام «اروپایی» شود. این اندیشه‌ی جهانشمولی فرهنگ اروپا بسیاری از دانشمندان لیبرال و سوسیالیست و حتی انقلابی را در آن قاره و کشورهای دیگر تحت تأثیر قرار داد. تقسیم‌بندی‌هایی که از تاریخ و حرکت جوامع کرده‌اند، کمابیش همه نمایانگر این اصل است. واژه‌ها چند گانه است،‌ اما مفهوم و برداشت یگانه. اغلب آنها فرهنگهای دیگران را با دیدی حقارت‌آمیز، عقب‌مانده و بی‌ارزش در روزگار جدید، معرفی کرده‌اند و شناخت آنها را به همان گونه دانسته‌اند که شناخت پدیده‌های ملموس فیزیکی؛ به زبان دیگر: شناخت ادب و عرفان، فلسفه، حماسه وتاریخ و عشق و دیانت شرقیان برای آن گروه از پژوهشگران، در همان حدود رسمی بود که پدیدارهای مادی، اعم از «زیرخاکی» یا «روخاکی» که در دانش باستانشناسی مورد بررسی و پژوهش قرار دارد. همان سان که شمشیر عهد هخامنشی، معبد دوره‌ی اشکانی، کوزه یا بافته‌های زرین عصر ساسانی، پدیده‌ای دیداری و «عتیقه» به شمار می‌رفت، کلمات آسمانی، بیانات ائمه‌ی اطهار (ع)، مواعظ حکما و متکلمان، اندرزهای شاهنامه، حکم شیخ اجل سعدی، غزلیات حافظ یا مساجد و مراقد و مشاهد، و صدها هنر اندیشه‌گرانه و دست ساخته‌ی ایرانی، و تمام رفتارها و کردارهای مبتنی بر فضیلت و انسانیت، همه و همه در زمره‌ی اشیای بدون روح، بدون وظیفه و خالی از هرگونه پویایی و کارایی، مورد بررسی مادی گرانه قرار می‌گرفت.
این روش و برداشت بدان سان که در آغاز گفتار به عرض رسید، با موج تبلیغاتی و مالی که قدرتهای مغرب زمین تهیه کرده بودند در جامعه‌ی اسلامی ما اثر گذاشت. تاریخ ایران تکه تکه می‌شد، فرهنگ یکپارچه‌ی ایران پاره پاره می‌شد. دوره‌بندی‌های مخدوش، منطقه‌سازی‌های مغرضانه، قوم‌سازی‌‌ها، ملت‌سازی‌ها، زبان‌سازی‌ها، نژاد سازی‌ها و مذهب‌سازی‌های گوناگون به قصد ایجاد آشوب و درهم‌ریزی وحدت ملی و فرهنگی و دینی، از سوی کارگزاران فرهنگی استعمار شرق و غرب، توسعه و روایی می‌یافت و بسیار کسان که از بطن و متن فرهنگی و اسلام دور افتاده بودند، با گرایشهای مختلف، نوعی «شستشوس مغزی» می‌یافتند، از خود بیگانه می‌گردیدند و همان گفته‌های بی‌پایه و بی مایه‌ی غربیان را بیان می‌کردند، اروپا را قبله‌ی آمال و پایگاه امیال خود می‌یافتند و چون بعضاً اقتصاد و سیاست را نیز در خدمت داشتند، همگامی‌های خود را در این باره «سیستمی» تر می‌کردند و سرانجام جامعه‌ی فرهنگی و فرهنگ ساخته و فرهنگ ساز ما را به گونه‌ای در می‌آوردند که برخی از تحصیلکرده‌های دوران پیش از انقلاب، نه تنها ارزشهای مثبت و علمی غرب را اقتباس نکردند، بلکه بسیاری از ارزشهای والای اجتماعی خود را نیز از دست دادند و قدرتمداران آنان، ملت بزرگ ما را از همه لحاظ اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، مصرف کننده‌ی غرب کردند و شگفتا، روزگاری پیش آوردند که حتی در شناخت خود متکی به آرا و نظریات غربیان گردیدند، آن هم به آن دسته از غربیان که به عنوان کارگزاران «علمی» در کانون قدرت استعمار و امپریالیسم فرهنگی به خدمت درآمده بودند.
انقلاب اسلامی ملت ایران، که دارای چندین عامل و انگیزه‌ی بنیادی است، بی‌تردید، مهمترین و با ارج‌ترین آنها حرکتی است که جامعه در بازگشت به خود و پیدا کردن هویت اسلامی خود نشان داده است. در این حرکت، زیر لوای انقلاب اسلامی، جامعه هدف را در آن دانسته است که به «خود» باز گردد و «خود شود» و در فراگرد «خود بودن»، همه گاه «شدن» و تحول و حرکت سازنده و ‌آینده‌نگری فرهنگی را هدف قرار دهد. چه بازگشت به ذخایر و ارزشهای فرهنگی کهن بدین اعتبار و دلیل است که بندهای پاره شده به پیکر دیانت و ملت اتصال یابد و جامعه مبتنی بر ارزش و فرهنگ، به عنوان موجودی مستقل و آزاد، با درایت و کیاست هر چه تمامتر، راه آینده و جهان توقف ناپذیر را در پیش گیرد. بی‌شک مفهوم بازگشت بدان گونه که دشمنان ضد فرهنگی ما در حد «ارتجاع» از آن تفسیر می‌کنند، نیست.
اما کلام سوم، آنها که در خارج از ایران هستند و درباره‌ی اسلام و ایران کتاب می‌نویسند و مقالات و رسالات انتشار می‌دهند، چون گلدزیهرها و آخرین و کثیف‌ترینشان سلمان رشدی و نیز مغرضان و کینه‌توزان و وابستگان به استعمار قدیم و جدید، و فراریان ایرانی که به گونه‌ای خود را به دشمنان اسلام و ایران فروخته‌اند، همه چون مأمورند، لابد معذورند، اما در مقابل اینان محققان و پژوهشگران بسیاری در اروپا و امریکا و دیگر قاره‌های جهان هستند که پژوهشهای آنان بی‌غرضانه وعلمی است و گاه در«حدّ سند» معتبر است و اگر کم و کاستی در آثار بعضی از آنان دیده شود، به علت غرض‌ورزی و عناد نیست،‌ کما اینکه در میان مؤلفان و محققان خودمان نیز امکان نقصان وجود دارد. باید ترتیبی اتخاذ کنیم تا مراکز ایرانشناسی و اسلام‌شناسی در تمام زمینه‌‌های هنری، باستانشناسی، فلسفی، دینی، عرفانی، زبانشناسی، تاریخی و جز اینها بتوانند با همه‌ی ایرانشناسان کشورمان در ارتباط فرهنگی قرار گیرند. همکاری‌های دانشگاهی آنچنان رونق یابد تا در مطالعات ایرانی و اسلامی، همه‌ی پژوهشگران جهانی از هر قاره و هر کشوری به سهولت بتوانند کارهای علمی خود را ادامه دهند. دانشجویان خارجی رشته‌های علوم و ادب فارسی یعنی ایرانشناسان آینده قادر باشند و محققان ایرانی بتوانندآگاهی‌ها و دانشهای خود را در اختیار پژوهندگان ایرانشناسی و اسلام‌شناسی قرار دهند. کتابها و مجلات و نشریات وحتی رونوشتها یا میکروفیلمهای کتابهای خطی به آسانی در اختیار پژوهندگان قرار گیرد و به نیازهای تحقیقاتی همه‌ی علاقه‌مندان به پژوهشهای ایرانی و اسلامی پاسخ داده شود. تا زمانی که این تعاطی افکار و برخوردهای درست علمی صورت نگیرد، واقعیتها آن سان که باید آشکار نخواهد شد.
تمدن شکوفای اسلام، جهانی است و ملتهایی چند در ایجاد آن کوشش کرده‌اند که البته سهم ایران بسیار است؛ همچنین اینکه تمدن امروز بشر، ریشه در تمدن تاریخی اسلام و ایران دارد،‌ مورد قبول همه‌ی محققان و تاریخ‌نگاران است. با قبول جهانشمولی تمدن ایران، و حرکت فرهنگی ایران در تمدن اسلام و زبان فارسی نه فقط به عنوان گویش ایرانیان بلکه به عنوان زبان معرفت و علوم اسلامی در فرهنگ جهان،‌ می‌توانیم به این نتیجه برسیم. اگر ما به عنوان دیانت و ملیت موظف به شناخت خود و فرهنگ خود هستیم، جهان به دور از اغراض و ناشایستگی‌ها، برای شناخت عناصر مدنی و فرهنگی خود ناگزیر است فرهنگ مردم این بخش از جهان را بشناسد و در قلب فرهنگهای این منطقه،‌ ایران قرار دارد که به گونه‌ی کانونی از تمدن اسلامی، همه گاه، جایگاهی والا داشته است.


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...



هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi